درسهايي از اسارت خاندان امام حسين(ع)
متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی به همراه پاسخ سوالات مسابقه
تاريخ پخش: 02/10/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
چون بحث را بينندهها پاي تلويزيون بعد از عاشورا ميبينند، ايامي كه خانوادهي امام حسين دورهي اسارت را طي ميكند، من از ماجراي اسارت 15 درس اينجا يادداشت كردم كه بگويم. اگر كسي آشپز خوبي باشد، از ليموترش هم ليمونات درست ميكند. دور نمياندازد بگويد: ترش است. آشپز خوب كسي است كه از هر شرايطي بتواند... امروزيها ميگويند: تهديدها را به فرصت تبديل كند. و هنرمند اين كار زينب كبري بود. الله اكبر! كه چقدر اين زينب قهرمان است. حالا بحث امروز ما اين است كه درسهايي كه از اسراي كربلا گرفته ميشود.
بسم الله الرحمن الرحيم. درسهايي از قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) موضوع: درسهايي از اسارت خاندان امام حسين(ع).
نحوهي اسير گرفتن خيلي سخت بود. يك قصه بگويم.
و اما درسهاي اسارت:
حفظ فقه؛ الله اكبر! وقتي به اهل بيت صدقه دادند، فرمود: «إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنَا حَرَام» (بحارالانوار/ج45/ص114) صدقه بر ما حرام است. ما سادات هستيم. صدقه بر سادات حرام است.
زينب كبري چند ساعت به صورت يزيد لنگه كفش پرت كرد. سخنراني نبود، نارنجك بود. اين كلمهي «اني لاستصغرك» را يكبار ديگر معنا كنم. «اني» به درستي كه من زينب، «لاستصغر»، صغير، صغير يعني كوچك. من خيلي تو را كوچك ميدانم. تو آدم نيستي كه با تو حرف بزنم. خيلي پست هستي. ميخواست دل زينب را بسوزاند گفت: وضع چطور است؟ گفت: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا» (بحارالانوار/ج45/ص115) هرچه از خداست زيباست. فكر نكن اگر ما را كشتي، كشتنها براي ما تلخ نيست. افتخار ميكنيم به اين شهادتها.
من يكوقت يك مثلي زدم. اين «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا» را توضيح دادم. اجازه بدهيد اين مثل را يكبار ديگر بزنم. ببينيد بچه سر سفره فلفل را دور مياندازد، ترشي را دور مياندازد، اما حلوا را دوست دارد. اما مادر بچه وقتي سفره ميچيند، به سفره كه نگاه ميكند، از سفره لذت ميبرد. چه فنجان حلوا، چه فنجان ترشي. يعني براي مادر بچه حلوا و ترشي زيباست. اما بچه حلوا را دوست دارد، ترشي را لب ميزند، گريه ميكند، دور مياندازد. بچهها حلوا را دوست دارند، از فلفل و ترشي فرار ميكنند. مادر بچه همه را يكجا ميبيند. ما كه ميبيني از خوشيها خوشمان ميآيد، از تلخيها جيغ ميزنيم، «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا،وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْيرُْ مَنُوعًا» (معارج/20 و21) قرآن ميگويد: افرادي هستند شر كه به آنها برسد، «جَزُوعا»، «جَزَع» جيغ ميزند. خير كه به او رسيد، بخل ميكند. به ديگران نميدهد. اين ما هستيم. اولياي خدا هرچه ميبينند زيبايي ميبينند.
علامهي اميني صاحب الغدير بيمار بود. از عراق به تهران، بيمارستان آمده بود. رفتم دستش را بوسيدم. جوان بودم. گفتم: شما كه يار باوفاي اميرالمؤمنين هستيد! شما چرا بايد در بيمارستان باشيد؟ گفت: علي علي آقا آقا آقا...! اصلاً ديدم عاشق است. به هر حال تلخيها هم نزد اولياي خدا شيرين است. خداي هستي ليموترش را هم شيرين آفريده است. يعني به همان مقداري كه ليموي شيرين نزد خدا ارزش دارد، ليمو ترش هم نزد خدا همانطور ارزش دارد.
1- حتي از مستحبات نگذشتند. امام حسين نمازش را با جماعت، اول وقت، با اذان، با اقامه. زينب كبري نماز شبش را...
2- حتي در حال رنج، ديگران را از رنج... يعني دلداري ميدادند.
3- حتي در حال اشك، محكم سخن گفتند. گريه ميكرد. مظلوم بود، گريه ميكرد منتهي مظلوم با صلابت.
اسرا نشان دادند، زن ميتواند مديريت بحران داشته باشد. مديريت بحران! هر زني ضعيف نيست. هر مردي هم قوي نيست. يك زن توانست دورهي اسارت را... ببينيد امام حسين از صبح تا ظهر بود. زينب كبري چندين ماه و چندين سال بود. يعني زن ميتواند يك مديريت بحران داشته باشد. يعني در سختترين شرايط ميتواند مديريت كند.
بصيرتدهي، افشاگري، سركوبي ظالم، سخنرانيهايي كه زينب كبري در كوفه و شام كرد، ظالمكوبي، مظلوم يابي، افشاگري، كارهاي مهمي بود. خيلي كارهاي مهمي بود.
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَل» (حشر/21) اگر قرآن بر كوه نازل شود، كوه تكه تكه ميشود يعني چه؟ يعني من ديناميت هستم. از عايشه ميپرسند: پيغمبر چطور بود؟ ميگويد: پيغمبر قرآن بود. مؤمن بايد هرجا باشد پيدا باشد مؤمن است. نبايد وا برود. ما سه رقم آدم داريم:
آدمهايي كه در جامعه فاسد آب ميشوند. يعني مثل هوا شل هستند. مثل آب شل هستند. آب و هوا چون شل است، در هر ظرفي شكل همان ظرف درميآيد.
آدمهايي هستند در جامعه هضم نميشوند. مثل اصحاب كهف، رفتند در غار زندگي كردند ولي نگذاشتند فكرشان از بين برود. آدمهايي هستند حتي جامعه را عوض ميكنند. مثل ابراهيم. «فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهيمُ» (انبياء/60) پس سه رقم جوان داريم. جواني كه در جامعه هضم ميشود. جواني كه در جامعهي فاسد هضم نميشود. كساني كه اصلاً جامعه را عوض ميكنند. ما بايد خودمان را نشان بدهيم. از كدام دسته هستيم.
خيلي از آداب و رسومها را بايد عوض كنيم.
اين يك مديريتي است ببينيد. خط اسلام اين بود. پيغمبر دهم هجري از دنيا رفت. راه كج شد. تا شصتم هجري كه يزيد روي كار آمد. 50 سال انحراف. امام حسين ميخواهد اين انحراف را برگرداند در جادهي صحيح. ميخواهد 50 سال انحراف را عوض كند. بايد ببيند چطوري؟ اين فرمول دارد. از نظر علمي، روانشناسياش، جامعهشناسياش، تبليغاتش، مديريتش فرمول دارد. كسي خواسته باشد يك رژيمي را عوض كند به همين خاطر امام حسين با خودش خبرنگار به كربلا برد. كه اين وقايع همه ثبت شود. يك خبرنگار مرد برد، امام زينالعابدين. يك خبرنگاز زن برد... هرچه ضبط صوت داشت برد. بچههاي كوچولو ضبط صوت بودند. آمدند با چشمهايشان فيلمبرداري كردند، حرفها را شنيدند، هر بچهاي هرجا ميگفتند: تو هم كربلا بودي. ميگفت: بله بودم. آنوقت تاريخ ميگفت. آنروز كه صدا و سيما نبود. قدم به قدم، بچه و بزرگ، زن و مرد از حماسهي كربلا استفاده كردند. تغيير يك رژيم بني اميه و انحراف 50 ساله را دنبال كردن اين مهم است.
اينها را در خانهي يزيد بردند. زينب كبري نزد خانم يزيد رفت. طوري حرف زد كه خانم يزيد منقلب شد. امام سجاد سمت مردها بود. با پسر يزيد طوري حرف زد كه يك روز يزيد خانه آمد ديد زنش به او فحش ميدهد. بچهاش هم به او فحش ميدهد. يعني انقلاب از داخل خانهي يزيد شروع شد. اين را ميگويند... حزباللهي اين است. در هر شرايطي از سخت ترين شرايط به نفع اسلام استفاده كرد. ما گاهي وقتها يك متلكي ميشنويم، والله فايده ندارد. ما رفتيم اقدام كرديم يك متلك شنيديم. من ديگر حالش را ندارم. ما گفتيم گوش ندادند. خيلي از ما مثل مقّوا هستيم. با دو تا قطره باران شل ميشويم. اينها چُدن بودند. البته به اينها توهين نباشد. من نميدانم مقاومت را چه بگويم. خيلي از ما يكبار حرف بزنيم، گوش ندهند، بچهمان را رها ميكنيم. ميگوييم: آقا اين بچهي شما دارد نااهل ميشود. ميگويد: والله من به او گفتم گوش نداد. ديگر من او را رها كردم.
