راز خوشبختي

کليد خوشبختي اين است که قدر آنچه را که داري ،بداني اما اگر بدست آوردن خوشبختي تا اين حد ساده است، چرا بسياري از مردم از زندگي ناراضي هستند؟ مرد جواني که به طور غير منتظره اي شاد و خوشحال بود داستان زندگيش را اين طور تعريف مي کرد:« وقتي 11 ساله بودم. خداوند به من هديه اي عطا کرد. در حال دوچرخه
يکشنبه، 19 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راز خوشبختي

راز خوشبختي
راز خوشبختي


 

مترجم: محدثه شريعتمدار




 
کليد خوشبختي اين است که قدر آنچه را که داري ،بداني اما اگر بدست آوردن خوشبختي تا اين حد ساده است، چرا بسياري از مردم از زندگي ناراضي هستند؟
مرد جواني که به طور غير منتظره اي شاد و خوشحال بود داستان زندگيش را اين طور تعريف مي کرد:« وقتي 11 ساله بودم. خداوند به من هديه اي عطا کرد. در حال دوچرخه سواري در جاده بودم که تندباد شديدي من را به زمين انداخت و بعد يک کاميون از روي من رد شد و پاي من را قطع کرد. در حالي که آنجا افتاده بودم و خونريزي شديدي داشتم. متوجه شدم که بقيه عمرم را بايد بدون پايم زندگي کنم. بسيار افسرده شدم اما بعد فهميدم با افسردگي و غصه خوردن پاي من بر نخواهد گشت. پس تصميم گرفتم از آن به بعد زندگي ام را با افسردگي تباه نکنم. وقتي پدر و مادرم به بيمارستان آمدند با ديدن وضعيت من شوکه شده و اندوهگين شدند. اما به آنها گفتم که به اين وضعيت عادت کرده ام و سعي دارم خودم را با شرايطم وفق بدهم پس شما هم بايد به اين نتيجه برسيد. هميشه بعد از آن ماجرا دوستانم را مي بينم که چطور با از دست دادن چيزهاي کوچک ناراحت مي شوند؛ مثلا هنگامي که اتوبوس آنها دير مي آيد يا در آزمون نمرات بدي مي آورند يا وقتي کسي به آنها بي احترامي مي کند. اما من تنها از زندگي لذت مي برم.»
اين مرد جوان در سن 11 سالگي به اين نگرش رسيد که تمرکز روي چيزهاي از دست رفته زندگي، تنها هدر دادن انرژي است و کليد خوشبختي اين است است که براي چيزهايي که داري خوشحال باشي. ساده به نظر مي رسد. اين طور نيست؟ پس چرا عده زيادي از مردم از زندگي ناراضي هستند؟

خوشبختي در ذهن شماست
 

اغلب مردم گمان مي کنند که خوشبختي بر اساس چيزهايي است که در زندگي به دست مي آوريم: تمام زندگي من بهتر مي شود اگر اين ماشين را داشته باشم... من فقط به يک شغل بهتر نياز دارم، بعد از آن حتماً راحت و خوشحال مي شوم... اگر فقط با يک دختر خوب ازدواج کنم.
خب فرض کن ماشين خريدي، چه اتفاقي مي افتد؟ تمام هفته را در رويا سير مي کني و روي ابرها راه مي روي. اما بعد از يک هفته دوباره همان آدم ناراضي مي شوي که بودي.
خوشبختي يعني اينکه هنر اين را داشته باشي که قدر چيزهايي را که داري بداني. اين واقعاً يک هنر است. خوشبختي يک اتفاق نيست. بلکه يک حالت ذهني است. شما مي تواني در دنيا همه چيز داشته باشي اما در زندگي احساس رضايت نکني. يا مي تواني چيزهاي کمي داشته باشي اما احساس شادي بي کران کني. خوشبختي در ذهن شماست.
همانطور که تالمود گفته است:« ثروتمند کسي است که قدر آنچه را که دارد بداند».
به همين دليل است که دعاها هميشه با سپاسگذاري از نعمت هاي خدا شروع مي شود:« خدايا از اينکه به من زندگي دادي سپاسگزارم.خدايا سپاسگزارم که مي توانم ببينم، که مي توانم دست ها و پاهايم را به کار ببندم، که مي توانم فکر کنم.»
خوشبختي يعني هنر اين را داشته باشي که قدر چيزهايي را که داري بداني.

لبه پرتگاه
 

تصور کنيد در طبقه هفتادم يک ساختمان ايستاده ايد و به منظره شهر زل زده ايد. ناگهان يک مرد شما را هل مي دهد، به سمت پنجره مي رود. آن را باز مي کند و به شما مي گويد که قصد دارد خود را از پنجره پرت کند.
شما فرياد مي زنيد:« صبر کن، اين کار را نکن.»
او با يک حرکت به سمت شما بر مي گردد و مي گويد:« سعي کن مرا منصرف کني و گر نه تو را با خودم خواهم برد.»
- اوم... مشکلي نيست، سفر امني داشته باشي.
- اجازه بده مشکلاتم را به تو بگويم. همسرم مرا ترک کرده، بچه هايم با من حرف نمي زنند. شغلم را از دست داده ام و لاک پشت دوست داشتني ام مرد، پس من چطور به اين زندگي ادامه بدهم؟
ناگهان به شما چيزي الهام مي شود:
-آقا چشمانتان را براي يک لحظه ببنديد و تصور کنيد که نابينا هستيد؛ هيچ رنگي، هيچ منظره اي از بازي بچه ها، هيچ تصوري از گل ها و هيچ تصوري از غروب نداريد. حالا تصور کنيد ناگهان معجزه رخ مي دهد، چشمانتان را باز مي کنيد، بينايي شما برگشته است. باز هم مي خواهيد بپريد يا اينکه تقريباً يک هفته را براي لذت بردن از اين مناظر صرف مي کنيد؟
-من يک هفته خواهم ماند.
-پس مشکلاتتان چه مي شود؟
- من گمان مي کنم خيلي هم بد نيستند. من مي توانم ببينم.
- بينايي شما حداقل 5 ميليون دلار مي ارزد پس شما مرد ثروتمندي هستيد. اگر شما قدر بينايي خود را بدانيد، دردها و غم هاي ديگر ناچيزهستند.اما اگر شما قدر همه اينها را ندانيد ديگر هيچ چيز در زندگي شما را خوشحال نخواهد کرد.

تصورات غلط در مسير خوشبختي
 

1-وقتي من ابزارهاي خوشبختي را مي شناسم، پس حتماً آنها مثل معجزه زندگي من را عوض مي کنند.
انتظار نداشته باشيد خوشبختي خود به خود به دست بيايد. ممکن است شما بدانيد که چگونه به خوشبختي دست پيدا کنيد اما هنوز براي رسيدن به آن کاري انجام نداده ايد. واقعيت اين است که بعضي از مردم ترجيح مي دهند که ناراضي باشند تا اينکه سختي تغيير عادت هايشان را تحمل کنند.
ياد گرفتن مهارت هاي جديد نياز به تلاش دارد، شما بايد براي رسيدن به خوشبختي واقعي تلاش کنيد.
2- اگر از آنچه دارم راضي و خشنود باشم، انگيزه و اشتياقم را براي بدست آوردن چيزهاي بيشتر از دست خواهم داد.
خوشبختي، انرژي شما را تلف نمي کند بلکه به آن مي افزايد. از يک فرد شاد و خوشحال درخواست کنيد:« من يک قايق دارم، آيا با من به ماهيگيري مي آيي؟»
-عاليه، بيا برويم.
حالا از کسي که افسرده است در خواست کنيد:« لطفاً بيا به ماهيگيري برويم.»
-من خسته ام، شايد فردا. ولي ممکن است باران بيايد...
افراد خوشحال با انرژي و بلند پرواز هستند. آنها هيچ وقت فرصت کافي براي انجام کارهايي را که دوست دارند انجام بدهند ندارند.
3-اگرمن بخواهم افسرده باشم، اين حق من است.
يک بعد از ظهر زيباي جمعه با دوستانتان به پارک رفته ايد ناگهان همه خوشي شما با شکايت يک نفر خراب مي شود: چه کسي چنگال را فراموش کرده؟ هوا خيلي گرم است، من مي خواهم به خانه بر گردم.
روحيه منفي هر فرد روي ديگران تاثير مي گذارد. ما وظيفه داريم شاد باشيم و تفريح ديگران را خراب نکنيم. به همين دليل وقتي در يک مهماني هستيم سعي مي کنيم خود را خوشحال و شاد نشان بدهيم.»
اما چه اتفاقي مي افتد که وقتي با همسر و فرزندانتان در خانه هستيد، شاد نيستيد؟ يا وقتي که صبح شنبه با زحمت سر کار مي رويد؟
يک آدم بد اخلاق مثل يک مزاحم هميشگي است. ما بايد ملاحظه ديگران را بکنيم و هنگامي که در يک جمع قرار مي گيريم شاد باشيم.

تمرين خوشبختي
 

اين تمرين هنر قدرداني و قدرشناسي شما را افزايش مي دهد و به شما کمک مي کند تا بناي خوشبختي خود را بر پايه هاي محکمي بسازيد:
الف) شمارش لذت روزانه
براي اينکه هنر قدرشناسي تان را بالا ببريد چيزهايي که بايد قدر آنها را بدانيد، مشخص کنيد و يک ماه هر روز صبح آنها را براي خود بشماريد، مثل چشم ها و دست ها و فرزندانتان.
هر روز چند دقيقه گوشه اي بنشينيد و درباره شادي هايتان فکر کنيد و براي آنها سپاسگزاري کنيد. براي اينکه فضاي خانه تان شاد باشد هر روز با همسر يا دوستانتان دور هم بنشينيد و از لذت هاي روزانه خود صحبت کنيد. در اين صورت شما يک همسر يا يک هم اتاقي شادتر خواهيد داشت. شما مي توانيد هميشه را خانواده تان در اين کار شريک شويد بنابراين فرزندانتان هم از شما ياد خواهند گرفت که قدر لذت هاي روزانه خود را بدانند.
ب) يک ساعت جشن شکرگزاري
اين تمرين هيجان انگيزتر است. يک ساعت را به نوشتن چيزهايي که شما را خوشحال مي کند اختصاص دهيد.
اکثرمردم 15 دقيقه اول را تند تند مي نويسند.15 دقيقه بعد قلم آنها آهسته تر حرکت مي کند و 15 دقيقه بعدي حتي نوشتن سخت مي شود و در آخر هم نوشتن غير قابل تحمل است.
هنگامي که اين ليست را تهيه کرديد، هر روز يک نعمت جديد را به آن اضافه کنيد.
قدرت اين تمرين واضح است: شما بايد از تمام نعمت هايتان آگاه باشيد تا قدر هر نعمت جديدي که به شما داده مي شود را بدانيد.
ج- نعمت هايتان را اولويت بندي کنيد
براي تبديل به يک متخصص واقعي در قدرشناسي، ليست خود را اولويت بندي کنيد. کداميک از نعمت ها ارزشمند تر است: دستان شما يا پاهاي شما؟ چشمان شما يا گوش هاي شما؟ حس چشايي تان يا حس لامسه تان ؟ لذت هايي که شما را وادار مي کند قدرشناس آنها باشيد را با هم مقايسه کنيد.
WWW.AISH.COM
منبع:همشهري+شماره 8



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.