میراث امیرکبیر زنده میشود؟
اینجا دارالفنون است. نخستین مدرسه نوین ایرانی که حالا بوی خاک و نمش از کهنگی اش حکایت میکند. آدرس را کامل میشناسی. بارها...
سر بر آوردن دارالفنون از فراموشخانه تاریخ
اینجا دارالفنون است. دروازه ای گشوده به 156 سال پیش. در سکوت پر صلابت اینجا میتوان صلابت مردانی را تجربه کرد که برخاستن دوباره علم و عظمت ایران بر شانههای همتشان سنگینی میکند. اینجا دارالفنون است. میراث کهنسال امیرکبیر که با مرمت چند باره اش شاید زنده شود.
مدرسه دارالفنون همچنان خاموش و عبوس کنار خیابان ناصرخسرو نشسته است. هر روز گذر مردمی را نظاره میکند که با ذهنی پرمشغله از روزمرگیهای همیشگی بی توجه از کنار او عبور میکنند. به قاچاقچیان دارویی چشم میدوزد که اطراف آن به دنبال مشتریان مخفی پرسه میزنند. یاد روزهایی میافتد که چهرههای علمیو ---------- زیادی از این خیابان فرهنگی گذر میکردند.
اینجا دارالفنون است. نخستین مدرسه نوین ایرانی که حالا بوی خاک و نمش از کهنگی اش حکایت میکند. آدرس را کامل میشناسی. بارها از جلوی مدرسه عبور کرده ای و آرزوی تماشایی سیر از آن را داشته ای. که دارالفنون تنها یک مدرسه متروکه وامانده نیست. که تاریخی است خاموش و تاریخچه ای است فراموش شده. با این همه هر بار به بهانه ای از مواجه شدن با این دروازه تاریخی ترسیده ای. میترسی و ترست پر بیراه نیست. میترسی چون میدانی که پدرانت چه بر سر میراث مردی آوردهاند که نماد و نشانه تمدن طلبی و خواست تاریخی پیشرفت و آبادانی ایران بود و هست و خواهد بود.
و این تعریف تمام ترس تو نیست. تو از کوچکی خودت هم میترسی. از اینکه نتوانی حق مطلب را در بیان غربت و وجاهت بنایی بیان کنی که نماد و نشانه مظلومیت کسانی است که جز به پیشرفت این آب و خاک نیاندیشیدند.
ساعت هنوز عقربههایش را به 9 صبح نرسانده و طبیعت کار خودش را میکند. آفتاب بالای سرم ایستاده و به روزمرگی مردمانی خیره نشسته که آنچه خود دارند را زبیگانه تمنا میکنند. مردمیکه فراموشی دارالفنون و دارالفنونها جزئی از شخصیت تاریخیشان است.
حالا تو روبروی مدرسه هستی و به این فکر میکنی که قدم به کجا گذاشته ای؟ نامها در برابرت رژه میروند. میروند و میآیند. شهریار، پرفسور حسابی، منوچهر احترامی، جمال زاده، نادر ابراهیمی، جلال آل احمد، روح الله خالقی، مصطفی چمران، علی اکبر نفیسی و... اینها تنها تعدادی از نامهای پر آوازه ای هستند که این هوا را نفس کشیده اند و این زمین را تجربه کرده اند.
زنگ در کوچک کنار مدرسه را میزنیم. حالا صدای دینگ و دنگ ساعت تاریخی میدان امام خمینی در چارچوب مغزت طنین میافکند. بعد از تحویل معرفی نامه، پا در این مدرسه 157 ساله میگذاریم. اینجا دارالفنون است. جایی که صدها دانشمند و شاعر و دکتر و مهندس پشت نیمکتهای آن شاگردی کرده اند. محلی که روزی هر اهل علم و دانشی دوست داشت در آن حضور یابد و زانو در مقابل استاد زند و بهره ای از دریای علمیآن برد. ساختمانی که رونق و شکوهش به کینه و بغض آقاخان نوریها آلوده شد.
اینجا مدرسه ای است که اولین عمل جراحی قلب باز، نخستین پرواز بالن در ایران و اولین تماس تلفنی در آن انجام شده است و نوین ترین دستگاه چاپ نیز برای چاپ کتابهای دانش آموزان را به این مدرسه میآورند.
اما امروز از این مدرسه تنها خرواری از خاک و دیوارهای فروریخته و سکوتی محض و مشتی خاطرات باقی مانده از شاگردان زنده مدرسه که همتی برای جمع آوری آنها میطلبد، باقی مانده است.
سالها اهل قلم و ادب نوشتند که مدرسه در حال تخریب است و نیاز به عزمیراسخ برای بازسازی دارد اما کمتر گوشی بود که خود را بدهکار این مدرسه میدانست تا اینکه تخریب شد. طبق رسوم ایرانی نوشدارو را بعد از مرگ سهراب آماده کردیم و حالا بعد از گذشت 157 سال آن را به دهان دارالفنون میریزیم.
گرچه میگویند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است اما ماهی بنای دارلفنون سالهاست که مرده و حالا مرمت چاره این مدرسه نیست بلکه باید آن را بازسازی کرد.
بازسازی مدرسه از ابتدای سال 1388 آغاز شده است. مسئول پروژه سازمان نوسازی مدارس وزارت آموزش و پرورش است و میراث فرهنگی نیز نقش ناظر را دارد. «مصطفی مقدم» ناظر پروژه که با ما همراه میشود مدرسه را خیلی نمیشناسد و قادر به پاسخگویی سئوالهای ما نیست. به همین دلیل فقط از بنا بازدید میکنیم و سعی داریم دانستههای قبلی خود از مدرسه را در ذهن مجسم کنیم.
بازسازی مدرسه از دو سالن آمفی تئاتر و اجتماعات شروع شده است، آمفی تئاتر مدرسه اولین و بقیه بخشها مدرسه از جمله راهروها، کلاسها، آزمایشگاههای مدرسه هنوز هم در گزند آسیب هستند.
به گفته مقدم سازههای ساختمان اولیه را چوب، آجر و خاک تشکیل میدهند و دیوارهای آن بالای 70 سانتی متر ضخامت دارند. هم اکنون این قسمت با بتن و میل گرد در حال بازسازی و مقاوم سازی است.
مدرسه دارالفنون با زیربنای 6 هزار و 108 متر و دوهزار و 354 حیاط مرکزی و دوهزار و 723 متر حیاط بیرونی در دو مرحله ساخته شده و این بخش قدیمیترین قسمت مدرسه است. در گذشته ساختمان یک طبقه بوده و تنها ایوانی در قسمت شمالی مدرسه ساخته شده بود که ناصرالدین شاه در آن مینشسته و از آنجا مدرسه را نظاره میکرده است. اما حدود 80 سال پیش مارکوف روسی طبقه دوم این مدرسه را میسازد. شاگردان این مدرسه را اکثرا اعیان و شاهزادگان تشکیل میدادند و به همین دلیل مدرسه سه راه به کاخهای اطراف مدرسه از جمله شمس العماره داشته است.
از دارالفنون تا سال 57 به عنوان مدرسه استفاده میشده و بعد از آن به مرکز تربیت معلم تبدیل میشود. سپس مدتی به مرکز آموزش ضمن خدمت وزارت آموزشوپرورش اختصاص یافت تا آن که در سال67 جزو فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. اما برخلاف ثبت در آثار ملی مسئولان میراث فرهنگی به آن توجهی نمیکنند تا اینکه مدرسه به مرور دچار تخریب میشود.
دیوارها و سقف دارالفنون در همه جای ساختمان دچار تخریب شده است. تقریبا تمام دیوارها نم داده و هم اکنون در حال ریزش است. از یادگاریهای دانش آموزان مدرسه هم نمیشود چشم پوشی کرد چرا که در سراسر کلاسها و راهروها جا خوش کرده اند.
بخش شرقی دارالفنون در گذشته به شمس العماره راه داشته است. شاهزادههای قاجاری از این محوطه وارد مدرسه میشدند. در قسمت پایینی این بخش و رو به سالن تئاتر و اجتماعات شاه نشینی وجود داشته که از دریچههای تعبیه شده، شاهزادگان میتوانستند نمایشهای تئاتر را از آنجا ببینند. به گفته مسئول پروژه این دریچههای کوچک مربعی شکل به دلیل تخریب و به درخواست میراث فرهنگی بسته شده اند و امروز اثری از آنها نیست. به غیر از در شمس العماره، این مدرسه سه در دیگر به سمت باب همایون، میدان امام خمینی (ره) و ناصرخسرو دارد که تنها در خیابان ناصر خسرو همراه با سر در اصلی باقی مانده است.
دیگر اثری از پنجرههای دارالفنون باقی نمانده است. سازمان میراث فرهنگی برای جلوگیری از تخریب درها و پنجرهها تمامیآنها را جمع آوری کرده اند. اما فکری برای اُرسیها و نمای داخلی نشده است. مهندس پروژه توضیحی درباره اذیت و آزار برف و باران زمستان و آفتاب شدید تابستان نمیدهد.
دارلفنون 30 کلاس درس، دو تالار آمفی تئاتر و یک سالن اجتماعات دارد. کلاسهایی که از نورگیر زیبا و مناسبی برخوردارند هم از گزند آسیب در امان نمانده اند.
طی سالهای مختلف، قسمتهای زیادی از حیاطهای اطراف مدرسه به مغازههای جنب آن فروخته میشود، شرکت مخابرات که در ضلع شمالی مدرسه قرار دارد نیز پیش از انقلاب نزدیک به دو هزار متر از زمین مدرسه را میگیرد. ساختمان بلند این مرکز نمای زیبای شمالی و در مدرسه که به میدان امام خمینی (ره) راه داشته را بسته است ضمن اینکه ارتفاع این ساختمان مانع از ثبت جهانی مدرسه دارالفنون شده است.
ایوانی در سختمان مدرسه هست كه تنها طبقه فوقانی ساختمان است که در ساخت اولیه مدرسه بنا شده است. گفته میشود ناصرالدین شاه اولین زنگ مدرسه را از همین جا به صدا در آورده و برای دانش آموزان دارلفنون سخنرانی کرده است. همچنین ناصرالدین شاه ساعتهای زیادی از روز را در این ایوان مینشسته و مدرسه را نظاره میکرده است. درختهای زیبای مدرسه نیز عمر 157 ساله مدرسه را دارند که به شکل کاملا متقارن روبروی هم کاشته شده و نمای زیبایی به مدرسه دادهاند.
عکس امیرکبیر توسط اصل آن در کاخ گلستان نگهداری میشود. زنگ مدرسه دارالفنون برای اولین بار از همین جا و توسط ناصرالدین شاه به صدا در آمده است. اولین تماس تلفنی در ایران نیز به مدرسه دارلفنون شده که تلفن آن نیز هم اکنون در دارالفنون نگهداری میشود.
حالا دارالفنون آرام کنار خیابان ناصرخسرو نشسته و منتظر بازسازی و مقاوم سازی است گویی برخی از مسئولان عزم به بیرون آوردن این مدرسه از فراموشخانه تاریخ کرده اند. باید منتظر ماند و دید که مسئولان آموزش و پرورش و میراث فرهنگی چه اقداماتی را برای این مدرسه تاریخی طی سالهای آینده دنبال میکنند. ساعت تاریخی میدان امام (ره) همچنان مشغول دینگ و دنگ است و من وامانده از این همه تاریخی که روحم توان بلعیدنش را همچنان ندارد.
منبع:www.parsianforum.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت : al123i
سر بر آوردن دارالفنون از فراموشخانه تاریخ
اینجا دارالفنون است. دروازه ای گشوده به 156 سال پیش. در سکوت پر صلابت اینجا میتوان صلابت مردانی را تجربه کرد که برخاستن دوباره علم و عظمت ایران بر شانههای همتشان سنگینی میکند. اینجا دارالفنون است. میراث کهنسال امیرکبیر که با مرمت چند باره اش شاید زنده شود.
مدرسه دارالفنون همچنان خاموش و عبوس کنار خیابان ناصرخسرو نشسته است. هر روز گذر مردمی را نظاره میکند که با ذهنی پرمشغله از روزمرگیهای همیشگی بی توجه از کنار او عبور میکنند. به قاچاقچیان دارویی چشم میدوزد که اطراف آن به دنبال مشتریان مخفی پرسه میزنند. یاد روزهایی میافتد که چهرههای علمیو ---------- زیادی از این خیابان فرهنگی گذر میکردند.
اینجا دارالفنون است. نخستین مدرسه نوین ایرانی که حالا بوی خاک و نمش از کهنگی اش حکایت میکند. آدرس را کامل میشناسی. بارها از جلوی مدرسه عبور کرده ای و آرزوی تماشایی سیر از آن را داشته ای. که دارالفنون تنها یک مدرسه متروکه وامانده نیست. که تاریخی است خاموش و تاریخچه ای است فراموش شده. با این همه هر بار به بهانه ای از مواجه شدن با این دروازه تاریخی ترسیده ای. میترسی و ترست پر بیراه نیست. میترسی چون میدانی که پدرانت چه بر سر میراث مردی آوردهاند که نماد و نشانه تمدن طلبی و خواست تاریخی پیشرفت و آبادانی ایران بود و هست و خواهد بود.
و این تعریف تمام ترس تو نیست. تو از کوچکی خودت هم میترسی. از اینکه نتوانی حق مطلب را در بیان غربت و وجاهت بنایی بیان کنی که نماد و نشانه مظلومیت کسانی است که جز به پیشرفت این آب و خاک نیاندیشیدند.
ساعت هنوز عقربههایش را به 9 صبح نرسانده و طبیعت کار خودش را میکند. آفتاب بالای سرم ایستاده و به روزمرگی مردمانی خیره نشسته که آنچه خود دارند را زبیگانه تمنا میکنند. مردمیکه فراموشی دارالفنون و دارالفنونها جزئی از شخصیت تاریخیشان است.
حالا تو روبروی مدرسه هستی و به این فکر میکنی که قدم به کجا گذاشته ای؟ نامها در برابرت رژه میروند. میروند و میآیند. شهریار، پرفسور حسابی، منوچهر احترامی، جمال زاده، نادر ابراهیمی، جلال آل احمد، روح الله خالقی، مصطفی چمران، علی اکبر نفیسی و... اینها تنها تعدادی از نامهای پر آوازه ای هستند که این هوا را نفس کشیده اند و این زمین را تجربه کرده اند.
زنگ در کوچک کنار مدرسه را میزنیم. حالا صدای دینگ و دنگ ساعت تاریخی میدان امام خمینی در چارچوب مغزت طنین میافکند. بعد از تحویل معرفی نامه، پا در این مدرسه 157 ساله میگذاریم. اینجا دارالفنون است. جایی که صدها دانشمند و شاعر و دکتر و مهندس پشت نیمکتهای آن شاگردی کرده اند. محلی که روزی هر اهل علم و دانشی دوست داشت در آن حضور یابد و زانو در مقابل استاد زند و بهره ای از دریای علمیآن برد. ساختمانی که رونق و شکوهش به کینه و بغض آقاخان نوریها آلوده شد.
اینجا مدرسه ای است که اولین عمل جراحی قلب باز، نخستین پرواز بالن در ایران و اولین تماس تلفنی در آن انجام شده است و نوین ترین دستگاه چاپ نیز برای چاپ کتابهای دانش آموزان را به این مدرسه میآورند.
اما امروز از این مدرسه تنها خرواری از خاک و دیوارهای فروریخته و سکوتی محض و مشتی خاطرات باقی مانده از شاگردان زنده مدرسه که همتی برای جمع آوری آنها میطلبد، باقی مانده است.
سالها اهل قلم و ادب نوشتند که مدرسه در حال تخریب است و نیاز به عزمیراسخ برای بازسازی دارد اما کمتر گوشی بود که خود را بدهکار این مدرسه میدانست تا اینکه تخریب شد. طبق رسوم ایرانی نوشدارو را بعد از مرگ سهراب آماده کردیم و حالا بعد از گذشت 157 سال آن را به دهان دارالفنون میریزیم.
گرچه میگویند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است اما ماهی بنای دارلفنون سالهاست که مرده و حالا مرمت چاره این مدرسه نیست بلکه باید آن را بازسازی کرد.
بازسازی مدرسه از ابتدای سال 1388 آغاز شده است. مسئول پروژه سازمان نوسازی مدارس وزارت آموزش و پرورش است و میراث فرهنگی نیز نقش ناظر را دارد. «مصطفی مقدم» ناظر پروژه که با ما همراه میشود مدرسه را خیلی نمیشناسد و قادر به پاسخگویی سئوالهای ما نیست. به همین دلیل فقط از بنا بازدید میکنیم و سعی داریم دانستههای قبلی خود از مدرسه را در ذهن مجسم کنیم.
بازسازی مدرسه از دو سالن آمفی تئاتر و اجتماعات شروع شده است، آمفی تئاتر مدرسه اولین و بقیه بخشها مدرسه از جمله راهروها، کلاسها، آزمایشگاههای مدرسه هنوز هم در گزند آسیب هستند.
به گفته مقدم سازههای ساختمان اولیه را چوب، آجر و خاک تشکیل میدهند و دیوارهای آن بالای 70 سانتی متر ضخامت دارند. هم اکنون این قسمت با بتن و میل گرد در حال بازسازی و مقاوم سازی است.
مدرسه دارالفنون با زیربنای 6 هزار و 108 متر و دوهزار و 354 حیاط مرکزی و دوهزار و 723 متر حیاط بیرونی در دو مرحله ساخته شده و این بخش قدیمیترین قسمت مدرسه است. در گذشته ساختمان یک طبقه بوده و تنها ایوانی در قسمت شمالی مدرسه ساخته شده بود که ناصرالدین شاه در آن مینشسته و از آنجا مدرسه را نظاره میکرده است. اما حدود 80 سال پیش مارکوف روسی طبقه دوم این مدرسه را میسازد. شاگردان این مدرسه را اکثرا اعیان و شاهزادگان تشکیل میدادند و به همین دلیل مدرسه سه راه به کاخهای اطراف مدرسه از جمله شمس العماره داشته است.
از دارالفنون تا سال 57 به عنوان مدرسه استفاده میشده و بعد از آن به مرکز تربیت معلم تبدیل میشود. سپس مدتی به مرکز آموزش ضمن خدمت وزارت آموزشوپرورش اختصاص یافت تا آن که در سال67 جزو فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید. اما برخلاف ثبت در آثار ملی مسئولان میراث فرهنگی به آن توجهی نمیکنند تا اینکه مدرسه به مرور دچار تخریب میشود.
دیوارها و سقف دارالفنون در همه جای ساختمان دچار تخریب شده است. تقریبا تمام دیوارها نم داده و هم اکنون در حال ریزش است. از یادگاریهای دانش آموزان مدرسه هم نمیشود چشم پوشی کرد چرا که در سراسر کلاسها و راهروها جا خوش کرده اند.
بخش شرقی دارالفنون در گذشته به شمس العماره راه داشته است. شاهزادههای قاجاری از این محوطه وارد مدرسه میشدند. در قسمت پایینی این بخش و رو به سالن تئاتر و اجتماعات شاه نشینی وجود داشته که از دریچههای تعبیه شده، شاهزادگان میتوانستند نمایشهای تئاتر را از آنجا ببینند. به گفته مسئول پروژه این دریچههای کوچک مربعی شکل به دلیل تخریب و به درخواست میراث فرهنگی بسته شده اند و امروز اثری از آنها نیست. به غیر از در شمس العماره، این مدرسه سه در دیگر به سمت باب همایون، میدان امام خمینی (ره) و ناصرخسرو دارد که تنها در خیابان ناصر خسرو همراه با سر در اصلی باقی مانده است.
دیگر اثری از پنجرههای دارالفنون باقی نمانده است. سازمان میراث فرهنگی برای جلوگیری از تخریب درها و پنجرهها تمامیآنها را جمع آوری کرده اند. اما فکری برای اُرسیها و نمای داخلی نشده است. مهندس پروژه توضیحی درباره اذیت و آزار برف و باران زمستان و آفتاب شدید تابستان نمیدهد.
دارلفنون 30 کلاس درس، دو تالار آمفی تئاتر و یک سالن اجتماعات دارد. کلاسهایی که از نورگیر زیبا و مناسبی برخوردارند هم از گزند آسیب در امان نمانده اند.
طی سالهای مختلف، قسمتهای زیادی از حیاطهای اطراف مدرسه به مغازههای جنب آن فروخته میشود، شرکت مخابرات که در ضلع شمالی مدرسه قرار دارد نیز پیش از انقلاب نزدیک به دو هزار متر از زمین مدرسه را میگیرد. ساختمان بلند این مرکز نمای زیبای شمالی و در مدرسه که به میدان امام خمینی (ره) راه داشته را بسته است ضمن اینکه ارتفاع این ساختمان مانع از ثبت جهانی مدرسه دارالفنون شده است.
ایوانی در سختمان مدرسه هست كه تنها طبقه فوقانی ساختمان است که در ساخت اولیه مدرسه بنا شده است. گفته میشود ناصرالدین شاه اولین زنگ مدرسه را از همین جا به صدا در آورده و برای دانش آموزان دارلفنون سخنرانی کرده است. همچنین ناصرالدین شاه ساعتهای زیادی از روز را در این ایوان مینشسته و مدرسه را نظاره میکرده است. درختهای زیبای مدرسه نیز عمر 157 ساله مدرسه را دارند که به شکل کاملا متقارن روبروی هم کاشته شده و نمای زیبایی به مدرسه دادهاند.
عکس امیرکبیر توسط اصل آن در کاخ گلستان نگهداری میشود. زنگ مدرسه دارالفنون برای اولین بار از همین جا و توسط ناصرالدین شاه به صدا در آمده است. اولین تماس تلفنی در ایران نیز به مدرسه دارلفنون شده که تلفن آن نیز هم اکنون در دارالفنون نگهداری میشود.
حالا دارالفنون آرام کنار خیابان ناصرخسرو نشسته و منتظر بازسازی و مقاوم سازی است گویی برخی از مسئولان عزم به بیرون آوردن این مدرسه از فراموشخانه تاریخ کرده اند. باید منتظر ماند و دید که مسئولان آموزش و پرورش و میراث فرهنگی چه اقداماتی را برای این مدرسه تاریخی طی سالهای آینده دنبال میکنند. ساعت تاریخی میدان امام (ره) همچنان مشغول دینگ و دنگ است و من وامانده از این همه تاریخی که روحم توان بلعیدنش را همچنان ندارد.
منبع:www.parsianforum.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت : al123i
/ج