اقامه عدل الهي از منظر ولایت

- اين انقلاب ، اولين سخنش اين بود که دوران حاکميت ارزش هاي معنوي آغاز شده است. کساني که بتوانند اين حرف را بفهمند و باور کنند، کم بودند؛ چون دنيا را امواج مادي گري و قدرت هاي مبتني بر ماديت، قبضه کرده بودند. امروز ، کساني که اين حقيقت را لمس مي کنند و مي فهمند، بسيارند. امروز در همه جاي عالم، ارزش هاي
دوشنبه، 29 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اقامه عدل الهي از منظر ولایت

اقامه عدل الهي از منظر ولایت
اقامه عدل الهي از منظر ولایت


 






 
مقام معظم رهبري (مد ظله العالي) می فرمایند:
- اين انقلاب ، اولين سخنش اين بود که دوران حاکميت ارزش هاي معنوي آغاز شده است. کساني که بتوانند اين حرف را بفهمند و باور کنند، کم بودند؛ چون دنيا را امواج مادي گري و قدرت هاي مبتني بر ماديت، قبضه کرده بودند. امروز ، کساني که اين حقيقت را لمس مي کنند و مي فهمند، بسيارند. امروز در همه جاي عالم، ارزش هاي معنوي، رو به احيا شدن مجدد هستند و بسياري از آن ها احيا شده اند و مادي گري در شکل هاي مختلفش - چه به شکل تفکرات مارکسيستي و چه به شکل خطرناکتر آن، يعني حاکميت ماده، توأم با پول و زور و تبليغات، که در استکبار جهاني و بيش از همه ، در حکومت آمريکا متجلي است - ناکامي و ناتواني خود را نشان داده است.
- پيام ديگر انقلاب ما اين بود که قدرت هاي مادي، از مقابله ي با ارزش هاي معنوي و حرکت و اراده ي انسان ها عاجزند. امروز کساني که در دنيا، اين حقيقت را نفهميده باشند، کمند؛ مگر آن هايي که به حوادث عالم، با دقت نظر نمي کنند. بزرگ ترين نشانه ي ضعف دستگاه هاي استکباري متکي به قدرت مادي، به همين است که اين انقلاب و اين نظام و اسلام ناب، در کشور ايران اسلامي ماند و روز به روز قوي تر و ريشه دارتر شد. اين که يک نظام اسلامي، در عالم به وجود بيايد و بتواند بماند و روز به روز قوي تر بشود، نشانه ي پوچي و ناتواني قدرت هاي مادي است؛ زيرا آن ها اگر بتوانند، صبر و تحمل نمي کنند و چنين قدرتي را نمي توانند بگذارند بماند و با همه ي قدرت ، با آن رو به رو مي شوند و شدند .
- امروز ، روزي است که اسلام به فداکاري و اقدام همه جانبه ي ملت ها احتياج دارد. امروز ، روزي است که استکبار، امروز، روزي است که استکبار، با خبيث ترين و پليدترين چهره اش، خود را در مقابل ملت ها به نمايش درآورده است. امروز، روزي است که استکبار، با غرور تمام آماده است که ملت ها و کشورهايي را در راه مطامع خود قرباني کند. (1)
- قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، وقتي جوانان و غيرتمندان يک ملت مي خواستند مبارزه اي را عليه ظلمي که بر آن ملت و در منطقه خودشان حاکم بود، آغاز کنند، به دنبال تفکرات چپ مي رفتند. از چپي ها الهام مي گرفتند و از آن ها جزوه و نوشته و دستورالعمل دريافت مي کردند. هر جاي دنيا که نهضت يا مبارزه اي عليه ظلم وجود داشت، شما مي ديديد يک صبغه چپ در آن هست، يا سعي مي شد اين صبغه چپ به نحوي به آن داده شود. چنين تصور مي شد که بدون ارتباط و اتصال با يک تفکر يا با يک مکتب - که آن هم مثلا مکتب مارکسيزم بود نمي شود مبارزه اي را سازماندهي و هدايت کرد و به پيروزي رساند! اما بعد از آن که انقلاب اسلامي پيروز شد، ديديم در هر نقطه عالم که يک حرکت انقلابي و يا حرکت غيورانه اي در مقابل ظلم و جور انجام مي شود، صبغه مذهب پيدا مي کند. حرکت هاي مذکور در کشورهاي اسلامي، صبغه اسلام به خود مي گرفت و در کشورهاي غير اسلامي، گرايش به يک مذهب ديگر را در خود داشت. ما حتي در اوايل پيروزي انقلاب، مبارزاتي را مشاهده کرديم که قبل از آن ، گرايش هايشان مارکسيستي بود؛ اما بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، نه اين که آن گرايش مارکسيستي به کلي از بين برود، ولي يک رگه مذهبي هم در آن به وجود آمد و يا يک عنصر مذهبي هم در آن وارد شد. اين همه ، از تاثير پيروزي انقلاب اسلامي بود.
- انقلاب اسلامي ايران، پس از پيروزي خود، از يک طرف به مبارزان اميد داد و دل هاي غيرتمنداني را که مي خواستند با ظلم و جور و نامردمي در هر نقطه عالم مبارزه کنند زنده کرد و از طرف ديگر ، هويت اسلامي را به ملت هاي مسلمان برگرداند. در اين هيچ شکي نيست. اين تاثير مثبتي بود که انقلاب اسلامي در همه جاي دنيا گذاشت، اما همزمان با اين تاثير، يک تاثير ديگري هم در دنيا به جا نهاد و آن اين بود که دشمنان جبهه اسلام را بيدار کرد و به آنان تجربه داد! دشمن کيست؟ جبهه ضد اسلامي است؛ استکبار است؛ همان که ما به آن «استکبار» مي گوييم؛ قدرت هاي مسلط عالم . يک روز مظهر استکبار، آمريکا و شوروي بودند. امروز که شوروي نيست، آمريکا در رأس استکبار قرار گرفته است. قدرت هاي مرتجح، قدرت هاي ضد مردمي، قدرت هاي متجاوز، قدرت هايي که ملت هاي ضعيف را در مشت خود مي خواهند و دنيا را متعلق به خود مي دانند، همه در جبهه استکبار ثبت نام کرده اند و اسلام و انقلاب اسلامي با اين ها رو به روست. اين ها بعد از انقلاب اسلامي، مجرب شدند و تجربه پيدا کردند. وقتي انقلاب اسلامي پيش آمد، استکبار هيچ تجربه اي نسبت به حرکت هاي عظيم اسلامي نداشت. در گذشته حرکت هاي نامنسجمي پيش آمده بود؛ اما اين انقلاب و اين مبارزه ، واقعه و حرکت عظيمي بود که استکبار در مقابلش غافلگير شد. (2)
- اين انقلاب دو کار مهم کرده است؛ يکي تشکيل نظام اسلامي است که اين اتفاق عظيم در طول تاريخ ، از صدر اسلام تا کنون، آن هم در چنين دنيايي و در چنين منطقه اي سابقه نداشته است. کار دوم انقلاب عظيم شما مردم - که عظمتش قابل مقايسه با کار اول و به اندازه آن و حتي به اعتقاد بعضي ، بالاتر از آن است - زنده کردن هويت اسلامي در دنياست. يعني آحاد امت مسلمان در هر جاي دنيا، بر اثر اين انقلاب، احساس وجود، شخصيت و قدرت کردند و خودشان را از حالت يک مجموعه يا يک فرد يا يک ملت محکوم ، خارج ديدند. (3)
- بر ملت ايران در طول قريب دو قرن چه گذشت؟ وقتي کتاب هاي مستشرقاني را مي خوانيم که در اين مدت به ايران آمدند تا از خوان گسترده اي که به وسيله ي حکام به يغما مي رفت، استفاده کنند، هر انسان غيوري در وجود خود احساس تنگدلي و فشار مي کند و خجالت مي کشد که اين گونه بيگانه ها را بر زندگي و مال و جان و سرنوشت سياسي مردم مسلط کردند و اين طور ملتي بزرگ و با استعداد و نيرومند -مثل ملت ايران - را به زنجير کشيدند و زير فشار قرار دادند.
- مشکل اساسي ما اين بود که به وسيله ي استعمار، با ده ها زنجير بسته شده بوديم. اين زنجيرها، زنجير سياسي و اقتصادي و فرهنگي و استبداد يک حکومت دست نشانده و بي اعتقادي اين ملت به خود بود. استعمار، اعتقاد و ايمان ملت به خودش را از او گرفته بود؛ اما انقلاب ، زندگي و نشاط و ايمان مردم را به آن ها برگرداند.
- ملت ما به هر کيفيتي که زندگي بکند و به هر پيشرفتي که نايل بشود، در همه ي جريان هاي زندگي ، دشمن از بدگويي نسبت به انقلاب و کشور نظام اسلامي، باز نخواهد نشست. کاري که دشمن مي تواند بکند، تبليغ عليه اسلام و انقلاب است. علي رغم اين عمل دشمن، شما دستاورد بزرگ ا نقلابتان را قدر بدانيد و اسلام و نظام اسلامي و انقلابي و راهي را که امام در مقابل ملت ما ترسيم کردند، حفظ کنيد . امام ، راه آزاد زيستن، کامل شدن، ساختن زندگي به شکلي که مورد رضاي خدا و دستور اسلام است، سازندگي حقيقي زندگي و عدم سازش با قدرت هاي ضد اسلامي را به ما نشان داد. اين ها، براي ما درس هاي بيست و دوم بهمن است.
- بيست و دوم بهمن، عيد حقيقي براي ملت ماست.
- بيست و دوم بهمن، براي ملت ما در حکم عيد فطري است که ملت در آن ، از يک دوران روزه ي سخت خارج شد: دوراني که محروميت از تغذيه ي معنوي و مادي را بر ملت ما تحميل کرده بودند.
- بيست و دوم بهمن، در حکم عيد غدير است؛ زيرا در آن روز بود که نعمت ولايت، اتمام نعمت و تکميل نعمت الهي ، براي ملت ايران صورت عملي و تحقق خارجي گرفت. (4)
- هدف از همه ي مبارزاتي که ملت ايران به رهبري امام بزرگوار انجام داد تا انقلاب به پيروزي رسيد و همه ي تلاش هايي که بعد از پيروزي انقلاب در اين کشور انجام شد، تشکيل حيات طيبه ي اسلامي بود. اسلام براي انسان، روش زندگي مناسب و لايقي قايل است.
- از طرف ديگر، سعي همه ي دشمنان انسان و شياطين و طواغيت آن بوده است که بشر را از اين حيات طيبه دور کنند. لذا عنصر ايمان و دشمني با شيطان ها و طاغوت ها، از اجزاي اصلي دعوت همه ي پيامبران بوده و عمل پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) هم بر اين نکته قرار داشته است.
- ما به خاطر تحقق حيات طيبه ي اسلامي، نه فقط براي خودمان، بلکه براي بشريت مبارزه مي کنيم. معناي اين حرف، اين نيست که ما مي خواهيم لشکرکشي کنيم تا ببينيم ايادي استکبار در کجا حيات طيبه بشري را نقض کرده اند و با آن ها بجنگيم ! اين جنگ، ازا ين مقوله نيست. سعي ما در پايگاه اسلام اين است که ثابت کنيم بشريت در زير سايه ي سنگين و خبيث حاکميت کنوني استکبار بر عالم رنج مي کشد و روز به روز به بدبختي نزديک تر مي شود و اسلام مي تواند بشر را نجات بدهد. ما ثابت کرده ايم و ثابت خواهيم کرد که اسلام مي تواند با قدرت هاي بزرگ عالم مواجه شود و نظم ظالمانه ي دنيا را به هم بزند. استکبار هم روي همين نکته حساسيت دارد. (5)
-اعتقاد من بر اين است که جمهوري اسلامي عظيم و قوي، عزيزترين ميراثي است که بعد از ميراث اسلامي رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم )، شخص عظيمي براي امت و قوم خود باقي گذاشته است. در اين نظام و مجموعه و در اين کشور و پايگاه و در هر حرکت و نقطه ي عزيمتي، يکايک ما مسئووليم و نسبت به اين راه تعهد و تکليف داريم.
- سال ها پيش، نوشته ي [حضرت امام] در دفتر ياد بود مرحوم وزيري را در يزد زيارت کردم. آن مرحوم، من را به منزلش برد و با تفصيلاتي اين نوشته را در صندوقچه اي گذاشته بود و تقريبا در گوشه اي از خانه اش مخفي کرده بود، آورد و باز کرد و نوشته ي امام را که در سال هاي دهه ي بيست نوشته بودند «قيام الله»، به من نشان داد. اصلا محور حرف در نوشته ي ايشان، «قيام الله» بود. آن ذهن جوال وسيع و ديد حکيمانه ي ايشان، اين «قيام الله» را در آن دوران - که تازه از اختناق رضاخاني بيرون آمده بودند - بر کارهايي که به نظر شريفشان مي شد انجام بدهند و بايد افراد انجام مي دادند و احساس مسؤوليت مي کردند، منطبق ساخت ... اين معجزه ، به دست امام (قدس سره) اتفاق افتاد و امام هم با تکيه بر «أن تقوموا الله» توانست اين کار را بکند.
- بدانيد که اگر انقلاب اسلامي پيروز نشده بود و ايران، جمهوري اسلامي نمي شد، نظام هاي کمونيستي به اين زودي متلاشي نمي شدند. البته درست است که يک روز مارکسيسم و نظام هاي مارکسيستي شکست مي خوردند، اما آن روز حالا نبود. آن روز، ممکن بود سي يا چهل و يا شصت سال ديگر باشد. تحول عظيمي که در دنيا به وجود آمد ، ناشي از اسلام و انقلاب اسلامي و روآمدن معنويت بود. اين، ادعا نيست؛ اين تحليل است و من به آن اعتقاد دارم.
- سخن من اين است که از حالا به بعد هم بايد «قيام الله» باشد و بايد براي خدا کار کنيم و براي او حرف بزنيم و اقدام و انتقاد و تعريف و دشمني و دوستي و سکوت کنيم و براي خدا بنويسيم . واقعا آن چيزهايي را که در انگيزه ي خدايي داخل مي شود، کنار بگذاريد؛ چون ما را فريب مي دهد. امروز، روزي نيست که ما ديگر در مقابل نفس خودمان فريب بخوريم.
- ارزش هايي که ما در انقلاب براي آن ها مي خواهيم تلاش کنيم و کارمان براي آن هاست، دو مبنا و پايه دارد: «مکتب و مردم». مکتب بدون مردم متصور نيست؛ چون مکتب ما مکتبي نيست که از مردم جدا بشود. اصلا اين يک فريب است که ما بياييم اسلام را از نفع و خيل مردم جدا کنيم و بگوييم مردم و سرنوشت آن ها را رهاکنيد و به دين و خدا و اسلام بچسبيد! اين ، همان اسلام تحريف شده است. اين ،همان چيزي است که امام (قدس سره) از اول شروع مبارزه با آن جنگيد. بسياري از آدم هاي خوب و عالم، حرف امام را در اين راه فهميدند و البته بعضي از متحجران و نادان ها هم تا آخر نفهميدند و هنوز هم بعضي اين حقيقت را نمي فهمند . تفکر اسلامي، از خيل مردم و براي مردم بودن جدا نيست. هر چيزي که شما ديديد در شناخت و فهم اين که آن اسلام است، اشتباه مي کنيد يا در فهم خود آن شي ء محققا اشتباهي وجوددارد. پس، پايه ي ارزش هاي اسلامي و انقلاب ما، بر دو پايه ي مکتبي و مردمي است. (6)
- انقلاب اسلامي، يعني زنده کردن دوباره اسلام؛ زنده کردن (... ان أکرمکم عندالله أتقيکم...) (7) اين انقلاب آمد تا اين بساط جهاني را ، اين ترتيب غلط جهاني را بشکند و ترتيب جديدي درست کند. اگر آن ترتيب مادي جهاني باشد، معلوم است که شهوتران هاي فاسد رو سياه و گمراهي مثل محمدرضا بايد در رأس کار باشند و انسان با فضيلت منوري مثل امام بايد در زندان يا در تبعيد باشد! در چنان وضعيتي ، جاي امام در جامعه نيست. وقتي زور حاکم است، وقتي فساد حاکم است، وقتي دروغ حاکم است و وقتي بي فضيلتي حاکم است، کسي که داراي فضيلت است، داراي صدق است، داراي نور است، داراي عرفان است و داراي توجه به خداست، جايش در زندان ها يا در مقتل و مذبح يا در گودال قتلگاه ها است. وقتي مثل امامي بر سر کار آمد، يعني ورق برگشت؛ شهوتراني و دنيا طلبي به انزوا رفت، وابستگي و فساد به انزوا رفت ، تقوا بالاي کارآمد، زهد روي کارآمد، صفا و نورانيت آمد، جهاد آمد، دلسوزي براي انسان ها آمد، رحم و مروت برادري و ايثار و از خود گذشتگي آمد. امام که بر سر کار مي آيد، يعني اين خصلت ها مي آيد؛ يعني اين فضيلت ها مي آيد؛ يعني اين ارزش ها مطرح مي شود. اگر اين ارزش ها را نگه داشتيد، نظام امامت باقي مي ماند. آن وقت امثال حسين بن علي (عليه السلام) ، ديگر به مذبح برده نمي شوند. اما اگر اين ها را از دست داديم چه؟! (8)
- بدترين نوع سيطره ظلم اين است که ظلم به اسم عدل و ناحق به اسم حق، بر دنيا مسلط شود. در چنين زماني ، ناگهان به برکت عاشورا، حجاب ظلمت شکافته و خورشيد حقيقت آشکار شد. حق، به قدرت و حکومت رسيد. اسلام که همه دست ها سعي مي کردند آن را منزوي کنند، در وسط عرصه، خودش را مطرح کرد و دنيا مجبور شد که حضور اسلام راستين و ناب را در شکل حکومت جمهوري اسلامي بپذيرد. (9)

پي نوشت ها :
 

1. 1369/11/17
2. 1371/11/18.
3. 1374/11/20
4-1368/11/4.
5. 1381/11/12
6. 1368/11/9.
7. الحجرات (49):13.
8. 1371/4/22.
9. 1374/3/3.
 

منبع:ماهنامه نامه ي جامعه، ش 29



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.