امام (ره) در امر به معروف و نهي از منكر ميفرمايد كه: اگر ديدي حرفت اثر نميكند ولي به ديگري بگويي، حرف او اثر ميكند، واجب است به ديگري بگويي كه او... مثل اينكه لب چاه بروي. بگويي: والله دست من به آب نميرسد. آب ته چاه است. خوب حالا كه دستم به آب نميرسد. نميخواهد وضو نميگيرم. الله اكبر! يك تيّمم. بابا دستت به آب نميرسد طناب هم نبود. سطل هم نبود. يعني روي كرهي زمين هيچكس نبود كه حرف اين در بچهي شما اثر بگذارد؟ كتكش زدم اثر نكرد. خوب محبت چه؟ ممكن است با كتك بدتر شود. با محبت در راه بيايد. ممكن است يك نفري بگويي اثر نكند. اصلاً ممكن است در شهر اثر نكند.
ما يك جمعي بودند. حالا اسم نبرم چه كساني بودند و كجا بودند. به ما گفتند: اينها گوش به حرف نميدهند. ما مي رويم موعظهشان هم ميكنيم... گفتم: آقاجان حاضري براي هدايت اينها خرج كني؟ گفت: بله! گفتم: يك پرواز بگير، همهي اينها را مشهد در يك هتل مهمان كن. بنده هم با اينها ميروم، اين دو سه روزه كه با اينها هستم با اينها كار ميكنم. اين يك راهش است. بنشيند او را نصيحت كنم ممكن است گوش ندهد. چون او خودش را دانشمند ميدانست. يعني جمعي از فرهيختگان بودند. اينطور نبود كه حالا تسليم هم نميشدند. گاهي وقتها افرادي با مهماني، با زبان ديگري، با مقاله، با خواهش.
عرض كردم اگر تبر شكن، اگر تبر دار، چوب شكن، تبر را زد ديد چوب نميشكند، تبرش را دور مياندازد. هرگز! چوب را دور مياندازد؟ هرگز! آنقدر ميزند تا بشكند. نبايد بگويد: دوبار تبر زدم نشكست. اصلاً مؤمن نشكن است. عربها به زمين سفت ميگويند: «ارض عزاز» اين ارض عزيز است. يعني هرچه بيل ميزني فرو نميرود. هرچه كلنگ ميزني فرو نميرود. مؤمن عزيز است. دستي كه چرب است آب ميريزي چربي دست را پس ميزند. ميگويند: دست عزيز است. يعني آب را پس ميزند.
اينها امام حسين را كشتند بلكه اينها شكست بخورند. اما اينها به قدري از درون قوي بودند، كه تمام تهديدها كشتنها، اسارتها را هي پس زدند بعد رابطه اينها با خدا... خيلي عجيب است.
اسارت به ما ميگويد كه: حتي در سختترين حالات در كام ظالم زهر بريز. با اينكه يزيد ظالم است، زينب مظلوم، گفت: «يابن الطلقا» اي كسي كه پدرت اسير پدرم بوده، آزاد شده است. ميداني چه كرديد؟ «أَ تَدْرُونَ أَيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَيْتُم» ميدانيد چه جگرگوشهاي را دريديد؟ «وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُم» ميدانيد چه پيماني را قيچي كرديد؟ «وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُم» (بحارالانوار/ج45/ص162) ميدانيد چه كرامتهايي را، چه قداستهايي را شكستيد؟ آنوقت از نظر ادبيات، شما عرب نيستيد. ريتم عبارت را ببينيد. «أَيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَيْتُم»، «أَيَّ عَهْدٍ نَكَثْتُم» «وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُم»، «وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُم»، «فَرَيْتُم»، «نَكَثْتُم»، «أَبْرَزْتُم»، «سَفَكْتُم»، ريتم دارد. آخر يك زن اسير با كلماتش... مثل يك آدم شاعر كه شعرهايش قافيه دارد. يعني سخنراني با قافيه و محتوا نارنجك.
خدايا به آبروي محمد و آل محمد، ايمان كامل، از اين ايمانهاي كامل، از اين صلابتها، از اين شجاعتها، از اين عزتها، از اين نشكنها به همه ي ما مرحمت بفرما. خوب چون ايام اسارت است، باز هم از آقاي صالحي استفاده ميكنيم.
مداحي توسط آقاي صالحي...
اللهم صل علي محمد و آل محمد
خدايا از ايمان حسين، از معرفتش، از اشكش، از علمش، از اخلاصش، از تربيت بچهاش، از سوزش، از شورش، از زيارتش، از معرفتش، از شفاعتش همهي ما را برخوردار بفرما. ظهور فرزندش حضرت مهدي را نزديك و ما را نسبت به امام زمان وفادار، يار مخلص وفادار قرار بده. باران رحمتت را بر ما نازل و مشكلات را حل بفرما.... باران رحمتت را بر ما نازل بفرما. توطئهها عليه اسلام و مسلمين خنثي و توطئهگران نااهل را نابود بفرما. هرچه به عمر ما اضافه ميكني به ايمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و بركت كار ما بيفزا. زيارت با معرفت در محيط امن عراق، زيارت با معرفت و شفاعت در قيامت نصيب ما بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
2) من در كربلا جز زيبايي نديدم
3) هر دو مورد*
2) فرار از مشكلات
3) ناسپاسي در هنگام رفاه
2) حضرت زينب(س)
3) هر دو بزرگوار*
2) دعوت اعضاي خانواده به نماز*
3) طرد افراد بينماز از خانواده
2) فرزند يزيد
3) همسر و فرزند يزيد*
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی
/ع
تاريخ پخش: 02/10/89
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
چون بحث را بينندهها پاي تلويزيون بعد از عاشورا ميبينند، ايامي كه خانوادهي امام حسين دورهي اسارت را طي ميكند، من از ماجراي اسارت 15 درس اينجا يادداشت كردم كه بگويم. اگر كسي آشپز خوبي باشد، از ليموترش هم ليمونات درست ميكند. دور نمياندازد بگويد: ترش است. آشپز خوب كسي است كه از هر شرايطي بتواند... امروزيها ميگويند: تهديدها را به فرصت تبديل كند. و هنرمند اين كار زينب كبري بود. الله اكبر! كه چقدر اين زينب قهرمان است. حالا بحث امروز ما اين است كه درسهايي كه از اسراي كربلا گرفته ميشود.
بسم الله الرحمن الرحيم. درسهايي از قرآن و اهل بيت (عليهم السلام) موضوع: درسهايي از اسارت خاندان امام حسين(ع).
نحوهي اسير گرفتن خيلي سخت بود. يك قصه بگويم.
1- سفارش پيامبر اسلام: دل اسير را نسوزانيد
و اما درسهاي اسارت:
2- جايگاه نماز در قيام عاشورا
حفظ فقه؛ الله اكبر! وقتي به اهل بيت صدقه دادند، فرمود: «إِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنَا حَرَام» (بحارالانوار/ج45/ص114) صدقه بر ما حرام است. ما سادات هستيم. صدقه بر سادات حرام است.
3- صلابت و قاطعيت در برابر دشمن
زينب كبري چند ساعت به صورت يزيد لنگه كفش پرت كرد. سخنراني نبود، نارنجك بود. اين كلمهي «اني لاستصغرك» را يكبار ديگر معنا كنم. «اني» به درستي كه من زينب، «لاستصغر»، صغير، صغير يعني كوچك. من خيلي تو را كوچك ميدانم. تو آدم نيستي كه با تو حرف بزنم. خيلي پست هستي. ميخواست دل زينب را بسوزاند گفت: وضع چطور است؟ گفت: «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا» (بحارالانوار/ج45/ص115) هرچه از خداست زيباست. فكر نكن اگر ما را كشتي، كشتنها براي ما تلخ نيست. افتخار ميكنيم به اين شهادتها.
