عمليات والفجرمقدماتي، يادداشتهائي از خاطرات رزمندگان(1)

توجه: درباره عمليات والفجر مقدماتي با بيش از يکصد نفر از رزمندگان که درآن نبرد شرکت داشتند مصاحبه شده که به منظور اختصار و جلوگيري از تکرار خاطرات مشابه، فقط نقطه نظرات تعداد معدودي از رزمندگان که نسبتاً مسئوليت مهمتري را در عميات داشته اند، مورد بررسي قرار داده و خلاصه نظريات و مشاهدات آنان را دراين کتاب منظور نموده ايم.
دوشنبه، 27 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عمليات والفجرمقدماتي، يادداشتهائي از خاطرات رزمندگان(1)

عمليات والفجرمقدماتي، يادداشتهائي از خاطرات رزمندگان(1)
عمليات والفجرمقدماتي، يادداشتهائي از خاطرات رزمندگان(1)


 

نویسنده: سيد يعقوب حسيني




 
توجه: درباره عمليات والفجر مقدماتي با بيش از يکصد نفر از رزمندگان که درآن نبرد شرکت داشتند مصاحبه شده که به منظور اختصار و جلوگيري از تکرار خاطرات مشابه، فقط نقطه نظرات تعداد معدودي از رزمندگان که نسبتاً مسئوليت مهمتري را در عميات داشته اند، مورد بررسي قرار داده و خلاصه نظريات و مشاهدات آنان را دراين کتاب منظور نموده ايم.

برادر احمد اسکندري معاون لشکر محمد رسول الله (ص)
 

من درعمليات والفجر مقدماتي معاون لشکر محمد رسول الله بودم. به نظر من تمام لحظات جنگ خاطره است که مي توان براي آن کتابها نوشت. قبل ازآن که عمليات شروع شود به خاطر نياز به آماده تر کردن واحدها، عمليات مدتي به تأخير افتاد. در اين مدت تمام رزمندگان براي شروع عمليات لحظه شماري مي کردند و با شور و شوق فوق العاده خود را براي شرکت در آن آماده مي ساختند.
عمليات والفجر مقدماتي با نبردهاي قبلي تفاوت فاحشي داشت و آن به علت وجود موانع مصنوعي زيادي بود که ارتش عراق در مسير پيشروي نيروهاي ما ايجاد کرده بود. ضمن اينکه زمين منطقه عمليات رملي بود و هرگونه حرکات خودروها و حتي پياده در اينگونه رملها بسيار مشکل و کند بود. موانع مصنوعي شامل کانالهاي آبگير، خندق، سيم خاردار و ميدانهاي مين بود. اين موانع پيشروي نيروهاي ما را به تأخير مي انداخت و حتي متوقف مي کرد.
بالاخره روز آغاز عمليات فرا رسيد در اين روز، نيروهاي ما مجبور بودند در آن زمينهاي رملي حدود 19 کيلومتر راهپيمائي بکنند، تا به مواضع مقدم دشمن برسند. اين مرحله خود يکي از مهمترين و مشکل ترين مراحل اين نبرد بود.
حدود ساعت 09:00 و اندي عمليات شروع شد و نيروهاي حمله ور ما به مواضع دشمن حمله کردند و تا نزديکي کانالهاي دشمن پيشروي نمودند. تا زمان وصول به کانالها درگيري جدي با دشمن پيش نيامد و چنين به نظر مي رسد که نيروهاي دشمن غافلگير شده اند. زيرا در پستهاي شنود که از شبکه ارتباطي نيروهاي عراقي کسب خير مي شد، پيامهايي بين نيروهاي عراقي مبادله مي گرديد که حاکي از محاصره شدن آنها بود. نيروهاي ما موفق شدند از کانالها بگذرند و نيروهاي دشمن را عقب برانند. اما به علت نبودن جاده هاي مواصلاتي مناسب و مطمئن تقويت و پشتيباني نيروهاي حمله ور با مشکلاتي مواجه گرديد. به حدي که نيروهاي حمله ور مجبور به عقب نشيني به شرق کانالهاي دشمن شدند و در دامنه تپه هاي رملي خاکريز ايجاد شد تا درآن پدافند نمايند. نيروهاي دشمن براي انهدام نيروهاي ما چندين پاتک در همان شب اجرا کردند که همگي دفع شد. در ضمن در اين مدت قسمت ديگري از نيروهاي ما وارد منطقه نبرد شدند و مواضع را تحکيم کردند و ضرباتي نيز به نيروهاي دشمن وارد ساختند. نتيجه اين مرحله از عمليات والفجر مقدماتي آن بود که نيروهاي ما تپه هاي رملي را تا شرق جاده مرزي بتصرف خود درآورند. برادر اسکندري در پاسخ اين سئوال که عبور از کانالها با چه وسيله انجام گرفت. گفته اند که پلهاي متحرکي آماده شده بود و به محض اين که نيروهاي ما به نزديک کانالها مي رسيدند، پلها برقرار مي شد و نيروها از آنها عبور مي کردند.
درباره علت انتخاب مسيرهاي صعب العبور از ميان تپه هاي رملي دراين عمليات، نامبرده نظر داد که هدف غافلگير کردن دشمن بود. زيرا منطقه عمليات به نحوي بود که فرماندهان عراق تصور نمي کردند، نيروهاي ما بتوانند از آن تپه هاي رملي عبور کنند. و انتظار دشمن اين بود که نيروهاي ما از طرف فکه و جبل فوقي-در شمال ميشداغ-حمله را آغاز نمايند.

سروان توپخانه احمد رودک فرمانده آتشبار در تيپ 58 پياده ذوالفقار
 

من به عنوان فرمانده يک واحد رزمي در خط مقدم منطقه نبرد نبودم، ولي به عنوان توپخانه کمک مستقيم در پشتيباني يگان هاي رزمي بودم. بنابراين نظريات من به صورت استنباطي و نه مشاهدات عيني.
در عمليات محرم که قبل از والفجر اجرا شد، موفقيت نيروهاي ما بيش از آن بود که تصور مي کرديم. اما به طورکلي نيروهاي ما در مجموع خيلي کمتر از مقدار مورد نياز براي اين گونه نبردهاي گسترده بود. در نتيجه بعد از آن حمله با کمبود نيرو مواجه شديم. اين مسئله پيش بيني نشده بود که بعد از اجراي مراحل اوليه براي ادامه عمليات چه نيروهائي بايد وارد عمل شوند. لذا عمليات با همان نتايج به دست آمده متوقف گرديد و نيروهاي ما به حالت پدافندي در آمدند. قبل از آغاز عمليات به تيپ 58 ذوالفقار که يک گردان آن در منطقه عمليات محرم و بقيه درغرب بستان مستقر بود، دستور داده شد به منطقه عمليات محرم تغيير مکان نموده و درآن منطقه مواضع پدافندي اشغال کند. چنين شايع شده بود که در رده هاي بالا عمليات ديگري تحت بررسي و طرح ريزي است.
درباره چگونگي علت انتخاب منطقه و نحوه عمليات والفجر چنين گفته شد که نظر به اين که مسئله کنفرانس کشورهاي غير متعهد در جريان است، براي نشان دادن قدرت نظامي جمهوري اسلامي ايران لازم است يک عمليات وسيعي اجرا شود تا بازتاب جهاني قابل ملاحظه اي داشته باشد. به اين منظور منطقه حمله درغرب بستان انتخاب شد تا هدفهاي مهمتري داشته باشد. در اين باره دو راه کار به نظر مي رسد يک راه کار حمله از سمت شمال فکه و راه کار ديگر حمله از جنوب غرب بستان. که به نظر مي رسيد قسمت شمالي مناسبتر بود اما در بررسي هاي ستادي چنين نتيجه گرفته شد که راه کار جنوبي سهل الوصول تر است و مدت زمان لازم براي طرحريزي و آمادگي کمتر مي باشد. لذا آن راه کار انتخاب شد و به مرحله اجرا درآمد.
اما درمرحله اجرا حتي در همان شب اول حمله نيز موفقيتي نصيب نيروهاي ايران نشد و زيرا عراقيها کاملاً از حمله ما آگاه بودند و احتمالاًً خائني به نيروهاي عراقي پناهنده شده و طرح نبردهاي ايران را افشا کرده بود، يا اين که افرادي که در هنگام شناسائي به اسارت دشمن درآمده بودند، اطلاعات لازم را دراختيار نيروهاي عراقي قرار داده بودند. از معايب مرحله شناسائي عمليات اين بود که غالباً به جاي اين که افراد کم مسئوليت تر به مأموريت شناسائي اعزام شوند تا در صورت اسير شدن اطلاعات چنداني نداشته باشند که دراختيار دشمن قرار دهند، معمولاً فرماندهان رده هاي بالا براي شناسائي منطقه مي رفتند و اين روش اين گونه خطرات را در بر داشت. درباره بعضي مسائل ناهماهنگي هايي نيز بين فرماندهان نيروهاي ارتش و سپاهي ايجاد شده بود. به هرحال حمله مورد بحث در منطقه اي اجرا شد که بجز خودرو تويوتا هيچ خودرو ديگري در آن قدرت تحرک لازم را نداشت. حتي براي حرکت خودرو تويوتا در مسير حرکت وسايلي قرار مي دادند که تا امکان عبوراز رملها وجود داشته باشد. نيروهاي دشمن که متوجه طرح عمليات نيروهاي ما شده بودند منطقه را خالي گذاشته بودند تا نيروهاي ما را بدانجا به کشانند و هنگاميکه نيروهاي ما وارد آن منطقه خالي شدند، نيروهاي عراقي از طرفين پاتک کردند و آنها را قيچي نمودند و محاصره کردند. براي شکستن خط محاصره يگان هاي محاصره شده حدود 4 ساعت تلاش شد که از جمله تلاش ايثار گرانه جهاد سازندگي شايان توجه فوق العاده بود.
به نظراين افسر، عامل اصلي در به وجود آمدن اين شرايط، غرور بيش از حدي بود که در بعضي از فرماندهان ايجاد شده بود. اين غرور سبب گرديده بود که آن همه موانع بسيار سختي که دشمن در منطقه تحت کنترل ايجاد کرده بود، کم اهميت تلقي شود. در حالي که اين موانع امتيازات زيادي براي دشمن ايجاده کرده بود که سبب ناکامي نيروهاي ما دراين نبرد گرديد. اما حداقل محاسن اين نبرد آن بود که بعد از اين که فرماندهان متوجه مشکلات شديد آن شدند از ادامه عمليات صرف نظر کردند.

برادر بسيجي محمد حسين شيرزادي عضو گردان سلمان
 

من در اوايل بهمن ماه وارد خوزستان شدم. به پادگان دو کوهه رفتم. به لشکر محمد رسول الله (ص) پيوستم. درآن لشکر به تيپ سلمان فارسي معرفي شدم. اکثر افراد اين تيپ از افراد بسيج کرج بودند. همان شبي که من وارد اين تيپ شدم با تعدادي ازافراد آن تيپ به حوالي تپه رقابيه رفتيم. در پشت مواضع پدافندي آن منطقه مشغول يادگيري آموزشهاي نظامي شديم. در عمليات والفجر سازمان دهي بهترازعملياتهاي ديگر بود. وظايف و مأموريتها روشن تر تعيين مي گرديد. در حالي که در عملياتهاي قبل ممکن بود، حتي چند ساعت قبل ازآغاز حمله مأموريتهاي واحدها عوض شود. در مرحله آمادگي شناسائيهاي منطقه به کرات انجام شد و تقريباً اکثريت افراد با خصوصيات زمين و دشمن آشنا شدند و مأموريت هر نفر و هر گروه به دقت تعيين گرديد.
زمين منطقه عمليات رملي و حرکت در آن بسيار مشکل و خستگي آور بود. اما خوشبختانه در شب عمليات باراني باريد و رملها تا اندازه اي سفت و محکم شدند. حرکت ساده تر گرديد. در شروع حرکت از يک منطقه درختزار عبور کرديم و اين منطقه آن چنان درهم و سخت بود که براي دشمن امکان عبورازآن غير قابل تصور بود.
من در مرحله دوم عمليات شرکت داشتم يگان ما تا ساعت 2 بعدازظهر شروع به حرکت کرد و حدود ساعت 11 شب به مواضع مقدم نيروهاي خودي رسيد و نيروهاي ما در شرق مواضع دشمن موضع دفاعي گرفته بودند. بعد از اين که واحد ما به منطقه جلو رسيد، مواضع پدافندي گرفت. البته قرار براين بود که به عنوان واحد خط شکن در حمله شرکت کنيم اما آن شب تصميم گرفته شد، به روش ديگري عمليات هدايت گردد. بالاخره ما پيشروي را آغاز کرديم. حدود ساعت 03:30 بعد از نيمه شب به يک جاده باريکي رسيديم. هنگام عبور از آن جاده، من يک متر به خارج از جاده منحرف شدم. همان موقع روي يک مين دشمن رفته و مجروح شدم و به بيمارستان تخليه گرديدم.

برادر پاسدار محمد رضا کارور فرمانده گردان مقداد
 

اين عمليات بر خلاف عمليات هاي گذشته مسائلي در برداشت از جمله آن که در خط مقدم، فاصله بين نيروهاي ما و نيروهاي دشمن زياد بود. ما مجبور بوديم براي رسيدن به نيروهاي دشمن و اخذ تماس مسافت زيادي را طي بکنيم. در طول مدت طي اين مسافت دشمن توانست آمادگي بيش از پيش پيدا کند و مواضع و موانع زيادي در مسير حرکت واحدهاي ما ايجاد نمايد و مانع پيشروي سريع نيروهاي ما گردد.
نيروئي که براي عمليات در نظر گرفته شده بود، داراي روحيه عالي و توان رزمي مناسبي بود. زيرا براي آماده کردن اين نيرو مدتي تلاش شده بود. گردان مقداد جزو يگان هاي شرکت کننده دراين عمليات بود قرار بود دو گردان ديگر نيز به همراه آن وارد عمل شود. بايد يادآور شوم که پيروزي هاي نبردهاي گذشته کمي غرور در ما ايجاد کرده بود و تا حدودي خدا را فراموش کرده بوديم. در صورتي که همه چيز از جانب خداست، پيروزي يا شکست.
ما بايستي حدود 13 کيلومتر راهمپيائي مي کرديم تا به خط دفاعي دشمن مي رسيديم. در اين مسير، موانع و ميدان هاي مين به وسيله نيروهاي دشمن برقرار شده بود. بنابراين اولين مأموريت ما آن بود که دراين موانع دشمن معابري باز کنيم. طرح اين بود که دو گردان خط شکن آن معابر را باز کنند. بعد گردان ما و ساير گردان هاي حمله ور از آنها عبورکنند و به مواضع دشمن حمله نمايند. اما متأسفانه کار مثبتي صورت نگرفت. ما در هنگام شب تا کانال سوم دشمن پيشروي کرديم. اما به علت دوري مسافت، زمان عمليات به روز کشانده شد و ادامه عمليات امکان پذير نگرديد.
هدف گردان ما اشغال قسمتي از مسير جاده آسفالت موازي خط مرز بود. ما به اولين کانال دشمن که تا جاده ياد شده حدود يک کيلومتر فاصله داشت رسيديم. از کانال هم عبور کرديم.
اما در همان جا مجبور به پدافند شديم. دشمن تمام تجربياتي را که در نبردهاي گذشته به دست آورده بود، دراين عمليات از آنها استفاده کرد. از جمله آنها ايجاد کانال هاي وسيع و طولاني در جلوي منطقه دفاعي خود بود.

برادر بسيجي احمد کياني عضو تيپ 2 لشکر نجف اشرف
 

قبل از شروع عمليات، ما در يک منطقه آموزشي مستقر بوديم. دشمن اين منطقه را شناسائي کرد و چندين بار با هواپيماهاي خود آن منطقه را بمباران نمود، ولي آسيبي به يگان هاي ما وارد نشد. يک شب قبل ازآغاز عمليات 3 گردان از لشکر نجف به جنگل عمقر اعزام شد که من هم يکي از افراد آن بودم ما در آن جا مواضعي تعيين کرديم. احتمالاًًً به وجود واحدهاي ما پي نبردند، در شب عمليات هنگامي که حرکت ما شروع شد نيروهاي دشمن با گلوله هاي منور منطقه را روشن کردند و آتشهاي دوربرد دشمن نيز به منطقه ما اجرا مي گرديد.
بعد از طي مسافتي که حدود 4 ساعت طول کشيد، به ميدان مين دشمن رسيديم. دستور توقف داده شد، تا يگان تخريب در ميدان مين دشمن معابري ايجاد کند. اين امر فرصتي به افراد داد تا کمي استراحت کنند. يگان تخريب با استفاده از نور گلوله هاي روشن کننده دشمن موفق شد معابري در ميدان مين دشمن باز کند. اين عمل حدود 20 دقيقه طول کشيد. بالاخره معابر باز شد و ما عبور ازآن را شروع کرديم. حدود 15 دقيقه ديگر راه رفتيم تا به کمين دشمن رسيديم و با دشمن درگير شديم. بعضي از افراد، فرمانده خودشان را گم کرده بودند ولي به هر حال واحدهاي کمين دشمن منهدم گرديد. نيروهاي ما به خط اول دفاعي دشمن رسيدند. در آن خط نيز حدود نيم ساعت درگير شديم و خط اول دشمن را شکستيم و به حرکت به جلو ادامه داديم. بار ديگر به موانع سيم خاردار و ميدان مين دشمن رسيديم که قسمت اطلاعات و عمليات ما قبلاًًً ازآن اطلاع نداشت. يعني اطلاعات ما از دشمن بيشتر درباره همان موانع مقدم بود و از موانع بعدي اطلاعات کافي نداشتيم. يگانهاي دشمن براي حرکت خود معابري در موانع ايجاد کرده بودند که براي ما مشخص شد و ما نيز از همان معابر استفاده کرديم و به پيشروي ادامه داديم. با عناصر سبک دشمن درگير شديم، همه آنان را منهدم کرديم. درگيري ما با دشمن دراين منطقه تا حوالي آغاز روشنايي روز به درازا کشيد. دراين موقع تا شرق کانال پيشروي کرده بوديم. يک خودرو دشمن در مقابل ما در حال فرار و عقب نشيني بود. ما عمداً او را نزديم تا مسير او را پيدا کنيم و تعقيب نمائيم. همين کار سبب شد تا ما بتوانيم به کانال دوم برسيم و از آن بگذريم. بعد از عبور ازکانال دوم به پاسگاه رشيده رسيديم و از پاسگاه نيز گذشتيم. نزديک هاي صبح بلدوزرها و لودرهاي خودي به جلو آمدند و براي ما خاکريز ايجاد کردند. واحد زرهي هم که در عقب ما حرکت مي کرد، وارد منطقه شد. اما يگان هاي سمت راست و چپ -شمال و جنوب-ما درست عمل نکرده بودند. کمي عقب تر از ما بودند و ما هم عقب تر رفتيم و حدود دو کيلومتر عقب تر، خاکريز ديگر براي ما ايجاد شد. در پشت آن، موضع پدافندي تهيه کرديم. بعد از آغاز روشنائي روز عکس العمل دشمن شديدتر شد و در تمام روز ما با دشمن درگير بوديم. حدود ساعت 15:00 پاتک اصلي دشمن شروع شد. اما با مقاومت سرسختانه نيروهاي ما مواجه گرديد و عقب نشيني نمود. بعد از اين عمل، فرماندهان تيپ و گردان گفتند نفرات را عقب بياوريد تا سازماندهي جديدي بکنيم و براي مراحل بعدي آماده شويم. ما يک شب استراحت کرديم و بار ديگر به طرف جنگل عمقر اعزام شديم. تا خاکريزهاي مرحله اول عمليات پيشروي کرديم، تا دستور حمله صادر گردد. توپخانه دشمن تمرکزات آتش خود را به منطقه همان خاکريز روانه کرده بود، اما تلفات قابل ملاحظه اي به ما وارد نکرد. حدود ساعت 7 شب 19 بهمن حمله آغاز شد و ما از خاکريز خودي گذشتيم و تا ميدان مين دشمن پيشروي کرديم. حدود نيم ساعت در پشت ميدان مين متوقف شديم تا يگان تخريب گذرگاه باز کند و عناصر لشکر نجف از آن عبور نمايند. بالاخره از ميدان مين اول گذشتيم و تا ميدان مين دوم پيش رفتيم. اما درآن جا آتش هاي انبوه دشمن، ما را به زير آتش گرفت. اين آتش به قدري شديد بود که فرماندهان گفتند: اگر 10 دقيقه ديگر در آن جا توقف کنيم، همه نابود خواهيم شد. اما ناگهان آتش دشمن خاموش شد و ما از ميدان مين دوم نيز گذشتيم و من در همان جا از ناحيه پا مجروح شدم.

برادر پاسدار محسن اسمعي قسمت اطلاعات و عمليات تيپ 2 لشکر عاشورا
 

توجه: اين برادر، در عمليات والفجر مقدماتي زخمي شد و اين مصاحبه در بيمارستان با وي به عمل آمده است.
من جزو قسمت عمليات و اطلاعات تيپ 2 لشکر عاشورا، در عمليات والفجر مقدماتي شرکت داشتم. در همان عمليات زخمي شدم. دو سه روز قبل ازآغاز عمليات، ما در منطقه مقدم بوديم و هنوز گردان هاي ما در عقب بودند. شخصيت هاي مذهبي از جمله آيت الله ملکوتي آمدند و براي افراد سخنراني کردند. يک روز نيز برادر آهنگران به منطقه آمد و مجلس سينه زني برپا شد. گردان هاي شهيد محراب و حضرت قاسم مأموريت خط شکن را داشتند. چند گردان مأموريت حمله به عمق منطقه دشمن را عهده دار بودند. ما چندين روز منطقه را ديدباني مي کرديم و فعاليت دشمن را زير نظر مي گرفتيم. قبل از شب حمله، سپاه قدر در نظر گرفت که يک واحد گشتي به جلو اعزام شود و من جزو گروه گشتي حدود ساعت 11 شب با يک دستگاه خودرو به جلو رفتيم. نزديکي خط دژبان لشکر-پست کنترل-از خودرو پياده شديم و از آن جا به بعد پياده رفتيم تا به محلي به نام ايزاب رسيديم. تک درختي در آن جا بود. ما با گروه ديگري از افراد خودي که در حال شناسائي بودند برخورد کرديم. اين گروه با موتور در منطقه طناب کشي مي کردند -احتمالاًً منظور مشخص کردن مسير حرکت شبانه بود-گروه ما تمام مدت شب مشغول بررسي منطقه و شناسائي مواضع و موانع دشمن بود. تا اينکه بامداد فرارسيد و ما به منطقه تجمع خود مراجعت کرديم. بعد از مدتي استراحت، افراد گروه هاي گشتي يک جا جمع شدند و بررسي اطلاعات و مبادله آنها و هماهنگي ها انجام شد. بعد برادر حاجي همت مسئول سپاه 11 قدر به منطقه آمد و اطلاعات را در اختيار او قرار داديم. متقابلاً با طرح عمليات توجيه شديم، نيروها نيز به جلو آمدند. عموماًً با خودروهاي شخصي مانند تويوتا و 10 تن يا ايفا بودند.
من به قرارگاه تاکتيکي تيپ رفتم و با مسئول تيپ صحبت کردم. او دستور داد طبق تقسيم بندي که شده بود، هر يک از ما به گرداني برويم. من به گردان خود رفتم. با فرمانده گردان صحبت کردم و او و فرماندهان گروهانها را با منطقه توجيه نمودم. طبق طرح گردان ما به جلو حرکت کرديم. حدود ساعت 11 شب بود که به پشت ميدانهاي مين دشمن رسيديم و عمليات آغاز شد. واحدهاي ديگر جلوتر از ما از آن گذشته بودند. ما هم به پيشروي ادامه داديم.
حدود ساعت 03:00 به مواضع دشمن رسيديم. دراين هنگام، من که مسئول اطلاعات و عمليات بودم، به قرارگاه تيپ احضار شدم. در همان موقع به واحدهاي جلو نيز دستور دادند مواضع اشغال کنند. تا ظهر آن روز در قرارگاه تيپ بودم. صبح روز 19 بهمن بار ديگر به جلو اعزام شد و در منطقه يکي از گردانهاي تيپ 2 که در مواضع پدافندي گسترش داشت، مشغول انجام وظيفه شدم. ظهرآن روز فرمانده لشکر ما به منطقه آمد. مسئول اطلاعات و عمليات لشکر همراه او بود. گفت: عده اي براي شناسائي به جلو بروند، چون امشب تيپ ديگري حمله خواهد کرد. من با تعدادي براي شناسائي حرکت کرديم و در هنگام شناسائي خمپاره اي منفجر شد. من زخمي شدم و به عقب برگشتم. اما بيهوش شده بودم و مرا با هليکوپتر به دزفول تخليه کردند.

برادر پاسدار محمد رضا مدرس از واحد عمليات و اطلاعات لشکر محمد رسول الله (ص)
 

عمليات والفجر مقدماتي خيلي وسيع بود-توضيح اينکه با اين برادر زمان اجراي عمليات مصاحبه شده است-سعي ما اين بود که به تمام اهداف خود برسيم. ولي هنوز مرحله اول عمليات ( در61/11/12) به پايان نرسيده بود.
عمليات چنين شروع شد که ما از بيت شايه به جلو رفتيم. هدف آن بود که از دب ديبه به عراق حمله ور شويم. اما نيروهاي ما قدري تأخير داشتند. حدود ساعت 09:30 حمله با اعلام کمله رمز يا الله شروع شد. ولي به نظر مي رسيد که دشمن قبلاًًً از حمله ما آگاه شده بود و تمام فعاليت ما را زير نظر داشت. هنگام شروع حمله، آتش سنگين دشمن به منطقه نيروهاي ما روانه شد. در عين حال نيروهاي ما به موانع و ميدانهاي مين دشمن برخورد کردند. ولي با تکيه بر نيروي ايمان به خدا به پيشروي ادامه دادند. زمين منطقه عمليات رملي بود و افراد را خسته مي کرد، ضمن اين که طول مسافت نيز زياد بود و حرکت خودروها نيز به کندي انجام مي گرفت. ما حدود 9 کيلومتر به حالت پياده روي اين رملها راه پيمائي کرديم. خيلي خستگي آور بود. به نحوي که هنگامي که به نزديکي مواضع دشمن رسيديم. از فرط خستگي عده اي نشستند و عده اي نيز دراز کشيدند. در حالي که نيروهاي عراقي بر پرتاب گلوله هاي منور منطقه را روشن مي کردند. اين عمل به نفع ما نيز بود و ما مواضع دشمن را مي ديديم. در همان منطقه حدود 2ساعت متوقف شديم تا خستگي افراد کمي کاهش يافت و رمز شروع حمله اعلام و حمله آغاز شد.
موانعي که نيروهاي عراقي ايجاد کرده بودند، خيلي قويتراز مناطقي بود که در آنها قبلاًً حمله کرده بوديم. ميدانهاي مين با شبکه هاي سيم خاردار حلقوي تقويت شده بود. برداشتن آنها بسيار مشکل بود. بالاخره از آن موانع گذشتيم و به کانالهاي احداثي عراق رسيديم. عرض کانالها حدود 3 متر بود. از پلهاي ارتشي براي پل زني استفاد شد و لودرها نيز جلو آمدند. کانال را در نقاطي پر کردند و مسير حرکت يگانها را صاف نمودند. ديگر نيازي به وسايل پل نبود.
در مرحله اول عمليات بعضي از يگانها موفق شده بودند تا جاده آسفالته پيشروي کنند. ولي يگانهائي موفق به پيشروي نشدند. دستور داده شد واحدهائي که جلوتر بودند عقب نشيني کنند تا از خطر محاصره شدن رهائي يابند.

برادر پاسدار عزيز تقوي فرمانده گروهان در گردان کوثر
 

در عمليات والفجر مقدماتي برادر فواد هويزي فرمانده گردان کوثر بود. يکي از بهترين فرماندهان سپاه بود. چند شب قبل از شروع عمليات، ما به جنگل عمقر رفتيم و آماده براي حمله شديم. اما از پشت شنود اطلاعاتي از نيروهاي عراقي مي رسيد که نشان مي داد نيروهاي عراقي به حمله ما پي برده اند. به همين جهت، عمليات 3 روز به تأخير افتاد. بالاخره حمله شروع شد و يگان ما را به پشت خاکريزي که از نيروهاي عراقي باقي مانده بود بروند. نيروهاي ما حدود 15 کيلومتر جلوتر رفته و به آن خاکريز رسيده بودند. اين منطقه در زير آتشهاي سنگين دشمن قرار داشت. ما در خط اول به انتظار مانديم تا دستور پيشروي صادر شود. بالاخره دستور حمله صادر شد. طبق طرح بايستي يکي از گردانهاي تيپ نجف اشرف که خط شکن بود پيشروي مي کرد، بعد گردان عمار پيشروي مي نمود و منطقه را پاکسازي مي کرد. سپس گردان ما -کوثر-حرکت مي کرد و به مواضع خط دوم دشمن حمله ور مي گرديد. بعد از گردان ما، يگان مکانيزه خودي به واحدهاي زرهي دشمن حمله مي نمود. افراد گردان ما در پشت خاکريز تا ساعت 10 شب به انتظار نشستيم. خط اول به وسيله بسيج اصفهان و خط دوم به وسيله گردان عمار شکسته شد و براي شکستن خط سوم مقاومت دشمن گردان ما پيشروي کرد. اما افراد ما به ميدان مين دشمن برخورد کردند. در تغيير سمت، از مسير پيش بيني شده منحرف شده و راهها را گم کردند. در همين منطقه برادر فواد هويزي و تعدادي ديگر از افراد ما به روي مين دشمن رفتند. اما آسيب جدي به آنان وارد نشد. آتش توپخانه دشمن مدام به سر ما مي ريخت و تلفاتي به ما وارد مي کرد، ولي ما موفق شديم به پشت خاکريز دشمن برسيم. ديديم نيروهاي عراقي از آن خاکريز عقب نشيني کرده اند. بالاخره ما موقعيت خود را تشخيص داديم و راه را پيدا کرديم. اما در همان جا باقي مانديم، تا از فرماندهان بالاتر دستور برسد. خاکريز که ما گرفته بوديم محل هدف يگان هاي لشکر علي ابن ابيطالب بود. در همان تاريکي شب و زير باران گلوله دشمن، برادران جهاد سازندگي براي نيروهاي ما خاکريز تهيه مي کردند. تلاش جهاد سازندگي فوق العاده فداکارانه بود که به وصف نمي گنجد. من در همان شب ترکش خوردم و هنگام صبح به عقب تخليه شدم. ساير برادران نيز همان موقع عقب نشيني کردند، لذا درآن شب گردان ما با دشمن درگير نشد.

برادر بسيجي عضو گردان کميل تيپ عمار لشکر محمد رسول الله (ص)
 

گردان ما حدود دو ماه قبل از عمليات والفجر مقدماتي، درمنطقه مستقر شد و آموزشهاي لازم را طي کرد. تأخيرافتادن عمليات آفندي سبب ناراحتي افراد شده بود، تا اين که روزي احساس شد نيروهاي عراقي آماده براي حمله به نيروهاي ما مي شوند. بدين جهت گردان براي دفع حمله دشمن به خط مقدم اعزام شد. ولي حمله دشمن به اجرا در نيامد. بعد از آن يگان ما حدود 20 روز در محل باقي ماند، تا اين که يک روز قبل از عمليات، گردان ما را به عقب بردند و گفتند: قريباً حمله اي اجرا خواهد شد. اين امر سبب خوشحالي افراد گردان ما گرديد، تا اين که حمله فرا رسيد. در اين عمليات مأموريت گردان ما تصرف جاده آسفالته بود. پيشروي طبق طرح شروع گرديد. در هنگام پيشروي به يک گردان ديگر خودي برخورد کرديم که از مسير حرکتش منحرف شده بود. به نظرآمد که اشکالاتي در هماهنگي حرکات ايجاد شده است. در اين موقع به حدود 20 متري نيروهاي عراقي رسيده بوديم، آن چنان که يکي از افراد عراقي صدا کرد شما خودي هستيد يا دشمن -البته به زبان عربي-وقتي که فهميد خودي نيستيم، احتمالاًً به يگان خود اطلاع داد و نبرد آغاز شد. آتش سلاح تير مستقيم دشمن به منطقه ما روانه گرديد و افراد ما را زمين گير کرد. تعدادي از افراد ما زخمي شدند. اين وضع حدود نيم ساعت به طول انجاميد و دراين مدت نيروهاي خودي توانسته بودند معابري در ميدانهاي مين و موانع دشمن ايجاد کنند. ما پيشروي را ادامه داديم و به کانال دوم رسيديم. در پشت اين کانال نيروهاي عراقي کاملاًً آماده مقابله با ما بودند و نيروهاي ما را زير آتش سنگين خود گرفتند. نبرد شديدي بين نيروهاي ما و عراقي ها در گرفت. تيربارهاي عراقي مزاحم بودند، ولي برادران ايثارگر ما با فداکاري عجيبي آنها را خاموش ساختند. اما يگان ما به هرحال زمين گير شد و نتوانست به پيشروي ادامه دهد، زيرا مقاومت عراقي ها خيلي قوي بود.
احتمالاًً اشتباهاتي در عمل بعضي از يگانها رخ داده بود. يک نفر اشتباهاً به نام فرمانده تيپ به واحدها دستور داده بود که عقب نشيني کنند، بدين جهت واحدهاي پشتيبان کمي عقب نشسته بودند و بين آنها و ما فاصله ايجاد شده بود. دشمن نيز سريعاً تجديد سازمان کرده و به نيروهاي ما فشار وارد نمود. به ما اطلاع دادند، مهندسي رزمي در شرق کانال سوم خاکريز احداث کرده است و گردان ما به آن خاکريز عقب نشيني کرد اما عناصري در محاصره دشمن مانده بودند که چند شب بعد به وسيله گردانهاي ديگر خط محاصره شکسته شد و آنها را نيز به عقب آوردند.
منبع: حسيني،سيد يعقوب ،عملیات والفجر مقدماتی،انتشارات هيئت معارف جنگ ،1389



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط