ارتباط با يکديگر (كودك و نوجوان)(1)

وقتي انسان ها با يکديگر تماس برقرار مي کنند، يک ارتباط ايجاد مي شود. اين ارتباط مي تواند مستقيم و از راه صحبت کردن اتفاق بيفتد؛ در اين صورت علاوه بر ارتباط کلامي، حرکات ميميک چهره، اندام ها، وضعيت قرار گرفتن بدن، ارتباط چشمي و آهنگ صدا، نقش مهمي ايفا مي کنند. اين نوع ارتباط از زمان به وجود آمدن انسان، وجود داشته است.
پنجشنبه، 23 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ارتباط با يکديگر (كودك و نوجوان)(1)

(1)ارتباط با يکديگر (كودك و نوجوان)
ارتباط با يکديگر (كودك و نوجوان)(1)


 

نويسنده:داگمارف.کرام
ترجمه و تاليف : سپيده خليلي



 
وقتي انسان ها با يکديگر تماس برقرار مي کنند، يک ارتباط ايجاد مي شود. اين ارتباط مي تواند مستقيم و از راه صحبت کردن اتفاق بيفتد؛ در اين صورت علاوه بر ارتباط کلامي، حرکات ميميک چهره، اندام ها، وضعيت قرار گرفتن بدن، ارتباط چشمي و آهنگ صدا، نقش مهمي ايفا مي کنند. اين نوع ارتباط از زمان به وجود آمدن انسان، وجود داشته است. چند هزار سال بعد، هنگامي که انسان خط را آموخت، ارتباط نوشتاري به وجود آمد. پس از آن، ارتباط تلفني رايج شد که در اين نوع ارتباط، صدا و آهنگ صدا بر جمله هاي فرد گوينده اثر مي گذارد. از دستاوردهاي وسيله هاي ارتباطي جديد، فکس، ايميل و پيام کوتاه( SMS) است که باز هم در دسته وسايل ارتباطي نوشتاري قرار مي گيرند.

پيدا کردن لحن مناسب کار سختي نيست
 

نوع و شيوه اي که انسان ها با يکديگر ارتباط برقرار مي کنند، از قوانين نانوشته بسياري پيروي مي کند که ما مجموعه آنها را احترام مي ناميم و سطح آن به رفتار افراد با يکديگر بستگي دارد. مي توان احترام را با قوانين راهنمايي مقايسه کرد. زيرا عدم رعايت آن، سبب برخورد و در نتيجه آسيب و خسارت مي شود.
هر فرهنگ و هر اجتماعي، رفتار مناسب خود را مي طلبد. طبيعي است که اين رفتار هم، با گذشت زمان تغيير مي يابد؛ همان طور که گفتار، سبک لباس پوشيدن و معماري نيز به مرور زمان دگرگون مي شود.
انسان هاي باادب تا حدي در برابر انسان هاي ديگر احساس مسؤوليت مي کنند. گفتن کلمه هاي درست و بموقع و حرکات بدني صحيح و بجا هميشه راهگشاست؛ مانند کليدي که قفل يک در را باز مي کند. آنچه در پشت در قرار دارد، يک علامت آشنا و واکنش دوستانه است. اگر کلمه مناسب را بدانيد، اين فرآيند به همين راحتي اتفاق مي افتد. مي توانيم بچه ها را به تدريج به استفاده از جمله هاي مناسب در اجتماع عادت دهيم و راه استفاده صحيح از کلمه ها را از کودکي به آنها بياموزيم.
در زمان گذشته، دنياي بزرگسالان از دنياي کودکان فاصله زيادي داشت. بچه ها درگير دنياي خودشان بودند و بزرگسالان هم؛ ولي به تدريج اين فاصله کم و کمتر شد، به طوري که امروز دنياي پدر و مادرها و دنياي بچه ها به شدت در هم تنيده است. به علاوه، پدر و مادرها ترجيح مي دهند که توانايي هاي خودشان را به فرزندان خود نشان دهند و از سازمان دهي پيچيده مراقبت از فرزند شانه خالي کنند يا برنامه هاي مورد علاقه خود را با وظايف پدري يا مادري پيوند دهند، به هر حال، وظيفه شماست که فرزند خود را تشويق کنيد تا حد معيني با بزرگسالان ارتباط داشته باشد و از اين رابطه لذت ببرد. در نهايت کودک نياز دارد که از راه بازي و در هنگام بازي، آداب و قوانين ادب و احترام را تمرين کند؛ چون بيشتر وقت ها، کاستي در رفتار سبب شرمندگي و احساس جهل و ناداني مي شود و همه اينها به از بين رفتن اعتماد به نفس منجر مي شود. دانستن راه صحيح به او اعتماد به نفس مي دهد و سرانجام اعتماد به نفس به احترام منجر مي شود. در عين حال، شيوه رفتاري افراد خانواده شما با يکديگر در ذهن کودک نقش مي بندد.
صبح ها حتي اگر هيجان زده هستيد و عجله داريد، به فرزند خود صبح به خير بگوييد و با مهرباني او را بدرقه کنيد تا به مدرسه برود. در طول روز نيز نگذاريد که مسائل خارج از خانه بر رابطه شما و فرزندتان اثر بگذارد.
ادب و احترام نبايد به مناسبت هاي اجتماعي محدود باشد.

سلام دادن
 

حتماً شما هم تا به حال با بچه اي رو به رو شده ايد که هنگام سلام دادن، دست هايش را پشتش پنهان مي کند، پشت مادرش مي خزد و صورتش را در لباس او فرو مي برد؛ در چنين دقايقي، بهترين راه، ناديده گرفتن و اهميت ندادن به رفتار کودک است. به هيچ وجه نبايد کودک را به سلام دادن وادار کرد؛ زيرا توجهي که کودک از اين راه دريافت مي کند، سبب مي شود که بار ديگر با شور و شوق بيشتري رفتارش را تکرار کند. به علاوه، سعي شما مسلماً با شکست رو به رو خواهد شد. البته لازم است که بعداً در کمال آرامش با کودک صحبت کنيد و به او توضيح دهيد که اگر در آينده با چنان شرايطي رو به رو شد، چکار کند و چه واکنشي نشان دهد.
با افزايش سن کودکان، شيوه برخورد آنها هنگام سلام دادن تغيير مي کند؛ مثلاً هنگامي که به محلي تلفن مي زنند، نه سلام مي دهند و نه خودشان را معرفي مي کنند؛ حتي بعضي از نوجوان ها وقتي به در خانه دوست خود مي روند، با پدر و مادر او صحبت نمي کنند و گاه آنها را اصلاً ناديده مي گيرند. همه اينها به دليل ناآگاهي از شيوه ارتباط صحيح با بزرگسالان است و ما پدر و مادرها بايد اين رفتارهاي نوجوان ها را تجربه کنيم و به دنبال راه حلي براي آنها باشيم.

به چشم هاي من نگاه کن، کوچولو!
 

ارتباط چشمي، هنگام سلام دادن مهم است و نشانه تمرکز شما بر شخصي است که به او سلام مي دهيد و نگاه نکردن به او نشانه بي ادبي است. اين کار بيشتر وقت ها براي کودکان به آساني امکان پذير نيست؛ زيرا قد بزرگسالان خيلي بلندتر از آنهاست و بيشتر وقت ها خود به خود در برابر کودک خم مي شوند.
بيشتر بچه ها هنگامي که در شرايط سلام دادن قرار مي گيرند، غافلگير مي شوند؛ بنابراين با يک لبخند و نگاهي مهربان، اعتماد به نفس آنها را تقويت کنيد.اين کار در برخورد اول، تأثير بسزايي دارد. بهتر است ارتباط چشمي خود را با کودک قطع نکنيد؛ چون بيشتر وقت ها به اطراف نگاه کردن، خجالت را در کودک تقويت مي کند. در آخر، بچه ها هنگامي مي توانند بفهمند که با آنها احوالپرسي مي کنيد که واقعاً نشان دهيد که آنها را ديده ايد و روي سخنتان با آنهاست.

از اولين فرصت استفاده کنيد
 

اولين تأثيري که از يک انسان( حتي انساني کوچک) مي پذيريم، بيشتر وقت ها اثر تعيين کننده اي دارد. افسوس که خيلي از بزرگسالان فرصت يک ارتباط خوب را از دست مي دهند. در حالي که استفاده از فرصت ها کار سختي نيست. کسي که بداند در برخورد با هر فردي چه حد و مرزي را بايد رعايت کند، به مرور زمان به رفتار متناسب دست مي يابد. در ضمن منظور از حد و مرز در اين کتاب، رعايت بايدها و نبايدها در ارتباط با ديگران يا به عبارتي همان ادب و احترام است.

لطفاً دست بده!
 

حتي چپ دست ها هم هنگام دست دادن، با دست راست دست مي دهند؛ وگرنه وقتي يک راست دست و چپ دست به هم بر مي خورند، حسابي گيج مي شوند؛ ولي آيا بايد هميشه با همه دست داد؟ البته که نه؛ چون هنگام سلام دادن، فرد مسن تر تصميم گيرنده است، و وقتي او دست دراز مي کند، کودک يا نوجوان يا حتي بزرگسال جوان تر با دست راست دست او را بگيرد و با مهرباني فشار دهد. پس تنها لمس کردن دست ديگري کافي نيست؛ چون احساس ناخوشايند ترديد و خجالت را به فرد منتقل مي کند؛ بنابراين، يک
بار دست دادن با فرزند خود را امتحان کنيد و بفهميد که او چگونه دست مي دهد.( البته در مورد کودکان پيش دبستاني طبيعي است که با احتياط دست بدهند و نه محکم).
ما بيشتر وقت ها فراموش مي کنيم که بچه ها نسبت به لمس شدن، بسيار حساس تر از بزرگسالان هستند. شايد به اين دليل که قدري احساس ناتواني مي کنند؛ با وجود اين، اگر مي بينيد که فرزند شما از هرگونه نوازش و تماس بدني که در زندگي خانوادگي معمولي برقرار مي شود، فرار مي کند، به دلخواه او عمل نکنيد؛ زيرا او بايد اجتماعي زندگي کند و در دنياي اجتماعي امروز آداب و رسومي وجود دارد که دست دادن با ديگري، يکي از ابتدايي ترين شکل آن به شمار مي رود.

رفتار درست
 

وقتي دختر يا پسر جواني با يک خانم مسن رو به رو مي شود، اگر خجالت مي کشد که با صداي بلند سلام بدهد، دست کم مي تواند با خم کردن سرش به پايين، به او اداي احترام کند. ولي اگر کسي واقعاً بخواهد آداب سلام دادن به يک بزرگ تر را بياموزد، بايد به او بگوييد: بايستد، دستش را از توي جيبش درآورد و کلاهش را از سرش بردارد! اگر بزرگسالي وارد محلي مي شود که جاي خالي براي نشستن نيست، فرد جوان تر بايد جاي خود را به او بدهد.
همواره به فرزند خود يادآوري کنيد که هنگام سلام دادن، اگر دستش در جيبش باشد، عملي ناپسند است و اگر جلو پاي کسي که سلام مي دهد، بلند نشود، عملي بي ادبانه است.

نمي خواهي خاله را ببوسي؟
 

به نظر بچه ها، بوسيدن يک بزرگسال، بيشتر وقت ها چندش آور است و نبايد
آنها را وادار به بوسيدن کرد و بايد اجازه دهيم که هر طور دلشان مي خواهد، عمل کنند. به زور بوسيدن، کودک را فراري مي دهد. از طرفي ممکن است با واکنش شديد او رو به رو شويد و خطر اصابت سر او با صورت شما پيش مي آيد. و وقتي بوسه براي هر دو طرف دردناک مي شود، خشونت جاي مهرباني را مي گيرد.
جالب است بدانيد که بيشتر فرانسوي ها فقط صورت خود را به سمت چپ و راست صورت ديگري مي چسبانند؛ چون لمس و تماس به هر صورتي امکان پذير و دوست داشتني است؛ بنابراين شما به عنوان يک بزرگسال بايد احساس کودکانه فرد مقابل خود را درک کنيد و اگر تمايلي به بوسيدن نداشت، از بوسيدن او صرف نظر کنيد.

چه کسي بايد اول سلام کند؟
 

هرکسي که کوچک تر است، اول بايد سلام بدهد. به طور کلي: آقايان به خانم ها، بچه ها به بزرگ ترها و دخترها به مردهاي بزرگ تر. در اينجا بزرگسالان مي توانند اولين قدم را بردارند و به کودک ميدان دهند، حتي در مورد نوجوان هايي که احتمالاً خودشان را کنار مي کشند يا خجالتي هستند، بهتر است که يک بزرگسال انگيزه سلام دادن را به او بدهد، در اصل: بيشتر وقت ها، سلامي که با تماس چشمي و حرکات بدني همراه است، حتي به کودکان مردد هم علامت مي دهد که مي خواهم که تو به من سلام کني. البته هر بزرگسالي وقتي وارد محلي مي شود، سعي مي کند زودتر از ديگري سلام بدهد؛ مثلاً وقتي وارد مغازه اي مي شود، به همه سلام دهد و فرقي نمي کند که چند ساله است و مي داند به يک کوچک تر سلام دادن هم ضرري ندارد.

معرفي و آشنايي بهتر
 

کسي که کوچک تر است بايد به بزرگ تر معرفي شود يا خودش، خود را معرفي کند؛ مثلاً هنگامي که يک مادر و دختر وارد محلي مي شوند، يا مادر مي گويد:" اين دختر من است." يا خود دختر پس از سلام، خود را معرفي مي کند. سپس مادر به دخترش توضيح مي دهد که خانمي که به او سلام داديم، کيست. شايد براي اين کار چند جمله اضافه به شناخت کودک کمک کند:" اين خانم مادر..." يا " شغل اين خانم..." به اين ترتيب، کودک مي تواند او را بهتر به خاطر بسپارد، به اسامي توجه کند و تکه اي از پازل به هم ريخته ارتباط را در ذهنش منظم کند. در اين صورت، کودک در دنياي بزرگسالان با اطمينان بيشتري حرکت مي کند.
وقتي کودک يا نوجواني مسيري را تنها طي مي کند و مثلاً يکي از هم مدرسه اي هايش را مي بيند، مي تواند خودش را با اسم و فاميل به او معرفي کند و در صورتي که لازم بود، توضيحي اضافه بدهد:" من همکلاسي امير هستم." يا " ما با هم توي يک تيم فوتبال بازي مي کنيم."
کودکان هم مي توانند کودکان ديگر را معرفي کنند؛ مثلاً وقتي کودک شما دوستي را با خود به خانه مي آورد، مانعي ندارد اگر خودش او را معرفي کند.

تو او را نمي شناسي!
 

بچه ها آرام و زير لب صحبت مي کنند يا اصلاً حرفي نمي زنند. دست کم هنگام سلام دادن که اين عادت در آن ها بسيار شايع است و به نظر مخاطب رفتاري بي ادبانه مي آيد. فرد مخاطب بايد بداند با چه کسي سر و کار دارد؛ به خاطر همين هر کودکي بايد بياموزد که در برخورد اول، نام خود را واضح و با صداي بلند و مؤدبانه بيان کند. بزرگسالي هم که مخاطب اوست، بايد به همين ترتيب نام خود را بگويد و حتي اگر بگويد که دوست دارد کودک به چه نامي او را صدا بزند، بهتر است.
براي کودکان پيش دبستاني دانستن نام کوچک افراد کفايت مي کند؛ مگر اين که عملاً بخواهيم فردي را با نام خانوادگي اش صدا بزنند. فراموش نکنيد که اگر کودکتان نام دوستي را از شما پرسيد، هرگز با بي توجهي به او پاسخ ندهيد:" تو که او را نمي شناسي!" يا " دانستن اسم او، چه فايده اي براي تو دارد."

راحت بگو، سلام...
 

کاش مي شد همه بچه ها قبل از ورود به دبستان سلام دادن را بياموزند. بعضي از بچه ها حتي در دوران دبستان هم وقتي وارد محلي مي شوند، سرشان را پايين مي اندازند و بي آن که به ديگران نگاه کنند، بي توجه به اطرافيان در گوشه اي مي نشينند و به کسي سلام نمي دهند. بعضي ها از روي خجالت و بعضي ها از روي ناداني اين کار را انجام مي دهند؛ زيرا پدر و مادر يا بزرگ تري ضرورت اين کار را به آنها تذکر نداده است؛ در حالي که يک سلام ساده و يک روي خوش، موقعيت و شرايط خوبي هم براي بزرگسال و هم براي کودک ايجاد مي کند و مي تواند زمينه اي براي ارتباط مثبت بعدي باشد. به فرزند خود يادآوري کنيد هميشه کسي که وارد محلي مي شود يا به گروهي مي پيوندد، بايد سلام بدهد. خودتان نيز فراموش نکنيد که وقتي جواب سلام کودک را به گرمي مي دهيد، انگيزه او را براي سلام دادن تقويت مي کنيد.

سلام دادن در خانواده
 

اين روزها که بيشتر خانواده ها درگير مسائل اقتصادي و پرتنش هستند، کمتر در خانه ها صداي سلام به گوش مي رسد. حتي در بين اعضاي خانواده، گفتن سلام به تدريج اهميت خود را از دست داده و مي دهد؛ ولي اين وظيفه ما به عنوان پدر يا مادر است که جاي آن را تحکيم کنيم. شنيدن سلام صبحگاهي از دهان تک تک اعضاي خانواده، شروع خوبي براي فعاليت روزانه است و سبب هماهنگي و نزديکي مي شود، وقتي گفتن سلام به عنوان يک امر لازم و ضروري در خانه باب مي شود، احساس شادي و شکرگذاري از با هم بودن را موجب مي شود. اين نکته حتي در مورد زن و شوهرهاي بي فرزند نيز صدق مي کند. ممکن است بسياري از کدورت ها با اداي اين کلمه جادويي از بين برود و جاي خود را به صلح و آرامش بدهد.
در مورد نوجوانان، سلام دادن نشان مي دهد که چه کسي، کجا بوده، اکنون چه حالي دارد و روز را با چه روحيه اي سپري خواهد کرد. پدر و مادر مادر مي توانند با يک سلام ساده، تا حدودي وضعيت کنوني فرزند خود را محک بزنند و اگر از فرزند خود شناخت کافي داشته باشند، معمولاً اشتباه نمي کنند. پس بهتر است که از همان سال هاي اول کودکي، گفتن سلام را در خانه مرسوم کنيد؛ به طوري که نگفتن آن در ذهن افراد خانواده سؤال برانگيز باشد.

خداحافظي
 

معلوم است که خداحافظي به سختي سلام دادن نيست؛ ولي به همان اندازه مهم است. همه قوانين سلام گفتن در مورد خداحافظي هم صدق مي کند. خداحافظي آخرين اثري است که فرد از خود به جاي مي گذارد. در ضمن، اگر کسي هنگام رويارويي نتوانسته باشد آن طور که بايد سلام دلپذيري بدهد، هنگام خداحافظي مي تواند جبران کند سرانجام پس از چند بار رو به رو شدن با ديگران و اصلاح رفتار خود، به رفتار مطلوب دسترسي پيدا خواهد کرد. در عين حال، خداحافظي روش مناسبي براي تشکر از مهمان نوازي و دادن احساس خوب و مثبت به ميزبان است. يا راهي براي قول و قرار گذاشتن درباره ديدار بعدي است . به هر حال خداحافظي مي تواند يک " پايان خوش" و اميدي براي ديدار دوباره باشد.

هميشه براي خداحافظي، دو نفر لازم است
 

مهمان هاي نوجوان، دوست دارند همان طور که آرام و نامرئي وارد خانه اي مي شوند، به همان ترتيب نيز از آن خانه خارج شوند. منظور آن دسته از نوجواناني است که هنوز ياد نگرفته اند سلام و خداحافظي لازمه يک ديدار است. البته تا حدودي هم به ميزبان بستگي دارد. در بعضي از خانواده ها، بيشتر وقت ها بچه ها به اجبار پدر و مادر به مهمان سلام مي دهند، ولي از زير بار خداحافظي شانه خالي مي کنند و مهمان را مانند يک توپ فوتبال، پس از بازي به يک طرف شوت مي کنند تا خودش راهش را به کنار زمين پيدا کند و اين کار به شدت بي ادبانه است. حتي کودکان مهدکودکي هم از سه سالگي مي توانند ياد بگيرند که هم بازي خود را تا دم در بدرقه و از او خداحافظي کنند و در را پشت سر او ببندند. اگر لازم باشد، براي اين کار پدر يا مادر مي توانند کودک را همراهي کنند؛ ولي گاهي ميزبان هاي بزرگسال، هنگام بدرقه دوست هاي فرزندشان، به گوشه اي مي خزند تا مجبور نشوند با آنها رو به رو شوند، راه منطقي اين است که با نوجوان ها راحت برخورد کنيد. سلام ساده ي نوجوان را مانند خود او به سادگي پاسخ دهيد و اگر احساس مي کنيد که خجالت مي کشد، شما براي خوش آمدگويي قدم پيش بگذاريد. مطمئن باشيد با اين کار به فرزند خود که ميزبان فرزند ديگري است، بها داده ايد.

پيدا کردن راه خداحافظي
 

خداحافظي اصلاً بي ادبانه نيست؛ مگر اين که فرد يک بار خداحافظي کند و بعد يادش بيفتد که بايد به دستشويي برود، پس از خداحافظي دوباره به ياد کتابي بيفتد که قرار بود از صاحب خانه قرض بگيرد، پس از خداحافظي سه باره تذکر دهد که تشنه است و يک ليوان آب مي خواهد و به اين ترتيب، در برابر چشم هاي منتظر ميزبان خرده فرمايش هاي متعدد خود را بيان کند.

اين نوع خداحافظي بدتر از خداحافظي نکردن است.
 

و يکي ديگر از انواع بد خداحافظي، زماني اتفاق مي افتد که مادري براي بردن فرزند خود از منزل دوستي، بخواهد ساعت ها با ميزبان جلو در صحبت کند، شايد ميزبان از روي ادب به او نگويد که غذايي در حال پختن دارد که هر لحظه ممکن است بسوزد، يا يک نفر پشت خط تلفن منتظر است يا به زودي مغازه ها مي بندند و او بايد به خريد برود. پس اگر نمي خواهيد که فرزند شما مزاحم ديگران شود، از قبل ساعتي را براي بردن او مشخص کنيد، سر موقع به دنبالش برويد و زمان خداحافظي از ميزبان را کوتاه کنيد. گاهي بعضي از بچه ها به ساعت مقرر اکتفا نمي کنند و به کسي که به دنبال او آمده، مي گويند:" هنوز داريم بازي مي کنيم و بازي ما تمام نشده. برگرد و يک ساعت ديگر بيا."
و گاه پدر و مادر بدون در نظر گرفتن شرايط صاحبخانه به حرف فرزند خود عمل مي کنند. براي اين که مشکل در روابط شما و خانواده ديگري ايجاد نشود، حتماً به ساعت مقرري که از قبل تعيين کرده ايد، پايبند باشيد و از اين طريق به فرزند خود نيز وقت شناسي را بياموزيد، بهترين ساعت هفت بعد از ظهر است. خوش قولي شما، سبب مي شود که با روي باز از فرزندتان استقبال کنند.

هرگز بي سلام وارد نشويد
 

وقتي زنگ آخر مدرسه به صدا در مي آيد، بچه ها حتي با تکان دادن يک دست، خود به خود از هم خداحافظي مي کنند؛ ولي برايشان سخت است که از معلم و ناظم خداحافظي کنند. يا هنگام ترک مطب دکتر از منشي يا پس از خريد از مغازه اي، از مغازه دار خداحافظي نمي کنند. البته، متأسفانه بزرگسالان هم اهميت زيادي براي اين موضوع قايل نيستند. پس اگر خداحافظي کردن برايتان دشوار است. دست کم با سلام دادن شروع کنيد. به  هر جا وارد شديد، سلام را فراموش نکنيد تا ديگران متوجه شوند که شما هم آنها را ديده ايد.

خداحافظي در خانواده
 

خداحافظي هم مانند سلام از آداب ضروري هر خانواده اي به شمار مي رود. همان طور که کودک يک تغذيه ساده براي زنگ تفريح در مهدکودک و مدرسه لازم دارد، به شنيدن يک خداحافظي گرم و صميمي نيز نيازمند است تا او را مطمئن سازد که کسي در انتظار بازگشت اوست؛ کسي که دوستش دارد. به اين ترتيب، کودک با اميد و اطمينان بيشتري راهي مهدکودک يا مدرسه مي شود.
گاهي خداحافظي با سفارش هاي ويژه همراه مي شود؛ مثل: فراموش نکردن شستن دست ها قبل از خوردن تغذيه، جا نگذاشتن وسايل شخصي در مدرسه، گوش دادن به درس و از اين قبيل سفارش ها؛ بنابراين، خداحافظي مي تواند فرصت خوبي براي يک شروع ديگر باشد؛ شروع برنامه هايي که بعد از آن لحظه قرار است اجرا شود.
البته وقتي مادر و فرزند به شدت به يکديگر وابسته باشند، خداحافظي مي تواند براي هر دو آزاردهنده باشد. مانند وقتي که کودک راضي نمي شود از مادر جدا شود و به مهدکودک برود. در اين صورت براي مدت کوتاهي بايد از خداحافظي صرف نظر کرد تا زمان بريدن از او کوتاه تر شود. سپس وقتي به مرور کودک به رفتن به مهدکودک عادت کرد، مي توان به طور عادي از او خداحافظي کرد. گاه اين جدايي براي مادر سخت تر است و کودک اين را با نگاه به چهره مادر درک مي کند. چشم هاي پر اشک مادر يا صداي لرزان او هنگام خداحافظي از کودک، از ناراحتي مادر خبر مي دهد؛ بنابراين سعي کنيد با شادي از کودک خود خداحافظي کنيد . به او بگوييد که منتظرش هستيد. عشق و علاقه خود را بدرقه راهش کنيد تا با قدرت از شما جدا شود.
مهم ترين خداحافظي در طول شبانه روز، خداحافظي براي رفتن به رختخواب است. هرچه بچه کوچک تر باشد، اين کار مي تواند با مراسم مفصل تري اجرا شود. مانند حمام کردن کودک قبل از خواب، کتاب خواندن يا گفتن قصه، پاسخ دادن به سؤال هاي او و دعا کردن براي همه. شب فرصت خوبي براي جبران کمبود توجه روزانه به کودک است. اگر شاغل هستيد و در طول روز فرصت وقت گذاشتن براي کودک را نداريد، از اين فرصت شبانه استفاده کنيد. بگذاريد به رختخواب رفتن براي کودک با هيجان و کارهاي دوست داشتني توأم باشد؛ به طوري که خودش داوطلبانه بخواهد به موقع به رختخواب برود. مطمئن باشيد که اين کار، ارزش وقت گذاشتن را دارد.
صحبت کردن و گوش دادن آگاهانه بايد آموخته شود. اين دو کار ارزش آموختن را دارند؛ زيرا: چنين صحبت هاي اساسي به رفع مشکلات پدر و مادر و فرزند کمک مي کنند. در ضمن هم گوينده و هم شنونده بايد به هر دو نقش تسلط داشته باشند.

از گفت و گو تا حرف
 

حرف زدن با يکديگر، اولين شرط لازم براي برقراري ارتباط صميمانه در خانواده، مدرسه و محل کار است. از آنجا که خزانه لغات کودکان کم و تجربه زندگي آنها اندک است، اولويت صحبت کردن را به بزرگسالان مي دهند. گاه صداي ضعيف کودک و گاه زمان زيادي که براي دادن به يک پاسخ صرف مي کند، سبب مي شود که کودکان بيشتر وقت ها ابراز نظر نکنند و از عقيده خود صرف نظر کنند. در چنين مواقعي، کودک به گوشه اي عقب نشيني و سکوت اختيار مي کند. شايد با خود بگويد:" وقتي به هر حال کسي به حرف من گوش نمي دهد، چرا به خودم زحمت بدهم."
ولي چنين احساسي در مورد نوجوان ها با خشم همراه است؛ زيرا نوجوان نيازمند توجه و ابراز عقيده است و اگر اين فرصت از او گرفته شود، به خشم و دلخوري و گله و شکايت منجر مي شود، صحبت کردن با همسالان نيز هميشه آسان نيست و معمولاً به بحث و سرانجام به مشاجره ختم مي شود. اين نکته حتي در مورد خواهر و برادر يا به عبارتي فرزندان يک خانواده نيز صدق مي کند؛ بنابراين، حرف زدن با يکديگر را بايد ياد گرفت. پس يک موضوع خاص را در خانواده انتخاب کنيد. زماني که کودکتان بتواند حرف بزند، آموزش گفت و گو در خانواده مي تواند شروع شود.

گوينده:
 

استفاده از کلمه من: هر کسي بايد درباره خودش، افکار و احساساتش صحبت کند. جمله هايي که در آن کلمه " تو" به کار مي رود، بيشتر وقت ها جمله هاي سرزنش آميز يا اتهام آميزي هستند که به دعوا و مشاجره ختم مي شوند.
حقيقي بودن: هر کسي بايد براساس شرايط حقيقي صحبت کند و از گفتن کلمه هايي مانند " هميشه " يا " هرگز" بپرهيزد. يعني يک مورد را به کل تعميم ندهد.
درباره رفتار واقعي صحبت کنيد: به هيچ وجه رفتار خاص يک نفر را به همه تعميم ندهيد.
از موضوع خارج نشويد: از اين شاخه به آن شاخه نپريد.
احساسات خود را بيان کنيد: هر کسي بايد توصيف کند که حالش چگونه است، هر چيزي بر او چه اثري مي گذارد، چه آرزويي دارد، از چه چيزي آسيب مي بيند و چگونه ناراحت مي شود.
شما مي توانيد حتي قبل از آن که پدر يا مادر شويد، با همسر خود اين آموزش را شروع کنيد. حتماً ساده ترين قانون هاي گفت و گو را مي شناسيد:
به يکديگر احترام بگذاريد. حتي بزرگسالان نيز هنگام گفت و گو بايد به کودکان احترام بگذارند؛ بنابراين وقتي با کودکي هم صحبت مي شويد، بهتر است که هر دو از شرايط يکسان گفت و گو بهره مند شويد. پس در کنار کودک بنشينيد تا اختلاف قد شما کمتر شود و سپس با او حرف بزنيد.
هريک از طرفين بايد بتوانند به قدر کافي حرف بزنند.
هريک بايد به حرف ديگري با صبر و حوصله و توجه گوش دهد.
کسي نبايد حرف ديگري را قطع کند يا به وسط آن بپرد.
در طول گفت و گو بايد ارتباط چشمي را حفظ کنيد.
مراقب باشيد که بلند صحبت نکنيد، از فرمول بندي تحقيرآميز، تمسخر، رسوا کردن و به رخ کشيدن نقطه هاي ضعف ديگري خودداري کنيد؛ زيرا هرگونه حمله به ويژگي هاي شخصيت فرد، به مشاجره و دعوا منجر مي شود.
همه اين نکته ها نشان مي دهند که هرکسي بايد بتواند درست صحبت کند و درست گوش دهد. رعايت اين نکته ها، به داشتن گفت و گوي موفقيت آميز با هر فردي کمک مي کند و نشانه ادب فردي است. و وقتي مشکل يا اختلاف نظري بين دو نفر وجود دارد، گفت و گو را به جهت مثبت مي کشاند.

شنونده
 

شنونده اي فعال باشيد: تماس چشمي، حرکات ميميک و استفاده از جمله هاي به موقع،
نشانه علاقه شنونده است و باعث تقويت گوينده مي شود.
خلاصه کردن: وقتي گوينده به سخنانش خاتمه مي دهد، شنونده بايد مهم ترين گفته هاي او را يک بار ديگر در ذهن خود خلاصه کند.
پرسيدن سؤال: اگر شنونده مطمئن نباشد که حرف هاي گوينده را به طور صحيح متوجه شده است، بايد از او بپرسد.
تحسين: صداقت گفتار گوينده مي تواند با تذکرهاي مثبت تقويت شود.
فراخواني احساس سرکوب شده: اگر شنونده از شنيدن حرف دلخور شود، بايد آن را بيان و احساسش را توصيف کند.

از گفت و گو دست نکشيد
 

صحبت کردن با يکديگر به وقت و حمايت عاطفي نياز دارد. با توجه به فعاليت هاي مکانيکي روزمره مانند شست و شو، سبزي پاک کردن، نظافت خانه و غيره، مي توان به گفت و گو با يکديگر نيز پرداخت، يعني در شرايطي که برقراري ارتباط چشمي کمتر اتفاق مي افتد. هرچه اين گونه فعاليت ها در خانه کمتر مي شود، ارتباط اعضاي خانواده با يکديگر کمتر مي شود؛ چون راديو، کامپيوتر و تلويزيون مانع از گفت و گو مي شوند؛ بنابراين سعي کنيد از هر فرصتي براي صحبت در خانواده استفاده کنيد؛ مثلاً هنگام انجام کارهاي مشترک، غذا خوردن، خريد کردن يا شب نشيني هاي صميمانه.

هنر خوش صحبتي
 

حرکت در جهت هدف ها و رسيدن به آنها که امروز بيشتر وقت ها ناديده گرفته مي شود، نوعي احترام در روابط به شمار مي رود و براي آينده فرزندان نقش مهمي دارد. کودکان ابتدا در مدرسه و سپس در اجتماع ابراز وجود را مي آموزند و هر جا که احساس ناتواني کنند، وظيفه پدر و مادر است که شرايط مناسب را براي آنها فراهم آورند. يکي از راه هاي ابراز وجود نشان دادن ادب است راه ديگر، خوش صحبتي است که در اين مورد نيز قوانيني براي رعايت ادب وجود دارد. آهنگ صداي نه خيلي کوتاه و نه خيلي بلند و مؤدبانه و ارتباط چشمي را هر کسي بايد رعايت کند. عادت به رعايت اين موارد در کودکي، ضامن موفقيت شغلي فرد در بزرگسالي است. البته اگرچه اينها اصلي به شمار نمي روند، ولي از جمله عوامل مهم تأثيرگذار هستند. هدف از خوش صحبتي، موافقت کردن کلامي با مخاطب نيست، بلکه توانايي هم کلام شدن با مخاطب و به کار بردن کلمه ها و الفاظ مؤدبانه و در خور شأن او است. هر کودکي بايد اين شيوه گفت و گو را بياموزد. البته لازم نيست که پدر و مادر در خانه با او اين طور صحبت کنند؛ ولي مي توانند به او کمک کنند تا او بين صحبت کردن براي ابراز وجود و حرف زدن در شرايط عادي تفاوت قائل شود و هرکدام را به موقع به کار گيرد.
منبع: ف.کرام ،داگمار،ترجمه وتالیف:خلیلی،سپیده ،آموزش آداب معاشرت به کودکان و نوجوانان،موسسه نشر پنجره،1388



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط