نگاهي به تحول آراي پيتر برگر درباره سکولاريسم(4)

مهم ترين عاملي که سبب شده است برگر در « نظريه ي عرفي شدن» تجديد نظر کند، عبارت است از مطالعات او از جهان سوم. برگر خود در اين زمينه مي گويد: شايعه فرشتگان در سال 1969 چاپ شد. ضرورت بدعت آميز نيز در سال 1979. اين دوره ي ده ساله دست کم تا آنجا که به انديشه ي من درباره موضوعات ديني مربوط مي شود،
پنجشنبه، 2 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهي به تحول آراي پيتر برگر درباره سکولاريسم(4)

نگاهي به تحول آراي پيتر برگر درباره سکولاريسم(4)
نگاهي به تحول آراي پيتر برگر درباره سکولاريسم(4)


 

نويسنده: حسن يوسف زاده




 

تأثير جهان سوم
 

مهم ترين عاملي که سبب شده است برگر در « نظريه ي عرفي شدن» تجديد نظر کند، عبارت است از مطالعات او از جهان سوم. برگر خود در اين زمينه مي گويد:
شايعه فرشتگان در سال 1969 چاپ شد. ضرورت بدعت آميز نيز در سال 1979. اين دوره ي ده ساله دست کم تا آنجا که به انديشه ي من درباره موضوعات ديني مربوط مي شود، وصف الحال من است. در اين فاصله ده ساله، بيشتر کار من به عنوان جامعه شناس، مستقيماً نه به دين، بلکه به نوسازي و توسعه ي جهان سوم و نيز به مسئله ي چگونگي انتقال ديدگاه هاي جامعه شناختي به راهبردهاي سياسي انسان دوستانه- مسئله اي که نخست مرا به جهان سوم مشغول داشت- مربوط مي شد. با اين حال، اين گريزهاي جامعه شناختي، تأثير مستقيمي بر نوع نگاه من درباره ي دين گذاشت. اگر از من پرسيده شود که مهم ترين تجربه اي که مرا از کتاب اول( شايعه فرشتگان) به کتاب دوم( ضرورت بدعت آميز) رهنمون شد، چه بود، خواهم گفت که آن تجربه، تجربه ي جهان سوم بوده است. در سال هاي دهه 1960 ذهن من مشغول مسائل مربوط به عرفي شدن بود و کتاب شايعه اي درباره فرشتگان کوششي بود براي غلبه دروني بر عرفي شدن. جهان سوم به من آموخت که اين دل مشغولي تا چه حد نژادپرستانه بود؛ درست است که عرفي شدن امروزه پديده اي جهان گستر است، اما پديده اي است که در امريکاي شمالي و اروپا بسيار بيشتر از هرجاي ديگر ظهور کرده و قوام يافته است. در حالي که نگاه به مقياس جهاني به ناچار ديدگاهي متعادل تر درباره روند عرفي شدن به دست مي دهد. نيروي اجتماعي سترگ دين در جهان سوم ما را حيرت زده مي کند. همين حيرت زدگي شديد، مرا به اين نتيجه رساند که گفت و گوي جديد با اديان جهاني بايد در اولويت دستور کار الهيات مسيحي قرار گيرد.(1)
فکر مي کنم ديدگاه هايم طي اين دوره تغيير اساسي نکرد. مسائلي که ذهن مرا مشغول کرده، به نحو قابل ملاحظه اي عوض شده است؛ اما موضع ديني و سياسي اصلي من کم و بيش يکسان باقي مانده است. واقع مطلب اين است که من در عرصه ي الهيات، تغييري متمايل به « چپ» و در عرصه ي سياست، تغييري متمايل به « راست» داشته ام. اين تحول برخي از دوستانم را آشفته ساخته و حتي رنجانده است( گرچه گفتن ندارد که برخي نيز از آنچه ديگران را رنجانده، خرسند شده اند). به هر حال، جهان سوم براي اين دو جريان فکري سرنوشت ساز بوده است. در عين حال، براي من مورد و مصداقي تجربي و عيني بود تا به تنوع و اقتدار گسترده ي مقوله دين بيشتر پي ببرم. از اين رو، ( يکبار و براي هميشه) دريافتم که ديگر غيرممکن است که از روي تعصبات نژادپرستانه، فقط در سنت يهودي- مسيحي متوقف بمانم.(2)
در سال 1979 من در رم بودم؛ درست در بحبوحه ي انقلاب ايران. به دليل اينکه قرار بود از طريق تهران به هند پرواز کنم، با نگراني رويدادهاي ايران را از تلويزيون ايتاليا دنبال مي کردم. توده ي عظيمي از پيروان آيت الله خميني با پوسترها و پلاکاردهايشان که به نظر مي رسيد تا انتهاي افق گسترده شده اند، مدام شعار « الله اکبر» سر مي دادند. به ياد اظهارنظري که يک دهه ي پيش درباره سکولاريزاسيون شنيده بودم افتادم و فهميدم که اصلاً هم خنده دار نبوده است. در واقع، مقابله شورمند و هيجاني با عرفي شدن، دقيقاً چيزي بود که آيت الله خميني در ذهن داشت و پيامد انقلاب ايران هرچه باشد، بايد پذيرفت که فعلاً تا حدودي در اين کار موفق بوده است.(3)
برگر بعدها انقلاب اسلامي ايران را يکي از نمونه هايي مي شمارد براي اين که مدرنيته الزاماً به کاهش دين نمي انجامد.(4) يقيناً در جهان اسلام، از اقيانوس اطلس تا درياي چين، هيچ چيز ديگري غير از دين نيست که چالشي جدي را با اشکال سکولاريته( از جمله سکولاريته مارکسيستي ) ترتيب داده است.(5)
من کاملاً معتقد شدم که عرفي شدن، کاملاً مساوي نوسازي نيست. يا به عبارتي، نوسازي آنچنان که انتظار مي رفت، کامل نيست. جهان سوم اکنون مملو از ديني است. برخي از اين فوران ها، اهميت سياسي بسيار زيادي دارند. شواهدي که امروزه در اتحاد جماهير شوروي پس از نيم قرن تلاش حکومت در جهت سرکوبي دين ظهور مي کند، بهت انگيز است. در اين کشورها، نه تنها مقاومت ديني بلکه بيداري ديني وجود دارد. حتي در جهان غرب در سالهاي اخير نشانه هايي وجود داشته است که گزارش هاي مربوط به مرگ خدا اغراق آميز بوده است.(6)
در سال 1979، براي اولين بار به هند سفر کرده است. ديداري که تأثيرش بر وي کامل تر از هر ديدار ديگري از يک فرهنگ ديني غيرغربي بوده است. برگر در اين باره مي گويد:
در حالي که هندوئيسم به دلايل عديده، پويايي اسلام معاصر را به نمايش نمي گذارد، اما عملکرد آن نيز بي گمان مطابق ايده من از سکولاريزاسيون نيست که در دهه ي 1960 داشتم و پيش بيني مي کردم. البته جهان سوم تنها دليل تعديل ديدگاه قبلي ام درباره سکولاريزاسيون نيست. شواهد تأثيرگذاري از احياي ديني در آمريکاي شمالي وجود داشته است. همچنين احياي ديني مهمي دست کم در برخي از بخش هاي شوروي سابق شکل گرفت.(7)
افزون بر اين، در جهان سوم براي وي روشن شد که نوسازي، فرآيندي تک خطي يا اجتناب ناپذير نيست. برعکس، از ابتدا فرايندي در تعامل مداوم با نيروهاي متعارضي بوده است که اين نيروها خود در ذيل نوسازي گنجانده مي شوند. به نظر وي، خوب است که عرفي شدن را از همين منظر بنگريم؛ يعني آن را در تعامل مداوم با نيروهاي ضدمدرن بدانيم.« همين قدر کافي است بگويم که مقاومت در برابر نوسازي و عرفي سازي را نه تنها در جهان سوم، بلکه در جوامع پيشرفته صنعتي- هم در جوامع سرمايه داري و هم در جوامع سوسياليستي در اشکال متنوع آن- مي توان مشاهده کرد.»(8)

3. بيداري ديني در آمريکاي شمالي
 

برگر پس از تأکيد بر تأثير جهان سوم در انديشه هايش مي گويد:
جهان سوم، تنها دليل تعديل ديدگاه قبلي ام درباره ي سکولاريزاسيون نيست. شواهد تأثيرگذاري از احياي ديني در امريکاي شمالي وجود داشته است. همچنين احياي ديني مهمي نيز دست کم در برخي از بخش هاي شوروي سابق شکل گرفت. اهميت اين مسئله آن گاه بيشتر مي شود که توجه داشته باشيم اين بخش ها براي دست کم نيم قرن تحت سرکوب برنامه ريزي شده و پيچيده اي قرار داشتند. البته چنان که برخي صاحب نظران اشاره کرده اند، اين بدان معنا نيست که نظريه ي سکولاريزاسيون اشتباه بوده است، اما به نظر من اکنون مي توان گفت که هم گستره و هم سرسختي سکولاريزاسيون را بزرگنمايي کرده ايم؛ حتي در اروپا، امريکاي شمالي و بيشتر نقاط جهان. اين نظر من به خودي خود، فقط در حکم تجديد نظر در نظريه اي جامعه شناختي به واسطه ي فشار شواهد تجربي است.
اما دلايلي که برگر در لابلاي مباحث اش مبني بر تغيير موضع خويش آورده است، منتقدان جدي دارد. از جمله کساني که به طور جدي برگر را در اين زمينه نقد مي کند، استيو بروس مي باشد. استيو بروس معتقد است نظر اول برگر همچنان معتبر است و دلايل وي براي تغيير عقيده، متقاعد کننده نيستند.
از نظر بروس، چيزي که بيشتر موجب مي شود پيتر برگر در اجتناب ناپذيري عرفي شدن ترديد کند، اين است که « بخش اعظمي از جهان امروزه همانند گذشته ديني است و در برخي از مناطق حتي ديني تر از گذشته است.»(9)
استيو بروس مي گويد من نمي فهمم چرا برگر فکر مي کند نيروي حياتي دين در جهان سوم بر نظر او درباره ي عرفي شدن تأثيرگذاشته است. بايد به اين نکته توجه داشت که نظريه ي عرفي شدن بدين معنا نيست که گذشت زمان دين را فرو مي کاهد؛ بلکه به معني تعدادي از مدعيات مرتبط درباره ي تأثير تغييرهاي اجتماعي خاص در شرايط خاص است. به طور آشکار، اين ادعا که کثرت گرايي مستلزم اين است که دولت به طور فزاينده اي در مورد موضوعات مربوط به عقيده بي طرف باشد، تنها به جوامع دموکراتيک و طيف محدودي از اتوکراسي هايي که دليل خوبي دارند تا از ستيزهاي ديني و قومي به دور باشند، اشاره دارد. در غير اين صورت، افراد واکنش بسيار معمولي به تنوع نشان مي دهند. براي مثال، افراد کجرو بايد معدوم و يا تبعيد شوند.(10) جفري هادن(11) همنوا با بسياري از ناقدان، اهميت دين در کشورهايي مانند ايران را دليل مجاب کننده اي بر رد پارادايم سکولاريزاسيون مي داند.(12) اما بروس(1983) همين نقد را بر هادن نيز وارد مي داند: ايراد هادن هنگامي وارد است که پارادايم سکولاريزاسيون را مدلي جهان شمول بيانگاريم. هرکس که آثار وبر، ترولتش، نيوهر، برگر و مارتين را خوانده باشد( که هادن به هيچ کدام ارجاع نمي دهد) در مي يابد که هيچ يک از آنان خود را کاشف قوانيني جهان شمول نمي يابند که با يافته هاي علوم طبيعي قابل قياس باشند. روايت سکولاريزاسيون نيز به مانند تز وبر در مورد اخلاق پروتستان صرفاً تلاشي جهت توضيح يک دسته تغييرها در يک حيطه ي تاريخي و جغرافيايي مشخص است. اين پارادايم رويکردي است به آنچه که از زمان اصلاحات پروتستاني در اروپاي غربي( و امتدادهاي آن در امريکاي شمالي و استراليا) بر دين گذشته است. اينکه آيا بخش هايي از اين تبيين در مورد جوامع ديگر نيز صادق است يا خير، موضوعي تجربي است که بايد بسته به ميزان تحقق متغيرهاي علّي پارادايم در ديگر نقاط عالم بررسي شود. ما مدعي برگشت ناپذيري پارادايم هستيم، و نه اجتناب ناپذيري آن. به عبارت ديگر، مي توان از عرفي شدن اجتناب کرد، اما اگر جامعه اي مبتلا شد، به محض واقع شدن، بسيار دشوار بتوان گفت که چگونه مي توان، در شرايط مشابه محتمل، جامعه را به دوره ي پيش از آن تحولات بازگرداند. براي مثال، امروزه برابري خواهي چنان در غرب ريشه دوانده که گيريم، من ديگر نمي توانم تصور کنم که باز روزي حق رأي ايالات متحده محدود به سفيدپوستان شود يا اينکه زنان متأهل از اشتغال درآمد زا منع شوند.
پارادايم مستلزم آن نيست که تمام مؤلفه هاي نشاط مذهبي با سرعت يکسان و يکنواخت افول کنند و چنين وضعي را هم پيش بيني نمي کند. چون جهان پيچيده است؛ فرآيند سکولاريزاسيون نيز متلاطم است. در دهه ي 1970، انتظار افول نشاط ديني در بخش هايي از بيرمنگام به چالش گرفته شد؛ زيرا در آنجا مسلمانان پاکستاني جايگزين انگليسي هاي سکولار شدند. مهاجرت بافت مذهبي را تغيير مي دهد. هنگامي مي شد گفت که اين نشانه ي شکست پارادايم سکولاريزاسيون است که انگليسي هاي سکولار هم به همان ميزان همسايه هاي پاکستاني شان متشرع مي شدند؛ اما برخلاف اين امر رخ داد و همين که پاکستاني ها از ديگر جهات انگليسي شدند، نسل سوم مسلمانان به همان سطح بي تفاوتي انگليسي در قبال دين داري ميل کرد. تبيين جامعه شناختي مستلزم آن است که شرايط از جميع جهات يکسان باشند. چنين وضعي بسيار نادر است.

پي‌نوشت‌ها:
 

1. Peter.L Berger,A Rumor of Angels:Modern Society and the Rediscovery of the Supernatural,p.133-135.
2.Ibid.
3. Ibid,p133.
4. Berger Peter.L.(1994(,"The Gross National Product and the Gods". The McKinsey Quarterly.Issue:1. P:97+.
5.Peter.L Berger,A Rumor of Angels: Modern Society and the Rediscovery of the Supernatural,p.133
6. Berger Peter .L," Some Second Thoughts on Substantive versus Functional Definitions of Religion". Journal for the Scientific Study of Religion,Vol.13,No.2.(Jun),pp.125-133.
7. برگر، 1384، روزنامه همشهري، 16 مهر.
8. همان .
9. Berger Peter.L," Protestantism and the Quest for Certainty". The Christian Century Volum:115.Issue:23.August 26,+P:782.
10.Woodhead.Linda.& Heelas.Pual,David Martin and,(ed), Peter Berger and the Study of Religion,p.92.
11. Jeffery Hadden
12. Hadden,J.K," Toward desacralizing secularizition theory". Social Forces,65,p.587-611.
 

منبع:فصل نامه علمی تخصصی معرفت فرهنگی اجتماعی ش 1
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط