نمايش در اسارت(3)
نويسنده: عبدالمجید رحمانیان
انگيزه هاي اجراي نمايش در اسارت
چرا اسرا خود را به خطر مي انداختند و آرامش خويش را به هم مي زدند و دشواريها را تحمل مي كردند و به اجراي نمايش دست مي زدند؟
يكي از آزادگان مي گويد :
*در يكي از مراسم دهه ي فجر ، ما يك نمايش بلند مدت داشتيم . من نقش اول را داشتم و به بيماري شديد آنفولانزا مبتلا بودم. بيش از دو ماه تمرين كرده بوديم . تداركات وسيعي مهيا شده و تبليغات نيز انجام گرفته بود؛ اما روز اجرا من دچار بيماري شديد شده بودم.
با همه ي اين مشكلات ، در حالي كه وضع جسمي ام به هم ريخته بود ، از اجراي نقش خود امتناع نورزيدم . وقتي روي صحنه مي رفتم ، نقش خود را به خوبي ايفا مي كردم و چون بر مي گشتم ، بي حال مي افتادم و به من آمپول تزريق مي كردند و پاهايم را در يك تشت آب مي گذاشتند تا كمي دماي بدنم (به علت تب شديد) كاهش يابد؛ سپس به روي صحنه مي رفتم و بي آنكه كسي متوجه وخامت حالم شود ، نقش كمدي خويش را به خوبي اجرا مي كردم و همه مي خنديدند.(14)
چه انگيزه اي اسيران ايراني را وادار مي كرد كه با همه ي سختي ها به اجراي تئاتر دست بزنند؟
نمايش هنري و فعاليتهاي حاصل از آن در اسارت بر پايه ي انگيزه هايي چند استوار بود:
1 ـ شكستن فضاي سرد و يكنواخت اسارت و ايجاد سرگرمي
ايجاد سرگرمي ، نخستين انگيزه اي است كه رزمندگان ديروز ميدان نبرد (اسرا) به آن دست زدند. حالت خوش طبعي سنگرنشينان دفاع مقدس ، اين گونه بود كه همسنگران را با لطيفه هاي خود به وجد مي آورد . اين حالت نير در اسارت ادامه يافت .
شوخ طبعي و بازگويي لطيفه ها و مشاعره هاي خنده آور ، ابتدايي ترين وسيله براي شكستن فضاي سرد و يكنواخت اسارت بود. سربازان عراقي نيز سوژه ي خوبي براي خنده ي بچه ها بودند . هر سربازي كه كينه توز و خشن تر بود ، نقاط ضعفش بيشتر نمودار مي شد و اسيران به گفته ي خودشان " او را سر كار مي گذاشتند".
الفاظي چون "كج كلاه خان" ، ستوانيار بعثي و عضو استخبارات عرق ، "گيج ميري" سرباز ايراد گير و اشکال تراش اردوگاه موصل، "شل ميري" و "كاميس ماي" و بسياري ديگر ، بر روي نيروهاي دشمن نهاده شده بود؛ اما آن سربازي كه كمي با دين رابطه داشت و يا به طور كلي رفتارش منصفانه بود هميشه مورد احترام اسرا قرار مي گرفت.
ميان پرده هايي كه دشمن ، سوژه ي آن واقع مي شد آن چنان با مهارت انجام مي گرفت كه اسيران را از خنده روده بر مي كرد . اين گونه ميان پرده ها معمولاً پس از تفتيشها يا كتكهاي دسته جمعي و در زماني كه اندوه و غم بر اردوگاه سايه مي افكند ، بيشتر اجرا مي شد.
يكي از آزادگان مي گويد :
*يكي از روزها در اردوگاه 18 ، پس از ضرب و شتم عمومي بچه ها ، به داخل آسايشگاه فرستاده شديم . بچه ها بلافاصله براي آنكه سوژه ، تازگي خود را از دست ندهد صحنه ي تئاتر را با آويختن دو پتو به ديوار ، فراهم آوردند. يكي از اسرا به نام "شعبان" كه اندامي درشت و روحيه اي جسور داشت و كتك خور خوبي هم بود نقش اول را به عنوان يكي از سربازان جلاد عراقي با نام "حافظ" به عهده داشت ."حافظ"، بسيار چاق و داراي شكمي گنده بود. يك بالش زير پيراهن شعبان گذاشته شده بود تا قيافه ي "حافظ" در اذهان تداعي شود . شعبان كمربندي در دست داشت . آهنگ صداي او و جملاتي كه بيان مي كرد، تقليد از "حافظ" بود. نمايش ، كمدي بود و خستگي بچه ها را از تنشان بيرون مي كرد ، و اقتدار خيالي عراقيها را از ذهنها پاك مي نمود.
نمايش ، در قله ي اجرا بود كه ناگهان نگهبان عراقي پشت پنجره ظاهر شد و داد و فرياد سر داد كه "مسرحيه ، مسرحيه" (تئاتر ، تئاتر). تنها كسي كه رو به پنجره قرار داشت "شعبان" بود با قيافه ي ساختگي . وضعيت عجيبي بود. سرانجام ، مسؤول آسايشگاه به نحوي قضيه را فيصله داد.(15)
2 ـ شاد كردن اسرا
يكي از آزادگان چنين مي گويد:
*يك روز در اردوگاه موصل 2، بچه ها تئاتري اجرا كردند كه بسيار خنده دار بود و صرفاً براي شاد كردن آنها اجرا مي شد . من نيز در آن نمايش ، نقشي را ايفا مي كردم. پس از اجرا يكي از دوستان پيش من آمد و گفت : "تو مي داني كه قهقهه زدن درست نيست و آن عمل شيطان است "؟ گفتم :" نه نمي دانم ؛ ولي اين را مي دانم كه اگر اين عزيزان رزمنده و فرزندان امام قهقهه بزنند پشت شيطان مي لرزد (16).
رهبر اسيران ، روحاني مهربان و سوخته دلي كه در همه ي دلهاي اسرا جا داشت ، هميشه هنرمندان اسير را به اجراي ميان پرده ها و تئاترهاي شاد و كمدي تشويق مي نمود .
هنرمندان، با تعهد و ظرافتي خاص، هيچگاه در اجرا از هر وسيله اي براي خنداندن اسرا استفاده نمي كردند . اسرا براي "ادخال سرور در قلب مؤمن" معتقد به پاداشي عظيم بودند.
آنها با سخنان امامان معصوم (عليهم السلام) تا اندازه اي آشنا بودند . هر غمزده اي را شناسايي مي كردند و براي رفع اندوه از دلهاي او لحظه اي درنگ نمي كردند و لبخند را بر لبهايش مي افشاندند. آنها معتقد بودند كه "التنفيس عن المكروب" (غمزدايي از گر فتاران و غمگينان) باعث آمرزش گناهان بزرگ مي شود. باور داشتند كه اگر قلب مؤمني را شاد كنند ، روز قيامت آن سرور و شادي به صورت ابري طراوت بخش ، نويد دهنده ي آنها خواهد بود و در گرفتاري هاي عطشناك محشر ، ندايي نجات بخش آنها را فرا خواهد خواند كه :
"انا السرر الذي ادخلت في قلب فلان"
(من آن شادماني و سروري هستم كه تو در قلب فلان داخل نمودي).
جمع صميمي اسرا و همدلي و همزباني آنها اين شرايط را فراهم مي كرد كه به رغم همه ي مشكلات و سختي ها ، حركاتي خنده دار از خود بروز دهند و در شرايطي مساعد ، دست به اجراي تئاترهايي كمدي بزنند.
3 ـ ايجاد همبستگي و تفاهم در اجتماع اسرا
هنگامي كه يك نمايش غم انگيز مانند "كوچه ي دلها" اجرا مي شد، همه ي بينندگان اشك مي ريختند ، يا زماني كه يك نمايش خنده آور مانند "سرنوشت" به روي صحنه مي آمد، صداي خنده اسرا درهم مي آميخت .
در اسارت ، نمايشها توانستند يك احساس مشترك در بينندگان به وجود آورند و قلبها را به هم نزديك سازند.در نمايشهايي كه داراي محتواي اجتماعي بود ، برخي از مشكلات ، با ظرافت و لطافت هنري حل مي گرديد و در صورتي كه اختلافي در حال بروز بود ، پاي هنرمندان كه به ميان مي آمد همبستگي و تفاهم نيز پيامد آن بود.
هنرمندان اسير هيچگاه در صدد بر نمي آمدند تا با رواج برخي اصطلاحات زشت يا به مسخره گرفتن برخي لهجه ها ، بينندگان را به خنده آورند و نتيجه ي آن اختلاف و تفرقه باشد . همبستگي و تفاهمِ به وجود آمده در اثر برخي نمايشها ، تنها به اسراي هم آسايشگاهي محدود نمي شود ؛ بلكه اجراي اردوگاهيِ نمايشها نشان از ارتباط وسيعتر اين اسرا و همبستگي اسراي همه ي آسايشگاهها داشت.
انگيزه ي ديگر اجراي نمايش در اسارت ، پيوند دادن عاطفه ها و ايجاد روحيه ي ايثارگري و محبت و دوستي بود . بسياري از نمايشها پيام مبحت و دوستي را براي جامعه اسارت به ارمغان آوردند تا جايي كه عده اي داوطلبانه به جاي ديگري به زندان مي رفتند و خطرها را مي پذيرفتند ؛ اين بدان معني است كه ، هنرمندان اسير توانستند در كنار ديگر دست اندركاران فرهنگي ، هنري انگيزه ي فوق را در جامعه ي اسارت ايجاد نمايند.
معمولاً در بسياري از نمايشها ، انگيزه ي بيدار نگه داشتن حس عاطفي و نوعدوستي وجود داشت. نمايشهايي كه جنبه ي مذهبي و اجتماعي داشت و از حكمتهاي نهج البلاغه ي اميرالمؤمنين (عليه السلام) به عنوان موضوع آن استفاده شده بود براي همه ي اسرا طراوت بخش بود. سرودهاي نمايشي اين حس و حال را در بين اسيران به خوبي ايجاد مي كرد و بيشتر تئاترها سرودهاي دسته جمعي را نيز با خود داشت .
هنگامي كه تئاتر "بيست و دو بهمن طلايي" به اجرا درمي آمد ، همگي نسبت به همديگر احساس برادري بيشتري پيدا مي كردند و گويا خود را آن دو برادري مي ديدند كه احساس مشترك دارند و تا آخرين لحظه به ياد هم مي باشند.
5 ـ خنثي كردن تبليغات دشمن و شكستن اقتدار خيالي او
يكي از شيوه هايي كه اسرا براي خنثي كردن تبليغات دشمن به كار بردند اجراي نمايش ، با موضوعات متنوع و در قالبهاي زيباي هنري بود . شعارهايي بر ديوارهاي اردوگاه و داخل برخي آسايشگاهها نوشته شده بود ؛ مانند "نحن اقوياء بلا غرور و متواضعون بلا ضعف"(17) كه اين خود ، سوژه اي بود براي هنرمندان كه در قالبي طنز ، اثر زيانبار روحي اين شعار را خنثي كنند و اقتدار خيالي دشمن را در نزد اسرا بشكنند. يا آياتي مانند "و يطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً، انما نطعمكم لوجه الله لا نريد منكم جزائاً و لا شكوراً"، يا تبليغاتي كه افسر توجيه سياسي با عملكرد خود در اردوگاه به راه مي انداخت و مانند اينها .
هنرمندان ، پرتوان و خستگي ناپذير ، در قالبي تشكل يافته به ميدان مي آمدند و به خنثي سازي تبليغات مي پرداختند.
عبدالرحيم ، افسر بعثي توجيه سياسي و عضو استخبارات عراق كه در پاره اي از اردوگاههاي تكريت فعاليت مي كرد و سعي در حفظ ظاهر داشت ، يك روز در سال 68 اسراي اردوگاه شماره ي 5 را جمع كرد تا به ايراد سخنراني بپردازد . بالا بودن روحيه ي اسرا و خنثي شدن تبليغات عراقيها ، عبدالرحيم را كلافه كرده بود. او خباثت درون خويش را در ميان سخنراني آشكار كرد و گفت :
"...من نمي گذارم شما براحتي به وطن خود بازگرديد ؛ در حالي كه قهرماناني ملي باشيد . شما مي خواهيد با تحمل رنجها و مقاومت در برابر مشكلات ، از خويش قهرمان بسازيد . من شما را ناكام مي گذارم..." و او شروع كرد به تحقير و توهين به اسرا.
ناگهان ، يكي از اسراي ميانسال بدون اينكه در مقابل او برخيزد ، اين چنين افسر بعثي را درهم شكست:
"ببين عبدالرحيم! من در جبهه رزمنده اي بودم كه برادران تو و دوستانت را كشته ام .من و همه ي اين اسرا ، كساني نبوديم كه سرهايمان را پايين بيندازيم و به اسارت درآييم . ما در جبهه تا آخرين گلوله جنگيديم و اراده ي خداوند بر اين قرار گرفت كه اسير شويم . اكنون ، مجبوريم كه مانند يك اسير، برخي مسائل را رعايت كنيم . مطمئن باشيد كه شكنجه هاي شما راه به جايي نمي برد؛ چون نه سال اين راه را تجربه كرديد و مي بينيد كه اسراي ايراني همچنان سرحال هستند... ."
سخنان او ، عبدالرحيم را خرد كرد؛ اما واقعيت بود و به ناچار با لبخندي تلخ به همه چيز پايان داد.
6 ـ كاهش فشار هاي روحي و بالا بردن روحيه ي استقامت و مبارزه
يكي از دلايل اجراي نمايشهاي كمدي و شاد نيز اين بود كه فشار بيش از حد دشمن تا اندازه اي كه به فراموشي سپرده شود و همچنين با ايجاد پيوند دوستي و از بين بردن تكلفات ، كسي احساس غربت نكند و جو برادري حاكم گردد، كه اين خود ، فشار روحي اسرا را كاهش مي داد. تئاتر "جدال مردان دريا" ، "ابوذر" ، "اسارت در اسارت" و... از اين گونه نمايشها بود.
7 ـ بيان واقعيتهاي زندگي ، انعكاس مشكلات و سختي ها و راهنمايي جهت حل آنها
نمايش "آقاي مشتاق" يكي از بهترين تئاترهاي عروسكي بود كه واقعيت را بيان مي كرد. آقاي مشتاق ، يك مرد ميانسال و غير اسير بود كه از بيرون اردوگاهها براي اسرا خبر مي آورد. اخباري كه بنا به دلايل امنيتي علناً در جمع خوانده نمي شد ، آقاي مشتاق آنها را براي اسرا مي خواند. اگر مشكلي در اردوگاه وجود داشت ، آقاي مشتاق با ظرافتي خاص بيان مي كرد و راه حل آن را نشان مي داد. نمايش "آقاي مشتاق" همزمان در همه ي آسايشگاه ها در اردوگاه موصل 3 اجرا مي شد .
يك بار نامه اي از طريق بيمارستان از وضعيت مفقودين به دست آمده بود. وضعيت اردوگاه اجازه نمي داد كه اين نامه به طور عادي خوانده شود. آقاي مشتاق در برنامه ي خود ، اين برنامه را براي همه خواند و مشقتهاي زندگي آنها را بيان نمود. اسرا به حرفهاي آقاي مشتاق گوش مي دادند و هيچكس از سخنان او دلگير نمي شد.
بسياري از مسائل با تذكر ارشدها و با سخنراني حل نمي گشت ، بلكه به ابزار هنري نياز بود كه در اين صورت ، نمايشهاي هنري به ميدان مي آمدند.
8 ـ تبليغ و گسترش فرهنگ ديني و انقلابي و بيان ارزشهاي دفاع مقدس و تربيت اخلاقي
نهج البلاغه درياي بيكراني است كه اسرا در همه ي زمينه هاي فرهنگي، هنري و اجتماعي از آن بهره مي بردند و كلاسهاي زبانهاي خارجي در پاره اي موارد ، به ترجمه ي متون آن مي پرداختند . هنرمندان ، بخشهاي اخلاقي آن را مورد استفاده قرار مي دادند يا مثلاً ، اميرالمؤمنين (عليه السلام) مي فرمايد : "من ترك قول "لا ادري" اصيبت مقاتله"(18) هنرمندان اسير ، براي آن داستاني زيبا ساختند و به اجراي نمايشي جذاب دست زدند. تئاتر "قلندر" و... نيز از تئاترهاي اخلاقي محسوب مي شد.
9 ـ پايمردي بر فرهنگ ملي
مجموعه برنامه هايي كه در جشن هاي عيد نوروز برگزار مي شد با اين انگيزه بود كه همه را يكدست و دشمن را ناكام مي گرداند.
در اردوگاه شماره ي 5 تكريت كه جايگاه تبعيدي ها بود و با يك ديوار از اردوگاه افسران ايراني جدا مي شد ، همزمان با عيد نوروز سال 68 ، با هماهنگي قبلي ، همه با هم ايستاده و همصدا ، سرود "اي ايران ، اي مرز پرگهر" را خواندند. آواز جمعي اسرا با اشك شوق قرين بود و عشق به ميهن و اميد بازگشت به وطن را در دلها چند برابر مي كرد.
10ـ آموزش زبانهاي خارجي
ابزار و شيوه هايي كه اسرا براي آموزش زبان به كار مي بردند متنوع بود : از مهمترين آنها ، تنظيم كلاسهاي سه ، چهار نفره ، مكالمه در وقت بيرون باش بويژه در صفهاي طولاني دستشويي، و تغيير زبان نمايشنامه ها از فارسي به بيگانه بود. بينندگان اين نوع تئاترها دانشجوياني بودند كه در اردوگاه به فراگيري آن زبان مي پرداختند. برخي موارد ، نمايشها دو يا چند زباني بود . نمايشهايي كه در آن به گونه اي مسافرت وجود داشت ، يا فردي خارجي در آن دخيل بود ، از
اين نوع نمايشها محسوب مي گشت .
اين گونه نمايشها از جذابيت خاصي برخوردار و علاوه بر جنبه ي آموزش ،داراي جنبه ي هنري و سير منطقي داستان بود.
بجاست كه اشاره شود ، سرودها نيز علاوه بر فارسي به زبانهاي مختلف عربي ، انگليسي ، فرانسوي ، يا مخلوطي از همه اينها اجرا مي گرديد.
زبان تئاترهاي خارجي به ترتيب ، عربي ، انگليسي ، فرانسوي يا ايتاليايي و آلماني بود.
پي نوشت ها :
14.آزاده ،محمد باقر عباسي
15.آزاده ، علي رضا باطني
16. آزاده ، محمد حسين رافعي
17.ما قدرتمنداني بدون غرور و فروتناني بدون ضعف هستيم.
18.كسي كه سخن "نمي دانم" را ترك كند به هلاكت مي رسد.