ويژگي هاي گفت و گو از منظر قرآن
قرآن كريم علاوه بر دستورهاي مستقيم به بايستگي هاي گفت و گو با به كار گيري شيوه هاي عملي(1)، به گونه اي غير مستقيم نيز ويژگي هاي گفت و گو برشمرد و به اهميت آن تأكيد ورزيده است، كه به مهمترين آنها اشاره مي شود:
1- حق جويي
مقصد از حق جوئي در گفت و گو آن است كه از مدعاي متين بر دليل متقن پيروي نموده و از تهديد و تطميع ها در مورد آن نهراسيم. اين معيار از ويژگي هاي مهم گفت و گوست كه سر لوحه و طليعه نيكويي آن مي باشد. بر اين اساس قرآن کريم با عبارت هاي گوناگوني مومنان را به حق محوري در گفت و گوها توصيه نموده و جبهه باطل را به دليل كتمان حق و يا آميختن حق به باطل و پايمال كردن حق نكوهش مي كند:
(وَجَا دَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْ حِضُوا بِهِ الْحَقَّ)(2) (لَقَدْ جَاءكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ)(3) (يُجَادِلُونَكَ فِي الْحَقِّ بَعْدَمَا تَبَيَّنَ)(4) (وَلاَ تَلْبِسُواْ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ)(5)
2- رعايت روش گفت و گو
روش گفت و گو بر پايه ابزارهاي ذيل استوار است، كه بايد در گفت و گو موجود باشند تا بتوان از آن به مثابه گفت و گو صحيح ياد كرد: تحليل سوال، داشتن محور بحث، مشخص ساختن مفاهيم و توضيح آنها، آشكار نمودن اصل يا مقدماتي كه مفاهيم با توجه به آنها استنباط
شده و در راستاي آن ديدگاهي گزينشي گرديده است. بر اين اساس، خداوند متعال كساني را كه بدون هيچ شناختي با رسالت پيامبر اعظم(ص) مخالفت مي كنند و روش صحيح گفت و گو را مراعات نمي كنند، سرزنش مي كند: (هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ) (6)؛ (بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ)(7)
3- توافق در اصول مشترك
اگر در گفت و گو وحدت در جهات همسو از ميان برود، نمي توان گفت و گو را از نقطه اي آغاز كرد و آن را به سرانجام رسانيد و محيط آن صرفاً راهي براي طرح ديدگاه هاي شخصي و فرقه اي، تبليغ و نفوذ در افكار ديگران خواهد بود. قرآن كريم در گفت و گوهاي خود با ساير اديان به گونه اي با تسامح و همدلي، مباحثات نظري را با توافق در مشتركات آغاز و بر آن تكيه و تأكيد مي كند (قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا) (8)
اي اهل كتاب بياييد به سوي سخني كه ميان ما و شما يكسان است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتا و شريك او قرار ندهيم. (وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنزِلَ إِلَيْنَا وَأُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ)(9). و به اهل كتاب بگوييد ما به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و شما نازل شده، ايمان آورده ايم و معبود ما و شما يكي است و ما در برابر او تسليم هستيم.
4- برهان طلبي
حق جوئي در سايه (عقل مداراي) تحقق مي يابد. به همين دليل برهان طلبي از ويژگي هاي مهم گفت و گوي صحيح به شمار مي رود. مقصود از (عقل مداراي) آن است كه جهت تحقق حق جوئي و ترويج آن در گفت و گو، تنها بايد تابع استدلال درست بود و روح (چرا، به چه دليل) را بر فضاهاي گفت و گوها حاكم كرد. اين سنت قرآني است كه علاوه بر فراخواني پيروان خود به تبعيت از دليل و برهان، از مخالفان و معارضان خويش دليل و برهان مي طلبد. به عنوان نمونه، در مقام تخطئه پندارهاي غلط اهل كتاب، مي گويد: (وَقَالُواْ لَن يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى تِلْكَ أَمَانِيُّهُمْ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَانَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ)(10). گفتند: جز آنان كه يهودي يا نصراني باشند، به بهشت داخل نشوند. اين آرزوهاي ايشان است بگو اگر راست مي گوئيد: برهانتان را بياوريد. در واقع قرآن كريم مي گويد: اسلام به مخالفان آزادي داده است تا آرا و عقايد خويش را بي پروا، با استدلال و برهان بيان كنند.
5- آزاد منشي
بي شك يكي از اساسي ترين شرايط پديد آمدن روح گفت و گو و تحقيق جهت تبادل نظر، پرورش انديشه آزاد و رهيده از هر گونه تعصب و عقايد تقليدي است. قرآن كريم توصيه مي كند افرادي كه در مباحث نظري پا به عرصه گفت و گو مي نهند، بايد براي نهادينه كردن حق جوئي و ترويج عقل مداري، در پذيرش يا رد مدعا و دليلي، پيش فرض هاي ذهني و دل بستگي هاي شخصي يا گروهي را دخيل نكنند، بلكه با كاوش آزادانه، هدف هر گفت و شنودي را تنها شناخت حقيقت بدانند. در اين كتاب الهي علت عدم پيروي از پيامبران بزرگ الهي را توجه نكردن به موارد مذكور دانسته و از زبان اقوام گمراه بدان ها استناد مي نمايد(11). از سوي ديگر، تعبيرات قرآن كريم در برخورد عادلانه با آراء و انديشه هاي مخالفان، مانند (قال الذين كفروا... و قال الذين اشركوا...) حكايتگر آن است كه در كلام الهي بر اصل آزاد منشي در گفت و گوها تأكيد فراوان گرديده است.
6- خوش خويي
جهت تبديل نشدن تبادل نظر به ميدان ستيز بايد اصولي اخلاقي و انساني بر آن حاكم باشد و يكي از بارزترين اين اصول، حسن رفتار و گفتار در بحث است. كساني كه در باب موضوع خاصي به گفت و گو مي پردازند، بايد بدون به كار بردن كلمات آزار دهنده، با خوش رويي و رفتاري
پسنديده مقصود خود را به درستي بفهمانند. خداوند متعال تأكيد فراواني بر اين ويژگي در قرآن كريم نموده و به جدال احسن تشويق كرده، آن را شيوه برخورد با مخالفان و منكران رسالت پيامبر(ص) بر شمرده است. (12)
البته تعبير احسن جامعي است كه در تمام روش هاي صحيح و مناسب مناظره و مباحثه را شامل مي شود، چه در الفاظ و محتواي سخن، چه در آهنگ گفتار و خلقيات و چه در حركات ديگر(13). به هر روي، قرآن بر اين اصل كه قولوا للناس حسناً(14). تاكيد فراوان دارد. امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايد:
(نيكوتر از آن چه دوست داريد با شما سخن گفته شود، با ديگران سخن بگوئيد)(15).
من نديدم در جهان جست و جو
هيچ اهليت به از خوي نكو
7- تحمل انديشه ها
با برتافتن افكار و انديشه ها مي توان تبادل نظر را بهبود بخشيد و آن را به هويت اصيل خويش باز گردانيد. اين امر يكي از شرايط اساسي افرادي است كه در تعاملات فكري مشاركت دارند. در واقع بدين رو قدرت تعقل و نقادي در جامعه رشد مي كند؛ روابط كلامي و ارتباطي تغيير مي يابد و از سويي روح تعاون و كار جمعي، وحدت ملي، مسووليت اجتماعي، مفاهمه سياسي و نيز تبادل فرهنگ ها و انديشه ها رشد و ترويج مي يابد. اگر تحمل انديشه ها در ارائه نظرات و گفت و گوها نباشد، تعصب و خشونت بر مباحث نظري حاكم شده و به مرگ انديشه ها مي انجامد. بر اين اساس است كه قرآن كريم در برخورد با آراي مخالف، مسلمانان را به سعه صدر و خويشتن داري دعوت نموده تا بهترين آرا و انديشه ها ارائه شده و برخي نادانان به جهالت خويش پي ببرند. در اين ميان قرآن کريم همچنين پيامبر اعظم(ص) را نمونه عالي سعه صدر و تحمل آراي مخالف معرفي نموده است. اين مسأله تا بدان جاست كه حتي آن حضرت از سويي برخي جاهلان سرزنش مي شدند و به حضرت مي گفتند: (هو اذن(16)؛ او گوش است) قرآن نيز در پاسخ مي فرمايد: ( اذن خير لكم؛ نيكو گوش براي شماست) به دليل اهميت حلم و صبر در عرصه دانش است كه خداوندسه بار صفت عليم و حليم را در كنار يكديگر ذكر فرموده (17) و نيز از همين روست كه ائمه(ع) بر جايگاه حلم در ساحت علم تأكيد بسيار نموده اند.(18)
8- به كارگيري روش هاي گوناگون
قرآن كريم در گفت و گو با اديان مختلف و مخالفان اسلام، بر اساس شرايط و موضع گيري آن ها، روش هاي گوناگوني را به كار مي گيرد. به عنوان نمونه، گاه به دليل نوع شبهه و رويكردهاي مخالف، در تبيين مطالب خويش از روش عقلاني استفاده مي كند؛ زيرا طرف مقابل مساله را به گونه اي عقلاني انكار مي نمايد. در آيات ذيل مسأله معاد با تحليل عقلاني اثبات مي گردد؛ (قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ* الَّذِي جَعَلَ لَكُم مِّنَ الشَّجَرِ الْأَخْضَرِ نَارًا فَإِذَا أَنتُم مِّنْهُ تُوقِدُونَ *أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُم بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ *إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ) (19). گاه نيز در خصوص معاد، موضوع را به دليل خواست طرف مقابل گفت و گو، با مشاهدات حسي و تحليل هاي ذهني از طريق تبيين حسي بازگو مي كند: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ...)(20).
تنوع شيوه هاي گفت و گو حكايت گر آن است كه بايد با توجه به شرايط فكري، عاطفي، معنوي و اجتماعي طرف مقابل در قالب هاي مختلف تبيين شود.
آفات گفت و گو از منظر قرآن
مقصود از آفات گفت و گو، هر عمل يا باور غير اخلاقي است كه گفت و گو را از مسير حق خارج مي سازد و آن را در دراز مدت از رسيدن به هدف حقيقي خويش باز مي دارد.(21) آيات الهي، برخي موارد را موانع و آفات گفت و شنود صحيح تلقي مي كتد، به طوري كه اگر اين مواضع بر ويژگي ها و حتي مباني گفت و گو غالب آينده، نتيجه مطلوب به دست نخواهد آمد و چه بسا اين سنت نيكو مغفول مي ماند. از اين رو، توجه به موانع و آفات گفت و گو سبب مي گردد كه همواره گفتمان و تبادل نظري سالم داشته باشيم. اكنون به ذكر و شرح اين آفات و موانع مي پردازيم.
1- گمان و پندار پيروي از آن
همان گونه كه در اداب گفت و گو گذشت، پايه ي اصلي دليل بايد علم منطبق با واقعه ي خارجي و بهره مند از بحران و دليل هاي قطعي و درست باشد. ظن و گمان، مرتبه اي از جهالت و غير واقع و مبتني بر حدس و خيال است، از اين رو نمي توان در گفت و گو بر آن تكيه كرد. قرآن كريم نيز ظن و گمان را اساس استدلال هاي منحرفانه كفار دانسته و به همين دليل مسلمانان را از آن بر حذر داشته است.: (وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ)(22). اگر از بيشتر مردم روي زمين پيروي كني، تو را گمراه مي كنند؛ زيرا آنان پيروي از گمان كرده و بر اساس حدس و تخمين نظر مي دهند. از ديدگاه قرآن، پيروي از گمان در گفت و گو مانع همراهي گفت و گو كننده با واقعيت مي شود. (إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ)(23). آن گاه كه آنان را از زبان يكديگر مي گرفتند و با زبان هاي خود، چيزي را كه به آن علم نداشتيد، مي گفتند و مي پنداشتند كه كاري سهل است، با آنكه نزد خدا بزرگ بود.
2- جهالت و ناداني
شخصي كه به امري علم ندارد، چگونه مي تواند درباره آن به درستي بينديشد و انديشه خويش را در معرض آراي ديگران قرار دهد. از اين رو قرآن جهالت و ناداني را يكي از موانع بزرگ گفت و گو تلقي كرده، انسان را از انديشه و قضاوت درباره آنچه بدان آگاهي ندارد، منع مي كند: (وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً)(24) امير المؤمنين علي(ع) نيز در همين باره قائل است اگر كسي در برابر آنچه نمي داند سكوت كند، اختلاف از جامه رخت مي بندد: (لو سكت من لا بعلم سقط الاختلاف) (25).
3- تقليد
گفت و گو ميدان عرضه انديشه هاي نو مي باشد، اما ارائه حقيقت و انديشه نو در بند موافقت و مخالفت با گذشته و آينده و يا بزرگان نيست، بلكه تنها معيار درستي انديشه ها، تطابق آن با واقعيت هاي هستي است. با اين حال، كساني هستند كه راه و انديشه گذشتگان و نياكان خود را مي پذيرند، بي آن كه در صحت و سقم آن بينديشد. قرآن كريم با هشدار به آنان و با تخطئه تقليد بي چون و چرا از گذشتگان، بر اين اصل تدكيد مي ورزد كه هر كه مسأله اي را به معيار عقل بسنجد، نه مانند برخي به مشكل برخورد مي كنند و نه به تعصب و لجاجت مي افتند؛ زيرا درباره آنها آمده: ( اذا قيل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا ابا نتبع ما الفينا عليهم ابائنا)(26). هنگامي كه به آنان گفته مي شود از آنچه خداوند فرستاده است پيروي كنيد، مي گويند ما از همان راهي كه پدرانمان بر آن بودند، پيروي مي كنيم.
تقليد، همچنين زماني جدي ترين آفت خواهد بود كه به شخصيت زدگي بينجامد. البته ذكر اين نكته لازم است كه مقصود از شخصيت زدگي آن نيست كه آدمي از تجربيات و پيروي از بزرگان انديشه به دور ماند، بلكه مراد آن است كه مقلد و پيرو، خود و انديشه اش را در شعاع دانش پيشرو و هيچ بداند. قرآن كريم عدم پيروي از پيامبران را همين امر دانسته است: (وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْاْ إِلَى مَا أَنزَلَ اللّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ)(27). و چون به آنان گفته مي شود: به سوي آنچه خدا نازل كرده و به سوي پيامبر بياييد! مي گويند: (آنچه پدران خود را بر آن يافيتم، ما را بس است. آيا هر چند پدرانشان چيزي ندانسته و هدايت نيافته بودند؟
امام علي(ع) به دلايل مذكور گفته بزرگان را تكيه گاه هميشگي نمي داند و تقليد و پيروي از پيشييان را در ميدان انديشه و گفت و گو، اصل نمي بيند. در نظر گاه حضرتش، حق و باطل را نمي توان با مردم شناخت، بلكه مردمان را بايد با حق و باطل شناخت. (28)
4- شتاب زدگي در داوري
شتاب زدگي انديشه را از مسير فطري خود دور مي سازد و موجب گمراهي مي گردد. گواه اين مطلب، گروه وسيعي از انسان ها هستند كه به دليل شتاب در داوري و اظهار نظر، راه خطا را پيموده اند. قرآن كريم شتاب زدگي در انديشه و قضاوت را يكي از عوامل انحطاط كفار و از جمله آفات گفت و گوي صحيح مي داند: (وَيَدْعُ الإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الإِنسَانُ عَجُولاً)(29).
عارف با... و سالك الي اللّه، مرحوم علامه طباطبايي در ذيل آيه مذكور مي فرمايد: ( مراد از عجول بودن انسان اين است كه هر گاه چيزي را مي طلبد، با آرامش خاطر سراغ آن نمي رود و پيرامون صلاح و فساد آن تفكر نمي كند تا پس از آشكار شدن جهات خير، آن را طلب كند، بلكه به محض اينكه چيزي توجه او را جبل كرد، بدون دقت و بررسي سراغ آن مي رود.
انسان عجول نمي تواند فرق بين خير و شر بگذارد؛ چنان به سوي باطل حركت مي كند، گويي به سوي حق مي رود. (30)
5- هوا پرستي
(پيروي از هواي نفس) خصلت هاي نفساني انسان، مهم ترين عامل لغزش و خطا در تفكر و تبادل به شمار مي رود؛ زيرا آن كه در گفت و گو در پي كار خويش است و در بند هوا و هوس خود، اهميتي به حقيقت نمي دهد و خود را براي رنج كشيدن در اين راه مهيا ننموده است. عقربه ي انديشه وي تحت تاثير شهوات و خواسته هاي نفس مي چرخد و جهت را اشتباه تشخيص مي دهد و به قيمت رو نمي كند. چنين انساني از ميدان تفكر دور گشته و تنها نقطه مشترك بحث، يعني پيروي كامل از خرد و منطق را كنار نهاده است. قرآن كريم مي فرمايد: (إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ)(31).
6- پشت گرمي به باطل
همان گونه كه پشت گرمي به حق و حقيقت، مايه موفقيت در گفت و گوهاست، ياري جستن از باطل موجب ناكامي است. اين عمل قوم نوح و اقوام پس از آنها بوده است. آنان بي توجه به كارا نبودن باطل در ميدان حقيقت، خود را به عقاب الهي گرفتار كردند. خداوند متعال مي فرمايد:
(كَذَّلک قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ)(32). پيش از اينان، قوم نوح و بعد از آنان، دسته هاي مختلف (ديگر) تكذيب كردند و هر امتي آهنگ رسول خدا را كردند تا او را بر گيرند و به وسيله باطل، جدال نمودند تا حقيقت را با باطل آن را پايمال كنند. پس آنان را فرو گرفتم. پس چگونه بود عقاب من؟
بنابر گفته رسول خدا(ص) كساني كه به باطل روي مي اورند تا در جدال با حق آن را فرو كشند، سزاوار لعن و نفرين خداي متعال هستند و از رحمت الهي دور گشته اند(33).
7- خودستايي
شخص گفت و گو، چه بسا بگويد: (ما اين مسائل را نيك فرا گرفته ايم و به دقايق اين امور واقفيم) و (اين گونه مسائل بر ما پنهان نمي ماند) و ادعاهايي از اين دست كه غالباً در گفت و گو صورت مي گيرد، همه براي اثبات توانايي علمي و فني گوينده است و اين چيزي غير از خود ستايي نيست؛ حال آن كه خداوند متعال مسلمانان را از خود ستايي بر حذر داشته و فرموده است: (فلا تزكوا أنفسكم)(34). خودستايي، تفكر را خمود نموده و آدمي را از قبول حقيقت در گفت و گو باز مي دارد و او را به تعصب بر عقيده خويش و لجاجت در برابر طرف مقابل وادار مي نمايد.
نتيجه
در اين مقاله جملات ذيل به عنوان نتيجه مطلوب جلب نظر مي نمايد:
1- از ديدگاه قرآن، انسان موجودي است كه فطرتاً اهل گفت و گو و مناظره است و بر مبناي آن به رشد عقلي و عملي و نيز خلاقيت فكري دست مي يابد.
2- بر مبناي علوم روز (قرآن و جامعه شناسي)، انسان موجودي گفت و گو محور مي باشد و جهت حضور در اجتماع و استحكام روابط اجتماعي خويش با همنوعان، ناگريز از آن بوده و ميان گفت و گو و سرنوشت معنوي او پيوندي استوار برقرار است.
3- ارج نهادن به كرامت انساني، اهتمام به تفكر و تعقل، عدم اكراه در پذيرش عقايد و توجه به آراي ديگران از مهم ترين مباني گفت و گو در قرآن کريم است.
4- پيروي از علم و روش هاي علمي، دقت به ادعاهاي مخاطب و بهره گيري از شيوه هاي درست از جمله آداب گفت و گو در قرآن كريم مي باشد.
5- بر مبناي تفسير علمي قرآن ، (حق جويي) رعايت روش هاي ايده ال و مناسب با ابزار علمي كاراتر، توافق طرفين در اصول مشترك، برهان طلبي صحيح، خوش خويي، آزاد منشي و تحمل انديشه ها، از مهم ترين ويژگي هاي گفت و گو و مناظره مطلوب باشد.
6- تكيه بيش از حد بر گمان و پندار، جهالت و اكثار آن، رواج تقليد، شتاب زدگي در داوري، اتباع نفس و تكيه بر هواهاي نفساني، خود ستايي و پشت گرمي به باطل از مهم ترين آفات رايج در گفت و گو و مناظره قرآن كريم بوده و جايگاه علمي آن را تنزل مي دهد.
پي نوشت ها :
* پژوهشگر و مربي دانشگاه راغب اصفهاني
1- به عنوان نمونه مي توان به گفت و گوي هابيل و قابيل سوره مائده، آيات 27-31)؛ طالوت و جالوت (سوره بقره/ آيات 246-251) و هود با قوم عاد( سوره اعراف/ آيات 65-69) و سوره هود/ آيات 50 و 53-57 اشاره نمود.
2- سوره غافر/ آيه 5
3- سوره يونس/ آيه 94
4- سوره انفال/ آيه6
5- سوره بقره/ آيه 42
6- سوره آل عمران/ آيه 66
7- يونس/ آيه 39
8- سوره آل عمران/ آيه 64
9- سوره عنكبوت/ آيه 46
10- سوره بقره/ آيه 111
11- به عنوان نمونه آيه (انا اطعنا ساداتنا و كبرائنا فاضلونا السبيلاً)سوره احزاب/ آيه 67 از اين مورد است.
12- به عنوان نمونه ر. ك: قرآن كريم، آيه 125 سوره نحل (ادع الي سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن) با حکمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به طريق كه نيكوتر است، مناظره كن، همچنين سوره عنكبوت/ آيه 46: با اهل كتاب جز به روشي كه نيكوتر است مجادله نكنيد.
13- ر. ك: سنت گفت و گو و مناظره با اديان و مذاهب، صص 145-147
14- سوره بقره/ آيه 83
15- وسائل الشيعه، ج11، ص 563
16- همان
17- سوره نساء/ آيه 12
18- ر. ك: ميزان الحكمه، باب علم و حلم
19- سوره يس/ آيات 78-82
20- سوره حج/ آيات 5-7
21- احياء علوم الدين، ابو حامد محمد غزالي، ج1، ص 58
22- سوره انعام/ آيه 116
23- سوره نور/ آيه 15
24- سوره اسراء/ آيه 36
25- بحار الانوار، ج2، ص 122
26- سوره مائده/ آيه 4
27- سوره مائده/ آيه 104
28- تاريخ يعقوبي، ج2، ص 210
29- سوره اسراء/ آيه 11
30- الميزان في تفسير القرآن، ج12، ص51
31- سوره نجم/ آيه 23
32- سوره غافر/ آيه 5
33- توحيد صدوق، ص 461، ح 33
34- سوره نجم/ آيه 32
منابع:
1- قرآن كريم
2- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي(ره) قم، انتشارات مشرقين، 1379ش
3- اصفهاني، راغب، المفردات في غريب القرآن، مصر، مصطفي البابي الحلبي، 1961م
4- بازرگان، عبد العلي، آزاداي در قرآن، تهران، انتشارات قلم، 1372ش
5- بيهقي، احمد بن حسين بن علي، السنن الكبري، بيروت، دار المعرفه
6- حر عاملي، شيخ محمد بن حسن، وسائل الشيعه، تهران، مكتبه اسلاميه، 1397ق
7- حويزي، شيخ عيد العلي جمعه العروسي، تفسير نور الثقلين، قم، اسماعيليان، 1415ق
8- صدوق، شيخ ابو جعفر محمد بن علي، التوحيد، بيروت، دار المعرفه
9- طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، تابستان 1381
10- غزالي، ابو حامد محمد بن محمد، احياء علوم الدين، مصر، مصطفي البابي الحلبي، 1358ق
11- قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دار الكتاب الاسلاميه، 1371ش
12- مركز مدريت حوزه علميه قم، سنت گفت و گو و مناظره با اديان و مذاهب، قم، انتشارات مركز مديريت حوزه علميه قم، 1384ش
13- مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، موسسه الوفاء، 1983م
14- محمدي ري شهري، محمد ، ميزان الحكمه، قم، موسسه فرهنگي دارالحديث، 1379ش
15- مولوي، جلال الدين محمد، مثنوي معنوي، تصحيح دكتر محمد استعلامي، تهران، انتشارات زوار، 1371ش
منبع: نشريه فصلنامه ي قرآني کوثر، شماره 34... .