درشهر موزه ي نقش جهان
پيشگفتار
هرچند طرح صفوي ملهم از تجربيات ايراني-اسلامي پيش از خود است، به دليل نوآوري ها وويژگي هايش، طرحي استثنايي در تاريخ شهرسازي ما به شمار مي آيد. پديدآورندگان اين طرح در آفريده خود به دو محورمهم توجهي هوشيارانه داشتند؛فرهنگ و طبيعت.
طرح افکنان اصفهانِ صفوي در بکارگيري اين دو پديده،پويا و خلّاق برخورد کردند، وبراي دستيابي به اين آرمان،تمام ابزارهاي لازم را آفريدند و با درايتي شنايسته،به کار بستند.
طراحان ازسويي شهري هزارساله داشتند که به فرهنگش،به گذشته اش،به مردمش و به ارزش هايش براي کار خود به شدّت نيازمند بودند،تا شهر خود را به آن پيوند زنند و شرايطي را پديد آورند که تداوم زندگي شهر از راه دادوستدي استوار، معقول و مطلوب برقرار گردد. وام خواهي و وام دهي،شرطي اساسي براي اين تعامل به شمار مي آمد.
وامي که ازآن مي گرفتند،قادر بود که به طور همزمان دو هدف را تأمين کند:خودي بودن و پويا بودن.ميدان نقش جهان،به همان نسبت به ميدان کهنه مديون است که مسجد جامع جديد به مسجد جامع عتيق،هرچند فضاهايي متفاوت و امروزي داشتند،آشنا و مطلوب و کارآمد بودند.درايجاد اين ارتباط، ابزارهاي متناسب کالبدي نيز مي بايست پيش بيني مي شد.فراهم ديدن شبکه چهار بازار،قيصريه درشمال ميدان جديد که شبکه بازارکهن را به حلقه و فضاي ميدان نو پيوند مي داد و به سوي جنوب تداوم مي بخشيد،ازجمله آنهاست.
تعامل شهربا طبيعت (عامل اصلي دوم طرح) مي بايست شکلي امروزي پويا و سامان يافته مي داشت.ادغام طبيعت در پيکره شهرگسترده صفوي،مفهومي به تمام معني بيش بُعدي داشت که حضور زنده رودخانه درترکيب آن،سخن اول را مي گفت و پيونددهنده ديگرعناصر طبيعي با تماميت شهربود.طبعاً اين حضور طبيعت مي بايست خود را با الزامات زندگي شهر وفق مي داد.مفصل بندي ها و سلسله مراتب بخشيدن ها يک ضرورت بود.گره هاي برخورد حرکت بافت شهر با طبيعت اهميت ويژه و حياتي پيدا مي کرد.به همين دليل است که پل ها مفهوم خود را به فضاهايي درجهت تداوم بخشيدن به کالبد شهر مي داد. وارد کردن کوه به فضاي زندگي و منظر شهري،تمهيدات ويژه خود را مي طلبيد؛کوه ها هر يک به نحوي حضور طبيعي خود را درشهر پيدا مي کنند؛برخي در منظر وبرخي دربافت و گاه با هردوعملکرد.گسترش باغ ها به عنوان يکي از عوامل طبيعي(مصنوع) و تنظيم کننده در دو ساحل رودخانه و در دامنه کوه صفه در جنوب و کشانده شدن آن به اعماق بافت زنده شهردرجنوب به موازات آب (مادي ها) و هوا،اوج توفيق طرح را شکل مي دهد.و شهر را در يک چهارباغ بزرگ چهره يک شهر باغ مي بخشد.اجمالاً طرح جامع صفوي مهر زرين و پُررنگ خود را بر تاريخ معماري و شهرسازي ما مي زند.(4)
منظورازارائه اين گزارش،اشاره وبيان برخي از توانمندي ها و ظرفيت هاي بالقوه وبالفعل اصفهان است و چگونگي بهره گيري ازآن را دريک مثال وآن استفاده از قابليت ها،امکانات فوق العاده اي که ميدان نقش جهان دارد درسامان دهي فرهنگي به فضاي شهرگسترده امروزاصفهان.
از آن زمان که حضورصفويان با يورش افاغنه غروب کرد،(5) اصفهان دليل وجودي خود را به عنوان بزرگترين پايتخت تاريخ دوران اسلامي ايران و نخستين کانون دنياي تشيع جهان، ازدست داد. با افول صفويان،آب حيات از وجود اين شهر رخت بربست و کالبد عظيمش،با متوقف شدن جريان هاي حيات بخش علمي، سياسي،اداري، فرهنگي، مذهبي، اجتماعي و اقتصادي در شريان ها و اعضاء وجود آن، دچارانقباضي ناگهاني و فروپاشيدگي شد.نفوس آن به يک دهم کاهش يافت و عملاً فاقد مديريت شهري شد.افاغنه در کوتاه مدّتي که درشهر بودند، خود رادرون ديواري (باروي اشرف) در محله دولت محبوس ساختند.
اين خلأ عظيم و شکننده،چيزي نبود که حتي با حضور دولت مستعجل افشاريه(6) پُر شود. ظهور دولت منعطف و مرمتگر زنديه نيز کارساز نبود.(7) چنين به نظر مي آيد که علي رغم ارادتي که زنديان به صفويان داشتند خود را در شأن و منزلت شهر اصفهان نيافتند.ازاين رو،نخست قصد شهرِ کوچک تهران را کردند و سپس شهر کوچک شيراز را به پايتختي برگزيدند.(8)
مديريت کلان شهرِرها شده، پُرتنوع، پيچيده و پُرهزينه اي چون اصفهان،مسئوليتي نبود که حکومت هاي بعد قادر به انجام آن باشند و يا حتي به آن تن دردهند.
قاجاريان نيزبه دلايلي تهران را براي پايتختي بر اصفهان ترجيح دادند و شهر پس از يک قرن بلاتکليفي به دست واليان قاجاري افتاد که انگيزه و امکانات لازم را براي نگهداري و مديريت شايسته آن نداشتند.به ويژه که اصفهان پس از تهران و تبريز از نقطه نظر سياسي به شهري درجه سوم،تنزلِ درجه يافته بود. هرچند شهر با فراهم آمدن استقرار و امنيت جمعيت پذير شده بود و محلّات شهر هرچند فرسوده تحرّکي يافت و نام دارالعلم به خود گرفت، آنچه معضل اصلي به شمار مي آمد، بخش درباري و حکومتي شهرِ دوران صفوي بود که حدود بيست درصد کلّ سطح شش هزار هکتاري شهرگسترده اصفهان را (يعني چيزي دوبرابر سطح تهران در محدوده حصارشاه طهماسبي،که پايتخت قاجاري شد)،تشکيل مي داد و فصل مشترک چهاربخش عمده ي شهر(شهرکهنه، شهر نو يا عباس آباد،شهرجلفا و گبرآباد) بود.
جداي ازاين بخش حکومتي درباري، فضاهاي عمومي بسياري مانند:مساجد، مدارس،کاروان سراها،حمام ها، بازارها، ميدان ها و ديگر فضاهاي مسکوني و بزرگ شهر به علّت کاهش جمعيت و فعاليت ها، حالتي نيمه متروک پيدا کرده بودند.
