تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (10)

17. تنظيم کنندگان خاطرات آقاي منتظري خيلي تلاش کردند از او شخصيتي مستقل، منطقي و کسي که فريب اطرافيان خود را نمي خورد و به صرف شنيدن يک خبر عکس العمل نشان نمي دهد و غيره بسازند و از طرف ديگر همه ي آنهايي را که به نوعي در مقابل او قرار داشته اند، شخصيت هايي غيرمستقل، اثرپذير، غيرمنطقي و کساني که
پنجشنبه، 24 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (10)

تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (10)
تأملاتي نظري و تاريخي در علل و انگيزه هاي پيدايش جريان آقاي منتظري (10)


 

نويسنده: دکتر سيد حميد روحاني (1)




 
آزادي خواهي در گفتار و استبداد در انديشه و عمل
17. تنظيم کنندگان خاطرات آقاي منتظري خيلي تلاش کردند از او شخصيتي مستقل، منطقي و کسي که فريب اطرافيان خود را نمي خورد و به صرف شنيدن يک خبر عکس العمل نشان نمي دهد و غيره بسازند و از طرف ديگر همه ي آنهايي را که به نوعي در مقابل او قرار داشته اند، شخصيت هايي غيرمستقل، اثرپذير، غيرمنطقي و کساني که بدون تحقيق و تفحص اقدام مي کنند و غيره بنمايانند. اين روش يکي از روش هاي عام و در عين حال کاملا شناخته شده اي است که در سراسر خاطرات منسوب به نامبرده به کار رفته است و خواننده تعجب مي کند چگونه طلبه اي که در کلام، خود را بسيار کوچک و ناچيز نشان مي دهد در عمل و نظر خود را انساني فاقد خطا، مستقل، آزادي خواه، ضد ظلم، طرفدار قانون و خلاصه کسي که در تمام رفتارها و کردارهاي خود مبتني و متکي بر شرع بوده توصيف مي کند؟ هر چند اين روش، روش شناخته شده اي در تاريخ معاصر ايران است
ولي چرا تنظيم کنندگان خاطرات آقاي منتظري ساده لوحانه تصور کردند که با اين روش مي توانند سابقه ي تاريخي او را حداقل در دوران قائم مقامي رهبري به دور از خطا و بي عيب و نقص نشان دهند و از همه بدتر اسنادي را در خاطرات کنار هم قرار دهند که هر خواننده ي کم هوشي نيز با ديدن اين اسناد در صحت آن ادعاها ترديد کند! آيا تنظيم کنندگان خاطرات، مردم ايران را ساده لوح فرض کردند يا فکر مي کنند عصر جمهوري اسلامي مثل دوران بي خبري قاجاريه است که هر چه دروغ تحويل مردم دهند باورشان خواهد شد؟ اکنون براي آگاهي بيشتر خوانندگان به روش هاي تنظيم کنندگان خاطرات در تحريف حقايق و اطلاعات به نمونه هايي از آن اشاره مي کنيم. در خاطرات منسوب به او آمده است:
... قاعده اش اين است که بزرگان تحت تأثير هر حرفي واقع نشوند، يا اقلا اگر حرف ها را مي خواهند بشنوند از اطرافي ها، يا از آنهايي که دائما با آنان تماس مي گيرند نشنوند. هميشه طيفي دور مراجع و بزرگان هستند که اصطلاحا به آنها مي گويند ديوار گوشتي که جريانان را مطابق اهداف و سياست خودشان گزارش مي دهند و کنترل مي کنند و اين واقعيت چه نسبت به مراجع و چه نسبت به مسئولين بزرگ ضرر دارد ... (2)
آيا آقاي منتظري اين گفته را به راستي باور دارد که نبايستي تحت تأثير هر حرفي واقع شد؟ و واقعا درباره ي آنچه که مي شنود تحقيق، بررسي و کنجکاوي مي کند؟ يا از اين گفته به عنوان يک شعار استفاده مي کند تا اولا عيب خود را پوشيده دارد و چنين بنماياند که انگار او نبوده است که به علت دهان بيني، زودباوري و تأثير پذيري از اطرافيان به مخالفت با انقلاب اسلامي برخاست، ثانيا به اصطلاح توپ را به زمين حريف بيندازد و اين گونه وانمود کند که اين ديگران هستند که تحت تأثير اطرافيان قرار مي گيرند و آقاي منتظري با ديد خردمندانه و حکيمانه ي خود آنان را پند و اندرز مي دهد! و از ساده گرايي، تأثيرپذيري و خوش باوري آنان را برحذر مي دارد!؟
براي روشن شدن اين نکته که آقاي منتظري به آنچه از زبان او در بالا آمد تا چه پايه اي پايبند و باورمند است به مشاهدات، خاطرات و مستندات خود درباره ي تأثيرپذيري و زودباوري آقاي منتظري استناد نمي کنيم و به مصداق «گواه شاهد صادق در آستين باشد» خاطرات منسوب به او را گذر مي کنيم و آنچه را از زبان او آورده اند مورد بررسي و ارزيابي قرار مي دهيم تا روشن شود آورده ي بالا با عملکرد او همخواني دارد يا تنها شعاري است که براي تبرئه ي او مطرح شده است. در خاطرات منسوب به او مي خوانيم:
... ايشان (آيت الله بروجردي) گفتند شما خوب متوجه شديد که من چه کار مي کنم پس ممکن است روزهاي ديگر اين کار را به شما محول کنم. ولي روز بعد از کروکان جاسب تقاضاي فردي کردند که بتواند عليه بهايي ها در آنجا تبليغ کند و آقايان مرا براي اين جهت به آيت الله بروجردي معرفي کردند و من به آنجا اعزام شده و از شرکت در آن جلسات محروم شدم. پس از مراجعت به قم روزي مشهدي رضا که در بيت ايشان خادم بود به من گفت: آقاي منتظري! آنها تو را دک کردند، چون ديدند داري جا باز مي کني ... (3)
آيا آقاي منتظري درباره ي اين اظهار نظر مشهدي رضا که اصولا در جرگه ي اصحاب آقاي بروجردي نبود و در کار علمي آنان نقشي نداشت و تنها خدمتگزار بيت به شمار مي آمد، به تحقيق و بررسي نشست و صحت و درستي آن را به دست آورد، يا چشم و گوش بسته و نسنجيده آن را باور کرد و پس از گذشت بيش از پنجاه سال، در خاطرات خود آن را بازگو
کرد و بدين گونه آبرو و اعتبار بزرگاني را که در آن جلسات حضور داشتند، به بازي گرفت و براي خوانندگان نسبت به آن بزرگان ذهنيت ايجاد کرد؟ لازم به يادآوريست که در خاطرات منسوب به نامبرده پيش از اينکه اظهار نظر مشهدي رضا بازگو شود از آقايان بدلا، آميرزا مهدي صادقي و ميرزا حسين صادقي به عنوان اصحاب جلسات علمي آقاي بروجردي نام آورده است. (4)
18. از زبان آقاي منتظري زير عنوان «نمونه ي ديگري از فعاليت هاي دربار به اسم حزب توده» آورده اند:
... آقاي حاج آقا حسن رضويان نجف آبادي براي من نقل کرد که من قبل از سقوط دکتر مصدق رفتم نزد آقاي ابوالقاسم پاينده صاحب امتياز و مؤسس مجله ي صبا که نجف آبادي بود ... گفت من ديدم ابوالقاسم پاينده در يک صفحه ي بزرگ اسامي بسياري از روحانيون را نوشته بعد منشي اش را صدا زد و متني را به او داد و گفت بيا اين متن را براي اين آدرس ها بفرست. گفت من آن وقت نفهميدم که آن متن چه بود بعد که مصدق سقوط کرد شنيدم به علما نامه هاي تهديد آميز نوشته شده ... (5) به ابوالقاسم پاينده گفتم آن متن که تو آن روز به منشي ات دادي و گفتي براي آخوندها بفرست تهديد آخوندها نبود؟ خنده اش گرفت و گفت بله ... توده نفتي ها با پول انگلستان و حمايت دربار تحريک مي شدند تا مردم را از دولت دکتر مصدق و چپ روي بترسانند ... (6)
مگر آقاي منتظري پند و اندرز نداد که قاعده اش اين است که تحت تأثير هر حرفي واقع نشوند؟ آيا آقاي منتظري درباره ي اين ادعاي آقاي حسن رضويان تحقيق کرد و صحت و درستي آن را به دست آورده؟ آيا آقاي منتظري هيچ گاه به اين نکته انديشيده است که حزب توده و توده اي هاي «غير نفتي» و مارکسيست هاي وابسته به انگلستان چرا و چگونه در آن
روز و حتي امروز براي يک بار آن شب نامه هايي را که عليه علما و روحانيان پخش مي شد، تکذيب نکردند و اعلام نداشتند که نامه هاي تهديد آميز و شب نامه هاي اهانت باري که پيش از کودتاي 28 مرداد به نام «حزب توده» منتشر مي شد و در آن به مقدسات اسلام و عالمان ديني و پيشوايان اسلامي اهانت و جسارت مي شد، ساختگي و جعلي بود و از جانب حزب توده نبود؟
آيا کتاب «نگهبانان سحر و افسون» از سلسله انتشارات حزب توده در سال 1331 که در آن زشت ترين و بي شرمانه ترين جسارت ها به مقدسات اسلامي و علماي ديني روا داشته شده است نيز از دربار و توده نفتي ها بوده است؟ آيا حزب توده با آن تشکيلات عريض و طويل - که بنا بر ادعاي منسوب به آقاي منتظري - بيش از سي هزار عضو داشت! امکان تکذيب آن فحش نامه ها را در آن روز نداشت و لازم آمد که آقاي منتظري پس از گذشت نيم قرن به عنوان وکيل مدافع «حزب توده» به تکذيب آن شب نامه ها بپردازد؟ آيا حزب توده اين مأموريت را به آقاي منتظري که چون مرد تحقيق و تفحص است! و تحت تأثير هر حرفي قرار نمي گيرد! واگذار کرد تا در خاطرات خود بياورد و يا به نام او بياورند:
... حزب توده در آن زمان چنان که از اسمش پيداست شعار حمايت از زحمت کشان و رنجبران را مي داد و با دربار و حاميان آن مبارزه مي کرد ... چنان که مشهور است حزب توده در سال 1332 بيش از سي هزار عضو در ايران داشت. راه انداختن تشکيلات توده اي هاي نفتي توسط رژيم و در پشت صحنه توسط استعمار پير انگليس براي از بين بردن و از اعتبار انداختن شعارهاي مردمي حزب توده و کمونيسم در ايران از يک طرف و ترسانيدن روحانيت و مردم مذهبي از طرف ديگر بوده است ... (7)
از آنجا که آقاي منتظري مرد تحقيق! و تدبير! و تفحص است! و حتما بي تأمل و نسنجيده سخني نمي گويد! و تحت تأثير هر حرفي قرار نمي گيرد! ما را جرأت آن نيست که آمار اغراق آميز سي هزار عضو حزب توده را تکذيب کنيم و آن را نمونه اي از تأثير پذيري
ساده لوحانه ي نامبرده بدانيم ليکن آنچه از هر موضوعي شگفت انگيزتر است اينکه گفته شود حزب توده به رغم انکار خدا و بالا بردن پرچم الحاد و نيز به رغم توطئه ي خائنانه براي تجزيه ي ايران و جدا کردن آذربايجان از مام ميهن و نيز به رغم کارشکني و از پشت خنجرزني در نهضت ملي شدن صنعت نفت در ميان ملت مسلمان ايران در دهه ي آغازين سي و در سال هاي نزديک به کودتاي 28 مرداد از چنان محبوبيتي برخوردار بوده است که دربار و ديگر عوامل استعمار «براي از بين بردن و از اعتبار انداختن شعارهاي مردمي حزب توده»، «تشکيلات توده اي هاي نفتي» را ناگريز شدند به راه اندازند! و بدين شگرد بکوشند که پايگاه مردمي آن حزب را آسيب پذير سازند!! و حزب توده ي زبان بسته هم به رغم داشتن «سي هزار عضو»! و تشکيلات عريض و طويل نتواند در دو سطر اعلاميه و حتي يک تراکت حساب خود را از حساب «توده نفتي»ها جدا کند و توطئه ي دربار و استعمار را خنثي سازد!؟ به راستي بر مظلوميت حزب توده بايد گريست!!
البته شايد چندان هم جاي گريه و اشک فشاني نباشد چرا که حزب توده اگر در برابر توطئه ي دربار و استعمار خلع سلاح بود و راه چاره و علاجي نداشت، پس از گذشت درست پنجاه سال از آن روز و روزگار مي بينيم که امروز حزب توده حاميان و پشتيباناني همانند آقاي منتظري دارد که در خرد و انديشه و تدبير و درايت و حکمت و بصيرت زبانزد خاص و عام است! و درباره ي حزب توده به باورهايي رسيده است که سران و پيروان آن حزب هيچ گاه آن را باور ندارند.
حزب توده بارها به تندروي ها، افراط گري ها و کارشکني هاي ضد خلقي خود در دوره هاي پس از شهريور 1320 و در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت اذعان کرده و در اين باره نوشته هايي را به نمايش گذاشته است و با وجود اين شماري از اعضاي حزب توده عملکرد خيانت آميز اين حزب را در آن دوران از گناهان نابخشودني دانسته و به انشعاب دست زدند و از حزب جدا شدند. از جمله «حزب توده ي انقلابي» و «گروه ستاره ي سرخ» بودند که در دهه ي 40 از آن حزب منشعب شدند و حزب توده را خيانتکار به ملت ايران خواندند.
دار و دسته ي مصدق براي تبرئه ي نامبرده از اتهام اينکه دست حزب توده، اين دشمنان اسلام و تجزيه طلبان از خدا بي خبر و خيانت پيشگان بي وطن را باز گذاشته بود تا به مقدسات ملت بتازند و ايران را به ورطه ي سقوط بکشانند، جريان توده نفتي را مطرح کردند و چنين نماياندند که اين توده نفتي ها بودند که چار اسبه بر اسلام و دين باوران مي تاختند و پيشوايان اسلامي را به مرگ و نابودي تهديد مي کردند! و «حزب توده» نه «دين را افيون توده ها» مي دانست! و نه عالمان ديني و پيشوايان روحاني را «نگهبانان سحر و افسون» مي ناميد! و نه در انديشه ي تجزيه ي کشور بود! نه به نهضت ملي شدن صنعت نفت از پشت خنجر زد! و نه شعار ملي شدن تنها نفت جنوب را مطرح کرد! و نه ... بنابراين روا بود که مصدق به اين حزب ميدان دهد و فعاليت هاي آن حزب را به طور مطلق آزاد بگذارد، ليکن فدائيان اسلام و شهيد نواب صفوي چون از رده هاي بالاي «ارتجاع سياه»! به شمار مي آمدند! و تز استعماري «جدايي دين از سياست» را باور نداشتند بايد عرصه بر آنان تنگ مي شد! و دولت آزادي بخش مصدق السلطنه حق داشت آزادي و امنيت را از آنان سلب کند! و شهيد نواب صفوي را به مدت 20 ماه در زندان نگاه دارد و حتي تحت شکنجه قرار دهد!
و در اين ميان مي بينيم که آقاي منتظري به رغم شعار اينکه نبايد تحت تأثير هر حرفي واقع شد، تحت تأثير بافته هاي دار و دسته ي مصدق قرار مي گيرد و جريان ساختگي «توده نفتي» را باور و بازگو مي کند و به تبرئه ي حزب توده مي نشيند!

پي‌نوشت‌ها:
 

1. مورخ انقلاب اسلامي.
2. کتاب خاطرات، ص 148.
3. همان، ص 127، تکيه روي جمله ها از اين نگارنده است.
4. همان، ص 127.
5. نقطه چين از متن کتاب است.
6. همان، ص 160.
7. همان، ص 160، 161. تکيه روي فرازها از اين نگارنده است.
 

منبع:نشريه 15 خرداد، شماره6.
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما