سيد شهداي انقلاب اسلامي لبنان
سخنان شهيد دكتر فتحي الشقاقي در رثاي شهيد سيد عباس موسوي
زمين با خون سيد عباس رنگين شد، افق با خون فرزند پيامبر رنگين گشت، خون با خون درآميخت، رود خون در دفاع از عقيده، سرزمين، سرنوشت و تاريخ و در دفاع از حق، عدل، آزادي و كرامت انساني جريان يافته و توقف نخواهد كرد، از حمزه گرفته تا ابا عبدالله الحسين(ع)تا سيد عباس موسوي، درود بر شما خاندان رسولالله (ص) كه با خون پاكتان اين دشت تاريك را روشن ميكنيد.
در شرايطي كه دستهاي از زمامداران عرب در برابر امريكا كمر خم كردهاند و با محافل جديد يهودي در مسكو شراب مينوشند و به داستانسرايي مي پردازند، سيد عباس موسوي اين نواده اهل بيت در شب تاريك اعراب فرياد مرگ بر شيطان بزرگ، مرگ بر اسرائيل، اراده امريكا تعيينكننده نيست، سر داد.اي سيد، اي فدايي قهرمان، از اولين لحظهاي كه با تو آشنا شدم، به فروتني و مهربان بودن تو غبطه ميخوردم، بر تو غبطه ميخوردم كه براي دفاع از آرمان فلسطين از فلسطينيها دلسوزتر بودي.براي كودكان و مستضعفان انتفاضه احساس درد و اندوه ميكردي، براي وحدت، جهاد و پيكار تلاش ميكردي.
نام بزرگ سيد عباس موسوي، اين برجستهترين شاگرد مكتب و راهكار خميني چندي پيش از دستور كار و فرهنگ زندگيمان حذف شد.اين قهرمان استثنايي در اين مرحله استثنايي از ميان ما رفت. در شرايطي كه رهبران و زمامداران و سران نظامهاي عرب براي دريوزگي حمايت و لطف و عنايت شيطان بزرگ امريكا صف كشيدهاند، و به اين نتيجه رسيدهاند كه هيچ پناهگاهي جز آبشخور امريكا وجود ندارد.سيد عباس موسوي در عمق سرزمين جنوب لبنان پيشروي ميكرد تا با سيماي گندمگون و با مشت، خميني صفتانه و با صداي آرام و مهربان كه حزن و اندوه و خشم و خروش امت را پنهان ميكرد، در خط مقدم جبهه رويارويي با صهيونيسم جهاني ميايستاد و فرياد بر ميآورد و در حالي كه همه در برابر امريكا سر تسليم فرود آورده بودند، تنها سيد عباس موسوي اين بازمانده اهل بيت(ع)بر پيمان خود با اهل بيت(ع) وفادار مانده بود، و به راهش ادامه ميداد.در شب تاريك اعراب خروش مرگ بر امريكا و مرگ بر اسرائيل سر ميداد. او ميگفت امريكا هيچ نقشي در تعيين سرنوشت ما ندارد و تسليم زورگويي امريكا نميشويم.
آري، سيد شهداي مقاومت اسلامي لبنان اين چنين بود.يك شهروند لبناني به من نشان دهيد كه در ده سال گذشته از نظر شرافت و جوانمردي و دفاع از آرمان فلسطين هم رديف سيد عباس موسوي بوده است!يك شهروند فلسطيني به من نشان دهيد كه در ده سال گذشته همچون سيد عباس موسوي به شيوه افتخارآفرين و مردانه در برابر اشغالگران صهيونيست ايستادگي كرده باشد!يك شهروند عرب به من نشان دهيد كه مانند سيد عباس موسوي با جوش و خروش و جوانمردي مبارزه كرده باشد!بنابراين، او را مرد شماره يك فلسطين مينامم.در برابر خدا و در برابر تاريخ و در برابر امت گواهي ميدهم كه سيد عباس موسوي پيش از شهادتش مرد شماره يك لبنان، و مرد شماره يك فلسطين، و مرد شماره يك اعراب بوده است.به رغم سالهاي درد و رنج و محروميت شمشير علي(ع)را به دست گرفت و از ميان ويرانهها سر برآورد، تا نويد طلوع فجر صادق را به امت مژده دهد.او با يك دست قرآن و با دست ديگر شمشير زيست، و در كمين توطئههاي محافل و مجامع بينالمللي به ملكوت اعلي پيوست.هرگاه با سيد عباس موسوي ديدار ميكردم او را نگران فلسطين و نگران انتفاضه و نگران كودكان مستمند و نگران وحدت و جهاد و پيكار مييافتم.دقيقترين جزئيات رويدادي فلسطين را جويا مي شد.مثل اينكه قصد داشت به اين سرزمين عروج كند.همه هشدارها را ناديده گرفت و همواره به جنوب لبنان ميرفت.
هنگامي كه مسئولان گروههاي دهگانه مقاومت فلسطين در حاشيه همايش همياري انتفاضه فلسطين در سال 1991 در تهران گرد هم آمدند، احساس شرم كردند كه جلسه كاري تشكيل دهند و سيد عباس موسوي اولين شركتكننده آن جلسه نباشد.چرا كه در آن شرايط سخت و دشوار اولين فدايي استثنايي بود.سخنان افتتاحيه آن جلسه را او ايراد كرد.چرا كه اولين شليككننده آتش او بود.مسئولان گروههاي مقاومت فلسطين به اتفاق آراء او را به رياست كميته تدوين قطعنامه برگزيدند.چرا كه او تاريخ فلسطين را با خون و گلوله رقم ميزد.
اي سيد، هرگاه با يكديگر ملاقات ميكرديم، نخستين پرسشتان اين بود كه براي رهايي فلسطين چه گامي برداشتهايد؟ پس از بيانيه و موافقتنامه تهران چه كار كردهايد؟ سرور من اكنون كيست كه اين پرسشها را با من در ميان بگذارد؟ سرور بزرگ من، براي تو مرثيه نميخوانم؛ اين مردم هستند كه براي مردگانشان مرثيه ميخوانند. براي تو مرثيه نميخوانم.تو زنده هستي! كودكان معصوم تو را زنده ميدانند. گلوله مجاهدان، فريادهاي انتفاضه تو را زنده ميدانند.شما به انتفاضه اصالت بخشيده ايد نه آن دسته از زمامداران عرب از خليج فارس گرفته تا اقيانوس اطلس! سرور بزرگ من، براي تو مرثيه نميخوانم؛ براي صندليها، دفاتر و اوراق و اسناد خويش مرثيه ميخوانم.بايد براي آنها آتش بيفروزيم و پشت سرت در خيابانها راه بيفتيم.به سوي جنوب، جنوب لبنان سرازير شويم، جنوب فقيران و مردمان ستم ديده تا شهادت و يا آزادي قدس.
در حقيقت تنها دغدغه لبنان و فلسطين را نداشت، سرتاسر جهان را روستاي خود ميپنداشت.سرتاسر جهان اسلام را حريم حياتي خود ميدانست.سيد عباس موسوي از كشمير و افغانستان و پاكستان بازديد كرد، از من گله كرد و گفت چرا همراه ما نيامديد؟ اوضاع و رويدادهاي الجزاير، تونس، سودان، مصر، اردن و سرتاسر اين ميهن پهناور را پيگيري ميكرد.هر گاه ميشنيد يك شهروند مسلمان در گوشهاي در جهان مورد سركوب و ستم قرار گرفته و يا مسلماني به پا خاسته است به كمك او مي شتافت.چندي پيش در سايه ناباوري اين رهبر بينظير فرا مليتي از ميانمان رفت تا با شهادت خود ثابت كند نظام بينالمللي كه بر مبناي پنداشتهاي زور و سلطهگري برپا شده است، اصل تروريسم بينالمللي را تشكيل ميدهد.بنابراين، اركان و عوامل اين نظام همواره براي ترور شخصيتهاي دلسوز، و ارعاب جريانات زنده دنيا كه در برابر قلدري و طغيانگري اين نظام مقاومت ميكنند، آمادهاند.
سيد عباس با شهادت خود عجز و ناتواني نظامهاي عربي كه سرشان را زير برف پنهان كردهاند را آشكار كرد.اين نظامها خبر شهادت اين سيد قهرمان را نيز سانسور كردند.تا اين خبر تاثير منفي بر همسويي آنان با عربدهكشي امريكا نداشته باشد.اين نظامها از خادمالحرمين شريفين گرفته تا پيشواي كميته دفاع از قدس كه خود را اميرالمؤمنين مغرب معرفي ميكند، در ستون فروشندگان قدس صف كشيدهاند.
در اين ميان تنها سيد عباس موسوي است كه در راه دفاع از قدس در خون خود ميغلطد.او با شهادت خود ثابت كرد كه وعدههاي پوچ و تو خالي صلح امريكا سرابي بيش نيست.دشمن صهيونيستي فقط ميخواهد اراده و سلطهاش را بر ما تحميل كند.ميخواهد ما را بنده ذليل و ناتوان خود قرار دهد.شهادت سيد عباس اين درس را به ما آموخت كه اين امت زنده است، و هرگز سر تسليم فرود نميآورد. خداوند اراده كرده تا اين بخش از امت كه در خطوط تماس مستقيم با دشمن قرار دارد، امتي زنده و پويا باشد، تا با نشانههاي ايمان و ايثار و فداكاري بدرخشد.قدرتهايي كه ادارهشان را بر بيشتر زمامداران و نظامهاي عرب منطقه تحميل كرده اند، بدانند كه هرگز ارادهشان را بر ملتهاي منطقه و گروههاي مجاهد و فداكار تحميل نخواهند كرد.قدرتهايي كه با موشك و تكنيك برتر توانستند دژهاي تسخيرناپذير را به تصرف خود درآورند، هرگز قادر نخواهند بود يك روستاي مقاوم جنوب لبنان را تسخير كنند.
اكنون كه سيدالشهداي مقاومت به شهادت رسيده است، دشمن به تجاوزگري و برتري جويي ادامه ميدهد.در همين حال فرزندان امت به جهاد و مقاومت ادامه ميدهند.شكست خوردگان و سازش كاران همچنان به شيطان چشم اميد دوختهاند. ملتهاي منطقه با شجاعت وصفناپذير و نشاط معجزهآميز به راهشان ادامه ميدهند تا درخت تنومند انتفاضه را با خون پاكشان آبياري كنند.اين در حالي است كه دل باختگان اجلاس مادريد و واشنگتن ميكوشند از انتفاضه در اجراي طرحهاي چندشآور بهرهبرداري كنند.همه ميدانند كه اين طرحها ملت فلسطين را از حقوق انكارناپذيرش محروم ميكند.هويت ملي او را از بين ميبرد.همه ميدانند طرح خودگرداني كه اسحاق شامير(نخست وزير پيشين اسرائيل)و پس از او اسحاق رابين (نخست وزير معدوم اسرائيل)به هيئت مذاكرهكننده فلسطيني ارائهكردهاند، يك طرح فريبنده و پوچ بيش نيست. اسحاق تركيب هيئت اسرائيلي مذاكره كننده با نمايندگان دولتهاي عربي را تغيير داد و هيئت مذاكرهكننده با فلسطينيها را دست نخورده باقي گذاشت تا هيچ امتيازي به فلسطينيها ندهد اما، با اين وصف رئيس سازمان آزادي بخش فلسطيني در پي پيروزي حزب كار در انتخابات مجلس رژيم صهيونيستي اعلام كرد كه اسرائيليها به روند صلح رأي مثبت دادهاند!با اين وصف اعراب براي رهبري ورشكسته و سازش كار فلسطين تبليغ كردند.اين رهبري به نوبه خود براي حزب كار و رئيس آن اسحاق رابين تبليغ كرد، و به افكار عمومي جهان گفت كه صهيونيستها پيامبران صلحاند اما، شما به سياست سرزمين سوخته اسحاق نگاه كنيد.