تاملاتي نظري وتاريخي وعلل وانگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (24)

... يك جامعه انقلابي چگونه مي تواند آواي دردآور مستضعفين و محرومين و منكوبين را كه قرباتي زر و زور و تزوير حكومت هاي ضد انساني گشته اند نشنيده و نياشوبد؟ و به نداي آسماني قرآن «قاتلو المشركين كافه كما يقاتلونكم كافه» لبيك نگويد؟ از اين رو وظيفه شرعي هر مسلماني است كه حتي المقدور در تقويت بنيه مادي و معنوي ديگران
چهارشنبه، 5 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تاملاتي نظري وتاريخي وعلل وانگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (24)

sa2114
تاملاتي نظري وتاريخي وعلل وانگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (24)


 

نويسنده: دکتر سيد حميد روحاني(*)




 

 

تأويل هاي باطل درعمل ودعوي بي گناهي درگفتار
 

آقاي منتظري در پيامي به ملت ايران براي حمايت از جنبش هاي آزادي بخش جهان در پنجم شهريور ماه 1358 اعلام كرد:
... يك جامعه انقلابي چگونه مي تواند آواي دردآور مستضعفين و محرومين و منكوبين را كه قرباتي زر و زور و تزوير حكومت هاي ضد انساني گشته اند نشنيده و نياشوبد؟ و به نداي آسماني قرآن «قاتلو المشركين كافه كما يقاتلونكم كافه» لبيك نگويد؟ از اين رو وظيفه شرعي هر مسلماني است كه حتي المقدور در تقويت بنيه مادي و معنوي ديگران برادران مبارز انقلابي خود در گوشه و كنار جهان شتافته و اجازه ندهد بنياد انقلاب اسلامي در برابرارتش هاي مزدور و سازمان هاي جاسوسي و پيمان هاي منطقه اي متلاشي گردد... دولت موقت اسلامي نيز موظف خواهد بود تسهيلات لازم را جهت امداد و كمك رساني به ملل مستضعف در اختيار برادران و خواهران اسلامي قرار دهد...(1)
او در پيام ديگري در آذرماه 1358 آورده است:
... خواهران و برادران مسلمان ! پيروزي ما بر قدرت هاي طاغوتي مديون چهار عامل اساسي ايمان و وحدت و رهبري و فداكاري بود.. اكنون اميد ما اين است كه همگي مسلمانان جهان با تكيه بر اين چهار نهاد اصلي مبارزه و پيروزي، به پا خيزند و در جهت تحقق آرمان هاي اسلامي مجاهده كنند و با چنگ زدن به ريسمان الهي» و اعتصمو بحبل الله جميعا و لاتفرقوا» وحدت و تشكل خود را برعليه تمامي قدرت هاي طاغوتي و ضد بشري باز يابند و با ايمان به پيروزي محتوم برگرد رهبري هاي اصيل و صادقانه اسلامي خود راه خود به سوي گسستن بندهاي اسارت و بردگي و رسيدن به حاكميت جهاني مستضعفين باز گشايند ... من اميدوارم شما از انقلاب ايران و نهضت صدر اسلام درس آموزي كنيد و با تكيه بر قدرت لايزال و ايمان امت اسلامي به جهاد بر عليه طاغوتيان برخاسته و از قدرت هاي ظاهري نهراسيد، چه اينها ببر كاغذي هستند كه در مقابل اراده خلق ها به سادگي فرو مي ريزند...(2)
آقاي منتظري در 25 آبان 1358 در خطبه نماز جمعه چنين شعار مي دهد:
... ايجاد با دشمنان و داشتن رابطه اي دوستانه با آنان نشانه بدبختي مسلمانان و آغازي براي بدبختي آنان است. مسلمانان با تمام امكانات و تمكني كه دارند نبايد هرگز به فكر دوستي و داشتن مراوده با دشمنانشان باشند، اين نهايت ذلت است و هر مسلمان بايد از اين امر بپرهيزد. امروزه ما در مرحله اي هستيم كه با امريكا مي جنگيم، حالتي كه ما با امريكا گرفته ايم، مانند جنگ است. هنوز هم عده اي مي گويند ما نمي توانيم بدون وابستگي به شوروي يا امريكا زندگي كنيم و روي پايمان بايستيم ... همان طور كه گفتم ما الان در حال جنگيم وموضعي كه ما در قبال امريكا گرفته ايم، موضعي خصمانه و در حال جنگ است. جنگ تنها اين نيست كه توپ وتفنگ وسط باشد و بمب روي سرمان بريزند، اين هم نوعي جنگيدن است...(3)
او در خطبه ديگر نماز جمعه در 21 دي 1358از صدور انقلاب اسلامي دم زده، سران كشورهاي اسلامي را چنين مورد خطاب و عتاب قرار مي دهد:
... مسأله سومي كه تذكر مي دهم اين است كه اين انقلابي كه ملت ايران كرد، انقلاب آبي و خاكي نيست. انقلاب ايراني نيست، چنانچه انقلاب صوري هم نيست، انقلاب اسلامي است. كشورهاي مجاورسعي شان اين است که اين انقلاب به کشورهاي ديگر سرايت نکند، کشورهاي مجاور به وحشت افتاده اند و ساير برادران ما را به انقلاب بدبين مي كنند. به سران كشورهاي مجاورتذكر مي دهيم اگر خيال كرده ايد از اين راه انقلاب ما را تضعيف كنيد، اشتباه كرده ايد بياييد به خواست ملت ما توجه كنيد . براي رهبران كشورهاي اسلامي ننگ است كه براي درهم شكستن انقلاب اسلامي ايران خود را به دامن شرق و غرب بيندازند...(4)
آنچه آورده شد گوشه هايي از شعارهاي تند و تحريك آميز و سخنان پرخاشگرانه آقاي منتظري عليه سران كشورهاي مختلف، پيش از آغاز حمله صدام به ايران است و چنان كه اشاره شد نامبرده افزون بر اين سخنان تحريك كننده با اعلام پشتيباني از نهضت هاي آزادي بخش و باز كردن شماره حساب بانكي براي كمك به آنان و و دادن اسلحه و مهمات به آنان عملا به رويارويي با ديكتاتوري هاي حاكم بر كشورهاي اسلامي و ديگر دولت هاي ضد مردمي برخاست كه از ديد اين نگارنده اصل كار، بسيار ارزنده، سازنده و بايسته بود و پيروي از سياست و جهان بيني امام به شمار مي آمد و اصولا بايد دانست كه حمايت از سازمان هاي آزادي بخش از جانب امام مطرح شد، البته اگر مهدي هاشمي و باند او در راه فتنه گري و آتش افروزي و ايجاد ذهنيت از نظام جمهوري اسلامي براي ملت هاي جهان از رسالت حمايت از نهضت هاي آزادي بخش سوء استفاده نمي كردند و آن رسالت مقدس را به بيراهه نمي كشاندند.
يكي از كژراهه هايي كه در بيت آقاي منتظري جريان داشت و موجب نگراني و ناراحتي امام بود، جريان سوء استفاده از «نهضت هاي آزادي بخش» بود كه توسط شبكه مهدي هاشمي صورت مي گرفت و آقاي منتظري به رغم هشدارها و تذكرات امام و برخي از مسئولان نظام جمهوري اسلامي و كارشناسان متعهد و انقلابي، دست مهدي هاشمي را از اين جريان كوتاه نكرد و در نتيجه «نهضت هاي آزادي بخش » بازيچه سياست بازي هاي او قرار گرفت و او به نام «حمايت از نهضت هاي آزادي بخش» در برخي از كشورها، بذر نفاق و اختلاف پاشيد و بارها آتش جنگ را ميان مردم كشورهاي مختلف شعله ور ساخت و امام ناگزير شد از پشتياني «نهضت هاي آزادي بخش» خودداري ورزد و دستور انحلال آن را صادر كند، چنان كه حجت الاسلام و المسليمن حاج سيد احمد خميني (رحمت الله عليه) آورده است:
... در همين نامه 65/7/17 [آقاي منتظري] آمده است:
افراد نهضت ها مي آيند تا با من به نيابت امام خميني بيعت كنند، غافل از اينكه امام خميني اصلا نهضت هاي اسلامي را جرم مي دانند.
مهدي هاشمي در صفحه هفده پرونده خود مي نويسد:
از زماني كه واحد نهضت ها منحل شد و من از سپاه بيرون آمدم حضرت آيت الله العظمي منتظري بر اساس همان شرح صدري كه دارند، براي تقويت روحي اينجانب، نمايندگي در نهضت ها را به من محول كردند و همين موجب شد كه من روابطم با ايشان و بيعت معظم له بيشتر گردد.
متوجه شديد كه امام با نهضت هايي كه آقا مهدي در رأسش باشد مخالف اند و دستور مي دهند واحد نهضت ها منحل شود تا به صورت ديگر تشكيل گردد ولي حضرت عالي دوباره بدون توجه به اين مسأله، ايشان را به نمايندگي از خود وارد نهضت ها كرديد، يعني ارتقاء درجه يافت.
سند شماره 9 مي گويد:
يكي از ديپلمات هاي خارجي گفت: شما [مهدي هاشمي] اگر بخواهيد در صحنه داخلي باز مطرح شويد بايد نخست در صحنه بين المللي مطرح گرديد و ما قدرت داريم زمينه آن را فراهم سازيم. ما همه گونه امكانات مالي و نظامي براي راه انداختن دوباره نهضت ها در سطح منطقه حاضريم در اختيارتان بگذاريم تا كار را شروع كنيد .... آري امام با نهضت هايي كه سر در آخور بيگانه داشته باشند مخالف بودند. امام با نهضت هايي كه پولش را ديپلماتي و سياستش را بيگانه اي ديگر تعيين كند مخالف بودند و چه مي توانستند بكنند، جز اينكه مخالفت كنند؟...(5)
نمونه اي ديگر از دوگانگي و دوگونه گويي آقاي منتظري اين است كه آن روز كه در جايگاه قائم مقامي نشسته بود و آينده «ولايت» و رهبري را از آن خود مي پنداشت و نگارش چهار جلد كتاب در اسارت في ولايت الفقيه دست زد و بالغ بر 36 دليل از آيات و روايات و ديگر دلايل عقلي و نقلي آورد كه در نظام جمهوري اسلامي مسئول و كارگردان اصلي رهبر و «ولي فقيه» است و قواي مجريه، مقننه و قضائيه زير نظر رهبر و در واقع كارگزاران و مشاوران مقام رهبري هستند و هيچ كدام از قواي سه گانه حتي شخص رئيس جمهور استقلال ذاتي ندارند، بلكه عامل و كارگزار ولي فقيه اند. با صراحت آورده است:
...نقش و وزن ولي فقيه در جمهوي اسلامي، جنبه تشريفاتي ندارد و مانند شاه در حكومت مشروطه و يا دربار انگلستان نيست كه از بهترين امكانات بهره مندند و هيچ گونه مسئوليت اجرايي بر دوش ندارند. در نظام اسلامي مسئول اصلي و واقعي شخص امام و رهبر است و قواي سه گانه از ايادي و عوامل او محسوب مي شوند. مقام رهبر، به منزله رأس مخروط حكومت، بر همه مسئولان و كارگزاران اشراف كامل دارد...(6)
او در جاي ديگر مي آورد:
... از همه روايات آشكار مي شود كه رهبر و حاكم اسلامي مسئول و مكلف اصلي در اداره كشور است و هيأت دولت، كارگزاران، قضات و ارتشيان، بازوان و عوامل او هستندو او بر آنان اشراف دارد و نمي تواند از خود سلب مسئوليت كند...(7)
او گام را از اين نيز فراتر مي گذارد و اين نكته را مطرح مي كند كه:
موقعيت رهبر اقتضا دارد كه اصولا رئيس جمهور و قوه مجريه از جانب رهبر منصوب شوند زيرا مسئوليت در اصل بر دوش رهبر است و او بايد افرادي را كه در طرز تفكر و حتي در سليقه با او سنخيت دارند برگزيند و بتواند با آنان كار كند.(8)
آقاي منتظري در اين بحث محورهايي از اختيارات رهبر و ولي فقيه را شمارش مي كند كه در اصطلاح همان ولايت مطلقه خوانده مي شود مانند:
گسستن بندهاي انديشه هاي انحرافي و مبارزه قاطع با آداب و رسوم باطل و فرهنگ هاي غلط ، اجراي احكام فردي و اجتماعي اسلام و مبارزه با بدعت ها و دفاع از معارف و احكام اسلام، رفع ظلم هاي اجتماعي و احقاق حقوق مستضعفان، قضاوت درست در اختلافات اجتماعي، بازگرداندن اموال عمومي و غصب شده به بيت المال و اجراي برابري در احكام خدايي و...(9)
آنگاه كه آقاي منتظري از جايگاه قائم مقامي عزل و كنار گذاشته شد و ليبرال ها ومنافقان بيش از گذشته در بيت او رخنه كردند و گرد او را گرفتند با 180 درجه چرخش ولايت مطلقه را انكار كرد و نقش و وزن ولي فقيه را در نظام جمهوري اسلامي تنها نظارت قلمداد كرد و صريحا اعلام داشت:
... در قانون اساسي ما يك «ولايت فقيه» ذكر شده است، اما معنايش اين نيست كه ولي فقيه يعني همه كاره، آن وقت ديگر «جمهوري» معنايي نخواهد داشت، ولي فقيه با آن شرايطي كه در قانون اساسي دارد وظايفي در قانون اساسي برايش مشخص شده عمده وظيفه اش ـ كه مهم تر است ـ اينكه نظارت كند بر جريان جامعه...
ولايت فقيه ... بايد نظارت بر كشور داشته باشد، نظارت بر احزاب داشته باشد، نظارت بر دولت داشته باشد، اما نه اينكه در همه جا دخالت كند.در جمهوري اسلامي دولت بايد مستقل باشد... من يكي از اشكالاتم به آقاي رئيس جمهور آقاي خاتمي و اقعا اين است، من پيغام هم دادم نمي دانم به ايشان گفته اند يا نه ؟... به ايشان پيغام دادم كه اين طور كه پيش مي رويد نمي توانيد كار كنيد، يك نفر رئيس دولت اگر وزرايش، استانداردهايش، با او هماهنگ نباشند، يك قدم نمي تواند بردارد. من پيغام دادم كه من اگر جاي شما بودم مي رفتم پيش رهبر مي گفتم شما مقامت محفوظ، احترامت محفوظ، ولي 22 ميليون مردم به من رأي دادند .... از من ا نتظار دارند و اگر بنا بشود كه بخواهيد در وزراي من، در استانداردهاي من دخالت بكنيد، افرادي را به من تحميل كنيد، من نمي توانم كار كنم...(10)
اين دوگانگي در گفتار، كردار و نوشتار آقاي منتظري، افزون بر شرايطي كه به آن اشاره رفت (شرايط قائم مقامي و شرايط بركناري) به روحيات و خصلت هاي دروني نامبرده مربوط مي شود. چنان كه در فصل هاي گذشته يادآوري شد و زندگي نامبرده نشان مي دهد كه او با هر كسي بنشيند بي درنگ از او رنگ مي گيرد و همانند او مي انديشد. آن روز كه در منصب قائم مقامي نشسته بود، با تأثير پذيري از جوانقلابي، حزب اللهي و با باورمندي به اينكه آينده از آن اوست همه مسئولان نظام را كارگزاران و منصوبان مقام رهبري مي دانست و مسئول اصلي و واقعي نظام را ولي فقيه معرفي مي كرد، ليكن آنگاه كه از منصف قائم مقامي عزل شد، بدون ارائه حتي يك دليل فقهي همه شئون ولي فقيه را ناديده گرفت! البته منافقان و ليبرال هاي حاكم در بيت او ـ در دوران قائم مقامي ـ كه بر آن بودند آينده ايران را در مشت خود بگيرند، طبيعي بود كه آقاي منتظري را در يك انديشه همراه باشند و او تأييد كنند كه در تحقيقات خود رئيس جمهور، هيأت دولت، استانداران، فرمانداران، ارتشيان، قضات و خلاصه قواي مجريه، مققننه و قضائيه را كارگزاران و عمال ولي فقيه بداند و بر آن پاي فشارد، بايد دانست كه نه تنها ليبرال ها و منافقان، حتي جورج بوش و امريكا اگر كسي مانند آقاي منتظري ولي فقيه باشد، نه تنها از آن انديشناك نيستند، بلكه از آن استقبال مي كنند.
چنان كه در ميان جوجه روشنفكران كشور ما همان هايي كه در دوران ولايت امام اصل مرجعيت و تقليد را به زير سؤال مي بردند و مي گفتند مگر مردم گوسفندند كه بايد دنبال اين و آن راه بيفتند، امروز با آب و تاب اعلام مي كنند كه مقلد آقاي منتظري هستند!! تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
اين فرگرد را به ياد فرزند مظلوم امام حجت الاسلام و المسلمين حاج سيد احمد خميني (ره) به پايان مي برم:
حضرت آيت الله !
طيف مهدي هاشمي هنوز هم دست از شما بر نمي دارند، چرا كه آنها امام را قبول ندارند، چه رسد به شما. به قول امام چون اعتقاد به ارتباط با منافقين و ليبرال ها دارند هيچ پلي را بهتر از شما نديدند و اين را بارها گفته اند.
وقتي امام تأكيد روي رسيدگي به مسائل مهدي هاشمي داشتند معلوم بود با هوش و ذكاوت سرشار خود مسائل را تحليل مي كردند. متأسفانه شما كه برادرش دامادتان بود و پدرش استادتان و به قول خودتان او را از بچگي بزرگ كرده بوديد و از تمام خصوصياتش اطلاع داشتيد هرگز او و طيف او را نشناختيد ... خلاصه كلام اينكه آقاي مهدي هاشمي چند بار در طول بازجويي هايش به اين مسأله تأكيد كرده است كه ما از سال ها قبل روي آيت الله منتظري كار مي كرديم. از طرف ديگر آقا هادي به اين نتيجه رسيده بود كه حال كه مسئولين با ما (يعني طيفشان) اين گونه برخورد مي كنند ما بايد به منافقين نزديك شويم ... جناب عالي هم كه اجازه داده بوديد منافقيني كه تائب هستند رفت و آمدشان در بيت شما بدون مانع باشد. آقا هادي هم كه تسهيلات لازم را براي رفت و آمد ليبرال ها مانند پيمان و نهضت مجاهدين خلق يعني ميثمي ها،نهضت آزادي و منافقين فراهم مي كرد.
مكان هاي حساس بيت شما را هم كه طيف آقا مهدي اشغال كرده بودند. شما هم با ساده انديشي خود تمام حرف هاي اين طيف را وحي منزل مي دانستيد ... از طرف ديگر آقا هادي و طيفش به اين نتيجه رسيده بودند كه شما بايد از نظام جدا شويد و در اين زمينه از هيچ كوشش خلافي كوتاهي نكرده اند. از طرفي آقا هادي معتقد بوده است كه امام مي مي ميرد و از دست او خلاص مي شوند و كارها حل مي گردد.
از تمامي اينها خيلي چيزهاي ديگر از جمله هماهنگي با راديو هاي بيگانه و سياست هاي خارجي به اين نتيجه مي رسيم كه اين گروه فاسد و مرموز تصميم گرفته است كه چند كار را انجام دهد: ابتدا چهره امام را از زبان و قلم قائم مقام رهبري چهره اي خشن كه زن هاي بچه دار را مي كشد و به دنيا معرفي كند و بعد اين را به دنيا برساند كه آيت الله منتظري غير از امام است ... در قدم بعد، آيت الله منتظري را از نظام جدا سازد و بعد با تغيير مديريت در سطح بالا و گسترده كه از زبان شما هم نقل شده همه چيز را به نفع خودشان خاتمه دهند...(11)
آورده اند كه محمود غزنوي را عادت بود كه گاه شب ها در جامه درويشان به ديدار ايشان مي شد. شبي به در كلبه فقيري رفت و لاف درويشي و پشمينه پوشي زد. فقيرا را گفت اي درويش، مشكي را كه بويش از جامه تو بر مي خيزد جز در خزانه سلطان نتوان يافت.
اكنون به همه آنهايي كه امام خميني (ره) و پيروان مرام و مكتب امام را متهم به تندروي مي كنند بايد گفت كه اي درويش، اتهامي كه از كشكول شما حواله نيكان و پارسيان و دينداران مي شود جز در خزانه باند و جناح و بيت شما نتوان يافت.

 

اين حكايت را بدان گفتم كه تا
لاف كم بافي چو رسوا شد خطا

 

پي‌نوشت‌ها:
 

*- مورخ انقلاب اسلامي.
1 ـ همان، ص 199 . تكيه روي فرازها از اين نگارنده است.
2 ـ همان، ص 277 . تكيه روي فرازها از اين نگارنده است.
3 ـ همان، ص 402، 403 . تكيه روي فرازها از اين نگارنده است.
4 ـ همان، ص 435 . تكيه روي فرازها از اين نگارنده است.
5 ـ رنجنامه حضرت حجت الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيد احمد خميني به آقاي منتظري، ص 18.
6 ـ دراسات في ولايت الفقيه، ج2، ص 51.
7 ـ همان .
8 ـ همان، ص 114.
9 ـ همان، ص 22.
10 ـ خاطرات، ج2، ص 158، 159.
11 ـ رنجنامه، ص 62-64.

 

منبع:فصلنامه تخصصی 15 خرداد ش 9




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.