نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (5)

1. رفتار بيت قمي و طرفداران ايشان ميلاني را وادار به عکس العمل مي ساخت؛ آنها افراد پر شور و مبارزي بودند که دست به اقداماتي عليه رژيم مي زدند. ولي ميلاني قادر به انجام چنين کارهايي نبود. از اين رو از سوي طرفداران قمي به ارتباط با دربار متهم ميشد و اين امر به انزواطلبي او کمک مي کرد.
چهارشنبه، 29 تير 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (5)

نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (5)
نهضت امام خميني(ره) و تحولات حوزه علميه مشهد (5)


 

نويسنده: حسن شمس آبادي (کارشناس ارشد تاريخ ايران اسلامي)




 

علل انزواي سيدمحمدهادي ميلاني
 

بنابر دلايلي ميلاني در پايان عمر به انزواطلبي روي آورد؛ از جمله آنها مي توان به موارد ذيل اشاره کرد:
1. رفتار بيت قمي و طرفداران ايشان ميلاني را وادار به عکس العمل مي ساخت؛ آنها افراد پر شور و مبارزي بودند که دست به اقداماتي عليه رژيم مي زدند. ولي ميلاني قادر به انجام چنين کارهايي نبود. از اين رو از سوي طرفداران قمي به ارتباط با دربار متهم ميشد و اين امر به انزواطلبي او کمک مي کرد.
2. بعضي از نزديکان ميلاني ـ از جمله مرتضي جزايري ـ پس از بازداشت در سال 42خ، مبارزه را غلط دانسته، انزوا طلبي اختيار کردند؛ اين امر بر ميلاني نيز تاثير گذاشت.(1)
3. ملاقات دو تن از فرزندان ميلاني با شاه و فرح نيز در انزواطلبي وي موثر بود؛ چون اين ملاقاتها از سوي بيت ميلاني تلقي مي گرديد.
4. ارتباط نوقاني، از وعاظ معروف شهر مشهد، با بيت ميلاني يکي ديگر از اين عوامل بود؛ چون بسياري از علما با نوقاني ارتباط نداشتند و او را درباري مي دانستند.(2)
5. موضع گيري شيخ مجتبي قزويني در برابر ميلاني به دليل تمايلات فلسفي او که متعاقب آن طرفداران قزويني هم با ميلاني قطع رابطه کردند.
6. توهين و جسارت شيخ علي تهراني به ميلاني پس از پذيرفتن قرآن ارسالي از سوي شاه؛ البته آيت الله ميلاني قرآني را براي حرمت آن پذيرفت و آن را به آستان قدس رضوي اهدا نمود.
7. مواضع منفي ميلاني ـ در اواخر عمر ـ نسبت به علي شريعتي، باعث بدبيني روشنفکران انقلابي نسبت به وي شد. سيدحسن ابطحي مي گويد نزد آيت الله ميلاني رفتم تا حمايت ايشان را براي خريد زميني جهت تاسيس مرکزي مشابه حسينيه ارشاد جلب نمايد که با مخالفت و ناراحتي شديد ايشان نسبت به حسينيه ارشاد مواجه شدم.(3)
حيدر رحيم پور نقل مي کند که وقتي محمدتقي شريعتي در اواخر فعاليت دکتر در حسينيه ارشاد، شاهد اظهار نظر منفي ميلاني نسبت به وي شد از آنها خواست تا علت را از ميلاني سوال نمايند. ميلاني در جواب گفت که شريعتي برخي از استدلال هاي خود را بر مبناي تاريخ قرار داده است و تاريخ قابل استناد نيست و اعتبار ندارد.(4)
در جايي ديگر نقل شده که توجه و ارادت ميلاني به مقام ولايت علت موضع گيري منفي او نسبت به دکتر شريعتي بود.(5)

2. جريان حسن طباطبايي قمي
 

ايشان در اواخر دهه1320 به مشهد آمد به دليل شجاعت و حسن معاشرت طرفداران زيادي پيدا کرد. اين طرفداري پس از حملات ايشان به دستگاه حاکمه و تبعيدشان افزايش يافت؛ بطوري که او را در شمار روحانيان درجه اول مشهد قرار داد. آيت الله قمي در جريان نهضت 15خرداد دستگير و در فروردين1343آزاد شد؛ اما بار ديگر در 1346خ بعد از اعتراض نسبت به قانون حمايت از خانواده دستگير و ابتدا به خاش و زاهدان و سپس به کرج تبعيد شد و در شهريور 1357به مشهد بازگشت.
قمي برخلاف ميلاني، مبارزي بسيار پرشور و راديکال بود و به اين ترتيب اين دو بيت روحاني در مشهد مقابل يکديگر بودند:
به اين ترتيب دو بيت روحاني در مشهد بوجود مي آمد در مقابل هم، يک بيت، بيت آقاي قمي بود که طرفدار ورود در مباحث مبارزي بصورت حاد و با صراحت و با شور و التهاب و هيجان بود و بيت ديگر آقاي ميلاني بود با اين خصوصياتي که گفتم که در مبارزه، کند و بي تحرک و بي انگيزش به حساب مي آمد.(6)
آيت الله سيدعلي خامنه اي در جاي ديگري از مصاحبه خود به دو جريان متفاوت(ميلاني و قمي) اشاره مي کند:
در بين علماي موجه و مورد قبول اين دو بيت را من شمردم که در مقابل هم قرار داشت. وجود اين دو دستگاه(ميلاني و قمي) مردم را هم تقسيم کرده بود، يعني آن کساني که بطور طبيعي تمايل به مبارزه نداشتند يا بعضي پولدارهايي بودند يا کسبه مرفهي بودن و يا حوصله پرداختن به کارهاي مبارزه و اينها را نداشته اند و طبعاً اين متمايل مي شدند به طرف آقاي ميلاني...و در طرف آقاي قمي هم کساني که اهل مبارزه، علاقه به مبارزه داشتند، آنها جمع مي شدند.(7)

3. جريان شيخ مجتبي قزويني
 

طيف سوم را طرفداران قزويني تشکيل مي دادند. ايشان از علماي بسيار وزين و مشهور مشهد بود و با اينکه از لحاظ مشرب فلسفي با امام و ميلاني مخالف بود، با آنها رفت و آمد داشت و با وجود اينکه ذاتا انسان گوشه گير و زاهدي بود، ولي هنگامي که رژيم مسئله نظام وظيفه طلاب را مطرح کرد، مجتبي قزويني به مخالفت شديد با اين امر پرداخت؛ تا اينکه اين مشکل توسط ميرزا احمد کفايي حل شد.در ماجراي دفن جسد رضا شاه در مشهد نيز قزويني از علماي مخالف اين قضيه بود.
در طول نهضت نيز ـ به رغم اختلاف فلسفي با امام ـ ايشان را سرآمد تمام حق طلبان مي دانست. از اينرو، پس از آزادي امام در سال43براي ملاقات با ايشان، به قم سفر کرد. وي پس از ملاقات با امام سه مطلب عنوان کرد: «1.امام مرد حق است 2. افرادي که اعلاميه مي دهند تا نيمه راه مي آيند و بعداً اعلاميه نخواهند داد 3. امام به مبارزه ادامه داده و پيروز مي گردد»(8)
آيت الله سيدعلي خامنه اي در مصاحبه خود به همراهي شيخ مجتبي قزويني با نهضت و دفاع ايشان از امام اشاره مي کند:
در قضاياي انقلاب کسي که خيلي خوب عمل کرد و در مشهد رفتار بي نظيري از او سرزد. آقا شيخ مجتبي قزويني بود، هر چند ملايي بود زاهد و گوشه گير چنانچه درس خود را در خانه اش برگزار مي کرد و اهل سياست نبود و از لحاظ مذاق و مشرب، مشرب ضد فلسفي داشت و با کساني که اهل فلسفه بودند به کلي مخالف بود. از جمله آقاي خميني و آيت الله ميلاني، اما وقتي نهضت آغاز و مبارزات به جاهاي حاد و حساس رسيد. وي درباره امام مي گفت که پرچم اسلام در دست اوست و بر همه واجب است که از وي اطاعت کنند و پس از تبعيد امام در سال43بود به منزل آيت الله ميلاني پا نگذاشته بود بخاطر خدا اينکار را کرد.(9)
ايشان درتشکيل جلسات و صدور اعلاميه نقش بسزايي داشت، بطوري که پس از انتشار اعلاميه ها ابتدا ايشان آن را امضاء مي کرد. مقام معظم رهبري در مصاحبه خود از تنظيم اعلاميه اي سخن مي گويد که چون آن را براي امضاء نزد قزويني برد، ايشان ضمن تاييد آن اعلاميه گفت براي ممانعت از بهانه جويي ديگر علما، ابتدا اعلاميه را نزد آنها ببر تا آن را ويرايش و امضاء کنند. ابتدا پيش فلان کس نبر؛ چراکه نه تنها خودش امضاء نمي کند؛ بلکه با اطلاع يافتن از موضوع مانع از تاييد ديگران هم مي شود.(10)

4 ـ جريان ميرزا احمد کفايي و فقيه سبزواري
 

پس از سقوط رضاخان ميرزا احمدکفايي، پسرآخوند خراساني، نقش مهمي را در برپايي حوزه علميه مشهد ايفا کرد. او همچنين با در اختيار داشتن هيئت هاي مذهبي به مقابله جدي با حرکتهاي ايدئولوژيک روس ها و توده اي ها پرداخت. او طرفدار حمايت از دربار بود، چنانکه در مواقع مختلف اين اعتقاد خود را نشان مي داد؛ به عنوان مثال طي ماجراي دفن رضاخان در مشهد ايشان موافق اين کار بود و در توجيه اين امر مي گفت اگر جنازه او را به هر جاي ديگر منتقل کنند براي او گنبد و بارگاه مي سازند. ولي اين امر در مشهد تحت الشعاع قرار مي گيرد. هر گاه شاه به مشهد مي آمد ايشان با او ملاقات مي کرد. اين ملاقات ها بي فايده نبود؛ زيرا با انعکاس مشکلات مردم به شاه، قدم هاي مثبتي را جهت حل اين مشکلات برمي داشت.

سخن پاياني
 

حوزه علميه مشهد در طول تاريخ تحولات بسياري به خود ديد و با ديگر حوزه هاي علمي شيعي از جمله قم و نجف، همگام بوده است. اين حوزه پس از قيام گوهرشاد(1314خ) به رکودي شديد دچار شد. علماي مشهور آن از جمله حاج حسين قمي و ميرزا آقازاده تبعيد شدند. علماي ديگر نيز ترک ديار گفتند و براي ادامه تحصيل به حوزه علميه نجف رهسپار شدند. در اين زمان وضعيت اقتصادي حوزه چندان تعريفي نداشت. رضاشاه سعي داشت با اعمال محدوديت و فشارهاي اقتصادي آنها را در مضيقه قرار دهد. تخريب مدارس علميه ـ که بعضاً داراي موقوفاتي بود و از اين طريق به طلاب مبالغي اندک تعلق مي گرفت ـ سخت گيري حکومت نسبت به برگزاري مراسم روضه خواني و...وضع را بيش از پيش وخيم ساخت. در آستانه دهه هاي 40 و50خ وضعيت اقتصادي طلاب رو به بهبود رفت؛ با اين حال طلاب با مناعت طبع و قناعت اين دوران را سپري کردند.
از لحاظ سياسي، حوزه علميه مشهد در طول تاريخ رويکردهاي متفاوتي را داشته است. اين امر را مي توان به وجود اختلاف نظر در تفکرات سياسي و عقيدتي علماي آن مربوط دانست. وجود چهار جريان متفاوت و بارز در مشهد دليل براين مدعاست. در نهضت ملي شدن صنعت نفت نيز با دو طيف موافق و مخالف نهضت مواجهيم، طيف مخالف به رياست ميرزا احمدکفايي، فرزند روحاني مشروطه خواه، آخوند خراساني و طيف موافق به رياست جمهور مؤتلفه اسلامي که از چند تشکل مذهبي شکل گرفته بود.
در آستانه نهضت امام خميني فضاي حاکم بر اين حوزه مثل ديگر حوزه ها، فضايي سياسي نبود، بلکه بيشتر روح علمي برآن حاکم بود. البته اوضاع به همين منوال پيش نرفت، چنانکه پس از تصويب لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي، حوزه نيز مستقيماً وارد نهضت امام شد. آيت الله سيدمحمدهادي ميلاني و سيدحسن طباطبايي قمي در ايجاد اين رويکرد جديد نقش مهمي داشتند. يکي از اسناد مهمي که نشانگر اعتراف ساواک به قابليت و توانايي روحانيان و مبارزان ضد رژيم در مشهد است. جوابيه سرتيپ بهرامي(رئيس ساواک خراسان) به تيمسار مقدم، مدير کل اداره کل سوم، در مرداد 1345است، که ضمن شرح موقعيت و جايگاه شهر مقدس مشهد به توانايي اين حوزه نيز اشاره دارد.

پي نوشت ها :
 

1ـ مصاحبه با سيدعلي خامنه اي، همان، ص4 ـ 2
2ـ خاطرات آيت الله سيدحسين موسوي تبريزي،همان،ص204
3ـ آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامي،ش بازيابي982،خاطرات سيدحسن ابطحي،ص78 ـ 76
4ـ همان، خاطرات حيدر رحيم پور،ص86
5ـ همان، خاطرات سيد حسن ابطحي،ص80
6ـ مصاحبه با سيدعلي خامنه اي، همان، ص4
7ـ همان،ص46
8ـ خاطرات آيت الله ابوالقاسم خزعلي، به کوشش حميد کرمي پور(تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامي1382)ص45
9ـ مصاحبه با سيدعلي خامنه اي، همان، ش بازيابي1223،جلسه نهم،ص2
10ـ همان، ش بازيابي1235، نوارش1235،ص21
 

منبع:نشريه 15 خرداد شماره 19



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط