یادی از استاد شهید

علامه سيد حسن نصرالله، دبير كل حزب‌الله، به شاگردي سيدالشهداي مقاومت اسلامي لبنان، شهيد سيد عباس موسوي افتخار مي‌كند.ايشان بارها گفته است كه خود را شاگرد و همرزم و فرزند مكتب سيد عباس موسوي مي‌داند.علامه نصرالله در اين گفت و گوي كوتاه اما پرمعنا، به ابعاد معنوي شخصيت استاد خود اشاره مي‌كند
شنبه، 28 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
یادی از استاد شهید

یادی از استاد شهید
یادی از استاد شهید


 






 

گفت و گو با علامه سيد حسن نصرالله، دبير كل حزب‌الله لبنان
درآمد:
 

علامه سيد حسن نصرالله، دبير كل حزب‌الله، به شاگردي سيدالشهداي مقاومت اسلامي لبنان، شهيد سيد عباس موسوي افتخار مي‌كند.ايشان بارها گفته است كه خود را شاگرد و همرزم و فرزند مكتب سيد عباس موسوي مي‌داند.علامه نصرالله در اين گفت و گوي كوتاه اما پرمعنا، به ابعاد معنوي شخصيت استاد خود اشاره مي‌كند
در آغاز گفت و گو بفرماييد شهيد سيد عباس موسوي با چه اهدافي عازم حوزه علميه نجف اشرف شد؟
زماني كه در كنار يكديگر در نجف اشرف سرگرم تحصيل علوم ديني بوديم، به روشني ملاحظه كردم كه شهيد سيد عباس موسوي همواره به اسلام مي‌انديشد، و غم و غصه سرنوشت امت را مي‌خورد. بي‌ترديد ميان اسلام و سرنوشت امت تفاوت قائل نبود.چرا كه بر اين عقيده بود كه تنها راه نجات امت، گسترش آگاهي عمومي و دامن زدن به بيداري و تعهد به اعتقادات اسلامي و بازگشت به سرچشمه‌هاي اصيل اسلامي امكان‌پذير است.ايشان همواره در مسير سرافرازي اسلام و گسترش فرهنگ اسلامي قدم برداشت و در اين مسير جانش را فدا كرد.
هنگامي كه در نجف اشرف به سر مي‌برديم براي تحصيل علوم ديني و گسترش معارف اسلام اولويت قائل بوديم.هدف‌ مان فراگيري علم و دانش بود.شهيد سيد عباس موسوي در عين حال بر لزوم پرورش و آماده‌سازي علماي ديني تأكيد مي‌كرد، تا اين علما بتوانند پرچم اسلام را در دست بگيرند و فرهنگ اسلامي را در جهان اسلام گسترش دهند و مبلغ اسلام در شهرها و روستاهاي سرزمين بزرگ اسلام باشند. چرا كه رفتار پيامبر عظيم الشأن اسلام اينگونه بوده است.
هنگامي كه حضرت محمد بن عبدالله(ص)به پيامبري مبعوث شد، در مكه منتظر مردم ننشست تا در محضر او جمع شوند و درباره وحي و نبوت با ايشان بحث و گفت و گو كنند.بلكه ايشان ابتكار عمل را به دست مي‌گرفت و به شهرهاي گوناگون سفر مي‌كرد و در مراسم حج و مناسبت‌هاي گوناگون ميان مردم حاضر مي شد و رسالت اسلام را ابلاغ مي‌كرد و آنان را به يكتاپرستي فرا مي‌خواند.پيامبر اكرم(ص)بارها ميان قبائل و شهرهاي گوناگون جزيره‌العرب رفت و احكام و ابعاد رسالت خود را به آگاهي مردم رساند. شهيد سيد عباس موسوي با اين انديشه عازم حوزه علميه نجف اشرف شد و در اين مسير گام برداشت و توانست گروهي از طلبه‌هاي لبناني را پرورش دهد.
از نقش شهيد سيد عباس موسوي پس از بازگشت از نجف اشرف و پيش از انتخاب به دبير كلي حزب‌الله چه خاطره‌اي داريد؟
پس از عقب‌نشيني ارتش رژيم صهيونيستي از بخش وسيعي از جنوب لبنان تا منطقه نوار اشغالي، بي‌ترديد شهرهاي صور و نبطيه و دهها روستاي جنوب آزاد گشته و به پايگاه‌هاي پشت جبهه تبديل شدند.سيد عباس كه در آن برهه و پيش از انتخاب به دبير كلي حزب‌الله، فرماندهي عملياتي منطقه جنوب را بر عهده داشت، همواره اصرار مي‌ورزيد تا نزديك مناطق درگيري مستقر شود.شوراي رهبري حزب‌الله و فرماندهان مقاومت در آن شرايط با اين تقاضا موافقت كردند.در آن مرحله پست دبير كلي حزب‌الله هنوز به وجود نيامده بود، و حزب‌الله به صورت شورايي و توسط شوراي مركزي اداره مي شد. هر يك از اعضاي شوراي مركزي مسئوليت‌هاي منطقه‌اي برعهده داشتند. هيچ مانعي وجود نداشت كه يكي از اعضاي شوراي مركزي مسئوليت يكي از اين مناطق را برعهده داشته باشد.
بنابراين شهيد سيد عباس موسوي مسئوليت فرماندهي عملياتي جنوب را برعهده گرفت و در جنوب لبنان استقرار يافت.با وجود اينكه مدت زمان طولاني از آزادي جنوب لبنان نگذشته بود، اما سيد عباس آشنايان و دوستان زيادي در جنوب داشت.روحانيون منطقه و كادرهاي حزب‌الله همه دوستان سيد عباس بودند.ايشان پس از استقرار در جنوب تلاش و پيكار را آغاز كرد و در راه آزادسازي باقي مانده مناطق اشغالي جنوب تلاش‌هاي خستگي‌ناپذير به عمل آورد.تلاش‌هاي او را هرگز فراموش نمي‌كنم.سيد عباس در جنوب لبنان خانه كرايه كرد، البته نه براي اين كه همسر و فرزندان خود را در آن مستقر كند بلكه ايشان و دستياران‌شان در اين خانه مستقر شدند.اعضاي خانواده‌اش هميشه در بعلبك زندگي مي‌كردند و يك بار در هفته به بعلبك مي‌رفت و نماز جمعه اين شهر به امامت او برگزار مي شد.
با وجودي كه در جنوب خانه كرايه كرده بود اما خيلي كم به آنجا رفت و آمد داشت.ايشان همواره ميان روستاهاي جنوب و خطوط مقدم جبهه و پايگاه‌هاي رزمندگان در حال رفت و آمد بود.گاهي ديده شده كه در خودرو شخصي كه حزب‌الله در اختيارش قرار داده مي‌خوابيد و در خودرو غذا مي‌خورد.برخي برادران حزب‌الله به شوخي به او مي‌گفتند اگر خواندن نماز در خودرو جايز بود حتما در آن نماز بجاي مي‌ آورديد؟ در رويارويي با اشغالگران صهيونيست كه پس از يورش به روستاها و شهرهاي جنوب لبنان و در پي اسارت دو نظامي صهيونيست در سال 1987، روستاي صريفا به خط تماس تبديل شده بود. سربازان اسرائيلي در مقابل اين روستا وضعيت جنگي داشتند.با وجودي كه امكان داشت اين روستا در هر لحظه سقوط كند و به اشغال نظاميان صهيونيست درآيد، سيد عباس اصرار داشت در اين روستا بماند.فرماندهان مقاومت نتوانستند ايشان را متقاعد كنند تا از اين روستا خارج شود و به مناطق امن‌تري مستقر شود.سيد عباس چند روزي در اين روستا ماند و در عمليات رويارويي با اشغالگران صهيونيست شركت كرد.همه رزمندگان بيم داشتند كه خداي نكرده نكند اين روستا سقوط كند و سيد عباس به شهادت برسد و يا به اسارت نظاميان صهيونيست درآيد. چنانچه اين اتفاق مي‌افتاد به روحيه رزمندگان مقاومت اسلامي و حزب‌الله ضربه شكننده وارد مي‌آمد.ديدگاه سيد عباس موسوي با ديدگاه فرماندهان مقاومت متفاوت بود.ايشان معتقد بود كه حضور در اين روستا و ميان رزمندگان مقاومت به آنان انگيزه مي‌دهد تا با شجاعت و پايمردي از اين روستا دفاع كنند و مانع سقوط آن به دست سربازان مهاجم اسرائيلي بشوند. اين ديدگاه سيد عباس درست بود و همه رزمندگان براي اين ديدگاه احترام قائل بودند.رزمندگان مقاومت براي متقاعد كردن سيد عباس به خروج از روستاي صريفا از من و برخي اعضاي شوراي رهبري حزب‌الله كمك خواستند.من بي‌درنگ به روستاي صريفا عزيمت كردم.هنگامي كه وارد اين روستا شدم ملاحظه كردم كه تانك‌هاي اسرائيلي به دروازه‌هاي روستا نزديك شده‌اند.به ديدار سيد عباس شتافتم و از ايشان خواهش كردم از روستا عقب‌نشيني كند، ايشان اظهارات بنده را قانع كننده ندانست و گفت حال كه از بيروت به جنوب لبنان آمده و زحمت كشيده‌ايد، به احترام شما به روستاهاي پشت جبهه منتقل مي شوم.به هر حال سيد پس از گذشت چند روز از آغاز درگيري‌ها از روستاي صريفا خارج شد و در مناطق امن تري استقرار يافت. سيد عباس همواره اين گونه بوده است. من مطمئنم كه اگر شوراي رهبري حزب‌الله به سيد عباس اجازه مي داد اسلحه به دست بگيرد و در كنار رزمندگان در جبهه‌هاي جنوب بماند و مانند يك رزمنده معمولي بجنگد، هيچ ترديدي به دل راه نمي‌داد.چرا كه ايشان به جنگ با اشغالگران صهيونيست عشق مي‌ورزيد.
بفرماييد سيد عباس تا چه اندازه علاقه داشت در عمليات مسلحانه ضد صهيونيستي شركت كند؟
شهيد سيد عباس موسوي، بسيار علاقمند بود همواره در كنار مجاهدان و رزمندگان مقاومت اسلامي در جبهه‌هاي رويارويي با اشغالگران صهيونيست باشد.ايشان مي‌كوشيد در عمليات مسلحانه شركت كند و با اشغالگران بجنگد.به عنوان يك رزمنده در عمليات ضد صهيونيستي شركت كرد.اسلحه به دست گرفت و همگام با رزمندگان به سوي آزادسازي جنوب به پايگاه‌هاي اشغالگران گام برداشت.ايشان همواره اصرار مي‌كرد از مسائل نظامي شناخت داشته باشند، و در عمليات حمله و كمين در مسير نيروهاي صهيونيستي كه جنوب لبنان را در اشغال داشتند شركت كند.فرماندهان مقاومت جايز نمي‌دانستند كه افرادي همچون دبير كل پيشين حزب الله اسلحه به دست گيرد و در خطوط مقدم جبهه حضور يابد.البته به ايشان اجازه مي‌دادند در پشت جبهه حاضر شود و يا در آستانه عمليات به رزمندگان روحيه دهد و براي آنان دعا و نيايش بخواند اما، هرگز به افراد غير نظامي كه مسئوليت‌هاي سياسي دارند اجازه شركت در عمليات را نمي‌دادند.بنابراين شهيد سيد عباس موسوي در بسياري اوقات در مناطقي حاضر مي شد كه با خطوط مقدم جبهه فاصله نزديك داشت.يعني تا جايي كه فرماندهان مقاومت به او اجازه مي‌دادند در اطاق عمليات، در مديريت عمليات شركت مي‌كرد و برادران رزمنده را بدرقه مي‌كرد.رزمندگان مقاومت در آستانه عمليات با آخرين كسي كه ديدار و خداحافظي مي‌كردند، سيد عباس موسوي بود.همچنين ايشان اولين كسي بود كه از رزمندگان بازگشته از جبهه‌هاي رزم استقبال به عمل مي‌آورد.در حين عمليات نيز روند عمليات را با فرماندهان مقاومت پيگيري مي‌كرد.
مراحل انتخاب شهيد به دبير كلي حزب‌الله چگونه بود؟
اغلب اعضاي شوراي رهبري حزب‌الله، از جمله بنده آرزو داشتند شهيد سيد عباس موسوي دبير كل حزب‌الله باشد.ايشان چند بار با اين پيشنهاد مخالفت كرد. مي‌پرسيد كه چرا من بايد دبير كل حزب‌الله باشم در حالي كه، افراد ديگري هم وجود دارند؟ همه مي‌دانند كه ارتباط بنده با سيد عباس بسيار قوي و صميمانه و عاطفي بود.نسبت به بنده خوشبين بود.من اين روابط عاطفي را درك مي‌كردم.چرا كه ايشان استاد و پيشواي من بود و همواره به داشتن چنين استادي افتخار مي‌كردم از زماني كه در كنار يكديگر در حوزه علميه نجف اشرف سرگرم تحصيل بوديم، براي آموزش ديني و پرورش استعدادهاي من بسيار تلاش كرد، شايد گاهي اوقات بنده را دستيار خود مي پنداشت.به هر حال پس از تاسيس حزب‌الله ايشان علاقه داشت مسئوليت دبير كلي حزب‌الله به من واگذار شود، و آماده بود از من حمايت و پشتيباني به عمل آورد.
بفرماييد شهيد موسوي نسبت به قضيه فلسطين چگونه مي‌انديشيد؟
اصولا يكي از دلايل حضور شهيد سيد عباس موسوي در جنوب لبنان، داشتن روابط حسنه و بسيار خوب با آوارگان فلسطيني مستقر در اردوگاه‌هاي جنوب لبنان مي‌باشد.با روحانيون فلسطيني روابط دوستانه داشت.هر چند مدت يك بار از اردوگاه‌هاي آوارگان فلسطيني بازديد و در مراسم ملي و مذهبي آنان شركت مي‌كرد.همواره غم و غصه ملت فلسطين و سرنوشت قدس را مي خورد.در حقيقت همدردي با ملت فلسطين و آرمان فلسطين در عمق اعتقادات و باورهاي سيد عباس جا داشت.او ضمن اينكه استاد و پيشواي همه مجاهدان راستين جنوب لبنان كه راه ايشان را دنبال مي‌كنند، با بيشتر روحانيون جنوب لبنان نيز هم‌كلاس و همفكر بوده است.ايشان همواره يادآوري مي‌كرد كه در سايه سكوت و بي‌تفاوتي نسبت به آرمان فلسطين و رويارويي با دشمن صهيونيستي امكان ندارد نماز و روزه‌مان قبول درگاه حق تعالي واقع گردد.سكوت در برابر دشمني كه به ارزش‌هاي اسلامي تجاوز مي‌كند و به مسلمانان و مستضعفان ظلم و ستم روا مي‌دارد جايز نمي‌دانست.
سيد عباس چنين احساسي داشت.تلاش براي آزادي فلسطين و قدس را مانند عبادت و نماز و روزه و دين و همه چيز مي پنداشت.در واقع مي‌توان گفت كه از نظر سيد عباس موسوي چيزي به نام سيد عباس موسوي وجود نداشت.اگر خواسته باشيم درباره ذوب شدن و فنا شدن بحث كنيم، ايشان يكي از مصاديق بارز ذوب شدن در راه خدا و اسلام مفهوم ديگري نداشت.رفتار و كردار، اخلاق و طرز زندگي و ديدگاه‌هاي ايشان گوياي اين واقعيت بود.بر اين اساس در روابط با مردم و جامعه بسيار فروتن بود، به مردم عشق مي‌ورزيد.
گفته شده كه شهيد سيد عباس موسوي نزديك بودن زمان شهادت خود را احساس كرده بود.از اين موضوع چه اطلاعي داريد؟
در واقع سيد از لحظه‌اي كه مسئوليت دبير كلي حزب‌الله را برعهده گرفت (اين مطلبي است كه براي اولين بار بازگو مي‌كنم)همواره احساس مي‌كردم كه ايشان بر اين باور بود كه پذيرش مسئوليت دبير كلي حزب‌الله طولاني نخواهد بود.اما نمي توانستم به وضوح درك كنم كه آيا ايشان احساس كرده كه به زودي شهيد مي شود؟ يا اين كه قصد دارد دير يا زود از دبير كلي حزب‌الله كناره‌گيري كند، يا اينكه قصد دارد از شوراي رهبري حزب‌الله بخواهد شخص ديگري را براي تصدي مسئوليت دبير كلي گزينش كند.به طور مشخص اين ناتواني من بود كه نتوانستم احساسات ايشان را به روشني و به موقع درك كنم. ايشان اين گونه فكر مي‌كرد و اين گونه رفتار مي‌كرد.به ياد دارم، هنگامي كه مسئوليت دبير كلي حزب‌الله را پذيرفت، بنده مسئوليت اجرايي حزب‌الله را پذيرفتم.شرح وظايف مسئول اجرايي حزب‌الله سر و سامان دادن به اوضاع دروني حزب‌الله است.مسئول اجرايي وظيفه دارد مناطق و نواحي را اداره كند، و بي‌ترديد در مسائل اجرايي وظيفه دارد مناطق و نواحي را اداره كند، و بي‌ترديد در مسائل اجرايي و تشكيلاتي و پيگيري كارها غرق مي‌شود.براي اين كه بتوانم اين مسئوليت را به نحو احسن انجام دهم، مي‌كوشيدم از حضور در محافل مردمي و مناسبت‌هاي گوناگون و ايراد سخنراني فاصله بگيرم.به هر حال حضور در محافل و مراسم و مناسبت‌هاي گوناگون و ايراد سخنراني يكي از وظايف اصلي دبير كل مي‌باشد.چرا كه دبير كل با حضور در اين گونه مجالس و محافل ديدگاه‌هاي حزب‌الله را بيان مي‌كند.
روزي سيد عباس مرا در دبيرخانه حزب‌الله احضار كرد و از من خواست در يك مراسم مذهبي كه قرار بود در محله اوزاعي در جنوب بيروت برگزار شود سخنراني كنم.به ايشان گفتم كه يك سري كارها را در دست پيگيري دارم و فرصت كافي براي حضور و سخنراني ندارم.به ايشان يادآور شدم كه بنده به مسئوليت‌هاي خويش مي‌پردازم و شما نيز به مسئوليت خودتان عمل كنيد و در مراسم مزبور سخنراني نماييد.ايشان به من گفت كه براي شما جايز نيست از شركت در اين گونه مراسم فاصله بگيريد و من براي شما تعيين تكليف مي‌كنم كه در مراسم محله اوزاعي شركت كنيد.به ايشان گفتم، اگر براي من تكليف تعيين مي‌كنيد، مشكلي ندارم و در آن مراسم سخنراني خواهم كرد اما، به هر حال من متقاعد نيستم.
مي‌خواهم به اين نكته اشاره كنم كه اين يك ديدار دوستانه و عاطفي بود و سيد به من توصيه كرد كه در مراسم اوزاعي و ساير مراسمي كه از سوي حزب‌الله در مناسبت‌هاي گوناگون برگزار مي شود شركت كنم.به ياد دارم در آن جلسه خصوصي اين عبارت را به من گفت « مسئوليتم طولاني نخواهد بود، موقعيت من به پايان رسيده است.»در آن لحظه نتوانستم اين عبارت ايشان را به روشني درك كنم و منظور ايشان را تشخيص دهم.از خود مي‌پرسيدم كه آيا قصد دارد از دبير كلي حزب‌الله كناره‌گيري كند؟ به هر حال از آن ملاقات خصوصي چند ماهي نگذشت كه سيد به شهادت رسيد و آنگاه منظور ايشان را درك كردم كه ايشان نزديك بودن زمان شهادت خود و پيوستن به لقاء‌الله را احساس كرده بود.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 40



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط