تحليلي بر سيماي شهري اصفهان (1)
پيش گفتار
سه کيفيتي که در نماي ساختماني هاي گذشته ي شهر اصفهان به درستي از آن ها بهره گيري مي شده است، عبارت بودند از: تقابل، تضاد و تجانس که رابطه ي هر بنا را با ساختمان هاي دو طرف آن مشخص مي ساخت و به هر بنا به عنوان يک عنصر از اندام شهري مي نگريست و در جايي که استثنائاً بر حسب شرايط خاص، يک بنا مي خواست خود را به صورت منفرد در مقياس شهر مطرح کند، با زمينه ي خود به تقابل بر مي خاست؛ لکن بناهاي مسکوني اکثراً در مجاورت بناهاي مسکوني ديگر با زمينه ي خود تجانس مي يافتند و اين، نوعي هارموني را ايجاد مي کرد.
در سيماي گذشته ي اصفهان حتي اگر بنايي به لحاظ نوع عملکرد، خود را در مقياس شهر مطرح مي کرد و با زمينه ي موجود به تقابل مي پرداخت، «تا شاخص و نشانه ي شهري گردد»، از نظر نوع مصالح (خشت و آجر) و متن رنگ (بژ و اُخرايي) با ساختمان هاي طرفين خود سازگار و هماهنگ بود، لکن کيفيات و کميّات ديگري باعث شاخص شدن آن مي گرديد. مثلاً از نظر ابعاد و تناسبات نما، ابعاد
ورودي نوع تزيينات، سبک کاشي کاري، خط آسمان، خط لبه ي جان پناه، خطوط تراز نما، سطوح پُر و خالي نما و سايه اندازي ها و ... با ساختمان هاي طرفين (زمينه) خود متفاوت مي شد.
بنابراين، خالقان بناهاي مهم با مقياس شهري (مانند مسجد جامع شهرمان) با آن که در طراحي عنصر مربوطه تقابل با زمينه را مدنظر قرار داده اند، ولي در عين حال تجانس داشتن مصالح و رنگ با ساختمان هاي طرفين بناي خود برايشان مهم بوده و براي حفظ معماري خاکي و رنگ بژ و اخرايي گذشته ي شهر اصفهان تلاش نموده اند. بنابراين، مي بينيم که حفظ معماري خاکي و زمينه ي رنگ بژ و اخرايي اصفهان، حتي در بناهاي مهم و با مقياس شهري نيز در سيماي گذشته ي شهرمان رعايت مي شده است و هر بنا هر چند مهم، به عنوان يک عنصر شهري ملزم به رعايت آن بوده است.
امروزه در سيماي شهر اصفهان هر سه کيفيت توسط طراحان شهري به کار مي رود، ولي به نظر مي رسد هيچ کدام به درستي استفاده نمي شود.
يک بناي مسکوني با تفاوت زياد از نظر جنس مصالح، رنگ، خط آسمان، خطوط تراز، فرم هاي به کار گرفته شده و ... با ساختمان هاي طرفين (زمينه) خود به تقابل مي پردازد، گويي هر بنا با ساختمان هاي طرفين خود در رقابتي بي دليل است، رقابت بر سر غلبه ي يکي بر ديگري به منظور خودنمايي بيش تر، و از طرف ديگر بناهاي مهم و عمومي جديد اصفهان که عملکردي در مقياس شهر دارند، هيچ گونه تشخصي نداشته و داراي کيفيت تقابل در عين تجانس با ساختمان هاي طرفين (زمينه) خود نبوده و کم تر به عنوان يک نشانه شهري محسوب مي شوند. بي توجهي به اين کيفيات در معماري و سيماي شهري، گمراهي و سردرگمي را در فضاهاي شهر براي شهروندان به ارمغان آورده است.
در گذشته هنرمندان و معماران با حساسيت فراوان به طراحي تمام سطوح نما توجه داشتند و کليه ي عوامل موثر در زيبايي نما از قبيل مصالح، سطوح پُر و خالي، خط آسمان، خطوط تراز را ضمن هماهنگي و سازگاري با ساختمان هاي طرفين بناي خود به کار مي گرفتند.
هنرمندان و معماران با رعايت دو نکته: دامنه ي ديد (فاصله ي ناظر از ساختمان) و دامنه ي زماني (طول مدت زماني که هر ساختمان به تجربه ي بصري در مي آيد) به طراحي تمام عناصر مي پرداختند و با ايجاد تضادهاي بصري، بالاخص در تزيينات ظريف نما، باعث افزايش غناي حسي شهروندان مي شدند.
حال مي توان به اين نکته رسيد که ما در گذشته ي شهرمان چه گنجينه ي غني و پر باري از هنر و معماري داشته ايم و به راحتي آن را کنار گذاشته و معماري غريب و ناآشنايي را جايگزين کرده ايم که به جز اغتشاش بصري و به هم ريختگي شهر با ارزش اصفهان هيچ دستاورد ديگري نداشته است و اين موضوع جاي بسي تامل براي همه ي طراحان و همه ي شهروندان و همه ي مسئولان ذي مدخل شهري دارد.
به سخن ديگر، طراحي که قصد روح بخشي به سيماي اصفهان را دارد، اگر از آجر، سفال، کاشي و نقوش هندسي و تقارن و ريتم و تکرار دست بردارد، چگونه قرابت ابداع خود را با شهر اصفهان به اثبات مي رساند؟ چرا که چنين طرحي اساساً فاقد تعلق مکاني خواهد بود.
تحليل و ارائه ي راهکارها
الف- عوامل موثر بر زيبايي و زشتي نماهاي شهري اصفهان به موارد کلي زير ارتباط مي يابد:
2- تفاوت زياد از نظر جنس مصالح با ساختمان هاي طرفين.
3- تفاوت زياد زمينه ي رنگ مصالح با ساختمان هاي طرفين.
4- تفاوت زياد از نظر ارتفاع کل ساختمان با ساختمان هاي طرفين (خط آسمان).
5- تفاوت هاي قابل مشاهده از نظر تراز خط افقي سقف ها و پنجره ها، با ساختمان هاي طرفين.
6- تفاوت در اندازه و شکل بالکن و پيش زدگي ها نسبت به ساختمان هاي مجاور.
7- تفاوت از نظر فرم هاي به کار گرفته شده در شکل پنجره ها و شکل درهاي ورودي
8- سطوح نما نشده در اطراف ساختمان
9- نبود فضاي سبز به منظور تلفيق ساختمان با نماهايي از طبيعت.
10- نبود ارتباط ميان ريشه و بوم معماري متعلق به اصفهان با اکثر نماهايي که ساخته شده است.
11- نبود تناسبات معقول و چشم نواز ميان ارتفاع و عرض نما، ارتفاع و عرض پنجره ها و ارتفاع و عرض کتيبه هاي تقسيم نما و ...
12- نبود تناسبات معقول و چشم نواز ميان تابلوهاي تبليغاتي و معرفي مشاغل و حرف، نصب شده روي ساختمان هايي که به خصوص در بر خيابان هاي اصلي تاثير زيادي در چهره ي نما دارند.
توضيح: معماري اصفهان از خاک است و نه از سنگ، رنگ اصفهان رنگ خاک است خاک به رنگ بژ و خاک به رنگ آخرا؛ و بقيه، هنر هنرمند اصفهاني است که روي آن نقش بسته است. آنچه جهان گردان را محو معماري اصفهان مي کند، اين است که معمار اصفهاني با اضافه کردن آب به خاک، گل ساخته و ديوار بنا کرده، گل را قالب زده و در آفتاب خشکانيده و با خشت ساختمان ساخته، خشت را با کمي دقت و حرارت بيش تر به آجر تبديل کرده و ساختماني مقاوم تر و زيباتر ايجاد کرده. آجر را با کمي دقت و حرارت بيش تر تبديل به سفال کرده و با آن، ظرايف معماري و اشکال نما را ايجاد کرده، سفال را با دقت و مهارت و کمي حرارت اضافه و امتزاج با رنگ هاي طبيعي به کاشي تبديل کرده و دنيايي از زيبايي را در بيرون و درون ساختمان ها به تصوير کشيده، اکنون ضرورت دارد از خود بپرسيم کجاست آن رنگ خاک و گل و آجر و سفال و کاشي؟ و کجا هستند آن هنرمنداني که خالق اين همه زيبايي و هنر بودند؟ چرا ما به معماري بومي خودمان، به رنگ هاي شهرمان و به مصالح با ارزش آن بي توجه شده ايم؟
کجاست آن هنرمندي که تناسبات طلايي را مي دانست؟ نسبت هاي ميان طول و عرض، ارتفاع و عرض، کتيبه ها، پنجره ها، هماهنگي و هارموني و سرانجام کاشي کاري هفت رنگ و ... و او که رموز کتيبه هاي مقرنس بالاي ورودي مسجد امام و اکثر مساجد و بناهاي با ارزش قديم را مي دانست؟
آيا بي مهري، بي توجهي، بي علاقگي و خلاصه جايگزين کردن فرهنگ هاي معماري غريب و ناآشنا و مصالحي نابرخوردار از هنر هنرمند اصفهاني باعث اين همه آشفتگي و زشتي نشده است؟!
آري، اما بايد گفت که بازگشت اين همه ارزش، فقط و فقط به شناخت و تصميم و ارائه و خواست مردم عزيز به خصوص طراحان محترم بستگي دارد.
ب- ما هر چه گزارش و مقاله و طرح هاي سيماي شهري تهيه کنيم تا زماني که شهروندان عزيز اصفهان و به خصوص طراحان اعتقاد راسخ پيدا نکنند، در عمل اجرا نخواهد شد.
طبق بخشنامه هاي جديد، در حال حاضر براي صدور پروانه ي ساختمان ارائه نماهاي با مقياس 1/50 براي بناهاي بر خيابان هاي اصلي شهر اجباري شده است و براي صدور پروانه، معاونان شهرسازي شهرداران مناطق نماها را کنترل مي کنند و موارد خاص را براي بررسي به معاونت شهرسازي و معماري مي فرستند تا پس از ارائه پيشنهادهاي اصلاحي به طراحان، بر اساس طرح مصوب تائيد شده. پروانه ي ساختمان صادر گردد. دليل تاکيد بر ارائه ي نقشه ي يك پنجاهم اين است که چون مقياس نقشه هاي متداول يک صدم است (يعني هر متر روي زمين، 1 سانتي متر روي نقشه مي گردد)، وضوح کافي ندارد. ولي در نقشه ي يک پنجاهم هر متر روي زمين يا روي سطح واقعي نما، بر روي نقشه تبديل به 2 سانتي متر مي شود و بنابراين نقشه واضح تر و شفاف تر شده و طراح مي تواند در آن ظرايف هنر خود را بيش تر نمايان د هد.
در کنترل اين نقشه هاي واضح تر غير از بحث هاي معمول ارتفاع مجاز يا پيش روي ساختمان و يا سايه اندازي روي حياط همسايه ها، موارد ديگري نيز بررسي مي شود:
1- بررسي نخست: آيا اين دستورالعمل که بيش تر جنس نما آجر باشد، عمل شده است يا نه؟
هدف از بررسي اين است که تصوير کلي ساختمان هاي شهر به سمت معماري بومي و اصيل شهر اصفهان سوق پيدا کند. متأسفانه در معماري امروز حتي اگر آجر به کار رود، چيزي به جز يک قالب يک شکل تکراري آن هم به رنگ مايل به زرد و نه رنگ بژ و اخرايي نخواهيم داشت و هنرهايي که قبلاً روي آجر پياده مي شد، به دست فراموشي سپرده شده اند و متاسفانه توجه طراحان هم به آن ها کم شده است.
اين هنرها عبارت بودند از کتيبه بندي ها، جرز بندي ها، ايجاد قوس هاي زيبا و يا اجراي هنري آجرچيني که با انواع برش هاي آجر، گونه هاي مختلف هره چيني، هفت و هشتي، سينه کبوتري و دهه ها شکل زيباي ديگر به وجود مي آمد و حالا نه تنها نقش و فرم و کتيبه و آجر برش خورده کم تر به کار مي رود، بلکه هيچ مهندسي براي پيش ساخته سازي و توليد انبوه آن ها همت کافي به خرج نداده است. اما علي رغم همه ي اين مسائل و مشکلات و کاستي ها، آيا ما نبايد به ارزش هاي معماري خودمان بر گرديم و هنرها و راز و رموز آن را دوباره احيا کنيم؟
2- بررسي دوم: وجود تناسبات است که دقيقاً به زيبايي نما بر مي گردد؛ چه در ابعاد کتيبه ها و چه پنجره ها و چه ورودي هاي ساختمان و چه سايه روشن هاي ايجاد شده در نما، ما سعي مي کنيم با طراحان به نحوي به توافق برسيم تا نتيجه ي بهتري براي سيماي شهر و زيبايي اصفهان داشته باشد.
3- بررسي سوم: خوانايي و هماهنگي با ساختمان هاي همسايگان عامل مهمي ست، و لازم است در عين زيباتر ساختن، از نظر ارتفاع و تراز سقف روي پارکينگ و ديگر ارتفاعات طبقات، حتي المقدور هماهنگي و هارموني مناسبي را با آن ها ايجاد کنيم.
4- بررسي چهارم: آيا متن يا زمينه ي رنگ اصفهان با اجراي نماي مذکور حاصل مي گردد يا نه؟ سعي مي کنيم با طرحان والر يا طيف رنگ بژ تا اخرايي را توافق کنيم.
5- بررسي پنجم: پيشنهادهايي در مورد فرم پنجره ها و استفاده از کتيبه هاي سفال يا کاشي کاري در محل هاي مناسب مي دهيم تا در صورت توافق بتوانيم تا حدي هنرهاي سفال و کاشي را که جزو معماري اصيل اصفهان بوده اند، احيا کنيم و رونقي به بازار کار هنرمندانش داده باشيم.
6- و سرانجام اين که در سال هاي اخير شهرداري اصفهان توان کارشناسي خود را بسيار تقويت کرده و در شرف تدوين ضوابط و دستورالعمل هايي است تا بتواند در عين رفاه شهروندان، شرايطي را فراهم کند که معماري و سيماي شهر را به سمت و سوي اصالت هاي معماري هدايت کند و محدوده هايي را براي ضوابط مربوط به آن ها تعريف نمايد.
ج- توضيح تحليلي بعضي از عوامل بند الف
1- فرم و شکل ظاهري
يک مثال ساده براي درک موضوع، نوع پوشش سقف است: بعضي ساختمان ها سقف شيب دار دارند. اين سقف ها مخصوص آب و هواي پر باران و يا پر برف است. مثلاً در شمال ايران شهرها و روستاها و حتي ساختمان هاي کلبه اي در جنگل ها، با استفاده از انواع مصالح اين شيب ها را به وجود مي آورند - از ورق هاي فلزي و آردواز و سفال و شادولاين گرفته تا پوست و شاخه ها و برگ درختان.
آيا ما مجاز هستيم در اصفهان که محلي کم باران است، سقف شيب دار ايجاد کنيم؟ با يک بررسي اجمالي در مي يابيم که اين فرم سقف نه به شکل ساختمان هاي قديمي ما تناسب دارد و نه با مصالح ما در شهر اصفهان، ما سقف غير همسطح اگر هم داشته ايم، سقف هاي گنبدي بلند يا خفته (روي بام هاي قديمي بوده و هنوز هم در ساختمان هاي قديمي و بازار و ... وجود دارد) بوده و در غير اين صورت پس از به کارگيري چوب، بيش تر ساختمان ها به جز دو يا سه مورد که آن هم در سيماي ظاهري مشخص نيست داراي سقف صاف وافقي بوده اند، چرا؟ چون باران و برف در اقليم اصفهان اندک است. حال اگر سقف شيب دار به کار ببريم، هر چه هم براي خودش زيبا باشد، به علت ناهماهنگي با ساختمان هاي ديگر زشت است و هارموني ندارد.
تفاوت در فرم ساختمان نه تنها در مثال سقف شيب دار مصداق مي يابد، بلکه در متقارن بودن و يا خنثا بودن نما نيز مشاهده مي گردد.
شايد به آساني نتوانيم يک سر در خانه ي شخصي يا بناي عمومي تاريخي و سنتي پيدا کنيم که حداقل در قسمت طرفين ورودي متقارن نباشد. در ساختمان هاي سنتي و به خصوص عمومي اگر نماي متقارن وجود نداشته باشد، حتماً ريتم و تکرار وجود دارد. مثلاً سي و سه پل حاوي تعدادي دهانه ي متفاوت در اندازه است که به طرز زيبايي تکرار شده اند. حال جاي سوال است که اگر قرار بود يکي از دهانه هاي همين پل از ريتم خارج شود و مثلاً بزرگتر شود، ايا مي توانست در نصفه ي سمت راست يا نصفه ي سمت چپ وجود داشته باشد و در آن صورت آيا به نظر اشتباهي پيش نيامده بود؟ در حالي که اگر همين دهانه ي بزرگ تر را در وسط طول پل قرار دهيم، چون طرفين متقارن مي گردد، نه تنها احساس اشتباهي پيش نمي آيد، بلکه کاملاً زيبا و منطقي مي شود (مشابه با پل خواجو) که البته در وسط کمي برجسته تر نيز شده است.
اکنون پس از گذشت سال ها، نماهايي داريم که هر پنجره اش يک اندازه است. ورودي هايي داريم که نسبت به دهانه کاملاً کج و به يک طرف کشيده شده است. برجستگي هايي در نما طراحي مي کنيم که هيچ کدام از قوانين گذشته ي ما را رعايت نکرده است؛ و آن را حتي در بافت تاريخي به استقلال سليقه ي طراح مستند مي کنيم و چنين به نظر مي رسد که معماري قاعده و قانون مشخص و محکمي ندارد! اما دريغ ...
2- بالکن
ميزان اين پيش آمدگي ها تابعي از عرض گذرهاست و معمولاً بر اساس ضوابط و قوانين طرح هاي تفصيلي عمل مي گردد.
البته اين پيش زدگي ها تا مقاديري نيز براي ارج نهادن به نماسازي ها و ايجاد برجستگي طرفين پنجره ها و جرزبندي هاي نماي ساختمان حتي در گذرهاي کم عرض نيز از نظر ضوابط مصوب طرح هاي تفصيلي مجاز شناخته شده اند که مي بايد براي افزايش زيبايي نما باتوجه به ضوابط و دستورالعمل هاي مصوب ذکر شده به کار گرفته شوند.
هنگامي که ما از فاصله ي معقولي به طور مستقيم به نماي ساختمان نگاه مي کنيم، معمولاً ميزان اين پيش آمدگي ها چندان قابل تشخيص نيستند؛ ولي دو عامل باعث مي شود بر زشتي يا زيبايي نما تاثير گذار شوند:
الف- سايه اي که در اثر تابش نور خورشيد به بالکن به پيش آمدگي ها، بر سطح نما ايجاد مي شود. اين سايه ها اگرچه هم رنگ هستند، مانند تابلوها و کتيبه ها نقش مهمي را در نماي ساختمان ايفا مي کنند.
ب- مشاهده ي ساختمان از کنار، مانند حرکت در يک کوچه با عرض متوسط و به خصوص در حالت پياده که انسان مي تواند بدنه ي ساختمان ها را با دقت بيش تري ملاحظه نمايد. در اين جا نيز تاثير وجود تفاوت در اندازه و شکل پيش زدگي ها در به هم ريختگي و اغتشاش و بي نظمي نما، بيش تر حس مي گردد و به همين دليل، طراحان بايد اين تفاوت ها را به حداقل ممکن برسانند.
چنان که قرار باشد مقدار پيش آمدگي در طراحي ساختمان جديدي تعيين گردد که مثلاً در کنار ساختمان موجودي 7-8 ساله قرار دارد و بر اساس ضوابط آن زمان، ساختمان قديمي بالکن نداشته و يا پيش زدگي کوچک تر و يا بزرگ تري نسبت به ضوابط فعلي دارد، ما انتظار داريم طراح خود را موظف بداند که اين هماهنگي را بين ساختمان جديد با ساختمان هاي هم جوار قديمي تر ايجاد کند چون ساليان دراز اين نماها در شهر باقي خواهد ماند و تاثير هماهنگي و يا عدم هماهنگي خود را بر چهره ي شهر ارائه خواهد نمود.
براي انجام اين هماهنگي بايد طراح قبلاً از ساختمان هاي دو طرف عکس تهيه نموده و به خصوص در زمان حاضر با وجود پيشرفت هاي علمي به خصوص در زمينه ي نرم افزارهاي کامپيوتري، نماي پيشنهادي خود را در کنار عکس هاي ساختمان هاي موجود قرار داده و سايه روشن ها را مشخص و هماهنگ نمايد و به طور مثال اگر سايه ساختمان هاي مجاور در ساعت خاصي از روز 30% سطح نماي آن ها را تشکيل مي دهد، نماي جديد نيز بايد تقريباً به همان اندازه روي سطح خودش سايه ايجاد کند و يا اگر بين دو ساختمان سايه ي اضافه اي به دليل اختلاف پيش زدگي ها به وجود مي آيد به نحوي و به صورت تدريجي پيش زدگي ها را به هم برساند تا يکپارچگي ايجاد گردد و از طراحي پيش زدگي هاي کنگره اي و لچکي که فضاهاي داخل ساختمان را تنظيم ولي نماي شهري را مخدوش و زشت مي کند جداً پرهيز نمايد.
توضيح: طراحان با طرح هاي متفاوتي که ارائه مي دهند به شهر خود لباس مي پوشانند و اگر خواستار مدل لباسي مبتني بر فرهنگ اصيل و با ارزش شهرشان (منظور معماري اصفهان است) هستند نمي توانند يقه و جيب و سرآستين و خط دوخت و دکمه هاي آن را از هر فرهنگي که خواستند انتخاب کنند و ضرورت دارد حتماً جنس پارچه، نوع و رنگ دکمه و رنگ نخ مصرفي از همان فرهنگ و همان سنت باشد و در غير اين صورت به خطا رفته اند.
3- توازن: توازن در طرحي و نصب تابلوهاي تبليغاتي (بند 12)
به هر حال ساختمان هاي واقع در برگذرهاي اصلي يا خصوصي هستند و يا عمومي، هر چه باشند بايستي دسته بندي شوند و هر دسته اي براي خودش تابلوي مخصوص داشته باشد.
ساختمان هاي بر خيابان يا گذرهاي اصلي، يا تجاري و مطب و دفتر کار يا بانک و قرض الحسنه و فروشگاه هاي تعاوني و يا کتابخانه و مدرسه و ورزشگاه و آموزشگاه و شعبه اي از دانشگاه يا اداره، ارگان و يا سازمان يا هتل و مهمانسرا و ... هستند.
به علاوه تابلوهاي آزاد تبليغاتي و اطلاع رساني نيز در سطح شهر داريم که روي پايه ها و ستونگ ها و بنرها و از اين قبيل نصب شده اند.
علاوه بر آن تابلوهاي راهنمايي و رانندنگي نيز وجود دارد که به اشکال مختلف حتي از بالاي محل عبور اتومبيل در خيابان گرفته تا کناره ها و نبش چهارراه ها نصب شده و همگي هم نياز ضروري شهر هستند.
اکنون به عنوان مثال تصور کنيم، اگر خيابان هاي شهر ما نوعي دسته بندي داشتند و ما مي توانستيم يک خيابان را به حرفه هاي خاصي تخصيص دهيم، به راحتي مي توانستيم براي آن ها هارموني شکلي از نظر اندازه ي ساختمان ها، شکل ورودي ها و همين طور تابلوگذاري با قابليت برنامه ريزي بيش تري ايجاد کنيم و در خصوص زمينه ي رنگ، ابعاد تابلوها و طريقه ي قرار گرفتن روي ديوارها برنامه ريزي بهتري انجام دهيم حتي مي توانستيم در مورد نوعي خطي که روي تابلو نوشته مي شود هم برنامه ريزي کنيم.
به عنوان مثال در شهر پاريس در کشور فرانسه تابلوي داروخانه هاي شبانه روزي حتماً بايد عمود بر ساختمان باشد و رنگ نئون آن به صورت ويژه و انحصاري تعريف شده و از فاصله ي خاصي قابل تشخيص باشد و ابعاد ويژه اي هم دارد. پس ضرورتاً ما بايد به سمت دسته بندي مشاغل برويم.
اگر به تابلوهاي مغازه ها به خصوص سر چهارراه ها دقت کنيم خطوط برخي از آن ها آن قدر درشت و ابعادشان به قدري بزرگ است که از فاصله ي پانصدمتري هم مشخص هستند اين نشان مي دهد که مشاغل مختلف از طريق تابلوهايشان با هم رقابت مي کنند و نه از طريق عملکردشان به علاوه نشان مي دهد که بعضي واحدهاي تجاري با نصب تابلوهاي بزرگ که در مقياس چهار راه نيست و بيش تر به يک تابلوي بين راهي يا برون شهري شبيه شده است حقوق مردم شهر را براي خودشان تصاحب کرده اند.
قطعاً اندازه ي تابلوها و طريقه ي نصب و رنگ زمينه ي آن ها بايد متناسب با موقعيت قرار گيري در شهر، نوع شغل، ارتفاع قرارگيري و ... تنظيم گردد.
در مورد تابلوها دفتر زيباسازي شهرداري اصفهان ضوابطي را تدوين کرده و به تصويب شوراي محترم اسلامي شهر اصفهان رسانده و لازم است طراحان محترم ضمن مطالعه ي دقيق و عميق آن ها علاوه بر بهره برداري، نظرات و پيشنهادات خود را اعلام کنند تا بتوان آنها را تکميل تر و کارآمدتر نمود.
نتيجه گيري
2. مصرف آجر به رنگ بژ و نوسان رنگ اخري، طرح هاي جديد را به قديم پيوندي هارمونيک مي زند.
3. رعايت خطوط تراز سقف ها و پنجره ها (با تاکيد بر اولين سقف نسبت به کف زمين (بالکن) و آخرين سقف (خط آسمان) بسيار اهميت دارد.
4. فرم پنجره ها و کتيبه ها و رعايت تناسبات طلايي در تقسيم بندي نما بسيار اهميت دارد.
5. هماهنگي در سايه هاي ايجاد شده با ساختمان هاي همجوار بسيار اهميت دارد و بايستي از طريق ارائه ي عکس بررسي گردد.
6. هماهنگي در شکل و ميزان پيش زدگي ساختمان هاي هم جوار و هم نواخت کردن اين پيش زدگي ها بسيار اهميت دارد.
7. در طراحي نماها بايستي از قدرت زيباسازي تقارن و يا ريتم و تکرار بهره جويي نمود.
8. در طراحي ورودي ساختمان ها اصول تقارن و زيبايي و تناسب تا حد ممکن رعايت گردد.
9. براي تابلوهاي شهري با در نظر گرفتن دسته بندي انواع حرف و با توجه به عرض گذرهاي اصلي و ارتفاع ساختمان ها و نيز با رعايت زمينه هاي رنگ استاندارد، تعريف مشخص و ضوابط محکمي اعمال گردد.
10. از ايجاد فرم هاي نامتجانس با معماري بومي اصفهان جداً خودداري شود.
11. از هنرهاي بومي اصفهان شامل مدل هاي آجرکاري، کاربرد سفال و کاشي و نقوش هندسي به خصوص در نماي ساختمان ها ضمن توجه ويژه به توليد انبوه و پيش ساخته سازي که موجب کاهش قيمت مي گردد حمايت نموده و کاربرد آن ها ترويج شود.
در خاتمه از مديران ارشد و مياني، کارشناسان محترم، اساتيد محترم، طراحان محترم و ارزشمند اصفهان و کليه ي صاحب نظران ذي ربط خواهشمنديم ضمن اعلام نظر و ارائه ي پيشنهاد،نقصان ها و کاستي ها را بر ما ببخشند.
پي نوشت:
1- دفتر برنامه ريزي، طراحي و توسعه ي شهري.