اسلام سه ضلعي
نويسنده: دکتر احمد جهان بزرگي
● تاملي بر جامعه شناسي تاريخي مردم سالاري
● مردم سالاري و حکومت اسلامي
● انواع دموکراسي از نظر صفات
الف) مردم سالاري محض
1.مبناي قانون خواست مردم قرار مي گيرد؛ هر خواستي باشد (بدون محدوديت)؛2.پلوراليسم عقيدتي وجود دارد (يعني هر عقيده اي حق است؛ اگر اقليت است مي تواند به اکثريت تبديل شود)؛3.سکولاريسم سياسي وجود دارد(جدايي سياست از دين)؛4.مشارکت مردم در مسائل سياسي؛5.آزادي هاي نسبي؛6.تساوي در برابر قانون .
● ب) مردم سالاري غير محض
1.مبناي قانون خواست مردم قرار مي گيرد محدود به عقيده مورد نظر اکثريت جامعه؛2.مونوئيسم عقيدتي وجود دارد (يعني فقط يک عقيده حق است)؛3.سياست مي تواند مبتني بر دين ماوراء الطبيعي باشد ؛4.مشارکت مردم؛5.آزادي هاي نسبي؛6.تساوي در برابر قانون.
با مطالعه جامعه شناسي تاريخي متوجه مي شويم که مردم سالاري محض در هيچ يک از جوامع بشري تحقق خارجي پيدا نکرده است و فقط در کتاب ها و سخنراني هاي تبليغاتي وجود دارد براين اساس حکومت اسلامي با آن سازگاري ندارد. علاوه براينکه سه ويژگي اول اين نوع از مردم سالاري، با اسلام سازگار نيست . اما حکومت اسلامي با مردم سالاري غير محض نه تنها ناسازگار نيست، بلکه يکي از مصاديق اين مردم سالاري به شمار مي رود و اساساً همه مردم سالاري هايي که طي تاريخ در جوامع مختلف اجرا شده همگي مردم سالاري هاي غير محض اند؛ براي مثال در مردم سالاري اسلامي اولاً مبناي قانون خواست مردم قرار مي گيرد محدود به عقيده مورد نظر اکثريت که اسلام است ؛ثانياً اسلام معتقد است که فقط او حق است؛ زيرا در قرآن آمده است:«ان الدين عندالله الاسلام؛ روش زندگي نزد خداوند فقط اسلام مي باشد » (ال عمران/19)؛ ثالثاً در اسلام سياست مبتني بر دين ماوراء الطبيعي (آسماني) است. سه ويژگي ديگر نيز در اسلام وجود دارد. امام خميني درباره دموکراسي اسلامي فرموده است: ممکن است دموکراسي مطلوب ما با دموکراسي هايي که در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموکراسي اي که ما مي خواهيم به وجود آوريم در غرب وجود ندارد. دموکراسي اسلام ، کامل تر از دموکراسي غرب است.
انواع دموکراسي از نظر مکتب
با توجه با اين، دو دسته بندي نتيجه گرفته مي شود:
الف) مردم سالاري يک ظرف است و مکتب ها، مظروف آن اند و ظرف همواره با مظروف خود شناخته مي شود؛ يعني اگر در اين ظرف، اسلام ريخته شود، دموکراسي اسلامي حاصل آن خواهد بود و اگر در آن ليبراليسم ريخته شود، دموکراسي ليبراليستي ايجاد مي شود و اگر سوسياليسم ريخته شود دموکراسي سوسياليستي تشکيل مي گردد.
ب) ارکان تشکيل دهنده مردم سالاري عبارت اند از :1.مشارکت مردم در مسائل سياسي؛2.آزادي هاي نسبي؛3.تساوي در برابر قانون (در يک بررسي بسيار ساده به سرعت پي مي بريم که مکتب اسلام اين ارکان را به رسميت شناخته و آنها را جزء احکام امضايي خود قرار داده است؛ زيرا اين مکتب براي مشارکت مردم در مسائل سياسي جايگاه ويِژه اي قائل است؛ آزادي هاي آنها را در ابعاد مختلف به رسميت مي شناسد و تساوي در برابر قانون از اصول اساسي آن به شمار مي رود.
البته متأسفانه عده اي تصور مي کنند که بعضي از اصول ليبراليسم، مانند سکولاريسم از مردم سالاري جدانشدني است در صورتي که اين چنين نيست؛ زيرا ليبراليسم، مانند اسلام، مکتب است؛ در حالي که دموکراسي و مردم سالاري شيوه حکومتي شمرده مي شود. ايرانيان باستان، از اولين انديشمنداني بوده اند که درباره دموکراسي اظهار نظر کرده و به حق فقط برهمين ويژگي ها درباره مردم سالاري تأکيد نموده اند. هرودوت مورخ يوناني درباره ويژگي هاي دموکراسي نزد ايرانيان باستان نوشته است:«اوتانس مي گفت :...اما حکومت مردم، اولاً اين حکومت اسم خوبي دارد که تساوي حقوق است و ديگر اينکه مردم کارهايي را که مالک الرقاب مي کند مرتکب نمي شوند. انتخاب مستخدمين دولت به حکم قرعه است. هر امري مسئولي دارد و هر تصميمي به مجلس رجوع مي شود بنابراين پيشنهاد مي کنم که حکمراني يک نفر را ملغي کرده اداره امور مردم را به مردم واگذاريم. اهميت در کميت است».امروزه نويسندگان کتاب «دموکراسي چيست؟» مردم سالاري را خيلي رقيق تر از گذشتگان مطرح کرده و گفته اند:«وجود دموکراسي مستلزم دو اصل کلي نظارت همگاني برتصميم گيري جمعي و داشتن حق برابر در اعمال اين نظارت مي باشد.»
● مردم سالاري از نظر مشارکت
● مردم سالاري از نظر عمق
1.مردم سالاري حداکثر که در آن نهادهاي حاکميت مردم در جامعه نهادينه شده باشند؛ مانند :احزاب، شوراهاي شهر و روستا، مجلس،
2. مردم سالاري حداقل. در اين نوع مردم سالاري، مردم حداقلي از آزادي را دارند و در انتخابات شرکت مي کنند. همه مردم سالاري ها ي برخاسته از انقلاب هاي مردمي از مردم سالاري حداقل شروع مي کنند و به سمت مردم سالاري هاي حداکثر پيش مي روند. مردم سالاري اسلامي هم در همه مصاديق خود(يعني حکومت پيامبر، حکومت امام علي(ع) و جمهوري اسلامي ايران) که يکي از مردم سالاري هاي برخاسته از انقلاب اجتماعي است، از مردم سالاري حداقل شروع کرده و به سمت مردم سالاري حداکثر پيش رفته است.
منبع:زمانه 4 و 5