تاريخچه ي شهر اصفهان و شکل گيري ميدان امام علي (ع) (عتيق) در دوره هاي مختلف تاريخي
اصفهان، يکي از کهن ترين شهرهاي ايران است که از د يرزمان تا کنون به زند گي خود ادامه داد ه است. در همين زمينه، گيرشمن، باستان شناس نام دار، به هنگام پرداختن به چگونگي شکل گيري «تمد ن ماد ها » چنين مي گويد : «شاخه اي از ماد ها در اصفهان گسترش يافتند و در آن جا عيلامي ها آن ها را از پيش روي باز داشتند.» از اين نکته چنين بر مي آيد که ماد ها و عيلامي ها حدود 700 سال پيش از ميلاد به اصفهان رسيده اند. اين شهر در ارتفاع 1500 متري از سطح دريا قرار دارد و پيرامون آن را کويرها و نيمه کويرها احاطه کرده اند. دو عامل مهم باعث رشد و رونق اصفهان شده است: يکي رودخانه ي زايند ه رود به عنوان پر آب ترين رودخانه ي بخش مرکزي ايران و ديگري، موقعيت جغرافيايي اين شهر. در واقع، قرار گرفتن اين شهر در ميانه ي راه هاي مراکز بزرگ بازرگاني قد يم، يعني دمشق و حلب در مغرب و سمرقند و بخارا در مشرق، همچنين موقعيت مرکزي آن در خاک ايران موجب شده است تا به عنوان پايتخت دو سلسله ي نيرومند سلجوقي و صفوي برگزيده شود. اصفهان از همان دوره ها يکي از مراکز عمد ه ي تجاري محسوب مي شده و از آن جا براي مثال، به فراواني پارچه هاي ابريشمي و نخي صادر مي کرده اند. در نواحي اطراف آن، که وسيع ترين و پر آب ترين مناطق ايالت جبال بوده، زعفران و اقسام ميوه ها به عمل مي آمده است.
اين شهر در دوره ي هخامنشيان به نام گابا ياگي شناخته مي شد و پاراتيکا (فريدن امروزي) از نواحي مشهور و معمورِ آن بوده است. در عهد اشکانيان با توجه به ملوک الطوايفي بود ن حکومت ايران، بر هر يک از قسمت هاي مهم و وسيع کشور، حکمراني که لقب شاه داشت، فرمان روايي مي کرد. اصفهان هم در قلمروي يکي از پادشاهان جزء يا ساتراپ بود. پس از روي کارآمد ن اردشير بابکان، پايه گذار سلسله ي ساساني، آخرين پادشاه اشکاني (اردوان) از مداين به سوي اصفهان آمد و در حوالي اين شهر، ساتراپ آن را به قتل رساند و اصفهان را تصرف کرد.
طبق اسناد و مدارک موجود، يهوديه، جي، يوان، خوشينان، لنبان و جوزدان از نختسين مراکز مسکوني پيش از دوره ي ساسانيان در
منطقه ي اصفهان بوده اند؛ اما دو مرکز اصلي اصفهان،جي و يهود يه بوده اند که جي قسمت شرقي ترين اصفهان، شامل شهرستان امروز تا حدود محلات قديمي خواجو، ترواسکان، پاي قلعه و کران؛ و يهود يه، شامل هاتف امروز تا فلکه ي شکرشکن، دروازه ي طوقچي و جويباره بوده است که قسمت يهودي نشين اصفهان را تشکيل مي داده اند. به جز جي، شهرستانه هم مي گفته اند و بارويي با صد برج داشته است. يهوديه از لحاظ وسعت، دو برابر جي بو د ه و بد ين جهت يهوديه نام داشت که در زمان بخت النصر (562 تا 505 ق.م) يهود يان را از بابل کوچ داده و در اين مکان ساکن کردند. يهوديه از حيث وسعت با همدان برابري مي کرده و بلکه بزرگ ترين شهرهاي ايالت جبال بوده است.
هارت (Hart)، ايران شناس معاصر، راجع به شهرستان و يهوديه مي نويسد: «قسمت قد يم شهر اصفهان، گاوه نام داشت» که همان گابه ي استرابون (Strabon) است و پس از چندي نام شهرستان به خود گرفت و پس از آن، عد ه اي به فاصله ي دومايلي آن استقرار يافتند. محل سکونت و عمارت اينان، قسمت غربي شمال آن شهر بود. کم کم شهر اصفهان (جي، گاوه يا گابه) وسعت يافت و يهوديه نيز توسعه پذ يرفت، تا جايي که هر دو قسمت به هم اتصال يافتند و در حدود قرن د هم ميلادي (قرن چهارم هجري) از به هم پيوستن اين دو، شهري بزرگ به وجود آمد. آن گونه که ابونعيم در کتاب خود، به نام اخبار اصفهان ذ کر مي کند، شهر جي در زمان پيروز (486-459/م) و خسروي اول (579-531/م) از سلسله ي شاهان ساساني پي ريزي شده و شهري گرد بوده است. آن طور که گفته شده، جي چهار دروازه به نام هاي خور، اسفيس، تيره و يهوديه داشته و ديوار شهر را به طول 7100 ذراع (هر ذراع بين 0/6 تا 8/0 متر)، داراي صد برج، با امتدادي نامنظم ساخته اند. بنابر نوشته ي ابوند يم (در حدود 987/م) نسخه هاي کهنه اي به زبان پهلوي در جي يافت شده که طبق اين نوشته ها، جي در روزگار ساسانيان افزون بر اين که پناهگاهي امن بوده، مرکز اداري و حکومتي توابع اطراف خود نيز محسوب مي شده و از عناصر شهري، مانند ميدان و بازار برخوردار بوده است. در مقابل، يهوديه و هسته هاي روستايي اطراف آن (جوزدان و لنبان) نقش ربض را داشته اند. در اين منطقه اقشار ساده ي اجتماعي مي زيستند در نتيجه، اهميت و رونق خاصي نداشته است.
