شکل هاي آشنا و غريب در آسمان بهار
نويسنده :حامدپور خرسندي و کاظم کوکرم
دب اکبر آشناترين صورت فلکي است که تقريباً نام آن به گوش بيشتر مرد م کوچه و بازار هم خورده است.هرچند تا به حال آن را نديده باشند، مي دانند که يک دب اکبر و دب اصغري در آسمان هست!
شايد علت معروف شدن آن ها نقش مهم اين دو صورت فلکي در جهت يابي باشد.ولي اين دو بيش از آن كه به خرس هاي بزرگ و کوچک آسماني شبيه باشند، شبيه دو ملاقه ي بزرگ هستند. البته در مورد دب اکبر شايد پيدا کردن تمام ستاره هاي اين صورت فلکي بتواند به زحمت تصوري از خرسي بزرگ را در ذهن ناظر تداعي کند.ولي هفت ستاره ي اصلي کاملاً به شکل ملاقه اند.
در بهار دب اکبر بيشتر از همه در نخستين ساعات شب بر بلنداي آسمان رخ نمايي مي کند، همچون ملاقه اي بزرگ که ديوانه وار به دور ستاره ي قطبي در گردش دائمي است. شکل آشناي دب اکبر و درخشان بودن ستارگانش موجب مي شود که راه چندان دشواري براي يافتن اين صورت فلکي نداشته باشيد.کافي است ابتداي شب رو به شمال بايستيد، سر را رو به بالا بگيريد و با توجه به نقشه ي موجود در همين مقاله در پي يافتن ملاقه اي بزرگ با ستارگان پرنوري که روي آن حک شده اند باشيد!
اگر دب اکبر را پيدا کنيد، قول مي دهم که چند صورت فلکي ديگر را هم به سرعت خواهيديافت!چطور؟!
به ستاره هاي دسته ي خميده ي ملاقه ي دب اکبر نگاه کنيد.همچون کمان خميده اي به نظر مي رسد.اين کمان خميده را با همان انحنا رو به جنوب آسمان ادامه بدهيد تا به ستاره اي درخشان که رنگش ميل به زردي دارد برسيد.اين ستاره سماک رامح نام دارد و در قلب صورت فلکي بادبادک-شکلي به نام گاوچران (عوّا)است.سماک رامح تقريباً از قدر صفر مي درخشد و همچون نسر واقع معيار خوبي براي در خاطر داشتن يک نمونه ستاره ي قدر صفر در آسمان براي قدرسنجي است.
حال اگر مسير را با همان ترتيبي که از دسته ي ملاقه ي دب اکبر به سماک رامح رسيدند ادامه بدهيد، به ستاره ي درخشان ديگري، ولي کم نورتر نسبت به سماک رامح خواهيد رسيد.اين يکي نام سماک اعزل را بر خود دارد و درخشان ترين ستاره ي صورت فلكي سنبله است.از اينجا به بعد با كمك نقشه و دانستن محل سماک اعزل، مي توانيد شکل صورت فلکي سنبله را با کمي تزيين بيابيد. سماک اعزل درست يک قد ر کم نورتر از سماک رامح است و از قدر يکم مي درخشد.براي اين که تفاوت بين روشنايي يک ستاره ي قدر صفر و يک ستاره ي قدر 1 را به درستي درک کنيد، مقايسه ي روشنايي سماک رامح و سماک اعزل مي تواند روش مناسبي باشد.
اما يافتن دب اکبر فقط به آشنايي با دو صورت فلکي گاوچران و سنبله منتهي نمي شود.اين بار به دو ستاره اي که در بخش آبگردان ملاقه و در انتهاي آن هستند دقت کنيد.ستاره هايي با نام دبه يا آلفا-دب اکبر و مراق يا بتا-دب اکبر.مي دانيد که اگر خطي فرضي از مراق (بتا)به دبه (آلفا)بکشيد و به اندازه ي پنج برابر فاصله ي ميان آن دو همان مسير در آسمان نگاه خود را جابه جا کنيد به پرنورترين ستاره اي که برخورد کنيد جُدي نام دارد که در حال حاضر ستاره ي قطبي آسمان نيمکره ي شمالي زمين است.حال اگر همين کار را به صورت وارونه انجام بدهيد و در مسير عکس از دبه به مراق خطي فرضي بکشيد و فاصله ي ميان آن دو را 7برابر در آسمان ادامه بدهيد به ناحيه اي مي رسيد كه صورت فکلي اسد با ستاره ي درخشان قلب الاسد جا خوش کرده است.البته اين شب ها مريخ در همان اطراف قلب الاسد پرسه مي زند که بايد دقت کنيد اين دو را با هم اشتباه نگيريد!به خصوص در 16شب خرداد که جدايي زاويه اي مريخ و قلب الاسد به کمتر از يک درجه خواهد رسيد.براي تفکيک اين دو کافي است به ياد داشته باشيد که مريخ از قلب الاسد درخشان تر است و رنگش به تازه گرايش دارد.
يک بار ديگر به نقشه ي آسمان وسط مجله نگاه کنيد:اگر خطي از قلب الاسد به سماک اعزل بکشيد مي بينيد که هيچ ستاره ي پرنوري در اين مسير وجود ندارد.اما اگر همين کار را در آسمان انجام بدهيد، خواهيد ديد که يک ستاره ي درخشان آنجا جا خوش کرده است!البته ستاره که نه، شما سياره ي زحل را پيدا کرده ايد!
مي بينيد که يافتن سيارات و صورت هاي فلکي با استفاده از ستاره هايي که مي شناسيم چندان هم دشوار نيست.
اما در ميان صورت هاي فلکي بزرگ و مشهور بهاري مانند اسد، سنبله و گاوچران، صورت هاي فلکي کوچک و غريب، با ستاره هايي کم نور و البته جالب توجه هم در آسمان اواخر بهار وجود دارند که هنوز براي بسياري از رصدگران ناشناخته باقي مانده اند و اين شب ها در بهترين موقعيت رصدي خود قرار دارند.
از جنوب غربي آسمان بهاري شروع مي کنيم، جايي که صورت فلکي کلاغ با ستاره هاي قدر سوم خود، ذوزنقه ي پرنوري را تشکيل داده است.اگر از مرکز اين ذوزنقه حدود 15 درجه به غرب بياييد، ذوزنقه ي کم فروغ ديگري را خواهيد ديد که ستاره هايي کم نورتر از قدر چهار دارد.اگر به دو ستاره ي شمالي اين ذوزنقه دقت کنيد بالاي آنها، زنجيري از ستاره هاي کم نورتر از قدر 5 ديده مي شوند، که به حالت دو شاخ قرار گرفته اند و پيکره ي صورت فلکي جام يا پياله را تکميل مي کنند.اجرام غير ستاره اي اين صورت فلکي همگي کم نور هستند و براي ديدنشان بايد از تلسکوپ هاي بزرگ کمک بگيريد.يکي از ستاره هاي جالب اين صورت فکلي ستاره ي 31 است که يک بار در رصدهايي که براي کشف قمر عطارد انجام مي شد، به اشتباه قمر اين سياره تصور شده بود!اين ستاره از قدر 2/5 در مرز جام و کلاغ ديده مي شود.
به سراغ يکي ديگر از صورت هاي فلکي کم فروغ آسمان بهاري مي رويم.براي يافتن آن بايد از ستاره ي آلفا-شجاع يا فرد کمک بگيريد.محدوده ي صورت فلکي سکستانت از 5 درجه اي شمال شرقي اين ستاره شروع مي شود.اين صورت فلكي از صورت فلکي تاج هم کوچک تر و کم نورتر است.در سکستانت فقط ستاره ي آلفاي آن پرنورتر از قدر 5 است و بقيه فقط در مناطقي با آسماني بسيار تاريک ديده مي شوند.اين صورت فلکي را هوليوس در قرن 17 ميلادي معرفي کرد، تا نام وسيله ي نجومي دست ساز خودش براي هميشه در آسمان باقي بماند.
اگر علاقمند به رصد کهکشان ها باشيد، در شمال آسمان و در همسايگي دب اکبر، صورت فلکي تازي ها با چند کهکشان درخشان جا خوش کرده است و البته شکلش چيزي جز يک خط ساده نيست!کافي است دو ستاره ي آلفا و بتاي تازي ها را با يک خط به هم وصل کنيد تا صورت فکلي تازي ها شکل بگيرد.آسان ترين راه براي پيدا کردن تازي ها، دسته ي ملاقه ي دب اکبر است که تازي ها در 15درجه اي قسمت مقعر آن قرار دارد.البته محدوده ي صورت فلکي تازي ها وسعت بيشتري دارد و فضاي ما بين دب اکبر و عوا و گيسو را در بر مي گيرد.
