مرحله ی دوم. دوره ی تصریح (نیمه ی اول قرن دوم هجری)
1.غیبت در کلام امام باقر(ع)
إبراهیم ابن عمر الیمانی،(1) أبوبصیر (هفت روایت)،(2) أبوجارود (دو روایت)، (3) ام هانی (سه روایت)، (4) جابر،(5) زرارة (سه روایت)، (6) عبدالمک بن أعین(7) ومحمد بن مسلم الثقفی(8) ومعروف بن خربوذ.(9)
غیر از ام هانی - که ناشناخته است - بقیه افراد از بزرگان ومعتمدان امام باقر وشیعه هستند. چهار نفر از ایشان درشمار گروه اول از اصحاب اجماع هستند. البته زیاد بن منذر ابوالجارود نیز درامامی بودن وزیدی بودنش تردید است، ولی می توان وثاقت وملازمتش با امام باقر را پذیرفت.هر چند ام هانی وبعضی از اسامی سند روایتش ناشناخته اند، اما به نظر می رسد که کلینی وصدوق روایت او را به عنوان دلیل نیاورده اند، بلکه به دید مؤید به آن نگریسته اند؛ چه این که روایات دیگری را در ابواب مربوط با اسناد معتبر گزارش کرده اند.
گذشته از روایات ام هانی، دیگر گزارش های متعدد فوق اطمینان به صدور را همراه دارد، اما قراین مختلف، بیانگر آن است که از جهت کمی، این گونه روایات درمحافل فوق العاده خاص وبرای خواص بیان شده است. ودلیل متقنی از بیان عمومی مباحث غیبت در دست نیست.
بررسی محتوایی
گاهی نیز امام پنجم با عنوان «غلام: جوان»، (10) «صاحب هذا الامر»(11) ویا «مهدی» (12) از ایشان یاد می کنند.
2. مفاد روایات گویای حقایقی از غیبت است واین نخستین باری است که اهل بیت به زوایای گوناگونی از غیبت می پردازند؛ مثلاً در روایت امام باقر وجود وحتمیت غیبت وهمراهی آن با سرگردانی وحیرت شیعیان بیان شده است(13) وگفته شده که قیام به یقین، پس از غیبت خواهد بود، (14) وقائم دوغیبت پیش رو دارد.(15) وحتی به سال غیبت نیز اشاره شده است. (16) همچنین، از چرایی غیبت نیز امام سخن گفته اند.(17)
3.به نظر می رسد که درمیان این روایات ظهوروقیام نزدیک جلوه داده شده است، به گونه ای که امام به مخاطبان خود می گوید: «إن أدرکت زمانه قرت عینک».(18) «إذا سمعتم به فأتوه ولو حبوا علی الثلج»، (19) «یا طوبی لک إن أدرکتیه، ویا طوبی لمن أدرکه».(20) هر چند می توان احتمال داد که شیوه سخن گفتن، چنین اقتضایی داشته است وضرورتاً تلازمی با زمان قیام ندارد.
4. دریکی از روایات امام باقر آمده است که «صاحب هذا الامر» دارای سننی از پیامبران است؛ سنت به ارث برده او از یوسف «السجن والغیبة»(21)است.آوردن عبارت «سجن»، با تمام روایات مشابه، حتی از امام باقر، سازگار نیست . دواحتمال قابل تأمل است؛ اول آن که در سند این روایت، نام دوتن از واقفیان دیده می شود: «حسن به علی بن أبی حمزة از رؤسا وبزرگان واقفی» و«عبد الله بن جبلة». بعید نیست آنان برای اثبات قائم بودن امام کاظم از مسأله ی زندان ایشان سوء استفاده کرده باشند و روایات را این گونه تحریف کرده باشند.احتمال دوم، آن است که تصحیف رخ داده است وعبارت «الحیرة» تبدیل به «السجن» شده باشد. مؤید این نکته، روایات مشابه است، بویژه آن که بعضی از آنها را همین راوی (ابو بصیر) از امام باقر (ع) روایت کرده است:
و روی أبوبصیر، عن أبی جعفر(ع) قال: فی القائم شبه من یوسف، قلت: وما هو؟ قال: الحیرة والغیبة.(22)
اکنون متن کامل یکی از روایات امام باقر (ع) را می خوانیم:
زراره گوید از امام باقر شنیدم که می فرمود: برای قائم غیبتی است، پیش از آن که ظهور کند. پرسیدم که دلیل غیبتش چیست؟ فرمود: می هراسد -وبه شکمش اشاره کرد -زراره گفت: مقصود، کشتن است.(23)
بنابرآنچه گذشت، تردیدی نیست که بحث غیبت درعصر امام باقر مطرح شده است، ولی باید توجه داشت که این آغازین بیانات امامان دراین باره باخواص جامعه شیعی است.دانشمندان شیعه نیز هنوز تصوری درست از غیبت نداشتند واین بسیار طبیعی است؛ چرا که تا عصر امام باقر هیچ زمانی نبوده که شیعیان از ارتباط با امام به طور کامل محروم باشند. از این رو، لذا اگر کسانی همچون زراره نیز از هضم مسأله ی غیبت در آغاز آگاهی از آن، متعجب می شوند، ایرادی برآنها نیست.(24)
2. غیبت در کلام صادق آل محمد(ع)
بی تردید، شرایط سیاسی این دوران تأثیر مستقیمی درگسترش این مباحث داشته است؛ چه این که نازعات موجود بین عباسیان وامویان سبب شده بود شیعیان درناملایمات پیش آمده انتظار قیام قائم را در میان آل محمد داشته باشند.ودرمواردی هم از امام صادق درخواست قیام می کنند.گذشته از مردم کوفه- که دراین دوران ، بسیاری از شیعیان آن، در ارادت به اهل بیت زبانزد هستند، حتی شیعیان خراسان نیز - که در دوردست ترین مکان های بلاد اسلامی به سر می برند- بی صبرانه درانتظار قیام قائم هستند.(25)
درچنین فضایی باید امام، شیعیان را از غیبت پیش از قیام آگاه کند وبه آنان بگوید که غیبت قائم حتمی است وعلائمی دیگر از قائم را هویدا سازد. درروایاتی با عبارت «لابد» از وقوع غیبت یاد شده که به نظر می رسد به همین منظور است.(26)
بررسی سندی
أبوبصیر، (27) إسحاق بن عمار، (28) حازم بن حبیب،(29) حماد بن عبدالکریم الجلاب، (30) حمیری، (31) زرارة بن أعین ، (32) زید الشحام، (33) سدیر الصیرفی، (34) صفوان بن مهران، (35) عبدالاعلی مولی آل سام، (36) عبدالرحمن بن سیابة، (37) عبدالله بن أبی یعفور، (38) عبدالله بن الفضل الهاشمی، (39) عبدالله بن سنا، (40) عبید بن زرارة، (41) علی بن عمر بن علی بن الحسین، (42) محمد بن مسلم الثقفی، (43) مسعدة بن صدقة، (44) مفضل بن عمر، (45) هشام بن الحکم، (46) یحیی بن أبی القاسم، (47) ویمان التمار.(48)
درمیان این راویان، زرارة بن أعین ومفضل بن عمر وپس از این دو، ابو بصیر بیشترین حدیث غیبت را از امام صادق نقل کرده اند.
سه راوی نیز به صورت مشترک، از صادقین(ع) روایات غیبت را گزارش کرده اند که عبارت اند از: أبوبصیر، زرارة ومحمد بن مسلم ثقفی.شاید همین اشتراک ها سبب شده بعضی از روایات - که از جهت متنی یکی است- در نقلی به امام باقر ودر نقل دیگر به امام صادق نسبت داده شود؛ به عنوان نمونه به این متن توجه کنید:
...عن ابنی بُکیر، عَن زُرَارَةَ قالَ: سَمِعتُ أبا عَبدِاللهِ(ع) یقُولُ: إنَّ لِلقَائِمِ غَیبَةً قَبلَ أن یقُومَ إنَّهُ یخَافُ وَأومَاً بِیدِهِ إِلَی بَطنِهِ یعنِی القَتل؛ (49)
زراره گوید: شنیدم می فرمود: به راستی قائم(عج) پیش از آن که قیام کند، غیبتی دارد؛ زیرا برجان خود می ترسد وبا دستش اشاره به شکمش کرد، یعنی از کشتن.
متن حدیث فوق در حدود نُه بار از زراره با اسناد مختلف، درکتاب های گوناگون نقل شده است.(50) تعدد نقل یک متن واحد قابل بررسی است. مطلب آخر، این که در اسناد روایات امام صادق در مسأله ی غیبت، تعداد قابل توجهی از اسناد صحیح ویا موثق هستند؛ به گونه ای که یقین به صدور حاصل گردیده وافزون برآن، خواننده اطمینان می کند که بنای امام آن بوده که مباحث غیبت را پررنگ تر از گذشته بیان نماید.
موضوعا ت روایات
موضوعات اصلی در روایات آن امام را می توان در موضوعات زیر مشاهده کرد:
1. وقوع یقینی غیبت،(51)
2. اوصاف غیبت:( مانند طولانی بودن دوران غیبت ،(52) دوگانه بودن آن، (53) عدم دستیابی به امام، (54) حیرت وگرفتاری های شیعه د رعصر غیبت)،(55)
3. بن مایه های غیبت در ادیان پیشین، (56)
4. چرایی غیبت. (57)
درنگی در روایات امام ششم
- روایات مربوط به غیبت از اجداد امام صادق در دست، حداقل، خواص بوده است؛ چه این که حمیری به امام می گوید: «فقلت له: یا ابن رسول الله! قد روی لنا أخبار عن آبائک فی الغیبة وصحة کونها، فأخبرنی بمن تقع».(61)
بنابراین، حمیری رخداد غیبت را مسلّم دانسته و تنها می پرسد که: (فأخبرنی بمن تقع؟)
- به نظر می رسد که از مهم ترین مأموریت های امام، آماده سازی شیعه برای غیبت بوده است؛ چه این که امام برای نیل به این هدف بزرگ، از فرصت ها به خوبی بهره برداری کرده اند؛ مثلاً امام نظرش به کوه رضوی می افتد، به یارِ همراه خودعبدالاعلی مولی آل سام می فرماید:
تری هذا الجبل هذا جبل یدعی رضوی من جبال فارس أحبنا فنقله الله إلینا،أما إن فیه کل شجرة مطعم،ونعم أمان للخائف مرتین.أما إنّ لصاحب هذا الامر فیه غیبتین، واحدة قصیرة، والاخری طویلة.(62)
- بیان غیبت در جلسات عمومی واقع درمنزل امام- که ظاهراً باید فقط شیعیان ویژه ای بوده باشند- از نکات ویژه در روایات امام صادق است که پیش تر سابقه نداشته است.گزارشی را مفضل نقل می کند که درابتدای آن آمده است: « کنت عند أبی عبدالله (ص) وعنده فی البیت أناس»(63) وتمام ضمایر روایت نیز به صورت جمع آمده است.(64)
- درعصر امام صادق همچنان به غیبت در ردیف اسرار باقی مانده است، اما گستره آگاهان از اسرار بیشتر شده است؛ چه این که امام به مفضل گوید: «لاتحدث به السفل فیذیعونه».(65) بنابراین، بسیاری از خواص شیعیان از اصل مسأله ی غیبت آگاه بودند.
مرحله ی سوم. دوره ی تثبیت (نیمه ی دوم قرن دوم هجری)
1. غیبت در کلام امام کاظم(ع)
نکاتی درباره ی روایات امام کاظم(ع)
2. دراین روایات، بیشتر به «چرایی غیبت» و«لوازم آن» پرداخته شده است ونشان می دهد که اصل غیبت برای خواص به خوبی جا افتاده است.
3. استفاده از عبارت دقیق «الخامس من ولد السابع»، برای معرفی صاحب الامر وپیشگیری از استفاده های سود جویانه جریان واقفیان است.
4. حالت آماده سازی برای غیبت- که پیش از این توسط صادقین (ع) آغاز شده بود- همچنان ادامه دارد.این آماده سازی ها به همان شیوه های پیشین، مانند استفاده از فرصت ها ویا سؤال به صورت مطلق پی گرفته می شود:«إذا فقدتم إمامکم فلم تروه فماذا تصنعون».(77)
5.از فضای روایات می توان دریافت که در این برهه،نه تنها خواص،بلکه جمعی ازعموم شیعه نیزبا مسأله ی غیبت آشنا شده اند.
غیبت در کلام امام رضا(ع)
اشعار دعبل خزاعی (شعر معروف به «مدارس آیات») نزد امام رضا(ع) گویای آن است که شیعیان، بی تردید، منتظر خروج نزدیک امام عدل گستر بوده اند که البته امام در همان مجلس نیز سخن از حتمیت غیبت برزبان می راند.(80)
به هر روی ، درعصر امام رضا(ع) بسیاری از مطالب مربوط به امام قائم درمیان شیعه گسترش یافته بود وتقریباً جامعه خواص شیعه با راهنمایی های امام هشتم با بسیاری از زوایای ناپیدای مسأله قیام آشنا شدند.
بررسی سندی
أحمد بن زکریا،(81) أیوب بن نوح،(82) حسن بن علی بن فضال، (83) حسن بن محبوب، (84) حسین بن خالد، (85) دعبل بن علی الخزاعی، (86) ریان بن الصلت، (87) محمد بن أبی یعقوب البلخی.(88)
بیشتر اسناد روایات رضوی دراین موضوع قابل اعتماد بوده واز جهت رجالی صحیح یا موثق شمرده می شوند وبرای ارزیاب اطمینان به صدور حاصل می گردد.
نکاتی درباره ی روایات امام رضا(ع)
2. دربیشتر این روایات نگرانی شدید امام از سختی های شیعه در دوران غیبت به وضوع روشن است.
3. به نظر می رسد که مسأله قائم برای شیعه از حالت کاملاً سرّی پیشین خارج شده وزمان آن رسیده که جامعه شیعه با او و حوادث پیرامونی آن آشنا شود، ولی همچنان نباید مخالفان از این جریانات آگاه گردند؛ چه این که امام در طلیعه سخنانش درباره ی قائم(عج) با حسین بن خالد به مسأله «ضروت تقیه تا زمان قیام» اشاره می کنند.(91)
4. امام، جامعه ی شیعه را برای پیروی از امام کوچک، خردسال وعدم انکار امام آماده می سازد.(92)
5. پاره ای از روایات مربوط به غیبت از امام کاظم(ع) وامامان پیشین توسط واقفیان پس از شهادت امام هفتم در این دوره در میان عموم شایع شد.آنچه مهم است این است که پاره ای از روایات آنان ساختگی ویا تحریف شده است؛ به گونه ای که بیشتر آنها آشکارا غایب وقائم را امام کاظم معرفی کرده است.(93)
مرحله ی چهارم .دوره ی آماده سازی (نیمه ی اول قرن سوم هجری)
غیبت در کلام ائمه ی متأخر(ع)
اما در دوران امام هادی (ع) وامام عسکری(ع) کسی انتظار ندارد که این دو بزرگوار قائم آل محمد باشند؛ چرا که:
1. آنان کاملاً تحت مراقبت حکومت بوده وشیعه قیام آنان را تصور نمی کرد؛
2. امام هادی (ع) بارها از امامت فرزندش امام حسن (ع) سخن گفته بود وشیعه درزمان حیات ایشان می دانستند امام بعدی کیست. درجریان وفات فرزند بزرگ امام - که امید امامت به او بود - امام د رحضور عموم اعلام می دارند که امام بعدی امام حسن است واین گونه معرفی در دوره های پیشین امامت سابقه نداشته است؛
3. بیانات متعدد امام هادی مبین آن است که غیبتی در راه است وآن پس از امامت امام بعدی است؛
4. امام هادی از فرصت ها استفاده نموده ودر برهه های مختلف از غیبت جانشینِ جانشینش سخن می گفت.
دوران امام هادی را باید نقطه عطفی درتبیین مسأله ی غیبت دانست .گویا طلایی ترین فرصت برای آماده سازی مردم با قائم وحوادث بعدی، این دوران است.
به عنوان نمونه ، سه روایت ازچهار روایت امام جواد(ع) درباره غیبت را جناب عبدالعظیم حسنی روایت کرده است.درهیچ کدام از آنها امام جواد برای ایشان، به صورت معین، امام قائم رامعرفی نکرده اند وتنها به توصیفات ومسأله ی غیبت پرداخته اند؛ حال آن که وقتی عبدالعظیم در اواخر عمر به خدمت امام هادی (ع) رسیده ودینش را عرضه می دارد ویکایک امامان را تا امام هادی برمی شمرد، گویا از امامان بعدی ناآگاه است.امام دراین روایت، او را این گونه راهنمایی می کند: «ومن بعدی الحسن ابنی، فکیف للناس بالخلف من بعده». وعبدالعظیم - که نمی داند چه حوادثی پس از جانشینِ جانشین امام در راه است - می پرسد: «کیف ذاک یا مولای؟» وپاسخ می شنود که : «لانه لایری شخصه ولایحل ذکره باسمه حتی یخرج فیملاً الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت جوراً وظلماً».(95)
سؤالی که امام هادی بارها، پس از معرفی فرزندشان به عنوان جانشین امامت،(96) از شیعیان می پرسند، این است: «فکیف لکم بالخلف من بعد الخلف؟... لانکم لا ترون شخصه و لا یحل لکم ذکره باسمه».(97) این عبارات را می توان بارزترین معرفی و آماده سازی برای غیبت فرض کرد. امام، این گونه مطالب و سؤالات را از عوام وخواص شیعه حتی درنامه نگاری ها مطرح می کردند.متن چند نامه در دست است که درتمام آنها امام به کسانی همچون علی بن مهزیار (98)، علی بن محمد بن زیاد (99) وحتی در پاسخ به جماعت شیعه، مسائل مربوط به غیبت قریب الوقوع حجت آل محمد(ص) را گوشزد می کردند.روایت زیر را صدوق گزارش کرده است:
علی بن عبدالغفار گوید چون ابوجعفر دوم درگذشت، شیعه به ابوالحسن صاحب العسکر(ع) نوشتند واز او از امر امامت پرسیدند. فرمود: تا زنده ام با من است وچون تقدیر خدای - عز وجل - به من نازل شود، جانشین من برای شما آید وچگونه خواهید بود با خلف بعد از این خلف.(100)
در دوران امام هادی بخش قابل توجهی از جامعه شیعه به خوبی با مسأله ی غیبت آشنا شده بودند. وچه بسا سختگیری های حکومتی برامام حسن عسکری(ع) ، ناشی از همان هراس حاکمان از تولد قائم آل محمد بوده است.در دوران امام حسن عسکری، اگر پرسشی را کسانی نظیر احمد بن اسحاق ویا محمد بن عثمان درباره جانشینی امام حسن مطرح می سازند، بدین جهت است که فرزندی را که پیش تر نوید ولادتش داده شده بود نمی دیدند. از این رو، امام، فرزند برومندشان را به این دو بزرگوار نشان می دهند، ولی آنان باید بدانند که: «هذا أمر من أمر الله، و سر من سر الله، وغیب من غیب الله»(101) است وبدین ترتیب، احمد - که به دنبال علامتی برامامت وغیبت فرزند امام عسکری است- قلبش مطمئن می گردد.(102)
در دوران امام عسکری شیعیان فهیم خود به این نتیجه رسیده بودند که امام نباید درمرآی ومنظر عموم باشد؛ چه این که ائمه ی متأخر همگی درسنین جوانی به شهادت رسیده اندو از سوی دیگر، شیعه آموخته که می تواند بدون حضور ظاهری امام آموزه های دینی اش را از وکیلان و عالمان دینی بیاموزد. پس اگر مدتی امام در نقطه ای دیگر حضور داشته باشد، به گونه ای که دست اجانب بدو نرسد، مایه ی خرسندی شیعه خواهد شد.
در روایات امام عسکری به دونکته اشاره شده است:
نکته ی اول. حیرت وتردیدها درمیان شیعه:«إن له غیبة یحار فیها الجاهلون، ویهلک فیها المبطلون ، و یکذب فیها الوقاتون»(103) و «إن لولدی غیبة یرتاب فیها الناس إلا من عصمه الله عز وجل».(104)
نکته ی دوم. اشاره به طولانی بودن غیبت :«طول الغیبة»، (105) «إن ابنی هو القائم من بعدی وهو الذی یجری فیه سنن الانبیاء(ع) بالتعمیر والغیبة حتی تقسو القلوب لطول الامد».(106)
راویان غیبت در دوره امامان متأخر
نتایج روایات پیشگویی اهل بیت(ع)
الف: درسده ی اول هجری
طبیعی است که از بیانات رمز گونه واشاره ای ، تصوری درست ویا تصدیقی منطقی برای مخاطبان حاصل نمی شود .بیان اجمالی درسده ی اول، تنها به جهت آشنایی وایجاد خراش های ذهنی در اذهان بزرگان شیعه بوده است.
ب .در نیمه ی اول سده ی دوم
اگر چه روایات متعدد این دوامام نشان از شیوع مسأله غیبت دارد، اما همچنان به عنوان یک سر درون گروهی است که نباید فاش شود.
از شیوه ی تعامل راویان این دوره می توان دریافت که نگاه آنان از یک تصور اجمالی از غیبت فراتر رفته است، ولی هنوز تا در تفصیلی آن فاصله دارند.
ج. در نیمه ی دوم قرن سوم
با توجه به ادعای باطل واقفیان، دراین دوران، غیبت امام کاظم، زمینه ی خوبی برای نشر روایات صحیح غیبت توسط اندیشمندان امامیه پیش آمد.
د. در دوران ائمه متأخر (ع) (نیمه ی اول سده ی سوم هجری)
بیانات متعدد امام هادی کاملاً مبین آن است که غیبتی در راه است وآن پس از امامت امام بعدی است، و آن حضرت دربرهه های مختلف از غیبت جانشینِ جانشینش سخن می گفت.
در دوران امام عسکری شعیان فهیم خود به این نتیجه رسیده بودند که امام نباید در مرآ ومنظر عموم باشد؛ چه این که ائمه ی متأخر، همگی، در سنین جوانی به شهادت رسیده اند واز سوی دیگر، شیعه آموخته که می تواند بدون حضور ظاهری امام آموزه های دینی اش را از وکیلان وعالمان دینی بیاموزد.
بنابراین، با توجه به آماده سازی ائمه، پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) و وقوع غیبت، جامعه شیعه، بدون هیچ تزلزل جدی وانشعابات متعدد ، به خوبی غیبت را پذیرفت.
چند انشعاب پیش آمده در این دوران، طرفدارانی اندک به خود دیده وعمری کوتاه داشته اند.اکثریت جامعه شیعی مسأله ی غیبت را پذیرفتند ودر انتظار پایان دوره ی غیبت وظهور منجی گردیدند.به امید روزی که آن وجود نازنین از پس پرده رخ بنمایاند.
پینوشتها:
* مدرس دانشکده ی علوم حدیث.
1- الغیبة(نعمانی)، ص 171، ح3.
2- همان، ص 164، ح 5 و ص 172 و ح 7؛ دلائل الامامة، ص 535 ، ح 520؛ کمال الدین ، ص 325 ، ح 3 وص ص 329، ح 11؛ الغیبة (طوسی)، ص 158، ح 115و ص 162، ح 121 و ص 163، ح 125و ص 424، ح 408؛ مختصر بصائر الدرجات، ص 195.
3- کمال الدین، ص 326، ح 5؛ الغیبة (نعمانی)ف ص 154، ح 12؛ دلائل الامامة، ص 455، ح 435.
4- الکافی، ج1، ص 341، ح 22 و ح 23 وص 324، ح 1 و ص 330 ، ح 14؛ الغیبة (طوسی)، ص 159، ح 116؛ الغیبة(نعمانی)، ص 149، ح 6، و ص 150 ، ح 7.
5- کمال الدین ، ص 330، ح 15.
6- الغیبة(نعمانی)، ص 176، ح 18و ح 19 و ص 177، ح 20؛ کمال الدین، ص 481، ح 8 وح 9.
7- الغیبة (نعمانی)، ص 176، ح 19.
8- کمال الدین ، ص 327، ص 7؛ الغیبة(نعمانی)، ص 173، ح 8؛ کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج3، ص 329.
9- الکافی، ج1، ص 338، ح 8.
10- الغیبة (نعمانی)، ص 177، ح 20.
11- الغیبة (نعمانی)، ص 171، ح 3؛ الغیبة (طوسی)، ص 162، ح 121.
12- کمال الدین ، ص 330، ح 14.
13- «تکون له حیرة وغیبة یضل فیها أقوام، و یهتدی فیها أقوام».(همان، ص 330، ح 14).
14- «إن اللغلام غیبة قبل أن یقوم». (الغیبة (نعمانی)، ص 177، ح 20).
15- «إن للقائم غیبتین یقال له فی إحدیهما: هلک ولا یدری فی أی واد سلک».(الغیبة (نعمانی)، ص 173، ح 8).
16-«إمام یخنس سنة ستین ومائتین، ثم یظهر کالشهاب یتوقد فی الیلة الظلماء».(الکافی، ج1، ص 341، ح 22 وح 23) علامه مجلسی می نوسد دراین سال امام عسکری وفات یافت وامامت قائم وغیبت آغاز شد.گفتنی است اسناد این دو روایت الکافی درمیان روایات دیگر امام باقر ضعیف ترین اسناد است. گذشته از این، بیان سال غیبت با روایات مشابه سازگار نیست.
17- «قلت: ولم قال: یخاف- وأوما بیده إلی بطنه - قال زرارة: یعنی القتل.(کمال الدین، ص 481، ح 9)
18- الکافی، ج1، ص 341، ح 22.
19- کمال الدین، ص 326، ح 5.
20- همان، ص 330، ح 14.
21- الغیبة (نعمانی)، ص 164، ح 5.
22- الغیبة (طوسی)، ص 163 ، ح 125.
23- کمال الدین، ص 481، ح 9.
24- ر.ک :اختیار معرفة الرجال ، ج1، ص 375، ش 260.
25- ر.ک :الکافی، ج1، ص 231، ح 3.
26- مانند: لابد للغلام من غیبة.الکافی، ج1، ص 342، ح 29ویا: لابد لصاحب هذا الامر من غیبة ولابد له فی غیبته من عزلة. (همان، ج1، ص 340، ح 16)
27- همان، ج1، ص 340، ح 16؛ الغیبة (طوسی)، ص 160، ح 118؛ کمال الدین وتمام النعمة، ص 345، ح 31 و ص 358، ح 55.
28- الکافی، ج1، ص 340، ح 19.
29- الغیبة (نعمانی)، ص 172، ح 6؛ الغیبة (طوسی)، ص 423، ح 407.
30- الغیبة (نعمانی)، ص 155، ح 14؛ الغیبة( طوسی)، ص 423، ح 406.
31- کمال الدین ، ص 33 و ص 342 ، ح 23.
32- الکافی، ج1، ص 338، ح 9 و ص 339، ح 12و ص 340، ح 18 و ص 342،ح 29 ؛ کمال الدین ، ص 342، ح 24 و ص 346، ح 33و ص 440، ح 7 و ص 351، ح 49.
33- کمال الدین، ص 136، ح 6.
34- همان، ص 480، ح 6؛ الغیبة (طوسی)، ص 167 ، ح 129.
35- کمال الدین، ص 333، ح 1و ص 341، ح 22 و ص 411 ، ح 5.
36- الغیبة (طوسی)، ص 163 ، ح 123.
37- کمال الدین، ص 347، ح 36.
38- همان، ص 338، ص 12 و ص 410، ح 4.
39- همان، ص 481، ح 11؛ الصراط المستقیم، ج2، ص 237.
40- کمال الدین ، ص 340، ح 18و ص 152، ح 14؛ الغیبة (نعمانی)، ص 159 ، ح 4.
41- الکافی، ج1، ص 337، ح 6 و ص 339، ح 12؛ کمال الدین، ص 346، ح 33 و ص 440، ح 7 و ص 351 ، ح 49.
42- الغیبة (نعمانی)، ص 189، ح 44.
43- الکافی، ج1، ص 338، ح 10؛ الغیبة (نعمانی)، ص 158، ح 1.
44- إثبات الوصیة، ص 225.
45- الکافی، ج1، ص 333، ح 1 و ص 338، ح 11 و ص 340 ، ح 20؛ الغیبة (نعمانی)، ص 171، ح 5؛ الغیبة (طوسی)، ص 61، ح 60 و ص 161 ، ح 120؛ کمال الدین، ص 337، ح 10 و ص 339 ، ح 16.
46- دلائل الامامة، ص 535، ح 519.
47- کمال الدین، ص 340، ح 20 وص 17.
48- الکافی، ج1، ص 335، ح 1؛ الغیبة (نعمانی)، ص 169 ، ح 11.
49- الکافی ، ج1، ص 340، ح 18.
50- دربعضی از موارد زراره شنیده خود را به امام باقر(ع) نسبت می دهد (الغیبة (نعمانی)، ص 176، ح 19و ص 177، ح 20؛ کمال الدین، ص 481 ، ح 9) ودربعضی موارد به امام صادق(ع) (الکافی ، ج1، ص 337، ح 5 و ص 338 ، ح 9؛ کمال الدین ، ص 342، ح 24).
51- ر.ک :الکافی، ج1، ص 336، ح 3 و ص 338، ح 11 وص 340، ح 16؛ الغیبة (نعمانی)، ص 151، ح 9 و ص 188 ، ح 41؛ کمال الدین ، ص 347، ح 35و ص 342، ح 23 و ص 481 ، ح 11؛ الغیبة (طوسی)، ص 337، ح 285؛ بحار الأنوار، ج42، ص 79، ح 8و ج51، ص 145.
52- الغیبة (طوسی)، ص 161، ح120.
53- الکافی، ج1، ص 339، ح 12 وص 340، ح 19 وح 20.
54- همان، ج 1، ص 333، ح 1 و ص 337،ح 6.
55- کمال الدین، ص 345، ح 31، و ص 347، ح 36.
56- ر.ک :همان، ص 136، ح 6 و ص 152، ح 14 و ص 340، ح 18 و ص 352، ح 50 و ص 480 ، ح 6؛ الغیبة (طوسی)، ص 167، ح 129.
57- الکافی، ج1، ص 336،ح 2 و ص 359، ح 1؛ الغیبة (نعمانی)، ص 154، ح 11؛ کمال الدین ، ص 315، ح 2 و ص 287، ح 7؛ الغیبة (طوسی)، ص 166، ح 128.
58- الکافی، ج1، ص 338، ح 10.
59- الغیبة (طوسی)، ص 160، ح 118.
60- کمال الدین، ص 481، ح 11.
61- همان، ص 33 وص 342، ح 23.
62- الغیبة (طوسی)، ص 163، ح 123. نمونه هایی دیگر: الغیبة(نعمانی)، ص 159، ح 4و ص 172، ح 6؛ کمال الدین، ص 347، ح 36.
63- الکافی، ج1، ص 338، ح 11.
64- مسعدة بن صدقه نیز روایتی از امام صادق نقل می کند که گویا درخطابه ای جمعی امام سخن گفته اند چه این که می گوید: «قال فی خطبة له».(اثبات الوصیة، ص 225).
65- الغیبة (طوسی)، ص 164، ح 126.
66- کمال الدین، ص 359، ح 1 و ص 360، ح 3؛ الغیبة (طوسی)، 160، ح 117 و ص 166، ح 128و ص 337، ح 284؛ دلائل الامامة، ص 534، ح 516.
67- کمال الدین ، ص 368، ح 6.
68- همان، ص 361، ح 5.
69- همان، ص 360، ح 2.
70- همان، ص 361، ح 4.
71- سه نفر نخست را همگی به جلالت و بزرگی می شناسند. نفر چهارم جناب عباس بن عامر هم بسیار موثق و محترم بوده است. و نجاشی اورا شیخ صدوق، ثقه وکثیر الحدیث خوانده است. (رجال النجاشی ، ص 281، ش 744).
72- داود بن کثیب نیز گرچه توسط نجاشی وابن غضایری تضعیف شده است، ولی ابن فضالف کشی، ابن قوویه، شیخ مفید وشیخ طوسی او را ستوده اند.
73- کمال الدین، ص 360، ح 3.
74- همان، ص 368، ح 6.
75- همان، ص 361، ح 5.
76- همان، ص 360، ح 2.
77- همان، ص 360، ح 3؛ الغیبة (طوسی)، ص 160، ح 117.
78- ایوب بن نوح گوید: به امام رضا عرض کردم: امیدوارم صاحب الامر توباشی وخدا آن را بی شمشیر به تو برگرداند، با شما بیعت شده است وبه نام شما سکه زده اند . (کمال الدین، ص 370، ح 1).
79- همان، ص 376، ح 7.
80- همان، ص 372، ح 6.
81- همان، ص 371، ح4.
82- همان، ص 370، ح 1.
83- همان، ص 480، ح 4.
84- عیون أخبار الرضا(ع) ج1، ص 9، ح 14.
85- کمال الدین، ص 371، ح 5.
86- همان، ص 372، ح 6.
87- همان، ص 376، ح 7 و ص 648، ح 2 و ص 370، ح 2.
88- الغیبة (نعمانی)، ص 180، ح 27.
89- کمال الدین، ص 376، ح 7 و ص 371، ح 5.
90- همان، ص 372، ح 6.
91- همان، ص 371، ح 5.
92- الغیبة(نعمانی)، ص 180، ح 27.
93- هفتاد روایت از واقفه را شیخ طوسی در الغیبة آورده است. (الغیبة ، ص 43).
94- کمال الدین، ص 377، ح 2.
95- کمال الدین ، ص 379، ح 1؛ التوحید، ص 81، ح 37.
96- با عبارتی نظیر: الخلف من بعدی ابنی الحسن.
97- کمال الدین، ص 381، ح 5 و ص 648، ح 4.
98- همان، ص 380، ح 2.
99- همان، ص380، ح 3.
100- همان، ص 382، ح 8.
101-همان، ص 384، ح 1
102- یا أحمد بن إسحاق! مثله فی هذه الامة مثل الخضر (ع) ومثله مثل ذی القرنین، والله لیغیبن غیبة لا ینجو فیها من الهلکة إلا من ثبته الله - عز وجل- علی القول بإمامته وفقه فیها للدعاء بتعجیل فرجه. فقال أحمد بن إسحاق: فقلت له: یا مولای! فهل من علامة یطمئن إلیها قلبی فنطق الغلام (ع) بلسان عربی فصیح ؟ فقال: أنا بقیة الله فی أرضه، والمنتقم من أعدائه، فلا تطلب أثراً بعد عین ، یا أحمد بن إسحاق. فقال أحمد بن إسحاق: فخرجت مسروراً فرحاً.
103- همان، ص 409، ح 9.
104- همان، ص 409، ح 8
105- همان، ص 384، ح 1.
106- همان، ص 524، ح 4.
107- همان، ص 377، ح 1 وح 2؛ الغیبة (نعمانی)، 186، ح 37.
108- کمال الدین، ص 378، ح 3.
109- همان، ص 381، ح 5 و ص 648، ح 4.
110- الغیبة (طوسی)، ص 162، ح 122.
111- الکافی ، ج1، ص 328، ح 13 و ص 332،ح 1.
112- التوحید، ص 81، ح 37.
113- کمال الدین، ص 382، ح 8.
114- همان، ص 380، ح3
115- همان،ص380، ح2.
116- همان، ص384،ح1و ص408، ح7.
117- همان، ص 524،ح4.
118- همان، ص409، ح9.
119-همان، ص409،ح8.
- إثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب، علی بن حسین مسعودی، قم: مؤسسه ی انصاریان، 1417ق.
- إختیار معرفه الرجال، محمد بن عمرکشی، تحقیق: حسن المصطفوی، مشهد: دانشکده الهیات ومعارف اسلامی، 1348ش.
- الإختصاص ، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق: علی اکبر الغفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1416ق.
- الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محمد بن محمد بن نعمان ، بیروت: دار المفید، مؤسسة آل البیت، 1414ق.
- الأمالی، محمد بن محمد بن نعمان، تحقیق: حسین الاستاد ولی، قم: جماعة المدرسین، 1412ق.
- التوحید، محمد بن علی ابن بابویه، تهران: مکتبة الصدوق، 1398ق.
- الخصال، محمدبن علی ابن بابویه، تحقیق: علی اکبر الغفاری، قم: جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، 1414ق.
- الرجال، احمدبن حسین بن غضائری، تحقیق: محمد رضا الحسینی الجلالی، قم: دار الحدیث، 1422ق.
- الرجال ، حسن بن علی ابن داود حلی، تحقیق: محمد صادق آل بحرالعلوم، قم: منشورات الرضی.
- الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، علی بن محمد نباطی، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، تهران: المکتبة المرتضویة، 1384ق.
- الغیبة ، محمد بن ابراهیم النعمانی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران: مکتبة الصدوق، بی تا.
- الغیبة، محمد بن حسن طوسی، قم: مکتبة بصیری، 1385ق.
- الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران: دارالکتب الاسلامیة، پنجم، 1363ش.
- بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر مجلسی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1412ق.
- بصائر الدرجات (الکبری)، محمد بن حسن صفار، تحقیق: محسن کوچه باغی.
- تحف العقول عن آل الرسول(ص)، حسن بن علی ابن شعبه، تحقیق: علی اکبر غفاری، تهران: کتابفروشی اسلامیه، 1354ش.
- خصائص الأئمه(ع)، محمدبن حسین شریف رضی، تحقیق: محمد هادی الامینی، مشهد: مجمع البحوث الاسلامیة، 1406ق.
- دانشنامة امیرالمؤمنین(ع) ، محمّد محمدی ری شهری، تحقیق: عبدالهادی مسعودی و... قم: دار الحدیث، 1381ش.
- «درآمدی برغیبت نگاری»، مهدی غلامعلی، دو فصلنامه ی علمی- تخصصی حدیث اندیشه، شماره ی 3، سال دوم، بهار وتابستان 86.
- دلائل الإمامة، محمد بن جریر طبری آملی، بیروت: مؤسسه ی الاعلمی، 1408ق.
- رجال النجاشی ، احمد بن علی نجاشی، تحقیق: محمد جواد النائینی، بیروت: دار الاضواء، 1408ق.
- شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، نعمان بن محمد ابن حیون، تحقیق: محمد الحسینی الجلالی، قم: مؤسسة النشر الاسلامی ، 1409ق.
- عیون أخبار الرضا(ع) ، محمد بن علی ابن بابویه، تهران: منشورات الاعلمی.
- فضائل امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع)، محمد بن احمد ابن شاذان، تحقیق: عبدالرحمن حویلد، بیروت: دار البلاغة ، 1407ق.
- کشف الغمة فی معرفة الأئمة، علی بن عیسی اربلی، تحقیق: هاشم الرسولی المحلاتی، بیروت: دار الکتاب الاسلامی، 1401ق.
- کفایة الأثر فی النص علی الأئمة الأثنی عشر، علی بن محمد خزاز، تحقیق: عبداللطیف الحسینی الکوه کمری، قم: بیدار، 1401ق.
- کمال الدین وتمام النعمة، محمد بن علی ابن بابویه، تحقیق: علی اکبر الغفاری ، قم: مؤسسة النشر الاسلامی ، 1390ق.
-مختصر بصائر الدرجات، حسن بن سلیمان حلی، قم: الرسول المصطفی(ص).
-معجم رجال الحدیث، ابوالقاسم خویی، قم: مرکز نشر الثقافه الاسلامیه، 1413ق.
منبع:فصلنامه علوم حدیث شماره 53
/ج