اين مراکز، يعني جي و يهوديه، در دو کهکشان زيستي به طور متوسط با فاصله اي در حدود چهار کيلومتر از يکد يگر قرار داشتند و از سويي به دليل مسائل قومي، قبيله اي و مذ هبي، قادر به پيوستن به يکد يگر نبودند و از سوي ديگر، ناچار از مبادله ي اقتصادي، فرهنگي و انساني با يکد يگر بودند. بنابراين، با حفظ هسته ي زيستي، شبکه هايي از خطوط ارتباطي را ميان خود به وجود آوردند. اين شبکه ها به دو بخش درون کهکشاني و برون کهکشاني تقسيم مي شدند. عمد ه ي اين خطوط ارتباطي، ميان يهوديه هسته هاي اطراف آن و به سمت غرب، رو به لنبان وجوزدان شکل گرفتند. در ميان اين خطوط ارتباطي، قضايي خالي به وجود آمد که از آن به عنوان محلي براي داد و ستد استفاده مي شد.
پس از حمله ي اعراب به ايران، اصفهان نيز همانند شهرهاي ديگر به تصرف مهاجمان درآمد؛ منطقه ي جي تسخير شد، اما يهوديه و روستاهاي اطراف آن به علت فقر و نداشتن موقعيت هاي حساس اقتصادي و نظامي، در امان ماندند. رشد کشاورزي، کاهش اختلافات قومي، قبيله اي و مذ هبي، لزوم ارتباطات و ... باعث به هم پيوستن يهوديه و هسته هاي روستايي پراکنده ي اطراف آن شد و در فضالي خالي ميان خطوط ارتباطي، يعني فضايي که جنبه ي کاربري عمومي / تجاري شهري را مي يافت، بازارگاه (ميدان) شکل گرفت.
در سال 156 هجري در منتهااليه شمال غربي ميدان، نخستين مسجد جامع، در جاي مسجد کنوني اصفهان به عنوان اصلي ترين محل تجمع همه ي اقشار مرد م پديد آمد. اين مسجد از نخستين تبلورهاي حکومت مستقل ايرانيان در قبال خلفاي عباسي بود که بر روي کليسايي مسيحي يا آتشکده اي از د وره ي ساساني بنا شد. در دوره ي ديلميان که شهر اصفهان به پايتختي برگزيد ه شد، ميدان مير به عنوان مرکز شهر عمل مي نمود و کاخ هاي اين پاد شاهان در سمت غرب ميدان مير و رو به روي مسجد جامع استقرار يافتند. تا پيش از آن دوره، ميدان کهنه داراي ورودي اصلي از غرب، شمال و شرق بوده و در ضلع جنوبي شاهراه خاصي وجود نداشته است. گمان مي رود راه بازار شاه بعد از دوره ي ديلميان به وجود آمد ه و تا قرن هشتم هجري ميدان کهنه در لبه ي شهرِ مسکوني قرار داشته و پس از آن، تا قرن شانزد هم به صورت ميدان اصلي شهر بر جاي ماند.
ميدان عتيق در دوره سلجوقيان
در اين دوره، شهر اصفهان به دليل اهميت جغرافيايي - سياسي به عنوان پايتخت برگزيد ه شد. پايتختي اصفهان باعث سرريز شد ن ثروت و مازاد توليد از نقاط مختلف به اين شهر، از طريق روابط حکومتي - مالکيتي شد و گسترش آن را شدت بخشيد. در اين دوره، تمامي مراکز مسکوني به صورت واحدي يکپارچه درآمد ند و بافت شهري با ساخت حصار و دروازه هايي در انتهاي هر محورِ ارتباطي، شکل گرفت. از اين ميان، دو محور غربي و جنوبي اهميت بيش تري داشتند؛ محور ارتباطي غرب، به دليل ارتباط با جوزدان و لنبان، و محور جنوب به دليل ارتباط با مرکز قدرتمندي همچون شيراز، شکل گرفتند. همچنين، در مرکز شهر ميداني به وجود آمد که هر کدام از اين خطوط ارتباطي يکي از بدنه هاي آن را ساختند. دولت قدرتمند سلجوقي که نقش عمد ه اي در جذب مازاد توليد و توزيع آن در شهر، همچنين سامان د هي متمرکز امور داشت، ميدان مرکزي شهر را تقويت کرد.
عناصر شهري از قبيل بازار، مسجد ارگ و کاخ ملک شاه در کنار ميدان احداث شدند. بازار به عنوان مهم ترين مرکز داد و ستد و به شکل خطي در امتداد مهم ترين راه و مسير اصلي شهر، يعني محور جنوبي تکوين يافت و با جاي داد ن انبارهاي مهم شهر، مراکز توليد ي، مراکز توزيع کالاهاي اقتصادي و قرار گرفتن در محور عمد ه ي ارتباطي، کارکرد اجتماعي نيز پيدا کرد؛ زيرا به عنوان مهم ترين مسير ارتباطي فيزيکي، بستر انتشار اخبار و اطلاعات شد. اطلاعات و اخبار از کليه ي مراکز اقتصادي، مذ هبي، آموزشي و مراکز خارج از شهر، نخست به بازار وارد مي شد و سپس جارچيان آن را به گوش مرد م مي رساندند. در شمال غربي ميدان، مسجد جامع قرار داشت که در اين دوره، متناسب با افزايش جمعيت شهر و نياز آن، توسعه يافت.
يورش مغول (قرن هفتم هجري) بنياد هاي شهرنشيني را از هم گسيخت، به شهرنشيني و شهرگرايي سخت آسيب رساند و آن را از ميان برداشت. در زمان غازان خان، به دليل يک جانشيني و فرهنگ پذ يري پيشرفته تر مغولان از منشاء و تمد ن ايراني، و سرانجام به صحنه آمد ن نيروهاي مترقي، امنيت در شهرها برقرار شد، شهرنشيني رونق يافت و بازرگاني نيز رشد کرد.
ميدان عتيق در دوره صفوي
پس از فراز و نشيب هاي بسيار، دولت صفوي با تکيه بر مذ هب شيعه، متمرکزترين حکومت ايراني (پس از دوران ساساني) را به وجود آورد. در سال 1006 هجري، شهر اصفهان به عنوان پايتخت برگزيد ه شد. پايتخت شد ن دوباره ي اصفهان باعث سرازير شد ن ثروت از د يگر نقاط ايران به اين شهر شد و اقتصاد و تحرک را به اوج رساند؛ اوجي که فراتر از دوره ي سلجوقي و تمام دوره هاي بعد، تا زمان اصلاحاتِ معاصر در د هه هاي سوم و چهارم قرن بيستم بود. ساختار قدرت، کاربرد سلاح گرم، توجه به مسائل اقليمي وبسته شد ن نخستين نطفه هاي سرمايه داري، کالبد شهر را به صورتي آگاهانه تغيير داد.
دو شاه نخستِ سلسله ي صفوي (شاه اسماعيل شاه تهماسب) شهر را درواقع بازسازي کردند و بناهاي خود را به آن افزودند.
بيش ترين قصدِ آن ها به ويژه معطوف بازسازي و تزيين ميدان کهنه بود، تا محلي باشد براي تمرکز د يوانيان و اميران در جلوه ي جديد ساختار مذ هبي - سياسي کشور. در شمال ميدان، مدرسه و کاروان سراي کاسه گران، در ضلع جنوبي بقعه ي هارون ولايت، و در جنوب شرقي مسجد علي بازمانده ي ساختمان هاي اوليه ي صفوي ست.
پس از آن ها، شاه عباس اصلاحات را ريشه اي تر کرد. ميدان کهنه فضاي کالبدي کافي و قوي براي ساختار سياسي و رو به رشدِ صفوي نداشت. اين پادشاه با تدارک طرحي جديد، شهر را به سمت جنوب غربي کشاند. هسته ي مرکزي طرح، ميداني بود که تأسيسات اداري، مذ هبي، فرهنگي و اقتصادي در پيرامون آن قرار مي گرفت. اين ميدان به نام «ميدان نو» يا «ميدان نقش جهان» (در مقابل ميدان کهنه)، با عملکرد هاي همان ميدان قد يمي (البته در سطحي وسيع تر) شکل گرفت. به اين ترتيب، مرکز شهر از ميدان کهنه به ميدان نو انتقال يافت. اين ميدان در واقع دريچه اي بود که امپراتوري صفوي، هم خود را در بُعدي جديد و مستقل از قدرت هاي سنتي متمرکز مي کرد و هم خود را به جهان نشان مي داد، تا به ويژه نيرويي رقيب در برابر امپراتوري عثماني باشد.
عناصر اصلي شهر، يعني مرکز حکومتي، مسجد بزرگ شهر، د هانه ي اصلي بازار، مدرسه ي د يني و گذرهاي اصلي در اطراف ميدان قرار گرفتند. در جنوب ميدان «مسجد شاه»، در ضلع شرقي مسجد ديگري به نام مسجد «شيخ لطف الله»، رو به روي آن در جهت غربي «عالي قاپو»، و در قسمت شمالي، بازار صفوي («بازار قيصريه») قرار گرفتند و همچنان عناصر بازار سلجوقي، از جمله مسجد، مدرسه، کاروان سرا، تيم و تيمچه را در خود جمع و ميدان کهنه و ميدان نو را به هم وصل کردند. در واقع، در اين منطقه، شهر پيش از صفوي و شهر پس از صفوي با هم ترکيب شدند. ساختار اين بازار به صورت شطرنجي بود؛ در نتيجه، اعمال کنترل صفويه را
بر تجارت و زند گي مردم تسهيل مي کرد. در اين دوره، ميدان کهنه و ميدان نو همچون دو مرکز ثقلِ قوي عمل مي کردند و به توسعه ي خطيِ شهر در کنار محور مصنوع (بازار و چهارباغ) و محور طبيعي (زايند ه رود) ياري مي رساند ند. در واقع، ميدان کهنه همراه با محور بازار و ميدان نو، به صورت يکپارچه عمل مي کردند و شاهرگِ حياتي شهر را تشکيل مي دادند؛ اما به دلايل سياسي - مذ هبي، ميدان کهنه ديگر به عنوان مرکز قدرت اداري مورد توجه قرار نگرفت و حتي به نوعي با بي توجهي رو به رو شد. بسياري از عناصر موجود در ميدان کهنه به تدريج در ميدان جديد جايگزين شدند و نام «ميدان کهنه» از همان زمان به ميدان عتيق اطلاق شد و با ايجاد محور چهارباغ در حومه ي شهر، توسعه ي شهر جهتِ ديگري به خود گرفت.
با افزايش قدرت و رونقِ شهر، هسته هاي روستايي پراکنده همچون مارنان، حسين آباد، سيچان و فرح آباد نيز حول آن به وجود آمدند و در نتيجه، توسعه ي هسته اي شهر همچنان ادامه يافت. در اين دوره، نظام تقسيم بندي اصفهان بر محله هاي مسکوني استوار بود که اين نظام در تمامي دوره هاي تکامل شهري و شکل گيري شهر حفظ شده است. در محله هاي قد يمي، بافتِ در هم پيچيد ه و عنکبوتي به چشم مي خورد، در صورتي که محل هاي جديد، بافتِ شبکه اي منظم دارند.
ميدان عتيق در دوره ي قاجار
دوره ي حکومت قاجار در ايران، همزمان با انقلاب صنعتي اروپا بود. استعمارگري کشورهاي قدرتمند و بي کفايتي حاکمان وقت، وضعيت اقتصادي را تغيير داد. اصفهان در اين دوره، کاري ترين زخم ها را بر پيکر خود تحمل کرد. در دوران حکمراني ظل السلطان، شهر چون ملک شخصي به غارت رفت، بسياري از بناهاي باستاني ويران شدند و مصالح آن ها به فروش رفت؛ ميدان کهنه ارزش و اعتبار خود را از دست داد و به تدريج به تصرف درآمد. در اين دوره، ميدان اصلي شهر، ميدان نقش جهان بود و فضاي خالي ميدان کهنه به دلايل زير، کم کم پُر شد:
1- بي کفايتي حاکمان وقت که نسبت به مسائل شهري بي اعتنا بودند و از اهميت اقتصادي و اجتماعيِ ميدان، به دليل فروپاشي دروني خود آگاهي نداشتند.
2- به دليل وسعت و اهميت بيش تر تجارت خُرد و مصرف پراکنده ي کالاها و ايجاد تمايز طبقاتي شديد، مساله ي بهره وري متفاوت از فضاهاي تجاري مطرح شد و همين امر مرد م را به ايجاد فضاهاي مناسب با شرايط اقتصادي خوب، براي خريد و فروش ترغيب کرد. در نتيجه، ميدان کهنه به دليل نزد يکي به بازار، بيش تر مورد توجه قرار گرفت و مراکز تجاري در آن استقرار يافتند. ميدان نو، در اين دوره همچنان به شکل پيشين خود حفظ و به صورت ميدان عمد ه ي شهر براي خريد و فروش باقي ماند. در ضمن، در اين دوره، به دليل شرايط خاصِ سياسي و انتقال پايتخت به تهران، اهميت فراگيرِ ميدان ها و شهر اصفهان کاهش يافت، ولي با وجود اين، ميدان کهنه به عنوان تکيه گاه اصلي توليدات داخلي، نقش خود را حفظ کرد.
ميدان عتيق در دوره ي پهلوي
در دوره ي پهلوي، به دنبال احداث خيابان ها، جاد ه ها و ميدان ها و نيز شکل گيري استخوان بندي شبکه اي و تسلط محورهاي سواره، بازارهاي بسياري از شهرهاي کارکرد اقتصادي خويش را به عنوان محيطي سربسته و فعال در مجموعه اي خاص، از دست دادند و تعداد زيادي مراکز فعال تجاري در اطراف خيابان هاي تازه ساخت پديد آمد ند.
از جمله ي اقدامات مذ کور در اصفهان، احداث خيابان هاي مسجد سيد، عبدالرزاق و ولي عصر به صورت عمود بر محور چهارباغ بود که ميدان کهنه را به دو قسمت تقسيم و پيوستگي بازار بزرگ و قد يم شهر را قطع کرد. در مجاورت محل ميدان قد يم نيز ميدان جديد به همان نام (ميدان کهنه) ايجاد شد ک سبزه ميدان کنوني ست. چند سال پس از آن نيز با احداث محور شمالي - جنوبي هاتف، اين گسستگي بافت در محل ميدان قد يم تشديد شد.
منبع: ماهنامه فني - تخصصي دانش نما 181-182
اين شهر در دوره ي هخامنشيان به نام گابا ياگي شناخته مي شد و پاراتيکا (فريدن امروزي) از نواحي مشهور و معمورِ آن بوده است. در عهد اشکانيان با توجه به ملوک الطوايفي بود ن حکومت ايران، بر هر يک از قسمت هاي مهم و وسيع کشور، حکمراني که لقب شاه داشت، فرمان روايي مي کرد. اصفهان هم در قلمروي يکي از پادشاهان جزء يا ساتراپ بود. پس از روي کارآمد ن اردشير بابکان، پايه گذار سلسله ي ساساني، آخرين پادشاه اشکاني (اردوان) از مداين به سوي اصفهان آمد و در حوالي اين شهر، ساتراپ آن را به قتل رساند و اصفهان را تصرف کرد.
طبق اسناد و مدارک موجود، يهوديه، جي، يوان، خوشينان، لنبان و جوزدان از نختسين مراکز مسکوني پيش از دوره ي ساسانيان در
منطقه ي اصفهان بوده اند؛ اما دو مرکز اصلي اصفهان،جي و يهود يه بوده اند که جي قسمت شرقي ترين اصفهان، شامل شهرستان امروز تا حدود محلات قديمي خواجو، ترواسکان، پاي قلعه و کران؛ و يهود يه، شامل هاتف امروز تا فلکه ي شکرشکن، دروازه ي طوقچي و جويباره بوده است که قسمت يهودي نشين اصفهان را تشکيل مي داده اند. به جز جي، شهرستانه هم مي گفته اند و بارويي با صد برج داشته است. يهوديه از لحاظ وسعت، دو برابر جي بو د ه و بد ين جهت يهوديه نام داشت که در زمان بخت النصر (562 تا 505 ق.م) يهود يان را از بابل کوچ داده و در اين مکان ساکن کردند. يهوديه از حيث وسعت با همدان برابري مي کرده و بلکه بزرگ ترين شهرهاي ايالت جبال بوده است.
هارت (Hart)، ايران شناس معاصر، راجع به شهرستان و يهوديه مي نويسد: «قسمت قد يم شهر اصفهان، گاوه نام داشت» که همان گابه ي استرابون (Strabon) است و پس از چندي نام شهرستان به خود گرفت و پس از آن، عد ه اي به فاصله ي دومايلي آن استقرار يافتند. محل سکونت و عمارت اينان، قسمت غربي شمال آن شهر بود. کم کم شهر اصفهان (جي، گاوه يا گابه) وسعت يافت و يهوديه نيز توسعه پذ يرفت، تا جايي که هر دو قسمت به هم اتصال يافتند و در حدود قرن د هم ميلادي (قرن چهارم هجري) از به هم پيوستن اين دو، شهري بزرگ به وجود آمد. آن گونه که ابونعيم در کتاب خود، به نام اخبار اصفهان ذ کر مي کند، شهر جي در زمان پيروز (486-459/م) و خسروي اول (579-531/م) از سلسله ي شاهان ساساني پي ريزي شده و شهري گرد بوده است. آن طور که گفته شده، جي چهار دروازه به نام هاي خور، اسفيس، تيره و يهوديه داشته و ديوار شهر را به طول 7100 ذراع (هر ذراع بين 0/6 تا 8/0 متر)، داراي صد برج، با امتدادي نامنظم ساخته اند. بنابر نوشته ي ابوند يم (در حدود 987/م) نسخه هاي کهنه اي به زبان پهلوي در جي يافت شده که طبق اين نوشته ها، جي در روزگار ساسانيان افزون بر اين که پناهگاهي امن بوده، مرکز اداري و حکومتي توابع اطراف خود نيز محسوب مي شده و از عناصر شهري، مانند ميدان و بازار برخوردار بوده است. در مقابل، يهوديه و هسته هاي روستايي اطراف آن (جوزدان و لنبان) نقش ربض را داشته اند. در اين منطقه اقشار ساده ي اجتماعي مي زيستند در نتيجه، اهميت و رونق خاصي نداشته است.
اين مراکز، يعني جي و يهوديه، در دو کهکشان زيستي به طور متوسط با فاصله اي در حدود چهار کيلومتر از يکد يگر قرار داشتند و از سويي به دليل مسائل قومي، قبيله اي و مذ هبي، قادر به پيوستن به يکد يگر نبودند و از سوي ديگر، ناچار از مبادله ي اقتصادي، فرهنگي و انساني با يکد يگر بودند. بنابراين، با حفظ هسته ي زيستي، شبکه هايي از خطوط ارتباطي را ميان خود به وجود آوردند. اين شبکه ها به دو بخش درون کهکشاني و برون کهکشاني تقسيم مي شدند. عمد ه ي اين خطوط ارتباطي، ميان يهوديه هسته هاي اطراف آن و به سمت غرب، رو به لنبان وجوزدان شکل گرفتند. در ميان اين خطوط ارتباطي، قضايي خالي به وجود آمد که از آن به عنوان محلي براي داد و ستد استفاده مي شد.
پس از حمله ي اعراب به ايران، اصفهان نيز همانند شهرهاي ديگر به تصرف مهاجمان درآمد؛ منطقه ي جي تسخير شد، اما يهوديه و روستاهاي اطراف آن به علت فقر و نداشتن موقعيت هاي حساس اقتصادي و نظامي، در امان ماندند. رشد کشاورزي، کاهش اختلافات قومي، قبيله اي و مذ هبي، لزوم ارتباطات و ... باعث به هم پيوستن يهوديه و هسته هاي روستايي پراکنده ي اطراف آن شد و در فضالي خالي ميان خطوط ارتباطي، يعني فضايي که جنبه ي کاربري عمومي / تجاري شهري را مي يافت، بازارگاه (ميدان) شکل گرفت.
در سال 156 هجري در منتهااليه شمال غربي ميدان، نخستين مسجد جامع، در جاي مسجد کنوني اصفهان به عنوان اصلي ترين محل تجمع همه ي اقشار مرد م پديد آمد. اين مسجد از نخستين تبلورهاي حکومت مستقل ايرانيان در قبال خلفاي عباسي بود که بر روي کليسايي مسيحي يا آتشکده اي از د وره ي ساساني بنا شد. در دوره ي ديلميان که شهر اصفهان به پايتختي برگزيد ه شد، ميدان مير به عنوان مرکز شهر عمل مي نمود و کاخ هاي اين پاد شاهان در سمت غرب ميدان مير و رو به روي مسجد جامع استقرار يافتند. تا پيش از آن دوره، ميدان کهنه داراي ورودي اصلي از غرب، شمال و شرق بوده و در ضلع جنوبي شاهراه خاصي وجود نداشته است. گمان مي رود راه بازار شاه بعد از دوره ي ديلميان به وجود آمد ه و تا قرن هشتم هجري ميدان کهنه در لبه ي شهرِ مسکوني قرار داشته و پس از آن، تا قرن شانزد هم به صورت ميدان اصلي شهر بر جاي ماند.
ميدان عتيق در دوره سلجوقيان
در اين دوره، شهر اصفهان به دليل اهميت جغرافيايي - سياسي به عنوان پايتخت برگزيد ه شد. پايتختي اصفهان باعث سرريز شد ن ثروت و مازاد توليد از نقاط مختلف به اين شهر، از طريق روابط حکومتي - مالکيتي شد و گسترش آن را شدت بخشيد. در اين دوره، تمامي مراکز مسکوني به صورت واحدي يکپارچه درآمد ند و بافت شهري با ساخت حصار و دروازه هايي در انتهاي هر محورِ ارتباطي، شکل گرفت. از اين ميان، دو محور غربي و جنوبي اهميت بيش تري داشتند؛ محور ارتباطي غرب، به دليل ارتباط با جوزدان و لنبان، و محور جنوب به دليل ارتباط با مرکز قدرتمندي همچون شيراز، شکل گرفتند. همچنين، در مرکز شهر ميداني به وجود آمد که هر کدام از اين خطوط ارتباطي يکي از بدنه هاي آن را ساختند. دولت قدرتمند سلجوقي که نقش عمد ه اي در جذب مازاد توليد و توزيع آن در شهر، همچنين سامان د هي متمرکز امور داشت، ميدان مرکزي شهر را تقويت کرد.
عناصر شهري از قبيل بازار، مسجد ارگ و کاخ ملک شاه در کنار ميدان احداث شدند. بازار به عنوان مهم ترين مرکز داد و ستد و به شکل خطي در امتداد مهم ترين راه و مسير اصلي شهر، يعني محور جنوبي تکوين يافت و با جاي داد ن انبارهاي مهم شهر، مراکز توليد ي، مراکز توزيع کالاهاي اقتصادي و قرار گرفتن در محور عمد ه ي ارتباطي، کارکرد اجتماعي نيز پيدا کرد؛ زيرا به عنوان مهم ترين مسير ارتباطي فيزيکي، بستر انتشار اخبار و اطلاعات شد. اطلاعات و اخبار از کليه ي مراکز اقتصادي، مذ هبي، آموزشي و مراکز خارج از شهر، نخست به بازار وارد مي شد و سپس جارچيان آن را به گوش مرد م مي رساندند. در شمال غربي ميدان، مسجد جامع قرار داشت که در اين دوره، متناسب با افزايش جمعيت شهر و نياز آن، توسعه يافت.
يورش مغول (قرن هفتم هجري) بنياد هاي شهرنشيني را از هم گسيخت، به شهرنشيني و شهرگرايي سخت آسيب رساند و آن را از ميان برداشت. در زمان غازان خان، به دليل يک جانشيني و فرهنگ پذ يري پيشرفته تر مغولان از منشاء و تمد ن ايراني، و سرانجام به صحنه آمد ن نيروهاي مترقي، امنيت در شهرها برقرار شد، شهرنشيني رونق يافت و بازرگاني نيز رشد کرد.
ميدان عتيق در دوره صفوي
پس از فراز و نشيب هاي بسيار، دولت صفوي با تکيه بر مذ هب شيعه، متمرکزترين حکومت ايراني (پس از دوران ساساني) را به وجود آورد. در سال 1006 هجري، شهر اصفهان به عنوان پايتخت برگزيد ه شد. پايتخت شد ن دوباره ي اصفهان باعث سرازير شد ن ثروت از د يگر نقاط ايران به اين شهر شد و اقتصاد و تحرک را به اوج رساند؛ اوجي که فراتر از دوره ي سلجوقي و تمام دوره هاي بعد، تا زمان اصلاحاتِ معاصر در د هه هاي سوم و چهارم قرن بيستم بود. ساختار قدرت، کاربرد سلاح گرم، توجه به مسائل اقليمي وبسته شد ن نخستين نطفه هاي سرمايه داري، کالبد شهر را به صورتي آگاهانه تغيير داد.
دو شاه نخستِ سلسله ي صفوي (شاه اسماعيل شاه تهماسب) شهر را درواقع بازسازي کردند و بناهاي خود را به آن افزودند.
بيش ترين قصدِ آن ها به ويژه معطوف بازسازي و تزيين ميدان کهنه بود، تا محلي باشد براي تمرکز د يوانيان و اميران در جلوه ي جديد ساختار مذ هبي - سياسي کشور. در شمال ميدان، مدرسه و کاروان سراي کاسه گران، در ضلع جنوبي بقعه ي هارون ولايت، و در جنوب شرقي مسجد علي بازمانده ي ساختمان هاي اوليه ي صفوي ست.
پس از آن ها، شاه عباس اصلاحات را ريشه اي تر کرد. ميدان کهنه فضاي کالبدي کافي و قوي براي ساختار سياسي و رو به رشدِ صفوي نداشت. اين پادشاه با تدارک طرحي جديد، شهر را به سمت جنوب غربي کشاند. هسته ي مرکزي طرح، ميداني بود که تأسيسات اداري، مذ هبي، فرهنگي و اقتصادي در پيرامون آن قرار مي گرفت. اين ميدان به نام «ميدان نو» يا «ميدان نقش جهان» (در مقابل ميدان کهنه)، با عملکرد هاي همان ميدان قد يمي (البته در سطحي وسيع تر) شکل گرفت. به اين ترتيب، مرکز شهر از ميدان کهنه به ميدان نو انتقال يافت. اين ميدان در واقع دريچه اي بود که امپراتوري صفوي، هم خود را در بُعدي جديد و مستقل از قدرت هاي سنتي متمرکز مي کرد و هم خود را به جهان نشان مي داد، تا به ويژه نيرويي رقيب در برابر امپراتوري عثماني باشد.
عناصر اصلي شهر، يعني مرکز حکومتي، مسجد بزرگ شهر، د هانه ي اصلي بازار، مدرسه ي د يني و گذرهاي اصلي در اطراف ميدان قرار گرفتند. در جنوب ميدان «مسجد شاه»، در ضلع شرقي مسجد ديگري به نام مسجد «شيخ لطف الله»، رو به روي آن در جهت غربي «عالي قاپو»، و در قسمت شمالي، بازار صفوي («بازار قيصريه») قرار گرفتند و همچنان عناصر بازار سلجوقي، از جمله مسجد، مدرسه، کاروان سرا، تيم و تيمچه را در خود جمع و ميدان کهنه و ميدان نو را به هم وصل کردند. در واقع، در اين منطقه، شهر پيش از صفوي و شهر پس از صفوي با هم ترکيب شدند. ساختار اين بازار به صورت شطرنجي بود؛ در نتيجه، اعمال کنترل صفويه را
بر تجارت و زند گي مردم تسهيل مي کرد. در اين دوره، ميدان کهنه و ميدان نو همچون دو مرکز ثقلِ قوي عمل مي کردند و به توسعه ي خطيِ شهر در کنار محور مصنوع (بازار و چهارباغ) و محور طبيعي (زايند ه رود) ياري مي رساند ند. در واقع، ميدان کهنه همراه با محور بازار و ميدان نو، به صورت يکپارچه عمل مي کردند و شاهرگِ حياتي شهر را تشکيل مي دادند؛ اما به دلايل سياسي - مذ هبي، ميدان کهنه ديگر به عنوان مرکز قدرت اداري مورد توجه قرار نگرفت و حتي به نوعي با بي توجهي رو به رو شد. بسياري از عناصر موجود در ميدان کهنه به تدريج در ميدان جديد جايگزين شدند و نام «ميدان کهنه» از همان زمان به ميدان عتيق اطلاق شد و با ايجاد محور چهارباغ در حومه ي شهر، توسعه ي شهر جهتِ ديگري به خود گرفت.