بهرحال،فضاهاي شهري مي بايست خود را در حد يک شهر ايالتي يک صدهزار نفري به جاي هفتصد هزارنفري پايتخت تنزل مي داد.
فضاهاي دولتي صفوي داخل شهر را به شرح زير به طور اجمال مي توان احصاء کرد: ارگ حکومتي، باغ جهان نما، باغ ها طرفين محور چهارباغ شمالي و جنوبي تا هزارجريب،باغ هاي طرفين رودخانه زاينده رود و ديگر باغ ها و کاخ ها، متفرق در شهر و حاشيه آن نظير قلعه تبرّک باغ فرح آباد که جمعاً مساحتي را حدود هشتصدهکتار تشکيل مي داد.
تصويري که مورخان و جهانگردان از وضعيت بلاتکليف شهر اصفهان در اين دوره ارائه مي دهند، اسف انگيزاست و گوياي درماندگي مسئولان ايالتي در اداره اين شهر سترگ است. هرچند آشفتگي اصفهان را در دوران قاجاريه بسياري خواسته اند دليلي بر عناد قاجاريان با صفويان بدانند،بهتراين است که اين طور فکر کنيم که اينان نه نيازي به اين شهر بزرگ داشتند و نه امکاني براي نگهداري آن. هميشه اين قياس در ذهنم هست که اگر روزي تهران به درد اصفهانِ سه قرن پيش دچار شود، يعني آن از ده ميليون به يک ميليون رسد و مديريت شهري به مرزي برسد که حتي قادر به اداره شهر يک ميليوني هم نباشد،چه خواهد شد؟ و چه تصويري از تهران مي توان نوشت؟
تصوير1:سيرتحوّل تاريخي شهر اصفهان، چهار مرحله مهم از حيات شهر اصفهان: چپ بالا: پيش ازظهوراسلام،چپ پايين: صدر اسلام،راست بالا حصار بويهي، راست پايين: طرح جامع دوره صفوي، مطالعات انجام يافته توس نگارنده در فاصله سالهاي54-46 منتشرشده در کاتالوگ نمايشگاه اصفهان در موزه بريتانيا در سال1976(1355) به مناسبت جشنواره جهان اسلام در لندن .
به هردليل،کلان شهراصفهان را قاجاريان نتوانستند و نخواستند نگه دارند.باغ ها زودترازهرفضاي شهري ديگر به زمين هاي باير و بيشه تبديل شدند. کاخ ها فرو ريختند تا به منابعي براي استخراج مصالح براي ساخت و سازهاي جديد تبديل شوند. بازارها متروک ويا بي رونق مانند بناهاي عمومي به علّت فقر و اقتصاد ضعيف مردم و دولت و بي مصرف ماندن رو به زوال رفت. چند کاخي برحسب تقدير برجا ماند تا يادي از ده ها کاخي(9) باشد که صدها باغ(10) دولتي و غيردولتي را زينت مي بخشيدند.
دقيق ترين نقشه ها و ترسيم هايي که از وضعيت باغ ها و کاخ هاي بازمانده از دوره صفويه در دست داريم،نخست ترسيم هاي کمپفراست،(11) که در اواخر دوره صفويه همراه با گزارشي گوياست و ديگري که بادقت تمام تر فراهم ديده شده،مربوط به سال هاي 1851 /1267 (12) است که توسط پرسکورياکف و پرانورشيکف جريفک روسي مصادف با اوايل حکومت ناصرالدين شاه وصدارت اميرکبير(13) تهيه شده است که درآن،کليّت محدوده ي تقريبي شهرصفويه،قابل رؤيت است. عکس هاي گويايي از اصفهان توسط ارنست هولستردرسال هاي1288 /1863 نيز در دست است.(14)
و درآلبوم خانه ي کاخ گلستان،تصاوير تاريخي گويايي از بازمانده هاي کاخ ها، باغ ها و تأسيسات حکومتي دوران صفوي، مربوط به همين سالها،ازاصفهان مضبوط است که ازآن جمله مي توان از عکس بسيار ارزشمند دروازه دولت وکاخ جهان نما درآغازشمالي ترين بخش محور چهارباغ ياد کرد که بنايي در سه طبقه و يادآورمعماريِ کاخ عالي قاپوي ميدان نقش جهان است،که براساس گزارش
اسکندربيک منشي نقطه آغازين طرح جامع عباسي را مشخص مي ساخته است.
اسناد و مدارک، چنين حکايت دارند که مجموعه باغ ها و کاخ هاي شهر صفوي اصفهان،هرچند غالباً ويران و متروک، تا دوران ظل السلطان سايه ي خود را حفظ کرده و شهر صفوي را مشخص مي ساخته است.
باتوجه به اظهارات جابرانصاري در کتاب «تاريخ شهراصفهان» مي توان گفت که اين وضعيت تا سالهاي1309هـ.ق. با درگذشت مشيرالملک وزير مقتدر ظل السلطان که اکيداً از واگذاري املاک خالصه و تخريب کاخ هاي صفوي جلوگيري مي کرد، باقي مانده بود.(15)
سند معتبري که از اين دوران از اصفهان داريم، کتاب ارزنده «نصف جهان في تعريف الإصفهان» تأليف محمدمهدي اصفهاني است که ميان سالهاي1300ق تا 1308ق نگارش شده است.
کتاب تاريخ اصفهان تأليف جابرانصاري(16) که به سال 1320ش منتشرشد،آکنده است از آنچه در دوران حکومت کاهلانه و فقيرانه ظل السلطان بر باغ ها و کاخ ها و طرح جامع صفوي وارد آمد.ميرزا حسن خان از سن نوجواني و از سالهاي1291 در کارهاي ديواني ظل السلطان حضور داشته است و خاطرات وي يکي ازدردآورترين خاطراتي است از آنچه بر اصفهان دوران صفوي در دوران قاجاريه و اوايل حکومت رضاشاه گذشته است.
از اوايل دوره ي مشروطيت(1324ق/1286ش/1907م)، تصاوير و ترسيم هاي ارزنده اي درفاصله ي سالهاي14-1907 ازمعمار فرانسوي،هانري ويوله از اصفهان داريم.
شايد که گوياترين نقشه اي که از آغاز قرن چهاردهم شمسي هجري داريم،نقشه سال1302هـ.ش.سيدرضا خان از اصفهان باشد که سالهاي پايانيِ دوران قاجاريه و نقطه عطف و حساسِ تاريخ شهر را ثبت کرده است. عليرغم گذر يک قرن ونيم دوران پُرمخاطره بر شهر اصفهان، وضعيت ارائه شده از شهر هنوز سايه پُررنگ طرح جامع صفوي را در شمال شهر بر خود دارد.
