نطق هاي پيش از دستور شهيد دکتر پاك نژاد

نطق پيش از دستور، در خصوص تفرقه افكني استعمار درمسائل اسلامي و لزوم توجه مسئولان به اين امر جلسه بيست وچهارم 24 اسفند ماه 1359 رياست مجلس: آقاي علي اكبر پرورش (نايب رئيس)
سه‌شنبه، 14 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نطق هاي پيش از دستور شهيد دکتر پاك نژاد

نطق هاي پيش از دستور شهيد دکتر پاك نژاد
نطق هاي پيش از دستور شهيد دکتر پاك نژاد


 






 

درآمد
 

شهيد دكتر سيدرضا پاك نژاد، در زمان كوتاه وكالت خود در مجلس اول، دو نطق پيش از دستور داشته است كه در ذيل مشروح آنها ارائه مي شود:

نطق نخست
نطق پيش از دستور، در خصوص تفرقه افكني استعمار درمسائل اسلامي و لزوم توجه مسئولان به اين امر جلسه بيست وچهارم 24 اسفند ماه 1359 رياست مجلس: آقاي علي اكبر پرورش (نايب رئيس)
 

پاك نژاد- بسم الله الرحمن الرحيم- همزمان با شروع جنگهاي صليبي، جدايي انداختن بين مسلمانان و قرآن ضروري تشخيص داده شد و اقداماتي در اين زمينه به عمل آمد و با ورود برادران شرلي به ايران، متن اجتماع از خرافات و رهيافت پر شد، و قرآن ازمتن زندگي دور و به گورستانها نزديك و ازفلسفه قيادت به جهت قرائت سوق داده شد. در دو قرن اخير، بوسيله ايادي صليبيون استعمارگر، ايجاد تفرقه بين قرآن و مردم، شكل مسابقه به خود گرفت تا رژيم پهلوي را روي كار آوردند. اين رژيم اصرار داشت، و براي حذف كلي قرآن از مدارس ابتدا آياتي چند را كه فرازي از جهاد و امربه معروف و نهي ازمنكر نداشت به نام آيات منتخبه به جاي قرآن گذاشت و پس از مدت كوتاهي آن را هم برداشت، ديگربه جاي آنكه در بازارها بگويند احل الله بيع و حرم الربا و در محله بدكاران گفته شود لا تقرب الزنا و در جمع ها بگويند شراب ننوشيد، به پدر و مادر خود نيكي كنيد، غالباً به مردان مي گفتند و چون در حديث داريم اگر هر آيه اي برقبري خوانده شود كه صاحبش به آن عمل نكرده باشد، عذاب مي كشد. استعمار، بدين وسيله، بعضي از مردگان مان را نيز مانند زندگان عذاب مي کرد. ديگر اين كتاب عتيقه و كتاب ورد تنها جنبه مقدس و تبرك يافته و از سرحد زندگي و حيات عمومي بركنارشده و در سرحد عالم اموات و تشريفات آمرزش قرار گرفت و آهنگ آن اعلام مرگ شد و همانگونه كه خود در سوره فرقان مي فرمايد قرآن نزد ملل مسلمان مهجور گرديد.
رژيم پهلوي، همسان با اين عمل نسبت به قرآن، با روحانيت نيز چنان كرد كه مردم ساده انديش تصور كردند روحانيت فقط مي تواند در زمان مرگ و عقد ازدواج شركت كند كه قسمت اخير را هم يكسال قبل از شروع انقلاب ديديم بوسيله گروهك خاصي در شميرانات چگونه تشكيلاتي دادند كه خواستند روش ازدواج اسلامي را نيز برانداخته، در كاهش دادن جمعيت ايرانيان مسلمان، رژيم را كمك نمايند. رژيم وسايل جلوگيري از آبستني را تبليغ كرد، قانوني شدن سقط جنين را به مجلس برد. به هر پزشكي آمار مي داد اگر توانست بيشتر از ساير پزشكان از آبستني جلوگيري نمايد به او بورس داد. وقيحانه تر از همه آنكه لايحه قانوني شدن سقط جنين بوسيله هويداي به اصطلاح نسخت وزير به مجلس آمد و چون به عللي مجبور به پس گرفتن آن شد، طي بخشنامه اي محرمانه به هر پزشك متخصص زنان، اجازه زياد بودن جمعيت اعمال كردند، اما فقط جمعيت مسلمانهاي ايران زياد بود، زيرا پزشك از هند و فيليپين و راننده از كره و حتي كلفت از فليپين مي آوردند و جمعيت زياد نمي شد و فقط ايراني مسلمان زياد بود. بزرگ از اين جهت كه با يك عمل، هم به اسلام ضربه وارد كرد و هم از صهيونيسم بين المللي دلجويي به عمل آورد. ضربه به اسلام از اين جهت كه نام وياد مؤسس اسلام نبي خاتم(ص) از متن تاريخ برداشته شود و دلجويي از صهيونيسم بين الملل كه بنا بر گزارشهايي و از جمله مجله هوخت شماره 2 صفحه 1 كه گويد«مبداء تاريخ شاهنشاهي را كه به جاي هجري گذاشته اند، روزي بود كه در تورات به نام كورش ثبت شده و آن روز گشودن دژ بابل و نجات يهوديان بود. آنقدر تغيير تاريخ حائز اهميت بودكه رژيم هم مي دانست و همين كه خود را در محاصره انقلابيون ديد، قبل از هر چيز تاريخ را مجدد به هجري برگرداند. رژيم در اين اواخر به فكر ارتباط دادن اهل البيت(ع)، ثقل اصغر به دنبال ثقل اكبر قرآن را به گورستان فرستاد. طي بخشنامه اي به همه ارگانهاي دولتي دستور داد نام هيچ يك از افراد خاندان پهلوي بر عمارات و مؤسسات كوچك و آنچه در خور شأن درباريان نيست گذاشته نشود و زهي بي شرمي كه همزمان با اين اقدام نامگذاري گورستانها شروع گرديد. اما چگونه نامگذاري كه دانشگاهها به نام فرح و شهناز باشد و گورستان ها به نام زهرا و معصومه و نتيجه را كه از خواسته هاي ضد اسلامي رژيم بود، مي توانم براي طالبان، خصوصي به عرض برسانم. به دستور اربابان در ساير كشورهاي اسلامي نيز مشابه اعمال مذكور ديده شد.
حتي سخن تعويض تاريخ هجري دركشور سرسپرده مصر به تاريخ قبلي در روزنامه ها اعلام گرديد كه با انقلاب اسلامي ايران ناكام ماند. علت، شدت يافتن اعمال ضد اسلامي در كشورهاي اسلامي بوسيله سران سرسپرده آنها به استكبار جهاني بود كه در اين اواخر به دنبال سخنراني معروف گلادستون نخست وزير انگلستان بود. كلادستون نخست وزير انگلستان يكصد سال قبل در حالي كه كلوچه نان لندني در يك دست و قرآن در دست ديگر داشت، به پارلمان وارد شد و پشت تريبون قرار گرفت. نان را به نمايندگان نشان داده گفت: آقايان، ما ده نفريم و اين نان را داريم و حال آنكه فقط ده نفر مي تواند با خوردنش سير شوند، اگر بدهيم دونفر، هشت نفر بقيه خواهند مرد واگر برسرآن دعوا كنيم، هرده نفر از بين خواهيم رفت. لذا مي فهميم كه تنها راه نجات، بزرگ كردن نان است وبزرگ كردن نان، مواد اوليه مي خواهد كه آن هم فقط در مشرق زمين وجود دارد. اما زماني كه آن خانه (منظورش كعبه بود) و اين كتاب در ميان مسلمانان است، اين عمل غيرممكن مي باشد و درحالي كه قرآن را بلند كرده بود، گفت: آري تا زماني كه اين كتاب بين مسلمانان است، سياست نفوذي بريتانياي كبير بركشورهاي اسلامي ناپايدار خواهد ماند واين است برنامه استعماري اقتصادي جهان خواران شرق وغرب كه مردم را نمي خواهند. مردم را نمي خواهند و نفت شان را مي خواهند. ويليام ادوارد گلاستون، آن روز، قرآن را به مجلس آورد و من امروز به مجلس آوردم و اين قرآن (قرآن بردست بلند مي شود) واين قرآن كه در اين پارلمان شريف جمهوري اسلامي ايران بلند مي شود، به نمايندگي تمام پارلمانهاي كشورهاي اسلامي بلند مي شود. او، قرآن را عليرغم قرآن به پارلمان آورد ومن قرآن را عليرغم دشمنان قرآن به مجلس آوردم، به اتكاءقدرت انقلابي به ملت رزمنده ايران داد آوردم. او، شكست قرآن را خواست تا نان مردم بريتانيا را درست كند و من شكست مستكبران را مي خواهم، تا وضع مستضعفان جهان درست شود. او، قرآن را در دست گرفت تا به دست درازي بر كشورهاي قرآني بيفزايد و منابع مادي و معنويشان را به غارت ببرد و مسلمين به دامن مطامع جوامع پيشرفته صنعتي بيفتد و من آن را بر دست بلند كردم كه ان شاالله قرآن با ارزشهاي والاي انساني كه دارد، تا قلب كشورهاي جهان خوار نفوذ يابد وبا صدور اسلام بر همه ابرقدرتها پيروز شويم.
او، قرآن را آورد كه نان مان و نفتمان را ببرد و من آوردم كه بگويم اين كتاب در انتظار سيادت مستضعفان برجهان است و نان ونفتشان بايد براي خودشان باشد. او، قرآن را آورد كه با روحانيت با جان و خون مردم به هم آميخته و پيوندشان ناگسستني است. او، قرآن را‌آورد تا ازميان ومتن زندگي بازگردد و مسلمانها تحت لواي قرآن باشند وكلادستون مابها را به قبرستان بفرستند و بگويند با رهبري اين كتاب هدايت بودكه دنياي اسلام ورزي پيشرو و رهبر باشد. او، قرآن را آورد كه سرسپرده گاني چون تقي زاده ها بگويند تا مسلمانان كماً و كيفاً غربي نشوند، چيزي نخواهند شد و شريف امامي ها عملاً دست به اين كار بزنند و من قرآن را آوردم كه جهانيان بدانندكه تاتسليم احكام اين كتاب نشوند، روي صلح و آرامش نخواهند ديد. او،قرآن را آورد كه هر سرباز انگليسي در هرنقطه جهان بجنگد، براي به اسارت كشاندن مردم و استثمارشان باشد و من آوردم كه دنيا را متوجه جنگجويان جان بركف كشورمان نمايم كه ببينند چگونه در راه پاسداري ازقرآن و جمهوري اسلامي ايران، دلاورانه در مرزها مي رزمند، تا مستضعفان جهان را از قيد اسارت نجات دهند. ائمه جمعه تمام كشورهاي اسلامي و خطباي آنها و نويسندگان آنها كه در اين مدت آرزو مي كردند تا كاش روزي بيايد در يكي از پارلمانهاي كشورهاي اسلامي به گلادستون پاسخ داده شود، اي كاش زنده بودند و مي ديدند اينك پاسخ را و امروز به آرزوي خود رسيدند كه او قرآن را آورد كه با كوچك كردن كتاب مسلمانان، نان مردم بريتانيا را بزرگ كند وبزرگ شدن نان يعني دسترنج و ذخائرشان از كشورهاي اسلامي صادر شدن، و من قرآن را به پارلمان آوردم تا به يك ميليارد مسلمان جهان از اين پارلمان شريف به نمايندگي جمهوري اسلامي ايران، نهضت بازگشت به قرآن را به عموم مسلمين جهان تبريك بگويم و اضافه نمايم با بودن اين قرآن در متن زندگي مردم مسلمان، در هيچ يك از كشورهاي اسلامي، نبايد برنامه صادراتي و وارداتي اش به دلخواه استعمار تنظيم شود و آنچه بايد سعي در صدورش داشت، اسلام است و اي كاش ساعتي بيانديشند آيا اسلامي كه در كشورشان است، اسلام خداخواسته است يا اسلام وابسته؟ ساعتي فكر كنند كه هم اينك مسئوليتي بزرگ دارند تا بفهمند اگر اسلامشان از طرف كفر و الحاد حمايت مي شود، چه اسلامي است. اي كاش فكر كنند تا بدانند در كجاي عروه الوثقاي الهي هستند.
رؤساي آنها از اسلام چه اندازه سهم شان مي دهند و اگر مي خواند بفهمند در كجاي اسلامند، قلمي و قرآني بردارند و آنچه از آيات محكمات به آن عمل مي شود، جدا و به آنچه عمل نمي شود جداگانه بنويسند و خوب به آن دوبرگ، نظر ودقت كنند، تازه خواهند دانست كه قرآن كه در كشورشان است، قرآن كلادستون خواسته است يا قرآن جبرئيل آورده است، كه گلادستون قرآني نمي خواهد كه منادي بخش آزادي انسان هاست، بلكه قرآني مي خواهد كه صداي مسلمانها در گلويشان خفه شود، و من قرآني را آورده ام كه بشريت بفهمد انتخاب جملات تشريفاتي از طرف ابرقدرتها، چون دفاع از حقوق بشر يا رهايي خلق ها و حق ملل درتعيين سرنوشت خود- همه وهمه- براي فريب دادن مردم جهان است و مسلماً بايد هرچه فرياد دارند برسراستكبارجهاني كه رأس آنها آمريكاست بكشند. آري، تا تسليم احكام خدانشويم ، تا نانمان صادر مي شود، نه انقلابمان، و اين را نيز مي دانم هرچه نانمان و تورم اقتصادي؛ يعني همين. من از مسلمانان جهان مي خواهم، اگر حق برداشت از ذخائر خود وحق استفاده از دسترنج خويش را دارند و متعهد نيستند كه كرامت قرآن وشرف كعبه را معاوضه كنند، يا ناني كه ابرقدرتها مي خواهند بخورند، به چيزي جز اسلام و صدور اسلام فكر ننمايند و انقلاب ايران را كه جز براي اسلامي كردن مردم و صدور اسلام صورت نگرفت، از اسلام جدا ندانند كه خوشبختانه اين دست امام خميني رهبر مسلمانان جهان بود كه طليعه دار صدور اسلام به جهان گرديد و بارهبري معظم له، انقلاب اسلامي ايران سرآغاز انقلابهاي اسلامي ديگر كشورها شد ودر نتيجه نمي توان به انقلاب ايران، جز به اسلامي بودنش فكر كرد و ستون بزرگ نگه دارند، اين دست بت شكن و اين دستي كه سبب شد در پاسخ گلادستون قرآن به كرامت و كعبه به شرف مجدد ياد گردد، روحانيت است وشهداي عزيز و ملت رزمنده ايران كه خود گسترش جنبه اسلامي بودن آن است وهمه، به ويژه ما نمايندگان كه ازميان مردم و همانند موكلين خود هستيم.
اي امام عزيز، مطيع ولايت فقيهيم. اي رهبر محترم، سرباز شماييم. اي فقيه عالي قدر، مقلد شماييم. اي ابراهيم بت شكن زمان، اسماعيل شماييم. «يا ابت افعل ماتومر ستجدني ان شاالله من الصابرين» اي امام، كسي در برابر دست درراه اسلام بلند شده، آني نيست كه بخواهد آن را پايين آورد، جز سه گروهك: آنها كه نام روحاني برخود گذاشته ودرسخنرانيها و از قلمهاي شان معلوم مي شود، مي خواهند اسلام را به شما ياد دهند. دوم، آنها كه قرآن معرفي شان كرده است:«بلون الستهم باالكتاب التحسبو من الكتاب» گاه گاه قرآن وجملات نهج البلاغه را لقلقه زبان مي كنند كه هرچه مي گويند، مردم آن را به حساب قرآن بگذارند وسوم گلادستونها و آنهاكه باور كردند صدا و سيماهاي جهاني كه تحت نظر صهيونيسم بين الملل اند ومرتب مي گويند فرار چندين ده هزار نفر روشنفكر از ايران، از زيان هاي انقلاب ايران است و حال آنكه جهانيان بدانند،اكثريت قريب به اتفاق آنها از ايران از زيانهاي انقلاب ايران است وحال آنكه جهانيان بدانند، اگر فرار نكرده بودند، امروز، دولت جمهوري اسلامي ايران بايد براي اخراجشان از ايران يا ازدنيا هزينه سنگيني را متحمل گردد و گروهي ديگر آنها ...
نايب رئيس- يك دقيقه ديگر وقت داريد.
پاك نژاد- كه چون ايمان عميق به وقوع انقلاب ندارند، نمي توانند برادروار خدمتگزار انقلاب باشند. سه گروه مذكور، در حقيقت، مددكاران شرق اند يا غرب. چه بفهمند، چه بپذيرند، چه نپذيرند، البته همان شرق وغربي كه امام امت درباره شان فرموده اند مخالفان ما ازاسلام مي ترسند، كه چرا نترسند كه در زمان طاغوت سلسله مراتب قريب به اتفاق موارد؛آن گونه بود كه هر درجه بالاترند، كه اسلام بيشتر فكر مي كنند و تقواي بيشتري دارد تا به رأس مي رسد كه سالهاست وارد دروازه «انامدينه العلم وعلي بابها» شده است و چرا از اسلام نترسند كه در جنگ ويتنام بايد شبهاي سايگون را چون روز روشن كنند كه سربازان آمريكايي بتوانند به خوبي به هرزگي بپردازند وحال آنكه جنگجويان ما منتظرند تا همه جبهه را تاريكي فرا گيرد، تا درآن بيابان در كنار تانكشان به نافه قيام نمايند و با خداي خود راز ونياز كنند. عكس ها در مجلات منتشرشد كه همه ديديم كه سربازان آمريكايي هنگام پايان جنگ، همين كه براي سوار شدن به قايق ورفتن به طرف كشتي، به ديوارقايق آويزان نشود و براي اعزامشان از آمريكا به جبهه نيز چه مطالبي كه نخوانديم، و در نزد ما ازاين سپاهيان جان بركف را اعلام كردند 25نفر بيايند تا به ميني بوس سوار و به جبهه بروند، اما اينقدر داوطلب آمد كه ناچار قرعه كشيدند، ولي سرانجام نتوانستند دونفر را كه قرعه به نامشان هم اصابت نكرده بود پياده كنند و بالاخره 27 نفر را سوار كرده و بردند.
نايب رئيس- آقاي پاك نژاد وقت شما تمام شد.
پاك نژاد- يك دقيقه به من وقت بدهيد.
نايب رئيس- ماشاالله اينقدر مطالب شما فشرده است كه مجال اين نيست بگويم وقت شما تمام شده است، جناب عالي يكي، دو دقيقه هم بيشتر صحبت كرديد، بفرماييد.
پاك نژاد- نمايندگان استان مازندران مرقوم فرموده اند بدين وسيله پيرو تلگرفات قبلي به اطلاع مقامات وزارت كشاورزي و ستاد بسيج اقتصادي كشور مي رساند چنانچه در فاصله نزديك نياز سوخت و سود كشاورزان استان مازندران در حد امكان مرتفع نگردد، بايد منتظر ضايعات فراوان غير قابل جبراني باشيم. البته روزي است منصوب به حضرت آيت الله كاشاني، درود برايشان خواهم فرستاد.
احسنت—احسنت

نطق دوم
در خصوص تبليغات سوء بر عليه انقلاب اسلامي و مسأله كمبود آب استان يزد و مسأله انتقال آب به استان يزد جلسه بيست و دوم چهارشنبه اول مردادماه 1359
 

رياست جلسه: آقاي علي اكبر هاشمي رفسنجاني
پاك‌نژاد بسم الله الرحمن الرحيم. ما در دينمان و قرآن‌مان، از دوستي با يهود و نصاري نهي شده‌ايم. دوستي مراتبي دارد. مراحلي دارد. يكي از مراتب عالي دوستي خلت است. خليل الرحمن را از اين جهت گفتم كه خواسته هاي خودش خالي شد و پر شد از خواسته هاي خدا و اطاعت خدا. حالا اگر كسي كه آمد و در برابر يهود و نصاري به اين مرحله خلت رسيد، با وجودي كه قرآن گفته:‌ «لاتتخذوا اليهود و النصاري»، اولياء گناه نابخشودني كرده است- اين آقاي ميشل عفلق كه نيمي سازمان بخشي شده از يهود و نيمي از نصاري.
دكتر بيت اوشانا- به هيچ كدام ارتباط ندارد.
بجنوردي- چه ربطي به مذهب دارد؟
رئيس- آقاي بجنوردي، به هر حال شما اعتراض نكنيد وقتي لازم شد من مي‌گويم، حالا خواهش مي‌كنم مراعات بفرماييد.
دكتر پاك‌نژاد- اين تئوريسين و پايه‌گذار حزب بعث، انقلاب اسلامي ايران را، انقلاب اسلامي فارس معرفي كرده است و يكي از...
رئيس- يك قدري جلوتر بايستيد صدايتان را ما هم بشنويد.
دكتر پاك‌نژاد- و يكي از سرسپردگان امپرياليسم جهان‌خوار، آمريكا، كه به مقام خلت او رسيده و ما مي توانيم او را خليل العفاق نام بگذاريم، دارد تبليغات سوئي در اين باره مي‌كند، ولي ملت بيدار عراق، اين را از او آنچنان نپذيرفتند كه اين حرف در ابتداي شروع همان‌جا دفن شد و تمام شد. ولي بعد از آن، يكي ديگر از سرسپردگان امپرياليسم به تبليغ اين مطلب شروع كرده است كه اسلام ايران، اسلام انقلابي ايران، بعد از پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله و سلم- عقيده به آمدن پيامبر ديگر دارد و خاتميت را نپذيرفته است. كشش مغزي اين ها طوري نبوده يا اندازه اي نبوده كه بتواند از استعمار و كنايه‌هايي كه در قانون اساسي يا در سوگندنامه‌ها هست، توجه به اين مطلب بكنند كه نبوتها كه از اصول دين ما است، قطعا و حتما خاتميت حضرت است. لذا، من پيشنهاد مي‌كنم كه رياست محترم مجلس، شروع كارشناسان را از بسم‌الله يك درودي كه ذكر نام خاتم النبيين (ص) بشود و با اين كلمه شروع كنند و يكي از اسكناس هاي درشت ايران را با رعايت فرمايشات آيت الله موسوي خوئيني‌ها آيه «ماكان محمد ابا احد رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين» روي آن نقش بشود، و از اين جا من اعلام مي‌كنم كه اصلاً اين سخن در اين جا مطرح نيست و تمامي مسلمانان ايران، بلا استثناء، قائل به خاتميت حضرت (ص) هستند و مسافريني كه به ممالك خارج هم مي‌روند چه بسيار به جاست كتاب‌هايي كه به زبان آن كشوري است كه مي‌خواهند به آن مسافرت بكنند، در اين باره، اگربا خود داشته باشند، بسيار خوب است و آنها نمي دانند كه دلايلي براي خاتميت پيغمبر اسلام (ص) هست، در ايران، شايد بيشتر از ساير ممالك اسلامي در دسترس باشد. كتابهاي فراواني در اين باره در اين كشور نوشته شده است. دومين مطلبي كه خواستم عرض كنم، مربوط به اين پچ‌پچ‌ها و در گوش‌هايي است كه گاهي از ما مي‌پرسند كه چرا در بعضي از دكاكين در كشور اسلامي آبجو به ماءالشعير مي‌فروشند و من نمي‌دانم حقيقت دارد يا نه، ولي خوب است كه مسؤولين امور، اين كار را دنبال كنند. تحقيقاتي به عمل بياورند كه اگر هست جلوگيري بشود. مسأله سوم كه مربوط به دولت آينده خواهد بود، معاملات املاك است، آنجايي كه خاك بازي و زمين بازي معمول بوده، مثل اين كه اتومبيل بازي دارد جاي آن را مي گيرد و در فكر باشند. مطلب چهارم، مربوط به يزد ماست كه در ميان ريگهاي داغ كوير صداي عطشش بلند است، در گرما مي‌سوزد. اقدامهايي براي آوردن آب از بوانات كرده‌اند، ولي مثل اين‌كه به بعضي مراجع كه مراجعه مي‌شود آنجا يك خرده‌اي كم لطفي مي‌فرمايند. من استدعا دارم كه مساعدتي بفرمايند تا اين شهر از تشنگي نجات پيدا كند.
والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته
برگرفته از: آرشيو مجلس شوراي اسلامي
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 46



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط