تأملاتی نظری و تاریخی در علل و انگیزه های پیدایش جریان پیدایش جریان آقای منتظری (56)
آزمایش های خدایی و روسیاهی نازدودنی
-آقای منتظری و آزمایش خداوندی
آقای منتظری آن گاه که از قائم مقامی کنار گذاشته شد، رشته شکیبایی و بردباری را به گونه ای از دست داد که به انقلاب پشت کرد و در صف دگراندیشان و اپوزیسیون ایستاد و هم صدا با رادیوهای بیگانه بر ضد نظام جمهوری اسلامی به سمپاشی و جوسازی دست زد.
کتاب خاطرات منسوب به آقای منتظری اگر به راستی از زبان او بیرون آمده باشد و یا اگر دیگران آن را گفته و نوشته اند، مورد تأیید او قرار داشته باشد، باید گفت که آقای منتظری رسما رویاروی نظام جمهوری اسلامی ایستاده و در توطئه براندازی با دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی هم صدا شده و دانسته یا نداسته به رویارویی با انقلاب برخاسته است. با
نگاهی به برخی از آنچه در کتاب منسوب به او آمده است می بینیم دروغ هایی در راه براندازی نظام اسلامی و به زیر سؤال بردن انقلاب مطرح گردیده است که شرم آور است و اکنون به عنوان نمونه برخی از آن را بازگو می کنیم:
... آقای یزدی که رئیس قوه قضائیه است دائم می گوید هیچ جا در دنیا کشور ما آزادی نیست، محاکمات علنی است و افراد وکیل می گیرند و هیئت منصفه هست؟خوب ما که می بینیم افراد را سری محاکمه می کنند، بعد هم به هرچه می خواهند او را محکوم می کنند، آقایان چرا حرف هایی می زنند که خودشان می دانند دروغ است... .(2)
البته این ادعای دروغ را که «افراد را سری محاکمه می کنند، بعد هم هر چه می خواهند او را محکوم می کنند»، رادیوهای صدای امریکا، سلطنت طلبان و رژیم صهیونیستی و... بارها پخش کرده و روی آن مانور داده اند، لکن از یک روحانی که خود را مجتهد و متشرع می داند انتظار می رفت که دست کم یک مورد از محاکمات سری را نام می برد و اعلام می کرد که فلانی را به طور سری محاکمه کردند و«بعد هم به هر چه می خواستند محکوم کردند»تا به عنوان یک «آخوند دروغگو»معروف نشود. ازآقای منتظری با آن لاف و گزاف روا نبود که دروغ پردازی های زشت بوق های ضد بوق های ضد ایرانی دشمنان این ملت و کشور را تکرار کند و بدون نشان دادن سند و مدرکی بگذارد و بگذرد.
آقای منتظری در دفاع مهدی قاتل می گوید(یا از زبان او می گویند):
... حالا بعضی افراد می گویند که آن مدتی که در زندان بوده به ساواک قول همکاری داده بوده ولی من بعید می دانم که ساواکی شده باشد. نظیر این قول همکاری هایی که آقایان می گویند به ساواک داده من می دانم بسیاری از این شخصیت هایی که الان سرکار هستند و مطرح اند در دوران زندان و زیر بازجویی داشته اند، این اعلان وفاداری به اعلیحضرت و بیزاری از فلان کس از چیزهایی بود که خیلی افراد داشته اند و من الان نمی خواهم اسم بیاورم و پرده دری کنم (!!)او هم لابد مثل دیگران به خیال خودش می خواسته کلاه سر ساواکی ها بگذارد و به اسم همکاری با آنها کارهایش را پیش ببرد... !!(3)
آن روز که اسناد همکاری مسعود رجوی با ساواک بر ملا شد، سازمان منافقین ترفندی را که برای رهایی نامبرده از بی آبرویی و رسوایی به کار گرفت این بود که این گونه قول و قرار با ساواک را بسیاری از زندانی ها داشته اند و این روش به عنوان یک تاکتیک در میان زندانیان در آن شرایط خفقان بار متداول بوده است! و اکنون می بینیم که این دروغ از زبان آقای منتظری تکرار شده و «بسیاری از شخصیت ها»با این دروغ مورد اتهام قرار گرفته اند! از آنچه در کتاب خاطرات از زبان آقای منتظری آمده است-که در بالا آمد-به دست می آید که
نامبرده اصولا از نوع همکاری مهدی قاتل با ساواک آگاهی داشته و نه از قول و قراری که با ساواک بسته اطلاعی به دست آورده است. از این رو، در آغاز می گوید:«بعید می دانم که ساواکی شده باشد»! در گام بعدی می گوید:«نظیر این قول همکاری... من می دانم بسیاری از این شخصیت ها... داشته اند»!!بدون اینکه بررسی کند که آیا مهدی قاتل تنها قول همکاری داده یا همکاری هم کرده است!؟و بدون اینکه برای این اتهام سنگین و ننگین خود یک نمونه بیاورد و بنمایاند که کدامین شخصیت امروز ایران قول همکاری به ساواک داده است!؟ و آن گاه برای تبرئه نامبرده موضوع را به «وفاداری به اعلیحضرت و بیزاری از»امام پیوند می دهد و روی حقدی که از امام دارد به عنوان «فلان کس»آن را مطرح می کند. در صورتی که جریان «وفاداری به اعلیحضرت»و قول همکاری به ساواک دو جریان جدای از هم بوده است و اگر کسی از روی تاکتیک و یا به هر علتی «به اعلیحضرت»اعلام وفاداری کرد، قول همکاری به ساواک نمی باشد. بگذریم از اینکه این نگارنده که عمری را به مطالعه اسناد ساواک و شهربانی و دیگر اسناد دوران ستمشاهی سپری کرده، حتی برای یک مورد ندیده است که یک مقام برجسته روحانی و حتی مذهبی در زندان نسبت به «اعلیحضرت»اعلام وفاداری کرده و نسبت به امام بیزاری جسته باشد.
این ادعا نیز از ذهنیت آلوده عناصری ریشه می گیرد که نسبت به روحانیت کینه دیرینه دارند و با هر بهانه ای می کوشند که عالمان اسلامی و مقامات روحانی را به زیر سؤال ببرند. نکته در خور توجه اینکه آقای منتظری آن گاه که «بسیاری از این شخصیت هایی[را]که الان سرکار هستند و مطرح اند»مورد اتهام قرار می دهد و به آنان تهمت می زند که «در دوران زندان و زیر بازجویی»به ساواک قول همکاری داده باشند، چهره در زهد و پارسایی و پرهیزکاری می کوشد که بله «من الان نمی خواهم... پرده دری کنم»!! شگفتا! به زیر سؤال بردن دسته جمعی «بسیاری از این شخصیت هایی که الان سر کار هستند و مطرح اند»پرده دری نیست؟!و تنها آوردن نام کسی که به ادعای او «قول همکاری به ساواک»داده است که موجب تبرئه دیگر
شخصیت هایی خواهد شد که مورد اتهام قرار گرفته اند. «پرده دری»است؟! آقای منتظری که از آغاز تا پایان خاطرات که به نام او تنظیم شده است از روحانیان و مراجع بزرگ گذشته تا به امروز بسیاری را به شیوه های گوناگون به زیر سؤال برده و «پرده دری»کرده است، در این مرحله یکباره به مقدس مآبی دست زده تا خود را از تنگنا برهاند.
جای تردید نیست اگر آقای منتظری از روحانیان زندانی کسی را سراغ داشت که از دید او گام کج گذاشته باشند در بی آبرو کردن آنان پروا نمی کرد و تردید به خود راه نمی داد. این شیوه همه عناصر از خدا بی خبر و نفاق پیشه است، آن گاه که سند و مدرکی برای ادعای دروغ خود ندارند، عابد و زاهد می شوند و از عنوان پرهیز از «پرده دری»راه گریزی برای خود هموار می کنند.
نگارنده هیچ گاه باور نمی کرد که آقای منتظری به پست و سمت قائم مقامی تا این پایه وابسته و دلبسته باشد که داغ از دست دادن آن او را به رویارویی با نظام جمهوری اسلامی و انتقام از کیان روحانیت بکشاند و نه تنها بکوشد از امام و روحانیان که او را قائم مقامی عزل کردند انتقام بگیرد، بلکه بخواهد اساس روحانیت را به زیر سؤال ببرد. در کتاب خاطرات از زبان او آمده است:
... البته این مطلب را هم بگویم که الحمدالله از این جریانات [عزل از قائم مقامی]ناراحت نیستم... و بسیار هم از وضع خودم راضی هستم... (4)
لیکن موضع گیری های پیاپی او بر ضد نظام جمهوری اسلامی و گفتگوهایی که با رسانه های بیگانه صورت می دهد و پرخاشگری های و پیرایه تراشی ها بر ضد عالمان دینی، پیشوایان روحانی و مقامات نظام جمهوری اسلامی و... نشان می دهد که او از اینکه از قائم مقامی کنار گذاشته شده تا آن پایه در رنج است که اگر توان داشته باشد در راه براندازی نظام جمهوری اسلامی از هیچ توطئه ای پروا نخواهد کرد، حتی اگر به قیمت نابودی اسلام تمام شود. او برای به زیر سؤال بردن مقامات روحانی با هر دستاویزی می کوشد که از مهره ها و چهره های روشنفکرمآب و گروهک های مرموز ستایش کند و به آنها آبرو و اعتبار بخشد.
عصبیت و حساسیتی که در خاطرات منسوب به آقای منتظری، نسبت به عناصر گروهکی و مخالفان نظام و انقلاب اسلامی دیده می شود، گویای عقده های دیرینه و چرکینی است که دست اندرکاران خاطرات نامبرده نسبت به پیشوایان روحانی، حوزه های علمی و طلاب علوم اسلامی دارند، تا آنجا که از هر بهانه و دستاویزی برای نکوهش روحانیان و ستایش دگراندیشان بهره برداری کرده اند و کینه توزی خود را نسبت به روحانیت آشکار ساخته اند. در خاطرات منسوب به او آمده است:
... بعد که آمدم بند عمومی با آقای دکتر پیمان هم غذا شدیم، گاهی چند تا کلمه انگلیسی هم با هم صحبت می کردیم و من کمی انگلیسی نزد او خواندم. خیلی اهل مطالعه بود تا ساعت یازده شب می نشست مطالعه می کرد، انگلیسی می خواند، عربی می خواند، تاریخ
مطالعه می کرد، فقه مطالعه می کرد، با اینکه ایشان طلبه نبود، من طلبه ای ندیدم این قدر مطالعه کند... . (5)
کسانی که چند صباحی را در حوزه های علمی گذرانده باشند می دانند مطالعات طولانی، نه تا ساعت 11، بلکه تا اذان صبح در میان طلاب و اساتید حوزه پیشینه فراوان دارد، در زندگی بسیاری از بزرگان حوزه می خوانیم: به گونه ای در مطالعه غرق می شدند که یکباره صدای اذان صبح بلند می شد. مرحوم ابوالقاسم گرجی از مجتهدان عصر ما روایت می کرد که شب ها به گونه ای سرگرم مطالعه می شدم که از آبگوشتی که برای شام خود روی چراغ خوراک پزی که جنبه بخاری نیز داشت گذاشته بودم، غفلت می کردم که یکباره بوی سوخته آن مرا به خود می آورد و چه بسا شب هایی بدون شام تا آن پایه مطالعه را ادامه می دادم که صدای اذان صبح بلند می شد. برخی از دوستان پدر این نگارنده (مرحوم آیت الله سید احمد زیارتی)روایت می کردند که آن مرحوم خیلی از شب ها تا اذان صبح به مطالعه سرگرم بود آن گاه که صدای اذان صبح بلند می شد این بیت را زمزمه می کرد:
من بودم و کاری و کتابی و کناری(6)
آن نعره زن حی علی را که خبر کرد
از مرحوم سید کاظم قریشی، که دیر زمان هم حجره آقای حاج شیخ یوسف صانعی بود،
شنیدم که ایشان هر شب دست کم هفت ساعت مطالعه می کنند.
چنان که اشاره شد کسانی که با حوزه های علمی سروکار داشته باشند می دانند که تا ساعت 11 شب به مطالعه نشستن کار عادی طلابی است که چندان جدی به درس نمی پردازند و آوردن این گونه خاطره از زبان آقای منتظری، نشان دیگری است که کتاب خاطرات از زبان و قلم او نیست و کسانی که به تنظیم این خاطرات دست زده اند با حوزه های علمی و طلاب علوم اسلامی سر و کار نداشته و از شیوه درس و بحث اسلامی سر و کار نداشته و از شیوه درس و بحث و مطالعه آنان بی خبر بوده اند و تنها غرض آنان از این خاطره بافی ها عقده گشایی، چهره سازی از ورشکسته ها و لیبرال-دموکرات ها و خوار داشتن حوزه های علمی، مقامات روحانی و طلاب علوم اسلامی بوده است. البته دار و دسته وابسته به هادی و مهدی هاشمی نیز از این گونه خاطره سازی های غرض دیگری را دنبال می کنند، آنها می بینند که آقای منتظری ارزش واعتبار خود را در میان نیروهای انقلابی، مسئولان جمهوری اسلامی و روحانیان متعهد از دست داده و مردم نیز به او پشت کرده اند. از این رو، برآنند با مجیزگویی و چاپلوسی در برابر گروهک ها و عناصر به اصطلاح ملی گرا و ستایش فراوان از زبان آقای منتظری، برای آنان کفه ترازو را به سود باند خویش سنگین کنند و چنین بنمایانند که نامبرده اگر پایگاه مردمی را از دست داده و در میان حوزه های علمی و مجامع و مقامات روحانی بی آبرو و اعتبار شده است، در عوض از پیشتیبانی
گروه ها و سازمان های سیاسی و قبیله روشنفکری برخوردار است! غافل از اینکه این گروه ها و باندها در دوران قائم مقامی آقای منتظری به او به چشم یک «لاده»نگاه می کردند و سخنان او پیوسته با پوزخند و استهزای آنان روبه رو می شد.
به یاد دارم که یک بار در میان سخنرانی مرحوم مهندس بازرگان آن گاه که حاضران همراه با تکبیر گفتند:«درود بر منتظری، امید امت و امام». بازرگان نتوانست نفرت خود را از نامبرده پنهان سازد، از این رو، با صراحت اظهار کرد:«امیدوارم خداوند به امام آن قدر عمر دهد که هیچ گاه نوبت رهبری به این امید امت و امام نرسد. »(چیزی به این مضمون)چون او و بسیاری دیگر از گروه ها و چهره ها سالیان درازی با آقای منتظری در زندان و در محافل و مجامع گوناگون سیاسی- مذهبی نشست و برخاست داشتند و می دانستند که نامبرده تا چه پایه پیاده و ساده و بی مایه است.
پینوشتها:
1. مورخ انقلاب اسلامی.
2. خاطرات منسوب به آقای منتطری، ص 598.
3. همان، ص 605.
4. همان، ص 719.
5. همان، ص 347.
6. مصرع اول این بیت در اصل چنین است:من بودم و یاری و نگاری و کناری.
منبع:نشریه 15 خرداد، شماره 18.
ادامه دارد...
/ج