قرن چهاردهم هجري شمسي مصادف است با رخداد جنگ جهاني اول، انقراض دولت قاجاريه و ظهور دولتي جديد، پس از گذرمرحله نخست دوران مشروطيت؛ از ويژگي هاي اين مقطع تاريخي رخ نمودن مظاهر انقلاب صنعتي در کشور است، که نماد آن در شهرهاي ما حضور وسايل نقليه موتوري و بالتبع پديده خيابان ها در بافت هاي شهرهاي کهن ماست. محور چهارباغ و فضاهاي باز طرفين آنکه باقيمانده ي فضاهاي باغ هاي دوران صفوي را شامل مي شد و طرحي هندسي داشت، براي شکل گيري مرکز جديد شهر اختيار شد:دولت خانه صفوي مقرادارات دولتي، چهارباغ محور خطي شهر شد و شهر، عمدتاً بر فضاهاي باز طرح صفوي شکل گرفت و در ظرف مدّت کوتاه نيم قرن، فضاهاي توسعه يافته شهر دوره صفويه به تصرف درآمد و يکي از بزرگترين تجربيات تاريخ شهرسازي ايران محو گرديد.
گزارش معمارانه و شهرسازانه بودوئن درسال1311ش./1932م. در شماره ي دوي اوربانيزم مقطع بسيارمهمي را رقم مي زند.(17) سالهاي1309 به بعد، دوران استقرارپهلوي اول و اوج گيري آن است. آنچه بودئن ارائه داده،نه سخن از تحرّک جديد، بلکه شرحي است از آنچه اصفهان در دوران صفويان بوده است.
ميدان نقش جهان که در عهد قاجاريه مرکزيتي نسبي داشت،با محوريت يافتن چهارباغ به پارک شهر(1315) تبديل شد. در همين دوران، دولت دست به تعميرات وسيعي درميدان نقش جهان زد. صرف نظر از مرمت مسجد شاه و مسجد شيخ لطف الله،جبهه هاي ميدان را که به ويرانه اي تبديل شده بود آبروبخشي کرد و به بياني روشن تر،تنها اقدام مهمي که انجام شد، مرمت پوسته نماي ميدان بود. بازارهاي اطراف ميدان به ويژه بخش غربي که همسايه ادارات دولتي بود، بين ايشان تقسيم شد و تنها آنچه ماند، نيم رمقي در راسته ي شرقي و شمالي بود.
طبقه ي فوقاني ميدان، به طور کلّي ويران و متروک ماند.تنها ايوان هاي رو به ميدان حجرات فوقاني به صورت پوسته اي به سوي ميدان آرايش يافت و جريان آب جوي شاه نيزازآن قطع شد. عملاً از تمام
ميدان جداره اي ماند و فضايي تهي در ميان.با احداث خيابان هاي سپه و استانداري محور شمالي جنوبي شهر که از ميدان عبورمي کرد،به طورقطعي به چهارباغ منتقل شد و تأثير نامطلوب اين امر با امتداد يافتن چهارباغ به سوي شمال بر سراسر بازار بزرگ نيز تشديد يافت.
ميدان که روزگاري پُر جنب و جوش ترين کانون کشور به شمار مي آمد، عملاً به گودالي عظيم و بي روح تبديل شد. هرچند روند تهي شدن ميدان با سقوط صفويان آغازشده بود که سربازخانه شدن آن در دوره ظل السلطان نشان بارزي از افول آن بود.با ادامه روند خيابان کشي ها در شهر، ساختارشهرکهن اصفهان و طرح اندازي هاي کلان شهردوران صفوي درهم فرو ريخت؛ولي هيچ گاه تأثير خود را بر نظام شطرنجي شهر ازدست نداد و خيابان کشي ها بدون درنظر گرفتن مفاهيم آن، از نظام آن تبعيت کرد.
اصفهان در سال هاي پس از جنگ جهاني دوم،هرچند به تدريج مقام شهر دومي کشور را به دست آورد و در زمان اولين طرح جامع جديد خود(18) در سال1340شمسي دويست و پنجاه هزار نفر جمعيت داشت و پس ازآن با وارد شدن صنايع سنگين (نظر ذوب آهن) و شروع گسترش انفجارآميز شهرهاي ايران در سال هاي پس از 1346 به بعد در زمان طرح جامع دوم جديد(19) خود به سال1350 جمعيت آن به ششصدهزار نفر رسيد،درسالهاي شصت درجهت پاسخگويي به رشد روزافزون جمعيت شهري وتغييرات و تمرکز بيش از بيش صنايع و ديگر فعاليت هاي اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي و خدماتي، طرح جامع سومي(20) فراهم ديده شد.و اين بار، طرح نگاه به تمام منطقه اصفهان داشت. در اين طرح، برخلاف طرح پيش از خود که اصفهان آينده را به صورتي پيوسته ديده بود،توسعه شهر اصفهان به صورت گسسته ديده شده است.علي الظاهر، يکي از اهداف تجديدنظرها در طرح هاي جامع در ظرف سه دهه با نيّت سامان دهي وتجديد حيات شهر تاريخي اصفهان در بستر شهر گسترده بود، که خود في نفسه مي تواند تغييرنگرش فرهنگي کشور در برخورد با شهرهاي تاريخي را نشان دهد. هرچند اين تغيير نگرش، تنها به اصفهان ختم نمي شد، بلکه توجهي بود که قصد دست يافتن به راه حلّي براي رفع مشکل شهرهاي رو به گسترش در رويارويي با هسته هاي تاريخي آنها بود.
بدون ورود به اين مبحث طولاني و ويژه، تنها اين نتيجه را مي توان اعلام کرد که نه تنها توفيقي دراين زمينه تاکنون بدست نيامده است، بلکه به نابساماني ها به شيوه اي تأخيري و تخريبي افزوده است و ساختارهاي شهرهاي کهن، در وضعيت بسيار ناهنجار قرارگرفته است. دو مشکل اساسي موجب اين وضع بوده است: نخست فرهنگ اقتصادي مصرفي وابسته رو به رشد که طبيعتي ضد تاريخي دارد؛ و دوم جدي نگرفتن مسأله ازسوي سطوح بالاي برنامه ريزي توسعه کشور در طول برنامه هاي متعدد توسعه فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي و علي الأصول،فقدان توان علمي و تجربه کافي در برخورد با اين مسأله.
گرچه مطالبي که به اين مقاله مربوط مي شود، پرداختن به اين امور نيست، ولي قطعاً بايد آن را مدخلي براي ورود به مطلب شهر موزه ي نقش جهان دانست، چراکه آنچه در ذهن ازاين موزه در سر مي پرورانيم،درواقع خود اصفهان و سير تحوّل پديد آمدن آن است و نقش جهان، فضايي طلايي و فرصتي بي نظير را براي شناساندنِ ابعاد ارزشيِ بي شمار اين شهر در چارچوب ايران و جهان اسلام فراهم مي آورد.
طرح جامع سال چهل اصفهان، به طور حيرت انگيزي با ارزش هاي تاريخي فرهنگي شهر اصفهان بيگانه بود و اجراي آن، حکمي قطعي براي درهم ريختن تمام بنيان هاي ارزشي آن به شمار مي رفت، ولي خوشبختانه با پديد آمدن جريان مثبت فراگير جهاني درتجديدنظر در نگرش هاي حاکم بررفتار با شهرهاي تاريخي، به زودي اين طرح کنار گذارده شد.هرچند اجراي بخشي از آن،ضربه هاي جبران ناپذيري بر پيکره شهر وارد آورده است؛و دو طرح بعدي، گرچه علي الظاهر با نيّت جبران خسارت هاي وارده به بافت تاريخي فراهم ديده شد، ولي به دليل نبود تفکري روشن و معتقد به اين امر،راه به جايي نبرد.
باتوجه به فرهنگ نوپاي برنامه ريزي و طراحي شهري به ويژه در ارتباط با شهرهاي تاريخي، چنين به نظر رسيد که دل بستن به اميد روزي که توان فرهنگي و علمي لازم براي برخورد سالم با اين مهم فراهم آيد،به درازا خواهد کشيد و تا آن زمان،همانگونه که تجربه ثابت کرد،تأمل کردن تا کسب تجربه دراين وادي برابر با ازدست دادن ارزشهايي است غيرقابل بازگشت. بنابراين، ترجيح داده شد به جاي طرح هاي بلندمدّت غيرقابل اجراء و اتفاقاً زيان بار،به طرح هايي دست زد که مباني ارزشي و تاريخي و کاربردي آن، کوتاه مدّت و ميان مدّت و قابل تحمل باشد و پذيرش مجريان و مردم را همراه داشته باشد؛طبيعتي خوانا،گويا و ساده داشته باشد و شالوده اي را براي اقدام مثبت بعدي فراهم سازد.
در پايان سال هاي چهل و سال هاي پنجاه به دلايلي که ذکرآن در اين فرصت کوتاه ميسر نيست،مجريان و مردم بر چند اصل به توافق رسيده بودند:
- ضرورت مرمت بناهاي تاريخي به ويژه آنها که مصرف عمومي داشتند.
تصوير2:سال1077هـ.ق. منظر عمومي دولت خانه (پلانوگرافي مقرشاهي) صفوي در فاصله ميدان نقش جهان تا محور چهارباغ (کمپفر)،بالاي تصوير دست راست دروازه دولت و عمارت جهان نما قرار دارد که آغاز حرکت محور چهارباغ به سوي جنوب است. خط ارتباط دهنده ي مايل دروازه دولت و باغ گلدسته (هشت ضلعي) که گذري را مشخص مي کند، به احتمال زياد،حدّ جنوب غربي حصار بويهي قرن چهارم است و فاصله ميدان نقش جهان و حصار بويهي که دولت خانه در آن ايجاد شده است،محدوده تقريبي باغ تاريخي نقش جهان است.
اين سند، تنها مدرک مصور از دولت خانه صفوي است که در شرايطي فراهم آمده که اصفهان صفوي در اوج گسترش خود بوده است.
تصوير3: نقشه ي بازسازي ترسيمي دولت خانه (ارگ حکومتي) صفوي براساس گراور کمپفر،متون و مطالعات ميداني توسط مهندسان مشاور خاص، دکتر ميرفندرسکي و همکاران57-1353
در اين نقشه چند نکته درباره ي طرح جامع صفوي قابل توجه است:1-جهت گيري ميدان نقش جهان که تحت تأثير الزامات پيوند با بافت تاريخي و سوي قبله است.2-تبعيت بافت دولت خانه از جهت گيري ميدان نقش جهان ،3-چرخش زاويه ي محور چهارباغ به سوي جنوب بر روي مفصل حصار بويهي ،4-پيروي طرح باغ گلدسته از جهت گيري حصار بويهي.
-ضرورت سامان دهي به فضاهاي شهري ازجمله در بافت هاي تاريخي در مقياسي قابل لمس و محسوس
-پذيرش سرمايه گذاري در اينگونه امور، مشروط بر اينکه تأثيرات آن مشهود گردد.
در يک جمع بندي اوليه منطقي از نگاه حفظ ارزش ها و سامان بخشي به فضاهاي نامتجانسِ پديدآمده حاصل از طرح هاي فرمايشي، اقدام به اجراي طرحي زيربنايي بود که درآن شبکه عابر پياده و سواره در شهر به گونه اي تفکر شود که ضمن دارا بودنِ خاصيت کاربردي، کيفيتي ارزشي در ابعاد انساني و فرهنگي نيز داشته باشد. به معنايي ديگر، خوانا کردن شبکه فضايي شهري بود که ارزش هاي عمده حول آنها متبلور شده و امکان پويايي بالفعل داشت.
تصوير4: جزئياتي از طراحي شهري طرح جامع صفوي در ارتباط با پيوند دادن بافت کهن به بافت جديد شهر، مشاهده مي شود که چگونه طراحان با ايجاد چهار بازار وتأسيسات مرتبط با آن، امکان جريان بخشيدن حرکته زندگي شهري در يک تعامل منطقي را فراهم ساخته اند.(بخشي از نقشه محور بازار شمالي جنوبي اصفهان در فاصله ميدان کهنه و نو (نقش جهان) تهيه شده درسالهاي 4-1350 زيرنظر نگارنده در دفترفني سازمان ملّي حفاظت آثار باستاني اصفهان)
ظرفيت بالاي موجود در اصفهان که بتواند پاسخگوي اين طرح زيربنايي باشد، خوشبختانه دراختيار بود و ضرورت داشت که به کار گرفته شده و خوانا شود.
دو محور شمالي-جنوبي و شرقي- غربي شهر،حاصل موهبت فرهنگي- تاريخي(شمالي-جنوبي) و طبيعي- جغرافيايي(شرقي- غربي) که در دوره صفويه بکار گرفته شده بود، به علّت هايي که برشمرده شد،حضوري رو به ضعف داشتند. کافي بود که اين دو محور نام برده شود که حضورش محسوس گردد:بازار و رودخانه.
بازار،به بياني ساده پس از عبور از ميدان کهنه وميدان نقش جهان مي بايست به رودخانه مرتبط مي شد. اين ارتباط به رودخانه از ميدان نقش جهان ازسوي غرب با پشت سر گذاردن ارگ حکومتي و چهارباغ عباسي به سي و سه پل مي رسد تا از آن به سوي جنوب يعني چهارباغ بالا و هزارجريب، دست يابد. و ازسوي شرق پس ازگذراز دروازه حسن آباد، مسير کهن بازار و چهارباغ صدر به رودخانه (پل خواجو) مي رسد تا پس از آن به سوي جنوب يعني چهارباغ فيض و تخت فولاد، دست يابد.روشن است که ميدان نقش جهان در اين پندار،ارتباطي حياتي را ايفاء مي نمايد.
تصوير5: نقشه عمومي شهر اصفهان تهيه شده زيرنظر سرهنگ چيريکف در سال1851م/1269هـ.ق(اسناد تصويري- شهرهاي ايراني- دوره قاجار از انتشارات دانشگاه شهيد سازمان ميراث فرهنگي کشور1374). بي ترديد، اين نقشه يکي از مستندترين مدارک فراهم آمده از اصفهان است که در آن طرح جامع صفوي پس از گذشت دويست و شصت سال، هنوز به وضوح قابل تشخيص است.
رودخانه،محوراصليِ شرقي-غربي شهر را تشکيل مي دهد و باتوجه به ادغام شدن آن با بافت شهري، بخش جدايي ناپذير آن به شمار مي رود، اين پيوند با شهر به خاطر ويژگي هاي رام طبيعي و تمهيدات شهرسازانه تاريخي محقق شده است.
درصورتي که اين محورها پياده فرض مي شدند که عمدتاً چنين بودند،درارتباط با ديگر محورهاي پياده شهر که خواه ناخواه با آنها ارتباط داشتند،شبکه پياده شهريِ منسجمي را پديد مي آورد که تمام ارزش هاي تاريخي- فرهنگي- طبيعيِ عمده شهر را درجريان حرکت خود در کنارشان جمع شده و رديف شده داشتند.
اين شبکه ي پياده با عبور از مراکز محلّات، پيوند مناسب و معقولي را در سراسر بافت کهن مي توانست بوجود آورد. طرح اوليه براي به تصويرکشاندن اين نيت فراهم آمد و براي عملي کردن آن در قالب برنامه نوشته نشده شناوري طي35سال گذشته،مسير طولاني و پيگيرانه زير طي شد تا امکان توفيقي نسبي در اجراي آن فراهم آمد. شايد امروزه مردم باورشان نيايد آنچه بدست آمده، روزي نبوده است:
1. اولين اقدام مرمت و احياي حلقه بازار دور ميدان نقش جهان به منظور احياي تداوم حرکت بازار در ميدان، به عنوان فضاي ارتباط دهنده عظيم شهري با محلّات اطراف آن بود(21).
2. اقدام مهم بعدي، اجراي طرح ارتباط دهنده ميدان نقش جهان به چهارباغ بود(22) که عملاً به مفهوم تنظيم وسامان دهي مجدد بخش عمده ارگ حکومتي صفوي بود. در اين اقدام بسيارحياتي،ضمن مرمت عمارات واقع در منطقه ارگ، امکان سامان دهي باغ ها و فضاهاي باغ و کاخ هشت بهشت، باغ خرگاه، باغ و کاخ چهل ستون، باغ خلوت،(23) کاج، تالار طويله، توحيدخانه، تالار سرپوشيده، کاخ شاخ، نيمي از ميدان چهارحوض، بازار مسگرها، حمام خسروآقا، تالار اشرف وتالار تيموري ميسر گرديد و فضايي شده است که القاءکننده تصويري هرچند محدود ولي قابل قبول از ارگ ناپديد شده حکومتي دوره صفويه و فضايي دلپذير و کاربردي براي مردم پياده ي شهراست.(24)
چنين شد که ميدان نقش جهان آغاز کرد که نقش شهري خود را بازيابد ولي هنوز کارهاي زيادي مي بايست صورت گيرد تا اين نقش،تکامل يابد و گودال سيصدساله، پُر شود و به کارشهري آيد که جمعيتي دوميليوني دارد و کشوري که هفتاد ميليون جمعيت.
پس ازعملي شدن مرحله ي عمده طرح ارتباط بازار به ميدان و چهارباغ،نوبت به محور شرقي-غربي رودخانه رسيد.
تصوير6: نقشه ي عمومي شهر اصفهان(بخش شمالي و قسمتي از بخش جنوبي) تهيه شده توسط سيدرضاخان در سال1302هـ.ش. که اصفهان را در هشتادسال پيش و در آغاز تحوّلات ناشي از صنعت، نشان مي دهد.خطوط پُررنگ طرح جامع صفوي، عليرغم گذشت چهارقرن،هنوز قابل مشاهده است. اين سند،بي شک يکي از مهمترين اسناد گوياي زندگي شهر اصفهان به شمار مي آيد.
در تصاوير شماره 7 تا 10، ملاحظه مي شود که چگونه مرکز شهر صنعتي شده اصفهان برباغ هاي محورِ چهارباغ و دولت خانه، لانه کرده است. براي مثال، از باغ هشتادهزار متري هشت بهشت، تنها سه هزار متر آن باقي است که بلواري درجهت شرقي- غربي(طرح جامع کوکس)، موجوديت خود کاخ را نيز تهديد مي کند.
3.حريم رودخانه،آزاد شد و فضايي مطلوب براي عابر پياده فراهم آمد. با پياده شدنِ پل ها مارنان، سي و سه پل، چوبي، خواجو و شهرستان،(25) ارتباط پياده ساحل شمالي و جنوبيِ رودخانه به نحو مطلوبي فراهم شد.
4. حس شهريِ پياده، آغاز به نمودن کرد. ترافيک،از بخش عمده ميدان نقش جهان زدوده شد تا به پياده اختصاص داده شود. مشخص است اين اقدام زماني مي تواند مؤثر واقع افتد که شبکه سواره با شبکه پياده توأمان مدنظر قرار گيرد.
5. طرح منطقه پياده شمال رودخانه در فاصله ميدان کهنه تا رودخانه توأم با شبکه ي فکرشده پياده و سواره و نقاط مبدل براي رساندن خدمات،تأسيسات و تسهيلات شهري فراهم آمد.(26)
6.به منظور ارتقاءبخشي کيفي و کمّي محلّات واقع در منطقه پياده به ويژه در اطراف ميدان نقش جهان در حريم محور فرهنگي-تاريخي،طراحي شد.(27)
7. يکي از برجسته ترين اقداماتي که درجهت آبروبخشي و حيات بخشيِ غرب ميدان انجام گرفت، تبديل زندان توحيدخانه به دانشگاه هنر بود.(28)
8. ايجاد دو موزه ي پشتيبان در دو فضاي تاريخيِ تالار سرپوشيده و کاخ شاه،دريکي موزه هنرهاي تزئيني و در ديگري موزه هنرهاي معاصر،استقرار يافت.(29)
9. درجهت ارتقاي فعاليت هاي حريم غربي ميدان، اقدام ديگرتهيه طرح کتابخانه مرکزي شهر در محلّ تالار طويله بود که مي توانست به عنوان مرکز اسناد تحوّلات تاريخي شهر اصفهان نيز مورد استفاده قرار گيرد.(30)
تمام حرکت ها، درجهت ارتقاي سطح کيفي ميدان نقش جهان و آماده سازي آن براي پذيرش وظيفه اي که در شأن آن باشد، مي بايست ادامه مي يافت. تفکر ما در اين راستا سو مي گرفت که ميدان تکاليفي در سطح ملّي و بين المللي را به عهده گيرد. چون معتقد بوديم که تا زماني که اين آمادگي براي ميدان فراهم نيايد، نتوانسته ايم پاسخي در شأن آن بيابيم.
از اين رو، هم ساز با فراهم آوردن و اجراي طرح هاي کلان شهري، در پي آن بوديم که ميدان نيزآماده پذيرش وظايفي که قرار است به آن احاله شود، گردد.
10. سطح عظيم وآزاد ميدان، قادر است که وظايفي را در سطح شهري، منطقه اي، ملّي و بين المللي پذيرا باشد. اين امکان سنجي نيزصورت گرفت. امکان پذيرش حضور گسترده مردم، امکان پذيرش نمايشگاه هاي بزرگ عرضه توليدات فرهنگي و هنري و حتي تجاري به صورت موسمي و فصلي و مناسبت هاي ويژه ملّي و بين المللي.
11. گفتيم که طبقه فوقاني ميدان که مشتمل بر نواري است که ميدان را دور مي زند، متشکل از واحدهاي حجره هايي بود که هريک ايواني رو به ميدان را مي ساخته، که بر اثر مرور زمان به کلّي ويران و فضايي فراموش شده بود.
شهر موزه ي نقش جهان، نيازمند مرکزي وسيع و آزاد براي اطلاع رساني بود که در آن، مراجعه کننده قادر باشد با آزادي ضمن تفکر در فضاي آن و نگاه به فراخناي ميدان و فعاليت هاي جاري در آن، هرآنچه را که در رابطه با تاريخ تحوّلات فرهنگي اصفهان در چارچوب ايران و جهان اسلام است، در آن بيابد و ازآنجا نشان گيرد.
اين اطلاعات، مي تواند منحصر به تحوّلات فرهنگي نباشد،بلکه اطلاعاتي را در ارتباط با اقليم، جغرافيا، انسان شناسي و طبيعت اصفهان، ايران و جهان اسلام مي تواند در برگيرد. مراجعه کننده، قادر خواهد بود که در اين کانالِ اطلاعات رساني، نيازهاي خود را در ارتباط با مطالعات تطبيقي در سطوح مختلف،کسب نمايد. اين مرکز، اشاره ها و فلش هاي لازم را به مکان ها و زمان ها، فعاليت ها، توليدات فرهنگي هنري و توليدگران آن دراختيار مراجعه کننده مي گذارد.
کانال اطلاع رساني به طول يک کيلومترونيم،مي تواند به بخش هاي مختلف تقسيم شود.ارتباط کانال اطلاع رساني(طبقه فوقاني ميدان)درنقاط دسترسي، امکانات وسيع تري را دراختيار مراجعه کننده مي گذارد.
وظيفه اين مرکز،به طور عمده با اين هدف است که جريان تحوّل هاي فرهنگي را در زمان ها و مکان هاي مختلف جهان اسلام به ويژه اصفهان و ايران، تا به امروز در اختيار مراجعه کننده قرار دهد(31).
12. ايجاد دانشگاه هنر، کتابخانه مرکزي، مرکز آفرينش ها(32) و نيز حضور هزاران نفر توليدگر امروزي در محور پياده، او را قادر خواهد کرد که امروز را از راه گذشته بايبد.
فضاي دالان، کانال يا مرکز اطلاع رساني در هر نقطه آن، منظر و نگاه جديدي را به بازديدکننده از ميدان مي دهد. درواقع، حرکتي را که در طبقه هم کف در بازارها انجام داده است، مي تواند به شکلي کاملاً متفاوت ولي درامتداد آن در طبقه فوقاني تجربه کند و از فضاي ميدان و فضاهاي اطراف آن،اين بار در نگاه و منظري متفاوت، آن بُعد فرهنگي اي را تجربه کند که در مکاشفات،توليد و خلاقيت هاي او، اثرگذار باشد.
بازديدکننده،شهري را نظاره مي کند که تاريخي آکنده از خلاقيت ها دارد، از استقرار آن در طبيعت تا فرآورده هاي آن در بسترهاي متفاوت فرهنگي، هنري، علمي... . از ديروز تا به امروز و در ارتباط با دنياي ايراني و اسلامي، تمام تلاش بر اين است که تا فضايي را تجربه کند که در آن، مقياس امروزي خود را براي حرکت هوشيارانه براي فراهم آوردنِ بستري مستعد براي خلاقيت هاي آينده، دريابد.
شروع برپايي و سامان دهي اين حلقه مهم اطلاع رساني از نقطه نظر کالبدي دردست آماده شدن است. منطقه پياده اصفهان، رو به شکل گيري است. درراه تحقق فکر شهر موزه اصفهان تمام عناصر لازم را در اختيار داريم و گام هاي بعدي، مي تواند ما را به اين طرح آرماني،به طور قطع نزديک سازد. دستيابي به آن باوجود تمام ظرفيت هاي والاي موجود در شهر اصفهان، نيازمند مديريتي بسيار معتقد، متفکر و پويا دارد. دستيابي به آن نيز با بهره گيري از استعدادهاي ايران و جهان اسلام، ميسر است. طرح، طبيعتي انگيزه سازدارد. شايد نتوان در سراسر جهان ايران و اسلام، فضايي چون اصفهان براي برگزاري ميدان تبادل و تعاطي افکار و رسيدن به صلح و آرامش معنوي که از اين راه بدست مي آيد، يافت.
اصفهان،با تمام تلاش هزار و چهارصد ساله اش و فضاي معنوي والهام بخشش، در اختيار ماست، تا به واژه موزه مفهومي پويا، زنده و متفاوت بخشد.
تصوير11: منظرعمومي شهر اصفهان در سال1353، نگاه از جنوب شرقي، منطقه باغ هاي سعادت آباد، هفت دست، آيينه خانه وطاووس خانه، ملاحظه مي شود که عليرغم ايجاد کارخانه هاي نساجي در محلّ باغ هاي صفوي در آغاز دوره صنعتي ايران، هنوز فضاهاي بسيار گسترده اي از عرصه باغ هاي صفوي در کنار ساحل جنوبي رودخانه زاينده رود باقي است که اينک، عمدتاً توسط فضاهاي مسکوني، اشغال گرديده است. امروزه امتداد ساحل شمالي- جنوبي رودخانه زاينده رود و پل هاي تاريخي آن، فضاي بي نظيري را در محور شرقي- غربي شهر اصفهان شکل داده است که در ترکيب با محور شمالي- جنوبي، پياده، مي تواند در آينده استخوان بندي دو محور اصلي شبکه پياده شهر اصفهان را در ارتباط با شبکه سواره، بوجود آورد.
تصوير12: طرح تفصيلي محور فرهنگي تاريخي شهراصفهان در فاصله ميدان کهنه تا سي و سه پل که به صورت بخش شبکه پياده شهر فکرشده است.(منتظر، وافي، قريشي، جبل عاملي، 1373)
پينوشتها:
1.به نقل از مجله «اثر»، شماره35، اين نوشتار با همين محتوا در کنگره بين المللي هنرهاي اسلامي و صنايع دستي اصفهان2-17مهرماه1381 (4-9 اکتبر2002) برگزارشده توسط کميته ميراث فرهنگي کنفرانس اسلامي، ارائه گرديد، ولي فرصت لازم براي عرضه کامل آن فراهم نگرديد. اينک با انجام کاست افزوده هايي ازنظر علاقه مندان مي گذرد.
2. اسکندربيک ترکمن در ارتباط با طرح جامع صفوي اصفهان که در سال1006هـ.ق (1597م)، طرح افکنده شد گزارش روشني را ارائه مي دهد. در دو سند ديگر، يکي نقاوه الآثار نوشته ي محمودبن هدايت الله افوشته اي نطنزي وديگري تاريخ عباسي يا روزنامه جلالي نوشته ملاجلال الدّين منجم در سال999 و هزار از طرح افکني چهاربازار، قيصريه و ميدان به صراحت ياد مي کنند و ملاجلال الدين ماده تاريخ «يافته ميدان اصفاهان صفا» را که به يک هزار حساب مي شود را آورده است، که بدين معني است که به گفته اسکندربيک ميرزا، شاه عباس پيش از قطعي کردن نيت خود در انتخاب اصفهان «هميشه خاطر اشرف، بدان متعلّق بود که در آن بلده شريفه رحل اقامت انداخته توجه خاطر به ترتيب وتعميرآن مصرف دارند...» اقداماتي در پيش بود، قصد و نيّت خود به عمل مي آورده است که از آن جمله مي توان ساماندهي فضاي شهري اصفهان در جوار دولت خانه نقش جهان که در باغ نقش جهان و در درون حصار (بويهي) قرار داشت را ياد کرد.
براي ورود به ديدگاه هاي آرماني در معماري و شهرسازي اسلامي به ويژه اصفهان در دهه اخير، سخن بسيار آغاز شده است که عمدتاً بايد آن را در رساله هاي پاياني و گزارش هاي علمي دوره دکتراي معماري و شهرسازي دانشکده هنرهاي زيباي دانشگاه تهران،دانشکده معماري وشهرسازي شهيد بهشتي و مقالات منتشره در دو کنگره تاريخ معماري و شهرسازي در سالهاي1374 و1378 يافت. براي نمونه، مراجعه شود به زهرا اهري «علم مثال و بيان فضايي آن در مکتب شهرسازي اصفهان» در دومين کنگره تاريخ معماري و شهرسازي ايران و نيز رساله نهايي دکتراي ايشان در سال1381 در ارتباط با مباني نظري شهرسازي اصفهان- دانشکده هنرهاي زيبايي دانشگاه تهران.
2. دشت اصفهان و به طور مشخص شهر اصفهان، هزارسال تجربه شهرنشيني را به شيوه اسلامي ايراني پشت سر گذارده بود و در اين گذر، طعم ويژه دو دوره برجسته را آزموده بود که تسامحاً از آن به عنوان دوره تشکل اصفهان دردوره بويهي و آن ديگري گسترش شيوه اي سلجوقي مي توانيم ياد کنيم و غير از اين دو، شواهد ملموس زيادي در دست نداريم، ولي از چند سند مشخص مي توان ياد کرد:
آن شهري که ناصرخسرو درسال444هـ.(1081م) (سفرنامه) به طور تحسين آميزي وصف مي کند و مي گويد که: «من در همه زمين پارسي گويان شهري نيکوتر و جامع تر و آبادتر از اصفهان نديدم»، قطعاً توصيفي از يک شهر سلجوقي نيست، زيرا که طغرل، اصفهان را بدون درگيري با ابومنصور علاء الدوله فرامرز به سال443 (پيرنيا،تاريخ يزد) در اختيار مي گيرد. و تنها يک سال بوده که اصفهان را سلجوقيان اداره مي کرده اند و مديريت آن را به جواني نيشابوري «که دبيري نيک با خط نيکو، مردي آهسته نيکو لقا و او را خواجه عميد مي گفتند»، سپرده بود که «فصل دوست بود و خوش سخن و کريم.» (سفرنامه). اصفهان، در پايان سده سوم و آغاز سده چهارم و پس از آن، طي يکصد وبيست (3324-443 /965-1080) سال حکومت مترقي آل بويه،توانسته بود که در شکل ايراني- اسلامي خود شکل گيرد و يک زندگي شهري متحوّل را عرضه دارد.
درباره اصفهان دوره سلجوقيان به ويژه سلجوق بزرگ و بزرگان آنان ملک شاه، خواجه نظام الملک که اصفهان را کانون توجه به خود قرار داده بودند،آنکه به ما اخباري دلپذير مي دهد مافروخي (مورخ سده پنجم) ازطريق کتابش محاسن اصفهان است (تأليف بين سالهاي65-485دهخدا) و ترجمه قرن هشتمي که از آن داريم. در قياس با اقدامات سترک سلجوقيان در معماري؛ نظير آنچه در مسجد جامع اصفهان انجام دادند، مي بايد نظامي جديد را در شهر سلجوقي اصفهان جستجو کنيم که به سان مسجد جامع در بافت موجود آن سايه افکنده و تغييراتي عمده در آن بوجود آورده باشد. بر اين قياس نيز مي توان مدعي شد که سلجوقيان، پديد آورنده شهرها نبوده اند،بلکه تغييردهنده بودند. نوآوري ايشان دربه هم ريختن نظام سنتي گذشته در اشکالي که پاسخگوي خواسته هايشان باشد، بوده است. هرچند متون درباره اقدامات درخشان سلجوقيان، قلم فرسايي بسيار دارند،دوره کوتاه بزرگي ايشان در اصفهان(65-485)، امکان تحوّلاتي عظيم را در شهر نمي داد. به ويژه که ايشان درشهرنشيني سابقه اي نه چندان بلند داشتند و اصفهان،شهري نبود که با ايشان سر مهرباني داشت،به ويژه که خود موجب پديد آمدن تنش هاي شديد اجتماعي،سياسي، مذهبي، فرهنگي و نژادي درشهر شدند.
3. مبحث طرح جامع صفوي، ضرورت گشايش و گسترش دارد. اين مجمل، به همين نيت دراين فرصت عرضه مي شود.
4. حمله افاغنه و سقو صفويه، 1134هـ.
5. سلسله افشاريان، 1148هـ.- 1218هـ.
6. زنديان1163هـ.- 1209هـ.
7. اصفهان در دوران آباداني مساحتي بالغ بر شصت کيلومتر مربع (شش هزار هکتار) و جمعيتي بيش از هفتصدهزار نفر داشت. تهران وشيراز درون حصار دوران زنديه، حدود چهارصد هکتار مساحت با جمعيتي کمتر از هفتاد هزار نفر مي توانست داشته باشد. اصفهان در دوره صفويه، گسترشي را يافت که هيچ شهر پيش از دوران صنعت ايران در فلات مرکزي نتوانست يابد. اصفهان را درواقع بايد بزرگترين شهر تمام دوران اسلامي ايران پيش از دوران صنعت دانست.
8. از يکصدوسي کاخ دولتي در متون ياد شده است.
9. برحسب گفته ي محمدمهدي اصفهاني در صفحه 56کتاب «نصف جهان في تعريف الإصفهان»، تقريباً چهارصد باغ در تمام شهراصفهان بعضي مشهور و برخي غيرمعروف وجود داشت.
10. گزارش ها و نقشه هاي ارگ حکومتي و باغ هاي طرفين چهارباغ شمالي و جنوبي و نيز سواحل شمالي و جنوبي و رودخانه را در شکل نهائي خود در دوره صفويه نشان مي دهد که اگر با آنچه شاردن ارائه داده است جمع بندي شود،تصوير روشن تري فراهم مي آيد.
11. اسناد تصويري شهرهاي ايراني دوره قاجار- مهريار، قديري، تهراني، انتشارات سازمان ميراث فرهنگي کشور، دانشگاه شهيد بهشتي، 1378.
12.اميرکبير درربيع الأخر1268 (ژانويه1852م) درفين کاشان، به شهادت رسيد.
13. اصفهان، يکصدوسيزده سال پيش، محمد عاصمي،انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، 1350.
14. هرچند براساس همين مدرک، ظل السلطان از سالهاي1299 کار فروش املاک دولتي را شروع کرد، مسعود ميرزا (ظل السلطان) متولد1266هـ.ق. و در سال1336هـ.ق.ديده از جهان فرو بست. وي به مدّت 34سال حکمراني ايالات مختلف ايران را به طور پيوسته در دست داشت و از سال1291، حکمراني مطلق العنان وي در اصفهان، آغاز مي شود(جابر انصاري).
15. ميرزا حسن خان جابر انصاري، «تاريخ اصفهان» تصحيح و تعليق جمشيد مظاهري، مؤسسه انتشاراتي مشعل با همکاري شرکت بهمن، 1379.
16. بودئن1932، «اصفهان در قرن هفدهم»، ترجمه اصغر کريمي، صص190-277،شماره31-32، مجله اثر1379، سازمان ميراث فرهنگي کشور.
17. طرح جامع کوکس را شايد بتوان گفته که نخستين طرح جامع شهري در ايران به مفهوم معاصر آن است که در سال1340 /1961 تهيه گرديد.
18. طرح جامع تهيه شده توسط مهندسان مشاور ارگانيک در سال1350 فراهم آمد.
19. طرح جامع مهندسين مشاور نقش جهان پارس به سال1364 فراهم گرديد.
20. اين اقدام،ازسال1348 با بهره گيري از کمک هاي بلاعوض وزارت کشور به شهرداري شروع شد، بعداً از محلّ طرح هاي عمراني زيرنظر نگارنده اقدام گرديد، و تاکنون ادامه دارد. بازار شرقي ميدان هنوز زندگي لازم را به علّت وضع ناهنجار ارتباط آن با ميدان و محلّات پشت آن، بدست نياورده است.
21. فکر انجام يک چنين اقدامي، ابتدا در سال1348 توسط نگارنده مطرح شد و با پشتيباني وزارت فرهنگ و هنر و وزارت کشور و مرحله اول آن در فاصله بين ميدان نقش جهان و کاخ چهل ستون که عمدتاً املاک خالصه بود،درسال1349 به مرحله اجراء درآمد،و مرحله دوم آن در فاصله چهل ستون و چهارباغ در سال1353 براساس طرحي که توسط نگارنده و در ارتباط با محور پياده بازار فراهم گرديد، تحقق يافت.
22. متأسفانه، با مداخله غيرمنطقي و غيرقانوني استانداري وقت اصفهان در سال هاي60 بر روي آثار باغ کاخ خلوت ساختمان ناهنجاراستانداري فعلي تحميل شد و بخشي از فضاي مجموعه ارگ حکومتي صفوي را از قالب طرح بيرون آورد و جاهلانه بر پيکره طرح ضربه وارد آورد، هرچند تخريب آن را شوراي عالي شهرسازي، به تصويب رساند که البته تاکنون به مرحله اجراءدرنيامده است.
23. به منظوردستيابي به طرح اصولي و همه جانبه مهندسان مشاور خاص ابرکوه (دکتر ميرفندرسکي و همکاران)، اين اقدام از سال1353 تا1358 ادامه داشت. هرچند طرح هاي فراهم آمده به علّت شرايط خاص پس از پيروزي انقلاب اسلامي معوق ماند، ولي مطالعات انجام يافته توسط مهندسان مشاور مذکور به ويژه در ارتباط با بازيابي ابعاد و کيفيت هاي ارگ حکومتي صفوي، از ارزش خاصي برخورداراست. اين مطالعات،به استناد متون و به ويژه گزارش کمپفر و کاوش هاي انجام يافته در محوطه توسط باستان شناسان (محمود کردواني و مرحوم حاکمي)،امکان تحقق يافت.
پيش از شروع کار مهندسان مشاور خاص طرحي مقدماتي توسط نگارنده در سال1353 تهيه گرديده بود که مبناي حرکت آزادسازي هاي فاصله ميدان نقش جهان و چهارباغ گرديد.
خطوط کلّي طرح مذکور،براساس يافته هاي تحقيقاتي و نقشه سيدرضا خان فراهم آمده بود.
24.به طول تقريبي ده کيلومتر؛ اين ديدگاه را از همّت مرحوم عباس بهشتيان عضو انجمن آثار ملّي و بزرگترين حامي شهر تاريخي اصفهان در تمام ابعاد فرهنگي و زيست محيطي آن بايد دانست که اين نگارنده،آموخته هاي خود را مديون تلاش هاي بي وقفه ايشان در حفاظت از ميراث ارزنده شهراصفهان مي داند. البته تلاش هاي مثبت شهرداري اصفهان در زمان تصدي مهندس محموديان (رئيس دفتر فني شهرداري) مهندس آزمايش و به ويژه ملک مدني را نبايد فراموش کرد.
25. به منظور پيوند دادن محور پياده شمالي جنوبي به محور شرقي غربي(رودخانه) در طرح هاي جامع1350 و1364 چهارباغ از مبدأ دروازه دولتي تا رودخانه محوري پياده، درنظر گرفته شده و حرکت سواره در دو خيابان موازي آن، پيش بيني شد.
26. اين طرح، توسط نگارنده و براساس پيشنهاد طرح پياده محور فرهنگي تاريخي فراهم آمده براي سازمان يونسکو توسط مهندس منتظر، مهندس وافي،مهندس قريشي و دکترجبل عاملي، استوار گرديده است. اين طرح،در سال1380 نظر موافق سازمان ميراث فرهنگي کشور و شوراي اسلامي شهراصفهان را به طور اصولي کسب کرد.
27. که با همکاري سازمان ميراث فرهنگي کشور و دانشگاه هنر در سالهاي1360، محقق گرديد.
28. که اقدامي مثبت ازسوي شهرداري واستانداري بود ودر سالهاي1360، ممکن گرديد.
29. طرح اين محل،توسط مهندس منتظر، فراهم ديده شد و در سال1374 به تأئيد سازمان ميراث فرهنگي کشور رسيد.
30. رضا ابوئي، رساله ي نهايي کارشناسي ارشد رشته مرمت بناها و محوطه هاي «امکان سنجي احياي» ميدان نقش جهان دانشگاه هنر اصفهان، سال1377، استاد راهنما، دکتر شيرازي.
31. طرح بازسازي طبقه ي فوقاني ميدان توسط نگارنده،فراهم ديده شده وابتدا با حمايت هاي مهندس جهانگيري استاندار وقت اصفهان و مهندس سراج الدين کازروني رئيس وقت سازمان ميراث فرهنگي کشور،به مرحله اجراء درآمده و تا به امروز، نيمي از آن بازسازي شده است.
32. پيش بيني شده در فاصله مسجد شيخ لطف الله تا سراي نخجواني ها در بخش جنوب شرقي،رساله نهايي کارشناسي ارشد معماري دانشگاه هنر اصفهان، ليلا فريور صدري،استاد راهنما دکترباقرشيرازي، 1380 يک رساله نهايي کارشناسي ارشد مرمت بناها وبافت هاي تاريخي از همين دانشگاه توسط رستميان،استاد راهنما دکتر عبدالله جبل عاملي در ارتباط با بازسازي بازار و کاروانسراي مقصود بيک،قابل ذکر است.سراي نخجواني ها واقع درگوشه جنوب شرقي بازار ميدان نقش جهان، به عنوان يکي از هسته هاي فرهنگي جهانگردي با همکاري مشترک سازمان ميراث فرهنگي و شهرداري، در دست بازسازي است.
/ج