نمايش در اسارت(3)

با در نظر گرفتن همه ي خطرها و مشكلات كه به برخي از آنها اشاره شد ، چه انگيزه هايي اسرا را وادار مي ساخت كه به فعاليتهاي هنري ، بويژه اجراي تئاتر كه از حساسيت خاصي در نزد عراقيها برخودار بود بپردازند؟
شنبه، 25 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نمايش در اسارت(3)

نمايش در اسارت(3)
نمايش در اسارت(3)


 

نويسنده: عبدالمجید رحمانیان




 

انگيزه هاي اجراي نمايش در اسارت
 

با در نظر گرفتن همه ي خطرها و مشكلات كه به برخي از آنها اشاره شد ، چه انگيزه هايي اسرا را وادار مي ساخت كه به فعاليتهاي هنري ، بويژه اجراي تئاتر كه از حساسيت خاصي در نزد عراقيها برخودار بود بپردازند؟
چرا اسرا خود را به خطر مي انداختند و آرامش خويش را به هم مي زدند و دشواريها را تحمل مي كردند و به اجراي نمايش دست مي زدند؟
يكي از آزادگان مي گويد :
*در يكي از مراسم دهه ي فجر ، ما يك نمايش بلند مدت داشتيم . من نقش اول را داشتم و به بيماري شديد آنفولانزا مبتلا بودم. بيش از دو ماه تمرين كرده بوديم . تداركات وسيعي مهيا شده و تبليغات نيز انجام گرفته بود؛ اما روز اجرا من دچار بيماري شديد شده بودم.
با همه ي اين مشكلات ، در حالي كه وضع جسمي ام به هم ريخته بود ، از اجراي نقش خود امتناع نورزيدم . وقتي روي صحنه مي رفتم ، نقش خود را به خوبي ايفا مي كردم و چون بر مي گشتم ، بي حال مي افتادم و به من آمپول تزريق مي كردند و پاهايم را در يك تشت آب مي گذاشتند تا كمي دماي بدنم (به علت تب شديد) كاهش يابد؛ سپس به روي صحنه مي رفتم و بي آنكه كسي متوجه وخامت حالم شود ، نقش كمدي خويش را به خوبي اجرا مي كردم و همه مي خنديدند.(14)
چه انگيزه اي اسيران ايراني را وادار مي كرد كه با همه ي سختي ها به اجراي تئاتر دست بزنند؟
نمايش هنري و فعاليتهاي حاصل از آن در اسارت بر پايه ي انگيزه هايي چند استوار بود:

1 ـ شكستن فضاي سرد و يكنواخت اسارت و ايجاد سرگرمي
 

اين موضوع ، ابتدايي ترين انگيزه اي بود كه اسرا را وادار مي نمود تا به اجراي نمايش دست زنند. اسرا در مكاني اسير بودند كه جز همسنگر ، همرزم و هم وطنشان هم صحبت ديگري نداشتند . آنها در يك محيط تنگ و حصار بي خبري از دنياي بيرون ، با مشاهده ي منظره هايي يكنواخت و رفتارهاي تكراري قرار داشتند. از يك سو ، براي اينكه همبندهاي خود را از دست ندهند و خويش را ناخواسته در انزوا نيفكنند، و از سويي ديگر ، براي ايجاد تنوع در مناظر و رفتارها در صدد شكستن اين فضاي يكنواخت برمي آمدند و به خلق زيباهاي هنري مي پرداختند. اينجاست كه براي ايجاد سرگرمي ، اندوخته هاي انساني با تفكرات جديد درهم مي آميزد و ابتكار هنري صورت مي پذيرد.
ايجاد سرگرمي ، نخستين انگيزه اي است كه رزمندگان ديروز ميدان نبرد (اسرا) به آن دست زدند. حالت خوش طبعي سنگرنشينان دفاع مقدس ، اين گونه بود كه همسنگران را با لطيفه هاي خود به وجد مي آورد . اين حالت نير در اسارت ادامه يافت .
شوخ طبعي و بازگويي لطيفه ها و مشاعره هاي خنده آور ، ابتدايي ترين وسيله براي شكستن فضاي سرد و يكنواخت اسارت بود. سربازان عراقي نيز سوژه ي خوبي براي خنده ي بچه ها بودند . هر سربازي كه كينه توز و خشن تر بود ، نقاط ضعفش بيشتر نمودار مي شد و اسيران به گفته ي خودشان " او را سر كار مي گذاشتند".
الفاظي چون "كج كلاه خان" ، ستوانيار بعثي و عضو استخبارات عرق ، "گيج ميري" سرباز ايراد گير و اشکال تراش اردوگاه موصل، "شل ميري" و "كاميس ماي" و بسياري ديگر ، بر روي نيروهاي دشمن نهاده شده بود؛ اما آن سربازي كه كمي با دين رابطه داشت و يا به طور كلي رفتارش منصفانه بود هميشه مورد احترام اسرا قرار مي گرفت.
ميان پرده هايي كه دشمن ، سوژه ي آن واقع مي شد آن چنان با مهارت انجام مي گرفت كه اسيران را از خنده روده بر مي كرد . اين گونه ميان پرده ها معمولاً پس از تفتيشها يا كتكهاي دسته جمعي و در زماني كه اندوه و غم بر اردوگاه سايه مي افكند ، بيشتر اجرا مي شد.
يكي از آزادگان مي گويد :
*يكي از روزها در اردوگاه 18 ، پس از ضرب و شتم عمومي بچه ها ، به داخل آسايشگاه فرستاده شديم . بچه ها بلافاصله براي آنكه سوژه ، تازگي خود را از دست ندهد صحنه ي تئاتر را با آويختن دو پتو به ديوار ، فراهم آوردند. يكي از اسرا به نام "شعبان" كه اندامي درشت و روحيه اي جسور داشت و كتك خور خوبي هم بود نقش اول را به عنوان يكي از سربازان جلاد عراقي با نام "حافظ" به عهده داشت ."حافظ"، بسيار چاق و داراي شكمي گنده بود. يك بالش زير پيراهن شعبان گذاشته شده بود تا قيافه ي "حافظ" در اذهان تداعي شود . شعبان كمربندي در دست داشت . آهنگ صداي او و جملاتي كه بيان مي كرد، تقليد از "حافظ" بود. نمايش ، كمدي بود و خستگي بچه ها را از تنشان بيرون مي كرد ، و اقتدار خيالي عراقيها را از ذهنها پاك مي نمود.
نمايش ، در قله ي اجرا بود كه ناگهان نگهبان عراقي پشت پنجره ظاهر شد و داد و فرياد سر داد كه "مسرحيه ، مسرحيه" (تئاتر ، تئاتر). تنها كسي كه رو به پنجره قرار داشت "شعبان" بود با قيافه ي ساختگي . وضعيت عجيبي بود. سرانجام ، مسؤول آسايشگاه به نحوي قضيه را فيصله داد.(15)

2 ـ شاد كردن اسرا
 

انگيزه اي ديگر براي اجراي تئاتر، شاد كردن اسرا بود.
يكي از آزادگان چنين مي گويد:
*يك روز در اردوگاه موصل 2‌، بچه ها تئاتري اجرا كردند كه بسيار خنده دار بود و صرفاً براي شاد كردن آنها اجرا مي شد . من نيز در آن نمايش ، نقشي را ايفا مي كردم. پس از اجرا يكي از دوستان پيش من آمد و گفت : "تو مي داني كه قهقهه زدن درست نيست و آن عمل شيطان است "؟ گفتم :" نه نمي دانم ؛ ولي اين را مي دانم كه اگر اين عزيزان رزمنده و فرزندان امام قهقهه بزنند پشت شيطان مي لرزد (16).
رهبر اسيران ، روحاني مهربان و سوخته دلي كه در همه ي دلهاي اسرا جا داشت ، هميشه هنرمندان اسير را به اجراي ميان پرده ها و تئاترهاي شاد و كمدي تشويق مي نمود .
هنرمندان‌، با تعهد و ظرافتي خاص، هيچگاه در اجرا از هر وسيله اي براي خنداندن اسرا استفاده نمي كردند . اسرا براي "ادخال سرور در قلب مؤمن" معتقد به پاداشي عظيم بودند.
آنها با سخنان امامان معصوم (عليهم السلام) تا اندازه اي آشنا بودند . هر غمزده اي را شناسايي مي كردند و براي رفع اندوه از دلهاي او لحظه اي درنگ نمي كردند و لبخند را بر لبهايش مي افشاندند. آنها معتقد بودند كه "التنفيس عن المكروب" (غمزدايي از گر فتاران و غمگينان) باعث آمرزش گناهان بزرگ مي شود. باور داشتند كه اگر قلب مؤمني را شاد كنند ، روز قيامت آن سرور و شادي به صورت ابري طراوت بخش ، نويد دهنده ي آنها خواهد بود و در گرفتاري هاي عطشناك محشر ، ندايي نجات بخش آنها را فرا خواهد خواند كه :
"انا السرر الذي ادخلت في قلب فلان"
(من آن شادماني و سروري هستم كه تو در قلب فلان داخل نمودي).
جمع صميمي اسرا و همدلي و همزباني آنها اين شرايط را فراهم مي كرد كه به رغم همه ي مشكلات و سختي ها ، حركاتي خنده دار از خود بروز دهند و در شرايطي مساعد ، دست به اجراي تئاترهايي كمدي بزنند.

3 ـ ايجاد همبستگي و تفاهم در اجتماع اسرا
 

در يك محيط محصور كه سرگرمي ها و تفريحات متعارف وجود ندارد، هنگامي كه يك نمايش به اجرا در مي آيد ، نخست ، چشمهاي افراد را به سوي خود مي كشاند و كم كم آنها را گرد هم مي آورد. در اردوگاههاي اسراي ايراني ، نمايشها از اين ويژگي برخوردار بود كه سمت و سوي ديني و اعتقادي داشت و براي تنظيم روابط و يكنواخت نمودن خواسته ها و پرهيز از عزلت گرايي به اجرا در مي آمد.
هنگامي كه يك نمايش غم انگيز مانند "كوچه ي دلها" اجرا مي شد، همه ي بينندگان اشك مي ريختند ، يا زماني كه يك نمايش خنده آور مانند "سرنوشت" به روي صحنه مي آمد، صداي خنده اسرا درهم مي آميخت .
در اسارت ، نمايشها توانستند يك احساس مشترك در بينندگان به وجود آورند و قلبها را به هم نزديك سازند.در نمايشهايي كه داراي محتواي اجتماعي بود ، برخي از مشكلات ، با ظرافت و لطافت هنري حل مي گرديد و در صورتي كه اختلافي در حال بروز بود ، پاي هنرمندان كه به ميان مي آمد همبستگي و تفاهم نيز پيامد آن بود.
هنرمندان اسير هيچگاه در صدد بر نمي آمدند تا با رواج برخي اصطلاحات زشت يا به مسخره گرفتن برخي لهجه ها ، بينندگان را به خنده آورند و نتيجه ي آن اختلاف و تفرقه باشد . همبستگي و تفاهمِ به وجود آمده در اثر برخي نمايشها ، تنها به اسراي هم آسايشگاهي محدود نمي شود ؛ بلكه اجراي اردوگاهيِ نمايشها نشان از ارتباط وسيعتر اين اسرا و همبستگي اسراي همه ي آسايشگاهها داشت.
انگيزه ي ديگر اجراي نمايش در اسارت ، پيوند دادن عاطفه ها و ايجاد روحيه ي ايثارگري و محبت و دوستي بود . بسياري از نمايشها پيام مبحت و دوستي را براي جامعه اسارت به ارمغان آوردند تا جايي كه عده اي داوطلبانه به جاي ديگري به زندان مي رفتند و خطرها را مي پذيرفتند ؛ اين بدان معني است كه ، هنرمندان اسير توانستند در كنار ديگر دست اندركاران فرهنگي ، هنري انگيزه ي فوق را در جامعه ي اسارت ايجاد نمايند.
معمولاً در بسياري از نمايشها ، انگيزه ي بيدار نگه داشتن حس عاطفي و نوعدوستي وجود داشت. نمايشهايي كه جنبه ي مذهبي و اجتماعي داشت و از حكمتهاي نهج البلاغه ي اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عنوان موضوع آن استفاده شده بود براي همه ي اسرا طراوت بخش بود. سرودهاي نمايشي اين حس و حال را در بين اسيران به خوبي ايجاد مي كرد و بيشتر تئاترها سرودهاي دسته جمعي را نيز با خود داشت .
هنگامي كه تئاتر "بيست و دو بهمن طلايي" به اجرا درمي آمد ، همگي نسبت به همديگر احساس برادري بيشتري پيدا مي كردند و گويا خود را آن دو برادري مي ديدند كه احساس مشترك دارند و تا آخرين لحظه به ياد هم مي باشند.

5 ـ خنثي كردن تبليغات دشمن و شكستن اقتدار خيالي او
 

يكي از اهدافي كه اجراي نمايش در اسارت پيگيري مي كرد خنثي كردن تبليغات دشمن بود . عراقيها در پاره اي شرايط و در زمانهايي كوتاه ، تغيير رويه مي دادند و با حفظ ظاهر ، در صدد جذب اسرا برمي آمدند . ابزارهاي تبليغاتي دشمن ؛ از قبيل تلويزيون ، نصب بلندگو ، آوردن روحانيون درباري و منافقين و ضد انقلاب به اردوگاهها ، ترويج شايعه از طريق روزنامه ، پخش نشريه هاي فارسي زبان ضد انقلاب در اردوگاهها، نمايش فيلمهاي ويديويي و مانند آن در اردوگاهها و... در سطحي گسترده سعي در منحرف كردن اسرا ، سست نمودن باورهاي ديني و اعتقادي و تضعيف روحيه ي آنها داشت .
يكي از شيوه هايي كه اسرا براي خنثي كردن تبليغات دشمن به كار بردند اجراي نمايش ، با موضوعات متنوع و در قالبهاي زيباي هنري بود . شعارهايي بر ديوارهاي اردوگاه و داخل برخي آسايشگاهها نوشته شده بود ؛ مانند "نحن اقوياء بلا غرور و متواضعون بلا ضعف"(17) كه اين خود ، سوژه اي بود براي هنرمندان كه در قالبي طنز ، اثر زيانبار روحي اين شعار را خنثي كنند و اقتدار خيالي دشمن را در نزد اسرا بشكنند. يا آياتي مانند "و يطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً، انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزائاً و لا شكوراً"، يا تبليغاتي كه افسر توجيه سياسي با عملكرد خود در اردوگاه به راه مي انداخت و مانند اينها .
هنرمندان ، پرتوان و خستگي ناپذير ، در قالبي تشكل يافته به ميدان مي آمدند و به خنثي سازي تبليغات مي پرداختند.
عبدالرحيم ، افسر بعثي توجيه سياسي و عضو استخبارات عراق كه در پاره اي از اردوگاههاي تكريت فعاليت مي كرد و سعي در حفظ ظاهر داشت ، يك روز در سال 68 اسراي اردوگاه شماره ي 5 را جمع كرد تا به ايراد سخنراني بپردازد . بالا بودن روحيه ي اسرا و خنثي شدن تبليغات عراقيها ، عبدالرحيم را كلافه كرده بود. او خباثت درون خويش را در ميان سخنراني آشكار كرد و گفت :
"...من نمي گذارم شما براحتي به وطن خود بازگرديد ؛ در حالي كه قهرماناني ملي باشيد . شما مي خواهيد با تحمل رنجها و مقاومت در برابر مشكلات ، از خويش قهرمان بسازيد . من شما را ناكام مي گذارم..." و او شروع كرد به تحقير و توهين به اسرا.
ناگهان ، يكي از اسراي ميانسال بدون اينكه در مقابل او برخيزد ، اين چنين افسر بعثي را درهم شكست:
"ببين عبدالرحيم! من در جبهه رزمنده اي بودم كه برادران تو و دوستانت را كشته ام .من و همه ي اين اسرا ، كساني نبوديم كه سرهايمان را پايين بيندازيم و به اسارت درآييم . ما در جبهه تا آخرين گلوله جنگيديم و اراده ي خداوند بر اين قرار گرفت كه اسير شويم . اكنون ، مجبوريم كه مانند يك اسير، برخي مسائل را رعايت كنيم . مطمئن باشيد كه شكنجه هاي شما راه به جايي نمي برد؛ چون نه سال اين راه را تجربه كرديد و مي بينيد كه اسراي ايراني همچنان سرحال هستند... ."
سخنان او ، عبدالرحيم را خرد كرد؛ اما واقعيت بود و به ناچار با لبخندي تلخ به همه چيز پايان داد.

6 ـ كاهش فشار هاي روحي و بالا بردن روحيه ي استقامت و مبارزه
 

نمايشهايي كه جنبه ي اميد بخشي داشت و خاطره هاي مقاومت دوران دفاع مقدس را نشان مي داد، بدين منظور اجرا مي شد .
يكي از دلايل اجراي نمايشهاي كمدي و شاد نيز اين بود كه فشار بيش از حد دشمن تا اندازه اي كه به فراموشي سپرده شود و همچنين با ايجاد پيوند دوستي و از بين بردن تكلفات ، كسي احساس غربت نكند و جو برادري حاكم گردد، كه اين خود ، فشار روحي اسرا را كاهش مي داد. تئاتر "جدال مردان دريا" ، "ابوذر" ، "اسارت در اسارت" و... از اين گونه نمايشها بود.

7 ـ بيان واقعيتهاي زندگي ، انعكاس مشكلات و سختي ها و راهنمايي جهت حل آنها
 

هنگامي كه مشكلاتي عمومي در اردوگاه بروز مي كرد ، برخي نمايشها با انعكاس آنها و ارايه ي راه حل ، به انجام رسالت خويش مي پرداختند ؛ به عنوان مثال ، هنگامي كه جوّ ورزش زدگي در ميان برخي از اسرا به مثابه ي يك بيماري در مي آمد ، برخي نمايشها به صورتي ظريف و معمولاً شاد؛ مانند نمايش "ورزش" به حل مشكل مي پرداختند ، يا هنگامي كه عده اي گرفتار وسواس در قرائت نماز خود مي شدند و بر اثر تداوم اين مشكل ، به بيماري عصبي گرفتار مي گشتند ، نمايش "نماز وسواسي ها " جهت چاره جويي به ميدان مي آمد.
نمايش "آقاي مشتاق" يكي از بهترين تئاترهاي عروسكي بود كه واقعيت را بيان مي كرد. آقاي مشتاق ، يك مرد ميانسال و غير اسير بود كه از بيرون اردوگاهها براي اسرا خبر مي آورد. اخباري كه بنا به دلايل امنيتي علناً در جمع خوانده نمي شد ، آقاي مشتاق آنها را براي اسرا مي خواند. اگر مشكلي در اردوگاه وجود داشت ، آقاي مشتاق با ظرافتي خاص بيان مي كرد و راه حل آن را نشان مي داد. نمايش "آقاي مشتاق" همزمان در همه ي آسايشگاه ها در اردوگاه موصل 3 اجرا مي شد .
يك بار نامه اي از طريق بيمارستان از وضعيت مفقودين به دست آمده بود. وضعيت اردوگاه اجازه نمي داد كه اين نامه به طور عادي خوانده شود. آقاي مشتاق در برنامه ي خود ، اين برنامه را براي همه خواند و مشقتهاي زندگي آنها را بيان نمود. اسرا به حرفهاي آقاي مشتاق گوش مي دادند و هيچكس از سخنان او دلگير نمي شد.
بسياري از مسائل با تذكر ارشدها و با سخنراني حل نمي گشت ، بلكه به ابزار هنري نياز بود كه در اين صورت ، نمايشهاي هنري به ميدان مي آمدند.

8 ـ تبليغ و گسترش فرهنگ ديني و انقلابي و بيان ارزشهاي دفاع مقدس و تربيت اخلاقي
 

يكي از مهم ترين ابزار تبليغي اسرا ، نمايش هاي هنري بود . اسرا به وسيله ي تئاتر توانستند به ترويج فرهنگ ديني و انقلابي بپردازند؛ همچنين انگيزه ي اجراي بسياري از تئاترها بيان ارزشهاي دفاع مقدس بود . تئاترهاي "هديه" ، "مؤمن" ، "يقظه" ، اولين درس معلم "، "مجيد و جبهه " ، "عمليات فتح المبين" ، "پيروان نور" و... از اين گونه نمايشها بود . هنرمندان اسير توانستند با استفاده از كلمات قصار اميرالمؤمنين (عليه السلام) و داستانهاي زيباي اجتماعي به تربيت اخلاقي بپردازند.
نهج البلاغه درياي بيكراني است كه اسرا در همه ي زمينه هاي فرهنگي، هنري و اجتماعي از آن بهره مي بردند و كلاسهاي زبانهاي خارجي در پاره اي موارد ، به ترجمه ي متون آن مي پرداختند . هنرمندان ، بخشهاي اخلاقي آن را مورد استفاده قرار مي دادند يا مثلاً ، اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد : "من ترك قول "لا ادري" اصيبت مقاتله"(18) هنرمندان اسير ، براي آن داستاني زيبا ساختند و به اجراي نمايشي جذاب دست زدند. تئاتر "قلندر" و... نيز از تئاترهاي اخلاقي محسوب مي شد.

9 ـ پايمردي بر فرهنگ ملي
 

بسياري از مواقع ، دشمن در صدد برمي آمد تا بين اقوام مختلف ايراني اختلاف بيندازد. هنرمندان اسير در اين گونه مواقع به ميدان مي آمدند و با بيان يكي بودن همه ي ا يرانيان از هر قوم و لهجه ، بر فرهنگ ملي ايران پا فشاري مي كردند.
مجموعه برنامه هايي كه در جشن هاي عيد نوروز برگزار مي شد با اين انگيزه بود كه همه را يكدست و دشمن را ناكام مي گرداند.
در اردوگاه شماره ي 5 تكريت كه جايگاه تبعيدي ها بود و با يك ديوار از اردوگاه افسران ايراني جدا مي شد ، همزمان با عيد نوروز سال 68 ، با هماهنگي قبلي ، همه با هم ايستاده و همصدا ، سرود "اي ايران ، اي مرز پرگهر" را خواندند. آواز جمعي اسرا با اشك شوق قرين بود و عشق به ميهن و اميد بازگشت به وطن را در دلها چند برابر مي كرد.

10ـ آموزش زبانهاي خارجي
 

يكي از موضوعات علمي كه در اسارت پيشرفت شاياني كرد ، آموزش زبانهاي خارجي بود . اسرا هنگامي كه خود را با فراواني اوقات فراغت در روز ، مواجه ديدند و كتابهاي فارسي زبان را دور از دسترس يافتند و نياز به گفتگوي مستقيم با نمايندگان صليب سرخ را احساس كردند، بخشي از وقت خويش را به آموختن زبانهاي خارجي مصروف داشتند. نمايندگان كميته صليب سرخ كه از كشورهاي مختلف اروپايي بودند و به ناچار تبعه ي سويس مي شدند ، سعي مي كردند علاوه بر انگليسي به زبان مادري خود نيز صحبت كنند. آنها كتابهاي آموزشي زبانهاي خارجي ـ هر چند اندك ـ براي اسرا به ارمغان آوردند.
ابزار و شيوه هايي كه اسرا براي آموزش زبان به كار مي بردند متنوع بود : از مهمترين آنها ، تنظيم كلاسهاي سه ، چهار نفره ، مكالمه در وقت بيرون باش بويژه در صفهاي طولاني دستشويي، و تغيير زبان نمايشنامه ها از فارسي به بيگانه بود. بينندگان اين نوع تئاترها دانشجوياني بودند كه در اردوگاه به فراگيري آن زبان مي پرداختند. برخي موارد ، نمايشها دو يا چند زباني بود . نمايشهايي كه در آن به گونه اي مسافرت وجود داشت ، يا فردي خارجي در آن دخيل بود ، از
اين نوع نمايشها محسوب مي گشت .
اين گونه نمايشها از جذابيت خاصي برخوردار و علاوه بر جنبه ي آموزش ،‌داراي جنبه ي هنري و سير منطقي داستان بود.
بجاست كه اشاره شود ، سرودها نيز علاوه بر فارسي به زبانهاي مختلف عربي ، انگليسي ، فرانسوي ، يا مخلوطي از همه اينها اجرا مي گرديد.
زبان تئاترهاي خارجي به ترتيب ، عربي ، انگليسي ، فرانسوي يا ايتاليايي و آلماني بود.

پي نوشت ها :
 

14.آزاده ،محمد باقر عباسي
15.آزاده ، علي رضا باطني
16. آزاده ، محمد حسين رافعي
17.ما قدرتمنداني بدون غرور و فروتناني بدون ضعف هستيم.
18.كسي كه سخن "نمي دانم" را ترك كند به هلاكت مي رسد.
 

منبع:رحمانیان ، عبدالمجید ،تئاتر در اسارت ،انتشارات امید آزادگان،1383



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.