ماهيت و ويژگي هاي انقلاب اسلامي
نویسنده: آيت الله محمدتقي مصباح يزدي(دامت برکاته)
در ايران انقلابي رخ داده است که همه ي معادلات را به هم ريخته، حساب هاي به اصطلاح علمي و جامعه شناسانه را نقش بر آب کرده است. کسي باور نمي کرد که انقلابي رخ بدهد که خاستگاه آن مساجد باشد، در حالي که هيچ تشکيلاتي هم در ميان مردم وجود نداشته باشد و مردم هيچ نوع تمرين حزبي و انقلابي هم نداشته باشند. به هرحال مي بينيم که غربي ها هم اين انقلاب را پديده نوظهوري مي دانند.38
کليم صديقي در تعريف انقلاب اسلامي مي نويسد: «انقلاب اسلامي عبارت است از حرکت امت مسلمان در جهت تغيير نظام غير اسلامي موجود و جايگزين نمودن يک نظام جامع و کامل اسلامي به جاي آن؛ همچنين تلاش براي اجراي مقررات، قوانين و برنامه هاي اسلامي در کليه شؤون زندگي خويش (يعني امت)».39 شهيد مرتضي مطهري نيز معتقد است که: «انقلاب اسلامي راهي است که هدف آن، اسلام و ارزش هاي اسلامي مي باشد و انقلاب و مبارزه، تنها براي برقراري ارزش هاي اسلامي انجام مي گيرد. در اين صورت انقلاب اسلامي متفاوت با اسلام انقلابي خواهد بود، زيرا در صورت اخير، انقلاب و مبارزه هدف خواهد بود و نه وسيله، بر خلاف صورت نخست که مبارزه و انقلاب، وسيله است نه هدف».40
از آن جا که تنها ديني که براي تمام شؤون انسان ها، اعم از شؤون فردي و اجتماعي و دنيوي و اخروي، برنامه دارد، اسلام است، تنها انقلابي نيز که قادر است که جميع مصالح مردم را تأمين و تضمين کند و خود، مسايل و مشکلات جديدي پديد نياورد، انقلاب اسلامي است؛ يعني انقلابي که در همه ي ابعاد و وجوه خود، بدون استثنا، از جهان بيني و ارزش گذاري دين مقدس اسلام مايه بگيرد و تغذيه کند. از اين رو، رهبران اين انقلاب، بر خلاف رهبران ساير انقلاب ها، نه براي تأمين مقاصد انقلاب، از هر عقيده اي، و اگرچه باطل و خلاف واقع، بهره مي گيرند و نه با تحريک و تهيج شديد احساسات و عواطف مردم، عوامل غيرعقلاني را بر فعاليت ها و کارهاي آنان حاکم مي سازند؛ بلکه احساسات و عواطف مردم را محکوم و تابع احکام و ادراکات عقل و آراي صحيح مي گردانند و آن گاه از آن ها براي کامياب ساختن انقلاب و محقق کردن اهداف آن سود مي برند. به همين دليل، ترويج و اشاعه ي بينش ها و ارزش هاي اسلامي، که هم صحيح و مطابق واقعند وهم آمادگي شگرفي براي ايثار، فداکاري و جان فشاني در مردم پديد مي آورند، از جمله برنامه هاي رهبران اين انقلاب است.
بنابراين اگر عنصر فرهنگ، اساسي ترين عنصر اسلام تلقي شود، بزرگ ترين بعد پيروزي انقلاب اسلامي نيز بعد فرهنگي آن خواهد بود. از اين رو، استفاده کنندگان اصلي اين نعمت نيز در درجه اول، اقشار فرهنگي جامعه خواهند بود که مصداق بارز آن ها حوزه ها و دانشگاه ها هستند. بنابراين، وظيفه اين اقشار، از اقشار ديگر جامعه بسيار سنگين تر است. از اين رو، ترديدي نيست که ماهيت انقلاب اسلامي - يعني عنصر اسلامي بودن آن - که يک عنصر فکري و فرهنگي است، با تغيير مسؤولين تغيير نمي کند. معيار بقاي اين انقلاب، بقاي فکر و انديشه ي آن است، نه بقاي تفکرات اشخاصي که در زمان انقلاب از انقلابيون به شمار مي آمدند. چه بسا با تغيير نسل ها، اشخاص ديگري جايگزين شوند، ليکن تفکر انقلابي و ماهيت آن پابرجا باشد. بنابراين ملاک اصلي براي ارزيابي چنين انقلابي، بررسي سلامت يا بيماري ريشه فکري و عنصر فرهنگي آن است.
