شعور تاريخي ملت ايران در شعارهاي انقلاب اسلامي (2)

آنهايي که مي خواهند همگام با انقلاب اسلامي پيش بروند و تاريخچه اي از زمينه هاي انقلاب و سير کلي آن به دست آورند و جان کندن نهايي رژيم فاسد پادشاهي را حس کنند با شعارها و ديوارنوشته هاي دوران انقلاب هم آواز شوند تا تعريف جديدي از خود، تاريخ، ايران و نظام جهاني ارائه دهند.
شنبه، 26 شهريور 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شعور تاريخي ملت ايران در شعارهاي انقلاب اسلامي (2)

 شعور تاريخي ملت ايران در شعارهاي انقلاب اسلامي (2)
شعور تاريخي ملت ايران در شعارهاي انقلاب اسلامي (2)


 

نويسنده: زهرا نامدار (1)




 

تجديد عهدي با آرمان هاي مردم
در بازخواني شعارها و ديوار نوشته هاي دوران انقلاب

- همگام با شعارهاي انقلاب اسلامي و تعريف جديدي از اسلام، ايران و نظام جهاني
 

آنهايي که مي خواهند همگام با انقلاب اسلامي پيش بروند و تاريخچه اي از زمينه هاي انقلاب و سير کلي آن به دست آورند و جان کندن نهايي رژيم فاسد پادشاهي را حس کنند با شعارها و ديوارنوشته هاي دوران انقلاب هم آواز شوند تا تعريف جديدي از خود، تاريخ، ايران و نظام جهاني ارائه دهند.
وقتي در 17 شهريور سال 1357 دولت شريف امامي به فرمان شاه دست به آن جنايت بزرگ زد و ملت مظلوم ايران را در ميدان ژاله به خاک و خون کشيد، بدون اينکه جريان اين رخداد را ساماندهي کند، جمعه ي خونين در شعور اجتماعي مردم تبديل به شعار انقلاب اسلامي شد. شعارهايي که بعد از واقعه ي جمعه ي خونين داده مي شد کسي نمي داند چه فرد، جريان يا گروهي سروده است:

 

قتلگه پهلوي، ژاله ي تهران شده
قتلگه پهلوي، تمام ايران شده

ارتش بگو جواب گل گلوله است؟
چرا جمعه ي خونين شعار انقلاب اسلامي شد؟ چون در پيوند ناگسستني با آرمان هاي مردم بود. مردم ايران چند روز قبل از واقعه ي 17 شهريور در لوله ي تفنگ سربازان نظام پادشاهي گل نشانده بودند و با نشاندن اين گل، مهر و رحمت نهضت اسلامي را به لوله هاي سرد تفنگ تقديم کرده بودند. پيام مهر و محبت شعار انقلاب اسلامي بود چون شعار پيامبر رحمت اسلام بود، اما وقتي واقعه اي اتفاق مي افتد که در تضاد با آرمان هاي مردم است آن واقعه تبديل به شعار مي گردد.
اينها رموزي است که اگر کسي بر آن واقف نباشد و با آن زندگي نکرده باشد نمي تواند در محاسبات تحليلي خود پيرامون انقلاب اسلامي به آن توجه کند. تحليل گراني که نسبتي با انقلاب اسلامي نداشته باشند اگر خيلي باهوش و خالي از حب و بغض هاي معرفتي، شخصي و جرياني باشند شايد بتوانند بخشي از اين شعارها را در محاسبات خود در نظر آورند. اما در نظر آوردن يک چيزي است و نسبت با آن برقرار کردن چيزي ديگر.
يکي از دلايلي که گفته مي شود گفتمان هاي رسمي غرب در سياست و مطالعات اجتماعي از تبيين انقلاب اسلامي عاجز است، همين است که گفتمان هاي غرب در برقراي نسبت با انقلاب اسلامي از فقر معرفت شناختي عميقي رنج مي برند. گفتمان هاي رسمي به دنبال عوامل عيني انقلاب ها يعني طبقه، گروه اجتماعي، حزب سياسي، فقر طبقاتي، تضاد ابزار توليد و روابط توليدي و امثال اينها مي گردند، اما مگر انقلاب ها فقط تحت تأثير اين عوامل هستند؟
وقتي در روز سيزده آبان سال 57 سالروز تبعيد امام خميني رهبر انقلاب اسلامي مراسمي
در دانشگاه تهران برپا و با دخالت ارتش شاهنشاهي به خاک و خون کشيده شد، بلافاصله اين رخداد نيز تبديل به شعار انقلاب شد و به ياري رخدادهاي بعدي آمد.

دانشگاه، دانشگاه
مزدور به خون کشيده

دانشجو، دانشجو
در خون خود غلتيده

اين است شعار ملت (امت)
دانشجو شهادتت مبارک

کشتار دانشجويان به دست شاه جلاد
خواسته ي آنان بود برچيدن استبداد

خاصيت نهضت هاي مذهبي اين است که هر رخدادي اگر در ارتباط با آرمان هاي مردم باشد
تبديل به شعار مي شود و اين شعارها محرک رخدادهاي بعدي مي شوند و بدين سان سلسله اي از رخدادها تا حصول نتيجه از طريق اين شعارها به هم پيوند خورده و جريان عظيم اجتماعي به وجود مي آيد.
وقتي در پانزدهم آبان ماه سال 57 شاه طي پيامي از راديو و تلويزيون خطاب به ملت ايران گفت: من پيام انقلاب شما را شنيدم و سعي مي کنم که اشتباهات گذشته را جبران نمايم. از آنجايي که توبه ي شاه به مثابه ي توبه ي گرگ تلقي مي شد و معناي آن اين بود که اگر مردم اين توبه را بپذيرند باز هم بايد در زير سلطه ي نظام فاسد مشروطه ي سلطنتي زندگي کرده و سال هاي ديگر از آرمان هاي خود چشم بپوشند. اين رخداد در تضاد با آرمان هاي مردم قرار گرفت و تبديل به شعار شد و در تظاهرات روزهاي بعد از زبان مردم جاري گرديد.

به پشت راديو گفتم به تأکيد
که گه خوردم، غلط کردم، ببخشيد

مهدي بيا شاه مسلمان شده
آب وضوش خون جوانان شده

مهدي بيا شاه مسلمان شده
روز و شب مسلمين شام غريبان شده

نسبت رخدادها، آرمان ها و شعارها مانند سه ضلع مثلثي بود که هيچ گاه نيروهاي مختلف انقلاب اسلامي نتوانستند رابطه ي آنها را از هم گسسته نمايند و يکي ديگر از رمزهاي پيروزي انقلاب اسلامي ناگسستني بودن اين نسبت ها بود. هر اقدامي از ناحيه ي رژيم پادشاهي وقتي در تضاد با آرمان ها قرار مي گرفت تبديل به شعار مي شد و اين شعار محرک رخدادهاي بعدي بود و اين سلسله همچنان موج انقلاب اسلامي را به پيش برد و تا امروز نيز به پيش مي برد.
در 30 آبان 1357 شاه بدون توجه به احساسات مذهبي مردم به حرم مطهر امام هشتم شيعيان حمله ي نظامي مي کند. در پنجم آذر ماه به همين مناسبت عزاي عمومي اعلام مي شود و اين واقعه تبديل به شعار کوبنده اي عليه نظام پادشاهي مي گردد:

يا حجه بن الحسن دل ها پريشان شده
قبر امام هشتم گلوله باران شده

مهدي بيا شاه مسلمان شده
قبر امام هشتم گلوله باران شده

مشهد مقدس را، گنبد حضرت را
مسجد کرمان را، رکس آبادان (2) را

ژاله ي تهران را، شاه به آتش کشيد
به آتشش مي کشيم (3)

رخدادها عموما وقايع پراکنده اي هستند که به خودي خود هيچ نسبتي با يکديگر ندارند و به تنهايي گوياي هيچ فرآيندي از دگرگوني هاي اجتماعي نمي باشند. اما وقتي رخدادها با زنجيره اي از آرمان هاي يک ملت پيوند مي خورند و با هم مرتبط مي گردند با تاريخ صحبت مي کنند و به اشياي بي جان حرکت مي بخشند. عالم افسرده و جامد در چنين حالتي با همه ي
انسان ها در همه ي اعصار صحبت مي کنند اين گفتگو در قالب شعارها است.
اکنون ما نزديک به سه دهه از دوران حماسه ساز انقلاب اسلامي فاصله داريم اما وقتي شعارهاي آن دوران را زمزمه مي کنيم گويي در عمق واقعه حاضر و ناظر بر آن چيزهايي هستيم که بر ملت ما گذشت:

کابينه ي نظامي
شکست شاه خائن

اين دولت نظامي
نابود بايد گردد

اين دولت نظامي
نشانه ي سقوط است

انسان وقتي اين شعارها را زمزمه مي کند احساس خاصي دارد. احساس حضور در عمق رخدادهايي که با آمدن دولت ازهاري خبر از مستأصل شدن نظامي مي داد که شاه آن تصور مي کرد هيچ واقعه اي پايه هاي تخت او را نخواهد لرزاند.

ازهاري بيچاره اي سگ چهار ستاره بازم بگو نواره

نواره که پا نداره
چشماي تو خماره

وقتي اين شعارها را مي خوانم احساس مي کنم با بچه هاي همسال خود در دوران انقلاب اين شعارها را بر ديوارهاي شهر مي نويسم و زير چشمي نيز مواظب هستم تا گرفتار مأموران ساواک نشوم.
اکنون شعار «عاشورا روز تعيين سرنوشت است» را بر روي يکي از ديوار نوشته هاي دوران انقلاب ديدم و محاصره ي شهر تهران را توسط ارتش شاه براي حمله ي نظامي از طريق زمين و هوا با تمام وجودم حس کردم. چه روزهاي رعب آور ولي غرورانگيزي!
راهپيمايي تاسوعا و عاشوراي تهران در انتظار من است. خود را آماده مي کنم تا با تمام وجود در اين راهپيمايي شرکت کنم. شعارهايي که بايد در اين روز داده شود را زمزمه مي کنم:

تاسوعا قرار ما عاشورا قيام ما
عاشورا، عاشورا قيام ملي ما

عاشوراي حسيني پيروزي خميني
اي وارثين راه حسيني اي پيروان امام خميني

ياري کنيد در محو اين صدا و تصوير (4)
بلندگوي استبداد است اين بانگ تزوير

با ملت ما همراه مي - گو - ييم
مرگ بر شاه، مرگ - بر - شاه
 

پي‌نوشت‌ها:
 

1. دانشجوي روانشناسي و پژوهش گر تاريخ و ادبيات معاصر.
2. منظور واقعه ي آتش سوزي سينما رکس آبادان توسط رژيم شاه است.
3. اين شعار، شعارهايي است که در حمايت از اعتصاب کارکنان راديو، تلويزيون و روزنامه در حدود دي ماه سال 57 داده شده است.
4. خاطرات شاپور بختيار، طرح تاريخ شفاهي ايران، مرکز مطالعات خاورميانه، دانشگاه هاروارد، ويراستار حبيب لاجوردي، نشر زيبا، تهران، 1380، چاپ سوم، ص 120.
 

منبع:نشريه 15 خرداد، شماره 6.
ادامه دارد...




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط