چهار راه شناخت و لیاقت القاب
نمی دانم از کجا بگویم و از چه ، از کجا بخوانم و از که؟!! از ماندن بگویم و بودن؟ و یا از خواندن بگویم و از رفتن؟ از زمزمه های هل من ناصر ینصرنی کسی بگویم که این عمارش را چندی پیش بلند و رسا طنین انداز نمود؟ و یا از ماجرای حکمیت و سقیفه و صفین و نهروان بگویم و از ابوسفیان و زادگان ابوسفیانی که جز با احساس سردی شمشیر بر گردنشان در فتح مکه اسلام نیاوردند؟ از فتنه ها و فرقه های بعد از محمد بگویم، یا از جریانات و احزاب و گروهها و تشکل ها؟ از غبار های نشسته بر آئینه شفاف اسلام محمد بگویم ، یا از القاب و عناوین و رجزها و مباهات عده ای به واسطه هم نشینی با محمد؟ طلحه الخیر و سیف الاسلام!! القاب کمی بود؟ پس چه شد؟ طلحه و زبیر ، به واسطه همین القاب و فخر و مباهات زمان پیغمبر بود که با ولایت چنان زاویه پیدا نمودند که رو در روی ولایت ایستادند! حب الدنیا راس کل خطیئته و اکنون، بسیارند آنان که ادعای هم نشینی با امام، داشتن القابی از زمان امام، افتخار نامه هایی از جانب امام و یا حتی جعل و سانسور حدیثی از امام(ره) را دارند!!! « من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسى و اسلام نمايى بعضى افراد ذكرى از آنان كرده و تمجيدى نمودهام، كه بعد فهميدم از دغلبازى آنان اغفال شدهام. آن تمجيدها در حالى بود كه خود را به جمهورى اسلامى متعهد و وفادار مىنماياندند، و نبايد از آن مسائل سوء استفاده شود. و ميزان در هركس حال فعلى او است .. »[1]
کافر، منافق، مسلمان، مومن بارها و سالهاست که بر سر این چهارراه شناخت زمانه، در جستجوی باز یافتن مسیری صحیح، بر میدان افکار مغشوش مان تکیه زده ایم،بی آنکه بدانیم نمی دانیم! بر نداشته هایمان نالیدیم و به عقل ناقص مان بالیدیم، و هر بار با رجز خوانی عده ای روح سائیدیم و چونان کوری هر روز دست بیعت به سوی کسی دراز نمودیم تا بتوانیم گوشه ای از مسیر را با او بپیمائیم. بی هیچ بصیرت و فکر و اندیشه ای بر بوده ها و داشته ها و حال فعلی کسانی که با آنها دست داده ایم. علی را در نخلستان های کوفه با چاه هم نشین نمودیم و در مسجد کوفه بر سر خلافت زبیر یا طلحه مجلس شیوخ اهل شور برپا نمودیم حال آنکه علی . . . "خلافت باری نیست که با هر گربه ای به منزل برسد، خونبهای بزرگمردی همچون حمزه است و یا دندان شکسته محمد است در احد"[2] ؛
فرق شکسته علی است در محراب و حنجر خونین حسین است در کربلا، پاسداری می خواهد قادر، چونانکه بتواند بار را به منزل برساند و یا قادر باشد بار را آنقدر از خطرها حفظ نماید که شایسته منزل رساندنش حاضر گردد! او که غایب است . . . ! گوشه ای از بیانات امام (ره) : « شمايى كه از اسلام هستيد لكن از اسلام درست اطلاع نداريد، مُسْلِم هستيد لكن از احكام اسلام درست مطلع نيستيد، شيعه هستيد لكن از احكام ائمه- عليهم السلام- درست مطلع نيستيد؛ اينقدر كارشكنى نكنيد. ملت رأى داده است به جمهورى اسلامى، همه بايد تبعيت كنيد؛ اگر تبعيت نكنيد محو خواهيد شد. برخلاف مسير ملت، برخلاف مسير اسلام، راهى را پيش نگيريد، گمان نكنيد كه آن طرحى را كه اسلام داده است موجب نابودى اسلام مىشود. اين منطق، منطق آدم ناآگاه است .. [3]
من به همه ملت، به همه قواى انتظامى، اطمينان مىدهم كه امر دولت اسلامى، اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبى بر اين مملكت نخواهد وارد شد. »[4]
کافر، منافق، مسلمان، مومن بارها و سالهاست که بر سر این چهارراه شناخت زمانه، در جستجوی باز یافتن مسیری صحیح، بر میدان افکار مغشوش مان تکیه زده ایم،بی آنکه بدانیم نمی دانیم! بر نداشته هایمان نالیدیم و به عقل ناقص مان بالیدیم، و هر بار با رجز خوانی عده ای روح سائیدیم و چونان کوری هر روز دست بیعت به سوی کسی دراز نمودیم تا بتوانیم گوشه ای از مسیر را با او بپیمائیم. بی هیچ بصیرت و فکر و اندیشه ای بر بوده ها و داشته ها و حال فعلی کسانی که با آنها دست داده ایم. علی را در نخلستان های کوفه با چاه هم نشین نمودیم و در مسجد کوفه بر سر خلافت زبیر یا طلحه مجلس شیوخ اهل شور برپا نمودیم حال آنکه علی . . . "خلافت باری نیست که با هر گربه ای به منزل برسد، خونبهای بزرگمردی همچون حمزه است و یا دندان شکسته محمد است در احد"[2] ؛
فرق شکسته علی است در محراب و حنجر خونین حسین است در کربلا، پاسداری می خواهد قادر، چونانکه بتواند بار را به منزل برساند و یا قادر باشد بار را آنقدر از خطرها حفظ نماید که شایسته منزل رساندنش حاضر گردد! او که غایب است . . . ! گوشه ای از بیانات امام (ره) : « شمايى كه از اسلام هستيد لكن از اسلام درست اطلاع نداريد، مُسْلِم هستيد لكن از احكام اسلام درست مطلع نيستيد، شيعه هستيد لكن از احكام ائمه- عليهم السلام- درست مطلع نيستيد؛ اينقدر كارشكنى نكنيد. ملت رأى داده است به جمهورى اسلامى، همه بايد تبعيت كنيد؛ اگر تبعيت نكنيد محو خواهيد شد. برخلاف مسير ملت، برخلاف مسير اسلام، راهى را پيش نگيريد، گمان نكنيد كه آن طرحى را كه اسلام داده است موجب نابودى اسلام مىشود. اين منطق، منطق آدم ناآگاه است .. [3]
من به همه ملت، به همه قواى انتظامى، اطمينان مىدهم كه امر دولت اسلامى، اگر با نظارت فقيه و ولايت فقيه باشد، آسيبى بر اين مملكت نخواهد وارد شد. »[4]
پينوشتها:
[1] - صحيفه امام ج21 452 ص : 393
[2] - گوشه ای از فیلنامه سریال امام علی(ع)
[3] - صحيفه امام ج10 ص : 58
[4] - صحيفه امام ج10 ص : 58
/ج