انقلاب ايران نيز که با پسوند اسلامي شناخته شده است، داراي ابعاد گوناگوني است. اين انقلاب، هم انقلابي ضد امپرياليستي، هم انقلابي ايدئولوژيک، هم انقلابي بر ضد يک رژيم فاسد و هم انقلابي فرهنگي به شمار مي رود. براي پيروزي انقلاب در تمام اين ابعاد و بقاي آن در برابر حملات دشمنان، ضروري است که نيروي دفاعي کافي در همه قسمت ها وجود داشته باشد. هم چنين براي ايفاي رسالت جهاني خود نيز بايد از نيروي تهاجمي کافي در همه ابعاد برخوردار باشد. ولي بايد در نظر داشت که قوام اين انقلاب به اقامه ارزش ها و باورهاي اسلامي است. از اين رو، اگر ما در تمام ابعاد انقلاب پيروز گرديم؛ ليکن در اين بعد با شکست مواجه شويم، در واقع ماهيت انقلاب تغيير کرده است. اگر تنها هدف ما پيروزي، اگرچه به قيمت دست کشيدن از آرمان هاي اسلامي باشد، ديگر اين انقلاب، انقلاب اسلامي نخواهد بود. اسلامي بودن اين انقلاب به اين است که همه چيز فداي مکتب شود. تنها در اين صورت مي توان اين انقلاب را انقلاب اسلامي ناميد.
از اين رو رهبران اين انقلاب، نه به کتمان حقايق و نه به نشر اکاذيب مي پردازند و اساسا از هرگونه اغفال و فريب کاري و نيرنگ بازي روي مي گردانند. در واقع آنان وظيفه ي خود مي دانند که آگاهي هاي مردم، رشد فکري، عقلاني، و فرهنگي آنان را افزايش دهند.
ازاين رو، همواره اعلام مي کنند که اغراض ملت گرايانه، وطن پرستانه، نژادپرستانه و از اين قبيل را دنبال نمي کنند و فقط در پي حق و عدالتند، و حال آنکه رهبران ساير انقلاب ها ها چه بسا اهداف و مقاصد خود را در پرده ابهام و ايهام پوشيده مي دارند، تا بدين وسيله هيچ دسته اي از مردم را از خود نرانند و همه را با خود و در کنار خود داشته باشند و نظام حاکم را سريع تر و زودتر ساقط کنند و انقلاب را به پيروزي رسانند. رهبران انقلاب اسلامي، در عين حال که خيرخواه همه مردم هستند و منافع و مصالح جميع افراد جامعه را، در تمام ابعاد و وجوهش، مي خواهند؛ اهداف خود را به صورت آشکارا صريحاً معلوم مي دارند تا ارزش هاي حقّ و ارزش هاي باطل برآميخته نگردد و مردم به گمراهي و به بيراهه نيفتند.
مهم ترين ويژگي حرکت انبيا، و به تبع آن انقلاب اسلامي ايران، توجه دادن انسان به ابعاد معنوي اوست. همين ويژِِِِِِگي است که اين حرکت را نسبت به حرکت هاي ديگر به طور کامل متمايز مي سازد و انسانيت انسان را مورد توجه قرار مي دهد. ويژگي ديگر حرکت انبيا اين است که هرگز به فردگرايي، خودخواهي و خودگزيني بها نمي دهد؛ چرا که اموري از اين قبيل، لازمه ي مادي گرايي، و دنيا گروي است که انبيا همواره در مسيري خلاف آن قدم برمي داشتند. ايشان همواره تلاش مي کردند تا تمام انسان ها از برکات خداوند متعال بهره مند شوند و در جهت سير الي الله و تقرب به سوي او گام بردارند. ايجاد وحدت ميان اقشار مختلف جامعه، يکي ديگر از ويژگي هاي حرکت انبيا است که در جهت نيل به سعادت حقيقي انسان ها صورت پذيرفته است.
بايد به مطلب نيز توجه داشت که اين وعده الهي است که سرانجام، پيروزي نهايي با انبياست:
وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ * وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ ؛ 41 و قطعا فرمان ما در باره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين] رفته است كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتما پيروز خواهند شد و سپاه ما هرآينه غالب خواهند آمد.
ولي براساس آنچه که در مورد تاريخ گذشتگان به دست ما رسيده است، در گذشته تاريخ مواردي که بشر در اثر طاعت از انبيا به سعادت کاملي در اين دنيا رسيده باشد، زياد نبوده است و در عمل، موارد مخالف، عصيان و عذاب، بيشتر از موارد سعادتي بوده که در سايه ي اطاعت از انبيا به دست مي آمده است. در تاريخ 1400 ساله مسلمين، چنين جهشي يک بار در عصر رسول الله صلي الله عليه و آله واقع شد و حکومت هايي با چندين هزار سال سابقه منقرض گرديدند. البته هرچند که گويي در زمان خود پيغمبر اکرم صلي الله عليه آله اين موج، کاملا به کشور ما نرسيد؛ ولب به هرحال از برکات همان بعثت بود که بعد از چندي زمينه هدايت ساير جوامع فراهم شد و ايرانيان با رغبت اسلام را پذيرفتند. از آن تاريخ به بعد، چنين جهش هاي چشمگيري که در سايه ي اطاعت انبيا در جهان واقع شده باشد، کمتر به چشم مي خورد. البته تحولات اجتماعي که به نحوي تحت تأثير تعاليم انبيا قرار داشته است، کم نبوده است، ليکن مواردي را که منجر به پيدايش يک حکومت حق فراگير و مبتني بر دستورات و قوانين الهي و اسلامي شده باشد، کمتر مي توان يافت. البته نمي توان انکار کرد که گاهي در گوشه و کنار يک شهر يا ايالتي براي مدت کوتاهي حکومتي برقرار شده است؛ ولي حکومت فراگيري را که در يک کشور چند ده ميليوني، قوانين آن بر اساس قوانين اسلام شکل گرفته باشد، نمي توان يافت.
از اين رو مي توان ادعا کرد که بعد ازجهشي که در تاريخ زندگي مسلمين در زمان رسول الله صلي الله عليه و آله پديد آمد، جهشي ديگر، جهشي است که به واسطه ي رهبري يکي از فرزندان رسول الله صلي الله عليه و آله و با همت مردان خداپرست و عاشق حق، با پيروزي انقلاب اسلامي ايران تحقق پيدا کرد. اين انقلاب، دومين نمونه از بزرگ ترين جهش هاي الهي است که در طول تاريخ اسلام و اديان الهي ديگر مي توان جست و جو کرد.
از آنچه گذشت، به خوبي مي توان به منشأ عظمت انقلاب اسلامي ايران پي برد؛ عظمتي که تمام جهانيان به آن اعتراف کرده اند و بر اساس شواهد زيادي که در بيانات و رفتارهاي دولت مردان، سياست مداران، جامعه شناسان و صاحب نظران مختلف در علوم انساني وجود دارد، در مقابل آن سر تعظيم فرود آورده اند. البته در زمينه منشأ عظمت اين انقلاب ممکن است گزينه ها و احتمالاتي به ذهن خطور کند که هر يک از آن ها قابل بررسي و تأمل است.
يک احتمال اين است که عظمت اين انقلاب ناشي از برچيده شدن يک رژيم، روي کارآمدن رژيمي ديگر و جايگزين شدن دستگاه حاکمي به جاي دستگاه حاکم پيشين باشد. ترديدي نيست که اين احتمال نمي تواند منشأ عظمت انقلابي محسوب گردد که دنيا در برابر آن سر تعظيم فرود آورده است؛ چرا که جايگزين شدن يک قدرت به جاي قدرتي ديگر و يک حکومت به جاي حکومتي ديگر، همواره در طول تاريخ وجود داشته و خواهد داشت و کتاب هاي تاريخي نيز پر از ذکر اين انقلاب ها و تغيير حکومت ها توسط حکومت هاي ديگر است. مطالعه تاريخ اسلام نشان مي دهد که بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه آله، افرادي زمام حکومت را به دست گرفتند و پس از آنان، سلسله بني اميه سال ها بر جامعه اسلامي فرمان راندند و به دنبال آنان، خاندان بني عباس، صدها سال حکومت را در دست گرفتند. در تاريخ کشور ايران نيز، سلسله هاي صفويه، افشاريه، قاجاريه و در نهايت خاندان پهلوي جا به جا شدند و اين سلسله هاي پادشاهي با انقراض سلسله هاي قبل و يا از طريق از صحنه بيرون کردن رقيبان، يکي پس از ديگري زمام امور را در دست گرفتند. اشاره شد که تاريخ جوامع بشري سرشار از اين تغييرات و دگرگوني هاست، بنابراين راز عظمت انقلاب اسلامي ايران فقط جايگزيني حکومتي با ديگر و يا تغييرات نخبگان حاکم نيست.
احتمال ديگري که ممکن است در زمينه ي منشأ عظمت انقلاب در اين جا به ذهن خطور کند، اين است که اين انقلاب، نه تنها سبب تغيير حکومت در کشور گرديد؛ بلکه باعث برچيده شدن سلسله هايي از حاکمان شد که در مدت 2500 سال، از طريق رژيم سلطنتي بر کشور فرمان مي رانند. در واقع با پيروزي انقلاب، رژيم سلطنتي جاي خود را به رژيم ديگري به نام جمهوري داد. گفتني است اين احتمال نمي تواند منشأ عظمت چنين انقلابي باشد، زيرا اين گونه تحولات منحصر به ايران نبوده، در کشورهاي ديگر نيز سابقه داشته است. تغيير رژيم ديکتاتوري و سلطنتي به رژيم جمهوري در بسياري از انقلاب هاي جهان نظير انقلاب کبير فرانسه و انقلاب اکتبر روسيه، تحقق يافت، ليکن هيچ يک از اين انقلاب ها نمي تواند در شکوه و عظمت با انقلاب اسلامي ايران رقابت کند و اين امر نشان مي دهد که عظمت اين انقلاب ناشي از امر ديگري است و تغيير رژيم سلطنتي به رژيم جمهوري نمي تواند علت منحصر به فرد بودن اين انقلاب در ميان انقلاب هاي بزرگ جهان باشد.
هرچند که در اين انقلاب، در مقايسه با برخي از انقلاب هاي ديگر، خسارات کمتري متوجه مردم گرديد و تعداد کشته ها، مجروحان و آسيب ديدگان نير بسيار کمتر بود؛ ولي اين اختلاف نيز نمي تواند منشأ منحصر به فرد بودن اين انقلاب در طول تاريخ باشد.
براي تحليل و ارزيابي صحيح منشأ عظمت انقلاب اسلامي، از دو ديدگاه مي توان آن را مورد توجه قرار داد:
1. ديدگاه کساني که نگرش الهي و اسلامي نداشته و يا نسبيت به اين انقلاب خصومت مي ورزند: بر اساس اين ديدگاه جامعه شناسانه، تحقق اين انقلاب پديده اي برخلاف معادلات بين المللي بود که تحليلگران سياسي هرگز احتمال آن را نيز مطرح نمي کردند. چنين انقلابي توانست به سرعت بر معادلات جهاني اثر گذاشته، تمام جهان را تحت الشعاع خود قرار دهد. اين ديدگاه، هرچندکه بخشي از عظمت انقلاب را بيان مي کند؛ ولي نمي تواند بيان کننده عظمت واقعي انقلاب بوده، تمام حقيقت را بيان نمايد.
2. ديدگاه کساني که در پيروزي انقلاب نقش داشتند و براي تحقق آن بسياري از سختي ها را به جان خريدند: بر اساس ديدگاه مذکور تلاش تمامي انبيا، اوصيا، اوليا و مجاهدان الهي، در طول هزاران سال، براي برقراري حکومت الهي و حاکميت قانون عدل الهي در روي زمين، به وسيله ي اين انقلاب به نتيجه رسيد و همين امر منشأ عظمت اين انقلاب مي باشد. جايگزين شدن حکومت الهي مبتني بر عدالت به جاي حکومت هاي مبتني بر ظلم، خودمحوري، خودگزيني و قدرت طلبي است که اين انقلاب را تبديل به پديده اي بي نظير کرده است.
انقلاب اسلامي ايران از انقلاب هاي بزرگ جهان که در عرصه روابط بين الملل مطرح مي باشد، کاملا متمايز است. تلاش نماييد از طريق آشنايي با انقلاب هاي مذکور، آنها را با انقلاب اسلامي مقايسه کنيد. چه تفاوت هاي بنياديني ميان آن ها مشاهده مي کنيد؟ اين مسأله را با دوستان خود در ميان بگذاريد و هر يک از آنان متکفّل مطالعه ي يکي از انقلاب هاي بزرگ معاصر جهان گردند.پس از مطالعه، زواياي مختلف اين انقلاب ها را با هم به بحث گذاريد و امتيازات هر يک را نسبت به ديگري بسنجيد.
2. «اسلامي بودن» فصل مميز انقلاب اسلامي از ساير انقلاب هاي جهان است. از اين رو، در اين انقلاب، عنصر فرهنگي از اهميت ويژه اي برخوردار است و انحراف در مسير چنين انقلابي از همين کانال امکان پذير خواهد بود.
3. بنابراين توجه به ابعاد فرهنگي، اهميت به انتخاب آگاهانه، تلاش در تحکيم عقايد حقه، تأکيد بر تبيين دقيق اهداف، فراگيري انقلاب، عدم اتکا به بيگانگان، ثبات قوانين و مقررات، رعايت مصالح متغير، برخورداري حاميت از پشتوانه ثابت، بهره مندي از امدادهاي غيبي، و اموري از اين قبيل، از مؤلفه هاي جدايي ناپذير انقلاب اسلامي محسوب مي گردند.
انقلاب اسلامي ايران نيز که نمونه اي از اين گونه انقلاب هاست، در نوع خود منحصر به فرد است؛ چرا که با پيروي از حرکت انبياي الهي، به ابعاد معنوي انسان ها توجه نمود. بنابراين، جايگزين شدن حکومت الهي مبتني بر عدالت به جاي حکومت هاي مبتني بر ظلم، خودمحوري، خودگزيني و قدرت طلبي است که اين انقلاب را تبديل به پديده اي بي نظير کرده است.
5. با توجه به اهميت بالاي انقلاب اسلامي ايران در سير تحولات تاريخ، جا دارد تا ارکان چنين انقلابي مشخص گردد که در درس بعدي به آن پرداخته شده است.
منابعي براي مطالعه ي بيشتر:
1. جوادي آملي، عبدالله، بنيان مرصوص امام خميني رحمه الله در بيان و بنان آيت الله جوادي آملي، گردآوري و تنظيم: محمدامين شاه جويي، قم: مرکز نشر اسراء، چ 6، 1384.
2. عميد زنجاني، عباسعلي، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، تهران: نشر کتب سياسي، چ2، 1368.
3. محمدي، منوچهر، انقلاب اسلامي؛ زمينه ها و پيامدها، تدوين: نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، قم: دفتر نشر و پخش معارف، چ1، 1380.
4. مصباح يزدي، محمدتقي، انقلاب اسلامي؛ جهشي در تحولات سياسي تاريخ، تدوين و نگارش: قاسم شبان نيا، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چ1، 1384.
5. ــــــــــــــــ، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن،[بي جا]: مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چ 2، 1372.
6. ــــــــــــــــ، عبرت هاي خرداد، تدوين و نگارش: عليرضا تاجيک و حسين شفيعي، قم: مرکز انتشارات مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمه الله، چ1، 1383.
7. مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، قم: انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، 1361.
1. مقدمه
2. تعريف انقلاب اسلامي
کليم صديقي در تعريف انقلاب اسلامي مي نويسد: «انقلاب اسلامي عبارت است از حرکت امت مسلمان در جهت تغيير نظام غير اسلامي موجود و جايگزين نمودن يک نظام جامع و کامل اسلامي به جاي آن؛ همچنين تلاش براي اجراي مقررات، قوانين و برنامه هاي اسلامي در کليه شؤون زندگي خويش (يعني امت)».39 شهيد مرتضي مطهري نيز معتقد است که: «انقلاب اسلامي راهي است که هدف آن، اسلام و ارزش هاي اسلامي مي باشد و انقلاب و مبارزه، تنها براي برقراري ارزش هاي اسلامي انجام مي گيرد. در اين صورت انقلاب اسلامي متفاوت با اسلام انقلابي خواهد بود، زيرا در صورت اخير، انقلاب و مبارزه هدف خواهد بود و نه وسيله، بر خلاف صورت نخست که مبارزه و انقلاب، وسيله است نه هدف».40
3. ماهيت انقلاب اسلامي
از آن جا که تنها ديني که براي تمام شؤون انسان ها، اعم از شؤون فردي و اجتماعي و دنيوي و اخروي، برنامه دارد، اسلام است، تنها انقلابي نيز که قادر است که جميع مصالح مردم را تأمين و تضمين کند و خود، مسايل و مشکلات جديدي پديد نياورد، انقلاب اسلامي است؛ يعني انقلابي که در همه ي ابعاد و وجوه خود، بدون استثنا، از جهان بيني و ارزش گذاري دين مقدس اسلام مايه بگيرد و تغذيه کند. از اين رو، رهبران اين انقلاب، بر خلاف رهبران ساير انقلاب ها، نه براي تأمين مقاصد انقلاب، از هر عقيده اي، و اگرچه باطل و خلاف واقع، بهره مي گيرند و نه با تحريک و تهيج شديد احساسات و عواطف مردم، عوامل غيرعقلاني را بر فعاليت ها و کارهاي آنان حاکم مي سازند؛ بلکه احساسات و عواطف مردم را محکوم و تابع احکام و ادراکات عقل و آراي صحيح مي گردانند و آن گاه از آن ها براي کامياب ساختن انقلاب و محقق کردن اهداف آن سود مي برند. به همين دليل، ترويج و اشاعه ي بينش ها و ارزش هاي اسلامي، که هم صحيح و مطابق واقعند وهم آمادگي شگرفي براي ايثار، فداکاري و جان فشاني در مردم پديد مي آورند، از جمله برنامه هاي رهبران اين انقلاب است.
بنابراين اگر عنصر فرهنگ، اساسي ترين عنصر اسلام تلقي شود، بزرگ ترين بعد پيروزي انقلاب اسلامي نيز بعد فرهنگي آن خواهد بود. از اين رو، استفاده کنندگان اصلي اين نعمت نيز در درجه اول، اقشار فرهنگي جامعه خواهند بود که مصداق بارز آن ها حوزه ها و دانشگاه ها هستند. بنابراين، وظيفه اين اقشار، از اقشار ديگر جامعه بسيار سنگين تر است. از اين رو، ترديدي نيست که ماهيت انقلاب اسلامي - يعني عنصر اسلامي بودن آن - که يک عنصر فکري و فرهنگي است، با تغيير مسؤولين تغيير نمي کند. معيار بقاي اين انقلاب، بقاي فکر و انديشه ي آن است، نه بقاي تفکرات اشخاصي که در زمان انقلاب از انقلابيون به شمار مي آمدند. چه بسا با تغيير نسل ها، اشخاص ديگري جايگزين شوند، ليکن تفکر انقلابي و ماهيت آن پابرجا باشد. بنابراين ملاک اصلي براي ارزيابي چنين انقلابي، بررسي سلامت يا بيماري ريشه فکري و عنصر فرهنگي آن است.
انقلاب ايران نيز که با پسوند اسلامي شناخته شده است، داراي ابعاد گوناگوني است. اين انقلاب، هم انقلابي ضد امپرياليستي، هم انقلابي ايدئولوژيک، هم انقلابي بر ضد يک رژيم فاسد و هم انقلابي فرهنگي به شمار مي رود. براي پيروزي انقلاب در تمام اين ابعاد و بقاي آن در برابر حملات دشمنان، ضروري است که نيروي دفاعي کافي در همه قسمت ها وجود داشته باشد. هم چنين براي ايفاي رسالت جهاني خود نيز بايد از نيروي تهاجمي کافي در همه ابعاد برخوردار باشد. ولي بايد در نظر داشت که قوام اين انقلاب به اقامه ارزش ها و باورهاي اسلامي است. از اين رو، اگر ما در تمام ابعاد انقلاب پيروز گرديم؛ ليکن در اين بعد با شکست مواجه شويم، در واقع ماهيت انقلاب تغيير کرده است. اگر تنها هدف ما پيروزي، اگرچه به قيمت دست کشيدن از آرمان هاي اسلامي باشد، ديگر اين انقلاب، انقلاب اسلامي نخواهد بود. اسلامي بودن اين انقلاب به اين است که همه چيز فداي مکتب شود. تنها در اين صورت مي توان اين انقلاب را انقلاب اسلامي ناميد.
4. ويژگي هاي انقلاب اسلامي
الف - توجه ويژه به ابعاد فرهنگي
ب - اهتمام به انتخاب آگاهانه
از اين رو رهبران اين انقلاب، نه به کتمان حقايق و نه به نشر اکاذيب مي پردازند و اساسا از هرگونه اغفال و فريب کاري و نيرنگ بازي روي مي گردانند. در واقع آنان وظيفه ي خود مي دانند که آگاهي هاي مردم، رشد فکري، عقلاني، و فرهنگي آنان را افزايش دهند.
ج - تلاش در تحکيم عقايد حقه
د - تأکيد بر تبيين دقيق اهداف
ازاين رو، همواره اعلام مي کنند که اغراض ملت گرايانه، وطن پرستانه، نژادپرستانه و از اين قبيل را دنبال نمي کنند و فقط در پي حق و عدالتند، و حال آنکه رهبران ساير انقلاب ها ها چه بسا اهداف و مقاصد خود را در پرده ابهام و ايهام پوشيده مي دارند، تا بدين وسيله هيچ دسته اي از مردم را از خود نرانند و همه را با خود و در کنار خود داشته باشند و نظام حاکم را سريع تر و زودتر ساقط کنند و انقلاب را به پيروزي رسانند. رهبران انقلاب اسلامي، در عين حال که خيرخواه همه مردم هستند و منافع و مصالح جميع افراد جامعه را، در تمام ابعاد و وجوهش، مي خواهند؛ اهداف خود را به صورت آشکارا صريحاً معلوم مي دارند تا ارزش هاي حقّ و ارزش هاي باطل برآميخته نگردد و مردم به گمراهي و به بيراهه نيفتند.
ه - فراگيري انقلاب
و - عدم اتکا به بيگانگان
ز - ثبات قوانين و مقررات
ح - رعايت مصالح متغير
ط - برخورداري حاکميت از پشتوانه ثابت
ي - بهره مندي از امدادهاي غيبي
5. جايگاه ممتاز انقلاب اسلامي ايران در تاريخ بشريت
مهم ترين ويژگي حرکت انبيا، و به تبع آن انقلاب اسلامي ايران، توجه دادن انسان به ابعاد معنوي اوست. همين ويژِِِِِِگي است که اين حرکت را نسبت به حرکت هاي ديگر به طور کامل متمايز مي سازد و انسانيت انسان را مورد توجه قرار مي دهد. ويژگي ديگر حرکت انبيا اين است که هرگز به فردگرايي، خودخواهي و خودگزيني بها نمي دهد؛ چرا که اموري از اين قبيل، لازمه ي مادي گرايي، و دنيا گروي است که انبيا همواره در مسيري خلاف آن قدم برمي داشتند. ايشان همواره تلاش مي کردند تا تمام انسان ها از برکات خداوند متعال بهره مند شوند و در جهت سير الي الله و تقرب به سوي او گام بردارند. ايجاد وحدت ميان اقشار مختلف جامعه، يکي ديگر از ويژگي هاي حرکت انبيا است که در جهت نيل به سعادت حقيقي انسان ها صورت پذيرفته است.
بايد به مطلب نيز توجه داشت که اين وعده الهي است که سرانجام، پيروزي نهايي با انبياست:
وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ * وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ ؛ 41 و قطعا فرمان ما در باره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين] رفته است كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتما پيروز خواهند شد و سپاه ما هرآينه غالب خواهند آمد.
ولي براساس آنچه که در مورد تاريخ گذشتگان به دست ما رسيده است، در گذشته تاريخ مواردي که بشر در اثر طاعت از انبيا به سعادت کاملي در اين دنيا رسيده باشد، زياد نبوده است و در عمل، موارد مخالف، عصيان و عذاب، بيشتر از موارد سعادتي بوده که در سايه ي اطاعت از انبيا به دست مي آمده است. در تاريخ 1400 ساله مسلمين، چنين جهشي يک بار در عصر رسول الله صلي الله عليه و آله واقع شد و حکومت هايي با چندين هزار سال سابقه منقرض گرديدند. البته هرچند که گويي در زمان خود پيغمبر اکرم صلي الله عليه آله اين موج، کاملا به کشور ما نرسيد؛ ولب به هرحال از برکات همان بعثت بود که بعد از چندي زمينه هدايت ساير جوامع فراهم شد و ايرانيان با رغبت اسلام را پذيرفتند. از آن تاريخ به بعد، چنين جهش هاي چشمگيري که در سايه ي اطاعت انبيا در جهان واقع شده باشد، کمتر به چشم مي خورد. البته تحولات اجتماعي که به نحوي تحت تأثير تعاليم انبيا قرار داشته است، کم نبوده است، ليکن مواردي را که منجر به پيدايش يک حکومت حق فراگير و مبتني بر دستورات و قوانين الهي و اسلامي شده باشد، کمتر مي توان يافت. البته نمي توان انکار کرد که گاهي در گوشه و کنار يک شهر يا ايالتي براي مدت کوتاهي حکومتي برقرار شده است؛ ولي حکومت فراگيري را که در يک کشور چند ده ميليوني، قوانين آن بر اساس قوانين اسلام شکل گرفته باشد، نمي توان يافت.
از اين رو مي توان ادعا کرد که بعد ازجهشي که در تاريخ زندگي مسلمين در زمان رسول الله صلي الله عليه و آله پديد آمد، جهشي ديگر، جهشي است که به واسطه ي رهبري يکي از فرزندان رسول الله صلي الله عليه و آله و با همت مردان خداپرست و عاشق حق، با پيروزي انقلاب اسلامي ايران تحقق پيدا کرد. اين انقلاب، دومين نمونه از بزرگ ترين جهش هاي الهي است که در طول تاريخ اسلام و اديان الهي ديگر مي توان جست و جو کرد.
از آنچه گذشت، به خوبي مي توان به منشأ عظمت انقلاب اسلامي ايران پي برد؛ عظمتي که تمام جهانيان به آن اعتراف کرده اند و بر اساس شواهد زيادي که در بيانات و رفتارهاي دولت مردان، سياست مداران، جامعه شناسان و صاحب نظران مختلف در علوم انساني وجود دارد، در مقابل آن سر تعظيم فرود آورده اند. البته در زمينه منشأ عظمت اين انقلاب ممکن است گزينه ها و احتمالاتي به ذهن خطور کند که هر يک از آن ها قابل بررسي و تأمل است.
يک احتمال اين است که عظمت اين انقلاب ناشي از برچيده شدن يک رژيم، روي کارآمدن رژيمي ديگر و جايگزين شدن دستگاه حاکمي به جاي دستگاه حاکم پيشين باشد. ترديدي نيست که اين احتمال نمي تواند منشأ عظمت انقلابي محسوب گردد که دنيا در برابر آن سر تعظيم فرود آورده است؛ چرا که جايگزين شدن يک قدرت به جاي قدرتي ديگر و يک حکومت به جاي حکومتي ديگر، همواره در طول تاريخ وجود داشته و خواهد داشت و کتاب هاي تاريخي نيز پر از ذکر اين انقلاب ها و تغيير حکومت ها توسط حکومت هاي ديگر است. مطالعه تاريخ اسلام نشان مي دهد که بعد از پيامبر اکرم صلي الله عليه آله، افرادي زمام حکومت را به دست گرفتند و پس از آنان، سلسله بني اميه سال ها بر جامعه اسلامي فرمان راندند و به دنبال آنان، خاندان بني عباس، صدها سال حکومت را در دست گرفتند. در تاريخ کشور ايران نيز، سلسله هاي صفويه، افشاريه، قاجاريه و در نهايت خاندان پهلوي جا به جا شدند و اين سلسله هاي پادشاهي با انقراض سلسله هاي قبل و يا از طريق از صحنه بيرون کردن رقيبان، يکي پس از ديگري زمام امور را در دست گرفتند. اشاره شد که تاريخ جوامع بشري سرشار از اين تغييرات و دگرگوني هاست، بنابراين راز عظمت انقلاب اسلامي ايران فقط جايگزيني حکومتي با ديگر و يا تغييرات نخبگان حاکم نيست.
احتمال ديگري که ممکن است در زمينه ي منشأ عظمت انقلاب در اين جا به ذهن خطور کند، اين است که اين انقلاب، نه تنها سبب تغيير حکومت در کشور گرديد؛ بلکه باعث برچيده شدن سلسله هايي از حاکمان شد که در مدت 2500 سال، از طريق رژيم سلطنتي بر کشور فرمان مي رانند. در واقع با پيروزي انقلاب، رژيم سلطنتي جاي خود را به رژيم ديگري به نام جمهوري داد. گفتني است اين احتمال نمي تواند منشأ عظمت چنين انقلابي باشد، زيرا اين گونه تحولات منحصر به ايران نبوده، در کشورهاي ديگر نيز سابقه داشته است. تغيير رژيم ديکتاتوري و سلطنتي به رژيم جمهوري در بسياري از انقلاب هاي جهان نظير انقلاب کبير فرانسه و انقلاب اکتبر روسيه، تحقق يافت، ليکن هيچ يک از اين انقلاب ها نمي تواند در شکوه و عظمت با انقلاب اسلامي ايران رقابت کند و اين امر نشان مي دهد که عظمت اين انقلاب ناشي از امر ديگري است و تغيير رژيم سلطنتي به رژيم جمهوري نمي تواند علت منحصر به فرد بودن اين انقلاب در ميان انقلاب هاي بزرگ جهان باشد.
هرچند که در اين انقلاب، در مقايسه با برخي از انقلاب هاي ديگر، خسارات کمتري متوجه مردم گرديد و تعداد کشته ها، مجروحان و آسيب ديدگان نير بسيار کمتر بود؛ ولي اين اختلاف نيز نمي تواند منشأ منحصر به فرد بودن اين انقلاب در طول تاريخ باشد.
براي تحليل و ارزيابي صحيح منشأ عظمت انقلاب اسلامي، از دو ديدگاه مي توان آن را مورد توجه قرار داد:
1. ديدگاه کساني که نگرش الهي و اسلامي نداشته و يا نسبيت به اين انقلاب خصومت مي ورزند: بر اساس اين ديدگاه جامعه شناسانه، تحقق اين انقلاب پديده اي برخلاف معادلات بين المللي بود که تحليلگران سياسي هرگز احتمال آن را نيز مطرح نمي کردند. چنين انقلابي توانست به سرعت بر معادلات جهاني اثر گذاشته، تمام جهان را تحت الشعاع خود قرار دهد. اين ديدگاه، هرچندکه بخشي از عظمت انقلاب را بيان مي کند؛ ولي نمي تواند بيان کننده عظمت واقعي انقلاب بوده، تمام حقيقت را بيان نمايد.
2. ديدگاه کساني که در پيروزي انقلاب نقش داشتند و براي تحقق آن بسياري از سختي ها را به جان خريدند: بر اساس ديدگاه مذکور تلاش تمامي انبيا، اوصيا، اوليا و مجاهدان الهي، در طول هزاران سال، براي برقراري حکومت الهي و حاکميت قانون عدل الهي در روي زمين، به وسيله ي اين انقلاب به نتيجه رسيد و همين امر منشأ عظمت اين انقلاب مي باشد. جايگزين شدن حکومت الهي مبتني بر عدالت به جاي حکومت هاي مبتني بر ظلم، خودمحوري، خودگزيني و قدرت طلبي است که اين انقلاب را تبديل به پديده اي بي نظير کرده است.
انقلاب اسلامي ايران از انقلاب هاي بزرگ جهان که در عرصه روابط بين الملل مطرح مي باشد، کاملا متمايز است. تلاش نماييد از طريق آشنايي با انقلاب هاي مذکور، آنها را با انقلاب اسلامي مقايسه کنيد. چه تفاوت هاي بنياديني ميان آن ها مشاهده مي کنيد؟ اين مسأله را با دوستان خود در ميان بگذاريد و هر يک از آنان متکفّل مطالعه ي يکي از انقلاب هاي بزرگ معاصر جهان گردند.پس از مطالعه، زواياي مختلف اين انقلاب ها را با هم به بحث گذاريد و امتيازات هر يک را نسبت به ديگري بسنجيد.
6. خلاصه و نتيجه گيري
2. «اسلامي بودن» فصل مميز انقلاب اسلامي از ساير انقلاب هاي جهان است. از اين رو، در اين انقلاب، عنصر فرهنگي از اهميت ويژه اي برخوردار است و انحراف در مسير چنين انقلابي از همين کانال امکان پذير خواهد بود.
3. بنابراين توجه به ابعاد فرهنگي، اهميت به انتخاب آگاهانه، تلاش در تحکيم عقايد حقه، تأکيد بر تبيين دقيق اهداف، فراگيري انقلاب، عدم اتکا به بيگانگان، ثبات قوانين و مقررات، رعايت مصالح متغير، برخورداري حاميت از پشتوانه ثابت، بهره مندي از امدادهاي غيبي، و اموري از اين قبيل، از مؤلفه هاي جدايي ناپذير انقلاب اسلامي محسوب مي گردند.
انقلاب اسلامي ايران نيز که نمونه اي از اين گونه انقلاب هاست، در نوع خود منحصر به فرد است؛ چرا که با پيروي از حرکت انبياي الهي، به ابعاد معنوي انسان ها توجه نمود. بنابراين، جايگزين شدن حکومت الهي مبتني بر عدالت به جاي حکومت هاي مبتني بر ظلم، خودمحوري، خودگزيني و قدرت طلبي است که اين انقلاب را تبديل به پديده اي بي نظير کرده است.
5. با توجه به اهميت بالاي انقلاب اسلامي ايران در سير تحولات تاريخ، جا دارد تا ارکان چنين انقلابي مشخص گردد که در درس بعدي به آن پرداخته شده است.
منابعي براي مطالعه ي بيشتر:
1. جوادي آملي، عبدالله، بنيان مرصوص امام خميني رحمه الله در بيان و بنان آيت الله جوادي آملي، گردآوري و تنظيم: محمدامين شاه جويي، قم: مرکز نشر اسراء، چ 6، 1384.
2. عميد زنجاني، عباسعلي، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، تهران: نشر کتب سياسي، چ2، 1368.
3. محمدي، منوچهر، انقلاب اسلامي؛ زمينه ها و پيامدها، تدوين: نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها، قم: دفتر نشر و پخش معارف، چ1، 1380.
4. مصباح يزدي، محمدتقي، انقلاب اسلامي؛ جهشي در تحولات سياسي تاريخ، تدوين و نگارش: قاسم شبان نيا، قم: مرکز انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چ1، 1384.
5. ــــــــــــــــ، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن،[بي جا]: مرکز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي، چ 2، 1372.
6. ــــــــــــــــ، عبرت هاي خرداد، تدوين و نگارش: عليرضا تاجيک و حسين شفيعي، قم: مرکز انتشارات مؤسسه ي آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمه الله، چ1، 1383.
7. مطهري، مرتضي، پيرامون انقلاب اسلامي، قم: انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، 1361.
پي نوشت ها :
38.مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 110.
39.کليم صديقي، نهضت هاي اسلامي و انقلاب اسلامي ايران، ص 49.
40.مرتضي مطهري، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 45.
41.صافات (37)، 173 – 171.