مَيْترِيَه ؛ موعود بودایی

در مجمع خدایان بودایى هیچ كس چون مَیْترِیَه چنین آرایش پیچیده اى از تجسّم ها را عرضه نكرده است به منزله یك بودا است كه پس از زاده شدن به شكل انسان به حالت روشن شدگى نهایى (بیدارى كامل) مى رسد
پنجشنبه، 25 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
مَيْترِيَه ؛ موعود بودایی

مَيْترِيَه; موعود بودايى
 


 

نویسنده: لوئیس لَنكستر ؛ على رضا شجاعى




 
در مجمع خدایان بودایى هیچ كس چون مَیْترِیَه چنین آرایش پیچیده اى از تجسّم ها را عرضه نكرده است به منزله یك بودا است كه پس از زاده شدن به شكل انسان به حالت روشن شدگى نهایى (بیدارى كامل) مى رسد. مفهوم مَیْترِیَه را به مثابه بوداى آینده (موعود) در همه سنت هاى بودایى مى توان یافت، اگرچه در دو چیز نظر همه یكى نیست: یكى تاریخ زندگى او، و دیگرى راهى كه در آن، سرنوشت او به منزله بوداى آینده (موعود) آغاز مى شود.

گزارش هاى متون
 

با بررسى آثار، از شیوه هایى كه سرگذشت مَیْترِیَه در آن تحول یافته و به تدریج بر اهمیت آن افزوده شده است، نشانه هایى مى یابیم. كانون پالى، كه منبع عمده اطلاعات ما درباره آموزه اولیه است، اهمیت چندانى به مَیْترِیَه نمى دهد. نام او فقط در یكى از متون اولیه ، سوره چكّهوَتّى سیهَه نادَه پیشكش مى كند. اما یك خدا، كه بر فراز باغِ محل وقوع این ماجرا مراقب او است، مى كوشد با دور نگه داشتن برهمن، جان بوداسَف را حفظ كند. بوداسَف از این خدا خواهش مى كند تا به او اجازه انجام این كار را بدهد، چون پیش از این در همین باغ، مَیْترِیَه از آرزوى خود براى فداكردن جان خود به پاى آموزگارش، چشم پوشیده بود، از این رو از رسیدن به بالاترین آرمان خود باز ماند; خطایى كه نباید تكرار شود.
مَهاوَستوُ ، یكى از شاگردان بزرگ شاكیه موُنى، از حالت جذبه اى كه پس از پرى نیروانه آموزگار پیشین خود در آن فرو رفته بود، بیرون مى آید تا دوباره به بودا خدمت كند و آموزه آن روشنى یافته (به اشراق رسیده) را بشنود.
عقیده به هزاره مَیْترِیَه هنوز در مناطق بودایى جنوب آسیا و جنوب خاور رواج دارد. در شرق میانمار این باور هست كه بوداوْ ، آموزگار نام آور معاصر، همچون مَیْترِیَه، بوداى آینده (موعود)، شاه جهان بود. یكى گرفتن مَیْترِیَه با رهبران و بنیادگذاران، پیوسته در میان بوداییان آسیا دیده مى شود.
به نظر برخى دانشمندان، اندیشه بوداى آینده (موعود) احتمالاً از مفهوم ایرانىِ سوشیانتِ و بودایان را تعلیم داده اند. پى.اس. جَیْنى مى گوید سرچشمه تحول مَیْترِیَه در مكتب مَهاسنگیكه بود. در حالى كه تِیروادَه به مَیْترِیَه توجه اندكى دارد، تا آنجا كه در كانون پالى فقط یك اشاره دیده مى شود، مَهاوَستوُى مَهاسنگیكه شمارى از بندهاى خود را به مَیْترِیَه، مفهوم نام او به مثابه اَجیته، شرح حوادث زندگى هاى گذشته او، و نقل پیشگویى هاى شاكیه موُنى از بوداگىِ او اختصاص مى دهد. بنابراین، اسناد و اطلاعات زیادى در توجیه این مطلب هست كه پژوهش در پیرامون مَیْترِیَه بخشى از حوزه فرهنگى و دینىِ هندى است، و به نظریه اى كه تأثیرات بیرونى را براى توضیح مفهوم بوداى آینده (موعود) رواج مى دهد، متكى نیست.
سنّت مَهایانه اهمیت زیادى براى مَیْترِیَه قائل است، و در آثارشان در باب زندگى و كُنش هاى او، اشاره هاى زیادى مى یابیم. از آنجا كه مَهایانه بر سیر زندگى و تكامل بوداسَف تأكید كرده است، طبعاً مَیْترِیَه در این گروه بزرگ، شأن و منزلت پیدا مى كند. همگام با سنت آغازین، همه گروه هاى مَهایانه بر این باوراند كه راه مَیْترِیَه، راه شاكیه موُنى است. در جمع بوداسَفان، مَیْترِیَه همیشه بالاترین مقام را ندارد; او با بوداسفانى چون مَنجوُشرى مى گوید: بودا درواقع با مَیْترِیَه دیداركرده بود وبه خاطر آرزوى داشتن زندگى بوداسَفى او را ستوده بود.
سنت تَنْترىِ مَهایانه متاخر، گویا دل بستگى اندكى به مَیْترِیَه داشته است. فاصله گیرى این سنت از مَیْترِیَه در گوُهْیَه سَماجه تَنْترَه دیده مى شود. در این متن، مَیْترِیَه در ارائه پاسخ مناسب به ویمَلَه كیرتىِ غیر رهرو، كه با به چالش كشیدن پیشگویىِ بوداگى با این پرسش، كه آیا سه زمان (گذشته و حال و آینده) را مى توان واقعى گرفت، درمى ماند. ویمَلَه كیرتى مى گوید كه اگر آنها واقعى نیستند، معناى پیشگویى رویدادهاى آینده چیست؟ مَیْترِیَه، ناتوان از پاسخ، ساكت مى ماند. بنابراین، متون مَهایانه دیدگاه متفاوتى را از این بوداسَف ارائه مى دهد، كه او را در راه رسیدن به جایگاهى بزرگ در آینده نشان مى دهد، اما هنوز تعلیم لازم را براى فهم كامل برترین آموزه این سنت ندیده است.
یك وصف بسیار مبالغه آمیز از مَیْترِیَه در سوره گندهویوُهَه را مى آموزد و معمولاً آن را به مكتب رقیب فرقه مَیْترِیَه وابسته مى دانند، نشان مى دهدكه سوُدَنه یكى ازمردان ممتازى است كه قدرت دیدن قلمرواَمیتابه را دارد.
پرستش دینى كه بر محور شخصیت مَیْترِیَه پیدا شد، تأثیرش بیش از جنبه هایى است كه در آثار كانونى و مردمى به آن اشاره شده است.
هنگامى كه آیین بودا به چین رسید (حدود قرن اول میلادى)، توجه زیادى به مَیْترِیَه شد. علت این گرایش را تا حدى این باور دائویى دانسته اند كه احتمال ظهور هر لحظه فرزانه اى را مى داد كه قادر بود از میان جمع دوستداران خود، فرهیختگان را به رستگارى برساند.
دل بستگى به آموزه پاك بوم در طى قرن هفتم بالا گرفت و حمایت از آن در طى دوره تانگ (907-618) همچنان استمرار یافت; در نتیجه، تمثال مَیْترِیَه را به ندرت مى كشیدند. اما با آن كه مَیْترِیَه دیگر، موضوع رایج شمایل نگارى ها یا طرح هاى غار نبود، او را از یاد نبردند. در این زمان، چینیان او را به خدایى عامیانه با منزلتى عظیم بدل كردند. اگر چه تندیس هاى باشكوه مَیْترِیَه از مجموعه آثار هنرمندان محو شد، در دوره حكومت خاندان سوُنگ بوده است و كیسه اى از كنف بر دوش داشته است. كودكان به ویژه شیفته او بودند، و اغلب تصویر او را در حالتى مى كشیدند كه كودكان برگرد او حلقه زده اند. داستان هاى بسیارى درباره نیروى معجزه آساى او پیدا شد; از جمله داستانى كه از پیداشدن یك چشم سوم در پشت سر او حكایت مى كرد. به خاطر این چشم، مردم او را بودا مى خواندند، و با این همه او از آنان مى خواست كه درباره ویژگى هاى او سخن پراكنى نكنند. این داستان ها به این باور منجر شد كه این خانه به دوش كسى نیست به جز خود مَیْترِیَه، كه به زمین پایین آمده، این شكل غریب را به خود گرفته است، تا مردم را از راه فرزانگى و شكیبایى و مهربانى جذب كند. امروزه این سیماى مَیْترِیَه بدین شكل و قیافه را در ورودى اصلى دَیرهاى چینى قرار مى دهند، تا همه غیررهروانى كه آرزوى سرنوشت نیك و نیكبختى را دارند او را حرمت نهند.
از آنجا كه او را بوداى آینده (موعود) مى دانستند، كه در زمان فرمانروایى شاهى بزرگ (شاه جهان) مى آید، كسانى كه به دنبال استوارساختن پایه هاى قدرت سیاسى یا مشروعیت بخشیدن به حكومت خویش بودند، اغلب مَیْترِیَه را دستاویز قرار مى دادند. در آغاز قرن هفتم، فرمانروایان و رهبران آینده چینى، خود را تجسّم مَیْترِیَه معرفى مى كردند یا ادعا مى كردند كه برگزیده شده اند تا ملت را براى ظهور بوداى جدید آماده كنند. محض نمونه، در سال 613 میلادى، سونگ زهـ سیئن هنگامى كه به قدرت رسید همین ادعا را كرد. دوران حكومت خاندان سونگ (1279-960) شاهد پیدا شدن گروه هاى مخفى با این عقیده بود كه مَیْترِیَه هم اكنون در جهان است، یا این كه جهان باید تغییر كند تا با او هماهنگ شود. استفاده سیاسى از مَیْترِیَه توسط كسانى كه مرجعیت رسمى را به چالش كشیدند احتمالاً یكى از دلایل كاهش حمایت دربار از آثار هنرىِ مربوط به این بوداسَف بود.
در زندگى آیینىِ چینى، مَیْترِیَه با سه مرحله دوره كیهانى رابطه پیدا كرد. او منادى آخرین دوره است. درآثار ادبى بائوـ جیوُاَن (طومارِگران بها)، كه نگرش ها وباورهاى دین عامیانه را نشان مى دهد، نظرى هست كه مى گوید او پیامبرى است كه در طى آخرین دوره به عنوان فرستاده اى از سوى «مامِ بزرگ» براى نجات گناهكاران به جهانِ خاكى قدم مى گذارد. متن بائو ـ جیوُاَنِ قرن هفدهم، مَیْترِیَه را به منزله گرداننده آسمان ها در طى آخرین دوره، كه نمادش رنگ سفید است، وصف مى كند. او بر اورنگ خویش، گلِ نیلوفرِ نُه برگ، مى نشیند ودرانتظارزمانى است كه درآن صدوهشت هزارسال فرمانروایى مى كند.
مَیْترِیَه در تحول بودایىِ چینى نقش مهمى داشت، كه تا حدى به خاطر بسیارى از نهضت هاى هزاره گرایى بود كه بى آن كه بیندیشند كه او همه چیز بود مگر خدایى چینى، از او استفاده كاملى مى بردند; آنان خاستگاه بیگانه او را از یاد برده بودند. نمونه شیوه اى كه در آن بن مایه ها از فرهنگى به فرهنگ دیگر راه مى یابد دواَن مین هوُیِن را به دست گیرد و دوره اى جدید را آغاز كند.
در میان انجمن هاى دیرى و غیردیرى، بوداییان به اندیش تر، دل بسته مَیْترِیَه شدند، چون در آن دوره كه مى اندیشیدند «آموزه حقیقى» در حال از میان رفتن است، زندگى را بى معنا یافتند. چینینان مَیْترِیَه را خدایى مى دانستند كه نیازهاشان را در سطوح مختلف برآورده مى كرد، و در پیشكش كردن انواع لباس ها، برگزارى مناسك دینى و آن چه در كف داشتند به او تردید نكردند.
یكى دیگر از كشورهاى آسیاى شرقى، یعنى كره، نیز توجه زیادى به مَیْترِیَه داشته است، كه تا حدى به این خاطر بود كه آیین بودا هنگامى وارد این شبه جزیره شد كه اهمیت پرستش مَیْترِیَه در چین به اوج رسیده بود. چون پرستش مَیْترِیَه نخستین پرستش دینى اى بود كه وارد كره مى شد، براى آن احترام زیادى قائل بودند و پس از آن كه علاقه چینى به جنبه هاى سنتى مَیْترِیَه از میان رفته بود، مدت ها استمرار یافت. عقیده به مَیْترِیَه از وِى شمالى و قلمروهاى وابسته به آن به كره رسید، كه مى توانیم او را در تركیب بندى هاى سه تایى از دوره هاى پائكْجه ، مى اندیشند كه حتى اگر محیط دلخواه او نباشد، مَیْترِیَه به جهانِ خاكى نزول و در آن عمل مى كند.
در طى دوره سه قلمرو (اواخر قرن چهارم تا 668)، یك سازمان نیمه نظامى از مردان جوان، مشهور به هوارانگ، علاقه زیادى به سه دوره آموزه نشان مى دادند و عده اى بر این باور بودند كه دوره پایانى، كه آموزه حقیقى در آن محو مى شود و آموزه ناشناخته اى جاى آن را مى گیرد، نزدیك شده بود. از آنجا كه تعلیم سوُترَه ها این بود كه این دوره هزاروپانصد سال پس از پرى نیروانه بودا است، این اندیشه در مردم كره پیدا شد كه دوره شر از سال هزاروپنجاهودو آغازشده است. رخدادهاى قرون بعدى توجیه كننده این نظربود كه دوره شر در واقع فرارسیده بود، و در طى بى نظمى اجتماعى این دوره ها، عده اى آنچنان كه انتظارمى رفت منتظرظهور مَیْترِیَه در نقش حامى بودند. حتى هم اكنون، مؤمنان از مَیْترِیَه انتظار حمایت و یارى دارند. بومیان كره هنوز به نزدیك مجسمه مَیْترِیَه مى آیند تا از او نیكبختى، تولد فرزند پسر، شفاى بیمار و حمایت در دوره هاى درد و رنج را طلب كنند.
اكثر تندیس هاى خاص مَیْترِیَه در كره، صُفّه بزرگى را كه بر بالاى سر او چسبیده و یك شكل پلكانى یا كروى بر بالاى آن قرار گرفته است نشان مى دهد. این دستار، شكل استوُپه را نشان مى دهد، كه معمولاً مَیْترِیَه بر سر مى گذارد.
نقش مَیترِیَه را در آیین هاى بارورى در پرستش دینى اى كه اكنون در جزیره چِجُوى كره، در شمال شرق دریاى چین برگزار مى شود به ساده ترین وجه مى توان دید. در یكى از مناطق این جزیره، تندیسى از مَیْتریَه در كنار سنگى به شكل اِحْلیل قرار گرفته است. زنان به این مكان مى آیند تا به این سنگ بچسبند; به این امید كه با این عمل فرزندشان پسر شود. هنگامى كه شخص، سیاهه اى از موضوعات را براى دعا براى پسران تهیه مى كند، مَیْترِیَه را مى توان در كنار اژدهاشاه، روحِ كوه، و هفت ستاره یافت. از میان همه شخصیت ها در مجمع خدایان بودایى، تنها خدایى كه در نظر آنها دعا، به ویژه دعا براى كودكان را اجابت مى كند، مَیْترِیَه است. این اندیشه روشنگر آن فرزانه با شكمِ گُنده و كودكان پیرامون او در سبك چینى است.
مَیْترِیَه همچنین به شكل یك عنصر مهم در گروه هاى منتظران كه در كره پیدا شده اند ظاهر مى شود. یكى از این گروه ها یك دین جدید است; مشهور به چوُنگ سانـ گیو ، ایزدِ نخستینِ حماسه هاى كره اى و فرمانرواى آسمان، به شكل بودا مَیْترِیَه به كره نزول مى كند.
در قرن بیستم، بوداییان كره به دنبال شناسایى مَیْترِیَه بودند و بیستوهفت تندیس اصلى او را در جایگاه هاى ثابت به شكل ایستاده باشكوه، ساختند. اگر چه انجمن رهروان چوگیه توجه اندكى به بوداسَف دارد، مردم معمولى كره، مانند مردم معمولى چین اجازه نمى دهند كه مَیترِیَه از اَعمال دینى شان حذف شود.
ژاپنى ها اطلاعات اولیه را درباره مَیترِیَه از كره گرفتند; این انتقال شامل تندیس هاى این بوداسَف هم بود. اكثر دِیرهایى را كه مى گویند شوْتوكوُ تایى شى بود. او پیش از مرگ خود اعلام كرد كه در آسمانِ توُشیته زاده مى شود و در آنجا هزاران سال در حضور بوداى آینده (موعود)، پیش از آن كه با او به زمین نزول كند، زندگى مى كند.
تحولات اخیر در باب پرستش مَیْترِیَه هنوز در ژاپن مشاهده مى شود. محض نمونه، در كاشیما (1868-1600)، منطقه كاشیما، منطقه رقص هاى مَیْترِیَه بود كه در آن پریستارانِ زنِ ایزدكده، زن پیشگویى را مى آوردند كه آمدن بهروزى سال را پیشگویى مى كرد. او با نیروى خود به جهان مَیْترِیَه، یعنى بهشت سرشار از نعمت رسید.
برخى گروه ها در ژاپن، منتظر ظهور مَیتْرِیَه اند; آن هم مكانى در بالاى كیم پوُسان ، كه سرزمین طلایى در آنجا ساخته مى شود و مَیْترِیَه در آن سه موعظه مى كند. در همه مناطق بودایىِ اصلى در آسیا ، پیروان همواره این عقیده را مطرح مى كرده اند كه مَیْترِیَه در منطقه خودشان زاده مى شود و بنابراین او را نه تنها بیگانه نمى دانند، بلكه یكى از خودشان به شمار مى آورند.
بسیارى از كسانى كه، به خاطر عضویتشان در گروه مَیْترِیَه ، خود را از فرهیختگان مى دانند، امیدوارند تا زمان نزول مَیْترِیَه روى زمین باقى بمانند. در گروه هاى دیگر، هواخواهان بر این باورند كه او هم اكنون ظهور كرده است. محض نمونه، در سال 1773 میلادى گروهى مشهور به فوُجى كوْ را كانون توجهشان قراردادند. زائران كه با رقص سماع به جذبه فرو مى رفتند، اعلام كردند كه مَیْترِیَه با خود محصول فراوان مى آورد.
قرن بیستم، دوره گرایش شدید به «دین هاى جدید» (شینكوْ سوُكیوْ ، یا كوه ِ مَیْترِیَه باشد.

واپسین سخن
 

هرجا كه آیین بودا مورد حمایت قرار گرفته است، مَیْترِیَه شخصیتى مهم در اندیشه بودایى به شمار آمده است. از نظر پیروان معمولى، پرستش مَیْترِیَه روشى بود براى ایجاد كَرْمَه نیك براى خودشان و تضمین این كه در آینده رستگار خواهند بود. عنصر امید به آینده، بخش سرنوشت ساز آرمان مَیْترِیَه است ، كه براى هدایت بشر به دوره اى بهتر ظهور كرده یا خواهد كرد. چون داستان مَیْترِیَه هنوز ادامه دارد ، او مى تواند در سناریوهاى متنوع بى شمارى ، كه هر یك را مى توان براى برآوردن نیازهاى زمان و مكان خاص ساخت ، نقش داشته باشد.
كتابنامه
منابع اصلى
_."The Anagata-vamsa." Edited by J. Minayeff. Journal of the pali Text Society (1886): 33-53.
_.Astasahasrikaprajnaparamitasutra. Edited by Wogihara Unrai. Tokyo, 1932-1935.
_.Digha Nikaya. 3 vols. Edited by T. W. Rhys-Davids and J. Estlin Carpenter. Pali Text Society Series. London, 1890-1911. Translated by T. W. Rhys-Davids and C. A. F. Rhys-Davids as Dialogues of the Buddha, "Sacred Books of the Buddhists," vols. 2-4 ( London, 1889-1921).
_.Divyavadana. Edited by E. B. Cowell and R. A. Neill. Cambridge, 1886.
_.Gandhavyuha Sutra. Edited by D. T. Suzuki and Idzumi Hokei. Kyoto, 1934-1936.
_.Guhyasamaja Tantra. Edited by Benoytosh Bhattacharyya. Gaekwad's Oriental Series, no. 53. Baroda, 1931.
_.Le Mahavastu. 3 vols. Edited by Emile Senart. Paris, 1882-1897. Translated by J. J. Jones as The Mahavastu, "Sacred Books of the Buddhists," vols. 16, 18, 19 (London, 1949-1956).
_.Maitreyavyakarana. Edited by Sylvain Levi. Paris, 1932.
_.Saddharmapundarikasutra. Edited by Hendrik Kern and Bunyiu Nanjio. Bibliotheca Buddhica. Saint Petersburg, 1914. Translated by Hendrik Kern as Saddharma-Pundarika; or, The Lotus of the Good Law, "Sacred Books of the Buddhists," vol. 21 (1884; reprint, new York, 1963). Kumarajiva,s fifthcentury chinese translation of the Lotus has been translated by Leon N. Hurvitz as Scripture of the Lotus Blossom of the Fine Dharma ( New York, 1976).
_.Sukhavativyuhasutra. Edited by F. Max Muller and Bunyiu Nanjio. Anecdota Oxonensia Aryan Series. Oxford, 1883. Translated into English by F. Max Muller in Buddhist Mahayana Texts, Edited by E. B. Cowell et al. ,"Sacred Books of the East" vol.49 (1894; reprint, New York, 1969).
_.Vimalakirtinirdesa. Translated From Tibetan by Robert A. F. Thurman as The Holy Teaching of Vimalakirti: A Mahayana
Scripture (University Park, Penn, 1976).
منابع ثانوى
_.Hayami Tasuku. Miroku shinko-mo hitotsu no jodo shinko. Nihonjin no kodo to shiso, vol. 12. Tokyo, 1971.
_.Miyata Noboru. Miroku shinko no kenkyu.Tokyo, 1975.
_.Murakami Shigeyoshi. Japanese Religion in Modern Century. Translated by H. Byron Earhart, Tokyo. 1980.
_.Sponberg, Alan, and Helen Hardacre, eds. Maitreya. Princeton, 1986.
_.Tsuruoka Shizuo. "Nihon in okeru Miroku gesho shinko ni tsuite."
Shukyo kenkyu 144(1955):22-35.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما