مقررات كيفرى، جرايم و مجازاتها در تورات(3)
نويسنده: رحيم نوبهار
2-2- جرايم جنسى
زنا يكى از جرايم مسلم و قبيح به شمار مىآمده و مجازات آن به تفصيل زير بوده است. 1-2-2- زنا با دختر باكره غير نامزد: در سفر تورات مثنى، فصل 21، آيه 28 و 29 آمده است: «اگر مردى دختر باكره نامنسوبه 10 را بيابد و او را به دست آورده، با او بخوابد و هر دو گرفتار شوند» «آنگاه مردى كه با او خوابيده است، پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و او از برايش زن باشد به سبب اين كه وى را خوار نموده است و تا تمامى عمرش مختار نيست كه او را مطلقه سازد.» از آيه 16 فصل 22 از سفر خروج استفاده مىشود كه اين حكم مربوط به زمانى است كه پدر دختر به ازدواج وى با زانى راضى شود. در اين آيه آمده است: «اگر كسى دخترى كه منسوب به مردى نباشد، فريب داده، با او بخوابد البته به او مهر بدهد تا كه زنش باشد و اگر پدرش هيچ راضى نشود كه او را به وى دهد، به قدر مهر دوشيزگان نقره به او بسنجد.» 2-2-2- زنا با دختر باكرهاى كه داراى نامزد است: در اين فرض مجازات موردى كه جرم در شهر انجام گيرد با موردى كه جرم در صحرا و بيابان صورت گرفته باشد، متفاوت است. آيات 23-27 فصل 22 از سفر تورات مثنى در اين باره مىگويد: «اگر دختر باكره به مردى نامزد شود و ديگرى او را در شهر بيابد و با او بخوابد» «آنگاه ايشان را هر دو به دروازه آن شهر بيرون آورده، ايشان را با سنگ سنگسار نماييد تا بميرند; دختر را به سبب اين كه در شهر بود و فرياد نكرد و مرد را به سبب اين كه زن همسايه خود را خوار كرده است. بدين منوال شرارت را از ميان خود دور كن» «اما اگر مردى دختر نامزدى را در صحرا بيابد و آن مرد به او زور آمده، با او بخوابد آنگاه آن مردى كه با او خوابيده استبه تنها بميرد» «و به دختر چيزى كرده نشود; با دختر گناهى كه مستلزم مرگ است نيست; زيرا چنانكه مردى بر همسايه خود برخاسته، او را كشته است. اين كار چنين است» «از آن جايى كه او را در صحرا يافت و دختر نامزد فرياد كرد و از برايش رهايندهاى نبود». چنانكه ملاحظه مىشود تفاوت مجازات در اين دو فرض در واقع به دليل رضايت و عدم رضايت دختر باكره به زنا است. 3-2-2- زنا با زن شوهردار: مجازات زنا با زن شوهردار اعدام بوده است. در سفر لويان، فصل 20، آيه 10 آمده است كه: «و كسى كه با زن غيرى زنا كند، يعنى با زن همسايه خود زنا نمايد، البته زانى و زانيه كشته شوند» همچنين در سفر تورات مثنى، فصل 22، آيه 22 آمده است كه: «اگر مردى با زن شوهردارى يافتشود كه بخوابد، پس هر دوى ايشان، مردى كه با آن زن خوابيد و آن زن نيز بميرند; بدين منوال شرارت را از اسراييل دور كن.» 4-2-2- زناى دختر كاهنان: در مورد دختر كاهنان مجازات زنا شديدتر بوده و به شكل سوختن آنها بوده است. در سفر لويان، فصل 21، آيه 9 آمده است كه: «و دختر هر مرد كاهنى كه خود را به زنا پليد سازد، او پدر خويشتن را پليد ساخته است، به آتش سوخته شود.» 5-2-2- زنا با محارم: زنا با محارم داراى مجازات اعدام بوده است. در سفر لويان، فصل 20، آيه 14 آمده است: «اگر كسى دخترى و مادرش را به زنى بگيرد، فجور است، او وايشان هر دو سوخته شوند تا كه در ميان شما فجور نشود.» همچنين در آيه 11 و 12 آمده است: «و كسى كه با زن پدرش بخوابد، كشف عورت پدرش را نموده است، البته ايشان هر دو كشته شوند; خون ايشان بر گردن خود ايشان است» «و اگر كسى با عروس خود بخوابد، البته ايشان هر دو كشته شوند چون كه مخالطه نمودهاند، خونشان بر گردن خود ايشان است.» محارم باب ازدواج در آيات 7-18 از فصل هيجدهم سفر لويان به تفصيل بيان شده است. 6-2-2- زنا با كنيزكان: مجازات اين جرم، تعزير و تازيانه بوده است. در سفر لويان، فصل 19، آيه 20 آمده است: «هر كسى كه با زنى خوابيده، جماع نمايد در حالتى كه كنيزك و مخطوبه به شوهرى است، نه بازخريد شده و نه آزاد شده، آن زن را تازيانه بايد زد، ايشان كشته نشوند، زيرا كه او آزاد نيست.» «و مرد، قربانى تقصيرى خود يعنى قوچ قربانى تقصيرى را به حضور خداوند به در خيمه مجمع بياورد.» 7-2-2- لواط: لواط، جرم و مجازات آن، هم براى فاعل و هم براى مفعول، اعدام بوده است. در آيه 22 از فصل 18 سفر لويان آمده است كه: «با ذكورى مثل خوابيدن با زن مخواب كه فسق است.» و در آيه 13 از فصل 20 همين سفر نيز آمده است كه: «و اگر كسى با ذكورى مثل خوابيدن با زن جماع نمايد چون كه هر دوى ايشان به مكروهه اقدام نمودهاند، البته كشته شوند، خون ايشان بر گردن خود ايشان است.» 8-2-2- نكاح با بهايم: نكاح با بهايم جرم و مجازات آن اعدام بوده است. در سفر لويان، فصل 18، آيه 23 آمده است: «با هيچ حيوانات جمع مشو كه تا با او ناپاك باشى و زنى پيش حيوانى به قصد جمع شدن نايستد، چون كه مخالطه است. » و در سفر خروج، فصل 22، آيه 19 آمده است كه: «هر كسى كه با حيوانى بخوابد، البته كشته شود.» 9-2-2- افترا به زن پاكدامن و عفيف: اين كار جرم و مجازات آن تعزير و جريمه نقدى بوده است. در سفر تورات مثنى، فصل 22، آيات 13-19 در اين باره آمده است: «اگر كسى زنى بگيرد و به او دخول كرده، از او متنفر شود» «و درباره او سخنان افترا بزند و به بدنامى او را شهرت دهد و بگويد كه اين زن را گرفتم و چون كه به او نزديكى كردم، او را باكره نيافتم» «آنگاه پدر و مادر آن دختر، علامت دوشيزگى دختر را گرفته، پيش مشايخ آن شهر به دروازه بياورند» «و پدر دختر به مشايخان گويد كه دختر خود را به اين مرد به زنى دادم و از وى متنفر است» «و اينك در باره او سخنان افترا زده مىگويد كه دختر تو را باكره نيافتم و حال اين كه علامت دوشيزگى دخترم اين است; پس آن پارچه را پيش مشايخ شهر بگستراند» «بعد مشايخ آن شهر آن مرد را گرفته، تعزير نمايند» «و او را به يك صد مثقال نقره جريمه نموده، به پدر دختر بدهند، به سبب آن كه باعثبدنامى باكره اسرائيلى شده است و او از برايش زن باشد و در تمامى عمرش مختار نيست كه او را مطلقه سازد.» در صورتى كه ادعاى شوهر مبنى بر باكره نبودن دخترى كه به عنوان باكره ازدواج كرده، ثابت مىشد، مجازات زن، سنگسار بود; در ادامه آيات ياد شده آمده است كه: «اما اگر قصه راستباشد و علامت دوشيزگى دختر ثابت نشود» «آنگاه دختر را به در خانه پدرش بيرون آورده، و مردمان شهرش او را با سنگ سنگسار نمايند كه بميرد; زيرا كه در اسراييل قباحت ورزيده و در خانه پدرش زانيه شده; بدين منوال شرارت را از اسراييل دور كن.»
3-2- جرايم عليه اموال
1-3-2- سرقت:
مجازات سرقت و ربودن مال غير بسته به نوع مال سرقتشده و نيز حالت و زمان سرقت، متفاوت بوده است. در سفر خروج، فصل 22، آيات 4-1 و 7 آمده است: «اگر كسى گاوى يا گوسفندى را بدزدد و او را بكشد و يا بفروشد به عوض يك گاو، پنج گاو و به عوض يك گوسفند، چهار گوسفند خواهد داد.» «اگر دزدى در حال نقب زدن يافته شود، به حدى زده شود كه بميرد، به خصوص آن كه خون ريخته نشود.» 11 «اما اگر آفتاب بر او طلوع نموده باشد از برايش خون ريخته مىشود چون كه بايست كه مكافات كلى بدهد و اگر چيزى ندارد بايد به سبب دزديش فروخته شود.» «اگر چيز دزديده شده چه از گاو و چه از حمار و چه از گوسفند به دست او زنده يافتشود، دو مقابله بايد رد نمايد.» «اگر كسى به همسايهاش نقره و يا ظروف به خصوص نگاه داشتن بدهد و از خانه آن كس دزديده شود، چنانچه دزد يافتشود بايد كه دو مقابله ادا نمايد.» چنانكه ملاحظه مىشود مجازات سارق با توجه به وجود عين مال مسروقه يا تلف شدن آن، متفاوت بوده است. با وجود عين مال، دو برابر آن به مال باخته پرداخت مىشد; حال آن كه در صورت تلف در مورد گاو، پنجبرابر و در مورد گوسفند، چهار برابر پرداخت مىشده است. به بردگى گرفتن دزد نيز مجازاتى بوده كه هر گاه دزد توان جبران خسارت را نداشته، در مورد او اعمال مىشده است. 2-3-2- خيانت در امانت، كلاهبردارى و تصاحب مال غير: در آيات 7-1 از فصل ششم سفر لويان در اين باره آمده است كه: «و خداوند به موسى بدين مضمون فرمود» «كه اگر كسى گناهى ورزيده، تقصيرى به خداوند نمايد و به همسايهاش درباره امانت و يا شراكت و يا چيزى كه به زور و يا به حيله از همسايهاش گرفته باشد، انكار نمايد» «و يا گم شدهاى را پيدا كرده، دربارهاش انكار نموده، سوگند دروغ بخورد، به خصوص يكى از تمامى چيزهايى كه كسى به جا آورده، در آن خطا ورزد» «پس مقرر است كه نظر به اين كه خطا ورزيده مقصر استبايد كه غصب كرده شده و يا به حيله گرفته شده و يا به امانت گذاشته شده و يا گم شدهاى كه پيدا كرده است، باز پس دهد» «و يا هر چه درباره آن به دروغ سوگند خورده باشد، بايد كه اصل آن چيز را پس بدهد و به آن، خمسى اضافه نموده، در روز [تقريب نمودن] قربانى تقصيرى 12 خود به مالكش باز پس دهد.» هر گاه مال مورد امانت، حيوان بود چنانچه به سرقت مىرفت، امانتدار مكلف به جبران خسارت بوده، ولى مردن حيوان يا دريده شدن آن توسط درندگان موجب ضمان نبوده است. در آيات 13-10 از فصل 22 سفر خروج آمده است كه: «اگر كسى به همسايه خود، الاغ و يا گاو و يا گوسفند و يا هر گونه بهايم را به خصوص نگاه داشتن بدهد و آن حيوان بميرد و يا سقط و يا رانده شود بى آن كه كسى ببيند» «آنگاه سوگند خداوندى در ميان هر دوى ايشان جارى شود بر اين كه دستخود را به مال همسايهاش دراز نكرده و صاحب مال آن سوگند را قبول خواهد كرد كه او تاوان ندهد» «و اگر نزد او به دزدى رفته باشد، به صاحبش ادا خواهد كرد.» «اگر دريده شود، آن را از راه شهادت خواهد آورد و دريده شده را ادا نخواهد نمود.» در زمينه عاريه حيوانات نيز حكم تلف حيوان مورد عاريه در فرضى كه صاحب مال با آن همراه باشد، با فرضى كه صاحب مال همراه آن نيست، متفاوت است. در سفر خروج، فصل 22، آيات 14 و 15 آمده است كه: «و اگر كسى حيوانى را از همسايهاش به عاريه بگيرد و سقط و مرده شود در حالتى كه صاحبش به همراهش نيست، البته تاوان بايد بدهد» «اما اگر صاحبش به همراهش بود، ادا نخواهد كرد و اگر اجير شود به سبب اجرتش محسوب شود.» 3-3-2- اضرار به مال غير: اضرار به مال غير موجب ضمان نسبتبه اصل مال همراه با رد 5/1 به عنوان جريمه بوده است. در آيات 6-8 از فصل پنجم سفر اعداد آمده است كه: «اگر مرد و يا زنى يكى از تمامى گناهان انسانى را مرتكب شده، به خداوند عصيان نمايند در حالت مقصر بودنش» «آنگاه گناهى كه ورزيده است اعتراف نمايد و جريمه را با سرمايهاش پس دهد و يك خمسى به آن اضافه نموده به كسى كه به او جرم نموده است، باز دهد.» «و اگر آن كس خويشاوندى ندارد كه جريمه را به او باز دهد، پس بايد مكافات گناهى به خداوند يعنى به كاهن پس داده شود، علاوه قوچ كفاره كه در حق وى كفاره داده مىشود.» آيات 5 و 6 از فصل 22 سفر خروج نيز مىگويد: «اگر كسى زراعتى و يا تاكستانى را بچراند و چهارپاى خود را رها داده، مرتع غيرى را بچراند از بهترين مرتع خود و بهترين تاكستان خود ادا نمايد.» «اگر آتشى ظاهر شود و خارها را فراگيرد كه دستههاى غله و يا نادرويدهها و يا مزرعهاى از آن سوخته شود، سوزاننده آن سوخته شدهها البته بايد تاوان ادا نمايد.»
ادامه دارد
/ع
زنا يكى از جرايم مسلم و قبيح به شمار مىآمده و مجازات آن به تفصيل زير بوده است. 1-2-2- زنا با دختر باكره غير نامزد: در سفر تورات مثنى، فصل 21، آيه 28 و 29 آمده است: «اگر مردى دختر باكره نامنسوبه 10 را بيابد و او را به دست آورده، با او بخوابد و هر دو گرفتار شوند» «آنگاه مردى كه با او خوابيده است، پنجاه مثقال نقره به پدر دختر بدهد و او از برايش زن باشد به سبب اين كه وى را خوار نموده است و تا تمامى عمرش مختار نيست كه او را مطلقه سازد.» از آيه 16 فصل 22 از سفر خروج استفاده مىشود كه اين حكم مربوط به زمانى است كه پدر دختر به ازدواج وى با زانى راضى شود. در اين آيه آمده است: «اگر كسى دخترى كه منسوب به مردى نباشد، فريب داده، با او بخوابد البته به او مهر بدهد تا كه زنش باشد و اگر پدرش هيچ راضى نشود كه او را به وى دهد، به قدر مهر دوشيزگان نقره به او بسنجد.» 2-2-2- زنا با دختر باكرهاى كه داراى نامزد است: در اين فرض مجازات موردى كه جرم در شهر انجام گيرد با موردى كه جرم در صحرا و بيابان صورت گرفته باشد، متفاوت است. آيات 23-27 فصل 22 از سفر تورات مثنى در اين باره مىگويد: «اگر دختر باكره به مردى نامزد شود و ديگرى او را در شهر بيابد و با او بخوابد» «آنگاه ايشان را هر دو به دروازه آن شهر بيرون آورده، ايشان را با سنگ سنگسار نماييد تا بميرند; دختر را به سبب اين كه در شهر بود و فرياد نكرد و مرد را به سبب اين كه زن همسايه خود را خوار كرده است. بدين منوال شرارت را از ميان خود دور كن» «اما اگر مردى دختر نامزدى را در صحرا بيابد و آن مرد به او زور آمده، با او بخوابد آنگاه آن مردى كه با او خوابيده استبه تنها بميرد» «و به دختر چيزى كرده نشود; با دختر گناهى كه مستلزم مرگ است نيست; زيرا چنانكه مردى بر همسايه خود برخاسته، او را كشته است. اين كار چنين است» «از آن جايى كه او را در صحرا يافت و دختر نامزد فرياد كرد و از برايش رهايندهاى نبود». چنانكه ملاحظه مىشود تفاوت مجازات در اين دو فرض در واقع به دليل رضايت و عدم رضايت دختر باكره به زنا است. 3-2-2- زنا با زن شوهردار: مجازات زنا با زن شوهردار اعدام بوده است. در سفر لويان، فصل 20، آيه 10 آمده است كه: «و كسى كه با زن غيرى زنا كند، يعنى با زن همسايه خود زنا نمايد، البته زانى و زانيه كشته شوند» همچنين در سفر تورات مثنى، فصل 22، آيه 22 آمده است كه: «اگر مردى با زن شوهردارى يافتشود كه بخوابد، پس هر دوى ايشان، مردى كه با آن زن خوابيد و آن زن نيز بميرند; بدين منوال شرارت را از اسراييل دور كن.» 4-2-2- زناى دختر كاهنان: در مورد دختر كاهنان مجازات زنا شديدتر بوده و به شكل سوختن آنها بوده است. در سفر لويان، فصل 21، آيه 9 آمده است كه: «و دختر هر مرد كاهنى كه خود را به زنا پليد سازد، او پدر خويشتن را پليد ساخته است، به آتش سوخته شود.» 5-2-2- زنا با محارم: زنا با محارم داراى مجازات اعدام بوده است. در سفر لويان، فصل 20، آيه 14 آمده است: «اگر كسى دخترى و مادرش را به زنى بگيرد، فجور است، او وايشان هر دو سوخته شوند تا كه در ميان شما فجور نشود.» همچنين در آيه 11 و 12 آمده است: «و كسى كه با زن پدرش بخوابد، كشف عورت پدرش را نموده است، البته ايشان هر دو كشته شوند; خون ايشان بر گردن خود ايشان است» «و اگر كسى با عروس خود بخوابد، البته ايشان هر دو كشته شوند چون كه مخالطه نمودهاند، خونشان بر گردن خود ايشان است.» محارم باب ازدواج در آيات 7-18 از فصل هيجدهم سفر لويان به تفصيل بيان شده است. 6-2-2- زنا با كنيزكان: مجازات اين جرم، تعزير و تازيانه بوده است. در سفر لويان، فصل 19، آيه 20 آمده است: «هر كسى كه با زنى خوابيده، جماع نمايد در حالتى كه كنيزك و مخطوبه به شوهرى است، نه بازخريد شده و نه آزاد شده، آن زن را تازيانه بايد زد، ايشان كشته نشوند، زيرا كه او آزاد نيست.» «و مرد، قربانى تقصيرى خود يعنى قوچ قربانى تقصيرى را به حضور خداوند به در خيمه مجمع بياورد.» 7-2-2- لواط: لواط، جرم و مجازات آن، هم براى فاعل و هم براى مفعول، اعدام بوده است. در آيه 22 از فصل 18 سفر لويان آمده است كه: «با ذكورى مثل خوابيدن با زن مخواب كه فسق است.» و در آيه 13 از فصل 20 همين سفر نيز آمده است كه: «و اگر كسى با ذكورى مثل خوابيدن با زن جماع نمايد چون كه هر دوى ايشان به مكروهه اقدام نمودهاند، البته كشته شوند، خون ايشان بر گردن خود ايشان است.» 8-2-2- نكاح با بهايم: نكاح با بهايم جرم و مجازات آن اعدام بوده است. در سفر لويان، فصل 18، آيه 23 آمده است: «با هيچ حيوانات جمع مشو كه تا با او ناپاك باشى و زنى پيش حيوانى به قصد جمع شدن نايستد، چون كه مخالطه است. » و در سفر خروج، فصل 22، آيه 19 آمده است كه: «هر كسى كه با حيوانى بخوابد، البته كشته شود.» 9-2-2- افترا به زن پاكدامن و عفيف: اين كار جرم و مجازات آن تعزير و جريمه نقدى بوده است. در سفر تورات مثنى، فصل 22، آيات 13-19 در اين باره آمده است: «اگر كسى زنى بگيرد و به او دخول كرده، از او متنفر شود» «و درباره او سخنان افترا بزند و به بدنامى او را شهرت دهد و بگويد كه اين زن را گرفتم و چون كه به او نزديكى كردم، او را باكره نيافتم» «آنگاه پدر و مادر آن دختر، علامت دوشيزگى دختر را گرفته، پيش مشايخ آن شهر به دروازه بياورند» «و پدر دختر به مشايخان گويد كه دختر خود را به اين مرد به زنى دادم و از وى متنفر است» «و اينك در باره او سخنان افترا زده مىگويد كه دختر تو را باكره نيافتم و حال اين كه علامت دوشيزگى دخترم اين است; پس آن پارچه را پيش مشايخ شهر بگستراند» «بعد مشايخ آن شهر آن مرد را گرفته، تعزير نمايند» «و او را به يك صد مثقال نقره جريمه نموده، به پدر دختر بدهند، به سبب آن كه باعثبدنامى باكره اسرائيلى شده است و او از برايش زن باشد و در تمامى عمرش مختار نيست كه او را مطلقه سازد.» در صورتى كه ادعاى شوهر مبنى بر باكره نبودن دخترى كه به عنوان باكره ازدواج كرده، ثابت مىشد، مجازات زن، سنگسار بود; در ادامه آيات ياد شده آمده است كه: «اما اگر قصه راستباشد و علامت دوشيزگى دختر ثابت نشود» «آنگاه دختر را به در خانه پدرش بيرون آورده، و مردمان شهرش او را با سنگ سنگسار نمايند كه بميرد; زيرا كه در اسراييل قباحت ورزيده و در خانه پدرش زانيه شده; بدين منوال شرارت را از اسراييل دور كن.»
3-2- جرايم عليه اموال
1-3-2- سرقت:
مجازات سرقت و ربودن مال غير بسته به نوع مال سرقتشده و نيز حالت و زمان سرقت، متفاوت بوده است. در سفر خروج، فصل 22، آيات 4-1 و 7 آمده است: «اگر كسى گاوى يا گوسفندى را بدزدد و او را بكشد و يا بفروشد به عوض يك گاو، پنج گاو و به عوض يك گوسفند، چهار گوسفند خواهد داد.» «اگر دزدى در حال نقب زدن يافته شود، به حدى زده شود كه بميرد، به خصوص آن كه خون ريخته نشود.» 11 «اما اگر آفتاب بر او طلوع نموده باشد از برايش خون ريخته مىشود چون كه بايست كه مكافات كلى بدهد و اگر چيزى ندارد بايد به سبب دزديش فروخته شود.» «اگر چيز دزديده شده چه از گاو و چه از حمار و چه از گوسفند به دست او زنده يافتشود، دو مقابله بايد رد نمايد.» «اگر كسى به همسايهاش نقره و يا ظروف به خصوص نگاه داشتن بدهد و از خانه آن كس دزديده شود، چنانچه دزد يافتشود بايد كه دو مقابله ادا نمايد.» چنانكه ملاحظه مىشود مجازات سارق با توجه به وجود عين مال مسروقه يا تلف شدن آن، متفاوت بوده است. با وجود عين مال، دو برابر آن به مال باخته پرداخت مىشد; حال آن كه در صورت تلف در مورد گاو، پنجبرابر و در مورد گوسفند، چهار برابر پرداخت مىشده است. به بردگى گرفتن دزد نيز مجازاتى بوده كه هر گاه دزد توان جبران خسارت را نداشته، در مورد او اعمال مىشده است. 2-3-2- خيانت در امانت، كلاهبردارى و تصاحب مال غير: در آيات 7-1 از فصل ششم سفر لويان در اين باره آمده است كه: «و خداوند به موسى بدين مضمون فرمود» «كه اگر كسى گناهى ورزيده، تقصيرى به خداوند نمايد و به همسايهاش درباره امانت و يا شراكت و يا چيزى كه به زور و يا به حيله از همسايهاش گرفته باشد، انكار نمايد» «و يا گم شدهاى را پيدا كرده، دربارهاش انكار نموده، سوگند دروغ بخورد، به خصوص يكى از تمامى چيزهايى كه كسى به جا آورده، در آن خطا ورزد» «پس مقرر است كه نظر به اين كه خطا ورزيده مقصر استبايد كه غصب كرده شده و يا به حيله گرفته شده و يا به امانت گذاشته شده و يا گم شدهاى كه پيدا كرده است، باز پس دهد» «و يا هر چه درباره آن به دروغ سوگند خورده باشد، بايد كه اصل آن چيز را پس بدهد و به آن، خمسى اضافه نموده، در روز [تقريب نمودن] قربانى تقصيرى 12 خود به مالكش باز پس دهد.» هر گاه مال مورد امانت، حيوان بود چنانچه به سرقت مىرفت، امانتدار مكلف به جبران خسارت بوده، ولى مردن حيوان يا دريده شدن آن توسط درندگان موجب ضمان نبوده است. در آيات 13-10 از فصل 22 سفر خروج آمده است كه: «اگر كسى به همسايه خود، الاغ و يا گاو و يا گوسفند و يا هر گونه بهايم را به خصوص نگاه داشتن بدهد و آن حيوان بميرد و يا سقط و يا رانده شود بى آن كه كسى ببيند» «آنگاه سوگند خداوندى در ميان هر دوى ايشان جارى شود بر اين كه دستخود را به مال همسايهاش دراز نكرده و صاحب مال آن سوگند را قبول خواهد كرد كه او تاوان ندهد» «و اگر نزد او به دزدى رفته باشد، به صاحبش ادا خواهد كرد.» «اگر دريده شود، آن را از راه شهادت خواهد آورد و دريده شده را ادا نخواهد نمود.» در زمينه عاريه حيوانات نيز حكم تلف حيوان مورد عاريه در فرضى كه صاحب مال با آن همراه باشد، با فرضى كه صاحب مال همراه آن نيست، متفاوت است. در سفر خروج، فصل 22، آيات 14 و 15 آمده است كه: «و اگر كسى حيوانى را از همسايهاش به عاريه بگيرد و سقط و مرده شود در حالتى كه صاحبش به همراهش نيست، البته تاوان بايد بدهد» «اما اگر صاحبش به همراهش بود، ادا نخواهد كرد و اگر اجير شود به سبب اجرتش محسوب شود.» 3-3-2- اضرار به مال غير: اضرار به مال غير موجب ضمان نسبتبه اصل مال همراه با رد 5/1 به عنوان جريمه بوده است. در آيات 6-8 از فصل پنجم سفر اعداد آمده است كه: «اگر مرد و يا زنى يكى از تمامى گناهان انسانى را مرتكب شده، به خداوند عصيان نمايند در حالت مقصر بودنش» «آنگاه گناهى كه ورزيده است اعتراف نمايد و جريمه را با سرمايهاش پس دهد و يك خمسى به آن اضافه نموده به كسى كه به او جرم نموده است، باز دهد.» «و اگر آن كس خويشاوندى ندارد كه جريمه را به او باز دهد، پس بايد مكافات گناهى به خداوند يعنى به كاهن پس داده شود، علاوه قوچ كفاره كه در حق وى كفاره داده مىشود.» آيات 5 و 6 از فصل 22 سفر خروج نيز مىگويد: «اگر كسى زراعتى و يا تاكستانى را بچراند و چهارپاى خود را رها داده، مرتع غيرى را بچراند از بهترين مرتع خود و بهترين تاكستان خود ادا نمايد.» «اگر آتشى ظاهر شود و خارها را فراگيرد كه دستههاى غله و يا نادرويدهها و يا مزرعهاى از آن سوخته شود، سوزاننده آن سوخته شدهها البته بايد تاوان ادا نمايد.»
پي نوشت ها :
10- مقصود دخترى است كه نامزد كسى نباشد.
11- ظاهرا مقصود از خونريختن در اين جا قربانى كردن است. در شريعت موسى (ع) قربانى كردن براى گناه داراى دامنهاى گستردهتر بوده است.
12- مقصود از قربانى تقصيرى، قربانىاى است كه به عنوان كفاره گناه ذبح مىشده است.
ادامه دارد
/ع