آئينه دار آفتاب

شناخت حقيقت افراد ، اشخاص و بالاخص مردان بزرگ الهي كه خود را در مسير فلسفه خلقت انسان قرار داده اند ، بسيار دشوار و مشكل است و نمي توان از راه شناخت انفعالي به واقعيت ابعاد شخصيتي آنان پي برد. شناخت انفعالي از راه همراهي زماني و مكاني افراد با يكديگر در مقطع خاص، اتفاقات ظاهري روزمره و خاطرات به دست آمده
شنبه، 28 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آئينه دار آفتاب

آئينه دار آفتاب
آئينه دار آفتاب


 

نويسنده: حجت الاسلام و المسلمين سيد جواد نقوي
ترجمه: رمضان علي حري




 

شرحي بر پيام تاريخي حضرت امام خميني(ره) در رثاي شهيد علامه عارف حسين حسيني
 

شناخت حقيقت افراد ، اشخاص و بالاخص مردان بزرگ الهي كه خود را در مسير فلسفه خلقت انسان قرار داده اند ، بسيار دشوار و مشكل است و نمي توان از راه شناخت انفعالي به واقعيت ابعاد شخصيتي آنان پي برد. شناخت انفعالي از راه همراهي زماني و مكاني افراد با يكديگر در مقطع خاص، اتفاقات ظاهري روزمره و خاطرات به دست آمده ، نشأت مي گيرد و اين گونه شناخت ها نوعي شناخت حسي ، سطحي و ظاهري محسوب مي شوند و نمي توانند ما را به حقايق و واقعيت هاي اشخاص رهنمون شوند، بلكه براي شناخت و درك صحيح از افراد و رسيدن به حقيقت شخصيتي آنان ، ضروري است كه ميان افراد يك ارتباط و تناسب فكري ، عملي ، عقلي و شخصيتي وجود داشته باشد تا بتوان از راه عقل ، ژرف نگري و استدلال به مطلوب پي برد و ابعاد شخصيتي افراد و واقعيت هاي آنان را روشن و درك كرد. در حكايتي از حضرت آيت الله مصباح يزدي دام ظله العالي نقل شده است كه روزي مهماني از كشورهاي مختلف جهان كه ازتحصيل كرده ها و شخصيت هاي بزرگ دنيا بودند و در ميان آنان يک پزشك فرانسوي نيز حضور داشت ، به ايران آمدند ، مهمانان را براي ديدار با امام خميني(ره) و استماع فرمايشات معظم له به محل ملاقات بردند. امام (ره) دو دستمال جداگانه در نزد خود داشتند و در اثناي فرمايشات خود عرق صورت و پيشاني را با يكي خشك و تميز و چشم هايشان را با دستمال ديگري خشك مي كردند.
اين مهمانان حضور امام(ره) مشرف شده بودند تا انقلاب اسلامي و امام را از نزديك مشاهده كنند و با آن آرمان هاي امام و انقلاب آشنايي بيشتري پيدا كنند ، اما هنگامي كه به هتل و محل اقامت خود برگشتند ، پزشك فرانسوي در حضور همه مهمانان گفت: «من خيلي تحت تأثير اين شخصيت بزرگ قرار گرفتم. داراي كمالات بزرگي است. من تا به حال چنين فردي را مشاهده نكرده بودم.» همه حضار متحير و متوجه پزشك فرانسوي شدند ، زيرا او يك پزشك با تجربه ، جهان ديده و ريزبين بود و همه مي دانستند چيزي كه ايشان درك كرده ، بسيار ارزشمند و مفيد خواهد بود. پزشك گفت: «كمالي كه بنده از اين مرد درك كردم ، آن خشك و تميز كردن صورت ، پيشاني و اشك چشمان خود با دو دستمال جداگانه بود. ايشان اشك چشمان را با يك دستمال جداگانه و عرق صورت و پيشاني را با دستمال ديگري خشك و تميز مي كرد. من كمتر ديده ام كسي چنين كاري را انجام بدهد. حكمت اين كار هم پر واضح است ، چون خشك و تميز كردن چشم ها با دستمالي كه براي صورت و پيشاني به كار گرفته شده ، موجب عفونت و آلودگي چشم ها مي شود و خطر ابتلاء چشم ها به بيماري را ايجاد مي كند.»
حضرت آيت الله مصباح يزدي پيرامون حكايت ياد شده مي فرمايد: «به اين پزشك گفته شده بود كه اين مرد كسي است كه انقلاب اسلامي را به وجود آورده است ، آمريكا را به زانو درآورده ، شاه را سرنگون و ملت را بيدار كرده است و... ولي او از اين كمالات امام تحت تأثير قرار نگرفته ، اما از دستمال اختصاصي براي چشم ، متاثر شده بود.»
بنابراين در شناخت افراد ، نوع تاثير و اينكه انسان از چه نوع انفعالاتي تحت تاثير قرار مي گيرد و همچنين سنخيت و تناسب انفعالات بين افراد براي شناخت مشخصات يك امر نقش بسيار مهمي دارد ، چنانكه در حكايت مذكور ، به علت فراهم نبودن شرايط ، پزشك نتوانست نسبت به امام شناخت پيدا كند و تحت تاثيري چيزي كه بايد ، قرار نگرفت. در اين گونه موارد ، افراد به جاي توصيف شخصيت مورد نظر ، انفعالات شخصي خود را توصيف و ستايش مي كنند.
در شناخت شخصيت شهيد عارف حسيني (رض) با استناد به قاعده تناسب و سنخيت ، همين مسئله وجود دارد كه افراد به جاي اينكه ابعاد اصلي و محوري شخصيتي شهيد را بازگو و تبيين نمايند ، با نقل اتفاقات روزمره و خاطرات خويش با شهيد به توصيف و ستايش انفعالات فردي خود مي پردازند و خصوصيات و ويژگي هاي برجسته شهيد همچون ايثار و فداكاري ، دين محوري ، شجاعت ، ستم ستيزي و دشمن ستيزي و... را به فراموشي مي سپردند.
هر چه ويژگي هاي افراد ، فراوان تر و برجسته تر باشند ، شناخت و توصيف آنان به مراتب دشوار و مشكل تر خواهد بود و عناصر شناخت كه همان سنخيت و تناسب انفعالات افراد است ، نياز به ژرف نگري و تقويت مضاعف دارند. روايت: «پيامبر اكرم(ص) و علي (ع) را فقط خدا ، خدا و علي(ع) را فقط پيامبر اكرم(ص) و خدا و پيامبر اكرم(ص) را فقط علي شناختند» ، ناظر به معناي استحكام و تقويت سنخيت و تناسب انفعالات در افراد است (البته شناخت الهي شناخت فعلي است نه انفعالي). آشنايي حضرت امام خميني از شهيد عارف حسيني از نوع شناخت انفعالي محض كه سبب قرابت زماني و مكاني به دست آمده باشد ، نبود ، زيرا زماني كه امام راحل در نجف اشرف حضور داشتند ، هنوز ابعاد شخصيتي امام بر همگان متجلي نشده بود و شهيد عارف حسيني هم به مراتب در آن زمان ناشناخته تر بود. قوت انفعالات و عمق ارتباط فكري امام خميني و شهيد عارف حسيني و وجود تناسب و سنخيت ميان آنان عامل شناخت دقيق حضرت امام خميني از شهيد عارف حسيني گرديد. امام راحل گر چه با شهيد عارف حسيني آشنائي با واسطه داشتند و چيزهاي زيادي را درباره آن شهيد مي دانستند ، اما زماني كه شهيد حسيني به عنوان رهبر شيعيان پاكستان برگزيده شدند و به ايران آمدند (اين آخرين سفر شهيد به ايران بود ، زيرا بعد از مراجعت به پاكستان و پس از مدتي به شهادت رسيدند) و به ديدار امام راحل مشرف شدند ، تمام ابعاد شخصيتي و رازهاي نهفته در وجود اين شهيد بزرگوار آشكار شد. از فرزند امام جناب حجت الاسلام المسلمين حاج سيد احمد خميني كه در ديدار حضور داشتند ، چنين نقل شده است: «من امام را به گونه اي يافتم كه گويا امام در پيشاني و شخصيت اين سيد خيلي چيزها را مشاهده كرده است.»
امام امت به مناسبت اربعين شهيد عارف حسيني (رض) پيام تسليت صادر فرمودند كه در حقيقت يك پيام تسليت محض نيست ، بلكه منشور بيداري امت اسلام و به خصوص جهان تشيع است. امام راحل در اين پيام بيداري ، تمام مسائل و مشكلات پيش روي امت اسلام را پيش بيني و براي حل آنها راهكارهاي عملي تبيين فرمودند كه با در پيش گرفتن اين راه ، جهان اسلام به آساني از چالش ها و باتلاق هاي موجود عبور خواهد كرد و شاهد شكوفايي خواهد شد.
از تدبيرها و ژرف نگري ها اين پيام بيداري آن رهبر آزاده و مرد الهي ، ارتباط ناگسستني وي و شهيد عارف حسيني به خوبي آشكار و مشعل راه امت اسلام ، به ويژه ملت پاكستان است كه سال هاي سال با بحران ها و چالش ها دست و پنجه نرم كرده است. نجات شيعيان و مسلمانان پاكستان در پيروي از راه امام و شهيد عارف حسيني نهفته است. منبع بسيار ارزشمندي كه شناخت ابعاد مختلف شخصيتي شهيد عارف حسين را فراهم مي سازد ، ويژگي هاي آن شهيد است كه از زبان امام راحل در اين پيام بيداري آمده است.
اولين خصوصيت شهيد كه امام به آن اشاره فرموده اند، وفاداري شهيد به اسلام و انقلاب است. به لحاظ شرايط حاكم بر جامعه شبه قاره و كشور پاكستان كه در حوزه فكري، فرهنگي ، اجتماعي و مذهبي در آن دوران وجود داشته ، اين ويژگي ، بسيار حائز اهميت ، ارزشمند و عظيم است. امام امت در تبيين و شناخت اسلام حقيقي مي فرمايند: «اسلام دو شكل دارد 1 ـ‌ اسلام ناب محمدي(ص) كه همان اسلام مستضعفين و پابرهنگاني است که بر قلب نوراني پيامبر اكرم (ص) نازل شده است.2 ـ اسلام آمريكايي كه اسلام جعلي سرمايه داران مرفهين جامعه و زراندوزاني است كه منافع آمريكا را مستقيما و يا با واسطه در دنيا تامين مي كنند. اين دو نوع اسلام از پيچيدگي خاص خود برخوردارند و خصوصيات مختص به خود را دارند. اغلب مسلمانان ، اسلام امريكايي را اسلام مي دانند و از آن پيروي مي كنند و از اين عمل خود خرسند هم هستند.
در سرزمين پاكستان ، اسلام حقيقي و اسلام ناب محمدي(ص) در زير غبارهاي متعدد تحريفات ، خرافات ، بدعت ها ، فرهنگ هاي غلط و سلاطين قرار گرفته بود. همچنين در شبه قاره قند ، اسلام غالبا به وسيله درياهاي سلاطين مغول و مهاراجه تبليغ و گسترش پيدا كرده و حتي مبلغين و برخي علما هم همواره در خدمت سلاطين و دربارها بوده و به امر آنان به تبليغ و ترويج دين پرداخته اند و در اين راستا نقش ايفا كرده اند. سلاطين هم به هر مذهبي كه متمايل بودند ، همان را تبليغ مي كردند و گسترش مي دادند. شهيد عارف حسيني در چنين اوضاع و شرايط ابهام آوري كه اسلام ناب با اسلام آمريكائي در آميخته بود ، اسلام ناب محمدي را تشخيص داد و پرچم آن را در سرزمين پاكستان به اهتزاز درآورد و براي گسترش آن سر از پا نشناخت و شب و روز تلاش كرد.
زماني كه انقلاب شكوهمند اسلامي در ايران به پيروزي رسيد ، اين حادثه بزرگ دوران معاصر، آثار طبيعي خود را بر منطقه و جهان بر جاي گذاشت و امواج طوفاني آن پاكستان را نيز در نورديد. در پاكستان كساني با امام خميني به عنوان مرجع تقليد آشنايي داشتند و شيعيان آنجا يا از باب اينكه اين انقلاب شيعي هست ، به انقلاب اسلامي علاقمند بودند و يا به خاطر علل ديگري چون علاقمندي به روحانيت و علما وابستگي خود را نسبت به امام و انقلاب ابراز مي كردند ، اما از اينکه انقلاب اسلامي ، اسلام ناب محمدي(ص) را احياء كرده و تاكنون اسمي از اسلام ناب نبوده و كسي آن را تبيين و تشريح نكرده و بحثي از آن در ميان نياورده ، آگاهي نداشتند.
از سال 1979م كه انقلاب اسلامي به وجود آمد تا سال 1984م كه شهيد عارف حسيني رهبري شيعيان پاكستان را به عهده گرفت ، با توجه به مستندات و شواهد ، هيچ نمونه اي يافت نمي شود كه كسي پيرامون اسلام ناب محمدي حرفي زده ، يا مقاله و كتابي نوشته و آن را در كشور پاكستان معرفي و ترويج كرده باشد و يا اگر احيانا موردي هم بوده ، مشهور نبوده و بنده نيافتم. مردم پاكستان به دليل آنكه امام راحل شيعه بودند، به ايشان علاقه داشتند ، ليكن تفكر و انديشه هاي ايشان را نمي شناختند و به طور كلي در شبه قاره ،‌امام را به عنوان رهبر قبول نداشتند ، بلكه ايشان را يك قهرمان و فاتح مي دانستند، همان گونه كه در تاريخ ، امام علي(ع) را به عنوان امام و رهبر نمي شناختند ، بلكه ايشان را يك قهرمان و فاتح جنگ مي دانستند.
قهرمان پرستي از اصول دين نيست و از نظر جامعه شناسي هم كساني كه قهرمان پرستند ، افراد ضعيفي هستند و باعث عدم پيشرفت و عقب ماندگي جامعه مي شوند ، زيرا گمان مي كنند تمام مسايل و مشكلات آنان را همين قهرمانان مي توانند حل كنند ، بنابراين شيعيان پاكستان به امام خميني به عنوان يك انسان صاحب تفکر و مکتب و به عنوان يک پيشواي حقيقي و يک انسان با هدف كه در مرحله نخست دين را شناخته و خود را متحول و سپس ديگران را متحول كرده وآئين الهي را طبق آنچه انبياء وائمه هدي(ع) در پي آن بودند ، در جامعه عملي ساخته است ، نگاه نمي كردند و صرفا با تكيه بر احساسات و عواطف ، ايشان را يك قهرمان مي پنداشتند.
شخصيت و فضيلت شهيد عارف حسيني از اينجا روشن مي شود كه در چنين فضاي تاريكي ، حق و باطل را تشخيص مي دهد و امام خميني را به عنوان رهبر ديني و ولي امر مسلمين مي پذيرد و او را يك انديشمند ، متفكر و بينانگذار نظام مقدس اسلامي و احياگر اسلام ناب محمدي(ص) در جهان مي داند و از او پيروي مي كند و براي گسترش افكار بلند او در سرزمين خود ، متحمل زحمات فراوان مي شود ، همان گونه كه اميرالمؤمنين(ع) پس از بعثت و اعلام نبوت پيامبر اكرم(ص) روشي را كه در پي مي گيرد ، شهيد حسيني نيز به تأسي از آن امام همام ، راه امام خميني را ادامه مي دهد. شهيد حسيني جايگا رهبري امام امت ، نظام ولايت فقيه و اسلام ناب را شناخت و براي ترويج و گسترش آن در شبه قاره و سرزمين پاكستان تلاش بي وقفه كرد و جامعه را به سوي آرمان هاي انقلاب اسلامي سوق داد و فرمود: «من پيرو امام خميني ام ، مسلك و مذهبم ، مذهب و مسلك اوست.»
امتياز و ارزش شهيد حسيني در همين است كه براي اولين بار امام امت را در شبه قاره به عنوان يك رهبر ديني معرفي كرد و از اينكه مردم شبه قاره او را قهرمان مي پنداشتند ، خارج شد و ايشان را به عنوان رهبر آزادگان و جهان اسلام به مردم شناساند و اسلام ناب را پيش از همه در پاكستان مطرح كرد و گسترش داد. اين حركت شهيد در حالي و زماني صورت پذيرفت كه جامعه شبه قاره بالاخص پاكستان كاملا در فضائي مخالف با اين تفكر قرار داشت. شهيد شعار انقلاب اسلامي و رهبري امام خميني (ره) را نه تنها در حد شعار ، بلكه با اعتقاد راسخ به اميد نجات امت مسلمان پاكستان مطرح مي كند و رستگاري ملت را در پيروي از آرمان هاي امام و انقلاب مي داند. شهيد در جامعه اي به سر مي برد كه كاملا در مسير مخالف اسلام ناب قرار داشت و همه سرگرم بحث هاي انحرافي ، بدعت ها ، خرافات و نيز مباحث تفرقه افكن ميان امت اسلام بودند. وي در چنين شرايطي نداي وحدت سر مي دهد و انديشه امام خميني را در ميان مردم مطرح مي كند و گسترش مي دهد.
در مجموعه سخنراني ها و آثاري كه از شهيد حسيني به يادگاري مانده و مبين اصول و مباني انديشه اوست ، آثار انديشه استاد شهيد مطهري به چشم مي خورد و اين نشان دهنده عنايت خاص شهيد به انديشه ايشان و مطالعه دقيق آثار وي و ارتباط تنگاتنگ فكري با ايشان و اخذ اصول و مباني اسلام ناب محمدي از شهيد مطهري است.
خاطره اي نافراموش شدني از شهيد عارف حسيني به خاطر دارم كه جا دارد در اينجا به آن اشاره كنم.خداوند متعال توفيق را شامل حالم كرد كه مدتي پيش از شهادت ، به حضور شهيد بزرگوار شرفياب بشوم. به مدرسه جامعه المعارف الاسلاميه (مدرسه اي كه پس از شهيد عارف حسيني ، نام جامعه الشهيد حسيني به خود گرفت) در شهر پيشاور رفتم و در محضر شهيد حسيني حضور يافتم. به بنده فرمودند كه يك اردوي آموزشي تربيتي براي جوانان در حال برگزاري است و بنده بهتر است براي مدتي در خدمت دوستان باشم. به شهيد بزرگوار عرض كردم براي مطالعه چيزي همراه ندارم و نياز به كتب و منابع دارم. شهيد كليدي را به بنده دادند و فرمودند: «اين كليد كتابخانه شخصي من است. كتاب هايي را كه به كارتان مي آيند برداريد» و نيز كليد ديگري را دادند و فرمودند: «اين كليد اتاق خواب من است در آنجا هم كتاب هائي وجود دارند كه شايد بيشتر به كار شما بيايند.» در اين زمان شهيد بزرگوار ، خانواده را به همراه نداشتند و خانواده ايشان به شهر پاراچنار سفر كرده بودند. در كتابخانه را كه در همكف مدرسه قرار داشت ، باز كردم و ديدم در آنجا قفسه اي است كه چند كتاب از شهيد صدر در آن به چشم مي خورد و بقيه تماما از آثار شهيد مطهري است. اتفاقا همين كتاب هاي شهيد مطهري بود كه طبق فرمايش شهيد حسيني بيشتر به كارم آمد. معلوم مي شود كه شهيد حسيني براي تغذيه فكري بيشتر سرو كارشان با كتاب هاي شهيد مطهري بوده و مدام آثار ايشان را مورد مطالعه و تحقيق قرار مي دادند.

آئينه دار آفتاب

ادله و شواهدي كه در آثار شهيد حسيني (كه الحمدلله بيشتر آنها چاپ و منتشر شده اند.) وجود دارد ، نشان مي دهد كه بنيه و اساس تفكر ايشان ، برگرفته از انديشه و تفكر شهيد مطهري و فهم عميق اسلامي و آگاهي دقيق او و مطالعه و بررسي آثار شهيد مرتضي مطهري بوده است و اين همان توصيه حضرت امام خميني به همگان ، به ويژه جوانان است كه آثار شهيد مطهري را تماما و كلمه به كلمه مطالعه مي كنند و آثار او عين حق و دين حق است.
شهيد حسيني به اين فرموده امام عمل كرد و آثار شهيد مطهري را به دقت مطالعه فرمود و در شبه قاره نمي توان كسي را يافت كه يك دوره آثار شهيد مطهري را به طور كامل مطالعه كرده باشد. حتي طلبه هايي كه در حوزه عمليه قم مشغول به تحصيل هستند ، صرفا براي تدوين پايان نامه ها و كارهاي تحقيقي به برخي از آثار شهيد مطهري مراجعه مي كنند و آثار ايشان را به طور كامل مطالعه نكرده اند.
شهيد عارف حسيني سخنگو و مروج بزرگ افكار بلند شهيد مرتضي مطهري در شبه قاره بود و با اين روش ، جوانان را به سوي مطالعه آثار شهيد ترغيب کرد و با گسترش آنها نشان داد كه آثار ايشان يك دوره كامل درس دين شناسي است.
امام خميني در پيام خود به مناسبت شهادت شهيد حسيني، احياي تفكر شهيد عارف حسيني را بر ملت پاكستان واجب كردند و فرمودند: «ملت پاكستان بايد تفكر اين شخصيت شهيد را زنده نگه دارد.» سخن امام ناظر بر همين افكار و انديشه ناب محمدي است كه شهيد حسيني براي اولين بار در شبه قاره مطرح كرد و درصدد گسترش آن در سرزمين خود بود ، و الا دين و مذهبي كه از قبل در هند و پاكستان متداول و رايج بود ، پيروان فراواني داشت و همگان در مسير آن حركت مي كردند و اقشار مختلف جامعه همان را ترويج مي نمودند و لذا نيازي به احياء و گسترش نداشت.
شهيد حسيني در سخت ترين شرايط سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي و مذهبي و مخالفت هاي سرسختانه گروه هاي مختلف سكولار و متحجرين و حتي روحانيت ، دست از انديشه و تفكر اسلام ناب و راه امام خميني نكشيد و توانايي خود را براي گسترش آن به كار گرفت. وي تنها كسي بود كه اسلام ناب و انديشه امام را در شبه قاره به مردم معرفي كرد و علت شهادت او و همچنين شهيد مطهري چنانكه امام راحل فرموده اند، وفاداري آنها به اسلام ناب محمدي بوده است و به حق مي توان گفت كه اين پاك باختگان ، شهيدان تفكر اسلام ناب هستند.
شهيد حسيني براي پيشبرد اهداف مقدس اسلام ناب و آرمان هاي انقلاب و امام ، از دشواري هاي زياد و موانع فراوان عبور كرد و تا آخرين لحظات عمر پربركت خود به آن وفاداري نشان داد و از راه امام و انقلاب دفاع كرد. او روحاني متعهدي بود كه با خداي خود عهد بسته بود در راه مقدسي كه در پيش گرفته ، از هيچ چيز دريغ نورزد و به آن وفادار باشد ، چنانكه امام راحل در پيام تسليت چنين مي فرمايند: «بزرگترين فرق روحانيت و علماي متعهد اسلام با روحاني نماها در همين است كه علماي مبارز اسلام هميشه هدف تيرهاي زهرآگين جهانخواران بوده اند و اولين تيرهاي حادثه ، قلب آنان را نشانه رفته است ، ولي روحاني نماها در كنف حمايت زرپرستان دنيا طلب ، مروج باطل يا ثناگوي ظلمه و مؤثد آنان بوده اند.»
شهيد حسيني ، نهضت جعفري پاكستان را در مسير اسلام ناب قرار داد ، اساس نامه آن را بر مبناي آرمان امام و انقلاب ترسيم كرد ، بنيه آن را بر پايه نظام ولايت بنا نهاد و پيروي از ولايت فقيه و امام خميني سرمشق و سرلوحه فعاليت خود قرار داد. شهيد با كساني كه كارشكني مي كردند و با اين اصول مخالفت مي ورزيدند ، به شدت برخورد مي كرد و مكررا از زبان مباركش جمله ارزشمند ، «حاضرم جان ، فرزندان و اموال خودرا نثار كنم ، اما حاضر نيستم به اندازه يك گام از خط ولايت فقيه عقب نشيني كنم»، به گوش همگان رسيده است.
زماني كه برخي از روحانيون در راه پيشبرد اهداف اسلام ناب و راه امام و انقلاب در پاكستان ، براي شهيد حسيني مزاحمت ايجاد مي كنند ، وي خطاب به آنان مي فرمايد: «قرار است شما در پيشبرد اهداف و خدمت به دين و جامعه ، همكار و هميار من باشيد. اگر چنين نكنيد ، من از رهبري و مقام خود استعفا مي دهم و به رزمندگان اسلام در افغانستان كه جهاد در كنار آنان آرزوي ديرينه من است ، مي پيوندم و در جهاد عليه دشمنان اسلام و مسلمين شركت مي كنم.» (اين زماني بود كه شوروي سابق به كشور افغانستان حمله كرده بود و جنگ شوروي و افغانستان جريان داشت.)
شهيد حسيني در سخت ترين شرايط سياسي و اجتماعي به آرمان هاي اسلام ناب وفادار باقي ماند و هيچ سختي و دشواري باعث دست كشيدن شهيد والامقام از راه امام وارزش هاي انقلاب اسلامي نشد. او در تمام صحنه ها ، پشتكار و استقامت داشت و بدون هيچ گونه توقعي از جمهوري اسلامي ايران ، به راه خود ادامه داد. وي ترويج و گسترش راه امام را وظيفه شرعي خود مي دانست. زماني كه شهيد رهبري شيعيان پاكستان را به عهده داشت ، زمان جنگ تحميلي و دفاع مقدس جمهوري اسلامي بود ، شهيد با كمك ملت پاكستان كمك هاي مردمي براي ايران اسلامي ارسال مي كرد و مي فرمود: «تا توان داريم بايد به پشتيباني و حمايت ايران اسلامي بپردازيم.»
اما پس از شهادت شهيد عارف حسيني ، افرادي امام و انقلاب را وسيله تامين منافع مالي و موقعيت شخصي خود قرار داده اند و از آن به نفع خود بهره برداري مي كنند. آنان حمايت هاي جمهوري اسلامي ايران براي امور ديني و مذهبي را در جهت اهداف شخصي خود به كار گرفته و راه شهيد حسيني را به فراموشي سپرده و در شرايط حاكم بر جامعه دست از حمايت آرمان هاي اسلام ناب برداشته اند و شعارهاي سكولارها و متحجرين را به زبان مي آورند و مي گويند پيروي از راه امام و انقلاب ، مشكل آفرين است و بايد آن را رها كرد.
ويژگي ديگر شهيد عارف حسيني كه در پيام بيداري حضرت امام راحل آمده است ، دفاع ايشان از محرومان و مستضعفان است. اين خصوصيت علماي متعهد است که هميشه حامي محرومان و مستضعفان و براي حمايت و رسيدگي به آنان شب و روز در تلاش و كوشش هستند. بر خلاف روحاني نماهاي درباري كه هميشه در كاخ هاي سلاطين و ويلاهاي سرمايه داران مشاهده مي شوند و اين يكي از معضلات روحانيت شبه قاره است كه به جاي دستگيري از مستمندان و عمل به وظايف روحاني و ديني خود ، به اين عمل زشت و ناپسنديده كه مورد مذمت ائمه و انبياست، روي آورده اند؛ اما شهيد حسيني بر خلاف آنها به فكر محرومان بود و همواره به عنوان يكي از ارزش هاي اسلام ناب ، به امور محرومان رسيدگي و شخصا پيگيري مي كرد و مرهم دل هاي آنان بود.
اين ويژگي هاي ارزشمند شهيد عارف حسيني بود كه امام راحل او را فرزند راستين سيدالشهداء خواندند و راه وي را راه حسين ابن علي(ع) ناميدند و همان گونه اي كه امام حسين (ع) دين محمد (ص) را احياء فرمود و از انحرافات نجات داد ، شهيد حسيني نيز اسلام ناب محمدي را از اسلام آمريكايي متمايز ساخت و آن را در سرزمين خود گسترش داد. به خاطر همين آرمان هاي والاي او بود كه حضرت امام خميني وي را فرزند خود خواند و فرمودند: «اينجانب فرزند عزيزي را از دست دادم.»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.