تا چه حد نگران هستيد؟
مي خور که فلک بهر هلاک من و تو
قصدي دارد به جان پاک من و تو
بر سبزه نشين که عمر بسيار نماند
تا سبزه برون دمد ز خاک من و تو
«عمر خيام»
نگران نباش، زندگي کن بالاتر از سياهي رنگي نيست.
اگر غم لشگر انگيزد که خون عاشقان ريزد
من و ساقي به هم سازيم و بنيادش براندازيم.
بدترين حالت را در نظر بگيريد بعد وقتي ديديد اتفاقي نمي افتد بنشينيد و فکر کنيد، نه آنکه فکر و نگراني را با هم يکي کنيد. لين ياتانگ در کتاب معروفش تحت عنوان دانايي هاي زندگي متسبم، همين نظر را دارد. آرامش دروني واقعي هنگامي به وجود مي آيد که ما بدترين وضع را بپذيريم. از نظر روان شناسي به تصور من مفهوم اين جمله اين است که انرژي آزاد مي شود.
نکته بعد: واقعيت هاي مربوط به مساله را جمع آوري کنيد. قبل از آنکه تمام واقعيات و نکات مربوط به مساله را کاملا بي طرفانه جمع آوري نکرده ايد هرگز سعي نکنيد آن را حل کنيد. اگر اطلاعاتي را روي کاغذ بياوريم بهتر مي توانيم آنها را تجزيه و تحليل کنيم. يادداشت کردن همه موارد روي کاغذ و مطرح کردن کتبي مساله ما را يک قدم به جلو مي برد و کمک مي کند تا تصميمي عاقلانه بگيريم.
نکته بعد: به اين پنج پرسش جواب دهيد و به آن عمل کنيد: نگران چه هستم؟ چه مي توانم بکنم؟ چه تصميماتي مي توان گفت؟ بهترين آنها کلام است؟ چه وقت تصميم خود را عملي کنم؟
و باز هم بعد: پاستور محقق کبير يک بار از آرامش سخن گفت که انسان در کتابخانه لابراتورها مي يابد. اما چرا آنجا؟ زيرا افراد در چنين جاهايي آنقدر غرق در کار خود هستند که هر چيز ديگري را به کلي فراموش مي کنند. فکر نمي کنيد ممکن است دنيايتان کمي کوچک شده باشد؟
و بعد از بعد: مواظب ضربات ناچيز و کوچک باشيد. بيش از نيمي از موارد جنايي مربوط به مسايل کوچک و جزيي است. چه خوب مي شود انسان علاوه بر عقلش احساسش هم رشد کند. غالبا مسايل جزيي باعث فروپاشي زندگي زناشويي مي شوند.
بعد از اين همه: بسياري از چيزهايي که نگرانشان هستيم اتفاق نمي افتند خوش به حال شرکت بيمه لويدز در لندن که از ضعيف و ترس انسان هايي که هميشه نگران مسايلي هستند که هيچ گاه اتفاق نمي افتند ميليون ها دلار درآمد داشته است. احتمال مواردي را که نگران آن هستيد اتفاق بيفتد، کاهش دهيد، مطمئن باشيد کاري عقلاني و واقعي انجام مي دهيد را که اجتناب ناپذير است بپذيريد. تعجب آور است که چطور همه ما تقريبا به هر شرايطي عادت مي کنيم ما خود را با همه چيز وفق مي دهيم و ديگر به ندرت درباره آن فکر مي کنيم. همين است و غير از آن هم نمي تواند باشد. چرا به آنچه که به ديگران مي گوييم عمل نکنيم، باز هم بگو به زندگي ادامه بده مهم نيست که چه اتفاقي مي افتد غم و غصه ات را زير لبخندي پهنان کن و ادامه بده. شوپنهاور مي گويد چشم پوشي و انصراف در حد معقول مهم ترين امر در زندگي ماست. به نظر مي رسد که براي هر درد و رنجي در اين دنيا درماني وجود دارد و يا اين که هيچ زماني وجود ندارد. اگر درماني هست سعي کن آن را پيدا کني و اگر نيست بر درد و رنجت غلبه کن.
تا چه حد نگران هستيد؟
5= کاملا مطابق خصوصيات اخلاقي من است.
4= تا حد مطابق خصوصيات اخلاقي من است.
3= تا اندازه اي مطابق خصوصيات اخلاقي من است.
2= تا حد کمي مطابق خصوصيات اخلاقي من است.
1= اصلا خصوصيات اخلاقي من نيست.
1- هنگامي که نگران مي شوم، احساس مي کنم تنها کسي هستم که مشکل دارم.
2- نگراني من درباره چيزهاي کم اهميت، مرا از موضوعات احساسي پر اهميت که نمي خواهم درباره آنها فکر کنم باز مي دارد.
3- اگر نگران شوم، راه بهتري را به عنوان يک شخص بر مي گزينم.
4- من نگران مي شوم، زيرا عادت دارم که نگران شوم.
5- من نگران مي شوم، زيرا ياد گرفته ام تا هميشه به انتظار بدترين ها باشم.
6- اگر اتفاق بيفتد نگران مي شوم، زيرا احساس مي کنم که مقصرم.
7- من نگران آينده دنيا هستم.
8- اگر نگران شوم مي توانم بهترين راه را براي انجام داده کارهايم پيدا کنم.
9- من نگران محافظت بهتر از خودم هستم.
10- اگر نگران نباشم و بدترين اتفاق برايم بيفتد، خودم مقصر هستم.
11- من نگران اشتباهاتي هستم که در گذشته مرتکب شده ام و مي خواهم از آنها درس عبرت بگيرم.
12- هنگامي که نگران هستم، فکر مي کنم که زندگي براي ديگران راحت تر است تا براي من.
13- هميشه نگرانم تا کنترل بهتري روي زندگي ام داشته باشم.
14- اگر بدترين اتفاق برايم بيفتد نگران مي شوم، زيرا قادر نيستم از عهده آن برآيم.
15- نگراني من به خاطر اجتناب از نااميدي است.
16- هنگامي که نگران مي شوم، به خودم مي گويم هميشه بايد راه حلي براي تمام مشکلات باشد.
17- در مورد تمام مسايل کوچک و جزيي نگران مي شوم، بنابراين درباره مسايل بسيار مهم فکر نخواهم کرد.
18- با نگران شدن، مي توانم جلوي اتفاقات بد را بگيرم.
19- حتي اگر بدانم که چيزي درست نيست، احساس مي کنم که با نگران شدنم مي توانم احتمال اتفاق افتادن چيزهاي بد را کاهش بدهم.
20- اگر کمتر نگران شوم، شانس کمتري براي پيدا کردن بهترين راه حل دارم.
گزينه هاي بعدي نشان مي دهد که مردم تا چه حدي ممکن است در شرايط نامطمئن زندگي واکنش نشان دهند. لطفا براي تطابق آنچه که ويژه خصوصي اخلاقي شماست از توضيحاتي که در روش نمره گذاري (يک تا پنج) که در قبل آمده است استفاده کنيد.
21- ترديد داشتن مرا از داشتن راي محکم باز مي دارد.
22- بي ثبات بودن به معناي بي نظمي شخص است.
23- بي ثباتي باعث مي شود که زندگي غير قابل تحکم شود.
24- منصفانه نيست که بگوييم تضميني براي زندگي کردن وجود ندارد.
25- اگر ندانم که قرار است فردا چه اتفاقي برايم بيفتد، ذهنم آرامش ندارد.
26- ترديد داشتن باعث مي شود که من ناراحت، عصباني و اضطراب داشته باشم.
27-حوادث پيش بيني نشده مرا تا حد زيادي آشفته مي کند.
28- اگر تمام اطلاعاتي که اجتياج دارم را در اختيار نداشته باشم باعث عجز و ناتواني من است.
29- ترديد داشتن به من اجازه مي دهد تا عواقب را پيشاپيش پيش بيني کنم و براي مقابله با آنها آماده شوم.
30- هر کس بايد هميشه براي جلوگيري از غافلگير شدن مواظب باشد.
31- يک حادثه پيش بيني نشده حتي در بهترين نقشه ها مي تواند همه چيز را از بين ببرد.
32- هنگامي که زمان عمل به انجام کاري فرا مي رسد مردد مي شوم.
33- مردد بودن در کارهايم به اين معناست که من فرد درجه يکي نيستم.
34- هنگامي که در کاري ترديد دارم نمي توانم به جلو حرکت کنم.
35- هنگامي که در کاري ترديد دارم، عملکرد خيلي خوبي ندارم.
36- بر خلاف من، ديگران هميشه به نظر مي رسد مي دانند که از زندگيشان چه مي خواهند.
37- مردد بودن باعث شده تا من يک انسان انتقاد شده غير بشاش و غمگين باشم.
38- هميشه مي خواهم بدانم داستان زندگي من در آينده چيست؟
39- هميشه از غافلگير شدن متنفرم.
40- کوچکترين شک مرا از انجام دادن عملم متوقف مي کند.
41- من بايد قادر باشم تا هر چه زودتر همه چيز را منظم کنم.
42- مردد بودن من به اين معناست که در اعتماد به نفس ندارم.
43- فکر مي کنم غير منصفانه است که ديگران درباره آينده شان مطمئن باشند.
44- مردد بودن باعث بي خوابي من است.
45- من بايد از موقعيت هاي مردد بودن، دوري کنم.
46- ابهام در زندگي مرا عصباني مي کند.
47- نمي توانم درباره آينده ام تصميم بگيرم.
نمره گذاري
حالا امتيازات خود را جمع کنيد يادتان باشد حداکثر نمره در آزمون اول (سوالات 1 تا 20 )(100) نمره و در آزمون دوم (سوالات 21 تا 47) (135) نمره است.
اگر در نمرده دهي به خود در هر زير مقياس، نمره شما بالاي 85 درصد حداکثر امتيازات باشد،احتمالا جزء آن افرادي هستيد که به خاطر نگران بودن، پريشان هستيد. بنابراين چه کار بايد کرد؟ يکي از گزينه هاي به کار گرفته شده در نمره دهي شما روي مقياس "دلايل نگراني" نوشته شده است.همان طور که فريستون و همکارانش دريافتند، اگر شما نمره بالايي از مقياس "دلايل نگراني" دريافت کرده ايد، احتمالا شما نمره بالايي هم در زير مقياس "تحميل ترديد" خواهيد گرفت. عوض کردن ديدگاه کسي نسبت به دنيا هرگز کار ساده اي نيست، اما يک راه مناسب وجود دارد و آن اين است که اگر شما بتوانيد تحملتان را براي چيزهاي مبهم افزايش دهيد، نگرانيتان کمتر خواهد شد. مثل هميشه اولين قدم اين است که ضعف خود را پيدا کنيد. يادداشتي از اينکه اغلب چگونه در شرايط مردد بودن گريه مي کنيد، تهيه کنيد. اين فکر خوبي است تا آن را به عنوان يادداشت بنويسيم. زماني که احساس مي کنيد مشکلات زيادي داريد، مي توانيد قدمي براي عوض کردن شرايط برداريد. روش هاي درمان شناختي که قبلا درباره آن بحث کرديم را مي توانيد براي حل مشکلاتتان براي ترديد داشتن به کار ببريد. براي استفاده از آنها، شمابايد قبول کنيد که موراد تحمل ترديد چه به شکل زياد و يا کم، غير منطقي هستند. اگر شما نتوانيد اين موارد را اجرا کنيد بايد حداقل دانشي درباره اينکه آنها بهترين راه براي نگاه کرده به دنيا نيستند داشته باشيد. سوالات را بخوانيد، براي خود سخنراني کنيد، و درباره جملات سودمندي که مي توانيد جايگزين جملات کنيد بسيار فکر کنيد. براي مثال نسبت به موضوع شماره (23)، که بيان مي کند "ترديد داشتن زندگي را غير قابل تحمل مي کند" سعي کنيد با خود بگوييد که "ترديد داشتن باعث هيجان زندگي است" . به عنوان مثال دوم، در گزينه شماره (33)، که بيان مي کند " مردد بودن در کارهايم به اين معناست که من فرد درجه يکي نيستم" با فکر منطقي "اما رهبران تصميم هايي مي گيرند که نتيجه اش مشخص نيست" جابه جا کرد. و اين همان راه زندگي است. و باز هم، من مطمئن نيستم که پيشنهادي مبني بر اينکه، راهي که فکر مي کنيد ابهام زندگي است به شما ارايه دهم، اما با تلاش زياد قادر خواهيد بود تا تغييراتي در اينکه چگونه احساس کنيد، داشته باشيد. شما مجبور نيستيد که عاشق ترديد باشيد به اين منظور که با آن روابط موثرتري داشته باشيد. دومين قدم اين است که مشخص کنيم آيا مشکلات واقعا ارزش نگران شدن دارند. به خاطر بياوريد، افرادي که نگران مي شوند اغلب مشکلاتي را که وجود ندارد، مي بينند. مانند همان فردي که هنگامي که مديرش به گرمي به او صبح بخير نمي گفت، امنيت کاري خود را در خطر مي ديد و نگران بود. ممکن است براي شما مشکل باشد تا به طور عيني نگرانيتان را ببينيد. صحبت کردن با دوست مورد اعتمادتان برايتان مفيد است. درباره نگراني خود صحبت کنيد و راهنمايي دوستانتان را به عنوان: "درباره چه مشکلات و مسايلي بايد واقعا نگران شد" را قبول کنيد. قدم سوم، اين است که راه حل موثري براي حل مشکلاتي که شما را نگران مي کند پيدا کنيد. تصور کنيد که نگران شد نمي تواند به عنوان جانشين حتي براي افکار آشفته به کار گرفته شود. بعضي از افراد نگران، نگران شدنشان را به راحتي از طريق بروز و آشکار کردن نشان مي دهند. دانش آموزي که به کلي درباره امتحانش نگران بود دريافت که نگران شدن راحت تر از اين است که وقت زيادي را صرف مطالعه کردن کند. نامزدي که نگران پذيرفته شدنش است ممکن است هيچ تلاشي را براي مهربان تر شدن، عاشق شدن و يار و مونس خوبي شدن نداشته باشد. مسايلي که شما درباره آنها نگران هستيد ممکن است مهم و واقعي باشند، اما مساله اصلي مي تواند پيدا کردن بهترين راه حل باشد. مهم است که در ذهنتان اين تصور را داشته باشيد که نگران شدن به معناي کلي بد نيست، نگراني مي تواند براي ما انگيزه اي براي سخت کار کردن و پيدا کردن راه حل هاي بهتر باشد. بنابراين اين نمره شما بالاي (85) درصد باشد، اين به اين معنا نيست که شما مشکل داريد. کليد اين راه حل تصميم گيري است. مشکل است مرزي بين سازگاري و ناسازگاري رسم کنيد، اما اگر شما خودتان را اغلب روزها نگران ديديد، بهترين راه اين است که به خود بگوييد: "نگراني هايم بي مورد است". تلاش براي عوض کردن شيوه فکر کردنتان سخت ترين تلاش است.
منبع تست: آزمون هاي روان شناختي شخصيت/
لوييس جاندا- دکتر خدامراد مومني/
انتشارات دانشگاه رازي کرمانشاه (08314280802)
منبع: راز موفقيت شماره 187