مسجد جامع اصفهان، پويش محوريِ فضا دراعجازي ازنور(1)
نويسنده:دکترشروين ميرشاهزاده(1)
چکيده
از اين رو،درمقاله ي حاضرنيز،اشاره اي کوچک به جمع بندي تحليل هاي تاريخي صورت گرفته خواهد شد تا مبناي اسنادي تحليل هاي بعدي روشن شود.سپس از سه منظر شکلي، فضايي و محتوايي، ساختار شکل گرفته ي مسجد جامع،مورد بررسي قرار خواهد گرفت؛ رويکردهايي که توجه به آنها مي تواند وجوه گوناگون مجموعه را نمايان کند.
نتايج بازنگري هاي انجام گرفته از سه ديدگاه شکل، فضا و معنا نشان مي دهد چگونه بنا در طول تاريخ متناسب با نياز و فرهنگ کالبديِ زمان خود پديده آمده، تغييرشکل يافته و هرازگاهي با نگاهي ديگر از نو سازمان يافته است. در انتهاي مقاله نيز به منظور تبيين آن وجه مفهوميِ بارز در شکل گيري ساختار فضايي مسجد جمعه ي اصفهان،نتايج تحليل هاي ياد شده مورد جمع بندي قرار خواهد گرفت.
بخش اول:
مروري برسيرتحوّلات تاريخي مسجدجامع از ديدگاه اسناد مکتوب
يکي ازاسناد معتبر که به خوبي روند شکل گيري مسجدجامع را بيان مي کند،کتاب «ذکر اخبار اصفهان» است که نخستين بار زنده ياد دکتر باقر آيت الله زاده شيرازي آن را به عنوان قديمي ترين سندي که تاريخ مسجدجمعه را مشخص مي کند،معرفي نمودند.
سايرکتب،مانند «محاسن اصفهان»،نوشته ي مافروخي،«احسن التقاسيم في معرفه الأقاليم»،نوشته ي ابوعبدالله محمدبن احمد مقدسي، «تاريخ کامل»، نوشته ي عزالدين ابن اثير،«سفرنامه ي ابن حوقل»،«تاريخ اصفهان»،نوشته ي حاج ميرزا حسن خان جابري انصاري و نظايرآنها،اطلاعات پراکنده اي دررابطه با تاريخ اجزاء و عناصرمسجدجامع در اختيار قرار مي دهند که درترکيب با تفاسير و بررسي هاي صورت گرفته توسط افرادي نظير پروفسورشراتو،اوژني گالديري،دکتر شيرازي،پوپ،استاد پيرنيا،استاد ماهرالنقش،دکترهنرفر،دکترجبل عاملي و نظايرآنها،روند تاريخي شکل گيري مسجدجمعه مورد تحليل قرار گرفته است. آنچه دراين بخش به عنوان مروري بر روند تاريخي شکل گيري مسجد به ميان مي آيد، تنها به منظورارائه ي پشتوانه هاي علمي- تاريخي موجود،خلاصه شده تا در بخش دوم و اصلي مقاله،مبناي مطالعه قرار گيرد.
ساخت مسجدجامع طبق اسناد تاريخي
درمورد تغييرات تاريخي صورت گرفته از اين تاريخ به بعد،فهرست وار و به طور خلاصه سير تحوّلات صورت گرفته به ترتيب تاريخي،درجدول1 ارائه شده تا مبنا و پشتوانه ي تحليل ها بعدي در بخش دوم قرار گيرد؛شواهد و مستندات تاريخي که نه تنها صحّت مطالعات باستان شناسي را تأييد مي کنند،بلکه جنبه هاي ديگري از وجوه شکلي-ساختاري مسجد را عيان مي سازند.
جدول1: روند شکل گيري و تغييرات کالبدي درمسجدجمعه ي اصفهان(3)
بخش دوم:
تحليل مسجدجامع از رويکردهاي مختلف
بدين ترتيب،درروند بررسي تاريخي نيز تحليل هاي نهايي جدا از رويکردهاي فرهنگي،اجتماعي، شکلي، ساختاري و يا فضايي،نخواهد بود.اگرچه مبناي نتيجه گيري هاي تاريخي براساس اسناد نوشتاري يا شواهد فني-ساختماني صورت گرفته، حدس هايي که ما را به کنکاش حول موضوعات موردنظر هدايت مي کند،تنها براساس اسناد و مدارک تاريخي و فني نيست و احاطه بر ساختار شکلي يا فضايي حاکم برمجموعه مي تواند ما را در نزديک شدن به نتيجه،ياري رساند.
به همين دليل،دردسته بندي ديدگاههاي مختلف با اينکه سعي بر اين است تنها از منظري خاص به موضوع نگريسته شود، نمي توان آنها را صددرصد متمايز از يکديگر درنظر گرفت. بهرحال، براي يافتن ديدگاه هاي حاکم برشکل گيري مسجدجامع و يا وجوه نهفته درآن،کوشش شده تحليل هاي متمايزي از ساختار آن ارائه شود.
بدين لحاظ،درنخستين گام،ساختار شکل در مسجدجمعه مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
رويکرد شکلي
چنين نگاهي به بناهاي تاريخي مشرق زمين،اگرچه ازلحاظ پي بردن به ظرايف معماري گذشته ارزنده است،بايد ديد اين شيوه چه نکاتي را راجع به معماري سنتي ما روشن مي سازد.به نظر مي رسد که رويکرد شکلي مي تواند ساختار پديد آمده و منسجم يک طرح را به ايده ها و تناسبات و ترکيباتي تقسيم کند،که درعين گوناگوني در طرح کلّي مجموعه لحاظ شده اند.
بررسي معماري سنتي ازاين منظر، اگرچه در بعضي موارد نکته هاي ناگفته اي را آشکار مي سازد، به وجوهي ديگر از معماري و شهرسازي مي پردازد که لزوماً در برگيرنده نظراتِ طراح چنين مجموعه هايي نبوده و يا مي توان گفت که بعضاً به طور خودجوش در ساختارآنها پديد آمده است.
بهرحال،محققي نظير هردوگ با نگرش از چنين منظري،نکاتي را دربناهاي تاريخي روشن مي سازد که مي توان با اعمال آن درمورد مجموعه هاي ديگر،جواب هايي را که به دنبال خواهد داشت،مورد بررسي قرار داد.
تحليل مسجدجامع به لحاظ ساختار شکلي
ورودي هاي اين مسجد،درعين پرشماري، ارتباط صحن را با بازارهاي اطراف، امکان پذير مي سازند،ولي تنها ورودي شرقي آن با ميدان چه و جلوخاني در روبروي آن به لحاظ شهري، تعريف شده و شاخص مي باشد.
آنچه مجموعه را يادماني مي کند،صحن مسجد، ايوان ها وگنبدخانه است. چنين به نظرمي رسد که مجموعه مسجد در ابتدا براي اين مقصود که تأثيرگذار باشد، شکل نگرفته و در طول زمان، جنبه هايي که بتواند بيننده را تحت تأثير قرار دهد، به آن افزوده شده است.درمورد مسجدجامع، اين نکته حائزاهميت است که به غير از حجم گنبدخانه ها که از فاصله دور پيداست، جداره ي بيروني مسجد، بيانگر وضعيت ممتازي در پشت آن نيست و حتي ديوار قبله نيزخود را نسبت به ساير فضاها متمايز نشان نمي دهد. درواقع، هويت فضاي مسجد، بيشتر از روي بام مشخص مي شود،نه ديواره گرداگرد آن؛تنها بخشي از بدنه که خود را نمايان مي کند،سردر ورودي است. بدين ترتيب، فضاي مسجد، پشت به بيرون دارد و رو به درون.
برش افقي بنا، در سه سطح مختلف مي تواند ارتباطي را که با خود و محيط اطراف دارد، نمايان سازد.
نخست برش در سطح بام اين برش اشياي پيکره دار را از هم متمايز مي کند؛ اشيايي که درعين پراکندگي از نظمي خاص برخوردار بودند و در مقياس شهر عمل مي کنند، مثل مناره ها و گنبدخانه، اشکال بدست آمده ازاين برش متنوع اند و هيچ يک به تنهايي بر محور خاصيت تأکيد نمي کند (دايره وارند)؛ولي انتظام پيوسته ي آنها در کلّ مجموعه برمحوري تأکيد مي کند که خود غايتي ديگردارد. دو دايره ي بزرگ (به دست آمده از برش گنبدها) و دو دايره کوچک (بدست آمده از برش مناره ها) به عنوان اشکال اصلي نقشي تعيين کننده دارند و به اين خوانش کمک مي کنند.
دوم، برش در زير سطح بام،که حياط ها (فضاهاي باز) را ازفضاهاي بسته مشخص مي کند و از گفت و گوي ميان فضاهاي پُر و خالي پرده بر مي دارد؛خاليِ يگانه و هندسي، و پُرِ نامنظمِ غيرهندسي؛ به اين ترتيب، صحن به عنوان يگانه ترين عنصر شکليِ مجموعه، مهمترين نقش را در سازمان شکليِ مسجد ايفاء مي کند.
اين فضاي خالي واحد (مربع صحن) بي واسطه در کنار فضاي پُرنامنظم هندسي قرار نگرفته است؛بلکه با فضايي بينابيني در آن نفوذ يافته است.به اين ترتيب، چهار مربع کوچک ولي شاخص در ميانه هريک از اضلاع مربع8 صحن درمابين فضاهاي هندسي و غيرهندسي واقع شده اند.
سوم برش از نزديک زمين، که روابط فضاهاي داخلي با يکديگر را عيان مي سازد.اين برش،ازنظام پيوسته فضاهاي داخلي پرده بر مي دارد.
براي مثال،نسبت شکلي مستطيل باريک ايوان شمالي با جمع ايوان و مربع زير گنبدخانه جنوبي برابر است. و يا مسير ورود به شبستان اولجايتو درامتداد مسير ورود به مدرسه مظفريه است و مسير ورود اصلي به شبستان بيت الشتا درگذشته در برابر مسير ديگري درسمت شرقي است که اين فضا به خاطر تغيير ورودي اصلي مسجد از شمال به جنوب شرق شکسته و از سازمان افتاده است.اين روابط شکلي مي تواند به حضور فضاي شاخص ديگري در گذشته در اين بخش از مسجد اشاره کند؛ جايي که محراب زيباي آن در راهروي ورودي افتاده و مانند شبستان اولجايتو با حذف تعدادي ستون،سازمان دهي فضايي شاخصي يافته است،ولي امروزه به خاطر تغييرحدود آن،يکپارچه به نظر نمي رسد.
به اين ترتيب،به نظر مي رسد رويکرد شکلي ضمن آنکه از روابط فضايي پنهان پرده بر مي دارد،توانمندي تبيين نقش عناصر درکليت مجموعه را داشته و با آشکارسازي نسبت روابط شکليِ اجزاء، بر چگونگي تغييرات فضايي در گستره ي تاريخي،صحه مي گذارد.
منبع:نشريه دانش نما ،شماره 162-161.
ادامه دارد...
/ج