من يكوقت يك مثلي زدم. اين «مَا رَأَيْتُ إِلَّا جَمِيلا» را توضيح دادم. اجازه بدهيد اين مثل را يكبار ديگر بزنم. ببينيد بچه سر سفره فلفل را دور مياندازد، ترشي را دور مياندازد، اما حلوا را دوست دارد. اما مادر بچه وقتي سفره ميچيند، به سفره كه نگاه ميكند، از سفره لذت ميبرد. چه فنجان حلوا، چه فنجان ترشي. يعني براي مادر بچه حلوا و ترشي زيباست. اما بچه حلوا را دوست دارد، ترشي را لب ميزند، گريه ميكند، دور مياندازد. بچهها حلوا را دوست دارند، از فلفل و ترشي فرار ميكنند. مادر بچه همه را يكجا ميبيند. ما كه ميبيني از خوشيها خوشمان ميآيد، از تلخيها جيغ ميزنيم، «إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا،وَ إِذَا مَسَّهُ الخَْيرُْ مَنُوعًا» (معارج/20 و21) قرآن ميگويد: افرادي هستند شر كه به آنها برسد، «جَزُوعا»، «جَزَع» جيغ ميزند. خير كه به او رسيد، بخل ميكند. به ديگران نميدهد. اين ما هستيم. اولياي خدا هرچه ميبينند زيبايي ميبينند.
علامهي اميني صاحب الغدير بيمار بود. از عراق به تهران، بيمارستان آمده بود. رفتم دستش را بوسيدم. جوان بودم. گفتم: شما كه يار باوفاي اميرالمؤمنين هستيد! شما چرا بايد در بيمارستان باشيد؟ گفت: علي علي آقا آقا آقا...! اصلاً ديدم عاشق است. به هر حال تلخيها هم نزد اولياي خدا شيرين است. خداي هستي ليموترش را هم شيرين آفريده است. يعني به همان مقداري كه ليموي شيرين نزد خدا ارزش دارد، ليمو ترش هم نزد خدا همانطور ارزش دارد.
4- غمخواري و دلسوزي براي ديگران
1- حتي از مستحبات نگذشتند. امام حسين نمازش را با جماعت، اول وقت، با اذان، با اقامه. زينب كبري نماز شبش را...
2- حتي در حال رنج، ديگران را از رنج... يعني دلداري ميدادند.
3- حتي در حال اشك، محكم سخن گفتند. گريه ميكرد. مظلوم بود، گريه ميكرد منتهي مظلوم با صلابت.
اسرا نشان دادند، زن ميتواند مديريت بحران داشته باشد. مديريت بحران! هر زني ضعيف نيست. هر مردي هم قوي نيست. يك زن توانست دورهي اسارت را... ببينيد امام حسين از صبح تا ظهر بود. زينب كبري چندين ماه و چندين سال بود. يعني زن ميتواند يك مديريت بحران داشته باشد. يعني در سختترين شرايط ميتواند مديريت كند.
بصيرتدهي، افشاگري، سركوبي ظالم، سخنرانيهايي كه زينب كبري در كوفه و شام كرد، ظالمكوبي، مظلوم يابي، افشاگري، كارهاي مهمي بود. خيلي كارهاي مهمي بود.
5- افشاگري امام سجاد(ع) در مسجد شام
«لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَل» (حشر/21) اگر قرآن بر كوه نازل شود، كوه تكه تكه ميشود يعني چه؟ يعني من ديناميت هستم. از عايشه ميپرسند: پيغمبر چطور بود؟ ميگويد: پيغمبر قرآن بود. مؤمن بايد هرجا باشد پيدا باشد مؤمن است. نبايد وا برود. ما سه رقم آدم داريم:
آدمهايي كه در جامعه فاسد آب ميشوند. يعني مثل هوا شل هستند. مثل آب شل هستند. آب و هوا چون شل است، در هر ظرفي شكل همان ظرف درميآيد.
آدمهايي هستند در جامعه هضم نميشوند. مثل اصحاب كهف، رفتند در غار زندگي كردند ولي نگذاشتند فكرشان از بين برود. آدمهايي هستند حتي جامعه را عوض ميكنند. مثل ابراهيم. «فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهيمُ» (انبياء/60) پس سه رقم جوان داريم. جواني كه در جامعه هضم ميشود. جواني كه در جامعهي فاسد هضم نميشود. كساني كه اصلاً جامعه را عوض ميكنند. ما بايد خودمان را نشان بدهيم. از كدام دسته هستيم.
خيلي از آداب و رسومها را بايد عوض كنيم.
اين يك مديريتي است ببينيد. خط اسلام اين بود. پيغمبر دهم هجري از دنيا رفت. راه كج شد. تا شصتم هجري كه يزيد روي كار آمد. 50 سال انحراف. امام حسين ميخواهد اين انحراف را برگرداند در جادهي صحيح. ميخواهد 50 سال انحراف را عوض كند. بايد ببيند چطوري؟ اين فرمول دارد. از نظر علمي، روانشناسياش، جامعهشناسياش، تبليغاتش، مديريتش فرمول دارد. كسي خواسته باشد يك رژيمي را عوض كند به همين خاطر امام حسين با خودش خبرنگار به كربلا برد. كه اين وقايع همه ثبت شود. يك خبرنگار مرد برد، امام زينالعابدين. يك خبرنگاز زن برد... هرچه ضبط صوت داشت برد. بچههاي كوچولو ضبط صوت بودند. آمدند با چشمهايشان فيلمبرداري كردند، حرفها را شنيدند، هر بچهاي هرجا ميگفتند: تو هم كربلا بودي. ميگفت: بله بودم. آنوقت تاريخ ميگفت. آنروز كه صدا و سيما نبود. قدم به قدم، بچه و بزرگ، زن و مرد از حماسهي كربلا استفاده كردند. تغيير يك رژيم بني اميه و انحراف 50 ساله را دنبال كردن اين مهم است.
6- اسارت، ادامه دهندهي راه شهادت
اينها را در خانهي يزيد بردند. زينب كبري نزد خانم يزيد رفت. طوري حرف زد كه خانم يزيد منقلب شد. امام سجاد سمت مردها بود. با پسر يزيد طوري حرف زد كه يك روز يزيد خانه آمد ديد زنش به او فحش ميدهد. بچهاش هم به او فحش ميدهد. يعني انقلاب از داخل خانهي يزيد شروع شد. اين را ميگويند... حزباللهي اين است. در هر شرايطي از سخت ترين شرايط به نفع اسلام استفاده كرد. ما گاهي وقتها يك متلكي ميشنويم، والله فايده ندارد. ما رفتيم اقدام كرديم يك متلك شنيديم. من ديگر حالش را ندارم. ما گفتيم گوش ندادند. خيلي از ما مثل مقّوا هستيم. با دو تا قطره باران شل ميشويم. اينها چُدن بودند. البته به اينها توهين نباشد. من نميدانم مقاومت را چه بگويم. خيلي از ما يكبار حرف بزنيم، گوش ندهند، بچهمان را رها ميكنيم. ميگوييم: آقا اين بچهي شما دارد نااهل ميشود. ميگويد: والله من به او گفتم گوش نداد. ديگر من او را رها كردم.
7- پايداري در دعوت به حق و امر به معروف
امام (ره) در امر به معروف و نهي از منكر ميفرمايد كه: اگر ديدي حرفت اثر نميكند ولي به ديگري بگويي، حرف او اثر ميكند، واجب است به ديگري بگويي كه او... مثل اينكه لب چاه بروي. بگويي: والله دست من به آب نميرسد. آب ته چاه است. خوب حالا كه دستم به آب نميرسد. نميخواهد وضو نميگيرم. الله اكبر! يك تيّمم. بابا دستت به آب نميرسد طناب هم نبود. سطل هم نبود. يعني روي كرهي زمين هيچكس نبود كه حرف اين در بچهي شما اثر بگذارد؟ كتكش زدم اثر نكرد. خوب محبت چه؟ ممكن است با كتك بدتر شود. با محبت در راه بيايد. ممكن است يك نفري بگويي اثر نكند. اصلاً ممكن است در شهر اثر نكند.
ما يك جمعي بودند. حالا اسم نبرم چه كساني بودند و كجا بودند. به ما گفتند: اينها گوش به حرف نميدهند. ما مي رويم موعظهشان هم ميكنيم... گفتم: آقاجان حاضري براي هدايت اينها خرج كني؟ گفت: بله! گفتم: يك پرواز بگير، همهي اينها را مشهد در يك هتل مهمان كن. بنده هم با اينها ميروم، اين دو سه روزه كه با اينها هستم با اينها كار ميكنم. اين يك راهش است. بنشيند او را نصيحت كنم ممكن است گوش ندهد. چون او خودش را دانشمند ميدانست. يعني جمعي از فرهيختگان بودند. اينطور نبود كه حالا تسليم هم نميشدند. گاهي وقتها افرادي با مهماني، با زبان ديگري، با مقاله، با خواهش.
عرض كردم اگر تبر شكن، اگر تبر دار، چوب شكن، تبر را زد ديد چوب نميشكند، تبرش را دور مياندازد. هرگز! چوب را دور مياندازد؟ هرگز! آنقدر ميزند تا بشكند. نبايد بگويد: دوبار تبر زدم نشكست. اصلاً مؤمن نشكن است. عربها به زمين سفت ميگويند: «ارض عزاز» اين ارض عزيز است. يعني هرچه بيل ميزني فرو نميرود. هرچه كلنگ ميزني فرو نميرود. مؤمن عزيز است. دستي كه چرب است آب ميريزي چربي دست را پس ميزند. ميگويند: دست عزيز است. يعني آب را پس ميزند.
اينها امام حسين را كشتند بلكه اينها شكست بخورند. اما اينها به قدري از درون قوي بودند، كه تمام تهديدها كشتنها، اسارتها را هي پس زدند بعد رابطه اينها با خدا... خيلي عجيب است.
8- شكر خدا در همه حال و به بهترين شكل
اسارت به ما ميگويد كه: حتي در سختترين حالات در كام ظالم زهر بريز. با اينكه يزيد ظالم است، زينب مظلوم، گفت: «يابن الطلقا» اي كسي كه پدرت اسير پدرم بوده، آزاد شده است. ميداني چه كرديد؟ «أَ تَدْرُونَ أَيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَيْتُم» ميدانيد چه جگرگوشهاي را دريديد؟ «وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُم» ميدانيد چه پيماني را قيچي كرديد؟ «وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُم» (بحارالانوار/ج45/ص162) ميدانيد چه كرامتهايي را، چه قداستهايي را شكستيد؟ آنوقت از نظر ادبيات، شما عرب نيستيد. ريتم عبارت را ببينيد. «أَيَّ كَبِدٍ لِمُحَمَّدٍ فَرَيْتُم»، «أَيَّ عَهْدٍ نَكَثْتُم» «وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُم»، «وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُم»، «فَرَيْتُم»، «نَكَثْتُم»، «أَبْرَزْتُم»، «سَفَكْتُم»، ريتم دارد. آخر يك زن اسير با كلماتش... مثل يك آدم شاعر كه شعرهايش قافيه دارد. يعني سخنراني با قافيه و محتوا نارنجك.
خدايا به آبروي محمد و آل محمد، ايمان كامل، از اين ايمانهاي كامل، از اين صلابتها، از اين شجاعتها، از اين عزتها، از اين نشكنها به همه ي ما مرحمت بفرما. خوب چون ايام اسارت است، باز هم از آقاي صالحي استفاده ميكنيم.
مداحي توسط آقاي صالحي...
اللهم صل علي محمد و آل محمد
خدايا از ايمان حسين، از معرفتش، از اشكش، از علمش، از اخلاصش، از تربيت بچهاش، از سوزش، از شورش، از زيارتش، از معرفتش، از شفاعتش همهي ما را برخوردار بفرما. ظهور فرزندش حضرت مهدي را نزديك و ما را نسبت به امام زمان وفادار، يار مخلص وفادار قرار بده. باران رحمتت را بر ما نازل و مشكلات را حل بفرما.... باران رحمتت را بر ما نازل بفرما. توطئهها عليه اسلام و مسلمين خنثي و توطئهگران نااهل را نابود بفرما. هرچه به عمر ما اضافه ميكني به ايمان و عقل و علم و عمل و اخلاص و عمق و بركت كار ما بيفزا. زيارت با معرفت در محيط امن عراق، زيارت با معرفت و شفاعت در قيامت نصيب ما بفرما.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
« پاسخ سؤالات مسابقه »
1- حضرت زينب(س) در برابر تحقير يزيد چه گفت؟
2) من در كربلا جز زيبايي نديدم
3) هر دو مورد*
2- آيه 20 سورهي معارج كدام ويژگي ناپسند انسانها را بيان ميكند؟
2) فرار از مشكلات
3) ناسپاسي در هنگام رفاه
3- چه كسي در مسجد شام، جنايات يزيد را افشاء كرد؟
2) حضرت زينب(س)
3) هر دو بزرگوار*
4- آيه 132 سوره طه، بر چه امري تأكيد ميورزد؟
2) دعوت اعضاي خانواده به نماز*
3) طرد افراد بينماز از خانواده
5- با سخنان امام سجاد و حضرت زينب، چه كساني عليه يزيد به پا خواستند؟
2) فرزند يزيد
3) همسر و فرزند يزيد*
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی
/ع