با افزايش قدرت و رونقِ شهر، هسته هاي روستايي پراکنده همچون مارنان، حسين آباد، سيچان و فرح آباد نيز حول آن به وجود آمدند و در نتيجه، توسعه ي هسته اي شهر همچنان ادامه يافت. در اين دوره، نظام تقسيم بندي اصفهان بر محله هاي مسکوني استوار بود که اين نظام در تمامي دوره هاي تکامل شهري و شکل گيري شهر حفظ شده است. در محله هاي قد يمي، بافتِ در هم پيچيد ه و عنکبوتي به چشم مي خورد، در صورتي که محل هاي جديد، بافتِ شبکه اي منظم دارند.
ميدان عتيق در دوره ي قاجار
دوره ي حکومت قاجار در ايران، همزمان با انقلاب صنعتي اروپا بود. استعمارگري کشورهاي قدرتمند و بي کفايتي حاکمان وقت، وضعيت اقتصادي را تغيير داد. اصفهان در اين دوره، کاري ترين زخم ها را بر پيکر خود تحمل کرد. در دوران حکمراني ظل السلطان، شهر چون ملک شخصي به غارت رفت، بسياري از بناهاي باستاني ويران شدند و مصالح آن ها به فروش رفت؛ ميدان کهنه ارزش و اعتبار خود را از دست داد و به تدريج به تصرف درآمد. در اين دوره، ميدان اصلي شهر، ميدان نقش جهان بود و فضاي خالي ميدان کهنه به دلايل زير، کم کم پُر شد:
1- بي کفايتي حاکمان وقت که نسبت به مسائل شهري بي اعتنا بودند و از اهميت اقتصادي و اجتماعيِ ميدان، به دليل فروپاشي دروني خود آگاهي نداشتند.
2- به دليل وسعت و اهميت بيش تر تجارت خُرد و مصرف پراکنده ي کالاها و ايجاد تمايز طبقاتي شديد، مساله ي بهره وري متفاوت از فضاهاي تجاري مطرح شد و همين امر مرد م را به ايجاد فضاهاي مناسب با شرايط اقتصادي خوب، براي خريد و فروش ترغيب کرد. در نتيجه، ميدان کهنه به دليل نزد يکي به بازار، بيش تر مورد توجه قرار گرفت و مراکز تجاري در آن استقرار يافتند. ميدان نو، در اين دوره همچنان به شکل پيشين خود حفظ و به صورت ميدان عمد ه ي شهر براي خريد و فروش باقي ماند. در ضمن، در اين دوره، به دليل شرايط خاصِ سياسي و انتقال پايتخت به تهران، اهميت فراگيرِ ميدان ها و شهر اصفهان کاهش يافت، ولي با وجود اين، ميدان کهنه به عنوان تکيه گاه اصلي توليدات داخلي، نقش خود را حفظ کرد.
ميدان عتيق در دوره ي پهلوي
در دوره ي پهلوي، به دنبال احداث خيابان ها، جاد ه ها و ميدان ها و نيز شکل گيري استخوان بندي شبکه اي و تسلط محورهاي سواره، بازارهاي بسياري از شهرهاي کارکرد اقتصادي خويش را به عنوان محيطي سربسته و فعال در مجموعه اي خاص، از دست دادند و تعداد زيادي مراکز فعال تجاري در اطراف خيابان هاي تازه ساخت پديد آمد ند.
از جمله ي اقدامات مذ کور در اصفهان، احداث خيابان هاي مسجد سيد، عبدالرزاق و ولي عصر به صورت عمود بر محور چهارباغ بود که ميدان کهنه را به دو قسمت تقسيم و پيوستگي بازار بزرگ و قد يم شهر را قطع کرد. در مجاورت محل ميدان قد يم نيز ميدان جديد به همان نام (ميدان کهنه) ايجاد شد ک سبزه ميدان کنوني ست. چند سال پس از آن نيز با احداث محور شمالي - جنوبي هاتف، اين گسستگي بافت در محل ميدان قد يم تشديد شد.
منبع: ماهنامه فني - تخصصي دانش نما 181-182
/ج