براي ديدن نخستين کهکشان در تازي ها ستاره ي انتهايي ملاقه ي دب اکبر يعني قائد يا ستاره ي اتا-دب اکبر را بيابيد.سپس از قائد به طرف ستاره آلفا-تازي خطي بکشيد، در طول مسير زير قائد دو ستاره ي نسبتاً پرنور مي بينيد که زير اين دو ستاره، مثلثي از ستاره هاي قدر 7 وجود دارد.در ضلع پاييني اين مثلث-به طرف تازي –لکه اي مه آلود و ناپيوسته از قدر 8 مي بينيد که اين جرم کهکشان51 M يا کهشان گرداب است.اين نخستين کهکشاني بود که لرد راس در سال 1845 ميلادي بازوهاي مارپيچي اش را تشخيص داد.يکي از عوارض جالب توجه در اين کهکشان حضور يک کهکشان اقماري به نام 5195 NGC در انتهاي يکي از بازوهاي آن است که در آسمان تاريک شايد بتوانيد آثاري از آن ببينيد.با تلسکوپي کوچک، هسته ي مرکزي51 M همچون ستاره اي کوچک ديده مي شود و با تلسکوپ هاي متوسط دو بازوي بلند آن تا حدي مشخص اند.اگر همچنان بر روي اين خط فرضي حرکت کنيد مي توانيد کهکشان جالب توجه گل آفتابگردان يا63 M را از قدر 5/8 ببينيد.اين کهکشان نماي بيضي گون دارد و تشخيص بازوهاي آن دشوار است.ولي قسمت مرکزي درخشان آن را با تلسکوپي کوچک نيز مي توانيد تشخيص بدهيد.
جرم بعدي در تازي ها کهکشان94 M از قدر 8 است که براي رصد اين کهکشان مي توان از ستاره ي–تازي ها، که در ميانه ي خط تازي ها قرار دارد، کمک گرفت.کهکشان در 2 درجه اي آن به سمت دب اکبر قرار دارد.اندازه ي زاويه ي اين جرم در آسمان 4 دقيقه ي قوس است که شايد بتوانيد جزيياتي از بازوهاي آن را با تلسکوپي متوسط تشخيص بدهيد.در 5/1 درجه اي ستاره ي –3 تازي ها (از قدر 2/5)، کهکشان ديگري از قدر 9 ديده مي شود که جرم شماره ي 106 در فهرست اجرام غيرستاره اي مسيه است.
در ميانه ي خط واصل ستاره ي بتا-تازي ها و106 M کهکشان ديگري با نام4449 NGC از قدر 1/9ديده مي شودکه رصد آن نسبت به بقيه دشوارتر است.
ماهنامه ي نجوم، ارديبهشت 1389
شايد علت معروف شدن آن ها نقش مهم اين دو صورت فلکي در جهت يابي باشد.ولي اين دو بيش از آن كه به خرس هاي بزرگ و کوچک آسماني شبيه باشند، شبيه دو ملاقه ي بزرگ هستند. البته در مورد دب اکبر شايد پيدا کردن تمام ستاره هاي اين صورت فلکي بتواند به زحمت تصوري از خرسي بزرگ را در ذهن ناظر تداعي کند.ولي هفت ستاره ي اصلي کاملاً به شکل ملاقه اند.
در بهار دب اکبر بيشتر از همه در نخستين ساعات شب بر بلنداي آسمان رخ نمايي مي کند، همچون ملاقه اي بزرگ که ديوانه وار به دور ستاره ي قطبي در گردش دائمي است. شکل آشناي دب اکبر و درخشان بودن ستارگانش موجب مي شود که راه چندان دشواري براي يافتن اين صورت فلکي نداشته باشيد.کافي است ابتداي شب رو به شمال بايستيد، سر را رو به بالا بگيريد و با توجه به نقشه ي موجود در همين مقاله در پي يافتن ملاقه اي بزرگ با ستارگان پرنوري که روي آن حک شده اند باشيد!
اگر دب اکبر را پيدا کنيد، قول مي دهم که چند صورت فلکي ديگر را هم به سرعت خواهيديافت!چطور؟!
به ستاره هاي دسته ي خميده ي ملاقه ي دب اکبر نگاه کنيد.همچون کمان خميده اي به نظر مي رسد.اين کمان خميده را با همان انحنا رو به جنوب آسمان ادامه بدهيد تا به ستاره اي درخشان که رنگش ميل به زردي دارد برسيد.اين ستاره سماک رامح نام دارد و در قلب صورت فلکي بادبادک-شکلي به نام گاوچران (عوّا)است.سماک رامح تقريباً از قدر صفر مي درخشد و همچون نسر واقع معيار خوبي براي در خاطر داشتن يک نمونه ستاره ي قدر صفر در آسمان براي قدرسنجي است.
حال اگر مسير را با همان ترتيبي که از دسته ي ملاقه ي دب اکبر به سماک رامح رسيدند ادامه بدهيد، به ستاره ي درخشان ديگري، ولي کم نورتر نسبت به سماک رامح خواهيد رسيد.اين يکي نام سماک اعزل را بر خود دارد و درخشان ترين ستاره ي صورت فلكي سنبله است.از اينجا به بعد با كمك نقشه و دانستن محل سماک اعزل، مي توانيد شکل صورت فلکي سنبله را با کمي تزيين بيابيد. سماک اعزل درست يک قد ر کم نورتر از سماک رامح است و از قدر يکم مي درخشد.براي اين که تفاوت بين روشنايي يک ستاره ي قدر صفر و يک ستاره ي قدر 1 را به درستي درک کنيد، مقايسه ي روشنايي سماک رامح و سماک اعزل مي تواند روش مناسبي باشد.
اما يافتن دب اکبر فقط به آشنايي با دو صورت فلکي گاوچران و سنبله منتهي نمي شود.اين بار به دو ستاره اي که در بخش آبگردان ملاقه و در انتهاي آن هستند دقت کنيد.ستاره هايي با نام دبه يا آلفا-دب اکبر و مراق يا بتا-دب اکبر.مي دانيد که اگر خطي فرضي از مراق (بتا)به دبه (آلفا)بکشيد و به اندازه ي پنج برابر فاصله ي ميان آن دو همان مسير در آسمان نگاه خود را جابه جا کنيد به پرنورترين ستاره اي که برخورد کنيد جُدي نام دارد که در حال حاضر ستاره ي قطبي آسمان نيمکره ي شمالي زمين است.حال اگر همين کار را به صورت وارونه انجام بدهيد و در مسير عکس از دبه به مراق خطي فرضي بکشيد و فاصله ي ميان آن دو را 7برابر در آسمان ادامه بدهيد به ناحيه اي مي رسيد كه صورت فکلي اسد با ستاره ي درخشان قلب الاسد جا خوش کرده است.البته اين شب ها مريخ در همان اطراف قلب الاسد پرسه مي زند که بايد دقت کنيد اين دو را با هم اشتباه نگيريد!به خصوص در 16شب خرداد که جدايي زاويه اي مريخ و قلب الاسد به کمتر از يک درجه خواهد رسيد.براي تفکيک اين دو کافي است به ياد داشته باشيد که مريخ از قلب الاسد درخشان تر است و رنگش به تازه گرايش دارد.
يک بار ديگر به نقشه ي آسمان وسط مجله نگاه کنيد:اگر خطي از قلب الاسد به سماک اعزل بکشيد مي بينيد که هيچ ستاره ي پرنوري در اين مسير وجود ندارد.اما اگر همين کار را در آسمان انجام بدهيد، خواهيد ديد که يک ستاره ي درخشان آنجا جا خوش کرده است!البته ستاره که نه، شما سياره ي زحل را پيدا کرده ايد!
مي بينيد که يافتن سيارات و صورت هاي فلکي با استفاده از ستاره هايي که مي شناسيم چندان هم دشوار نيست.
اما در ميان صورت هاي فلکي بزرگ و مشهور بهاري مانند اسد، سنبله و گاوچران، صورت هاي فلکي کوچک و غريب، با ستاره هايي کم نور و البته جالب توجه هم در آسمان اواخر بهار وجود دارند که هنوز براي بسياري از رصدگران ناشناخته باقي مانده اند و اين شب ها در بهترين موقعيت رصدي خود قرار دارند.
از جنوب غربي آسمان بهاري شروع مي کنيم، جايي که صورت فلکي کلاغ با ستاره هاي قدر سوم خود، ذوزنقه ي پرنوري را تشکيل داده است.اگر از مرکز اين ذوزنقه حدود 15 درجه به غرب بياييد، ذوزنقه ي کم فروغ ديگري را خواهيد ديد که ستاره هايي کم نورتر از قدر چهار دارد.اگر به دو ستاره ي شمالي اين ذوزنقه دقت کنيد بالاي آنها، زنجيري از ستاره هاي کم نورتر از قدر 5 ديده مي شوند، که به حالت دو شاخ قرار گرفته اند و پيکره ي صورت فلکي جام يا پياله را تکميل مي کنند.اجرام غير ستاره اي اين صورت فلکي همگي کم نور هستند و براي ديدنشان بايد از تلسکوپ هاي بزرگ کمک بگيريد.يکي از ستاره هاي جالب اين صورت فکلي ستاره ي 31 است که يک بار در رصدهايي که براي کشف قمر عطارد انجام مي شد، به اشتباه قمر اين سياره تصور شده بود!اين ستاره از قدر 2/5 در مرز جام و کلاغ ديده مي شود.
به سراغ يکي ديگر از صورت هاي فلکي کم فروغ آسمان بهاري مي رويم.براي يافتن آن بايد از ستاره ي آلفا-شجاع يا فرد کمک بگيريد.محدوده ي صورت فلکي سکستانت از 5 درجه اي شمال شرقي اين ستاره شروع مي شود.اين صورت فلكي از صورت فلکي تاج هم کوچک تر و کم نورتر است.در سکستانت فقط ستاره ي آلفاي آن پرنورتر از قدر 5 است و بقيه فقط در مناطقي با آسماني بسيار تاريک ديده مي شوند.اين صورت فلکي را هوليوس در قرن 17 ميلادي معرفي کرد، تا نام وسيله ي نجومي دست ساز خودش براي هميشه در آسمان باقي بماند.
اگر علاقمند به رصد کهکشان ها باشيد، در شمال آسمان و در همسايگي دب اکبر، صورت فلکي تازي ها با چند کهکشان درخشان جا خوش کرده است و البته شکلش چيزي جز يک خط ساده نيست!کافي است دو ستاره ي آلفا و بتاي تازي ها را با يک خط به هم وصل کنيد تا صورت فکلي تازي ها شکل بگيرد.آسان ترين راه براي پيدا کردن تازي ها، دسته ي ملاقه ي دب اکبر است که تازي ها در 15درجه اي قسمت مقعر آن قرار دارد.البته محدوده ي صورت فلکي تازي ها وسعت بيشتري دارد و فضاي ما بين دب اکبر و عوا و گيسو را در بر مي گيرد.
براي ديدن نخستين کهکشان در تازي ها ستاره ي انتهايي ملاقه ي دب اکبر يعني قائد يا ستاره ي اتا-دب اکبر را بيابيد.سپس از قائد به طرف ستاره آلفا-تازي خطي بکشيد، در طول مسير زير قائد دو ستاره ي نسبتاً پرنور مي بينيد که زير اين دو ستاره، مثلثي از ستاره هاي قدر 7 وجود دارد.در ضلع پاييني اين مثلث-به طرف تازي –لکه اي مه آلود و ناپيوسته از قدر 8 مي بينيد که اين جرم کهکشان51 M يا کهشان گرداب است.اين نخستين کهکشاني بود که لرد راس در سال 1845 ميلادي بازوهاي مارپيچي اش را تشخيص داد.يکي از عوارض جالب توجه در اين کهکشان حضور يک کهکشان اقماري به نام 5195 NGC در انتهاي يکي از بازوهاي آن است که در آسمان تاريک شايد بتوانيد آثاري از آن ببينيد.با تلسکوپي کوچک، هسته ي مرکزي51 M همچون ستاره اي کوچک ديده مي شود و با تلسکوپ هاي متوسط دو بازوي بلند آن تا حدي مشخص اند.اگر همچنان بر روي اين خط فرضي حرکت کنيد مي توانيد کهکشان جالب توجه گل آفتابگردان يا63 M را از قدر 5/8 ببينيد.اين کهکشان نماي بيضي گون دارد و تشخيص بازوهاي آن دشوار است.ولي قسمت مرکزي درخشان آن را با تلسکوپي کوچک نيز مي توانيد تشخيص بدهيد.
جرم بعدي در تازي ها کهکشان94 M از قدر 8 است که براي رصد اين کهکشان مي توان از ستاره ي–تازي ها، که در ميانه ي خط تازي ها قرار دارد، کمک گرفت.کهکشان در 2 درجه اي آن به سمت دب اکبر قرار دارد.اندازه ي زاويه ي اين جرم در آسمان 4 دقيقه ي قوس است که شايد بتوانيد جزيياتي از بازوهاي آن را با تلسکوپي متوسط تشخيص بدهيد.در 5/1 درجه اي ستاره ي –3 تازي ها (از قدر 2/5)، کهکشان ديگري از قدر 9 ديده مي شود که جرم شماره ي 106 در فهرست اجرام غيرستاره اي مسيه است.
در ميانه ي خط واصل ستاره ي بتا-تازي ها و106 M کهکشان ديگري با نام4449 NGC از قدر 1/9ديده مي شودکه رصد آن نسبت به بقيه دشوارتر است.
ماهنامه ي نجوم، ارديبهشت 1389