تصویر هفت آسمان در قرآن و «تمام نهج البلاغه» (4)

راویان هیچ اطلاعی از وضع آسمانها، مطابق هیئت جدید، نداشتند - وبلکه بسیاری از آنها از هیئت بطلمیوسی هم بی خبر بودن
پنجشنبه، 20 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تصویر هفت آسمان در قرآن و «تمام نهج البلاغه» (4)

تصویر هفت آسمان در قرآن و «تمام نهج البلاغه» (4)

 
4. 3 . آسمانهای هفت گانه در روایات دیگر امامان
در متون روایی وتفسیری و در ذیل آیات مربوط به آسمانها روایات فراوانی وارد شده؛ مثلاً مفسران در ذیل آیه 7 سوره ذاریات (والسماء ذات الحبک)، با عنایت به روایات و در توجیه آیه، چنین گفته اند:

الف) سوگند به آسمانها، که در آن راههای نیکوست وراههای آن در مثل به طرقی می ماند که روی ریگ یا آب صاف کشیده ومانند حلقه های زره به هم پیوسته شده باشد.

ب) مقصود از حبک راه سیر ستارگان است (کاشانی، 1377، ج9، ص29).

ج) از امیر المؤمنین (ع) سؤال شد حبک به چه معناست. حضرت فرمود: الحسن والزینه.
علی بن ابراهیم از پدر خود چنین روایت کرده که حسین بن خالد گفت: از علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) پرسیدم: معنی الحبک در قوله تعالی، والسماء ذات الحبک چیست؟ فرمود: محبوکه الی الارض (یعنی بر زمین محکم و استوار گردیده) وانگشتان خود را مثل شبکه درهم داخل گردانید که نشان دهد آسمان و زمین چگونه داخل هم است.

حسین بن خالد گوید گفتم: چگونه چنین است در صورتی که حق سبحانه فرموده: رفع السماوات بغیر عمد؟ پاسخ داد که حق تعالی فرموده بغیر عمد ترونها یعنی ستونها هست، لکن دیده نمی شود راوی گوید گفتم فدای تو شوم این مطلب را توضیح فرما. حضرت دست چپ خود را پهن کرد ودست راست خود را ماند قبه بر بالای آن نهاد وفرمود دست چپ مانند زمین دنیاست ودست راست مانند قبه بالای آن است وهمین طور است زمین دوم بر بالای آسمان دنیا وآسمان دوم بر بالای آن و زمین سوم بر بالای آسمان دوم وآسمان وسوم بر بالای آن وبه همین ترتیب هر آسمان و زمینی تا آسمان هفت وعرش الهی بالای آسمان هفتم است وهمین است معنی قوله تعالی خلق سبع سماوات ومن الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن (طلاق، آیه 12) تا آخر حدیث (علی بن ابراهیم، بی تا ، ص 646؛ بانوی اصفهانی ، 1361، ج13، ص306؛ حویزی، بی تا، ج5، ص 366؛ جوادی آملی، همان، ج2، ص616)
.

اکنون متن حدیث را از تفسیر نورالثقلین نقل می کنیم:
فی تفسیر علی بن ابراهیم حدثنی ابی عن الحسین بن خالد عن ابی الحسن الرضا علیه السلام قال: قلت له اخبرنی عن قول الله : والسماء ذات الحبک فقال: هی محبوکه الی الارض و شبک بین اصابعه . فقلت: کیف یکون محبوکه الی الارض والله یقول: رفع السماوات بغیر عمد ترونها [رعد، 2]

فقال: سبحان الله ! الیس الله یقول: بغیر عمد ترونها فقلت: بلی. فقال: فثم عمد ولکن لا ترونها. قلت: کیف یکون محبوکه ذلک جعلنی الله فداک؟ قال: فبسط کفه الیسری ثم وقع الیمنی علیها فقال هذه الارض الدنیا والسماء علیها فوقها قبه، والارض الثانیه فوق السماء الدنیه،و السماء الثانیه فوقها قبه، والارض الثالثه فوق السماءالثانیه و السماء الثالثه فوقها قبه،و الارض الرابعه فوق السماء الثالثه والسماء الرابعه فوق قبه ، والارض الخامسه فوق السماء الرابعه والسماء الخامسه فوقها قبه، والارض السادسه فوق السماء الخامسه والسماء السادسه فوقها قبه، والارض السابعه فوق السماء السادسه والسماء فوقها قبه، وعرش الرحمن تبارک وتعالی فوق السماء السابعه وهو قول الله: الذی خلق سبع سماوات ومن الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن [طلاق، آیه 12] فاما صاحب الامر فهو رسول الله صلی الله علیه وآله و الوصی بعد رسول الله قائم علی وجه الارض فانما یتنزل الامر الیه من فوق السماء بین السموات والارضین ، قلت: تحتنا [الا ارض واحد؟ فقال: فما تحتنا] الا ارض واحده و ان الست لهی فوقنا (حویزی، همان، ج5، ص 366).

از امام جعفر صادق (ع) هم نقل شده که فرموده:
ان الله عز وجل اثنی عشر الف عالم کل عالم منهم اکبر من سبع سماوات وسبع ارضین ما یری عالم منهم ان الله عز وجل عالما غیر هم (از برای حق تعالی دوازده هزار عالم است که هر عالمی بزرگ تر از هفت آسمان و هفت زمین است. هیچ عالمی از آن عوالم تصور نمی کند خدای تعالی را عالمی سوای آنها بوده باشد).

از این دو خبر واخبار بسیاری که از معصومان (علیهم السلام) نقل شده دو مطلب را می توان استخراج کرد:
اول) بزرگی قدرت وعظمت فیاض مطلق ومحدود نبودن عوالم به همین عالمی که ما می بینیم، زیرا دراین دو حدیث آمده که هر عالمی بزرگ تر از هفت آسمان وهفت زمین است.
دوم) از حدیث اول می توان استفاده کرد وآسمانها را مثل حلقه های زنجیری دانست که با اینکه به هم پیوستگی دارند از هم بازند و آن گونه نیست که علمای هیئت قدیم اظهار می کردند. آنان طبقات آسمان را به پرده های پیاز که به هم چسبیده (محدب هر یک متصل به مقعر دیگری) تشبیه می کردند و ، در پی این اصل غلط، منکر معراج جسمانی حضرت رسول (ص) بودند. نظر به اینکه خرق والتیام در افلاک ممکن نیست، چنین گمان می کردند که به علت چسبیده بودن طبقات آسمانها در عروج پیغمبر به آسمان لازم است آسمانها از یکدیگر جدا شوند وچنین امری را محال می دانستند.

از امام جعفر صادق (ع) نقل شده که فرمود (بحرانی ، 1416، ج1، ص 108):
ان من وراء شمسکم هذا اربعین عین شمس فیها خلق کثیر وان من وراء عین قمر کم هذه اربعین قمرا فیها خلق کثیر لا یدرون ان الله تعالی خلق آدم (ع) ام لم یخلقه (پس از خورشید شما، چهل چشمه خورشید است که در آنها مخلوق بسیارند و پس از ماه شما چهل ماه است و ندانند که خدای تعالی آدم را آفریده یا نه).

از این روایت نیز کثرت ومحدود نبودن عالم، به آنچه علمای هیئت قدیم محدود می کردند، معلوم می شود . به همین ترتیب، کشفیات جدید حاکی است که آسمانها و زمین وکرات وستارگان از هم بازند وبه هم نچسبیده اند. آیات قرآن واحادیث و برخی از آنچه اولیای الهی از راه سر وباطن و وحی می دانسته اند مطابق است با آنچه علمای جدید، بعد از زحمات بسیار از راه تجربه وتجزیه و وسایل وتجهیزات بسیار اندک، فهمیده اند.


حدیث زینب عطاره (عطر فروش) هم اینجا چندان بی ربط به موضوع نیست، که پیامبر به او درباره آفرینش آسمانها وزمین چنین فرمود:
ان هذه الارض بمن علیها عند التی تحتها کحلقه ملقاه فی فلاه قی وهاتان بمن فیهما ومن علیهما عند التی تحتها کحلقه ملقاه فی فلاه قی والثالثه حتی انتهی الی السابعه وتلا هذه الایه خلق سبع سماوات ومن الارض مثلهن والسبع الارضین بمن فیهن و من علیهن علی ظهر الدیک کحلقه ملقاه فی فلاه قی والدیک له جناحان جناح فی المشرق و جناح فی المغرب ورجلاه فی التخوم والسبع والدیک بمن فیه و من علیه علی الصخره کحلقه ملقاه فی فلاه قی والصخره بمن فیها ومن علیها علی ظهر الحوت کحلقه ملقاه فی فلاه قی والسبع والدیک والصخره و الحوت بمن فیه ومن علیه علی البحر المظلم علی الهواء الذاهب کحلقه ملقاه فی فلاه قی والسبع والدیک و الصخره والحوت والبحر المظلم والهواء علی الثری کحلقه ملقاه فی فلاه قی ثم تلا هذه الایه - له ما فی السماوات وما فی الارض وما بینهما وما تحت الثری - ثم انقطع الخبر عند الثری والسبع والدیک والصخره والحوت والبحر المظلم والهواء والثری بمن فیه ومن علیه عند السماء الاولی کحلقه فی فلاه قی وهذا کله و سماء الدنیا بمن علیها ومن فیها عند التی فوقها کحلقه فی فلاه قی وهاتان السماء ان ومن فیهما و من علیهما عند التی فوقهما کحلقه فی فلاه قی وهذه الثلاث بمن فیهن و من علیهن عند الرابعه کحلقه فی فلاه قی حتی انتهی الی السابعه وهن ومن فیهن ومن علیهن عند البحر المکفوف عن اهل الارض کحلقه فی فلاه قی وهذه السبع والبحر المکفوف عند جبال البرد کحلقه فی فلاه قی وتلا هذه الایه - وینزل من السماء من جبال فیها من برد - وهذه السبع والبحر المکفوف وجبال البرد عند الهواء الذی تحار فیه القلوب کحلقه فی فلاه قی وهذه السبع والبحر المکفوف وجبال البرد والهواء عند حجب النور کحلقه فی فلاه قی وهذه السبع والبحر المکفوف وجبال البرد والهواء و حجب النور عند الکرسی کحلقه فی فلاه قی و ثم تلا هذه الایه - وسع کرسیه السماوات والارض ولا یوده حفظهما وهو العلی العظیم - وهذه السبع والبحر المکفوف وجبال البرد والهواء و حجب النور والکرسی عند العرش کحلقه فی فلاه قی وتلا هذه الایه - الرحمن علی العرش استوی



(همانا این زمین وهر چه در آن است در برابر آن (زمینی) که در زیر آن قرار دارد (مقصود ستارگان و کواکبی است که گاهی بالای سر ماست وگاهی زیر سیاره زمین قرار می گیرد) مانند حلقه ای (کوچک) است که در بیابان (بی سر وته و) پهناوری افتاده باشد و آن دو با هم و هر چه بر آنهاست در برابر آنچه در زیر آن دو قرار گرفته چون حلقه ای است که در بیابان تهی و پهناوری افتاده، وسومی نیز (این چنین است) تابرسد به هفتمین زمین (نسبت به هر کدام به آن دیگری مانند همان حلقه است که در بیابان تهی وپهناوری افتاده باشد) وآیه 12 سوره طلاق را شاهد آورد: الله الذی خلق سبع سماوات ومن الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله علی کل شیء قدیر وان الله قد احاط بکل شی ء علما (خدایی که هفت آسمان وزمینها نیز مانند آن آفرید...) وهفت زمین با آنچه بر آن است که بر پشت خروس است چون حلقه ای است که در بیابان تهی وپهناوری افتاده باشد، وخروس دو بال دارد، بالی در مشرق و بالی در مغرب ودو پایش در آخرین حد از عمق است، وهفت زمین با خروس و آنچه در آن است وبر آن قرار دارد روی صخره (سنگ) چون حلقه ای است که در بیابان تهی وپهناوری افتاده باشد، وصخره با آنچه در آن است وبر آن است برپشت ماهی چون حلقه ای است که در بیابان تهی وپهناوری افتاده باشد، وهفت زمین وخروس وصخره وماهی با هر چه در آن است و هر چه بر آن قرار دارد روی دریای تاریک چون حلقه ای است که در بیابان تهی وپهناوری افتاده باشد وهفت زمین با خروس و صخره وماهی و دریای تاریک روی هوای روان چون حلقه ای دربیابانی تهی وپهناور. وهفت زمین با خروس وصخره وماهی و دریای تاریک وهوا روی ثری چون حلقه است در بیابانی تهی وپهناور.


سپس آیه 6 سوره طه را خواند: له ما فی السماوات وما فی الارض وما بینهما وما تحت الثری (از آن اوست آنچه در آسمانهاست وآنچه در زمین است وآنچه بین آن دو وجود دارد وآنچه در زیر ثری است) . وخبر و آگاهی بشر درهمان ثری منقطع است.هفت زمین وخروس وصخره وماهی و دریای تاریک هوا وثری دربرابر آسمان اول مانند حلقه ای است ودر آن است، در برابر آسمانی که بالای آن است، چون حلقه ای است در بیابانی تهی وپهناور، و این دو آسمان و آنچه در آنها و بر انهاست،در برابر اسمانی که بالای ان دو است چون حلقه ای است در بیابانی تهی و پهناور،و این سه اسمان و انچه در ان است وبر آن قرار دارد، دربرابر آسمان چهارم، چون حلقه ای است در بیابانی تهی و پهناور، وبه همین ترتیب، تا برسد به آسمان هفتم.

این هفت آسمان با آنچه در آن است وبر آنهاست ، دربرابر دریایی که از زمینیان پنهان است، چون حلقه ای است در بیابانی تهی وپهناور و همه این هفت آسمان ودریای پنهان، دربرابر کوههای تگرگ، چون حلقه ای است در بیابانی تهی و پهناور. آنگاه آیه 43 سوره نور را خواند ... ینزل من السماء من جبال منها من برد... (...فرو فرستد از آسمان از کوههایی که در آن است تگرگ..).

واین هفت آسمان ودریای پنهان وکوههای تگرگ، دربرابر آن هوایی که دلها در آن سرگردان اند، چون حلقه ای است در دریایی تهی وپهناور، و این هفت آسمان و دریای پهناور وکوههای تگرگ وهوا، در برابر پرده های نور چون حلقه ای است در بیابانی تهی و پهناور، واین هفت آسمان و دریای پنهان وکوههای تگرگ وهوا وپرده های نور، در برابر کرسی، چون حلقه ای است در بیابانی تهی وپهناور، سپس آیه 255 سوره بقره را خواند:... وسع کرسیه السماوات والارض، ولا یوده حفظهما وهو العلی العظیم ( ... وکرسی او آسمانها وزمین را فرا گیرد ونگه داشتن آن بر او سنگینی نکند که اوست والا وبزرگ). واین هفت آسمان ودریای پنهان وکوههای تگرک وهوا و پرده های نور و کرسی، دربرابر عرش، چون حلقه ای است در بیابانی تهی وپهناور، و آیه 5 سوره طه را خواند: الرحمن علی العرش استوی
(خدای رحمان بر عرش استوار است؛ کلینی ، همان، ج8، ص 155).

در روایت اخیر و نظایر آن باید به این نکته توجه داشت:
1. درزمان رسول خدا(ص) وائمه اطهار(ع) ، مردم از کرویت زمین و بقیه آنچه در علم هیئت جدید از فضا وستارگان وافلاک کشف شده هیچ گونه اطلاعی نداشتند وغالباً مردمانی جاهل وعامی بودند. دانشمندان آن زمان نیز بیش از آنچه بطلمیوس کشف کرده بود نمی دانستند، یعنی افلاک را اجسامی بلورین وسخت می پنداشتند که نمی توان آنها را به پیوست یا شکافت، وخورشید وماه و دیگر ستارگان را نیز همچون گل میخهایی چسبیده به این افلاک می دانستند ومعتقد بودند که دستگاه آسمان از نه فلک تشکیل شده که مانند ورقه های پیاز روی هم قرار دارند کشفیات جدید بر اساس این عقاید را ویران ساخت وبلکه آن را مسخره دانشمندان جهان کرد.

با توجه به آنچه گفته شد ، احتمال قوی می رود که (بر فرض صحت این گونه احادیث وصدور آنها از پیامبر عالی قدر اسلام وائمه اطهار (علیهم السلام) آنان، برای نزدیک ساختن این گونه مطالب علمی واطلاع از وضع آسمانها به ذهن مردم عامی آن زمان، حقایقی را در قالب این گونه الفاظ وعبارات ریخته واز باب تشبیه معقول به محسوس برای هر یک از این افلاک وعوالم نامی مانند خروس و صخره و دریای تاریک و هوای روان و غیر آنها قرار داده اند، که با توجه به موقعیت آنها، بی شباهت هم نیست وبین اسم ومسمی تناسبی هم وجود دارد، چنانچه درحدیث (... زمین روی شاخ گاه است این مطلب آمده ومرحوم علامه شهرستانی درکتاب الهیئه والاسلام در آن تحقیقی کرده است .اگرائمه (علیهم السلام) می خواستند حقایق مربوط به ساختمان آسمانها را صریح بگویند، آن مردمان باور نمی کردند ونسبت دروغ وامثال آن به ساحت مبارک آنان می دادند.

2. چنانچه گفته شد، راویان هیچ اطلاعی از وضع آسمانها، مطابق هیئت جدید، نداشتند - وبلکه بسیاری از آنها از هیئت بطلمیوسی هم بی خبر بودند. از این رو، به نظر یکی از استادان در حاشیه برشرح ملا صالح «معلوم نیست آنها توانسته باشند تمام الفاظ وعباراتی را که معصوم املا می فرمود با تمام خصوصیات وریزه کاریهایش ضبط کرده ونقل کرده باشند وبسا می شود جملات را هنگام نقل پس و پیش یا برخی را اشتباه نقل کرده باشند، یا آنها را که شنیده ونوشته انداین اشتباه را کرده باشند». و اصل خطا نکردن راوی (اگر درجای خودش صحیح باشد) دراین گونه موارد صدق نمی کند. البته اینها همه پس از آن است که ما در صدور اصل حدیث از معصوم (علیه السلام) تردید نداشته باشیم وروایت از نظر سند معتبر باشد، که تصادفاً هیچ یک از این دو حدیث بهره ای از آن ندارند. مجلسی (1363) درمراه العقول در ذیل این حدیث گوید: « مجهول است»، ودر ذیل حدیث اصبغ گوید: « حسن است ولی درآن شائبه ارسال وجود دارد چون روایت کنانی از اصبغ بدون واسطه بعید است» (کلینی، همان ، ج1، ص 227).


نویسنده : حجه اللاسلام والمسلمین دکتر سید علی رضا احمد حجازی(1)


پی‌نوشت‌ها:
1- استادیار وعضو هیئت علمی دانشگاه قم واستاد جامعه المصطفی العالمیه.Sa.hejazi@yahoo.com


منبع: نشریه النهج شماره 27و 28

ادامه دارد...



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط