"زيبايي" "احساس حضور" در شهري "با منظر متذ کر"

زيبايي را مراتبي است که عالي ترين مرتبه ي آن زيبايي معقول است؛ و بي گمان آگاهي و دانش و بري بود ن از جهل و غفلت، يکي از زيباترين مراتب زيبايي معقول است. به تبع آن، عناصر و سيما و منظر متذ کر و آگاهي دهنده و يادآور و هدايت کننده نيز واجد زيبايي معقول، و حتّي زيبايي محسوس خواهند بود. در واقع، سيماي متذ کر، هم داراي زيباي معقول و
دوشنبه، 30 خرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
"زيبايي" "احساس حضور" در شهري "با منظر متذ کر"

 "زيبايي" "احساس حضور" در شهري "با منظر متذ کر"
"زيبايي" "احساس حضور" در شهري "با منظر متذ کر"


 

نويسنده: د کتر محمد نقي زاده (1)




 

 

چکيده
 

زيبايي را مراتبي است که عالي ترين مرتبه ي آن زيبايي معقول است؛ و بي گمان آگاهي و دانش و بري بود ن از جهل و غفلت، يکي از زيباترين مراتب زيبايي معقول است. به تبع آن، عناصر و سيما و منظر متذ کر و آگاهي دهنده و يادآور و هدايت کننده نيز واجد زيبايي معقول، و حتّي زيبايي محسوس خواهند بود. در واقع، سيماي متذ کر، هم داراي زيباي معقول و معنوي است، و هم اين که زيبايي محسوس و بصري را به نمايش مي گذارد. در کنار اين موضوع، و در جهت تبيين ارتباط سيما و منظر شهر با زيبايي تذ کّر، توجّه اين نکته ضرورت دارد که اولاً، از منظر همه ي کساني که در مورد هنر سخن گفته اند، زيبايي نيز ارتباط غير قابل انکاري با "هنر" دارد؛ و ثانياً، اکثريت قريب به اتفاق رشته ها و موضوعات و زمينه هايي که به ايجاد سيما و منظر شهري مي انجامند (مثل معماري، معماري منظر، طرّاحي شهري، منظرسازي، هنرهاي تجسّمي، مبلمان شهري، زيباسازي و امثالهم) با "هنر" ارتباط دارند؛ و يکي از مقاصد و زمينه هاي کارشان ارتباط با "زيبايي" و خلق "زيبايي" است.
به اين ترتيب، زيبايي، يکي از اصلي ترين موضوعاتي است که مي تواند در ارزيابي و تحليل سيما و منظر و فضاي شهري مورد استناد قرار گيرد. علاوه بر آن، مي توان براي زيبايي ويژگي هايي را تبيين کرد، و توجّه داشت که برخي موضوعات، خالق مراتبي از زيبايي هستند.
با عنايت به اين مقدّمات، مقاله ي حاضر موضوع "ذ کر" (و به تبع آن، تذ کّر دهي و آگاهي دهند گي و غفلت زدايي) را براي ارزيابي زيبايي سيما و منظر و فضاي شهري بر گزيده است؛ و به عبارتي، مدّعي است، که زيباترين سيما و منظر و فضاي شهري، سيما و منظر و فضاي متذ کّري است که از غفلت انسان پيشگيري مي کند، و به او آگاهي مي بخشد و وي را هدايت مي کند. به بيان ديگر، تذ کّر دهي ويژگي بارز سيما و منظر شهي زيباست؛ متذ کّر بود ن سيما و منظر و فضاي شهري حاکي از ظهور مراتب مختلف زيبايي محسوس (بصري) و معقول و معنوي است. در جهت وضوح بحث، مقاله به دو موضوع اصلي ديگر نيز اشاره مي کند: اوّل اين که، همه ي موضوعات علاوه بر آن که در طيفي قابل ملاحظه اند، براي هر يک دو وجه "اصلي" و "بدلي" نيز قابل شناسايي است؛ و موضوع ديگر اين که، براي تبيين کامل يک موضوع، شناخت ضدّ آن نيز ضرورت دارد؛ که در بحث حاضر، "غفلت" ضدّ و مخالف ذ کر است؛ که براي اين ويژگي نيز در قلمرو سيما و منظر شهري، مصاديق متنوّعي را مي توان شناسايي و معرّفي کرد. به اين ترتيب عناوين اصلي مقاله، پس از ذکر مقدّمه اي عبارتند از:
* ساحت هاي حيات انسان و زيبايي هاي مابه ازاء آن ها،
* معرّفي اجمالي عناصر و اجزاي شکل دهنده ي سيما و منظر و فضاي شهري،
* تعريف اجمالي زيبايي و تبيين مراتب و ويژگي هاي آن،
* نکاتي در باب اهميّت زيبايي سيما و منظر و فضاي شهري،
* علّت انتخاب "ذ کر" به عنوان ويژگي بارز سيما و منظر و فضاي شهري زيبا،
*همراهان ذ کر،
* مخالفان و اضداد ذ کر،
* مصاديق "تذ کر" (بارزترين جلوه ي زيبايي سيما و منظر و فضاي شهري) آثار انساني زيبا و تبعا تشان،
* موضوعاتي که احتراز از آن ها ضرورت احساس حضور و متذ کّر ماندن است. و
* نتيجه گيري و توصيه ها.

کليد واژه ها
 

زيبايي، تذ کّر، سيماي شهري، منظر شهري، فضاي شهري، غفلت، فرهنگ ايراني.

مقدّمه
 

موضوع منظر و سيماي شهري با موضوعات عديده اي مرتبط است. از سويي چون حاصل طرّاحي و خلاقيّت و ساختن است با مقوله ي "هنر" ارتباطي تنگاتنگ دارد. "هنر" نيز خود، به تعبيري، "زيبايي آفريني" تعريف شده است. "زيبايي" نيز با "ادراک" انسان و با "ساحت هاي حيات" او مرتبط بوده و در نتيجه، براي هر ساحت حيات، ما به ازايي از زيبايي متصوّر و قابل تعريف است. بنابراين، زيبايي سيما و منظر شهري بايد نيازهاي ساحت هاي متفاوت حيات انسان را به طور توأمان مدّ نظر قرار دهد.
در وضعيّت جاري، عموماً زيبايي بصري ملاک عمل و مدّنظر قرار مي گيرد. ضمن آن که تقليد و تکرار الگوهاي بيگانه و مبنا قرار گرفتن مباني نظري غيربومي، نا متعادل بودن اين وضعيت را تشديد مي کند. علي ايحال، مقاله ي حاضر بر آن است تا به موضوع زيبايي سيما و منظر شهري از ديد گاه زيبايي معنوي و به ويژه به تأثيرگذاري سيما و منظر بر ادراک و به تبع آن بر رفتار ناظران بپردازد. در جهت وضوح بحث و تبيين مباني و شناسايي مصاديق مرتبط با موضوع، بدواً موضوعاتي چون "ساحت هاي حيات انسان و زيبايي هاي ما به ازاء آن ها"، "معرّفي اجمالي عناصر و اجزاي شکل دهنده ي سيما و منظر و فضاي شهري"، "تعريف اجمالي زيبايي و تبيين مراتب و ويژگي هاي آن" و "نکاتي در باب اهميّت زيبايي سيما و منظر و فضاي شهري" معرّفي خواهند شد. پس از آن، با عنايت به مباني معنوي تعاليم اسلامي و فرهنگ ايراني، مباحث مرتبط با موضوع "ذ کر" (تذ کّر دهي) به عنوان اصلي ترين ويژگي زيبايي سيما و منظر شهري مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار خواهد گرفت. در کنار شرح و توضيح "ذ کر"، شناخت و معرّفي اضداد آن نيز در دستور کار خواهد بود. پس از تبيين مباحث فوق الاشاره برخي مصاد يق "ذ کر" و بارزترين ضدّ آن، "غفلت" در سيما و منظر شهري معرّفي خواهند شد.
قابل ذ کر است که مباحث مورد نظر بر پايه ي لزوم نگرش همه جانبه و جامع به انسان و موضوعات مرتبط با استوار مي باشد. به بيان ديگر، متذ کّر بودن انسان به انسانيتش که در بردارنده ي ساحت هاي مختلف حيات است و پيشگيري از غافل ماندن او از اين ساحت ها، بايد اصلي- ترين ويژگي سيما و منظر زيبا باشد. از آنجايي که مطابق تعا ليم اسلامي اولاً انسان بر فطرت توحيدي خلق شده (روم: 30) و فطرتاً به زيبايي ها و خوبي ها متمايل، و از کژي ها بيزاز است؛ و ثانياً، از او عهد گرفته شده که جز خداي يکتا را نپرستد و از شيطان تبعيّت نکند (يس: 60)؛ و در واقع، مطابق فطرت توحيدي اش زند گي و در دنيا مشي کند. با توجّه به تعريف ذ کر، بنابراين، متذ کّر نگه داشتن انسان و پيشگيري از غفلت و غا فل ماندن او موضوعي اساسي است که در همه ي زمينه هاي زند گي وي متمرکز و التفاتي شايان توجّه را طلب مي کند.

ساحت هاي حيات انسان و زيبايي هاي ما به ازاء آن ها
 

آنچه که در مقولات مرتبط با زند گي انسان و ساحت هاي حيات او بايد در نظر قرار داد، توجّه به اين نکته ي بنياد ين است که بين زند گي کردن و زنده بودن تمايز و تفاوت اساسي وجود دارد؛ ضمن آن که حتّي «زنده بودن" نيز در طيف وسيعي قابل شنايي است؛ و اين طيف در برخي موجودات و به و يژه در مورد انسان مصداق دارد. در چنين شرايطي، نوع نگرش به مراتب زند گي در انسان واجد اهميّتي اساسي مي شود. مراتبي از زند گي (از قبيل "زند گي گياهي"، "زند گي حيوانيذ کر" و "حيات انساني") براي انسان متصوّر است که تمرکز بر يکي از آن ها، نگرش متعادل به آن ها، يا استفاده از مراتبي براي رشد يک مرتبه ي خاصّ ديگر مي تواند به زند گي انسان معنا و جهت ببخشد؛ که امام علي (ع) در اين مورد، به چهار نفس اشاره مي فرمايند: "نامي نباتي" و "حسّي حيواني" و "ناطقه ي قد سي" و "کلّي الهي" (بهاء الد ين عاملي، به نقل از حسن زاده آملي، 1377، صص 825-824).
با عنايت به بحث مقاله ي حاضر که اصلي ترين محور آن زيبايي است، در زمينه ي شناخت ساحت هاي حيات، و مراتبي از زيبايي که ما به ازاء اين ساحت ها مي باشند، ذ کر آراء مرحوم علامه طباطبايي به وضوح بحث کمک مي کند؛ ایشان مي گويد: "حُسن [يا زيبايي] عبارت است از هر چيزي که بهجت آورد، و انسان به سوي آن رغبت کند؛ و اين حالت سه قسم است، يکي اين که چيزي مستحسن از جهت عقل باشد، يعني عقل آن را نيکو بداند، دوّم اين که از نظر هواي نفس نيکو باشد، سوّم از نظر حسّي زيبا و نيکو باشد. البتّه اين تقسيمي است براي زيبايي از نظر ادراکات سه گانه ي انسان" (طباطبايي، 1374، ج16، ص 372)؛ و طبيعي است که هر يک از اين حالات با ابزار و آلات و اعضاي خاصّ خود درک مي شوند.
علي ايحال، طبقه بندي هاي متفاوتي در مورد طبقات و مراتب حيات انسان مي توان مطرح کرد که يکي از آن ها که مورد توجّه ما نيز هست و در امتداد کلام مولا (ع) است؛ و به تبع سخن علامه طباطبايي بيان مي شود، براي حيات انسان سه بُعد روحاني، نفساني و جسماني قابل تصوّر است؛ و به تناسب اين سه ساحت از حيات، نيازهاي انسان نيز تحت سه مقوله ي نيازهاي مادّي يا فيزيولوژيکي (مثل خوراک و پوشاک و مسکن و امثالهم)، نيازهاي نفساني (مثل آزادي، حبّ ذات و ساير نيازهاي رواني) و نيازهاي روحاني (مثل ارتباط با مبدأ هستي و جنبه هاي معنوي و مرتبط با ماوراء الطبيعه) تقسيم بندي مي شوند. (ر.ک: تقي زاده، 1385).
مراتب زيبايي مابه ازاء ساحت هاي حيات: طبيعي است که براي هر يک از موضوعات و نيازهاي مطرح در هر يک از ساحت هاي حيات، مرتبه و درجه نوعي از زيبايي مطرح است، که توجّه و عنايت خاصّ خود را طلب مي کنند و انسان ها نيز بر آن متمرکزند؛ چنانچه انسان، سفره ي غذا را مي آرايد و ظرف غذا را تزئين مي کند، پوشاک زيبا در بر مي کند، خانه اش را تزيين مي کند، آزادي و راستي و حقيقت را واجد زيبايي مي داند، خداوند را زيباي مطلق مي داند و همه ي آنچه را که در عالم متا فيزيک مطرح اند زيبا مي داند. به اين ترتيب است که زيبايي، اصلي ترين صفت ويژگي هر چيز مورد علاقه و توجّه انسان است؛ و سيما و منظر شهر نيز از اين قاعده مستثني نيست. در کنار اين موضوعات نکته ي مهمي مطرح است و آن جامعيّت و توجّه به همه ي مراتب زيبايي است، که نبايد بر يک مرتبه از زيبايي متمرکز شد و از ساير مراتب غفلت کرد؛ که اين "ابتلا"ي دنياي مدرن است، که همه چيز را در محسوسات خلاصه کرده است.

معرفي اجمالي عناصر و اجزاي شکل دهنده سيما و منظر و فضاي شهري
 

هر پديده ي محسوس و از جمله هر فضاي شهري و سيما و منظر آن، متشکّل از سه جزء اصلي "شکل" (هندسه يا کالبد)، "فعاليت" (عملکرد) و "معني" (معنا، معنويّت و هويّت) است، که هر کس، بر يک يا چند يا همه ي اين اجزاء متمرکز خواهد بود. علاوه بر اين سه جزء اصلي، عناصر چهارم و پنجمي نيز وجود دارند که در شکل دادن و فعاليت و حيات و دوام و بقا و ادراک "فضاي شهري" نقشي شايان توجّه ايفا مي کنند؛ و آن ها عبارت از: "انسان" "زمان" هستند؛ که به عنوان عناصر تکميلي تعريف کننده و پديد آورنده ي فضا معرّفي مي شوند. به اين ترتيب ،عواملي که هر فضايي، با اتّصاف به آن ها، مي تواند فضاي شهري ناميده شود، در سه گروه اصلي و دو عنصر تکميل، قابل طبقه بندي هستند: "ويژگي هاي کالبد"، "ويژگيهاي عملکردي"، "ويژگيهاي معنايي"، "انسان" و "زمان" (نمودار1) که با عنايت به موضوع بحث (سيما و منظر)، مقاله ي حاضر بر ويژگي هاي کالبدي، و بالاخص بر جداره ي آن متمرکز خواهد بود.
ويژگي هاي کالبدي: اصلي ترين ويژگي هاي ظاهري که عموماً مي توانند مستقل (و نه استقلالي محتوايي) از فرهنگ و محيط، به عنوان و يژگيهاي فضاي شهري معرّفي شوند، ويژگيهاي کالبدي هستند. هر فضا (که فضاي شهري نيز نوعي از آن است) از نظر کالبدي و هندسي به سطوحي محدود مي شود؛ که در اين مجال، با عنايت به توضيح کامل آن ها در موضعي ديگر، مجموعه ي آن ها در نمودار 2 نشان داده شده اند.
جداره، لبه، کناره، نما يا د يواره ي فضا اصلي ترين عامل کالبدي است که در تعريف فضاي شهري و سيما و منظر آن ايفاي نقش مي کند. در ميان عوامل تعريف کننده ي کالبدي فضا، اصلي ترين نقش، توسّط جداره ي فضا ايفا مي شود. جداره، عبارت از مجموعه ي سطوحي است که نسبت به کفِ فضا (و خطّ افق) قائم اند و به موازات محور انسان ايستاده، قرار دارند. عناصر و موضوعاتي از قبيل جنس، ارتفاع، تراز لبه ي بالايي، بافت، رنگ، حفره ها، شکل هند سي، بازشوها و ساير ويژگيهاي بصري و حسّي، اصلي ترين عناصر و موضوعاتي هستند که علاوه بر خود شان، نسبتها، هماهنگيها، ناهماهنگيها، روابط، همبستگيها، مجاورتها، تباينها، تنوّعها، تناسبات، وحد تها، تضادها و بسياري از ارتباطات ديگري که بين آن ها مطرح است را تعريف نموده و هويّت خاصّي را براي فضاي شهري و سيما و منظر آن پديد مي آورند. عامل د يگري که تعريف کننده ي جداره است، عملکرد (يا عملکردهايي) است که در جداره و در وراي درها و پنجره ها و د يوارها (به صورت مرئي يا نامرئي) در حال رخ دادن هستند.
اگرچه به طور کلّي مي توان گفت که جنس جداره ي فضاهاي شهري، مصالح و مواد هستند، امّا توجه به اين نکته ضرورت دارد که امروزه، اين مصالح، خود گوياي موضوعات عديده اي هستند؛ از جمله اين که: به فن آوري دوران اشاره دارند. مضاف بر آن، برخي مصالح همچون شيشه و ساير مصالح شفّاف، به ويژه وقتي با نورپردازي هاي خاص توام مي شوند، جداره و با لتّبع سيما و منظر را کاملاً د گرگون نموده و بيانگر بسياري از ارزش هاي فرهنگي و بروز رفتارهاي خاص نيز هستند. همه ي اين ها در حالي است که در برخي فضاهاي شهري خاص، عناصر طبيعي و از جمله درختان انبوه، جداره ي ظاهراً غيرقابل نفوذي را مي سازند که مشاهده ي جداره يا نماي ساختماني را به ويژه با نگاه هاي مايل (يا براي ناظرِ در حال حرکت)، غيرممکن نموده و خود به عنوان جداره ي فضا ايفاي نقش مي کنند. قابل ذ کر است که علي رغم رابطه ي ناگسستني "جداره" و "نما"، که "نما" سطح و لايه ي مشهود هر عنصر و عمارتي در شهر است؛ و "جداره" واجد ضخامتي در يک طيف (از يک ديوار تا يک پلاک يا عملکرد يا ساختمان) در نوسان است، اين دو واژه در بسياري موارد به جاي يکد يگر به کار مي روند. امّا "شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران" معاني کاملاً متفاوتي از آن ها را به طور رسمي اعلام کرده است که: "نما" عبارت است از: "کليه ي سطوح نمايان ساختمان هاي واقع در محدوده و حريم شهرها و شهرک ها که از داخل معابر، قابل مشاهده است اعمّ از نماي اصلي يا نماهاي جانبي" (شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران، 1387)؛ و از نظر اين شورا "جداره" سطوح مربوط به ديوارهاي محوّطه هايي است که هيچ ساختماني به صورت بلافصل به آن محلق نيست، نظير ديوار باغات و نظاير آن" (شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران، 1387).

 

ویژگی های کاربردی

فضا(سیما و منظر)

ویژگی های عملکردی

 

ویژگی های معنایی

حضور انسان

مختصات زمان


نمودار 1: اجزاء اصلی شکل دهنده فضا (و سیما و منظر) شهری (ماخذ: نقی زاده، 1389 ب)
 

 

جداره، بدنه، لبه، کناره،
دیوا ره، نما

جنس، عملکرد، عناصر خاص،عناصرطبیعی،خط کف،خط افق،ترازها،ویژگی های بصری،تباینها،تنوعها،نسبت ها

 

اجزاء متشکله وویژگی های کالبدی فضای شهری

میانه، کف، پهنه، وسط، عرصه

جنس، عملکرد، عناصر خاص،نام،تغییرعملکرد،عملکرد خاص،حضور انسان،عناصر طبیعی،رنگ شیب

 

فضا،بالا،زبر، سقف، آسمان

نور(شب و روز)،نزولات،دما، جریان هوا(باد)،آلودگیها،پرندگان،رنگ،ابرها،شرایط جوی،ماه،ستاره


نمودار3:اجزاء اصلی فضای شهری و موضاعات مرتبط با هر کدام
  نکته اي در مورد ويژگي هاي کالبدي: گذشته از عناصر دائمي، که عمد تاً عناصر معماري هستند، عناصر تغيير يابنده اي نيز در شکل گيري سيما و منظر شهري دخالت دارند که در دو گروه طبيعي و مصنوع قابل دسته بندي مي باشند.
عناصر غيرثابت و تغييريابنده ي طبيعي، عمدتاً شامل آن دسته عناصر طبيعي مي شوند که به صورت ادواري (روزانه، ماهيانه، فصلي يا ساليانه) تغيير مي يابند. اين تغييرات در شکل، در عناصر، در رنگ و در اندازه ي آن ها رخ مي دهد؛ و به تبع آن، مناظري که در مقابل ناظر قرار مي گيرند متفاوت خواهند بود. برخي از جلوه هاي اين تغييرات عبارت اند از:
* روشنايي و تاريکي که طيّ شب و روز مداوماً در پي يکد يگر مي آيند؛ ضمن آن که شدّت نور در فصول مختلف و روزهاي آفتابي و ابري متفاوت خواهد بود. حتّي ميزان روشنايي طبيعي در يک فضاي باز در شبهاي مختلف (با توجّه به وضعيت ماه: هلال، بدر، محاق و صافي هوا) متفاوت است.
* رنگ گياهان، طيّ سال و در فصول مختلف متفاوت است؛ ضمن آن که برخي رنگ ها، مثل رنگ برخي گل ها و حتّي شدّت سبزي برگ ها (در ماههاي مختلف يک فصل) با يکديگر تفاوت هايي دارند. علاوه بر اين ها، توجّه کنيم که شرايط اقليمي و شرايط ناشي از فعاليت هاي انسان (از قبيل آلود گي ها) بر شفّافيّت يا کدورت رنگ ها تأثير دارند.
* اندازه ي گياهان با رشد آن ها متغيّر بوده و در نتيجه سيما و منظر شهري را د گرگون مي کنند. درباره ي اين موضوع، توجّه کنيم که برخي تغييرات (براي درختان) بسيار بطئي و برخي ديگر (از جمله در مورد بوته ها) سريع هستند. ضمن آن که، نقش انسان در تغيير اندازه ي گياهان (از جمله هرس آن ها) نيز امري است که در جايگاه و نقشي که گياهان در تعريف فضاي شهري ايفا مي کنند، حائز اهميّت در خور توجّهي است.
* شکل گياهان نيز موضوع تاثيرگذار مهمّي بر سيماي فضاي شهري است؛ که اين موضوع، با توجه به اقليم و محيط طبيعي براي فضاهاي شهري شهرهاي مختلف متفاوت خواهد بود. ضمن آن که نقش انسان در انتخاب گونه هاي خاصّ گياهي (بومي و غيربومي)، در تزئين و شکل دادن درختان و درختچه ها نقشي تعيين کننده است.
عناصر متغير ديگر، عناصر مصنوعي با فعاليت الحاقات هستند؛ که اينها نيز بنا به تصميمات (عموماً) مقطعي او تحت تاثير عوامل عديده اي همچون مدها و مصرف کالاها و خد مات و کسب درآمد) توسّط مديران شهر و شهروندان پديد مي آيند، تغيير مي کنند و حذف مي شوند. اهمّ اين عناصر عبارت اند از: تابلوهاي مغازه ها، تابلوهاي تبليغاتي، بيل بوردها، پل هاي عابر پياده، نرده هاي جداکننده، موانع موقّت و امثالهم. بيل بوردها و تابلوهاي تبليغاتي از دو جهت تغيير مي کند، يکي از نظر سازه و شکل عمومي شان که ثبات بيشتري دارند؛ و ديگري از نظر موضوعي که آن را نمايش مي دهند. موضوعات روي تابلوها، که از نظر رنگ و شکل و پيام داراي تنوّع فراواني هستند، طيّ مدّت کوتاهي تغيير مي کنند؛ و به تبع اين تغيير، فضا يا به عبارتي ادراک انسان از فضا، نيز تغيير مي نمايد. موانع موقّت نيز که به دلايل مختلفي از جمله انجام انواع تعميرات و هدايت هاي ترافيکي در فضاهاي شهري به کار گرفته مي شوند، جزء عوامل متغيّري هستند که هراز گاهي در فضاهاي شهري ظاهر مي شوند.
اين عناصرِ غيرثابت و تغييرپذير، که توجّه به آن ها در تحليل هاي فضاهاي شهري واجد اهميّت در خور توجّهي است بر موضوعات و قلمروهاي عديده اي تأثيرگذار بوده و بيانگر بسياري از موضوعات هستند، از جمله اين که:
* نيازهايي (اعم از حقيقي يا کاذب) را در جامعه مطرح کرده و رشد مي دهند.
* شيوه ي زند گي و نوع مصرف جامعه را رهبري مي کنند.
* ارزش هاي فرهنگي خاصّي را به نمايش مي گذارند، و ترويج مي کنند.
* بيان گر ميزان تعهّد جامعه به مراعات ارزشهاي اخلاقي و رفتار مناسب و رعايت حقوق ديگران و احترام به قوانين و مقررّات هستند.
* به نوع نگرش مد يران شهر به مرد م متذ کّر هستند.
* نوع و شيوه ي مديريت را نمايش مي دهند.
* درجه ي اهميّت قلمروهاي حيات (از جمله وجه معنوي، رواني، فرهنگي و مادّي) را از منظر مد يران شهر و شهروندان نشان مي دهند.
* ويژگي هاي طبيعي محيط را نمايش مي دهند.
* نگرش انسان به طبيعت و چگونگي نگرش به نوع ارتباط انسان با طبيعت و با معماري را به نمايش مي گذارند.
علي ايّحال، براي اين عناصري که امروزه در شکل گيري فضاي شهري و به تبع آن بر ادراک و رفتار شهروندان نيز موثرند، سه گروه زير را مي توان پيشنهاد کرد:
* عناصر ثابت (با اند کي تسامح): مشتمل بر پل هاي عابر پياده، نرده ها، سکّوها، کف سازي ها، پلّه ها، تابلوها، پايه چراغ ها و امثالهم.
* عناصر طبيعي: شامل درختان، درخت چه ها، بوته ها، آب، نور خورشيد و ماه بارش و نزولات جوّي، ابر، آسمان، ستارگان و از اين قبيل.
* عناصر متغيّر (يا عناصر با تغييرات سريع): شامل تابلوهاي گردان، نورپردازي ها، فوّاره ها، اتومبيل ها، عابران و امثالهم.
ويژگي هاي معنايي: توجّه کنيم که واژه ي "معني" در زبان فارسي، هم به "معني" (به معناي اصطلاحي آن) اشاره مي کند، و هم به "معنويّت" دلالت دارد. به اين ترتيب، بحث معنا و معني يک موضوع (مثل معناي يک فضاي شهري)، به ويژه اگر "معنويت" نيز، به عنوان وجهي از "معنا" مدّنظر قرار گيرد، در طيفي وسيع و تحت عناوين متنوّعي قابل طرح و بررسي است. بدون د خول در همه ي مباحث مرتبط با اين موضوع، در اين مجال، به برخي از موارد که با فضاي شهري ارتباط دارند، اشاره مي شود؛ که اهمّ آن ها عبارتند از: معناي مستتر در نام فضاي شهري، معاني فرم ها و اشکال و عملکردها، معاني عناصر طبيعي موجود در فضا در فرهنگ خاصّي که فضاي شهري در آن قرار دارد، معناي نمادها و نشانه هاي بومي، صورت ادراکي فضا در ذهن مرد م، خاطرات، تاريخ فضا و قس عليهذا.