او با موشك، خانههاي مردم را در جنوب لبنان و در شهرهاي غزه و خان يونس و جنين بر سرشان خراب ميكند. جوانان انتفاضه را در سرزمينهاي اشغالي بازداشت و با خونسردي به قتل ميرساند.در نتيجه سياست مشت آهنين اسحاق، شهداي فلسطين روز به روز افزايش مييابد.اين در حالي است كه همه نظامهاي عرب براي رابين هورا كشيدند، و او را صلحطلب معرفي كردند.آنگاه رابين صدها تن از فرزندان ملت فلسطين را در شرايط سرماي زمستان و يخبندان به جنوب لبنان تبعيد كرد.محافل و مجامع بينالمللي و نظامهاي حاكم عربي خم به ابرو نياوردند.اين تبعيديان با دست خالي و شكم گرسنه، اما، با عزمي پولادين و اراده آزاد خواستههاي خود را بر نفاق و بيعدالتي و معيارهاي دوگانه مجامع بينالمللي تحميل كردند.نگاه كنيد، آنان مانند كوه ايستادهاند.جز بازگشت به ميهنشان هيچ راهي را نميپذيرند.همه بهشتهاي روي زمين را رد ميكنند. حاضرند زير برفها دفن شوند اما، از عشق به ميهن چشمپوشي نكنند.كساني را كه در كشورهاي اروپايي و امريكايي در رفاه و خوشگذراني زندگي ميكنند و قدس و سرزمين فلسطين را به فراموشي سپردهاند، به باد مسخره گرفتهاند. تبعيديان مرجالزهور نماد مرداني هستند كه ملت فلسطين و آرمان فلسطين به وجود آن زنده است.آنان پيشگامان ملتي هستند كه شايستگي حيات و زندگي را دارد و پيروزي او اجتنابناپذير است.برادران مجاهد، به مناسبت شهادت ابر مرد فلسطين، پايبندي جنبش جهاد اسلامي به تلاش براي آزادي سرتاسر سرزمين فلسطين از درياي مديترانه گرفته تا رود اردن را اعلام ميدارم.مخالفت قاطع ملت فلسطين را با گفت و گوهاي ننگين و ذلتبار واشنگتن ابراز ميدارم.از هيئت ناكام و نااميد فلسطيني ميخواهيم از خواب غفلت بيدار شود، و به آغوش ملت باز گردد.ملت فلسطين طرح هاي خود گرداني محدود و همه طرحهاي سازشكارانه كه هدف آن نابودي آرمان فلسطين است را رد ميكند.به همه ميگويم كه اولين و آخرين گزينه ملت فلسطين ايستادگي مقاومت و پايداري و ادامه راه جهاد و مبارزه خستهناپذير است.
به مناسبت شهادت سيد عباس موسوي اين سيد بينظير كربلاي حسيني و خميني تأكيد ميكنم كه كربلا همچنان در وجدان ما زنده است.در خون ما و وجدان بيدارمان نام حسين(ع)زنده است.خميني بزرگ همچنان در حيات ما و رفتار ما حضور دارد.آن سيد بزرگ كه به او توصيه ميكردند به جنوب لبنان و شهر جبشيت نرود، از ميانمان رفت.همان گونه كه به جد بزرگ او ابا عبدالله الحسين(ع) توصيه كردند كه به شمال و به طرف كربلا نرود.اما، حسين به كربلا رفت تا با مرگ خود به ما زندگي ببخشد.درود بر تو اي فدايي بزرگ، درود بر حزبالله كه با شهادت دبير كل آن حيات دوباره مييابد. اين حزب پيروزاست.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 40