اهداف و وظايف كلي دولت در اسلام (3)

آزادي را بايد يكي ديگر از اهداف اساسي اسلام در تشكيل حكومت ذكر كرد. برقراري حكومت اسلامي ، رهايي از قيد و بند طواغيت و حاكمان جور را به همراه خواهد داشت ، اما اين قيد و بندها چه هستند؟ و اصولاً اختناق ، كه اسلام خود را موظف به مقابله با آن مي داند ، چه ابعادي دارد؟
شنبه، 19 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
اهداف و وظايف كلي دولت در اسلام (3)

عنوان:اهداف و وظايف كلي دولت در اسلام (3)
اهداف و وظايف كلي دولت در اسلام (3)


 

نويسنده :عباسعلي عظيمي




 

3. آزادي
 

آزادي را بايد يكي ديگر از اهداف اساسي اسلام در تشكيل حكومت ذكر كرد. برقراري حكومت اسلامي ، رهايي از قيد و بند طواغيت و حاكمان جور را به همراه خواهد داشت ، اما اين قيد و بندها چه هستند؟ و اصولاً اختناق ، كه اسلام خود را موظف به مقابله با آن مي داند ، چه ابعادي دارد؟
الف . مفهوم اختناق : اختناق در لغت به معناي خفه شدن ، خفگي و گلو گرفتن آمده است ،(1) اما از نظر اصطلاحي و در علوم سياسي ، به وضعيت جامعه اي  اطلاق مي شود كه در آن ، افراد قادر به اظهار نظر و تصميم گيري مستقل نباشند و همه ناچار به تبعيت از حاكمان و اداره كنندگان جامعه شوند . از اين جهت ، اختناق مي تواند بر دو گونه باشد.
ب. انواع اختناق : اختناق در دو صورت ، خود را ظاهر مي كند؛ يكي مربوط به جوامعي است كه تحت حاكميت نظام هاي مطلق گرا و مستبد قرار گرفته و افراد اين جامعه به دليل به كارگيري گسترده نيروهاي امنيتي و اطلاعاتي ، حاكم بر سرنوشت خود نبوده و از آزادي ها و حقوق طبيعي خود محروم باشند و كوچك ترين مخالفت آنها به شديدترين وجهي پاسخ داده شود. در واقع ، در چنين جوامعي انسان ها بردگاني بيش نيستند. وجه معمول و مشهور اختناق شرايط چنين جوامعي است .
نوع دوم اختناق ، كه در عصر حاضر و به دنبال پيشرفت فناوري ارتباطي رسانه اي شكل گرفته و هنوز جايگاه خود را در قاموس هاي علوم سياسي پيدا نكرده ، شرايطي است كه در آنها انسان ها ، مانند جوامع نوع اول ، قادر به تصميم گيري براي خود نيستند و نمي توانند غير از آنچه صاحبان قدرت مي خواهند ، حتي انديشه كنند، ولي از چنين محدوديتي خبر ندارند . در چنين جوامعي ، حتي سليقه انسان ها تابعي از برنامه ريزي ها و طراحي هاي كوتاه مدت و دراز مدت آنها مي باشد . صاحبان قدرت در چنين جوامعي با به كارگيري روش هاي گوناگون روان شناسانه و آموزش هاي مستقيم و القاي غير مستقيم در تبليغات خود ، قادرند بر ضمير ناخودآگاه مردم تأثير گذاشته و آنها را تحميق كنند. چنين اختناقي بسيار خطرناك تر و فراگيرتر از نوع اول است .
ج. مفهوم آزادي: آزادي همان حريت و اختيار معنا شده ودر مقابل بردگي قرار دارد.(2) معناي اصطلاحي آن نيز اين است كه انسان مختار باشد هر آنچه را كه اراده كند ، انجام دهد . از اين جهت ، آزادي را به آزادي فلسفي يا همان اختيار  و آزادي تشريعي تقسيم نموده اند كه در ادامه و ضمن بررسي ديدگاه اسلام ، هر دو را بررسي مي كنيم.
د. جايگاه آزادي از ديدگاه اسلام: اسلام با توجه به نگاهي كه به انسان دارد، او را در هر دو بعد تكويني (فلسفي) و تشريعي موجودي آزاد مي داند؛ زيرا هدف حكومت اسلامي ، تربيت انسان هاي متكي به خود و آزاده اي است كه در عين حال با بصيرت و عقلانيت ، سره را از ناسره تشخيص داده و «با اختيار كامل راه مستقيم الهي را برگزينند. در اين صورت است كه استحقاق پاداش را پيدا مي كنند. قرآن كريم در سوره آل عمران مي فرمايد :
قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلي‏ كَلِمَهٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضًا أَرْبابًا مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ (آل عمران: 64 ) ؛ بگو اي اهل كتاب بياييد بر سر سخني كه ميان ما و شما يكسان است بايستيم كه جز خدا را نپرستيم و چيزي را شريك او نگردانيم و بعضي از ما بعضي ديگر را به جاي خدا به خدايي نگيرد پس اگر [از اين پيشنهاد] اعراض كردند، بگو:«شاهد باشيد كه ما مسلمانيم [نه شما] .

اهداف و وظايف كلي دولت در اسلام (3)

شهيد بزرگوار مرتضي مطهري در توضيح اين آيه مي فرمايد :
هيچ كدام از ما ديگري را بنده و برده خودش نگه ندارد و هيچ كس هم يك نفر ديگر را ارباب و آقاي خود نداند؛ يعني نظام آقايي و نوكري ملغا، نظام استثمار ، استعمار و مستثمِر ملغا ، نظام لامساوات ملغا و هيچ كس حق استعمار ديگري را نداشته باشد .(3)
درباره ي جايگاه آزادي در اسلام ، همين بس كه اسلام ، پذيرش آزادانه دين و ضرورت تحقيق در اصول دين و ممنوعيت تقليد در آنها را اصل مسلم خود مي داند.(4)
هـ. آزادي تكويني (اختيار) از ديدگاه اسلام: اين نوع آزادي ، از ويژگي هاي
انسان بما هو انسان است ؛ يعني انسان به دليل اينكه انسان است ، چنين اختياري دارد؛ به عبارتي ديگر ، مجبور به اين اختيار است.(5) اختيار موجب مي شود ، انسان در انتخاب خير و شر ، هدايت و سعادت ، و پذيرش حاكميت طاغوت يا حكومت الهي انتخاب گر باشد . آيه اي بر مختار بودن انسان در اين زمينه تأكيد دارد: إِنّا هَدَيْنَهُ السَّبيلَ امّا شاكِرًا وَ إِمّا كَفُرًا (دهر: 3 ) ؛ ما راه را به او [انسان] نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.
علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي فرمايد:
آن سبيلي كه خدا بدان هدايت كرده ، سبيلي است اختياري ، و شكر و كفري كه بر اين هدايت مترتب است ، در جو اختيار انسان قرار گرفته ؛ هر فردي به هر يك از آن دو كه بخواهد ، مي تواند منصف شود و اكراه و اجباري در كارش نيست .(6)
به دليل وجود اين نوع از آزادي ، رسولان و فرستادگان خداوند متعال در هدايت انسان ها ، وظيفه اي جز ابلاغ رسالت ندارند:
ما عَلَي الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ اللّهُ يَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَكْتُمُونَ (مائده: 99 )؛بر پيامبر [خدا وظيفه‏اي] جز ابلاغ [رسالت] نيست و خداوند آنچه را آشكار و آنچه را پوشيده مي‏داريد، مي‏داند.
هدف حكومت اسلامي ، تحقق اين نوع از آزادي نيست ؛ زيرا اين نوع از آزادي محقق است ، بلكه هدف ، تضمين اين آزادي و ايجاد فضايي است كه انسان با درك صحيح و شناختي درست ، مسير حق را عالمانه برگزيند. پرسشي كه در اينجا مطرح مي شود ، اين است كه آيا حكومت اسلامي نيز مي تواند به روش هايي كه در غرب مرسوم است ، يعني القاي غير مستقيم و روش هاي اقناعي (عمليات رواني) و مانند آن متوسل شود؟(يعني اختناق نوع دوم)
همان گونه كه در گذشته نيز بيان شد ، به كارگيري اين روش ها سبب پيروي ناآگاهانه و بدون درك و شعور انسان هاست و انتخابي از روي اختيار به شمار  نمي آيد . به عبارتي ديگر ، نوعي تقليد كوركورانه و همراه با تحميق انسان است و چون در اسلام ، اصل دين و اصول دين ، تقليدي نيستند ، پس كاربرد چنين روش هايي در اسلام نمي تواند جايگاهي داشته باشد. همان گونه كه بر اساس آيه : لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ (بقره : 256) ، با شمشير نمي توان اسلام را تحميل كرد، (7) با روش هايي كه متضمن سوءاستفاده از ويژگي هاي رواني انسان است ، نيز نمي توان او را به پذيرش دين و آموزه هاي ديني وادار كرد. انتخاب بايد با پشتوانه آگاهي و عقلانيت باشد ، تا بتوان نام آن را انتخاب گذارد . هدف حكومت اسلامي ، هدايت انسان هاست و مقتضاي هدايت ، ابتناي آن بر عقلانيت است . اين امر زماني امكان پذير است كه تبيين«رشد» و «غي» شده و قدرت تمييز اين دو براي انسان فراهم باشد ؛ در حالي كه اين روش ها چنين قدرتي را از انسان مي گيرند و با تكيه بر تمايلات منحط و حيواني ، فرد را در تبعيت از هواها و اميال ، به تقليد وا مي دارند و اين خلاف مشي قرآن كريم است كه حتي تقليد غير عقلايي از پدران را نيز محكوم مي كند:
وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَ لا يَهْتَدُونَ (بقره: 170 ) ؛ و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است پيروي كنيد مي‏گويند نه بلكه از چيزي كه پدران خود را بر آن يافته‏ايم پيروي مي‏كنيم آيا هر چند پدرانشان چيزي را درك نمي‏كرده و به راه صواب نمي‏رفته‏اند [باز هم در خور پيروي هستند؟]
بنابراين ، هدايت در مقابل تقليد قرار مي گيرد و حكومت اسلامي تضمين كننده حق انتخاب مردم است ، در عين اينكه بايد تمام تلاش خود را براي هدايت و تربيت انسان هاي بافضيلت به كار بندد و جامعه اي رها از قيد و بندهاي طواغيت به ارمغان آورد.
ي. آزادي تشريعي : به دليل ضرورت هاي زندگي انسان ، آزادي تكويني با  تشريع و وضع مقررات تحديد مي شود.پس منظور از آزادي تشريعي ، مجموعه فعل ها و ترك فعل هايي است كه قانون و شرع منع نكرده است . محدوديت ها همان ممنوعيت هاي قانوني است . اين نوع از آزادي نيز از اهداف حكومت اسلامي است ، اما آزادي توأم با مسئوليت و پاسخ گويي . تفاوت اصلي حكومت اسلامي با نظام هاي ديگر در همين امر نهفته است ؛ زيرا در حكومت هاي جور ، آزادي هاي طبيعي از انسان سلب مي شود و در حكومت هاي ليبرال ، پاسخ گويي انسان محدود مي گردد و در عوض ، اميال نفساني رها مي شوند ، كه خود سلب كننده آزادي هاي حقيقي انسان هستند.
نتيجه اينكه ،در حكومت اسلامي هر دو بعد آزادي انسان تأمين مي شود. استاد مطهري در اين زمينه مي فرمايد :«بشر اگر بخواهد رشد پيدا كند بايد در كار خودش آزاد باشد ودر انتخاب خودش آزاد باشد.»(8)
از اين نظر ، آزادي از لوازم كمال است . بر اين آزادي ، محدوديت هايي در قالب تشريع و وضع يك سلسله الزامات و تكاليف ، تحميل مي شود .

پي نوشت ها :
 

1. علي اكبر دهخدا ، فرهنگ لغات ، ذيل واژه اختناق .
2. همان ،ذيل واژه آزادي.
3. مرتضي مطهري ، گفتارهاي معنوي ، ص 16
4. مرتضي مطهري ، پيرامون انقلاب اسلامي ، ص 7
5. ملاصدرا ، تفسير القرآن الكريم ، ص 180 ، 181.
6. سيد محمد حسين طباطبايي ، الميزان ، ترجمه محمد باقر موسوي همداني ، ج20 ، ص 195.
7. مرتضي مطهري ، گفتارهاي معنوي ، ص 50.
8. مرتضي مطهري ، پيرامون انقلاب اسلامي، ص 120.
 

منبع:نشريه معرفت سياسي،شماره1



 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما