استان گلستان از 15خرداد تا تبعيد امام خميني(ره) (2)

ساواک و ماموران شهرباني و ژاندارمري در استان گلستان سخت به تکاپو افتادند تا مانع از انجام هرگونه حرکت انقلابي در ايام محرم شوند؛ دستور العملهاي پياپي رژيم به مقامات اين منطقه، گوياي اين حقيقت است. واهمه رژيم از اين موضوع به قدري بود که آنها علاوه بر ساواک و شهرباني و ژاندارمري، پاي فرمانداران و رؤساي ادارات کشاورزي، اصلاحات
چهارشنبه، 29 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
استان گلستان از 15خرداد تا تبعيد امام خميني(ره) (2)

استان گلستان از 15خرداد تا تبعيد امام خميني(ره) (2)
استان گلستان از 15خرداد تا تبعيد امام خميني(ره) (2)


 

نويسنده: غلامرضا خارکوهي (تاريخ نگار انقلاب در استان گلستان)




 

2 ـ وحشت رژيم از افشاگري هاي محرم و 15خرداد سال 42
 

ساواک و ماموران شهرباني و ژاندارمري در استان گلستان سخت به تکاپو افتادند تا مانع از انجام هرگونه حرکت انقلابي در ايام محرم شوند؛ دستور العملهاي پياپي رژيم به مقامات اين منطقه، گوياي اين حقيقت است. واهمه رژيم از اين موضوع به قدري بود که آنها علاوه بر ساواک و شهرباني و ژاندارمري، پاي فرمانداران و رؤساي ادارات کشاورزي، اصلاحات ارضي و فرهنگي را نيز به ميان کشيدند تا مانع از ابراز مخالفت مردم استان گلستان با حکومت پهلوي کردند. چنانکه آقاي دکتر سيدمهدي پيراسته، وزير کشور وقت، با صدور بخشنامه اي در اول خرداد1342خطاب به استاندار مازندران و بعد هم به فرمانداران شهرهاي گرگان و گنبد نوشت:
بقرار اطلاع در ايام محرم عده اي درصدند که با استفاده از تجمع هايي که براي تعزيه داري و تعظيم شعائر اسلامي از طرف مردم در شهرها و دهات بوجود مي آيد تبليغات سوء براي گمراه کردن افراد بي اطلاع در موضوع اصلاحات اساسي[انقلاب سفيد] که در کشور در شئون مختلف و مخصوصا اصلاحات ارضي شروع شده است بنمايند. بنابراين در کميسيوني مرکب از رئيس ساواک، رئيس ژاندارمري، رئيس شهرباني، رئيس فرهنگ، رئيس کشاورزي و رئيس اصلاحات ارضي مقرر فرماييد موضوع را مورد بررسي دقيق قرار دهند؛ زير نظر شخص جنابعالي نتيجه را اعلام نمايند و تعليمات لازم را به شهرستانها صادر فرماييد.(2)
رژيم که از نفوذ معنوي و کلامي حضرت امام فوق العاده وحشت داشت، براي پيشگيري از تحرکات احتمالي و مقابله با آنها مدام بخشنامه هاي گوناگون صادر مي کرد؛ بطوري که مقامات امنيتي استان گلستان را به تنگ آورده بودند. محرم آن سال، شهر قم با حضور امام خميني بيش از هر جاي ديگر رنگ و بوي حسيني داشت. امام خميني عضرعاشوراي خرداد1342در مدرسه فيضيه نطقي تاريخي ايراد کرد؛ اين سخنراني آغازي بر قيام 15خرداد بود. بخش عمده اي از اين سخنراني در مورد سلطنت پهلوي و افشاي روابط پنهان شاه با اسرائيل بود. سخنان امام خميني همچون پتکي بر روح و روان شاه فرود آمد. به همين سبب شاه با جنون قدرت و تکبر فرعوني خود، فرمان خاموش کردن صداي امام را صادر کرد.
نخست جمع زيادي از ياران امام خميني را در شامگاه14خرداد دستگير کردند؛ سپس در ساعت سه نيمه شب(سحرگاه 15خرداد42) صدها کماندو، بعد از محاصره کردن منزل امام ايشان را ـ که در حال نماز شب بود ـ دستگير کردند و سراسيمه به تهران بردند. امام را نخست در باشگاه افسران زنداني و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند. خبر دستگيري امام به سرعت در همه جا پيچيد. مردم از قم و شهرهاي اطراف، به سوي منزل قائد خود حرکت کردند. شعار اصلي جمعيت «يا مرگ يا خميني» بود که از تمام نقاط اين شهر به گوش مي رسيد. خشم مردم آنچنان بود که ابتدا ماموران پليس پا به فرار گذاشتند؛ ولي پس از تجهيز قوا به ميدان بازگشتند. نيروهاي کمکي نيز از پادگان هاي اطراف به شهر قم گسيل شدند.
هنگامي که جمعيت از حرم حضرت معصومه بيرون آمدند، رگبار مسلسل ها به روي مردم گشوده شد.اين درگيري تا چند ساعت ادامه داشت.حمام خون به راه افتاده بود؛ هواپيماهاي نظامي از تهران به طرف قم به پرواز درآمدند و براي ايجاد وحشت بيشتر در ميان مردم، ديوار صوتي را شکستند.ماموران حکومت اين قيام را به شدت سرکوب کردند. کاميون هاي نظامي، اجساد شهدا و مجروحين را به سرعت از خيابانها و کوچه ها به نقاط نامعلومي مي بردند. غروب آن روز، شهر قم حالتي جنگ زده و غمگين داشت.
هنوز محرم به نيمه نرسيده بود که اخباري به استان گلستان رسيد، مبني بر اينکه حضرت امام در عصر روز13خرداد(مصادف با عاشوراي حسيني) طي سخناني شخص شاه و انقلاب سفيدش را مورد انتقاد قرار داده و به افشاي نقش مخرب اسرائيلي ها و بهائيان در امور کشور و بيان گرفتاري هاي مردم مسلمان پرداخته است؛ که به همين دليل او را دستگير و زنداني کرده اند و بعد از آن هم طلاب و مردم انقلابي قم و ديگر شهرها را ـ که روز15خرداد به دفاع از امام بزرگوارشان و اعتراض به حبس او برخاسته بودند ـ به خاک و خون کشيدند. حجت الاسلام و المسلمين سيد ضيا ميرديلمي مي گويد:
سال42با شروع حرکت امام بيشتر طلاب جوان طرفدار امام شدند. اينجانب با بعضي از طلاب فاصله طولاني بين مدرسه و منزل امام در يخچال قاضي قم را پياده، براي شرکت در نماز جماعت ايشان طي مي کرديم...عکس امام را به صورت کارت تبريک براي اقوام سرشناس[خود در منطقه فاضل آباد گلستان] مي فرستاديم. در قضيه 15خرداد42قم، طلبه فاضل و قائم الليل و صائم النهار و پرهيزکار،شهيد همت الله اديب طالقاني که هم حجره اي بنده در مدرسه علوي [تهران] بود. در کنار مسجد امام حسن(ع) به رگبار گلوله دژخيمان شاه بسته شد و بدنش را سوراخ سوراخ کردند که اين امر تاثير زيادي در من گذاشت.
به دنبال اين وقايع، شماري از مردم گرگان طوماري در حمايت از امام (ره) و در خواست آزادي ايشان نوشتند و آن را امضاء نمودند.(3) کميته اطلاعاتي گرگان در 1342/3/20طي نشستي با حضور فرمانده لشگر30پياده گرگان، سرهنگ نانکلي، فرمانده گردان ژاندارمري گرگان، سرگرد سعادت و دبير کميته اطلاعاتي، سرهنگ2 فرح بخش مقرر کردند که:
چون اطلاع رسيده است که براي استخلاص آقاي خميني از طرف هيئت پيروان قرآن گرگان تلگراف تهيه و امضاء جمع آوري مي شود، لذا پس از تحويل تلگراف به تلگرافخانه از طرف ساواک گرگان دقت و مراقبت گردد. چه کساني ذيل تلگراف را امضاء نموده اند؟
به منظور کمک به مامورين شهرباني گرگان در موقع ضروري و بالاخره تامين محل بازداشت، و براي دستگيرشدگان احتمالي ، ساواک گرگان نيز پيش بيني لازم به عمل آمد.(4)
به رغم فضاي سياه امنيتي برخي از طلاب جواني که از قم و مشهد به منطقه گرگان آمده بودند به بيدارگري پرداختند و اقدامات ظالمانه يزيد بن معاويه را با روشهاي يزيدي رژيم پهلوي مقايسه کردند و به تشريح و تحليل آن پرداختند، تا آنکه رفته رفته زمينه فکري لازم را براي مخالفت با حکومت شاه آماده کردند. حجت الاسلام و المسلمين شيخ رسول رضايي در مورد انعکاس وقايع قم در گرگان مي گويد:
واقعه پانزده خرداد در اين منطقه نيز انعکاس پيدا کرد و ما از طريق دوستان طلبه مان در قم و تهران باخبر شديم. مرحوم«شعبان پور» و «آقاي مرتضي مفيديان» که رابط جلسه ما با محافل انقلابي قم و تهران بودند براي ما خبر آوردند که در قم کشتار شده و ماموران به مدرسه فيضيه حمله کرده اند و «مرحوم گلپايگاني» را کتک زده اند. لذا خبر واقعه دلخراش 15خرداد در حد وسيع در اينجا منتشر شد و مردم کلا مطلع شدند. ولي چون جو حاکم خيلي خفقان بود و ساواک هم خيلي بر اوضاع تسلط داشت، ديگر منجر به انجام تظاهرات نشد.
به گفته يکي ديگر از انقلابيان آن زمان، واقعه خونين قم ورد زبان مردم بود و نه تنها افراد بزرگسال، بلکه کودکان خردسال نيز از اين واقعه مطلع بودند؛ همان کودکاني که 15سال بعد، حماسه 22بهمن57را آفريدند و طومار نظام دوهزار و پانصدساله شاهنشاهي را براي هميشه برچيدند. چنانکه آقاي حاج احمدکريمي طالقاني مي گويد:
بنده در زمان15خرداد42کلاس پنجم ابتدايي و در روستاي «دنگلان» از توابع شهرستان «کردکوي» مشغول تحصيل بودم که بزرگان براي ما نقل مي کردند:
آقاي خميني قيام کرده و رژيم طرفداران او را به خاک و خون کشيده است. لذا از همان زمان علاقه امام در دلم جاي گرفت و کم کم اين مسير را دنبال کردم تا اينکه متوجه شدم عمويم مقلد امام است و حتي عکس امام را بطور پنهاني نگهداري مي کند که به ما نشان داد.
آقاي حاج محمدرجبعلي نژاد نيز مي گويد:
وقتي واقعه 15خرداد سال42اتفاق افتاد، ما هم در روستاي «آلوکلاته» گرگان از طريق روحانيوني که به عنوان واعظ به اينجا مي آمدند و هم از طريق يک بزاز پارچه فروش در گرگان به نام«آقا محمد احمدي» شنيديم که در قم شلوغ شده و طلبه ها را با سر به پايين انداخته اند.
يکي ديگر از عواملي که در افزايش بينش سياسي مردم تاثير فراوان داشت. اعلاميه هايي بود که در زمينه بازداشت حضرت امام (ره) و واقعه15خرداد به طرق مختلف به استان گلستان مي رسيد. از جمله، اطلاعيه شوراي مسلمان متحد که در آن، روز يکشنبه 22صفر ـ مصادف با 23تير42 ـ را چهلم شهداي آن فاجعه اعلام کرده بودند و براي پشتيباني از هدفهاي عالي روحانيت ـ بخصوص امام خميني ـ و براي اعتراض نسبت به ديکتاتوري شاه و کشتار بي رحمانه مردم قم و اعمال ضد انساني هيئت حاکمه و براي تسليت به بازماندگان شهدا، اين روز را تعطيل عمومي اعلام کرده بودند: «مناسب است کسي در اين روز از منزل خارج نشود تا به دنيا بار ديگر ثابت گردد که اخلالگر و غارتگر و بلواچي و مرتجع، فقط و فقط هيئت حاکمه است نه ملت شرافتمند ايران» حتي نامه اي از حضرت امام (ره) در قم منتشر کرديم که ايشان، آن را در زمستان42 ـ هنگامي که در تهران در بازداشت به سر مي برد ـ خطاب به فرزندش، حاج آقا مصطفي نوشته بود و از مردم براي کمک رساني به فقرا، دعوت به عمل آورده بود. بعدها نسخه هايي از اين نامه، توسط مرحوم حجت الاسلام و المسلمين شيخ حسين روحاني فر در استان گلستان پخش گرديد.

پي نوشت ها :
 

1ـ صحيفه امام، ج 1(موسسه تنظيم و نشر آثار امام، چ4، 1385).
2 ـ غلامرضا خارکوهي، گلستان در انقلاب ج1(موسسه تنظيم نشر آثار امام)(آماده انتشار)
3 ـ حضرت امام خميني در سحرگاه42/3/14توسط ماموران رژيم در قم دستگير و به زندان تهران منتقل شدند. ايشان براثر فشارها و اعتراضات مداوم اقشار مردم کشور از جمله استان گلستان عاقبت پس از 206 روز در 43/1/16آزاد شدند و مورد استقبال پرشور مردم مشتاق قرار گرفتند.
4 ـ سيدحميد روحاني، نهضت امام خميني (ره)ج1(تهران: عروج،چ15، 1381)ص575
 

منبع:نشريه 15 خرداد شماره 19



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.