شعری برای آیت الله طالقانی

به رغم تمايل ما براي گفت و گوئي حضوري با دكتر صفارزاده، مشغله هاي فراوان ايشان، امکان چنين مصاحبه اي را از ما گرفت. با اين همه ايشان پاسخ مکتوب هر چند مختصري را به سئوالات ما از ارسال داشتند و احساس خود نسبت به مرحوم آيت الله طالقاني را به شعر ارزشمندي كه در پي سخنراني كاخ سعدآباد ايشان سروده بودند، ارجاع دادند، با اين اميد كه در فرصت فراخ تري به گفت و گو با ايشان بپردازيم.
يکشنبه، 9 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شعری برای آیت الله طالقانی

شعری برای آیت الله طالقانی
شعری برای آیت الله طالقانی


 






 

پاسخ هاي مكتوب دكتر طاهره صفار زاده به پرسش هایی درباره آیت الله طالقانی
 

درآمد
 

به رغم تمايل ما براي گفت و گوئي حضوري با دكتر صفارزاده، مشغله هاي فراوان ايشان، امکان چنين مصاحبه اي را از ما گرفت. با اين همه ايشان پاسخ مکتوب هر چند مختصري را به سئوالات ما از ارسال داشتند و احساس خود نسبت به مرحوم آيت الله طالقاني را به شعر ارزشمندي كه در پي سخنراني كاخ سعدآباد ايشان سروده بودند، ارجاع دادند، با اين اميد كه در فرصت فراخ تري به گفت و گو با ايشان بپردازيم.

خانم صفار زاده آشنايي شما با مرحوم آيت الله طالقاني از چه موقع آغاز شد ؟
 

در زماني كه دانشگاه اخراج شدم، جوان هايي كه ذوق هنري داشتند به منزل من آمدند و آثارشان را براي بررسي و نقد در اختيارم مي گذاشتند. بعد از مدتي متوجه شدم آنهايي كه غرق مذهبي دارند ؛ كمتر به مطالعه ادبيات اجتماعي مدرن توجه مي كنند و بيشتر به تكرار مدح و نعت اولياء و با مضامين حماسي دل سپرده اند و از تكنيك هاي هنري كمتر سراغ گرفته اند. تصميم گرفتم مركزي براي آموزش هاي هنرهاي مختلف و نقد و بررسي هنر با ديدگاه اسلامي ايجاد كنم. فكرم را با آقاي گرمارودي در ميان گذاردم. ايشان پيشنهاد كرد كه براي انتخاب نويسندگان و هنرمندان مسلمان در تشكيل چنين كانوني، سراغ آقاي طالقاني بروم. ايشان تازه از زندان آزاد شده بودند. با محبت و بزرگواري خاصي ما را پذيرفتند و به من جمله اي دلنشين را فرمودندكه هرگز از يادم نمي رود. گفتند، «خانم صفارزاده! به جدم قسم شعر شما در زندان به ما روحيه مي داد.» از ايشان تشكر كردم و نظرشان را درباره تأسيس مركزي با نام «كانون فرهنگي نهضت اسلامي» جويا شدم. ايشان، هم لزوم آن را تأييد كردند و هم همكاري افرادي را پيشنهاد دادند. البته بعداً آقاي گرمارودي گفتند، «سري هم برويم خدمت شهيد باهنر.» ايشان هم در معرفي دعوت از افراد اهل قلم سرشناس مسلمان، همراهي ارزشمندي كردند و به لطف خداوند، در اين كانون فرهنگي، هر چند با دست خالي از امكانات مادي، در رشته هاي عكاسي، سينما، تئاتر، گرافيك، نقد شعر و داستان به همت استاداني كه از من مجري تقاضاي حق التدريس نمي كردند؛ سيصد هنرجو با اصول هنري روز آشنا شدند و پس از سپري شدن دوران «نهضت» به خدمت «انقلاب» در آمدند و نام آن هم به «حوزه هنري» وابسته به سازمان تبليغات اسلامي تغيير يافت.

از سلوك سياسي و اخلاقي ايشان چه خاطراتي داريد؟
 

ايشان يك روحاني روشن بين با ذهنيت آگاه و جهان بيني وسيع بودند. دين را براي ساختن انسان مي خواستند نه انسان را براي دين. من طي چند جلسه، با طرح سوالاتي درباره موضوع لزوم تطابق دادن برخي از رساله هاي فقهي كه فهم دين را مشكل كرده اند با مقتضيات روز، نظرشان را جويا شدم و ايشان در پاسخ با سعه صدر تصديق كردند كه اين كوشش فرهيخته بايد با همكاري روشنفكران ديني و علماي واقع بين و صاحبنظر انجام شود. مثلا از جمله پرسش هاي من اين بود كه چرا حكم زكات كه در 26 آيه قرآن همراه حكم نماز آمده و معرف حكمت الهي در اهميت توازن بين زندگي معنوي و مادي انسان است ؛ به دلايل واهي مورد بي اعتنايي قرار گرفته است ؟ از حقوق ناكافي يك مسلمان عيالوار كسر مي شود و ثروتمندان كه برخي چند ميليارد در بانك ها سرمايه گذاري هاي كلان، پشتوانه زندگيشان است، به بهانه اين كه جو و كشمش و گندم و گاو و گوسفند (چيزهايي كه در حكم زكات قرن ها پيش آمد) ندارند، خود را از پرداخت زكات معاف مي دارند و جامعه اسلامي دچار اختلاف طبقاتي و استقراض خارجي روز افزون تري مي شود؟

اشعاري كه براي ايشان سروده ايد ؛ چه ويژگي ها و مضاميني دارند؟
 

شعر « در آفتاب خطبه او» خود پاسخ جامعي به اين پرسش شماست.
به مستقيم مي انديشد در راه
به مستقيم مي انديشد در خط
ميانه رودها
زياده روها
كناره روها
همه به راه مي انديشند
و او به مستقيم مي انديشد
به خط صادقانه ترين بودن
امام به چاه سخن مي گويد
و گريه مي كند در چاه
و جان كوچك تاريخ
چاه هميشگي تكرار است
براي گريه هاي عظيم
براي گريه هاي امامان
و چون به پند و خطبه مي آغازد
از ارتفاع آفتاب صدايش
خروش مهر و خرد مي بارد
و سرزمين ظلم
و سرزمين نحس
بدل مي شود به سعدآباد
و فرد بدل مي شود
به جمعيت
و چشم بدل مي شود
به بينايي
و انسان مي بيند
كه خودبيني
چه جانور بي مغزي است
و مي بيند
كه بر فراز شانه هاي زخمي او
چه بارهاي بزرگي نشسته است
بار شكايت همه ي مظلومان
بار تسلي همه محرومان
بار هدايت همه ي بي باوران
بار شماتت همه ي بدخواهان
بار امامت همه تنهايان
غروب 21 رمضان، پس از شنيدن سخنراني آيت الله طالقاني از كاخ سعدآباد

شعری برای آیت الله طالقانی

منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 22



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.