ناگفته هایي از سلوك سياسي آيت الله كاشاني(5)
گفتگو با مهندس سيدابوالحسن كاشاني، فرزند مرحوم آیت الله کاشانی
شما قطعا از ارتباط مرحوم آيت الله كاشاني با حضرت امام (ره) خاطرات جالبي داريد كه شنيدن آنها در اين بخش از گفت و گو؛ مناسب است.
بنده اولين بار نام حضرت امام(ره) را از زبان ابوي شنيدم. جريان هم از اين قرار بود كه در اسفند ماه سال 1339، يك روز آقا به من گفتند، «ابوالحسن! كاغذ و قلم بردار و اين نامه اي را كه مي گويم برايم بنويس » در آن سالها اغلب نامه اي ابوي را من مي نوشتم. نامه قريب به اين مضمون بود كه، « حضرت آيت الله آقاي روح الله خميني! پس از سلام شنيده ام كه حضرت آيت الله بروجردي كسالت دارند. متمني است كه ضمن عيادت از ايشان، از حالشان مطلعم فرمائيد. سيد ابوالقاسم كاشاني.» من پرسيدم، «چرا نامه تان را به ايشان مي نويسيد؟» آقا دقيقا اين جواب را دادند، «من در قم كس ديگري را ندارم كه به او نامه بنويسم.» آن روز فهميدم كه دربين علماي قم، مرحوم ابوي با امام بيشتر از همه احساس نزديكي مي كنند. اولين بار هم كه من چهره امام را ديدم در سال 40 بود كه ايشان براي عيادت ابوي به منزل آقاي خليلي شوهر همشيره ام در پل چوبي آمدند. البته ايشان در موارد متعددي كه آقا كسالت داشتند، براي عيادت تشريف مي آوردند. اما خاطره جالبي را كه مي خواهم برايتان نقل كنم. جريان ازدواج حضرت امام است كه پدر همسر ايشان، مرحوم آيت الله ثقفي، خودشان برايم نقل كردند. آقاي ثقفي در محله پامنار همسايه ما بودند و با آقا رابطه نزديكي داشتند و ما با آنها رفت و آمد خانوادگي داشتيم. درگذشته، معمولا سنت علما اين بود كه وقتي دختري داشتند كه در آستانه ازدواج بود، به يكديگر اطلاع مي دادند. مرحوم ثقفي هم ظاهرا به مرحوم ابوي ما چنين چيزي گفته بودند. ايشان براي من نقل كردند كه يك روز آيت الله كاشاني در معيت سيدي كه همان حاج آقا روح الله بودند، براي شركت در جلسه روضه، به منزل ما آمدند. آقاي كاشاني، ايشان را به من معرفي كردند و گفتند، «ايشان مورد مناسبي براي وصلت با شما هستند.» ما هم پس از مدت كوتاهي پذيرفتيم و خود آقاي كاشاني هم در مراسم عروسي آقاي خميني شركت داشتند. مورد ديگري كه آقاي ثقفي نقل مي كردند اين بودكه ما تابستانها، به همراه دامادمان، آقاي خميني، به ده شهرستانك واقع در لواسانات مي رفتيم و آقاي كاشاني را هم دعوت مي كرديم. گاهي اوقات آقاي كاشاني و آقاي خميني از صبح تا عصر با هم بحث فقهي مي كردند. آقاي ثقفي به من گفتند كه آقاي كاشاني پس از چند بار از اين بحثها به من گفت، «حاج آقا روح الله خيلي خوب درس خوانده و در مباحث بسيار قوي است.»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 16
از ميزان تعامل روحانيت وقت با مرحوم آيت الله كاشاني هم مطالبي را ذكر كنيد، از جمله اين كه مرجع شاخص وقت، مرحوم آيت الله العظمي بروجردي تا چه حد با ايشان همفكر بودند وهمكاري مي كردند؟
غير از آيت الله بروجردي، در ميان روحانيت، چهره هاي شاخص موافق و مخالف آيت الله كاشاني چه كساني بودند؟
شما قطعا از ارتباط مرحوم آيت الله كاشاني با حضرت امام (ره) خاطرات جالبي داريد كه شنيدن آنها در اين بخش از گفت و گو؛ مناسب است.
بنده اولين بار نام حضرت امام(ره) را از زبان ابوي شنيدم. جريان هم از اين قرار بود كه در اسفند ماه سال 1339، يك روز آقا به من گفتند، «ابوالحسن! كاغذ و قلم بردار و اين نامه اي را كه مي گويم برايم بنويس » در آن سالها اغلب نامه اي ابوي را من مي نوشتم. نامه قريب به اين مضمون بود كه، « حضرت آيت الله آقاي روح الله خميني! پس از سلام شنيده ام كه حضرت آيت الله بروجردي كسالت دارند. متمني است كه ضمن عيادت از ايشان، از حالشان مطلعم فرمائيد. سيد ابوالقاسم كاشاني.» من پرسيدم، «چرا نامه تان را به ايشان مي نويسيد؟» آقا دقيقا اين جواب را دادند، «من در قم كس ديگري را ندارم كه به او نامه بنويسم.» آن روز فهميدم كه دربين علماي قم، مرحوم ابوي با امام بيشتر از همه احساس نزديكي مي كنند. اولين بار هم كه من چهره امام را ديدم در سال 40 بود كه ايشان براي عيادت ابوي به منزل آقاي خليلي شوهر همشيره ام در پل چوبي آمدند. البته ايشان در موارد متعددي كه آقا كسالت داشتند، براي عيادت تشريف مي آوردند. اما خاطره جالبي را كه مي خواهم برايتان نقل كنم. جريان ازدواج حضرت امام است كه پدر همسر ايشان، مرحوم آيت الله ثقفي، خودشان برايم نقل كردند. آقاي ثقفي در محله پامنار همسايه ما بودند و با آقا رابطه نزديكي داشتند و ما با آنها رفت و آمد خانوادگي داشتيم. درگذشته، معمولا سنت علما اين بود كه وقتي دختري داشتند كه در آستانه ازدواج بود، به يكديگر اطلاع مي دادند. مرحوم ثقفي هم ظاهرا به مرحوم ابوي ما چنين چيزي گفته بودند. ايشان براي من نقل كردند كه يك روز آيت الله كاشاني در معيت سيدي كه همان حاج آقا روح الله بودند، براي شركت در جلسه روضه، به منزل ما آمدند. آقاي كاشاني، ايشان را به من معرفي كردند و گفتند، «ايشان مورد مناسبي براي وصلت با شما هستند.» ما هم پس از مدت كوتاهي پذيرفتيم و خود آقاي كاشاني هم در مراسم عروسي آقاي خميني شركت داشتند. مورد ديگري كه آقاي ثقفي نقل مي كردند اين بودكه ما تابستانها، به همراه دامادمان، آقاي خميني، به ده شهرستانك واقع در لواسانات مي رفتيم و آقاي كاشاني را هم دعوت مي كرديم. گاهي اوقات آقاي كاشاني و آقاي خميني از صبح تا عصر با هم بحث فقهي مي كردند. آقاي ثقفي به من گفتند كه آقاي كاشاني پس از چند بار از اين بحثها به من گفت، «حاج آقا روح الله خيلي خوب درس خوانده و در مباحث بسيار قوي است.»
از جريان عيادت شاه در روزهاي آخر حيات آيت الله كاشاني خاطراتي را نقل كنيد.
از روزهاي پاياني حيات آيت الله كاشاني چه خاطراتي داريد؟
ظاهرا با تمام تلاشهايي كه براي ترور شخصيت مرحوم آيت الله كاشاني صورت گرفت، مردم تهران در مراسم تشييع ايشان، حضور گسترده و كم سابقه اي داشتند.
در پايان گفت و گو مايليم به جلوهاي زيبايي از رابطه خودتان با پدر اشاره كنيد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 16
/ج