نخستين دوره ي تاريخي امامت(1)
چكيده
1) دوره ي امامت اميرالمؤمنين (ع) تا پايان حادثه ي عاشورا تا سال 61 هجرت؛
2)دوره ي امامت امام سجاد (ع) و امامت امام باقر و امام صادق (ع) تا سال 135 هجرت؛
3)دوره ي امامت امام موسي بن جعفر (ع) كه تا شهادت امام رضا (ع) ادامه دارد؛
4) دوره ي امامت جواد(ع) تا پايان امامت امام عسكري و آغاز عصر غيبت.
در دوره ي اول، امير مؤمنان درخشش خاصي دارد. ايجاد حكومت، تلاش در بازگرداندن جامعه به دوره ي رسول اكرم (ع). علي (ع) در اين دوره اوج مظلوميت و عزبيت را دارد. اما در عين حال عدالت محوري، وقت در بيت المال، نفي امتياز دهي ها و زهد امام علي (ع) در اوج است و زبانزد، خصوصاً كه سه جبهه ي ناكثين و قاسطين و مارقين در برابرش گشوده شد. امام مجتبي (ع) نيز بنا به مقتضياتي مجبور به پذيرش صلح و امضاي عهد نامه ي صلح شد و خون مسلمين وحيات اسلامي را تضمين كرد و امام سيدالشهداء حسين بن علي(ع)، راهي را براي هميشه تاريخ در برابر تهاجم ظلم و ستمگري نهادند و صداي مظلوميتش، اكناف عالم را فراگرفت و درسي براي هميشه بشريت شد. مبارزه با انحرافات، ظلم و تباهي و امر به معروف و نهي از منکرواصلاح امور، شيوه ي كاري آن گرامي بود.
واژگان كليدي: امامت، حكومت، مظلوميت، عدالت، صلح، شهادت، انحراف.
دوره هاي تاريخي امامت
1)دوره ي امامت اميرالمؤمنين،امام مجتبي و سيدالشهداء (ع)؛
2) دوره ي امامت امام سجاد (ع) از سال 61 تا سال 135 و امامت امام صادق (ع)؛
3) دوره ي امامت امام موسي بن جعفر و امام رضا(ع) كه با شهادت امام رضا(ع) پايان مي پذيرد؛
4) دوره ي امامت امام جواد(ع) تا غيبت كبراي امام زمان (ع) (دومين كنگره ي جهاني حضرت رضا(ع)، 1365، 14).
« دوره ي اول دوران سه امام اول، يعني اميرامؤمنين، امام حسن مجتبي و سيد الشهداء (ع) است.
... به نظر بنده از دوران امام سجاد (ع)، يعني سال شصت و يكم هجري تا سال 260، كه دويست سال است، سه مرحله ي ديگر داريم.
يك مرحله از سال 61 تا سال 135، يعني شروع خلافت منصور عباسي است، كه در اين مرحله حركت از يك نقطهاي آغاز مي شود، به تدريج كيفيت پيدا مي كند، عمق پيدا مي كند، گسترش پيدا مي كند، اوج مي گيرد تا سال 135. سال 135، كه سال مرگ سفاح و خلافت منصور است، وضع عوض مي شود. مشكلاتي پديد مي آيد كه تا حدود زيادي پيشرفت ها را متوقف مي كند، در يك مبارزه ي سياسي اين جور چيزها پيش مي آيد.
يك مرحله ي ديگر از سال 135 تا سال 202 يا 203 است كه تا سال شهادت امام رضا(ع)، كه حركت و مبارزه از يك نقطه ي بالاتراز سال 61 و عميق تر و گسترده تر از آن، اما با مشكلات جديدي آغاز مي شود و رفته رفته اوج پيدا مي كند، گسترش پيدا مي كند، قدم به قدم به پيروزي نزديك مي شود تا سال شهادت امام هشتم(ع) و اين جا باز حركت متوقف مي شود.
بارفتن مأمون به بغداد در سال 204 و شروع خلافت مأموني، كه يكي از فصل هاي دشوار زندگي ائمه (ع) است، فصل جديدي آغاز مي شود كه فصل محنت ائمه (ع) است. با اين كه گسترش تشيع در آن روزهابيش از همه بود، به اعتقاد بنده محنت ائمه (ع) در آن روزها بيش از هميشه بوده است. اين، همان دوراني است كه به گمان بنده، تلاش و مبارزه براي هدف بلند مدت است.
يعني ائمه(ع)، براي پيش از غيبت صغري ديگر تلاش نمي كنند، بلكه زمينه سازي مي كنند براي بعد ها، و اين دوران از سال 204 ادامه پيدا مي كند تا سال 260، كه سال شهادت امام حسن عسكري(ع) و شروع غيبت صغري است» (خامنهاي، 1365، 14).
اكنون اين دورهاي تاريخي و نوع مبارزات در اين دوره ها را مورد بررسي قرار مي دهيم.
دوره ي اول امامت شيعي
امامت امام علي(ع)
«درباره ي مقام اميرالمؤمنين (ع) زبان هاي نوع بشر و قدرت تصوير و ترسيم انسان ها عاجز از ارائه ي كنه و حقيقت مطلب اند، بلكه عاجز از تصور آن مقام شامخ وكنه عظمت آن بزرگوارند. ما با قياس به معلومات خودمان مي توانيم چيزي را بشناسيم و بفهيم. اميرالمؤمنين (ع) ازمقياس هاي ما خارج است. او را با ذراع و پيمانهاي كه براي سنجيدن انسان ها و فضيلت هاومحسنات و زيبايي ها در اختيار ماست نمي شود سنجيد و اندازه گرفت. او بالاتر از اين حرف هاست. آن چه كه ما مي بينيم، درخشش آن بزرگوار است كه به چشم هر انساني، حتي مخالفان و دشمنان مي آيد، چه برسد به چشم دوستداران و يا شيعيان، هم چنان كه از روايات اهل سنت روايت شد كه رسول خدا(ص) فرمود: « علي بن ابي طالب يزهر في الجنهًْ ككوكب الصبح لاهل الدنيا» (مجلي، 1987، 40/76)؛ درخشش امير المؤمنين (ع) در بهشت، مثل درخشش ستاره ي صبح براي مردم دنياست. نور رامي بينند، درخشش را مي بينند، اما ابعاد و جزئيات را نمي توانند درك كنند و ببينند» (خامنهاي، 1383، 81).
در مورد ديگري چنين آمده است:
«در باب زندگي اميرالمؤمنين (ع)، شما يك اقيانوس را در نظر بگيريد، احاطه به همه ي ابعاد اين اقيانوس در يك نگاه كه هيچ، در يك مطالعه ي طولاني هم براي انسان مسير نيست. از هر طرف كه شما وارد مي شويد دنيايي از عظمت مشاهده مي كنيد، درياهاي گوناگون، اعماق ژرف، موجودات گوناگون متنوع و اشكال مختلف از حيات و عجايب دريا، اگر اين بخش را رها كنيد و از بخش ديگر اين اقياس وارد شويد باز همين داستان و همين ماجراست. شما از هر طرف كه اين شخصيت را نگاه كنيد، خواهيد ديد كه عجايبي در آن نهفته است. اين، مبالغه نيست. اين، بازتاب عجز انساني است كه سال هاي متمادي درباره ي زندگي اميرالمؤمين (ع) مطالعه كرده و در درون خود اين احساس را پيدا كرده كه به علي (ع)، اين شخصيت والا، با ابزار فهم معمولي، يعني همين ذهن و عقل حافظه و ادراكات معمولي نمي شود دسترسي پيدا كرد، از هر طرف شگفتي هاست. اميرالمؤمنين(ع) نسخه ي كوچك شده ي پيامبراكرم(ص)، و شاگرد آن بزرگوار است. اما همين شخصيت عظيمي كه در مقابل روي ماست، اگر چه در مقابل پيامبر(ص)، خود را كوچك و حقير مي بيند و خود، شاگرد آن بزرگوار است، اما وقتي كه مي خواهيم باديد بشري نگاه كنيم، براي ما يك شخصيت فوق انساني به نظر مي رسد، ما نمي توانيم يك انسان با اين عظمت را تصور كنيم. ابزار بشري ، يعني ادراك و عقل و ذهن، خيلي كوچك تر است كه بتواندامير المؤمنين(ع) را براي انسان ها، كه به مقام كشف معنوي نرسيده باشند، تبيين كند، البته كساني كه در عالم معنوي و شهود روحي هستند شايد آنها بتوانند به نحوي ابعاد آن شخصيت را بفهمند» (خامنهاي، 1383، 88).
علي (ع) داراي خصوصيات وجودي فراواني به گستردگي صفات الهي و معنوي است كه در اين جا از نگاه معظم له چند خصوصيت را به طور خلاصه اشاره مي كنيم:
1) ايمان عميق؛
2 محبت به خدا و پيامبر(ص)؛
3) حركت در مسير حق؛
4) انديشه ي مدام خدايي؛
5) مرد عمل؛
6) نسخه ي تمام نماي وجود پيامبر(ص)؛
7) رقت قلب؛
8) قاطعيت در برخورد با مخالفان عنود؛
9) دشمن شناسي، تيز بيني در شناخت دشمن؛
10) ورع؛
11) مظلوميت در عين حقانيت؛
12) زهد و سادگي؛
13) تقواي شديد و خوف از خدا؛
14) دقت در امور محرومان؛
15) حساسيت در امربيت المال؛
16) دعا و توبه و تهجد،
17) استغفار مدام و ذكر؛
18) عدالت شديد، حتي در حق دشمنان؛
19) شجاعت در ميدان هاي نبرد و مبارزه،
20) دقت در كار متوليان، فرماندهان و كارگزاران،
21) اقتدار منطق، روشن بيني سياسي وحكومتي؛
22) تابناكي و تشخص وجودي؛
23) هدايت گري؛
24) قاطعيت و صلابت در اجراي عدالت وحق؛
25) همدلي با بينوايان؛
26) كشته ي راه فضيلت، عدالت و معنويت؛
27) معيار و ميزان بودن وجود علي (ع)؛
28) معيار حقانيت؛
29) كرامت و ارجمندي؛
30) اقتداي به پيامبر(ص).
صفات ياد شده در مجموعه ي مباحث مقام معظم رهبري انعكاس تام و گستردهاي دارد كه به دليل طولاني شدن بحث از تمركز بر آنها خود داري مي شود.
مظلوميت علي (ع)
«در زمان آن بزرگوار،قدرتمندتر از اميرالمؤمنين (ع) كيست؟ هيچ كس ادعا نكرده كه جرأت دارد تا آخر اميرالمؤمنين (ع) مقابل شجاعت آن حضرت ايستادگي كند. همين آدم، مظلوم ترين آدم هاي زمان خودش، و بلكه آن چنان كه گفته اند و درست هم هست، شايد مظلوم ترين انسان هاي تاريخ است. قدرت و مظلوميت دو چيزي است كه با هم نمي تواند جمع شود، معمولاً قدرتمندان مظلوم واقع نمي شوند، اما اميرالمؤمنين (ع) مظلوم واقع شد» (خامنهاي، 1383، 88).
علي (ع)، مظلوم ترين چهره ي تاريخ اسلامي است. كسي كه تالي تلو پيامبر(ص) است، آن سابقه ي درخشان و نوراني و آن برجستگي هاي بارز وجودي، نشان مي داد كه فقط ايشان هستند كه پس از پيامبر اكرم (ص) بايد زمام امت را به دست بگيرند، اما حوادثي رخ داد، حسادت ها، بغض ها، كينه هاي قبايلي، كينه هاي بدري و احدي، مانع از آن شدند كه آن امام بزرگ، عملاًرهبري امت را به دست بگيرند.
مظلوميت علي (ع) را بيشتر از اين حادثه درك مي كنيم، كه با اين كه پيامبر(ع) ايشان را در غدير خم و در موارد متعدد ديگري به عنوان امام و رهبري و خليفه ي بعد از خودشان نصب فرموده بودند، تا پيامبر(ع) رحلت فرمودند ايشان را از خلافت كنار زدند. حضرت (ع) در اين باره، و در زمينه ي مظلوميت خودشان، خطبه ي شقشقيه را بيان فرموده اند، كه ماجراي اولي و دومي وسومي را توضيح مي دهند. خطبه ي شقشقيه، اوج درد مندي هاي علي (ع) مظلوميت آن انسان بزرگ رانشان مي دهد.
منبع: دانشگاه علوم اسلامی رضوی ع ،دو ماهنامه اندیشه حوزه(81/82) ،1389