آخرالزّمان، عصر نبود تعادل

در آخر الزمان مردم، داراي آراي مختلف خواهند شد و از هواها و خواهش‌هاي نفساني پيروي مي‌كنند. قرآن، كهنه شده و چيزهايي بدان مي‌بندند كه در آن نيست. دين، تغيير و دگرگوني پيدا كرده چنان كه آب كاسه تغيير پيدا مي‌كند .
شنبه، 9 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آخرالزّمان، عصر نبود تعادل

آخرالزّمان، عصر نبود تعادل
آخرالزّمان، عصر نبود تعادل


 

نويسنده: مهدي نصيري




 
تلقّي ما از ظلم و جور، عموماً زورگويي‌ها و خشونت‌هاي نظامي گردنكشان و مستكبران عليه محرومان و ضعيفان است و كمي كه پيشتر مي‌رويم به مظالم اقتصادي و فاصله‌هاي عظيم فقر و غنا نيز به عنوان مصاديقي از ظلم توجّه مي‌كنيم؛ ولي حقيقت اين است كه معناي ظلم و جور آن هم به نحو امتلاء و آكندگي، معنايي بس وسيع‌تر و عميق‌تر دارد.
از مشهورترين روايات مربوط به آخرالزّمان و قيامت ظهور، اين حديث نبوي پيامبر اعظم(ص) است كه دربارة حضرت مهدي(ع) فرمود:
«يملأ الأرض قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً؛ او، [حضرت مهدي(ع)]، زمين را پر از قسط و عدالت مي‌كند آن‌چنان كه پر از ظلم و جور شده بود.»
اغلب به معناي جامع و عميق اين روايت توجّه نمي‌شود. تلقّي ما از ظلم و جور، عموماً زورگويي‌ها و خشونت‌هاي نظامي گردنكشان و مستكبران عليه محرومان و ضعيفان است و كمي كه پيشتر مي‌رويم به مظالم اقتصادي و فاصله‌هاي عظيم فقر و غنا نيز به عنوان مصاديقي از ظلم توجّه مي‌كنيم؛ ولي حقيقت اين است كه معناي ظلم و جور آن هم به نحو امتلاء و آكندگي، معنايي بس وسيع‌تر و عميق‌تر دارد.
اميرالمؤمنين(ع) در روايتي، عدل را به «وضع الشئ في موضعه؛ قرار گرفتن هر چيزي در جايگاه خودش» تعريف فرمودند و بعد تصريح كردند كه معناي ظلم نيز از اين تعريف روشن مي‌شود و آن عبارت است از قرار نداشتن اشيا و امور در جايگاه خودشان.
واژه جور نيز كه در روايت نبوي آمده است، به معناي از مسير و راه خارج شدن و منحرف گشتن است و بياني ديگر از واژة ظلم است. بر اين اساس بايد به اين نكته توجّه كنيم كه روايت مشهور ياد شده، معنايي بس عميق‌تر از آنچه ما اغلب تصوّر مي‌كنيم، در بر دارد.
آكندگي عالم از ظلم و جور؛ يعني آنكه در آخرالزّمان هيچ عرصه‌اي از عرصه‌هاي حيات فردي و اجتماعي از تباهي، انحراف و كژي خالي نيست و به هر جا كه بنگري نشانه‌هاي ناراستي، اعوجاج و انحراف از حق را مي‌بيني و در حقيقت تباهي بر مزاج عالم غلبه كرده است و نبود توازن و تعادل مهم‌ترين ويژگي عصر آخرالزّمان است.
اقتصاد، سياست، علم، نظام تعليم و تربيت، خانواده، شهر، مذهب، غذا، اخلاق، معماري، ارتباطات، خواص، عوام، زنان، مردان، كودكان، جوانان و خلاصه همة عرصه‌هاي فردي و اجتماعي در سرتاسر عالم و حيات بشري، كم و بيش بيمار و دچار اعوجاج گشته و از مسير عدل، تعادل و توازن خارج شده‌اند.
در آية 41 سورة روم مي‌خوانيم: «ظهر الفساد في البرّ و البحر بما كسبت ايديّ النّاس؛ تباهي در خشكي و دريا به خاطر اعمال و دستاوردهاي خودسرانة بشري ظاهر و غالب شده است». اين آيه نيز بياني ديگر از آكندگي عصر آخرالزّمان از عدم تعادل و بي‌توازني است و از همين رو در دعاي عهد خطاب به خداوند مويه مي‌كنيم كه:
«قلت و قولك الحقّ ظهر الفساد في البرّ و البحر بما كسبت ايدي الناس فاظهر اللهم لنا وليّك؛ تو خود گفتي و سخنت حق است كه به سبب آنچه دست‌هاي مردم فراهم آورده، فساد در خشكي و دريا نمودار شده است، پس اي خدا! وليّ خود را بر ما آشكار ساز.» مروري بر رواياتي كه نشانه‌هاي آخرالزّمان را بيان كرده‌اند نيز به وضوح، بيانگر اين معناي وسيع از ظلم و جور و در واقع همان آكندگي از نبود تعادل و بي‌توازني است. بر اساس اين روايات ما شايد نتوانيم عرصه‌اي را پيدا كنيم كه از آسيب، انحراف و كژي در امان مانده باشد. به برخي از اين نشانه‌ها كه برگرفته از روايات است، توجّه كنيد:
مردم، داراي آراي مختلف خواهند شد و از هواها و خواهش‌هاي نفساني پيروي مي‌كنند. قرآن، كهنه شده و چيزهايي بدان مي‌بندند كه در آن نيست. دين، تغيير و دگرگوني پيدا كرده چنان كه آب كاسه تغيير پيدا مي‌كند (آفت مهلكِ خود بنيادي معرفتي و اعتقادي و قرائت‌هاي گوناگون از دين).
شخص، صبح مؤمن است، شب كافر مي‌شود (ارتدادهاي عقيدتي). معروف منكر شود و منكر معروف. مردم حرام را مباح دانند و امور باطل را در بين خود ترويج كنند. بدعت‌ها فاش و فتنه‌ها ظاهر شود. اهل اخبار و حديث (علماي خالص و صادق دين) موهون شده و دوستداران آنها از نظر بيفتند ـ بعضي از مشاهده جدّ و جهد مؤمني در امر دين به خدا پناه مي‌برند! ـ مؤمن محزون و از نظر افتاده و خوار است (واژگوني ارزش‌ها)
نماز را سبك شمرند. مساجد را مثل معابد يهود و كليسا زينت دهند. مناره‌ها را بلند سازند. اغنياي امّت به منظور گردش و تفريح؛ طبقة متوسط براي تجارت و فقرا به منظور خودنمايي و ريا به حج روند. قرآن، مهجور و مساجد از هدايت تهي گردد و قرآن را با آواز و مزامير و به صورت غنا مي‌خوانند بدون اينكه از خداوند ترسي داشته باشند. در چنين عصري ترانه‌ها و ساز و آواز، آدميان را به طرب مي‌آورد، آن‌چنان كه نفس‌هايشان گويي در طرب مي‌آيد و لذّت و شيريني قرآن خواندن از آنها گرفته مي‌شود. مردم، شطرنج، نرد و موسيقي را كاري پسنديده بشمارند و در مقابل، امر به معروف و نهي از منكر را عملي نكوهيده بدانند و در مكّه و مدينه كارهايي مي‌كنند كه خداوند دوست ندارد و كسي هم نيست كه مانع شود و هيچ‌كس آنها را از اعمال زشت باز نمي‌دارد. آلات موسيقي در مكّه و مدينه آشكار است. (رسوخ انحراف در اعمال عبادي و ديني)
و فساد زياد و هدايت كم گردد و آرزوها، طولاني گردد و مردم آنچه را كه مي‌گويند، عمل نمي‌كنند. و مرده را تشييع مي‌كنند و كسي هم وحشت نمي‌كند (عبرت نمي‌گيرد). شنيدن تلاوت قرآن بر مردم گران و استماع سخنان باطل براي مردم آسان است. (بي پروايي معنوي)
[در روابط جنسي] مردان به مردان اكتفا مي‌كنند و زنان به زنان قناعت مي‌ورزند. فحشا بسيار گردد به طوري كه كار و شغل قرار گيرد و زنا علني گردد و فساد در همه جا آشكار است و كسي از آن جلوگيري نمي‌كند و مرتكبان آن هم خود را معذور مي‌دانند. لهو و لعب آشكار مي‌گردد و كسي كه از كنار آن مي‌گذرد، جلوگيري نمي‌كند يا كسي قادر به جلوگيري از آن نيست. (تباهي اخلاقي و بي‌تعادلي در روابط جنسي)
مردان شبيه زنان و زنان شبيه مردان گردند. زنان را به مشاوره گيرند. زنان براي خود تشكيل مجلس مي‌دهند و جمعيّت‌هاي زيادي به راه مي‌اندازند، به گونه‌اي كه در آن اجتماعات مانند مردان سخنراني مي‌كنند و تشكيل اين جماعات براي سرگرمي است و در مسير غير رضاي خداوند انجام مي‌شود. زن، شوهر خود را بدبخت و بر خلاف ميل او عمل مي‌كند و نفقة شوهرش را مي‌پردازد. مردان و پسران مسلمان با طلا خود را بيارايند. زنان بر زين‌ها سوار شوند (بر هم خوردن توازن و تعادل در روابط اجتماعي و جابه‌جايي كاركردها و وظايف اجتماعي).
خوردن مال يتيمان را حلال كرده و رباخواري و كم فروشي كنند. ربا را به صورت بيع و رشوه را به اسم هديه حلال شمرند. زكات را از مستحقّان قطع كنند. فقر، بسيار شود. مردم اموال خود را در راه غير خدا بذل مي‌كنند و كسي را از اين كار بر حذر نمي‌دارند و جلوي آنها را نمي‌گيرند. كسي كه طلب حلال مي‌كند، در نظر مردم سرزنش مي‌شود و طالب حرام را مدح و احترام مي‌كنند. مرد، مال بسياري دارد ولي وجوهات شرعي آن را نمي‌دهد. (مناسبات ظالمانة اقتصادي)
رشوه را به اسم هديه حلال شمارند، به اسم امانت، خيانت كنند. دروغ، بسيار شود. لجاجت در ميان مردم آشكار گردد. برادري در راه رضاي خداوند كم مي‌شود؛ چنان كه درهم‌هاي حلال كم مي‌گردد. پس مردم به بدترين حالت باز مي‌گردند. شاهد (در دادگاه) بدون اينكه از وي درخواست شود، شهادت مي‌دهد و ديگري به خاطر دوست خود بر خلاف حق گواهي دهد. صاحب هر پيشه در پيشة خود دروغ گويد. كبر و منيّت چون سم در دل‌ها راه يابد. مردم در لباس به يكديگر مباهات كنند. ثروتمندان بلندمرتبه و فقرا پست باشند. توانگر به آنچه دارد بخل مي‌ورزد و فقير آخرت خود را به دنيا مي‌فروشد. همسايه، همسايه‌اش را آزار مي‌رساند و كسي هم او را منع نمي‌كند. صاحب مال از شخص با ايمان عزيزتر است. اگر يك روز بر مردي بگذرد و در آن روز گناه بزرگي مانند زنا و كم‌فروشي و غلّ و غش در معامله يا شراب‌خواري نكرده باشد، اندوهگين و محزون است كه آن روز را مفت از دست داده و عمرش ضايع شد.! بيدادگري و جرائم، آشكار گردد. فتنه و اضطراب بسيار شود. (مناسبات ظالمانة اجتماعي)
ارحام (پيوند خويشان) را قطع كنند. طلاق فراوان شود و مردم پيشينيان خود را لعنت نمايند. بي‌احترامي به پدر و مادر آشكار گردد و مقام آنها را سبك شمرند و نزد فرزندشان سيه روزتر از همه شوند. پسر به پدر و مادرش افتراء مي‌بندد و آنها را نفرين مي‌كند و از مرگ آنها خوشحال مي‌شود. كوچك، بزرگ را مسخره مي‌كند (تضعيف پيوندهاي سالم اجتماعي و فروپاشي نهاد حياتي خانواده كه منجر به فروپاشي كامل اجتماعي مي‌شود).
مردمِ عمارت‌هاي محكم و رفيع بسازند (ميل به خلود در ارض و الگوهاي غلط و غير ديني در معماري و شهر سازي).
ويراني بيش از عمران و آبادي است (توسعة غربي كه عين ويراني است، آبادي تلقّي مي‌شود).
مردم نوشيدني‌ها و خوراكي‌هاي پست مي‌خورند (تباهي در نوشيدني‌ها و خوراكي‌ها كه عموماً از حالت طبيعي و سالم خود خارج شده‌‌اند و منشأ ضررهاي گوناگون براي سلامت انسان‌ها هستند).
حتّي نبود توازن و بي‌تعادلي به پديده‌هاي طبيعي نيز سرايت مي‌كند:
«پس چون آن زمان آيد هلال ماه شب اوّل مانند ماه شب دوم خود را بنمايد و گاهي نيز مخفي مي‌شود به طوري كه مردم اوّل ماه رمضان را افطار كرده و آخر ماه را كه عيد مي‌باشد، روزه بگيرند. مرگ‌ها سريع باشد و مردم به صورت ناگهاني بميرند به طوري كه مرد هنگام صبح سالم باشد و شب دفن شده باشد و شب زنده و صبح مرده باشد. باران در غير فصل ببارد. زلزله، فراوان گردد. عمرها كم شود. بلاها ظاهر گردد.»
البتّه مطالب بالا بدين معنا نيست كه در ظلمت آخرالزّمان هيچ نقطة نوراني‌اي وجود ندارد و اصلاً مؤمني يافت نمي‌شود يا هيچ حركت سازنده‌اي وجود ندارد؛ بلكه مقصود غلبه و سيطرة تباهي و ظلم و جور بر امور و دنيا است و در اقلّيت محض بودن خوبي و خوبان است. ضمن آنكه مصيبت آخرالزّمان آن قدر شديد است كه حتّي خوبان و مصلحان را نيز ممكن است به نسبت‌هايي متأثّر سازد.
در هر صورت در همان آخرالزّمان «الموطئون للمهدي؛ زمينه‌سازان براي قيام مهدي(ع)» وجود دارند. سيّد خراساني و سيّد يماني و مغربي با يارانشان هستند كه با ظهور حضرت به ايشان مي‌پيوندند؛ امّا مسئله اين است كه مؤمنان راستين و آنها كه واقعاً دغدغة سالم ماندن و ثبات ايماني و عقيدتي دارند، نبايد از عمق ظلم و ظلمت و تباهي آخرالزّمان غافل شوند و خويش را در معرض انواع فتنه‌ها و پرتگاه‌ها قرار دهند.
منبع: ماهنامه موعود شماره 122
ارسال توسط کاربر محترم سایت :alizare1




 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما