طلوع روز افزون افق اسلام درجهان
دستگاه سلطه، به سمت يکپارچه شدن هر چه بيشتر و طلوع روز افزون افق اسلام در جهان
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:
هر ملتي، اگر تسليم سلطه ي قدرتهاي بزرگ عالم شد، از دست رفته است. هر ملتي، اگر حاضر شد از شرف ملي، اقتدار ملي و اراده ي ملي چشم بپوشد، در ورطه ي ضعف بي پايان و وادي يي که آخر آن معلوم نيست، لغزيد. هر دولتي که حاضر شد در مقابل خواست دستگاه يکپارچه ي سلطه ي جهاني تسليم شود، بيش از گذشته محکوم به ضعف و ذلت و تحت سلطه قرار گرفتن و هضم شدن شخصيت شد. اين، يکي از چيزهايي است که وضع فعلي جهان، آن را نشان مي دهد.
دستگاه سلطه، به سمت يکپارچه شدن هر چه بيشتر پيش مي رود. دو قطب قدرتي که در مقابل هم قرار داشتند، به يک مرکز قدرت تبديل شدند، يا تبديل مي شوند. البته همان طوري که عرض کردم، نمي شود پيش بيني قطعي کرد؛ اما ظواهر امر- آن طوري که ما امروز نگاه مي کنيم- اين است. حتي دولتهاي ضعيفي که متکي به ملتهاي خودشان نيستند و دم از آزادي مي زنند و شعارهاي آزاديخواهانه مي دهند، مجبور مي شوند که تسليم بشوند و بسياري از تحميلات را قبول کنند. اين، يکي از واقعيت هايي است که وجود دارد و فعلاً اين طوري است. حالا تا در آينده، چه طور به صورت قطعي بشود، البته احتمالاتي هست. در عين حال، متأسفانه الان وضع اين گونه است. سلطه ي غرب و بخصوص امريکا، در ميان کشورهاي آسيايي، آفريقايي، امريکاي لاتين، حتي اروپاي شرقي، رو به افزاش است و امريکا امروز بر حسب موازين ظاهري و محاسبات معمولي قدرت، حقيقتاً يک ابر قدرت است. اين، يک طرف قضيه است.
نهضت اسلامي در دنيا، يك امر جدي است
يکي ديگر از معلوماتي که در شرايط کنوني وجود دارد، اين است که در لابلاي اين منجلاب ضعف و ذلتي که در ميان ملتها و بلکه دولتها مشاهده مي شود و تقريباً همه در آن غرقند، يا به آن آلوده هستند، افق روشن و تاباني روز به روز بيشتر طلوع مي کند و خودش از بيشتر نشان مي دهد و آن، افق اسلام و ملتهاي اسلامي است. اين از شگفتيهاي تاريخ است که درست در همان زماني که قدرهاي ضد اسلامي نيرو مي گيرند و ملتهاي ضعيف، ضعيفتر مي شوند، بر خلاف قواعد ظاهري، ملتهاي مسلمان- که غالباً يا عموماً در جناح ملتهاي ضعيف عالم قرار دارند- روز به روز احساس شخصيت و هويت بيشتري مي کنند.
نهضت اسلامي در دنيا، يک امر جدي است. احساس هويت اسلامي در ميان ملتهاي مسلمان، بلکه در ميان جمعيتهاي مسلمان- يعني آن جايي که مسلمين، يک ملت محسوب نمي شوند، بلکه يک جمعيت در اقليت هستند- يک امر واضح و غير قابل انکاري است. گويي تمام عوامل دست به دست هم داده است، تا ايمان اسلامي و احساس مسلماني را در باطن مسلمين عالم قوي کند و آن را به عمل و منش و تحرک بيروني و ظاهري تبديل بنمايد.
آن چه که امروز در مسلمانان مناطق مختلف عالم، بخصوص در آن جاهايي که از رشد و فرهنگ بيشتري برخوردارند- مثل شمال آفريقا، مثل کشورهاي اروپايي و بعضي از کشورهاي آسيايي- مشاهده مي کنيم، در طول تاريخ گذشته ي نهضتهاي اسلامي، يا بي نظير است و يا کم نظير. در گذشته، حرکتهاي اسلامي بوده؛ اما با وضعيت دگرگونه يي وجود داشته است.
حركت خونين مردم الجزاير، در زير چكمه ي ظلم و استعمار فرانسويها بود كه رشد كرد و انقلاب عظيم را به راه انداخت آن حركت حاكي از آگاهي و رشد و بينش روشن سياسي و هويت اسلامي نبود؛ آن چنان كه حركت امروز همان مردم در شرايط امروزي كشورشان مي تواند باشد ديگر ملتهاي مسلمان و ديگر اقليتهاي مسلمان در كشورهاي غير اسلامي همين طورند اين يك واقعيت است. کار به جايي رسيده که سردمداران نظام غربي، امروز بي ملاحظه تصريح مي کنند که تقابل آينده ي عالم، بين جناح استکبار و سلطه و بين اسلام است. ما اين را به حدس در مي يافتيم.
منبع:www.khamenei.ir
مقام معظم رهبری(مدظله العالی) می فرمایند:
هر ملتي، اگر تسليم سلطه ي قدرتهاي بزرگ عالم شد، از دست رفته است. هر ملتي، اگر حاضر شد از شرف ملي، اقتدار ملي و اراده ي ملي چشم بپوشد، در ورطه ي ضعف بي پايان و وادي يي که آخر آن معلوم نيست، لغزيد. هر دولتي که حاضر شد در مقابل خواست دستگاه يکپارچه ي سلطه ي جهاني تسليم شود، بيش از گذشته محکوم به ضعف و ذلت و تحت سلطه قرار گرفتن و هضم شدن شخصيت شد. اين، يکي از چيزهايي است که وضع فعلي جهان، آن را نشان مي دهد.
دستگاه سلطه، به سمت يکپارچه شدن هر چه بيشتر پيش مي رود. دو قطب قدرتي که در مقابل هم قرار داشتند، به يک مرکز قدرت تبديل شدند، يا تبديل مي شوند. البته همان طوري که عرض کردم، نمي شود پيش بيني قطعي کرد؛ اما ظواهر امر- آن طوري که ما امروز نگاه مي کنيم- اين است. حتي دولتهاي ضعيفي که متکي به ملتهاي خودشان نيستند و دم از آزادي مي زنند و شعارهاي آزاديخواهانه مي دهند، مجبور مي شوند که تسليم بشوند و بسياري از تحميلات را قبول کنند. اين، يکي از واقعيت هايي است که وجود دارد و فعلاً اين طوري است. حالا تا در آينده، چه طور به صورت قطعي بشود، البته احتمالاتي هست. در عين حال، متأسفانه الان وضع اين گونه است. سلطه ي غرب و بخصوص امريکا، در ميان کشورهاي آسيايي، آفريقايي، امريکاي لاتين، حتي اروپاي شرقي، رو به افزاش است و امريکا امروز بر حسب موازين ظاهري و محاسبات معمولي قدرت، حقيقتاً يک ابر قدرت است. اين، يک طرف قضيه است.
نهضت اسلامي در دنيا، يك امر جدي است
يکي ديگر از معلوماتي که در شرايط کنوني وجود دارد، اين است که در لابلاي اين منجلاب ضعف و ذلتي که در ميان ملتها و بلکه دولتها مشاهده مي شود و تقريباً همه در آن غرقند، يا به آن آلوده هستند، افق روشن و تاباني روز به روز بيشتر طلوع مي کند و خودش از بيشتر نشان مي دهد و آن، افق اسلام و ملتهاي اسلامي است. اين از شگفتيهاي تاريخ است که درست در همان زماني که قدرهاي ضد اسلامي نيرو مي گيرند و ملتهاي ضعيف، ضعيفتر مي شوند، بر خلاف قواعد ظاهري، ملتهاي مسلمان- که غالباً يا عموماً در جناح ملتهاي ضعيف عالم قرار دارند- روز به روز احساس شخصيت و هويت بيشتري مي کنند.
نهضت اسلامي در دنيا، يک امر جدي است. احساس هويت اسلامي در ميان ملتهاي مسلمان، بلکه در ميان جمعيتهاي مسلمان- يعني آن جايي که مسلمين، يک ملت محسوب نمي شوند، بلکه يک جمعيت در اقليت هستند- يک امر واضح و غير قابل انکاري است. گويي تمام عوامل دست به دست هم داده است، تا ايمان اسلامي و احساس مسلماني را در باطن مسلمين عالم قوي کند و آن را به عمل و منش و تحرک بيروني و ظاهري تبديل بنمايد.
آن چه که امروز در مسلمانان مناطق مختلف عالم، بخصوص در آن جاهايي که از رشد و فرهنگ بيشتري برخوردارند- مثل شمال آفريقا، مثل کشورهاي اروپايي و بعضي از کشورهاي آسيايي- مشاهده مي کنيم، در طول تاريخ گذشته ي نهضتهاي اسلامي، يا بي نظير است و يا کم نظير. در گذشته، حرکتهاي اسلامي بوده؛ اما با وضعيت دگرگونه يي وجود داشته است.
حركت خونين مردم الجزاير، در زير چكمه ي ظلم و استعمار فرانسويها بود كه رشد كرد و انقلاب عظيم را به راه انداخت آن حركت حاكي از آگاهي و رشد و بينش روشن سياسي و هويت اسلامي نبود؛ آن چنان كه حركت امروز همان مردم در شرايط امروزي كشورشان مي تواند باشد ديگر ملتهاي مسلمان و ديگر اقليتهاي مسلمان در كشورهاي غير اسلامي همين طورند اين يك واقعيت است. کار به جايي رسيده که سردمداران نظام غربي، امروز بي ملاحظه تصريح مي کنند که تقابل آينده ي عالم، بين جناح استکبار و سلطه و بين اسلام است. ما اين را به حدس در مي يافتيم.
منبع:www.khamenei.ir
/ج