آيت الله كاشاني و رويداد 28 مرداد(1)
بي ترديد وقوع رويداد 28 مرداد معلول عوامل متعددي بود كه «نابساماني وضعيت سياسي و اقتصادي كشور » و كنار رفتن نيروهاي مذهبي از عرصه حمايت از مصدق» از بارزترين آنها به شمار مي رود. مروري بر اين دو عامل، به ويژه مورد دوم مي تواند درك روشني از زمينه هاي اين واقعه به دست دهد. بيش از دو سال از حكومت مصدق مي گذشت و وضعيت نابسامان اقتصادي و سياسي به شدت موجب دلسردي مردم شده بود. دكتر غلامحسين صديقي از نيروهاي مصدق، معتقد است «خمير مايه 28 مرداد در سي ام تير (1332) آماده شده بود.» در آن روز كه به مناسبت سالگرد قيام سي تير برگزار شد، اعضاي حزب توده، صبح دست به تظاهرات زدند و مليون بعداز ظهر، اما چون «تظاهرات توده اي در آن روز ظاهرا چند برابر طرفداران نهضت ملي بود.»، « دولتهاي غربي در ارزيابي قدرت دكتر مصدق، به تضعيف پايگاه دولت معتقد شدند.» اشتباه جبهه ملي در كنار گذاشتن كاشاني، عامل مهمي در بي تفاوتي مردم نسبت به دولت مصدق بود. شكي نيست درصد مهمي از مردم ايران تابع عالمان مذهبي خود بودند و در آن روز، آيت الله كاشاني، مظهر روحانيت سياسي بود و مومنان حساس به مسائل سياسي از او پيروي مي كردند. اينك جبهه ملي رو در روي آيت الله كاشاني ايستاده، خانه او را سنگباران و تعدادي از مريدان وي را مجروح کرده و يكي از مريدان خاص آيت الله كاشاني را به شهادت رسانده بود. مولف كتاب «جنبش ملي شدن صنعت نفت» كه برخورد كينه توزانه و غير منصفانه اش با آيت الله كاشاني در سرتاسر كتاب مشهود است، منتقدانه اعتراف مي كند، كه، «هر چند آيت الله كاشاني در تجديد انتخابات هيئت رئيسه مجلس شوراي ملي در بهار سال 1332 شكست خورد، معهذا هنوز قدرتمند بود و مي توانست گروههايي از طبقات مردم، به خصوص اهالي جنوب تهران را كه در گذشته به طرفداري از دكتر مصدق بسيج مي كرد و به خيابانها مي فرستاد، عليه او (شاه ) برانگيزد.» وي در ارزيابي پايگاه آيت الله اضافه مي كند، «بايد اين نكته را اذعان كرد كه از دوران رضاشاه به بعد، هيچ يك از رهبران مذهبي تا آن زمان، چنان قدرت و نفوذي در كشاندن مردم عادي به خيابانها براي پيشبرد مقاصد سياسي خود نداشتند.» 2 وي، از عدم دفاع آيت الله كاشاني در 28 مرداد از مصدق، انتقاد مي كند و آن را همكاري با كودتا مي شمارد. زهي انتظار بي جا و قضاوت ناحق! به هر حال مصدق در 28 مرداد پشتوانه اي را تخريب كرد كه در 30 تير سال قبل چون كوه استواري از وي حمايت كرده بود.
نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كرد، اين است كه جبهه ملي با به ميدان كشيدن حزب توده در 30 تير و در 25 مرداد، سوء ظن بسياري از روحانيون سنتي را برانگيخت. حزب توده براي اسلام و مومنان سنتي به مثابه خطرناك ترين دشمن بود، لذا تعدادي از مردم نيز به تبع روحانيون، نه تنها از مصدق دفاع نكردند، بلكه يا سكوت كردند، يا خوشحال از سقوط او بودند و يا در صف مخالفين او قرار گرفتند، حال آن كه در جريان 30 تير، بعضي از مراجع و اكثر علماي شهرستانها، خواستار بازگشت مصدق به قدرت بودند و پس از آن پيامهاي متعدد تبريك ارسال داشتند.
به گفته كاتم، «اگر مصدقيها نخواهند، مفهوم 28 مرداد را درك كنند، خود جوش بودن 28 مرداد را كه بايد بپذيرند، زيرا وجود ملاحظه خارجي، اگر هنوز عناصر مهم و مؤثر جمعيت ايران به رهبري مصدق اعتقاد داشتند، او هرگز سرنگون نمي شد.»3
عده اي از نويسندگان سعي كرده اند روحانيت را متهم به دست داشتن در كودتا نمايند.آنان بدون داشتن مدرك و سندي و با حدس و گمان يا بر مبناي شايعات، بعضي از علما را به دست داشتن كودتا متهم نموده اند. نويسنده كتاب «جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران» با برشمردن عده اي از روحانيون طراز اول كه در كودتاي 28 مرداد، در سقوط مصدق دخالت داشته اند، از آيت الله كاشاني نيز نام مي برد، اما بعد از چند سطر اعتراف مي كند كه با تحقيقاتي كه در اين زمينه كرده ايم، «سند قانع كننده اي كه حاكي از ارتباط مستقيم بين آيت الله كاشاني و گردانندگان كودتاي 28 مرداد باشد، به دست نياورده ايم.»4 شكي نيست كه طراحان كودتا به شدت دنبال اين مهم بودند كه پاي روحانيت را در كودتا عليه مصدق باز كنند، اما هرگز موفق نشدند.طرفداران جبهه ملي سعي مي كنند تا آيت الله بهبهاني 5 را يكي از عاملين كودتا معرفي كنند. نويسندگان وابسته به جبهه ملي، اين نكته را به آيت الله بهبهاني نسبت داده اند كه وي با بسيج مردم جنوب شهر به رهبري چاقوكشان و اوباشان، در روز 28 مرداد، باعث سقوط مصدق شد. گر چه اين گفته را چنان تكرار كرده اند كه هيچ كس از منبع يا سند آن سوال نمي كند، ولي نويسندگان جبهه ملي تاكنون هيچ سندي را براي اين ادعا منتشر نكرده اند.آيت الله بهبهاني به عنوان يكي از مراجع تهران كه در سن 82 سالگي بود، در چنان موقعيتي قرار نداشت كه با اراذل و اوباش و چاقوكشان تهران رابطه داشته باشد. منبع اين دعاي بي دليل، نوشته ريچارد كاتم است كه كتاب او پر از دروغپردازيهايي است كه يا ساخته تخيل اوست يا ديكته سازمانهاي جاسوسي براي بدنام كردن نيروهاي مذهبي، كاتم همين دروغ را به آيت الله كاشاني نيز نسبت داده است. البته شكي نيست كه آيت الله بهبهاني در جلوگيري از خروج شاه در نهم اسفند ماه موثر بود و شكي نيست كه آيت الله از سقوط مصدق و پيروزي شاه خوشحال شد، اما نسبت دادن موضوعي بي مدرك، چيز ديگري است. آيت الله بهبهاني، وجود شاه را براي كشور و حفظ وحدت آن ضروري مي دانست. وي بر مبناي آموزه هاي شيعي معتقد بود كه يك كشور احتياج به رئيس دارد، هر چند فاسد و فاجر باشد. وي مصدق را زمينه ساز حكومت توده ايها و ديكتاتور و بي دين تر از شاه مي دانست و وجود او را در مجموع، به حال اسلام و كشور خطرناك ارزيابي مي كرد. به همين علت در جريان نهم اسفند ماه تلاش كرد تا شاه، ايران را ترك نكند. آيت الله بهبهاني در جريان نهضت امام خميني، عليه شاه، قيام كرد و اين خود نشان مي دهد كه آيت الله بر مبناي تفكر خود تصميم مي گرفت نه به قول نويسندگان وابسته به جبهه ملي، به خاطر درباري بودن.
در جريان نهضت امام خميني كه شاه با ناباوري، با حمايت آيت الله بهبهاني از نهضت رو به رو شد، به وي پيام داد كه، «دستور مي دهم ريشت را خشك بتراشند». ايشان در پاسخ گفت، « آن روزها كه قصد رفتن به خارج از كشور را داشتيد، من به دربار آمدم و مانع رفتن شما شدم، طرفداران مصدق آن قدر به صورتم آب دهان انداختند كه هنوز رطوبت آن خشك نشده است. لذا احتياج به خشك تراشيدن ريش نيست.»6 آيت الله در اين پيام به شاه يادآوري كرد كه تاج و تخت او در گروه فداكاري وي در مقابل طرفداران مصدق است.
آيت الله كاشاني و كودتا: آيت الله كاشاني در مورد كودتا بر سر دوراهي جدي قرار گرفته بود. نه ستمهاي زخم آگين جبهه ملي و مصدق قابل گذشت بود و نه حكومت زاهدي، قابل تحمل بود.آيت الله كاشاني، بعدها نيز از مصدق به نيكي و تاسف ياد كرد و در جلسه منزل گرامي (داماد كاشاني)، ضمن تمجيد از دكتر مصدق و ذكر خدمات او گفت، «تاكنون هيچ دولتي به اندازه دولت مصدق به اين كشور خدمت نكرده، ولي افسوس كه در اواخر، اطرافيان او را منحرف نمودند.» 7 آيت الله كاشاني بر حسب خصلت ضد استعماري خود، در زماني كه مصدق خود را چيره بر كودتا مي ديد، به وي اخطار كرد و در روز بيست و هفتم مرداد، در نامه اي از يك كودتاي قطعي توسط زاهدي خبر داد اما برخورد مغرورانه مصدق، تمام زحمات و خونهاي نهضت را بر باد داد.8
آيت الله كاشاني در اين نامه، مطلب بسيار مهمي را طرح مي كند كه قابل تفسير است.
1. آيت الله، مصدق را به ياد مظالمي مي اندازد كه نسبت به وي روا داشته است و ديگر «امكاني براي عرايض» او باقي نگذاشته است. كاشاني، به خصوص، مصدق را به ياد واقعه دهم مرادماه مي اندازد كه حزب پان ايرانيست و به خانه وي حمله كرد و دست به قتل و جرح زد، «مرا لكه حيض كرديد، خانه ام را سنگباران و فرزندانم را زنداني فرموديد.» كاشاني با همه اين رفتار، مي نويسد، «صلاح دين و ملت براي اين خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصي است.» آيت الله هنوز دولت مصدق را لازم مي داند و مي نويسد، «عليرغم غرض ورزيها و بوق و كرناي تبليغات شما، خودتان بهتر از هر كس مي دانيد كه هم و غم درنگهداري دولت جنابعالي است كه خودتان به بقاي آن مايل نيستيد. » لذا اين اخطار نامه را به مصدق مي نويسد.
2. آيت الله كاشاني در اين نامه دو اشتباه بزرگ مصدق را كه بعدا امكاني براي كودتا شد، به مصدق گوشزد مي كند و اين را بايد از دقت نظر آيت الله برشمرد:
الف: انحلال مجلس:
«حرف اينجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجراي رفراندوم نشنيديد... و مجلسي را كه ترس داشتيد شما را ببرد، بستيد. حالا نه مجلسي هست و نه تكيه گاهي براي اين ملت گذاشته ايد.»
بي شك يكي از اشتباهات مصدق، انحلال مجلس بود. انحلال مجلس با شعارهاي دمكراتيك مصدق جبهه ملي سازگار نبود و آنها را نزد مردم ديكتاتور معرفي كرد. شاه نيز منتظر انحلال مجلس توسط مصدق بود تا بهانه اي براي سرنگوني مصدق داشته باشد. شاه در ملاقات با شوراتسكف گفته بود، «اگر مصدق رفراندوم خود را به اجرا بگذارد و مجلس را منحل كند، آن گاه خود او بر طبق قانون اساسي براي بركناري مصدق و آوردن نخست وزير مورد نظرش اختيارات كامل خواهد داشت.»9 انحلال مجلس نه تنها مصدق را از چشم آزاديخواهان انداخت، بلكه آينده را نيز از يك مجلس نيمبند محروم كرد. با اينكه كودتا چيان، عمل مصدق را در انحلال مجلس، غير قانوني اعلام كرده بودند، پس از به قدرت رسيدن، حاضر نشدند همان مجلس را تجديد كنند، عمل مصدق را بهانه قرار دادند و مجددا انتخاباتي را به راه انداختند و افراد مورد نظر را به مجلس آوردند تا بتوانند مسئله نفت را همان طوري كه استعمارگران مي خواستند به تصويب برسانند.
ب: اخراج زاهدي از مجلس:
زاهدي در اعتراض به تحت نظر قرار گرفتن خود، با هماهنگي آيت الله كاشاني در مجلس متحصن بود، اما با فشار نخست وزير، از تحصن خارج و در شمال تهران مخفي شد. آيت الله در اعتراض به اين عمل مصدق نوشت، « زاهدي را كه من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل كنترل نگاه داشته بودم، با لطايف الحيل خارج كرديد و حالا همان طور كه واضح بوده، در صدد به اصطلاح كودتاست.» اتفاقا اين نيز يكي از اشتباهات بزرگ مصدق و مؤيد دقت نظر آيت الله كاشاني بود. خروج زاهدي از مجلس، يكي از پيروزيهاي «سيا» به شمار رفت و به محض اينكه وي از مجلس اخراج شد، رابطه برقرار گرديد. در يكي از اسناد سازمان «سيا» آمده است كه، «سيا اكنون با زاهدي كه در 21 ژوئيه /30 تير، پناهگاه خود در مجلس را ترك گفته بود، تماس مستقيم برقرار كرد.»10
3.آيت الله كاشاني در اين نامه، يكي از جنبه هاي رفتاري سياسي مصدق را به وي تذكر مي دهد، مصدق در طول تاريخ او را حفظ مي كرد، به ميدان مبارزه مي آمد و هر جا جان يا آبروي خود را در معرض خطر قرار مي ديد، صحنه را ترك مي كرد. مصدق در جريان بيست و پنجم تيرماه، 1331 بدون مشورت با همكاران و جبهه ملي استعفا داد و به خانه رفت. وقتي مردم قيام كردند و شاه را مجبور به عقب نشيني و قوام را مجبور به استعفا كردند، از خانه بيرون آمد و روي كرسي صدارت نشست.
آيت الله كاشاني اين رفتار عافيت طلبانه مصدق را يادآور مي شود و حدس مي زند اين بار نيز مصدق با طرح يك نقشه ديگر، يعني چشمپوشي از توطئه زاهدي، تصميم دارد تا با يك ژست ملي و مظلومانه، خود را از درگيريهاي كمرشكن نجات دهد. آيت الله مي نويسد، «از تجربيات روي كار آمدن قوام و لجبازيهاي اخير بر من مسلم است كه مي خواهيد مانند سي ام تير كذايي، يك بار ديگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه برويد. اگر نقشه شما نيست كه مانند سي ام تير عقب نشيني كنيد و به ظاهر قهرمان زمان بمانيد و اگر واقعا با ديپلماسي نمي خواهيد كنار برويد، اين نامه من سندي در تاريخ ملت ايران خواهد بود كه من شما را با وجود همه بديهاي خصوصيتان نسبت به خودم، وقوع حتمي يك كودتا به وسيله زاهدي، آگاه كردم كه فردا جاي هيچ گونه عذر موجهي نباشد.»
4. آيت الله كاشاني، بدبينانه اين كودتا را توطئه اي مثلثي مي داند كه اضلاع آن آمريكا و زاهدي و ضلع ديگر آن مصدق است.حدس آيت الله اين است كه مصدق با آمريكايي ها ساخته تا جريان نفت را به نفع آمريكا حل كند. گر چه طبق اسناد، اين حدس آيت الله كاشاني صحيح به نظر نمي رسد، ولي نتيجه كودتا همان شد كه وي پيش بيني كرد. آيت الله در اين زمينه نوشت، « اگر حدس و نظر من صحيح نيست كه همان طور كه در آخرين ملاقاتم در دزاشيب به شما گفتم و به هندرسون گوشزد كردم كه آمريكا، به ما در گرفتن نفت از انگليسيها كمك كرد و حالا به صورت ملي و دنيا پسندي مي خواهد به دست جنابعالي اين ثروت را از ما به چنگ آورد.» آيت الله مي نويسد كه كودتاي زاهدي « مطابق با نقشه خودشماست.» آيت الله كاشاني قسمت آخر نامه را با زيركي خاصي مي نويسد و مصدق را در بن بست قرار مي دهد كه اگر حدس و نظر من صحيح نباشد كه شما با آمريكا و زاهدي هماهنگ هستيد، شما را «آگاه كردم كه فردا جاي هيچ گونه عذر موجهي نباشد.»
مصدق در جواب اين نامه، مغرورانه نوشت، «مرقومه حضرت آقا، وسيله آقا حسن آقا سالمي زيارت شد. اين جانب مستهظر به پشتيباني ملت ايران هستم. والسلام. دكتر محمد مصدق. امضا.»
بعضي از افراد مغرض در اصالت اين نامه ترديد كرده اند و انتشار اين نامه را بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، تاييدي بر ترديد خود دانسته اند. پس از چاپ خاطرات ناصرخان قشقايي نيز، دليل جدي بر رد اصالت اين نامه گرفته اند ؛ زيرا آيت الله در اين نامه مي نويسد كه، «اگر به راستي در اين فكر اشتباه مي كنم، با اظهار تمايل شما، سيد مصطفي و ناصرخان قشقايي را براي مذاكره خدمت مي فرستم.» حال آنكه ناصرخان در آن ايام طبق خاطرات در فارس بوده است. با دقت در نامه و پاسخ آن به دلايل ذيل، هيچ شبهه اي در اصالت نامه وجود ندارد:
1. خط نامه با ساير نامه هاي آيت الله و خطوط وي هيچ تفاوتي ندارد و با كارشناسي مشخص است كه خط، خط آيت الله كاشاني است و امضاي پاسخ نيز امضاي مصدق است.
2. هر كس با محتواي نامه هاي آيت الله كاشاني و نوشته هاي دكتر مصدق آشنايي داشته باشد، قطعا به اصالت به اين دو نامه اعتماد پيدا مي كند. به قول كارتوزيان، «نظر اينجانب بر اين است كه نامه هاي جعلي نيستند، خاصه به اين دليل كه پاسخ مصدق را به كاشاني، هيچ نابغه اي نمي توانسته است به اين خوبي جعل كند.»11
3. اشكال نبودن ناصرخان در تهران، موجه به نظر نمي رسد. ناصر خان از ياران نزديك مصدق بود كه به آيت الله كاشاني نيز احترام مي گذاشت و بسياري از پيامها توسط وي بين اين دو ارسال مي شد.از اين رو، آيت الله قصد داشته است تا سخنهايي را كه نمي شده در نامه بنويسد، به وسيله ناصرخان بفرستد. قطعا، آيت الله از غيبت ناصرخان بي اطلاع بوده است و اين بي اطلاعي چنان معمولي است كه امكان اتفاق آن بسيار زياد است. چنانچه كارتوزيان نيز مي نويسد، «اين به هيچ وجه ثابت نمي كند نامه كاشاني به مصدق جعلي است. معلوم نيست كاشاني از نبودن ناصرخان در تهران باخبر بوده است.»12
4. اين نامه، تنها بعد از انقلاب منتشر نشده است، بلكه قبل از پيروي انقلاب اسلامي در كتابي كه در پاسخ به كتاب «گذشته چراغ راه آينده است.» منتشر شده نيز چاپ شده است. حجت الاسلام خسرو شاهي در مورد نامه آيت الله كاشاني به مصدق از احسان طبري كه در خاطرات خود به آن اشاره مي كند، سئوال مي كند. طبري در پاسخ مي گويد، «نسخه اي فتوكپي شده از اين نامه، قبل از انقلاب اسلامي در آلمان توسط يكي از دوستان در اختيار من قرار گرفت تا در نوشتن تاريخ ايران و خاطرات خود از آن استفاده كنم.»13
5. خوشبختانه راوي نامه رسان، يعني جناب آقاي دكتر حسن سالمي، نوه دختري آيت الله كاشاني، زنده است و طي مقاله اي به تمام شبهات پاسخ گفته است.14 بنابراين اگر نخواهيم مغرضانه به اصالت نامه نظر بيندازيم، اين نامه نيز مانند اكثر اسناد، قابل اعتماد و اعتبار است و نظر آيت الله كاشاني را نسبت به حكومت مصدق و كودتا مشخص مي كند.
پينوشتها:
1 روزنامه دنيا 20 شهريور 1358 به نقل از سرهنگ غلامرضا نجاتي، جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران، ص 301
2 سرهنگ غلامرضا نجاتي، پيشين، ص 31
3 ريچارد كاتم، ناسيوناليسم در ايران، ترجمه فرشته سرلك، ص 332
4 غلامرضا نجاتي، پيشين، ص 377
5 آيت الله سيد محمد بهبهاني در سال 1291 ق در تهران متولد شد، وي فرزند آيت الله سيد عبدالله بهبهاني از رهبران مشروطه و از شاگردان مرحوم آخوند خراساني بود كه پس از تكميل تحصيلات به ايران آمد و از موقعيت بسيار بالايي نزد همه طبقات مردم تهران برخوردار بود. وي در نهضت امام خميني شركت كرد و عليه شاه و دولت وارد مبارزه شد لكن در همان اوايل نهضت، در 1342 به دليل كهولت سن درگذشت.
6 حجه الاسلام فلسفي، خاطرات و مبارزات، ص 162
7 روحاني مبارز آيت الله سيد ابوالقاسم كاشاني، ج2، ص 638، سند شماره 309
8 تصوير سند در صفحه 271
9 اسناد محرمانه CLA، ص 55
10 همان، ص 53
11 محمد علي همايون كاتوزيان، مقاله سالهاي بحران! نامه كاشاني به مصدق، تاريخ و فرهنگ معاصر، شماره، ص381
12 همان، 6-7
13 سيد هادي خسروشاهي، تاريخ و فرهنگ معاصر، شماره 6-7، ص 316
14 اين مقاله تحت عنوان سند شناسي نامه آيت الله كاشاني به دكتر مصدق در فصلنامه تاريخ و فرهنگ معاصر شماره 7-6 از صفحه 151 به چاپ رسيده است و مراجعه به آن، ضروري است.
ادامه دارد...
/ج