با عنايت به اين که در مورد معاني فرمها و اشکال (تحت عناوين "تحليل هاي زيبايي شناسانه و معناگرايانه")، درباره ي معاني عناصر طبيعي در فرهنگ ايراني و در باره ي معناي نمادها و نشانه ها نيز در مطالعاتي ديگر به تفصيل صحبت شده است (ر.ک: نقي زاده، 1384؛ همو، 1388؛ همو، 1389 آ و همو، 1389ب)، ضمن احاله ي مطالعه ي موضوع در اين منابع، از تکرار مطالب احتراز، و مطالعه ي موضوع به آن مراجع ارجاع مي شود. علي ايّحال، وجه معنايي فضا، نسبت به دو جزء ديگر (هندسه و فعاليت)، واجد پيچيد گي ها و تفسيرپذيري و تنوّع بيشتري است. ساده ترين شکل يا جلوه ي معني، همان معاني ظاهري و قراردادي اشکال و نشانه ها و حتّي نمادهايي است که در فضا موجود هستند. جلوه يا مرتبه ي ديگر معني، که داراي پيچيد گي بيشتري نيز هست، اشاره ي معني به معنويت است. به عبارت ديگر، معنويت، يا روحانيت و معاني والاي فضا و عناصر فضا نيز بخشي از معني مستفاد از فضا و اجزاء آن هستند، که در فضاهايي خاص متمثّل مي شوند؛ و البتّه فقط براي افراد يا جوامع خاصّي نيز ارزش دارند و قابل دريافت و فهم هستند امّا، وجه سوم معني که در بردارنده ي هر دو وجه ديگر، به انضمام تبعات و اثرات "هند سه" و "فعاليت" نيز هست، "هويت" فضا است، که به شکل "صورت ادراکيِ" فضا، در ذهن مرد م نقش مي بندد؛ و اين، همان معنايي است که به صورتي بارز و واضح، هر فضايي را از ساير فضاها متمايز مي کند. هويت، در بردارنده ي تاريخ فضاست؛ به خاطره ها متذ کّر است؛ معناي معنوي خاصّ خود را به ناظر القا مي کند؛ هندسه و شکل و سيماي خود را به نمايش مي گذارد؛ فعاليتهاي غالب خود را در معرض عام قرار مي دهد؛ ارزشهاي فرهنگي مرد م را جلوه جلوه گرمي کند، در تداوم گذ شته بوده و دچار گسست فرهنگي و تاريخي نيست، به عنوان عامل افتخار جامعه ايفاي نقش مي کند، زيبايي اش با معيارهاي زيبايي شناسانه ي جامعه هماهنگ، و در بردارنده ي خاطره هاي جمعي جامعه است (ر.ک: نقي زاده، 1386).
تعريف اجمالي زيبايي و تبيين مراتب و ويژگي هاي آن
اگرچه با ذ کر اين که زيبايي چيزي قابل درک، اما غيرقابل وصف (مِمّا يُدرِک وَ لا يُوصِف) است، و عموم متفکّرين، تعريف د قيق زيبايي را دشوار مي دانند، در عين حال، موضوعاتي همچون تناسب داشتن، لذّت بخش بودن، کمالي نگارين و شفّاف، ملايمت با هر حس؛ و همچنين طبقه بندي زيبايي (که ذکر آن خواهد آمد) مي توانند به تعريف زيبايي، يا حدّاقل ارائه ي تعريفي از آن در حوزه هايي مشخص در قلمروهايي خاص از تفکر و آراء منجر شوند. به بيان ديگر، علي رغم همه ي دشواري هاي تعريف زيبايي، پيروان هر مکتب فکري مي توانند در حوزه هاي خاصّي با ذ کر ويزگي هايي همچون تناسب، لذّ ت بخشي، بهجت آوري، سرورانگيزي، واجد کمال بودن، ملايمت، خوشايندي، مطلوبيت، معنويت گرايي و امثالهم زيبايي را توضيح و تعريف کنند.
رتبه بندي زيبايي از منظرهاي گوناگون و متنوّعي قابل انجام و مورد نياز است. اين تنوّع، از سويي، با زمينه و بستر و عوامل ادراکيِ انسان ارتباط دارد. مثل آن که به تناسب ادراکات حسّي و عقلي، مراتب زيبايي در گروه هاي زيبايي هاي محسوس و زيبايي هاي معقول طبقه بندي مي شوند. از آنجايي که به تناسب ساحت هاي حيات انسان، ادراکاتي وجود دارد، بايد توجه داشت که هر ساحت حيات، نوع و ابزار ادراکي خاصّ خود را دارد که هر کدام مرتبه ي خاصّي از زيبايي را ادراک مي کند. به بيان ديگر، نبايد توقّع داشت که حواسّ ظاهري که براي احساس و دريافت زيبايي هاي محسوس و ظاهري کاربرد دارند، قادر به درک ابتدايي زيبايي هاي معنوي و معقول باشند؛ که تحت عنوان "ساحت هاي حيات انسان و زيبايي هاي مابه ازاء آن ها" در صفحات قبل به آن ها اشاره شد.
از جانب ديگر، دسته بندي زيبايي، به نوع و مرتبه ي مستفاد از زيبايي، يا به عبارت ديگر، به ساحتي از هستي که انسان بر آن متمرکز است، مربوط مي باشد؛ مثل اين که از زيبايي مادّي (فيزيکي يا جسماني)، يا از زيبايي رواني و زيبايي معنوي (روحاني) صحبت کنيم. از نظر شهيد مطهري، "زيبايي" داراي درجات و مراتبي (همچون: محسوس، خيالي و معقول) است. ايشان، در معرّفي زيبايي، بدواً به زيبايي محسوس که براي همه ي مرد م قابل دريافت و ادراک است، اشاره مي کند، پس از آن به زيبايي هايي اشاره مي کند که با قوّه ي خيال انسان درک مي شوند؛ و در واقع، مي توان آن ها را به صورت هاي ذهني انسان مربوط دانست. مرتبه ي بالاتر، يا بالاترين مرتبه ي زيبايي را که فراتر از زيبايي هايي است که توسّط حواس و قوّه ي خيال انسان درک مي شوند، زيبايي معقول مي داند؛ و آن را "زيبايي عقلي" يا "حُسن عقلي" مي نامد (ر.ک: مطهري، 1381). از نظر او "زيبايي منحصر به زيبايي هاي مربوط به غريزه ي جنسي نيست. (2) در همه ي محسوسات اين عالم هست، و منحصر به محسوسات اين عالم نيز نيست، مربوط به معاني فکري هم هست، يک قدم برويم بالاتر، از اين بالاتر هم وجود دارد: زيبايي معقول، يعني زيبايي اي که فقط عقل انسان آن را درک مي کند، نه حسّ انسان آن را درک مي کند و نه قوه خيال انسان؛ در يک اوج و مرتبه اي بالاتر است. و به آن مي گويند زيبايي عقلي يا حُسن عقلي" (مطهّري، 1381، ص 107). علاوه بر اينها، مي توان از انواع ديگر طبقه بندي براي زيبايي نيز سخن گفت؛ مثل آن که گاهي برخي نظرات، مراتب و انواع زيبايي را در سه گروه زيبايي "حسي"، "فرمي" و "نماد ين" طبقه بندي مي کنند.
در کنار همه ي اين موضوعات، قابل ذ کر است و بايد به اين موضوع اساسي توجّه داشت که معنا و مصاديق برخي از اين مراتب، از جمله زيبايي معنوي يا زيبايي نماد ين، به جهان بيني و فرهنگي که اين مراتب از زيبايي در آن تعريف مي شوند، بستگي تام دارد. ورود در اين مباحث از آن جهت اهميّت دارد، که هر کدام از جهان بيني ها و فرهنگ ها، بر تعريف مراتب زيبايي، و در نتيجه بر معيارهايي که در تحليل زيبايي شناسانه ي فضا مورد استفاده قرار مي گيرند، موثر هستند. در واقع، وضوح تعريف و مراتب زيبايي، به وضوحِ معيارهاي شناخت و ارزشگذاري براي تحليل زيبايي شناسانه ي فضاي شهري کمک خواهد کرد. توضيح اين که: سخن در اين است که به تناسب مرتبه ي زيبايي مورد توجه و ملاک عمل تحليل گر، معيارها نيز از يک يا چند يا هم ي گروه ها و مراتب زيبايي برگزيده مي شوند.
علي ايّحال، مجموعه ي مراتب زيبايي، يا به عبارتي صفات يا نام هايي که براي زيبايي استعمال شده و مي شوند، عبارتند از: "انساني، ظاهري، صوري، محسوس، بصري، مادّي، کمّي، کيفي، نمادين، طبيعي، هنري، رواني، معقول، روحاني، باطني، معنوي و الهي"؛ که هر مکتب فکري (و پيرامون آن مکتب) يا رشته هاي مختلف دانش بشري (هنر، فلسفه، عرفان و علم) تعدادي از آن ها را به عنوان مراتب زيبايي و زيبايي مورد نظر خويش معرفي مي کنند؛ و اين معرفي (به ويژه وقتي از سوي افراد انجام مي شود) علي رغم آن است که ممکن است کسي، برخي از مراتب مذ کور در طبقه بندي خويش را حتّي قبول نداشته باشد. مثلاً ممکن است کسي که براي ساحت روحاني حيات، اصالت و واقعيت و وجود قايل نيست؛ در تقسيم بندي هايي که براي طبقه بندي زيبايي انجام مي دهد، از زيبايي روحاني نيز نام ببرد؛ که اين نام بردن، تنها براي اطّلاع مخاطب از اين موضوع است که: بدانيد! برخي اد يان يا افراد، به اين مرتبه از زيبايي نيز قايل اند.
در اين جا که غرض اصلي ما، معرّفي معيارهايي براي تحليل زيبايي شناسانه ي فضاهاي شهري به ويژه در تمدن و فرهنگ ايرانی است، عموم مراتب زيبايي را در سه گروه اصلي طبقه بندي مي کنيم؛ تا امکان تدوين معيارها تسهيل گردد؛ با اين توضيح که هر يک از اين سه طبقه، متناظر با يک ساحت از حيات انسان هستند؛ که ساحت هاي سه گانه ي حيات او عبارتنداز: ساحت مادّي (فيزيولوژيک)، ساحت نفساني (رواني و ذهني و خيالي) و ساحت معنوي (روحي) ( ر.ک: نقي زاده، 1385).
نکته و تذ کّر مهم اين است که وقتي در جايي، موضوعي به طبقات و درجات و مراتب مختلف تقسيم مي شود، مقصود تفکيک آن طبقات و درجات و مراتب از يکد يگر به طور کامل نيست، که عموماً هم پوشاني هاي با يکد يگر دارند؛ و حتّي مي توانند و بايد اين هم پوشاني را داشته باشند. چرا که در عالّم مادّه و جهان طبيعت، بيان معنا و معنويت بدون استفاده از مادّه ممکن نيست. مثلاً وقتي ساحت هاي حيات را به ساحت مادّي، نفساني و روحاني تقسيم مي کنيم، مقصود اين نيست که کسي که بر ساحت روحاني حيات متمرکز و متوجّه است از ساحت هاي مادّي و نفساني خويش غافل بوده و به نيازهاي اين ساحت ها توجّه ندارد. يا وقتي زيبايي ها به مراتب مادّي و معنوي تقسيم مي شوند مقصود اين نيست که هر زيبايي مادّي و ظاهري (مثلاً صورت زيبا) الزاماً فاقد زيبايي معنوي است؛ يا اين که زيبايي معنوي نمي تواند تجلّي فيزيکي و محسوس داشته باشد.
بناراين، از نظر اين مکتوب طبقات اصلي زيبايي عبارتند از: "زيبايي کمّي"، "زيبايي کيفي" و "زيبايي معنوي"، که برخي مراتب ومصاد يق اين طبقات به شرح زيرند (با اين توضيح که برخي از مصاد يق و نامگذاريي ها (مثل زيبايي هاي هنري، نماد ين يا طبيعي)، ممکن است در هر سه طبقه مصداق خاصّ خود را داشته باشند).
* زيبايي کمّي، که برخي مصاد يق يا مراتب قابل طرح در ذ يل آن، عبارتند از: زيبايي صوري، زيبايي ظاهري، زيبايي بصري، زيبايي محسوس، زيبايي مادّي و همچنين برخي از طبقات زيبايي هاي طبيعي و هنري.
* زيبايي کيفي، که اهمّ مراتب يا جلوه هاي آن عبارتند از: زيبايي رواني، زيبايي نمادين، زيبايي باطني، زيبايي کيفي و همچنين مراتبي از زيبايي هاي معقول و طبيعي و هنري.
* زيبايي معنوي، مشتمل بر برخي مراتب زيبايي، و يا حتّي بخشي از مراتبي است که در طبقات اصلي فوق الاشاره قرار داشته اند، و اهمّ آن عبارتند از: زيبايي روحاني، زيبايي الهي، زيبايي باطني، زيبايي معقول و زيبايي هاي در قلمرو هنر و زيبايي طبيعي.
البتّه، در کنار همه ي اين ها، نوعي "زيبايي نمايي" نيز وجود دارد که خود را به نام "زيبايي" به انسان القا مي کند، و آن را زيبايي شيطاني مي خوانيم، که ممکن است برخي وجوه آن در بعضي مصاد يق زيبايي کمّي (که همراه با نفي زيبايي معنوي و کيفي هستند) مصداق داشته باشد. حتّي ممکن است، برخي جلوات را، به نام زيبايي معنوي و روحاني، به انسان القا کند، تا چنانچه خود وعده داده است، انسان را اغوا، اغفال و گمراه نمايد: قالَ ربّ بما اغويتني لازينن لهم في الارض و لا غوينهم اجمعيتن الا عبادک منهم المخلصين: [شيطان] گفت خدايا چنانکه مرا گمراه کردي من نيز در زمين (همه چيز را) در نظر فرزندان آدم جلوه (زينت) مي دهم و همه ي آن ها را گمراه خواهم کرد به جز بند گان پاک و خالص تو را (حجر: 40-39).
نکاتي در باب اهميت زيبايي سيما و منظر و فضاي شهري
خداوند سبحان هر چيز را زيبا آفريد: الّذي احسن کل شي خلقه: آن خدايي که هر چيز را به نيکوترين (و زيباترين) وجه خلق کرد (سجده:7). زيبايي مقوله اي است که جملگي مکاتب علمي و فلسفي و هنري و ديني، به نحوي از آن سخن گفته اند، از قديم الايام، حکمايي چون افلاطون "زيبايي" را به همراه "حقيقت" و "خوبي"، يکي از قد يمي ترين آراء را بنا نهاده و اين سه را به عنوان سه اصل جهاني و بنياد يني مي داند که جملگي انسان ها به آن ها تمايل دارند. و سهروردي، ارتباط مفهوم حُسن و جمال و کمال را اين گونه تعريف مي کند: "بدان که از جمله ي نامهاي حُسن يکي جمال است و يکي کمال و در خبر آورده اند که اِنَّ الله تعالي جَميل يُحِبُّ الجَمال. و هر چه موجوداند از روحاني و جسماني طالب کمال اند، و هيچ کس نبيني که او را به جمال ميلي نباشد، پس چون نيک انديشه کني همه طالب حسن اند و در آن مي کوشند که خود را به حسن رسانند" (سهروردي، 1376، ص 245). همچنين علامه طباطبايي درباره ي گرايش انسان ها به زيبايي مي گويد: "انسان مفطور به حبّ جميل است. ساده تر بگويم: عشق به جمال و زيبا پسندي فطري بشر است" (طباطبايي، بي تا، صص 3-302). و مرحوم علامه جعفري زيبايي را عامل قرار و آرام روح انسان در قفس جسم و تن مي داند (جعفري، 1369). (3)
با عنايت به آنچه گذشت، موارد زير قابل استنتاج اند؛ که مي توان از آن ها براي طراحي فضاي شهري، براي ارزيابي فضاهاي شهري، و براي ارزيابي آراء و الگوهاي وارداتي، بهره گرفت.
* خلق زيبايي، ضرورت (و حتّي ادّعاي) هر فعاليت انساني و از جمله طراحي و ايجاد سيما و منظر و فضاي شهري است؛ و نياز انسان به زيبايي، يکي از اصول بنياد ين و از نيازهاي فطري انسان هاست، که انسان ها عموماً زيباترين نسخه ي هر چيز را طالب اند.
* سيما و منظر و فضاي شهري نيز مانند ساير آثار انساني، که در بردارنده ي آثار معماري و هنري و فنّي و توليدي و صنعتي و رفتاري جامعه اند، داراي وجوه و مراتب زيبا شناسانه اي هستند، که البته به دليل وسعت موضوعات مرتبط با آن ها، زيبايي شان نيز منوط به حضور معيارهاي متنوع و متعدد و پيچيده تري خواهد بود؛ که در مجالي ديگر توضيح داده شده اند (ر.ک: نقي زاده، 1389ب).
* با توجه به ارزش و جايگاه زيبايي و نقشي که در حيات کمالي انسان ايفا مي کند، و با ملحوظ داشتن و تعهّد پاسخگويي به نيازهايي ساحت هاي سه گانه ي انسان، طراحي و ايجاد سيمايي براي فضا و محيط زند گي انسان ضرورت دارد؛ چرا که تکيه بر يک ساحت به تباهي و انحراف منجر خواهد شد: "نعمت ظاهري، اگر همراه با نعمت معنوي و توفيق الهي نباشد ابزار مناسبي براي تحريک شهوت و غضب از يک سو و اغوي وهم و خيال از سوي ديگر خواهد شد و شيطان با تسخير قواي تحريکي و ادراکي افراد مترَف آن ها را به اسراف و طغيان کشانده، تباه مي کند" (جوادي آملي، 1384، صص 552-551).
علّت انتخاب "ذ کر: به عنوان ويژگي بارز سيما و منظر فضاي شهري زيبا
چنانچه گذ شت، يکي از اصلي ترين زمينه هاي خلق سيما و منظر شهري زيبا، "هنر" است. اگرچه در قرآن کريم ذ کري از هنر به ميان نيامده است، اما به يکي از اصلي ترين رشته هاي هنري يعني به "شعر" اشاره شده است. استفاده ي مورد نظر گزارش حاضر از اين اشاره، توجه به اين نکته است که شعر شاعراني (يا هنر هنرمنداني) مورد تاييد قرار گرفته است که صاحب اثر، متصف به "ذ کر کثير" اشاره مي کند (شعراء: 227-224). در مورد شاعراني که به تعبير پيامبر اکرم (ص) با شعرشان جهاد مي کنند؛ شعرشان حکمت است (4) و زمينه ساز آگاهي و هدايت مرد مان شده؛ و آنان را از سرگرداني و غفلت مي رهانند. در کلام الهي، موارد متعدّدي به ذ کر و جايگاه آن اشاره شده، که در موارد محدودي (6 مورد) از "ذ کر کثير" سخن به ميان آمده است، که يکي از آن ها به نوعي به خلاقيت هنري (شعر) اشاره نموده است (جدول 1)

مکان آیه

موضوع

کهف:28

غفلت از "ذ کر خدا" تبهکاری و متابعت ز هوی را در پی دارد

مومنون:110

فراموش کردن ذکر خدا و استهزاء خداپرستان

نجم:29

روی گرداندن از ذ کر خدا و طلب زند گی دنیا

طه:124

اعراض از ذکر خدا زند گی و معیشت را سخت و تنگ می کند

انفال:45

"ذ کر کثیر" کنید شاید رستگار شوید

رعد:13

به یاد خدا دلها آرام می گیرد.

طه:34

(موسی می گوید) تا یاد کنیم تو را بسیار

جمعه:9

خواسته ها و فرزندان شما را از یاد خدا غافل نکند

احزاب:21

پیامبر یاد خدا کند بسیار

احزاب:35

خداوند سبحان برای مردان و زنانی که بسیار یاد خدا کنند آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم کرده است

احزاب:41-42

ایمان آوردند گان به "ذ کر کثیر"

شعراء:227-224

استثنا کردن شاعرانی که "ایمان" آورده،"عمل صالح"می کنند و"ذ کر کثیر " می گویند


جدول 1: مواردي که در قرآن به "ذ کر کثير" اشاره نموده اند.
  ملاحظه مي شود از نوادر مواردي که براي آن صفت ذ کر کثير ذ کر مي شود خلاقيت هنري است (شعراء: 227-224). شايد بتوان گفت که هنرمندان بايد مصداق بارز "رجال لا تلهيهم تجاره ي و لا بيع عن ذ کر الله: پاک مرداني که هيچ کسب و تجارت آنان را از ياد خدا غافل نگرداند" (نور: 37) باشند؛تا آثارشان بتواند به عنوان هنري الهي که مي تواند هدايتگر بشريّت باشد ايفاي نقش کند.
در اين مجال، يادآوري اين نکته ضرورت دارد که با عنايت به معناي "ذ کر" که در حقيقت به حضور و آگاهي و علم اشاره دارد، همه ي موضوعات و جوانبي که منجر به آگاهي و هدايت و احساس حضور انسان شوند مد ّنظر هستند، و معناي اصطلاحي آن (يا تکرار برخي کلمات)، مدّ نظر نمي باشد. اگرچه اين مقوله نيز چنانچه با آگاهي انجام شود و به صورت ورد و عادت صرف درنيايد، علاوه بر فوايد و تبعات معنوي اش، مي تواند در آثار معماري و کالبد شهر نيز تاثيرگذار باشد. اما در مورد اين که چرا "ذ کر" به عنوان اصلي ترين صفت سيما و منظر زيبا انتخاب شده و معرّفي مي شود، موضوعات و مباحث عديده اي قابل طرح است که به برخي از آن ها اشاره مي شود.
* يکي از مهمترين ادلّه اي که براي زيبا بودن سيما و فضاي متذ کر مي توان ذ کر کرد، اين موضوع اساسي است که اصولاً اصيل ترين و والاترين و متعهدترين هنرها و هنرمندان در اين زمينه به کار گرفته مي شوند و فعاليت مي کنند، تا آنچه را که در مقابل ديد گان ناظر قرار مي گيرند واجد ويژگي تذ کردهي کنند. با عنايت به اين که يکي از اصلي ترين مقولات تذ کر، امور معنوي و متافيزيکي هستند، اين امور از ابتداي خلقت بشر، والاترين زمينه ها و رشته ها و آثار هنري را به خود اختصاص داده اند؛ و هنرمندان معتقد به متا فيزيک نيز تمام همّت و جهد و توان و دانش خويش را به کار گرفته اند، تا اولاً، بتوانند از مباني معنوي باورهاي خويش الهام بگيرند؛ و ثانياً، اين الهامات را به زيباترين شکل ممکن در اختيار مخاطب آثار خود قرار دهند. به بيان ديگر، و با عنايت به اين که "هنر محسوس کردن معقول" است، يکي از اصلي ترين منابع معقولات، موضوعات متا فيزيکي هستند که با ظهور آن ها در قالب هنر، هم آثار زيبا خلق مي شوند، و هم اين که مرد مان و معتقدين به آن معقولات، اثار را زيبا مي بينند و زيبايي آن ها را درک مي کنند.
* دليل ديگري که مي توان براي زيبايي عناصر متذ کّر ذ کر کرد، زيبايي مباني و اصول و ارزشها و موضوعاتي است که مرد مان به آن ها متذ کّر مي شوند. آثار متذ کر معمولاً از هر وجه زيبايي معنوي و کيفي و ظاهري در حدّ بالايي برخوردار هستند. زيبايي معنوي آن ها که حاصل و نتيجه ي به کار گرفتن مضامين معنوي و زنده کردن آن ها در ذهن و ياد ناظر است. زيبايي کيفي و ظاهري (و بصري) آن ها نيز عموماً حاصل اصالت آن ها، صداقت هنرمندان لذت بخشي و سرور آفريني است.
* علاوه بر اين ها، مي توان به هدايت و آگاهي ناشي از متذ کر بودن اشاره کرد که اين ويژگي ها (آگاهي و هدايت) از اصلي ترين صفات انساني و ضرورت حيات انساني است. ضمن آن که فضاي متذ کر انسان را از غفلت و جهل و گمراهي و تباهي حفظ مي کند.
* توجّه دادن انسان به جامعيّت حيات و لزوم پاسخ گويي به همه ي نيازهاي ساحت هاي مختلف حياتش (اعم از "روحي يا معنوي"، "رواني يا نفساني" و "فيزيولوژيکي") از ويژگي هاي بارز فضاي متذ کّر است. به بيان ديگر، انسان متذ کّر و خودآگاه، که خويش را مي شناسد و به جنبه ها و قلمروهاي مختلف حيات خويش آگاه است، دچار از خود بيگانگي و احساس حقارت در مقابل بيگانگان و ديگران نمي شود. علاوه بر آن، چنين افراد آگاه و خودآگاهي، که خويش را و ساحت هاي حيات خود را و ويژگي ها و نيازهاي هر ساحت را مي شناسند، انسان هايي تک بُعدي نخواهند بود.
* مورد ديگري که مي توان به آن اشاره کرد، اين که: انسان متذ کّر و آگاهي به قلمروهاي حيات و انسانيت و هستي، با احساس حضور در محضر الهي بودن، کمتر از افراد غافل، به خطا و جهل و تباهي و خلاف متمايل مي شود. همچنان که کسي که به حضور در ميدان يک دوربين مداربسته آگاه است، کمتر مرتکب خلافي مي شود. بنابراين، انسان متذ کر به حضور در محضر الهي نيز چنين است. البته قصد مان از اين سخنان، ايجاد باور اجباري در مرد مان نيست؛ بلکه فراهم آوردن آگاهي و زمينه -سازي براي هدايت جمعي و کنترلهاي اجتماعي و (امر به معروف و نهي از منکر) و دور داشتن مرد مان از خطاهاي اخلاقي مدنظر است. همان گونه که اکثريت قريب به اتفاق آد ميان، کم تر به ريختن زباله در محل هاي پاک و تميز مبادرت مي ورزند و بالعکس، کثيري از مرد مان آشغال و دورريختني ها را در فضاهاي آلوده و کثيف رها مي کنند.
همراهان ذ کر
در عين حالي که همچنان با "ذ کر" به عنوان اصلي ترين ويژگي فضا و سيما ومنظر شهري زيبا تأکيد مي شود، براي "ذ کر" مي توان همراهاني را برگزيد؛ يا زمينه ها ونتايجي رابرشمرد که برخي از آن ها عبارتند از:
علم و آگاهي: آگاهي و هشياري و علم داراي مراتب و درجات و دربردارنده ي موضوعات مختلفي است که به تناسب تذ کردهي هر عنصر تذ کر دهنده (از جمله سيما و منظر و فضاي شهري) مي توانند به ناظر القا شوند.
احساس حضور: احساس حضور که در تقابل با غفلت و جهل قرار دارد عامل ارتباط انسان با هر چيزي است که سيما و فضاي متذ کر به انسان يادآوري مي کند؛ و آن موضوعات را براي انسان زنده و شاداب نگه مي دارد. اين احساس حضور، منجر به آرامشي مي شود که حاصل علم و آگاهي و نه غفلت و جهل است.
بهجت و سرور و شادي: يکي از ويژگي هايي که براي زيبايي ذ کر مي شود، ايجاد لذت و سرور در انسان است. بنابراين، يکي از احساس هايي که از فضا و سيما و منظر شهري انتظار مي رود تا آن را در انسان برانگيزاند، احساس فرح و شادي است. در عين باور به لزوم شادي، توجه به اين نکته نيز ضرورت دارد که شادي نيز واجد مراتبي از بهجت و سرور و فرح است که مرتبط با ساحت هاي حيات انسان هستند. توجّه کنيم که اين مقوله نيز در طيف وسيعي از شاديي هاي کود کانه تا سرورهاي رواني و کيفي و بهجت معنوي قابل تقسيم بندي است. بنابراين، شادي و سرور نبايد به غرور ختم شود (انعام: 44)، شادي نبايد منحصر به دنيا باشد (رعد: 26)، و نبايد عامل غفلت شود (ر.ک: جدول 2). بنابراين، سيما و منظر متذ کر مي تواند، به تناسب ارزشهايي که به ناظر القا مي کند شادي و سرور و بهجت متناسب را نيز در وي به وجود آورد. در واقع، تذ کّر دهي سيما و منظر فضاي شهري همراه با شادي متناسب با هر ساحت حيات خواهد بود.

مکان آیه

موضوع اصلی

بفره:74-85-140-144و149، آل عمران:99،انعام:132،هود:123، ابراهیم:42، نمل:93

خداوند از انچه می کنید(می کنند)غافل نیست.

انعام:131

ارسال رسل برای آن است که خدا اهل غافل و جاهل را به ظلم هلاک نکند.

انعام:156

قرآن رابرای آن فرستادیم تا نگویبد که از تعالیم غافل (بی خبر)بودیم

اعراف:179

آنان که در دل (قلب)دارند و لی ادراک و معرفت ندارند، انان که دیده های بی نور، بصیرت و گوشهایی ناشنوای حقیقت دارند، غافل هستند.

اعراف:136 و 146

تکذیب آیات الهی غفلت به بار می آورد.

اعراف:172

شهید گرفتن نفس انسان به ربوبیت خداوند، تا انسانها، نتوانند در قیامت اعلام بی خبری و غفلت کنند

اعراف:205

و پروردگار خویش را یاد کن.... واز غافلان مباش

یونس:7-8

دلخوشی به زند گی  دنیایی و دل نبستن به لقاء الهی ، و کسانی که از یاد خدا غافل اند ، ماوایشان جهنم است

یونس:92

بسیاری از مرد م لز آیات ما غافل هستند

نحل:108

خدا بر دلها وگوش و چشم هایشان مهر زده و اینها غافل اند

مریم:39

مرد م غافل اند و ایمان نمی آورند

انبیاء:1

روز حساب نزدیک است و مرد م غافل اند

انبیاء:97

کافران گویند ما غافل بود یم و به راه ستمکاری شتافتیم

مومنون:17

ما(خداوند)ازخلق غافل نیستیم.

رم:7

اکثر مردم به امور ظاهری زند گی دنیا آگاهند و از عالم آخرت غافل اند

یس:6

ایشان را به قرآن پند دهی که ایشان سخت غافل اند

احقاف:5

کیست گمراه ترند انکه جز خدا کسی را بپرستد که هیچ در حوائج تا قیامت او را اجابت نکند و از هر چه بخوانندش خود غافل باشد.

وحدت و عشق: براي تبيين رابطه ي "ذ کر" با "عشق"، اشاره اي به کلام عزيزالدين کفايت مي کند، اين عارف برجسته "ذ کر" را با چهار مرحله ي "ميل" و "اراده" و "محبت" و "عشق" مورد بررسي و مقايسه قرار مي دهد و مي گويد: در مرتبه ي "ميل" گويند ي ذ کر (ذاکر)، تمايل به ذ کر الهي دارد و حتي به ذ کر نيز (با زبان )اقدام مي کند، امّا دل وحواس باطني او متوجّه امور ديگر و از جمله امور دنيايي است، و در عين حال، ذاکر اهتمامي در تحصيل حضور قلب نمي کند. در مرتبه ي بالاتر که مرتبه ي "اراده" است، ذاکر علاقمند به ذ کر است، اقدام به ذ کر مي کند، دل متوجّه امور ديگري مي شود، و او با تکلّف و سختي و رياضت، "دل" را حاضر مي کند و آن را از تمرکز بر دنيا و غفلت باز مي دارد. در مرتبه ي "محبت"، ذ کر علاوه بر ظاهر، دل وقلب ذاکر را نيز فرا مي گيرد، به گونه اي که نمي تواند ذ کر نگويد. در اين مرتبه به عکس مرتبه ي "اراده" ذاکر به تکلّف و دشواري به اموري جز "ذ کر" و به امور دنيايي مي پردازد. عزيزالدين نسفي درباره ي اين جايگاه مي گويد: "اين مقام قرب است و از ذاکران کم به اين مقام رسند. و اين سخن را کسي فهم کند که وقتي محبوبي داشته باشد. از جهت آن که محبّ هميشه ذ کر محبوب خود کند و بي ذ کرِ محبوب خود نتواند بود. همه روز خواهد که با ديگران مدح محبوب خود گويد، يا ديگران، پيش روي مدح محبوب کند. و اگر خواهد که به سخني ديگر يا به کاري ديگر مشغول شود، به تکلّف مشغول تواند شدن" (نسفي، 1377، ص 160)." به اين ترتيب است که"ذ کر" در همه ي مراحل و مراتب مي تواند جلوه اي از ميل و اراده و دوستي و عشق را به منصفه ي ظهور رساند؛ که اينها همگي عامل خلق آثار زيباي هنري هستند. (6)
مخالفان و اضداد ذ کر
به مصداق "يَعرِفُ الاشياء بِاضدادِها" که شناخت موضوعات، از طريق شناخت اضدادشان اشاره دارد، بي مناسبت نيست تا به برخي از موضوعاتي که حضور و نمايش آن ها در فضا، در ضد يّت با ذ کر ظاهر مي شوند نيز اشاره شود، که اهمّ آن ها عبارتند از: غفلت زايي، عرياني،خود بيني، بطالت و بيهود گي، ناپاکي، جهل، فقر، ناهماهنگي، بي تناسبي، ظلم، مصرف بي رويه، قطب بندي مادّي، جعلي و بد لي بودن و امثالهم، که توضيح اجمالي برخي از آن ها به شرح زير است:
غفلت: اگر آگاهي و علم را وجهي يا صفتي از زيبايي بگيريم غفلت، يکي از مهم ترين اضداد زيبايي خواهد بود. به اين معنا که هر آنچه که انسان را از حقيقت، خوبي، زيبايي، حُسن، کمال و آرمان غاييِ حياتش غافل گرداند و در محدوده اي خاص از زند گي مادّي، محصور و منحصر نمايد، نمايشي از ضدّيت با زيبايي است. بارزترين و مشهورترين موضوعي که مي تواند به عنوان "ضد" و مخالف، تذ کّر ويادآوري و آگاهي و هدايت مطرح شود، "غفلت" است. غفلت حاصل تبعيّت از شيطان، نشانه ي جهل و ناداني و گمراهي و پيروي از وسواس و هوس هاست. غفلت، آرامشي جعلي و تقلّبي را به انسان ها القا مي کند. در توضيح مطلب، توجه کنيم که همچون همه ي موضوعات که براي آن ها "اصل و مجاز" يا "اصيل و بدلي" و "حقيقي و تقلّبي" وجود دارد، آرامش نيز به دو صورت وجود دارد. يکي آرامش اصيل و حقيقي و اصل، که حاصل آگاهي و علم و دانش و ايمان است. نوع ديگر آرامش، حاصل از جهل و ناداني و غفلت است که آرامشي مجازي و بدلي و تقلّبي را به انسان القا مي کند. اين نوع آرامش، با اند کي آگاهي در هم مي ريزد، که اگر با ايمان و ارتباط با متافيزيک همراه شود به آرامش حقيقي بدل خواهد شد؛ و الا به صورت فشار و استرس و يأس و ترس ظاهر خواهد شد.
تحريک و تهييج: از ويژگي هاي ديگر فضاي غير متذ کّر يا غفلت زا، تکيه بر تهييج مشتهيات مادّي و هيجانات فيزيولوژيکي کاذب است که"قرار" و "آرامش" را از انسان سلب مي کنند. توجّه کنيم که انسان ها داراي سه ساحت وجودي هستند که هر يک از آن ها ويژگي ها و نيازهاي خاص خود را دارند. نيازهاي معنوي و روحاني انسان، معمولاً نيازمند تذ کّر و يادآوري هستند؛ و نيازهاي فيزيولوژيکي عموماً محتاج "هدايت" مي باشند. امروزه، بر عکس شده است، معمولاً نيازهاي معنوي به عنوان بستر و فضاي فعاليت هاي انسان مغفول مي مانند، و نيازهاي فيزيولوژيکي مدام تحريک و تهييج مي شوند. اين در حالي است که به تعبير مرحوم علامه ي جعفري، اين نيازها همچون مخزن آبي (در ارتفاع) هستند که ابداً نيازي به پمپ و تلمبه ندارند؛ و همه ي انسان ها به صورت غريزي، در پي اطفا و ارضاي آن ها هستند.
در اين مقوله، نکته اي مطرح است و آن، نقش نيازهاست. توجّه کنيم که نيازها براي دوام و بقا مطرح مي شوند، و به عبارت ديگر، هر موجودي به موضوعاتي نيازمند است که براي بقا و دوامش ضرورت دارند. اشکال کار در اين است که بسياري از اولاد آدم (ع) (به درستي) به دنبال رفع نيازهاي فيزيولوژيکي خود هستند، تا جسمشان زنده بماند؛ اما در اين موضوع بنيادين غافل مي مانند که روحشان نيز براي ادامه ي حيات نيازهايي دارد؛ و لذاست که به ارواح مرده يا محتضر توجّهي ندارند. اين غفلت و آن تمرکز، با تحريک و تهييج مشتهيات و نيازهاي فيزيولوژيکي، سودهاي کلان گروه هايي را که به استثمار بشريّت مي پردازند، تضمين مي کند. فضا و سيما و منظر (و در يک کلام) شهر متذ کّر، ضمن يادآوري ساحت هاي معنوي و نفساني حيات انسان، هدايت و راهنمايي اهل شهر را براي منطقي و انساني نيازهاي خويش عهده دار است و اين تذ کّر و هدايت را به گونه اي زيبا و نه تحقير کننده به مرد مان القا مي کند.
عرياني: عرياني، نمايشي از زشتي است؛ زيرا به معناي بر ملا کردن و نشان دادن هر آن چيزي است که يا عيب و پليدي است، يا اختصاص به گروه و ساحتي خاص دارد. براي نمونه، همان گونه که ستّاريّت عيوب به عنوان صفت خداوند ذ کر شده است (صحيفه ي سجّاديه، دعاي 16، فراز 2)، بر ملا نمودن اسرار مرد م، نوعي زشتي است. عرياني، حالتي است که موجب بروز شرم و آزرم در انسان ها مي گردد؛ و برهنگي يکي از بارزه هاي منتج از تمرّد از فرمان الهي است که والدين اولاد آد م(ع) با خوردن ميوه ي درخت ممنوع برهنه شدند و شرم زده: فَلَمّا ذاقًا الشَّجَرَه ي بَدَت لَهُما سَوآتُهُما وَ طَفِقا يَخصِفان عَلَيهِما مَن وَرَقِ الجَنَّه ي: چون از آن درخت تناول کردند (برهنه گرديدند و) زشتي هايشان آشکار گرديد و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند (اعراف: 22). ضمن اين که بايد توجّه کنيم تا جلوه ها و تفاسير موضوعاتي چون شفّافيت، خوانايي، برونگرايي و حتّي مراتبي از زيبايي که هر کدام، مي توانند در فضاهاي شهري جوامع گوناگون وجود داشته يا حتّي ضروري باشند، با "عرياني" خلط نشوند.
خودبيني: خودبيني و موضوعات مرتبط با آن (از جمله تکّبر، خودپرستي، خودخواهي و امثالهم) از مقولاتي هستند که به عنوان اوّلين گناهي که شيطان مرتکب شد (اَبي وَ استَکبَرَ وَ کانَ مَنَ الکافِرينَ، بقره: 34)، نه تنها خود نماد و عامل زشتي هستند، که فراتر از آن، امکان درک زيبايي را نيز از بين مي برند.

 

با چشم "مني"، جمال او نتوان ديد
با گوش "تويي"، نغمه ي او کس نشنيد
اين ما و تويي، مايه ي کوري و کري است
اين بُت بشکن، تا شودت دوست پديد
(امام خميني ره)

بطالت و بيهود گي: از آن جايي که طبق تعاليم قراني، "خلق الهي" که نوعي از زيبايي است، بر "حق" آفريده شده (حجر: 85 و احقاف: 3)، "باطل" در آن راهي ندارد (ص:27)، عبث نيز خلق نشده است (مومنون: 115) و بازيچه نيست (انبياء: 16 و دخان: 38)، در فضاي شهري نيز که جلوه اي از خلاقيت انسان است، اگر قصد الگوگيري از خلق الهي و ايفاي نقش جانشيني خداوند سبحان در زمين مدّ نظر قرار دارد، بايد اين ويژگي ها نيز در آن محسوس باشد. به اين ترتيب، بطالت و بيهود گي و بازيچه بودن را مي توان به عنوان وجه بارزي از زشتي که در تقابل محرز با زيبايي است، معرّفي نمود. طبيعي است که بطالت و بيهود گي، به فرم ها و اشکال و محسوسات منحصر نشده، و رفتارها را نيز شامل مي شود.
ناهماهنگي: هر موضوع و هر شيء و مفهومي، ضمن آن که خود واجد اجزاء و قوانيني است که رابطه ي آن اجزاء را تنظيم مي نمايد، با ساير موضوعات و اشياء و مفاهيم نيز رابطه اي برقرار مي کند. هر گونه ناهماهنگي (اختلال، ناموزوني و عد م تعادل) در اين ارتباطات، مي تواند خدشه اي به وحدت موضوع و جهان و بالنتيجه، خلل به ارکان زيبايي مورد نظر باشد. "ابروي کج از راست بُدي، کج بودي."
ترغيب مصرف: امّا از ويژگي هاي بارز فضاهاي شهري امروز، ترغيب و تشويق مصرف است؛ که تأثير اين ترغيب و ترغيب و به ثمر نشستن آن نيز جز با غافل کردن انسان ها از س احت هاي حيات و نيازهاي اصليشان ممکن نمي شود. اين ترغيب مصرف، نه تنها واجد زشتي، يا به عبارتي، فاقد زيبايي معنوي است، که در ظاهر نيز انسان ها را تحقير مي کنند و بسياري از مرد مان را تحت فشارهاي شديد روحي و رواني قرار مي دهند .و حتي به دليل سودجويي بيش از حدّشان، به شکل و سيما و منظر ظاهري شهرها نيز لطماتي جدّي وارد مي کنند. تناسباتي را که مهندسان و هنرمندان و قوانين و مقرّرات پديد آورده اند در هم مي شکنند. مثلاً تابلويي با ارتفاع يک طبقه روي ساختماني قرار مي گيرد که تمام طبقات مجاز خويش را ساختمان احداث نموده است.
مصاديق "تذ کر" (بارزترين جلوه ي زيبايي سيما و منظر و فضاي شهري) آثار انساني زيبا و تبعاتشان
امّا اين که چه مصاديقي را مي توان به عنوان نتايج مترتّب بر ملحوظ داشتن تذ کّر در سيما و منظر شهري ذ کر کرده و يا به عبارتي، سيما و مناظر تذ کّر ده، از چه طريقي مي توانند زيبايي مورد نظر را متجلّي نموده و آن را به ناظر القا کنند، برخي از اصلي ترين آن ها عبارتند از:
اصالت: اوّلين مصداق تذ کّر دهي سيما و منظر، ظهور و القاي اصالت در آن است. سيما و منظري که بتواند جنبه هاي مختلف اصالت (و نه بدلي و تقليدي بودن) خويش را به ناظر القا کند، بي گمان زيبا خواهد بود، يا يکي از اصلي ترين شرايط زيبايي را دارا خواهد بود؛ و سيما و منظر تقليدي (از بيگانه) حتّي اگر اصالتاً و در فضاي فرهنگي اصلي خويش زيبا باشد، لااقل زيبايي معنوي را به جامعه ي مقلّد القا نخواهد کرد.
بوم گرايي: به تبع اصالت داشتن بوم گرايي شهر و به عبارتي خودي بودن عناصر موجود در سيما و منظر از نظر تاريخي داراي زيبايي خواهد بود.
تناسب: متناسب بودن اجزاي سيما و منظر با يکد يگر، و همچنين تناسب کليّت و هر يک از اجزا با منظوري که براي آن ايجاد شده اند جلنه اي از زيبايي است؛ که اصولاً زيبايي را "تناسب" نيز تعريف کرده اند.
امنيّت رواني و فرهنگي: فزون بر امنيّت مادّي و فيزيکي و ظاهري، وجود يا رعايت مراتب مختلف امنيّت رواني و فرهنگي، از اصلي ترين زمينه ها و بسترهايي است که امکان متذ کّر ماندن را فراهم نموده و جامعه را از احساس حقارت و ترس، مصون داشته؛ و در نتيجه امکان بهره مندي و ادراک زيبايي را فراهم خواهد کرد. نتيجه ي غايي چنين وضعيتي، حفاظت جامعه از غفلت خواهد بود. طبيعي است که تعهّد به ايجاد امنيّت فرهنگي و رواني، مديران و طرّاحان و برنامه ريزان شهري را از تهييج و تحريک مشتهيات مادّي باز خواهد داشت.
موضوعاتي که احتراز از آن ها ضرورت احساس حضور و متذ کّر ماندن است
همچنان که در قسمت هاي قبلي بيان شد، همچنان که متذ کّر ماندن جلوه گاه فضايي براي حيات انساني خواهد بود، اضداد تذ کّر به تمرکز انسان ها بر قلمروي محدود از زند گي منجر مي شود، که ذيلاً به برخي از اصلي ترين آن ها اشاره مي شود.
غفلت: اصلي ترين مصداق مخالف "ذ کر"، همه ي چيزهايي هستند که به غفلت انسان از "انسانيتش" و از "ساحت هاي وجودي اش" و از "آرمان هاي حياتش" و از "چگونگي طي مسيرش" منجر مي شوند. ملاحظه ي جدول 2 نشان مي دهد که از اصلي ترين عوامل زمينه ساز "غفلت" تمرکز بر يک بعد از زند گي و آن هم وجه مادّي و دنيايي زند گي است.
تهييج: ايجاد هيجانات کاذب، يا فيزيولوژيکي و محدود در برخي زمينه ها و غرايز و نيازها، نيز منجر به غفلت از ساير زمينه ها خواهد شد.
مصرف: مصرف گرايي نيز که ثمره ي تهييج است به تمرکز بر وجهي از زند گي منجر شده و جامعيّت حيات را مغفول خواهد نهاد.
استفاده ي ابزاري: استفاده ي ابزاري، به ويژه از موضوعات ديني و معنوي، براي توجيه امور مادّي وزيبايي، از اصلي ترين عوامل مخالف با ذ کر است. اين روند، نه تنها مخالف با ذ کر است که زمينه ساز بدبيني جامعه بوده و دوري مرد م از امور معنوي را در پي خواهد داشت.
نتيجه گيري و توصيه ها
حاصل آنچه که به عنوان مصاديق تذ کّر معرّفي شدند، جامع مراتب زيبايي است. در حالي که شهر و فضاي غفلت زا که محرّک مشتهيات است، فقط زيبايي نمايي نموده و آنچه را که ناصواب و بي خاصيّت است نزد مرد مان زينت مي دهد و زيبا مي نماياند. توجّه کنيم که جامعيّت زند گي با بازي و سرگرمي متفاوت است. اگرچه که بازي نيز جزيي از زند گي است؛ امّا همه ي آن نيست؛ همچنان که دوران کود کي، بخشي از زند گي انسان است. و نه همه ي زند گي. اگر فردي "جوان"، "ميانسال" يا "کهنسالي"، کود کي کُنَد، بر او خرده خواهند گرفت. بنابراين، شهر و سيما و منظر آن بايد جامع و در بردارنده ي همه ي مراتب زيبايي باشند، تا نياز ساحت هاي مختلف انسان به زيبايي مرتفع شوند.
تذ کّر دهي (يا به عبارت بهتر موضوع تذ کّر) در هر جامعه اي با جوامع ديگر متفاوت است و مصاديق خاصّ خود را دارد. به اين ترتيب، ارزيابي سيما و منظر شهرهاي ايراني، بامعيارهاي ساير جوامع و فرهنگ ها و تمدّن ها، مقرون به صواب نخواهد بود. علي ايحال، در طرّاحي و ايجاد فضاي متذ کّر و زيبا، علاوه بر آنچه ذ کر شد، اصول و شيوه هايي را مي توان به کار بست که اجمال آن ها به شرح زير قابل توصيه اند:
- توجّه به ساحت هاي مختلف حيات انسان و اهتمام در رفع نيازهاي زيبا شناسانه ي هر ساحت،
- تمرکز بر هدايت (عد م تهييج و تحريک) نيازهاي فيزيولوژيک و يادآوري نيازهاي روحاني و معنوي انسان (و به بياني يادآوري انسانيّت او)
- احتراز از ايجاد يا ظهور هر گونه زشتي و ناهماهنگي و خروج از تناسب و بي عدالتي و جهل
- استفاده از هنرهاي اصيل ايراني در ساختمان ها (نماها و بدنه ها)، تابلوها، مبلمان شهري (به تناسب)
- استفاده از الگوها و شيوه هاي باغ سازي و محوّطه سازي ايراني
- استفاده از شيوه ها ومصالح معماري اصيل ايراني
- تعبيه ي فضاهاي شهري اصيل ايراني در مراکز شهري و محلّه اي
- احتراز از به کار بردن اجزا و عناصري که ضدّ ارزشهايي همچون بي نظمي، عد م امنيّت و ...) را به جامعه القا مي کنند.
- توجه به سيطره ي رواني و کالبدي عناصر معنوي و روحاني و عمومي بر کالبد و فضاي شهر
- برنامه ريزي براي پاک نگه داشتن ساختمان ها و سطوح فضاهاي شهري
- البته توجّه داريم که همه ي اين توصيه ها قاعد تاً بايد از مراحل آموزش دانشگاهي و عمومي و تحوّلات فرهنگي آغاز شوند؛ و صرف بخشنامه (اگرچه ضرورت دارد) راه به جايي نخواهد برد.
حافظ وظيفه ي تو، دعا کردن امت و بس
در بند آن مباش، که نشيند يا شنيد
 

پي‌نوشت‌ها:
 

1- دانشکده هنر و معماري، واحد علوم و تحقيقات، دانشگاه آزاد اسلامي
2- و اين خلاف نظر ويل دورانت است که در تبيين ريشه هاي زيبايي و هنر، اصولاً ريشه ي گرايش به زيبايي انسان را در غريزه ي جنسي مي داند (ر.ک: دورانت، 1384).
3- براي مطالعه در زمينه ي زيبايي، به ويژه در تفکّر و فرهنگ و آثار ايراني، ر.ک: نقي زاده، 1388؛ همو، 1389آ؛ همو، 1389ب، همو، 1386). و الشعراء يتبعهم الغاوون الم تر انهم في کل وادٍ يهيمُونَ و انهم يقولون ما لا يفعلون الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات و ذ کروا الله کثيراً و انتصروا من بعد ما ظلموا: و شاعران (ياوه سراي کفّار) را مرد م جاهل و گمراه پيروي مي کنند، آيا ننگري که آنها خود به هر وادي حيرت سرگشته اند، آنها بسيار سخنان مي گويند و يکي را عمل نمي کنند، مگر شاعراني که اهل ايمان و نيکوکار بوده ياد خدا بسيار کردند و براي انتقام از هجو و ستمي که در حقّ آنها شده (به نظم سخن و طبع شعر از حق) ياري خواستند (شعراء: 227-224).
4- اِنّ/َ من الشعرِ لَحِکَماً: بعضي شعرها حکمت است" (نهج الفصاحه، ص 339، ح 916).
5- براي مطالعه در اين زمينه، ر.ک: نقي زاده، 1389 آ.
6- براي مطالعه در رابطه ي عشق و هنر، ر.ک: نقي زاده، 1388.
 

مراجع
- قرآن کريم
- نهج الفصاحه (مجموعه کلمات قصار رسول اکرم (ص))، ترجمه ابوالقاسم يابنده، جاويدان، تهران، 1377
- جعفري، محمّد تقي، زيبايي و هنر از ديد گاه اسلامِ ، حوزه ي هنري سازمان تبليغات اسلامي، تهران، 1369
- جوادي آملي، تفسير تسنيم، ج 1، نشر اسراء، قم، 1384
- حسن زاده آملي، حسن، هزار و يک نکته، مرکز نشر رجاء، تهران، 1377
- دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ترجمه گروه مترجمان، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1384
- سهروردي، رساله في حقيقه يالعشق، شرح رسائل فارسي سهروردي (شرح: سيّد جعفر شهيدي)، حوزه هنري، تهران، 1376
- شوراي عالي شهرسازي و معماري ايران، ضوابط و مقررات ارتقاي کيفي سيما و منظر شهري، مصوّب 25 آذر 1387
- طباطبايي، سيّد محمّد حسين، تفسير الميزان، ج 16، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، 1374
- ــــــــــــــــ، تفسير الميزان، ج 2، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، دارالعلم، قم، بي تا.
- مطهري، مرتضي فلسفه ي اخلاق، انتشارات صدرا، تهران، 1381
- نسفي، عزيز الدين محمد، کتاب الانسان الکامل، انتشارات طهوري، تهران، 1377
- نقي زاده، محمّد، روايتي ايراني از حکمت، معنا و مصاديق هنر، پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، تهران، 1389 آ
- ــــــــــــــــــ ، تحليل و طراحي فضاي شهري (مباني، تعاريف، معيارها، شيوه ها)، پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهي (زير چاپ)، 1389 ب
- ــــــــــــــــــ ، مباني هنر ديني در فرهنگ اسلامي (مباني نظري، نظام فکري، تجليات و عينيات)، نشر شهر، تهران، 1388
- ــــــــــــــــــ، ادراک زيبايي و هويت شهر (در پرتو تفکر اسلامي)، شهرداري اصفهان، اصفهان، 1386
- ــــــــــــــــــ ، معماري و شهرسازي اسلامي (مباني نظري)، انتشارات راهيان، اصفهان، 1385
- ـــــــــــــــــ ، جايگاه طبيعت و محيط زيست در فرهنگ و شهرهاي ايراني، واحد علوم و تحقيقات، تهران، 1384
ماهنامه فنی- تخصصی دانش نامه 181-182

 





 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط