یادنامه
نویسنده:عبدالله اسرافیلی
بسمه تعالي
31 شهریور روزی است که ارتش تا دندان مسلح عراق بر ما جنگی را تحمیل کردکه 8 سال به طول انجامید، جنگی که نابرابر شروع شد هر چند قبل از 31 شهریور نیز برخوردهایی در نقاط مرزی داشتیم ولی خوب اولین روز تهاجم سراسری آخرین روز تابستان به سال 59 برمی گردد.
نمی خواهم در مورد دفاع مقدس قلم فرسایی کنم اما دلم طاقت ندارد ما نسل سومی ها ندانیم در خرمشهر چه گذشت و چه کردند این ها.
یادم هست میگ 29های عراقی را که تهران را بمباران می کردند.
یادم هست مصاف گوشت و تانک را در پل زید، حمیدیه،دارخوین، راه آهن و جنگ خانه به خانه در خرمشهر را.
یادم هست فریاد الله اکبر حاج احمد و یاران قلیلش در مندلی کردستان.
یادم هست ناصر کاظمی و پاوه را.
یادم هست تنگه میناب و احمد کشوری را.
یادم هست بازی دراز و شهید شیرودی، شهید پیچک را.
یادم هست برقازه را که محسن وزوایی خبر آزادیش را به حاج احمد داد.
یادم هست حاج عمران را که مقتل حاج علی موحددانش گشت.
یادم هست ماووت را که حاج حسین بصیر را درخود فرونشاند.
یادم هست فریاد الله اکبر حاج حسین اسکندرلو توی دشت عباس.
یادم هست حسن باقری را که حج نرفت ولی تو شناسایی حاجی شد.
و
میرسیم به شط و هور.
یادم هست نیزار و شهادت غواصان بی نام را.
یادم هست خیبر بود و حاج همت سردار آن.
یادم هست پل مجنون که شد بعد پل حمید و حمید باکری را.
یادم هست بدر بود و آتش و خون و آقا مهدی باکری را.
یادم هست جنوب دجله و خنده زیبای حاج عباس کریمی وقت شهادت.
یادم هست کربلای پنج و حسین خرازی و سه راه شهادت را.
میدونی دشت لاله های فکه رو چطور شد دشت لاله.
همونجایی که شهید آوینی به دیار باقی رفت.
اونجا 155 لاله عاشق رو تیر خلاص زدند.
یادم هست والفجر 8 و فتح فاو و حداحافظی عاشقانه ی دوستان از هم.
همون فاوی که آمریکایی ها یک هفته طول کشید تو جنگ اخیر تصرف کنند ولی
شیر بچه های ایران چه طور عمل کردند.
و در آخر مرصاد را که طومار مجاهدین را پیچیدند.
و بدست نیامد اینها مگر با دم مسیحایی امام راحل.
طولانی گشت سخن ولی این تاریخ باید سینه سینه منتقل شود
در پایان شعری در مورد خوزستان
سلام من به خوزستان پيام من به سامانش
به بهمنشيرجوشان و به كارون خروشانش
به خرمشهر زيبا و به اهواز دل افروزش
به آبادان آباد و به هرمزجان ويرانش
الا اي خاك خوزستان تو آنستي كه ديد ستي
سكندرها و قيصرها و لشكرهاي جوشانش
اگر از هول قيصر بند شادروان گسست از هم
بديدي دست و پا دربند آخر زار و گريانش
بمان آباد و فرّخ روز و شيرين كام و روشن دل
كه ايران مهد دانش هاست نپسند ويرانش
حسين مسرور- معاصر
ممنون که وقت گذاشتید و خواندید این یادنامه را.
نثار خون پاک شهدا و امام راحلمان صلوات.
ارسال توسط کاربر محترم سایت :abdo_61
31 شهریور روزی است که ارتش تا دندان مسلح عراق بر ما جنگی را تحمیل کردکه 8 سال به طول انجامید، جنگی که نابرابر شروع شد هر چند قبل از 31 شهریور نیز برخوردهایی در نقاط مرزی داشتیم ولی خوب اولین روز تهاجم سراسری آخرین روز تابستان به سال 59 برمی گردد.
نمی خواهم در مورد دفاع مقدس قلم فرسایی کنم اما دلم طاقت ندارد ما نسل سومی ها ندانیم در خرمشهر چه گذشت و چه کردند این ها.
یادم هست میگ 29های عراقی را که تهران را بمباران می کردند.
یادم هست مصاف گوشت و تانک را در پل زید، حمیدیه،دارخوین، راه آهن و جنگ خانه به خانه در خرمشهر را.
یادم هست فریاد الله اکبر حاج احمد و یاران قلیلش در مندلی کردستان.
یادم هست ناصر کاظمی و پاوه را.
یادم هست تنگه میناب و احمد کشوری را.
یادم هست بازی دراز و شهید شیرودی، شهید پیچک را.
یادم هست برقازه را که محسن وزوایی خبر آزادیش را به حاج احمد داد.
یادم هست حاج عمران را که مقتل حاج علی موحددانش گشت.
یادم هست ماووت را که حاج حسین بصیر را درخود فرونشاند.
یادم هست فریاد الله اکبر حاج حسین اسکندرلو توی دشت عباس.
یادم هست حسن باقری را که حج نرفت ولی تو شناسایی حاجی شد.
و
میرسیم به شط و هور.
یادم هست نیزار و شهادت غواصان بی نام را.
یادم هست خیبر بود و حاج همت سردار آن.
یادم هست پل مجنون که شد بعد پل حمید و حمید باکری را.
یادم هست بدر بود و آتش و خون و آقا مهدی باکری را.
یادم هست جنوب دجله و خنده زیبای حاج عباس کریمی وقت شهادت.
یادم هست کربلای پنج و حسین خرازی و سه راه شهادت را.
میدونی دشت لاله های فکه رو چطور شد دشت لاله.
همونجایی که شهید آوینی به دیار باقی رفت.
اونجا 155 لاله عاشق رو تیر خلاص زدند.
یادم هست والفجر 8 و فتح فاو و حداحافظی عاشقانه ی دوستان از هم.
همون فاوی که آمریکایی ها یک هفته طول کشید تو جنگ اخیر تصرف کنند ولی
شیر بچه های ایران چه طور عمل کردند.
و در آخر مرصاد را که طومار مجاهدین را پیچیدند.
و بدست نیامد اینها مگر با دم مسیحایی امام راحل.
طولانی گشت سخن ولی این تاریخ باید سینه سینه منتقل شود
در پایان شعری در مورد خوزستان
سلام من به خوزستان پيام من به سامانش
به بهمنشيرجوشان و به كارون خروشانش
به خرمشهر زيبا و به اهواز دل افروزش
به آبادان آباد و به هرمزجان ويرانش
الا اي خاك خوزستان تو آنستي كه ديد ستي
سكندرها و قيصرها و لشكرهاي جوشانش
اگر از هول قيصر بند شادروان گسست از هم
بديدي دست و پا دربند آخر زار و گريانش
بمان آباد و فرّخ روز و شيرين كام و روشن دل
كه ايران مهد دانش هاست نپسند ويرانش
حسين مسرور- معاصر
ممنون که وقت گذاشتید و خواندید این یادنامه را.
نثار خون پاک شهدا و امام راحلمان صلوات.
ارسال توسط کاربر محترم سایت :abdo_61
/ج