امامزاده عبدالصالح، مرزرود مازندران
وقتي صحبت از مازندران مي شود همه به ياد دريا و ويلا و تعطيلات مي افتيم اما بسياري نمي دانيم بخشي باارزش از تاريخ ايران در اين سرزمين سرسبز جاي دارد که ناشناخته و فراموش شده است؛ ناشناخته هايي به جا مانده از طبرستان قديم. گروهي از اين شگفتي هاي تاريخي و معماري، برج هاي آرامگاهي اند و يکي ازمعدود برج هاي به جا مانده امامزاده اي است که در مرزرود ساري؛ عبدالصالح. براي رسيدن به امامزاده عبدالصالح بايد از ساري به سمت فرح آباد حرکت کنيم. در سمت راست جاده به يک فرعي مي رسيم و تابلويي مي بينيم که روي آن نوشته؛ پنبه چوله. در اين مسير پيش مي رويم، از روستاهاي آبمال و کردخيل مي گذريم و به يک دوراهي مي رسيم که از يک سو به پنبه چوله و از سوي ديگر به مرزرود مي رود. در مرزرود که سراغ امامزاده را بگيريد، ناگهان برجي بزرگ را در برابر خود مي يابيد و در برابر عظمتش سر خم مي کنيد.
امامزاده عبدالصالح در روستاي مرزرود ساري و در يک گورستان قديمي قرار گرفته. روزگاري درختاني آزاد و کهن همراه هميشگي و هم قدمت امامزاده بودند و شماره و شناسنامه داشتند اما امروزه از آن همه خبري نيست و تنها تک درختي کهنسال رو به روي امامزاده باقي مانده که تنه قطورش سند قدمت آن است. طبرستان به علت وضعيت خاص اقليمي از ايام باستان خاستگاه، جايگاه و پايگاه اقوام و خانواده هاي حاکمان مختلف محلي بوده است. گرچه از قرن دوم هجري نمايندگان خلفا در اين منطقه حکمفرمايي مي کردند اما کم کم سادات حسني و حسيني توانستند ميان مردم محبوبيت و حاکميت بيابند. گرچه اسناد اندکي از قدمت اين امامزاده در دست است، کارشناسان از روي معماري بنا بر اين عقيده اند که اين برج حدود قرن هاي هشت و نه هجري ساخته شده است. از آنجايي که در آن زمان سادات علوي بر طبرستان حکومت مي کردند حضرت امامزاده مرزرود هم از اين خاندان هستند. اما اهالي مرزرود پشت در پشت معتقدند که امامزاده عبدالصالح از نوادگان شخص امام موسي کاظم (ع) هستند. بدين ترتيب هم روايات تاريخي و هم روايات شفاهي و مردمي اين آرامگاه را از آن فرزندي از خاندان پيمبر (ص) مي دانند.
راز و رمزهاي برج
بناي امامزاده برجي است شاهکار، يادگار طبرستان قديم. بخش اصلي اين بنا گنبد رُک هشت ضلعي آن است. گنبد نمادي از تبديل کثرت به وحدت و صعود به آسمان است. شکل گنبد به دو دسته نارورُک تقسيم مي شود. گنبد نار مثل گنبد مسجد گوهرشاد و مسجد امام اصفهان اناري شکل است. در معماري گذشته ايران سه نوع گنبد رک هرمي، مخروطي و اُرچين يا پله پله ديده مي شود که هر کدام در منطقه و اقليمي خاص ساخته مي شده است. بعضي از آرامگاه هاي برجي ايران افزون بر کارکرد آرامگاهي، به خاطر بلندي و ارتفاع زياد نقش نشانه راه و ميل هم دارند. باني بعضي از اين برج ها همان شخصيتي است که در آن آرميده که پيش از در گذشت تدارک ساخت آن را ديده بوده است يا اينکه به دست بازماندگان و جانشينان بر بالاي آرامگاه بنا شده اند. نخستين آرامگاه هاي از اين دست در سرزمين ايران چهارضلعي گنبددار بودند. در زمان سلجوقيان ساخت برج بر بناي چهارگوشه ارجح شد. چند تن از اعضاي خاندان سلسله هاي شيعه مذهب سواحل درياي مازندران برج هاي آرامگاهي براي خود ساختند و کم کم ساخت اين نوع برج هاي آرامگاهي رواج پيدا کرد. استفاده از گنبدهايي با شيب زياد در طبرستان به علت بارندگي زياد، براي دفع
رطوبت مناسب بود. غالب اين بناها از جنس آلي ترين نوع آجر پخته هستند.
بناي امامزاده عبدالصالح ابتدا به صورت يک آرامگاه برجي تک بوده است که بعدها در زمان قاجار اتاق مسجد را به آن اضافه کردند، بر بالاي گنبد کلاهکي بوده که بعدها به سرقت رفته است. اين کلاهک که شنگرک نام داشت و نشان دهنده مرکز گنبد بود، براي جلوگيري از نفوذ آب به داخل گنبد و تميز کردن برف هايي که بر بالاي گنبد مي نشسته به کار مي رفته است. براي تميزکردن دور گنبد طنابي را به دور آن حلقه مي کردند و به اين وسيله به دور گنبد مي چرخيدند و آن را تميز مي کردند. از ديدگاه معماري دوران اسلامي ارتفاع زياد اين بناها ترکيب بندي مناسبي ميان زمين و آسمان است و ارتفاع برج اوج گرفتن به سمت آسمان است. عظمت بنا نشان دهنده عظمت شخصيت صاحب آرامگاه بود. طاقنماهاي چهارسوي بنا در نماي خارجي آن که در قسمت شرقي اتاق مسجد به آن چسبيده و اکنون فقط در سه سمت ديگر طاقنما موجود است هم نشان عظمت و بزرگي اند. بنا داراي دو نماست؛ نماي دور و نماي نزديک. در برج هاي آرامگاهي با افزايش ارتفاع بنا از دور عظمت فوق العاده اي دارد اما از نزديک ديگر ارتفاع مثل قبل خودنمايي نمي کند. جزء جزء بنا مثل طاقنماها و کاشي کاري ها را به خوبي مي بينيم. در جايي که گنبد به بدنه چهار گوش مي چسبد از روشي به نام رسمي بندي استفاده مي کردند که در حکم مفصلي اتصال دهنده بود. زماني که مي خواستند از گنبد هرمي به يک بدنه مستطيل شکل برسند براي زيبايي نما و آزار نديدن چشم از رسمي بندي استفاده مي کردند. دکتر منوچهر ستوده در «از آستارا تا استرآباد» از کاشي هايي نام برده اند که بالاي سر طاقنماها در دو رديف کار شده اند. يکي از مايه هاي هويت معماري ايراني استفاده از مصالح بومي بوده است. از آنجا که چوب در طبرستان از مصالح بومي بوده، پنجره سقف داخلي اتاق مسجد را از چوب مي ساختند. از آجر هم براي ديوارهاي خارجي و از سفال براي سقف استفاده مي شده است.
امروز کلاهک بالاي گنبد در کار نيست و دزديده شده است. از پنجره هاي چوبي هم ديگر خبري نيست و به جاي آنها پنجره هاي فلزي نشسته است. در مرمت بنا روي آجرهاي نما را سيمان سفيد کشيده اند و تنها بخش کوچکي از ديواره زير گنبد آجري است. به جاي کاشي هاي زيباي کهن هم از کاشي هاي جديد آبي که هيچ همخواني اي با قدمت بنا ندارند، استفاده شده است.
صنايع دستي
به کارگيري مصالح بومي يکي از اصول معماري ايراني است. در طبرستان چوب حرف اول را مي زده است. در اينجا بايد در پي صنعتگراني باشيم که آثاري چوبي خلق کرده اند که گذشت زمان چيزي از زيبايي آنها کم نکرده است. در مسجد چوبي است و کنده کاري هايي ماهرانه دارد که چشم هر بيننده اي را محو تماشا مي کند. اما ديگر چهارچوب قديمي در کار نيست و به جاي آن از چهارچوبي جديد استفاده شده است. دکترستوده کتيبه هاي کنده شده بر در چوبي را اين طور ثبت کرده اند که بر بالاي لنگه راست عبارت «عمل استاد نجم الدين، استاد شهاب الدين دروگر» و بر لنگه چپ عبارت «في شهر ربيع الاول لسنه ست و اربعين و ثمانمائه» نوشته شده بوده است. در ديگري هم درون اتاق مسجد قرار دارد که به اتاق امامزاده باز مي شود. اين در هم مثل در اصلي کنده کاري دارد. با توجه به گفته اهالي، اين دو در يک بار دزديده شد اما دزد خود آن را پس آورد و سر جايش گذاشت. حاج آقا نوري ــ خادم امامزاده ــ با زبان شيرين خود مي گويد:« وَچه مِه سِن هِشتاد ساله. مِن چيزايي بَديمه که شِمه سِن قد نَدِنه وشون اولاد پِيغمبر (ص) هَستِنه. نَوِنه وِشونه بي حُرمِتي ها کنِن.، مَردي درِبَدِزديه بوردِوِرِ
خونَوِردِ از غم و غِصه، دِرِبِيته پس بيارده». يعني: من 80 سالم است. چيزهايي ديده ام که شما خيلي جوان تر از آنيد که بدانيد. اينها اولاد پيامبر (ص) هستند. نبايد به آنها بي احترامي کرد. يکي در را دزديد ولي از ناراحتي خوابش نمي برد؛ براي همين در را پس آورد.
به گفته اهالي تمام سقف امامزاده هم کنده کاري بوده که امروزه اثري از آن نيست و همه از ميان رفته اند. زير پارچه پوشش مقبره صندوقي چوبي قرار دارد که به گفته دکترستوده بر لبه بالاي آن و بر دو چهارپايه اصلي آن آيات يک تا سيزده سوره الفتح کنده شده است که با بسم الله آغاز مي شود. متاسفانه تمام کنده کاري هاي آن را دزديده اند و فقط چهارچوب بنا و کنده کاري هاي بخش شمالي آن باقي مانده است.
بنده پاک خدا
در مسجد در گذشته داراي دستگيره اي به شکل گاو بوده است. به گفته اهالي، امامزاده عبدالصالح زماني که به اين مکان مي آيد نزد کشاورزي مي رود و از او مي خواهد که مقداري غذا برايش بياورد. کشاورز زماني که براي آوردن غذا مي رود، آقا عبدالصالح کاري مي کند تمام مزرعه او محصول بدهد و سپس آن را درو مي کند. کشاورز که دوست داشته جشن درو بگيرد، وقتي مي آيد و اين صحنه را مي بيند، آقا را زخمي مي کند. آقا هم به جنگل مي رود. گاو يکي از اهالي هر روز مي رفته جنگل و غروب برمي گشته. صاحب گاو حيوان را تعقيب مي کند و مي بيند که گاو براي اين به جنگل مي رفته تا آقا عبدالصالح که زخمي شده بوده از شيرش استفاده کند. اين شد که شکل آن گاو را براي دستگيره در استفاده کردند. حاج آقا نوري در اين باره مي گويد: «جان خِدا قدرتِ دور که شِه بَنده هاي پاک هِوا رِه دانه، بَديه اولاد پيغمبر، اينجه بي او و غِذا درِ اين گورِه راهنِمايي ها کرده وِره کمِک ها کنه». يعني: قربان قدرت خدا بروم که بنده هاي پاکش را تنها رها نمي کند. ديد اولاد پيمبر (ص) تنها بدون آب و غذاست، اين گاو را هدايت کرد تا به او کمک کند.
به گفته اهالي، در اتاق مسجد مقبره افرادي بوده که خود را از مردم عادي بالاتر مي دانستند و نمي خواستند در گورستان دفن شوند. پس دستور دادند آنها را در اتاق مسجد کنار امامزاده دفن کنند. پس از مدتي که رطوبت اين مکان را خراب کرد، کف زمين را کندند و دوباره آن را با خاک پر کردند. اجساد اين افراد را هم که فقط استخوان هايشان مانده بود، بيرون کنار مردم عادي دفن کردند و امروز فقط قبر خادم قديمي امامزاده، حاج آقااسماعيل در اينجاست. سيد خانم، همسر حاج آقا نوري مي گويد: «گِل وِشونه تَن نَيته، آدِما با هم چه فرقي دارِنه همه بَنده خِدامي چِه وِنه شِه خِده همديگه توم بالاتِر بدونيم». يعني: به خاطر کبر و غرور بسيار، خاکي که در آن دفن بودند آنها را نپذيرفت تا آنها را از خاک بيرون کشيدند و کنار مردم عادي دفن کردند. همه ما آدم ها بندگان خدا هستيم. پس چرا بايد خودمان را از ديگري سرتر بدانيم.
شکوه رمضان و محرم
مازندراني ها مرزرود را با امامزاده صالحش مي شناسند. به گفته اهل مرزرود در گذشته کنار امامزاده در روزهاي پنجشنبه و اعياد فطر و قربان و پيش از نوروز بازار پررونق و شلوغ هفتگي برگزار مي شده است. مردمي که از دور و نزديک براي زيارت مي آمدند، در بازار هم دوري مي زدند. اما امروزه فقط روزهاي پنجشنبه و جمعه امامزاده شلوغ مي شود. مردم براي فاتحه خواندن و اداي نذورات و برگزاري روضه مي آيند. براي آنکه صوت قرآن در تمام امامزاده طنين انداز شود بر بالاي پنجره ها بلندگوهايي نصب شده است. علاوه بر اين در روزهاي نوزدهم تا بيست و يکم رمضان تعزيه برگزار مي شود. در ماه محرم هم مراسم تعزيه دارند. شب هفتم محرم اهالي در خانه هايشان غذا مي پزند و غذا را به امامزاده مي آروند و بين مردم تقسيم مي کنند. ولي براساس يک رسم قديمي هر سال روز تاسوعا اهالي مرزرود به روستاي قاديکلا که در همسايگي آنهاست مي روند و روزعاشورا اهالي روستاي قاديکلا به مرزرود مي آيند و در امامزاده عزاداري مي کنند. بنابر گفته حاج آقا نوري که آشپز امامزاده هم هست، فقط در روز عاشوراي سال گذشته 900 کيلو برنج پختند. مردم معتقدند که اگر اين آيين هرساله انجام نشود،
هفت سال در هر دو روستا قحطي خواهد آمد و باغ ها محصول نخواهند داد. به اميد ديدار همه شما در رمضان و محرم در مرزرود.
منبع:همشهري ماه 51