هفت سکانس غيرت در سينماي ايران
سينماي ما، شاه سکانس هايي با محوريت غيرت ناموسي دارد. از وجوه مثبت غيرت مثل سکانس افتتاحيه «اعتراض»، دفاع نصيريان از نيکي کريمي در برابر مزاحمان در «بوي پيراهن يوسف»، مجموعه «ستاره است» و «ستاره مي شود»، «متولد ماه مهر»، «حکم»، «زيرنور ماه» و «مادر» و آن غيرت کشاورز درباره خواهرش که نمي گذاشت حميد جبلي، زن شرعي اش را ببيند گرفته تا آثاري که بي غيرتي در آنها نمايش داده شده مثل «سنتوري»، «بي پولي»، «اين زن حرف نمي زند»، «قدمگاه»، «آب و آتش» و ... حتي همين بوتيفار سريال «يوسف پيامبر (ع)»، تنها چند نمونه از اين سکانس هاست، بقيه جا نشد!
سينماي ما، شاه سکانس هايي با محوريت غيرت ناموسي دارد. از وجوه مثبت غيرت مثل سکانس افتتاحيه «اعتراض»، دفاع نصيريان از نيکي کريمي در برابر مزاحمان در «بوي پيراهن يوسف»، مجموعه «ستاره است» و «ستاره مي شود»، «متولد ماه مهر»، «حکم»، «زيرنور ماه» و «مادر» و آن غيرت کشاورز درباره خواهرش که نمي گذاشت حميد جبلي، زن شرعي اش را ببيند گرفته تا آثاري که بي غيرتي در آنها نمايش داده شده مثل «سنتوري»، «بي پولي»، «اين زن حرف نمي زند»، «قدمگاه»، «آب و آتش» و ... حتي همين بوتيفار سريال «يوسف پيامبر (ع)»، تنها چند نمونه از اين سکانس هاست، بقيه جا نشد!
عروس آتش (خسرو سينايي)
اولين بازي سينمايي حميد فرخ نژاد در نقش جواني جنوبي است که قوانين عشيره اش را حتي بر خواست خودش مقدم مي داند. دختر عموي او که پزشکي جوان است و به افکار مدرن گرايش دارد، حاضر نيست طبق سنت عشيره با پسر عمويش ازدواج کند و معتقد است که حق دارد شوهر آينده اش را خودش انتخاب کند. فرخ نژاد در يک سکانس به ياد ماندني، براي دختر عموي شهري شده اش توضيح مي دهد که عشيره و قانون عشيره يعني چه.
قرمز (فريدون جيراني)
پرفروش ترين فيلم سال 1378 درباره جواني است که به طرز بيمارگونه اي نسبت به همسرش بدبين است. عاقبت، همين بدبيني و تعصبي که نسبت به ناموسش دارد، کار دستش مي دهد و باعث مي شود اعمالي غيرانساني از او سر بزند. صحنه اي که فروتن در دادگاه به قاضي مي گويد «من آبرو دارم، نمي خواهم زنم با مرداي غريبه بخنده» از قسمت هاي ديدني فيلم است. او سپس همسرش را وادار مي کند که از کار بيرون از خانه خارج شود و توي خانه بنشيند. «قرمز» راوي ابعاد منفي غيرت است و درباره تماميت خواهي بدبينانه بعضي مردان هشدار مي دهد.
روز سوم (محمد حسين لطيفي)
دختر جواني که به دست برادرش زير خاک پنهان مي شود، نماد ناموس يک ملت است که توسط متجاوزان ارتش عراق مورد تهديد و دست درازي قرار گرفته است. پوريا پورسرخ- جوان رزمنده آباداني- براي نجات خواهرش (باران کوثري) از تجاوز بعثي ها، او را در باغچه حياط خانه پنهان مي کند. در ادامه يکي از انگيزه هاي مهم او براي مبارزه با ارتش مسلح دشمن، دفاع از ناموس است. در صحنه اي خود دختر از برادرش مي خواهد به او شليک کند تا به دست دشمن نيفتد و مورد تعرض قرار نگيرد؛ سکانسي که مشابه آن را در فيلم «دکل» عبدالحسين برزيده هم ديده بوديم.
من ترانه، پانزده سال دارم (رسول صدر عاملي)
يکي از بهترين فيلم هاي دهه 1380 درباره دختر جواني که در جريان ازدواجي ناگهاني و بي دوام باردار مي شود. شوهر کودک صفت و بي غيرتش اورا جا مي گذارد و با نوزادي که در راه است، در شهر درندشت تهران تنها رهايش مي کند اما ترانه با مشکلات مي جنگد وتسليم نمي شود. از بازي خيره کننده ترانه عليدوستي در اولين نقش سينمايي اش که بگذريم، فيلم پراز سکانس هاي جذابي است که بسيار خوب و حرفه اي اجرا شده اند. بزدلي و بي غيرتي شوهر ترانه که به شدت تحت تاثير نظريات مادرش قرار دارد باعث مي شود که معصوميت و استقامت ترانه بيشتر جلوه کند.
سگ کشي(بهرام بيضايي)
اين ديگر آخر بي غيرتي و نامردي است که آدم براي زني که وفادارانه به آب و آتش مي زند تا شوهرش را از چنگال گرگ ها نجات دهد، زير و رو بکشد. مجيد مظفري همسر بيچاره اش را جلو مي اندازد تا حساب چک هاي بي محل را با طلبکاران گرگ صفت تسويه کند و سپس به راحتي آب خوردن به او خيانت مي کند تا با منشي جوانش ازدواج کند. سکانس پاياني با آن ديالوگ معروف «حالا وقت سگ کشيه» فراموش نشدني است و کل فيلم در فضايي تلخ، ناامن و کابوس وار مي گذرد.
بوتيک (حميد نعمت الله)
در يکي از تکان دهنده ترين فيلم هاي پس از انقلاب، رضا رويگري نقش مرد خلافکار حقه بازي را بازي مي کند که با وعده اقامت در خارج از کشور، دختري را فريب مي دهد و از او سوء استفاده مي کند. گلراز که رابطه اي آميخته با عشق و دلسوزي نسبت به دختر دارد در پايان فيلم در سکانسي پرتنش رويگري را مي کشد و بابت خيانتش از او انتقام مي گيرد. معصوميت و بي پناهي دختر باعث مي شود تماشاگر به گلزار حق بدهد که چنين انتقام سهمگيني از شخصيت منفي داستان بگيرد. گلزار در «بوتيک» با رفتار خشن و مردانه اش که با شمايل شيک و اتوکشيده هميشگي تفاوت دارد جذاب جلوه مي کند.
کافه ستاره (سامان مقدم)
جوان با غيرت جنوب شهري وقتي مي بيند که شوهر خواهر معتاد و بداخلاقش دست از آزار خواهرش برنمي دارد، خونش به جوش مي آيد و در دعوايي خياباني او را به قتل مي رساند. انگيزه او براي کشتن شوهر خواهرش، تنها دفاع از ناموس است اما چون مرتکب قتل عمد شده، چاره اي جز فرار ندارد. سکانس رويارويي او با رفيق قديمي اش روي پشت بام، يکي از جذاب ترين صحنه هاي فيلم است. سکانس غيرتي شدن پژمان بازغي در برابر ايرج نوذري در کافه به خاطر عکس گرفتن از هانيه توسلي هم از صحنه هاي به يادماندني اين فيلم است. منبع: نشريه همشهري جوان، شماره 241
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.