ريشه هاي انقلاب اسلامي درچشم انداز اسناد لانه جاسوسي آمريکا درايران(2)

در تمام مدت بعد از جنگ و به خصوص از سال 1953 به اين طرف، امريكا با شاه ايران و رژيمش رابطه اي بسيار نزديك برقرار نمود. ما در سرنگوني نخست وزير چپ گرا وناسيوناليست يعني مصدق و بازگرداندن شاه از تبعيد مختصرش در اروپا نقش بسيار مؤثري را ايفا نموديم.
چهارشنبه، 5 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ريشه هاي انقلاب اسلامي درچشم انداز اسناد لانه جاسوسي آمريکا درايران(2)

ريشه هاي انقلاب اسلامي درچشم انداز اسناد لانه جاسوسي آمريکا درايران(2)
ريشه هاي انقلاب اسلامي درچشم انداز اسناد لانه جاسوسي آمريکا درايران(2)


 





 
گروه پژوهش بنياد تاريخ پژوهي ايران معاصر
متن کامل گزارش
سند شماره 12
خيلي محرمانه
چه اشتباهي در ايران رخ داد ؟
استانلي تي . اسكودرو
در تمام مدت بعد از جنگ و به خصوص از سال 1953 به اين طرف، امريكا با شاه ايران و رژيمش رابطه اي بسيار نزديك برقرار نمود. ما در سرنگوني نخست وزير چپ گرا وناسيوناليست يعني مصدق و بازگرداندن شاه از تبعيد مختصرش در اروپا نقش بسيار مؤثري را ايفا نموديم.
ما چند ميليارد دلار در زمينه هاي پروژه هاي كمك دو جانبه مصرف كرديم كه بسياري از آنها به خوبي قابل درك بود و مورد تمجيد قرار گرفت .
بر اساس منافع مشترك امنيتي و نيز قدرت خريد ايران، ما به ايران كمك كرديم تا به صورت قدرت بي چون و چرا در خليج فارس در آيد.
ما در آن كشور داراي هزاران مستشار و تكنسين نظامي و غير نظامي بوديم. از حاكمي نيرومند و مستبد حمايت مي كرديم كه در نتيجه بصيرت خويش به ضرورت عمران ملي پي برده بود و ظاهرا آن قدر شجاع بود كه هدايت ايران را در مسير اصلاحات اقتصادي و اجتماعي ملي به دست گرفت تا ايران بتواند به قرن بيستم وارد شود. اين فهرست بسيار عريض و طويل است ولي به طور خلاصه مي توان گفت كه ما در انجام اين كارها موفق بوديم . ليكن پس از بازگشت به تهران در نوامبر 1978، پس از سه سال و نيم دوري از اين شهر، متوجه شدم كه شاه آخرين روزهاي عمر حكومت خود را پشت سر مي گذارد . مقامات امريكايي با وسائط نقليه زرهي و همراه گاردهاي مسلح سقر مي كردند، تا از آنها نه در برابر گروه هاي منزوي تروريستي بلكه در برابر دسته هاي عظيمي از افراد ايراني معمولي حراست به عمل آيد. سفارت و ديگر تأسيسات امريكا و دولت ايران نيز به وسيله كاميون هاي مملو از سربازان ايراني مسلح به سلاح هاي خودكار در برابر اين گونه خطرات حراست مي شد. با اين وصف سفارت و كنسولگري ما در تبريز مورد حمله قرار گرفت ومحوطه سفارت به تصرف مهاجمين درآمد. بعدها خود سفارت نيز براي مدت كوتاهي به تصرف كامل آنها درآمد. احساسات ضد امريكايي خشونت بار در تمام بخش هاي جامعه ايران حس مي شد و بسياري از قدرت هايي كه ما سياست هاي خويش را بر آنها بنا نهاده بوديم اكنون به صورت خطري متوجه خود ما شده بود، اين وضع پس از عزيمت شاه در اواسط ژانويه بسيار وخيم تر گرديد و خطر تجديد و تشديد هرج و مرج جنبه اي واقعي تر به خود گرفت.
واضح است كه سياست ايراني ما كه براي مدت سي سال در خدمت به ما مؤثر واقع شده بود، اكنون به صورت عاملي بي ربط و ناهنجار در آمده و در مواردي بسيار حتي قبل از سقوط شاه نيز خطراتي را عليه منافع ما به وجود آورده بود. بنابراين بجاست اگر سؤال شود كه در ايران چه اشتباهي رخ داده و چرا ما با وجود اين همه منافع در ايران وقوع آن را پيش بيني نكرده بوديم.
شرح كامل وقايع و نيروهايي كه منجر به سقوط ديكتاتوري شاه گرديد تا مدت ها موضوع بحث هاي علمي خواهد بود، به هر حال، در اين نوشتار امكان اين كار نيست. ولي مي توان گفت كه اين وضع به طور مسلم نتيجه مستقيم يك انقلاب اصيل داخلي بود نه ناآرامي و آشوب هدايت شده از خارج.
آنچه كه به طور بسيار ساده لوحانه اي گفته شده اين است كه نظام حكومتي شاه به وجود يك دست قدرتمند در رأس حكومت با حمايت يك مكانيزم حكومتي خشن و توان مالي لازم براي كاهش نارضايتي ها از طريق اجراي برنامه هاي عمراني، سوبسيد مستقيم و همكاري كساني كه ممكن بود در غير اين صورت به مخالفت با رژيم برخيزند، بستگي داشت. سال ها سركوب، فساد، عدم مديريت، چاپلوسي و تملق، و عده هاي توخالي و عدم سياست و كارايي كلي هر دو ستون رژيم را تضعيف و باعث شد كه بسياري از ايراني ها كه به هر حال نسبت به حكومت خويش بدبين و بي اعتماد هستند، نسبت به موفقيت هاي چشمگير و با ارزش حكومت سلطنتي واقعيات را ناديده بگيرند. نوآوري سريع و فرصت هاي آموزشي رو به رونق نيز صحنه را براي سقوط پهلوي فراهم نمود.
به نظر من، دو واقعه در مرحله نهايي سقوط نقش بسيار بسزايي داشته اند. واقعه يا عامل اول و مهم تر، تصميم سال 1974 شاه مبني بر استفاده از درآمد افزايش يافته نفتي ايران در تسريع حركت برنامه هاي عمراني ملي بود كه با پذيرفته شدن اين خطرهمراه بود كه ممكن است توليد آن قدر افزايش نيابد كه موجب افزايش تقاضا و از بين رفتن تورم گردد. در زمان آغاز اين تصميم ايران داراي يك تورم دو رقمي بود، كشور فاقد زيربناي فيزيكي، نيروي انساني مجرب و مديريت متخصص ضروري جهت جذب برنامه هايي معادل 50 درصد برنامه هاي جاه طلبانه بود. اين نقايص در نتيجه تلاش و سرسپردگي شاه به تجهيز غير ضروري و بيش از حد ارتش، بيشتر جلوه گر شد. در نتيجه در تمام موارد برنامه هاي عمراني ناموفق ماند ولي تورم رو به افزايش گذاشت. سطح تورم در حال حاضر بيش از 50 درصد است. با وخيم تر شدن وضع اقتصادي شكاف موجود در توزيع درآمدها آشكارتر گرديد، نارضايتي مردم افزايش يافت و توان رژيم در استفاده از منابع مالي به عنوان وسيله اي براي حفظ بقاي خود رو به ضعف نهاد.
رويداد دوم، ظهور سياست حقوق بشر دولت كارتر بود.بسياري از ايراني ها سرسختانه معتقدند كه سياست هاي كشورشان از اواخر قرن نوزدهم، به وسيله يك دست خارجي هدايت مي شود كه اولين آنها روس ها يا انگليسي ها بوده و از سال 1953 به بعد امريكايي ها بوده اند . بعضي از مخالفين، سياست حقوق بشر را گامي در جهت دوري از شاه و ضعف بعدي تاج و تخت تلقي مي كنند. چون در نتيجه آن، آنها تشويق و فعال تر گرديده بودند. در همان حال شاه نيز كه مايل بود جو سياسي خاصي پديدار گردد تا امكان انتقال قدرت به فرزندش پيدا شود، و شايد عكس العمل در قبال سياست حقوق بشر نشان دهد، اقداماتي انجام داد تا حيات سياسي ايران آزادتر گردد.
به طور كلي مي توان گفت كه ايراني ها نسبت به قدرت حكومت نظر خاصي دارند، يعني آن را مانعي در راه موفقيت هاي فردي تصور مي كنند و به همين دليل سعي مي كنند در هر حال آن را ناديده بگيرند. پس از اين ناديده گرفتن و تخلف ها، قدرت حكومتي قابل تحقير مي باشد ولي حكومتي كه در آن تخلف جايز نباشد از نظر آنها واجد احترام همراه با بي ميلي است.
حكومت مطلقه شاه حد و حدود ابزار مخالفت ها را معين كرده بود. ولي حركت هاي وي مبني بر ايجاد فضاي باز سياسي و بيانيه هاي ما در زمينه حقوق بشر اين ابعاد را تغيير داده و ابعاد جديدي را جايگزين آن ساخته بود. مردم ايران كه نمي خواستند باور كنند كه رژيم اگر ضعيف نباشد ميزان كنترل خود را كاهش نخواهد داد، در تمامي جهات به اعمال فشار پرداخته و تلاش كردند تا با اين كار محدوده هاي جديد رفتار سياسي فردي را مشخص كنند. تا به امروز آنها نتوانسته اند اين مرزها را شناسايي كنند چون شاه نمي توانست يا نمي خواست دست به اقدامات خشني بزند كه در گذشته موقعيت وي را مستحكم ساخته بودند و دولت جديد نيز هنوز نتوانسته است ابزار قدرت لازم، تخصص در مديريت و انسجام ملي را كه بايد براي نيل به موفقيت در اختيار داشته باشد، به دست گيرد.
در زماني مناسب رهبر تبعيدي اسلامي آيت الله روح الله خميني، مخالفت خود را از سر گرفت .(1) و به صورت نشانه و عامل خشونت و خشم مردم در آمد.همان طور كه در زمينه هر حركت انقلابي ملي موفقيت آميز در ايران معاصر صادق است، اين نهاد اسلامي نيز محيطي مورد احترام را براي ائتلاف عناصر مخالف پديد آورد و براي به حركت در آوردن نهضت از توان ارزشمند خود در بسيج شمار عظيمي از مردم استفاده كرد.
همين ائتلاف انقلابي مستقيما يا به طور غير مستقيم باعث مرگ يك شاه، اخراج يك شاه ديگر و تبعيد موقت شاه سومي در طول 83 سال گذشته شده است. اكنون نيز باعث انقراض حكومت آخرين شاه احتمالي اين كشور گرديده است، از ميان تمام شاهاني كه از زمان تأسيس سلسله قاجاريه در سال 1796 در ايران حكومت كرده اند، تنها يك شاه با انتقال آرام و بدون درد سر قدرت، به تاج و تخت دست يافته است. با در نظر گرفتن اين شواهد تاريخي بايد گفت خطري كه محمدرضا پهلوي را از سوي انقلاب ايران تهديد مي كرد نبايدباعث شگفتي شود ولي همه شگفت زده شده اند.
ساده تر بگويم، ما براي سقوط رژيم پهلوي آماده نبوديم چون نمي خواستيم واقعيت را بپذيريم . گفتن اين مطلب كه پس از سال 1953 شاه به صورت بازيچه امريكا در آمده بود مبالغه آميز است ولي اين مبالغه چندان شديد نيست.
به هر حال با گذشت سال ها او بيشتر نسبت به خودش اعتماد پيدا كرد و برخورد ما با او نيز به صورت يك طرف مساوي درآمد ، ولي با رشد اين رابطه سالم تر، خطاي اساسي در سياست امريكا بيشتر جلوه گر شد كه همانا همسو خواندن منافع امريكا در ايران و منافع رژيم پهلوي بود. در حدود سال 1968 يعني زماني كه در خاطر من مانده، مي بينيم كه سياست پنهاني وزارت خارجه، سفارت (و احتمالا دولت، گر چه يك مقام تازه كار چون من نمي تواند در اين مورد با قاطعيت اعلام نظر كند) بر ارسال گزارش هايي خطير در انتقاد از شاه استوار بود. در طول خدمت خود در تهران در سال 1971-1975 نيز شاهد پيگيري همين سياست بودم. پس از مطرح كردن اين سؤال به طور كلي، به من گفته شد كه اطلاعات خطير مي تواند به خارج رخنه كرده و توسط دشمنان شاه در واشنگتن مورد استفاده نادرست قرار گيرد. در مورد يك موضوع خاص وقتي كه به من دستور داده شد كه در مورد ازدواج موقت شاه با يك زن ايراني گزارشي ارسال ننمايم، به من اطمينان داده شد كه اين موضوع در نامه هاي رسمي و غير رسمي به طول كامل مطرح شده است ولي به نظر من نمي توان به اين ترتيب جامعه اطلاعاتي را در جريان يك رويداد مهم قرار داد.
از طريق تحميل اين سياست اصولا غير صادقانه در طول دهه گذشته وزارت خارجه خود را از اطلاعاتي محروم نمود كه مي توانست امريكا را بهتر از پيش آماده پذيرش رويدادهاي اخير ايران سازد.
محدود شدن تماس هاي بين سفارت و كساني كه تماس آنها با ما از نظر شاه مانعي نداشت نيز اين خطا را شدت بيشتر بخشيد. تماس با رهبران جناح مخالف و تشكيلات اسامي ممنوع شده بود. به جاي آن سفارت مي بايست تنها با همان محفلي از رابطه ها تماس بگيرد كه طي 25 سال گذشته آنان را در اختيار داشته است. به طور كلي اين افراد حامي شاه بودند ثروت، قدرت نفوذ و تا حدودي رفاه جسماني شاه به ادامه الطاف سلطنتي بستگي داشت. ليكن درنگرش به ايران از ديد آنها ما نيز اين كشور را نيز مانند يك سلطان مي ديديم، بنابراين شگفت آور نيست كه ببينيم اكثر گزارش هاي ارسالي در حمايت از شاه و برنامه هايش بوده اند.
حتي در صورتي كه مي خواستيم نظريات تمام عناصر جامعه ايران را گزارش كنيم، فقدان مقاماتي كه در زمينه كاربرد زبان فارسي شايستگي داشته باشند، كار ما را با موانع خاصي روبه رو مي ساخت .
حفظ تماس با سران اسلامي و بازاري بدون وارد بودن به زبان فارسي غير ممكن است و همين مسأله در مورد بسيار از اساتيد و دانشجويان دانشگاهي نيز صادق است. يك مسافر در سفر خود به استان ها اگر نتواند به زبان مردم صحبت كند، در هاله اي از جهالت خواهد ماند.
روس ها قبل از ارسال هر يك از مأمورين خود به ايران قبلا آنها را به مدت پنج سال در زمينه مطالعات شرقي آموزش مي دهند، تا به محض ورود بتوانند به زبان فارسي تكلم كرده و حتي بنويسند. امكان در پيش گرفتن برنامه اي مشابه برنامه هاي روسي عملي نيست، ولي مقامات ما خوشبخت اند كه مي توانند حداقل مدت ده ماه در زمينه فارسي آموزش ببينند.
ليكن قبل از ورود به محيط تهران كه زبان زبان انگليسي در آن كاملا رايج است، بايد آموخته هاي خود در آمريكا را طي يك دوره شش ماهه در يكي از دانشگاه هاي ايراني خارج از تهران مانند دانشگاه فردوسي مشهد كه برنامه فارسي بسيار خوبي دارد تقويت نمايند. گذراندن اين دوره سخت براي تمام مقامات متخصص زبان آسان نيست ولي بايد از مقامات سياسي خواسته شود كه اين دوره را حتما بگذرانند.
با بررسي وقايع گذشته واضح است كه ما به جاهل و غافل ماندن خود در مورد بسياري از جنبه هاي شرايط ايران از طريق وارد شدن از آسان ترين راه ممكن كمك كرده ايم. ما راهي نداشتيم مگر آنكه با حاكم مطلق ايران كه در هر حال تمام امكانات رادر اختيار ما قرار مي داد، برخورد داشته باشيم . بنابراين چرا بيشتر خود را به درد سر بيندازيم؟ به هر حال، در جهان امروز هر سياستي كه بيش از 25 سال قابليت كاربرد داشته باشد سياست خوبي است .
موضوعي كه باعث شرمساري ما شده اين است كه ما در صدد يافتن راه حل نبوده ايم بلكه از يك بازنده حمايت كرده ايم، در صورتي كه مي توانستيم حوزه تماس هاي خود را گسترش داده و در همان حال مانع از آسيب پذير شدن روابط خود و شاه نيز بشويم. هنگامي كه ما او را از تصميمات خود در زمينه تماس با مخالفين مطلع ساختيم، او با مسأله با ترديد و سوء ظن برخورد نمود.
حتي اتخاذ يك سياست گزارشگري كه كمتر درآن ابهام و ترديد باشد نيز نمي توانست ما را در نجات شاه ياري دهد. آنچه بر او رفت دير يا زود و شايد در مورد اين شاه نه بلكه درمورد فرزندش رخ مي داد، ولي زماني كه ما از پيدايش انقلاب باخبر شديم، متوقف ساختن آن غير ممكن شده بود. اما در صورتي كه دولت ما آماده اقدام بر اساس اطلاعات متناقض با سياست موجود بود با تماس هاي وسيع تر و گزارشات دقيق تر و حتي به قيمت به خطر افتادن روابط صميمانه دولت امريكا و دولت ايران، ما مي توانستيم بسياري از وقايع را پيش بيني كرده و ميزان خسارات وارده به موقعيت خويش در ايران را به حداقل كاهش دهيم. امروزه، تا آنجا كه به دولت كنوني و مردم ايران مربوط است، اين وضع و موقعيت به خطر افتاده و با دشواري بسيار و زحمات طاقت فرسا شايد بتوان آن را احيا نمود.
ما در دوران بعد از جنگ چين و در ويتنام مرتكب همين خطا شديم و هر گاه كه منافع خويش و دولت مورد حمايت خود را تميز ندهيم باز هم همين طور خواهد شد. ولي بالاخره بايد بياموزيم كه هدف از گزارشات سياسي، ارائه اطلاعات و تجزيه و تحليل هاي آگاهانه براي كمك به اتخاذ تصميم گيري هاي لازم در زمينه خط مشي هاي آتي است نه پيگيري و حمايت از سياست هاي موجود. بالاخره بايد اعتراف نمود كه هيچ سياستي خالي از خطا نيست.
طبقه بندي شده توسط گالن فوكس مطابق برنامه خروج از طبقه بندي بخشنامه اجرايي شماره 12065 است. در تاريخ 1 ژوئن 1985 از طبقه بندي خارج خواهد شد.

پي‌نوشت‌ها:
 

1.ـ نويسنده بي خبر بوده است كه امام از روز آغاز نهضت تا سرنگوني رژيم شاه هيچ گاه دست از مخالفت و مبارزه برنداشت و اين روشنگري ها و افشاگري هاي دراز مدت او بود كه زمينه را براي انقلاب اسلامي هموار ساخت.

 

منبع:فصلنامه تخصصی 15 خرداد ش 9




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط