تحليل نوروسايکولوژيک بازي هاي کودکان
نويسنده: دکتر حسين کريمي متخصص توان بخشي اعصاب اطفال عضو مرکز تحقيقات توانبخشي اعصاب اطفال دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي
هدف مقاله حاضر آن است که ضمن بازشناسي و تحليل عصبي - روانشناختي بازي هاي بومي ايران از منظري عصبي - روانشناختي، فضاي جديدي را پيش روي متخصصان تعليم و تربيت و بهداشت و درمان و بويژه دست اندرکاران آموزش توانبخشي کودکان استثنايي بيافريند. با توجه به ابعاد سه گانه (ارتقاء، پيشگيري و درمان) به تبيين و توضيح کارکردهاي مختلف بازي هاي بومي پرداخته تا ضمن ارائه نمونه هايي از برنامه هاي آموزشي و توانبخشي مبتني بر بازي هاي بومي گامي به سوي بومي کردن و جامعه محور کردن فعاليت هاي آموزشي و توانبخشي برداريم.
در اين مقاله سعي داريم با بررسي آناتوميک و تحليل فعاليت و با تحليل زيربناهاي عصبي - روانشناختي و فيزيولوژيک نمونه هايي از بازيهاي بومي ايران، جايگاه و ظرفيت هاي اين بازي ها براي طراحي بسته هاي آموزشي- توانبخشي و اجراي مداخلات مربوط به اختلالات خام حرکتي و اختلال هماهنگي مربوط به رشد (DCD)، بيش فعالي و نقص توجه (ADHD)، ناتواني هاي ويژه يادگيري (SLD) و اختلالات رفتاري - هيجاني (BED) را مورد بررسي قرار دهيم. بازي فرصت مناسبي براي تحرک، تفکر و هيجان است.
بازي فعاليتي که هر فردي را متناسب با توانايي هايش به چالش حرکتي و روانشناختي مي کشاند و زمينه تقويت و ارتقاي عملکرد را فراهم مي آورد. تحول و تکامل بهنجار و نابهنجارهاي حسي عصبي و ترميم و توانبخشي آنها هر دو جريانهايي هستند که با بازي پيوندي عميق دارند، از اين رو بازي مي بايست جزء جدايي ناپذير زندگي کودکان و فعاليت هاي آموزش و توانبخشي باشد.
سيستم عصبي انسان در ابتداي تولد ناپخته است و ساختار ناقصي دارد. بخصوص از نظر ارتباطات عصبي و شرط لازم براي بلوغ عصبي مناسب، وجود حداقل زيستي عصبي که در معرض محرک هاي بيروني و بويژه تمرين و مهارت ورزي مي باشد (کورتز، 2003)
بنابراين تحول جسماني، ادراکي، شناختي و هيجاني کودک مرهون محيط غني و فعاليت هاي مناسبي است که فرصت تمرين، تقويت عصبي - عضلاني، تعامل عاطفي هيجاني را فراهم آورد و بازي تمامي اين فرصت ها را در خود جاي داده و به کودک و جامعه هديه مي نمايد. زيست شناسان و رفتارشناسان گفته اند علاقه انسان به بازي ارتباط تنگاتنگي با کنجکاوي هاي ذهني او در کشف و شناخت خود و محيط پيرامونش دارد (قزل اياق، 1379)، بازي هاي بومي ايران که ريشه در خلاقيت و نيک انديشي پيشينيان اين مرز و بوم دارد و در بافت مناسب اجتماعي - فرهنگي شکل گرفته و توانسته است با استفاده بهينه از حداقل امکانات و فضا حداکثر تحريک حسي - عصبي و کنش حرکتي را ايجاد نموده و متناسب با توانايي افراد باعث افزايش توانايي ادراکي، حرکتي و شناختي- هيجاني آنها گردد. ضرورت احيا جايگاه بازي هاي بومي در تعليم و تربيت و کاربردي کردن آنها در توانبخشي با توجه به ويژگي ها و پتانسيل هاي بي نظير آنها، امري ثمر بخش و انکار ناپذير است و استخراج برنامه هاي ارتقايي تکاملي و آموزشي و توانبخشي مبتني بر بازي هاي بومي گامي به سوي بومي کردن و جامعه محور کردن فعاليت هاي آموزشي و توانبخشي مي باشد.
بازشناسي و تحليل عصبي - روانشناختي بازي هاي بومي ايران مي تواند فضاي جديدي را پيش روي متخصصان تعليم و تربيت و بهداشت و درمان و به ويژه دست اندرکاران آموزش و توانبخشي کودکان استثنايي بيافريند و مقاله حاضر مي کوشد با توصيف، تحليل و تبيين کارکردهاي آموزشي و توانبخشي بازي هاي بومي از منظر حسي - عصبي، سرآغازي براي برانگيختن ايده ها و ترويج راهکارهاي مناسب در زمينه پژوهش و درمانگري ملهم از بازي هاي بومي باشد. بازي و استفاده درماني - آموزشي از بازي از ديرباز يکي از محورهاي اصلي نظريه پردازي و فعاليت باليني و آموزش حوزه کودکان را به خود اختصاص داده است و دوره هاي طلايي رشد کودک از مسير بازي مي گذرد. رشد عضلاني - عصبي و رشد ادراکي - شناختي کودک مرهون بازي هايي است که از بازتاب هاي اوليه آغاز شده و با تکرار و تمرين (نظير حرکات دوراني پياژه اي) ادامه يافته و به فرآيندهاي پيچيده تري تکامل مي يابد و بويژه در طي سالهاي نخستين که مغز با کميت و کيفيت فزاينده اي در حال شکل گيري است، ضرورت وجود محيط تحريکي و غني اهميت بيشتري مي يابد. در فرآيند طبيعي بازي ها، کودکان ابتدا خود و سپس جهان بيروني را درک کرده و مي شناسند و سپس با بازي هاي تعاملي و نمادين با والدين و همسالان به جامعه وارد شده و نقش آينده خود را تمرين مي کنند، تسلط بر خود، کنترل و هماهنگي عصبي- عضلاني، تفکر و حل مسئله و همکاري و اشتراک مساعي را ابتدا در بازي مي آموزند، تمرين مي کنند و دروني مي نمايند. رشد نوروفيزيولوژيک زير بناي ديگر ابعاد رشد است. وجود حد مناسبي از رشد نوروفيزيولوژيک آمادگي رشد و نمو ادراکي - حرکتي و شناختي - هيجاني فرد را فراهم مي سازد و بارور شدن استعدادها و توانايي هاي فرد را تضمين مي نمايد و به عکس وجود هر ميزان نقصان و بدکارکردي نوروفيزيولوژيک باعث محدوديت ها و نابهنجاري هايي در تمامي ابعاد رشد مي شود (زيگوريت، 2000).
بازي هاي بومي ايران داراي انواع و سطوح مختلفي هستند که عموماً هر کدام به نحوي سيستم عصبي را فعال ساخته و درگير مي نمايند و از اين طريق ضمن ايجاد نشاط و آمادگي عصبي، موجب برانگيختگي و تعامل بخش هاي حسي - ادراکي و تصميم گيري شده و بطور کلي زمينه نوعي يکپارچگي حسي - حرکتي را بوجود مي آورد.
منبع: ماهنامه پزشک امروز، شماره 129.. .
هدف مقاله حاضر آن است که ضمن بازشناسي و تحليل عصبي - روانشناختي بازي هاي بومي ايران از منظري عصبي - روانشناختي، فضاي جديدي را پيش روي متخصصان تعليم و تربيت و بهداشت و درمان و بويژه دست اندرکاران آموزش توانبخشي کودکان استثنايي بيافريند. با توجه به ابعاد سه گانه (ارتقاء، پيشگيري و درمان) به تبيين و توضيح کارکردهاي مختلف بازي هاي بومي پرداخته تا ضمن ارائه نمونه هايي از برنامه هاي آموزشي و توانبخشي مبتني بر بازي هاي بومي گامي به سوي بومي کردن و جامعه محور کردن فعاليت هاي آموزشي و توانبخشي برداريم.
در اين مقاله سعي داريم با بررسي آناتوميک و تحليل فعاليت و با تحليل زيربناهاي عصبي - روانشناختي و فيزيولوژيک نمونه هايي از بازيهاي بومي ايران، جايگاه و ظرفيت هاي اين بازي ها براي طراحي بسته هاي آموزشي- توانبخشي و اجراي مداخلات مربوط به اختلالات خام حرکتي و اختلال هماهنگي مربوط به رشد (DCD)، بيش فعالي و نقص توجه (ADHD)، ناتواني هاي ويژه يادگيري (SLD) و اختلالات رفتاري - هيجاني (BED) را مورد بررسي قرار دهيم. بازي فرصت مناسبي براي تحرک، تفکر و هيجان است.
بازي فعاليتي که هر فردي را متناسب با توانايي هايش به چالش حرکتي و روانشناختي مي کشاند و زمينه تقويت و ارتقاي عملکرد را فراهم مي آورد. تحول و تکامل بهنجار و نابهنجارهاي حسي عصبي و ترميم و توانبخشي آنها هر دو جريانهايي هستند که با بازي پيوندي عميق دارند، از اين رو بازي مي بايست جزء جدايي ناپذير زندگي کودکان و فعاليت هاي آموزش و توانبخشي باشد.
سيستم عصبي انسان در ابتداي تولد ناپخته است و ساختار ناقصي دارد. بخصوص از نظر ارتباطات عصبي و شرط لازم براي بلوغ عصبي مناسب، وجود حداقل زيستي عصبي که در معرض محرک هاي بيروني و بويژه تمرين و مهارت ورزي مي باشد (کورتز، 2003)
بنابراين تحول جسماني، ادراکي، شناختي و هيجاني کودک مرهون محيط غني و فعاليت هاي مناسبي است که فرصت تمرين، تقويت عصبي - عضلاني، تعامل عاطفي هيجاني را فراهم آورد و بازي تمامي اين فرصت ها را در خود جاي داده و به کودک و جامعه هديه مي نمايد. زيست شناسان و رفتارشناسان گفته اند علاقه انسان به بازي ارتباط تنگاتنگي با کنجکاوي هاي ذهني او در کشف و شناخت خود و محيط پيرامونش دارد (قزل اياق، 1379)، بازي هاي بومي ايران که ريشه در خلاقيت و نيک انديشي پيشينيان اين مرز و بوم دارد و در بافت مناسب اجتماعي - فرهنگي شکل گرفته و توانسته است با استفاده بهينه از حداقل امکانات و فضا حداکثر تحريک حسي - عصبي و کنش حرکتي را ايجاد نموده و متناسب با توانايي افراد باعث افزايش توانايي ادراکي، حرکتي و شناختي- هيجاني آنها گردد. ضرورت احيا جايگاه بازي هاي بومي در تعليم و تربيت و کاربردي کردن آنها در توانبخشي با توجه به ويژگي ها و پتانسيل هاي بي نظير آنها، امري ثمر بخش و انکار ناپذير است و استخراج برنامه هاي ارتقايي تکاملي و آموزشي و توانبخشي مبتني بر بازي هاي بومي گامي به سوي بومي کردن و جامعه محور کردن فعاليت هاي آموزشي و توانبخشي مي باشد.
بازشناسي و تحليل عصبي - روانشناختي بازي هاي بومي ايران مي تواند فضاي جديدي را پيش روي متخصصان تعليم و تربيت و بهداشت و درمان و به ويژه دست اندرکاران آموزش و توانبخشي کودکان استثنايي بيافريند و مقاله حاضر مي کوشد با توصيف، تحليل و تبيين کارکردهاي آموزشي و توانبخشي بازي هاي بومي از منظر حسي - عصبي، سرآغازي براي برانگيختن ايده ها و ترويج راهکارهاي مناسب در زمينه پژوهش و درمانگري ملهم از بازي هاي بومي باشد. بازي و استفاده درماني - آموزشي از بازي از ديرباز يکي از محورهاي اصلي نظريه پردازي و فعاليت باليني و آموزش حوزه کودکان را به خود اختصاص داده است و دوره هاي طلايي رشد کودک از مسير بازي مي گذرد. رشد عضلاني - عصبي و رشد ادراکي - شناختي کودک مرهون بازي هايي است که از بازتاب هاي اوليه آغاز شده و با تکرار و تمرين (نظير حرکات دوراني پياژه اي) ادامه يافته و به فرآيندهاي پيچيده تري تکامل مي يابد و بويژه در طي سالهاي نخستين که مغز با کميت و کيفيت فزاينده اي در حال شکل گيري است، ضرورت وجود محيط تحريکي و غني اهميت بيشتري مي يابد. در فرآيند طبيعي بازي ها، کودکان ابتدا خود و سپس جهان بيروني را درک کرده و مي شناسند و سپس با بازي هاي تعاملي و نمادين با والدين و همسالان به جامعه وارد شده و نقش آينده خود را تمرين مي کنند، تسلط بر خود، کنترل و هماهنگي عصبي- عضلاني، تفکر و حل مسئله و همکاري و اشتراک مساعي را ابتدا در بازي مي آموزند، تمرين مي کنند و دروني مي نمايند. رشد نوروفيزيولوژيک زير بناي ديگر ابعاد رشد است. وجود حد مناسبي از رشد نوروفيزيولوژيک آمادگي رشد و نمو ادراکي - حرکتي و شناختي - هيجاني فرد را فراهم مي سازد و بارور شدن استعدادها و توانايي هاي فرد را تضمين مي نمايد و به عکس وجود هر ميزان نقصان و بدکارکردي نوروفيزيولوژيک باعث محدوديت ها و نابهنجاري هايي در تمامي ابعاد رشد مي شود (زيگوريت، 2000).
بازي هاي بومي ايران داراي انواع و سطوح مختلفي هستند که عموماً هر کدام به نحوي سيستم عصبي را فعال ساخته و درگير مي نمايند و از اين طريق ضمن ايجاد نشاط و آمادگي عصبي، موجب برانگيختگي و تعامل بخش هاي حسي - ادراکي و تصميم گيري شده و بطور کلي زمينه نوعي يکپارچگي حسي - حرکتي را بوجود مي آورد.
منبع: ماهنامه پزشک امروز، شماره 129.. .