آزادي عقيده در نگرش قرآني (2)

برای دفاع از دینتان، با مردم نزاع و مشاجره‌ی لفظی نکنید،زیرا این کار دل را بیمار سازد. نزاع و مشاجره انسان ها را به لجبازی می‌کشاند و ثمری جز پیدا شدن کينه در دل‌ها ندارد.قرآن برای دفاع از دین و اعتقادات دینی روش جدال احسن را به کار گرفته است؛ به این صورت که ابتدا به صورت فرضی،نظرطرف مقابل را می پذیرد و با او همراه
چهارشنبه، 13 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آزادي عقيده در نگرش قرآني (2)

آزادي عقيده در نگرش قرآني (2)
آزادي عقيده در نگرش قرآني (2)


 

نویسنده : محمد حسين روانفر
منبع : اختصاصی راسخون




 

ب) آزادي عقيده از ديدگاه روايات
 

براي دفاع از دين مشاجره نكنيد:
 

امام صادق (علیه السلام ) : «وَلَا تُخاصِمُوا النّاسَ لِدینِکُمْ فَانَّ الخُصومَةَ مُمرِضَةٌ لِلقَلب(45)
برای دفاع از دینتان، با مردم نزاع و مشاجره‌ی لفظی نکنید،زیرا این کار دل را بیمار سازد. نزاع و مشاجره انسان ها را به لجبازی می‌کشاند و ثمری جز پیدا شدن کينه در دل‌ها ندارد.قرآن برای دفاع از دین و اعتقادات دینی روش جدال احسن را به کار گرفته است؛ به این صورت که ابتدا به صورت فرضی،نظرطرف مقابل را می پذیرد و با او همراه می‌شود و هنگامی که فرد پذیرش پیدا کرد،به جا وبه موقع با آوردن استدلال و منطق، نظر باطل او را رّد می کند و نظرحق را به جای آن می‌نشاند. ابراهیم علیه السلام نیز برای دفاع از اعتقاد توحیدی خویش و بیدارگری مردم در مواجه با گروههاي مختلف مشركان از روش جدال احسن مدد مي‌گرفت و همواره با استدلهاي كوبنده ي خود به روشنگري مي‌پرداخت. به آيات 41 تا 47 مريم – 52 تا 56 و 58 تا 69 انبياء - 76 تا 79 انعام مراجعه كنيد.از این روایت و عملکرد ابراهیم (علیه‌السلام) متوجه می‌شویم که در بحث با منکران و مخالفان دین باید به روشی هوشمندانه، آنها را نسبت به اعتقادات باطل‌شان آگاه کرد. این آگاهی‌بخشی هرگز با مشاجره حاصل نمی‌شود، چرا که مشاجره بازخوردی منفی دارد و فاصله‌ها را بیشتر می‌کند؛ پس برای هدایت این افراد، گاهی به صورت ظاهری هم که شده باید با آنها همراه شد و اجازه داد تا عقایدشان را مطرح سازند و هر گاه زمینه‌ی مناسبی پیش آمد با استدلال ‌های محکم بطلان عقایدشان و حقانیت دین را اثبات کرد.

پاداش یا عقاب، نتیجه‌ی آزادی در انتخاب:
 

ابوصلت هروی گوید: روزی مأمون به حضرت رضا (علیه‌السلام) عرض کرد:مراد از این آیه که می‌فرماید: «وَلَو شاءَ رَبُکَ لَآمَنَ مَن فِی الأَرضِ...»، (اگر خدا می خواست همه مردم روی زمین ایمان می آوردند آیا تو می خواهی مردم را به ایمان مجبور سازی؟) چیست؟ حضرت فرمودند:داستان چنین بود که مسلمانان به پیغمبر(صلي الله علیه وآله) پیشنهاد کردند که خوب است تا جایی که بتوانی مردمان را به پذیرش اسلام مجبور نمایی تا جمعیتمان زیاد شود و نیرویمان علیه دشمن فزونی یابد.پیغمبر (صلي الله علیه وآله) فرمودند:من هرگز نمی‌خواهم خدای را درحالی ملاقات کنم،که بدعتی با خود همراه داشته و بی دستور او کاری انجام داده باشم و من کسی نیستم که امری را بر کسی تحمیل کنم.آنگاه خداوند این آیه را نازل فرمود.(لوشاءربک)(46)اگر خدا می‌خواست آنچنان حقایق را به چشم ظاهر آنان آشکار می‌ساخت که به ناچار ایمان آرند، بدان گونه که در قیامت چنین شود،اگر این کار می‌کردم،آنان مستوجب پاداش و ستایشی نمی‌بودند، درصورتی که من می‌خواهم آنها خود به اختیار و تشخیص خویش ایمان آرند تا مستحق کرامت من و مقام و منزلت به نزد من و مستوجب بهشت جاوید من گردند.

برخورد علمي با مخالفان ديني :
 

امامان ما در بحث‌ها و مناظره‌های علمي، هرگز با سوال كنندگان و يا مخالفان ديني، برخوردي تند و خشن نداشتند، بلكه به آنها اجازه مي‌دادند تا آزادانه عقاید و سوال‌هاي خود را بيان كنند، ائمه(علیه‌السلام) با صبر و تحمل به آنها گوش مي‌دادند و بدون هيچگونه تحقير و توهيني به سوالات ‌آنها پاسخ مي‌دادند و با منطق و استدلال سعي در اصلاح انديشه‌های باطل مخالفان و هدايت ‌آنان داشتند
از این سیره ائمه (علیهم السلام) نتایج زیر بدست می آید:
1 . در حوزه‌ی داخلي اسلام سوال و ترديد هر مسلماني رواست و مقدمه‌ی ايمان محض و استوار اوست .
2 . در حوزه‌ی خارج از اسلام، هر كس مي تواند براي فهم حقيقت به صورت آزادانه به بحث و گفتگو و تحقيق پيرامون اسلام بپردازد .
3 – برگزاری مناظرات علمي متعدد توسط امامان معصوم(علیهم‌السلام) با غير مسلمانان حكايت از آن دارد كه ائمه(علیهم‌السلام) به آنها اجازه مي داند در محيط علمي آزادانه عقايد مخالف خويش را مطرح كنند .
4 . تشويق و تربيت شاگرداني چون مفضل، هُشام بن حكم، هُشام بن سالم و غيره توسط امامان ما جهت برگزاري مناظره‌های علمي با مخالفان ديني، حكايت از آن دارد كه ائمه(علیهم‌السلام) برخورد علمي را در مواجه با اين گروه اولويت مي دادند .(47)

آزادی عقیده در نگاه امام علی(علیه‌السلام) :
 

در آثار ارزند‌‌ه‌ی معصومان (علیهم‌السلام) پیام آزادی خواهی موج می‌زند. گویاترین سند در این مورد همان بیان امام علی (علیه‌السلام) است خطاب به فرزندش امام مجتبی (علیه‌السلام):
« لا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرَّاً »(48)
بنده‌ی جز خدا مباش؛ زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است. می‌بینید که در این پیام، آزادی در رهایی از بندگی غیر خدا خلاصه می‌شود. به همین دلیل امام علی (علیه‌السلام) خود عزت و افتخار خویش را در همین آزادی می‌یابد:
«الهی کَفی بی عِِزَاَ أَنْ اکونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفی بی فَخْراً أَنْ تَکونَ لی رَبّاً »(49)
خدایا! مرا این بزرگواری بس که بنده‌ی توأم؛ و این افتخار مرا بس که تو پروردگار منی. علی (علیه‌السلام) که انسانی کامل و از آزاد مردان تاریخ بشر است، آزادی را در اعتقاد توحیدی و رهایی از پرستش هر آنچه غیر خداست می‌‌داند؛ او بندگی خدا را موجب عزت و افتخار انسان و بندگی غیر خدا را موجب بردگی و ذلت او می‌شمارد.

روش و برنامه تربيتي اسلام براي اعطاي آزادي به انسان چيست؟
 

انبیا الهی وکتب آسمانی چراغهای فروزنده‌ای هستند که هر کدام در مقطعی از تاریخ تاریک بشریت درخشیدند تا پرده‌ی جهل و ظلمتها را پاره کنند و نور هدایت ر ا به بشر ارزانی دارند. یکی از این مقاطع حساس تاریخ، عصر بعثت حضرت رسول (صلي الله علیه وآله) است که جهان وضعی آشفته و پُر غوغا دارد. امیر مومنان علی(علیه‌السلام) این وضع را چنین توصیف می کند: «خداوند پیامبر اسلام را وقتی فرستاد که از دیرباز پیامبری نیامده بود، ملت ها در خوابی طولانی فرو رفته بودند، سررشته ی کارها از هم گسیخته بود، آتش جنگ ها در همه جا شعله‌ور بود، دنیا را تاریکی و جهل وگناه تیره کرده بود، فریب‌کاری آشکار بود، برگهای درخت زندگی پژمرده و زرد شده بود و امید ثمری از آن نبود،آبها فرو رفته بود و فروغ هدایت خاموش شده بود، بدبختی به بشر هجوم آورده و چهره کریه خود را نمایان کرده بود، ترس دلهای مردم را فرا گرفته و تنها پناهگاهشان شمشیر بود»(50)آری بشریت در پرتگاه نابودی بود، ادیان گذشته به انحراف کشیده شده بودندو رهبران آنها نیز گر فتار فساد و دنیا طلبی بودند. همه منتظر بودند تا دستی از غیب برون آید وکاری بکند.خدای هادی بار دیگر از سر لطف و مهربانی بشریت را مورد توجه خاص خود قرارداد. و اسلام حیات بخش را به آنها هدیه کرد. و به کالبدهای بیجان و انسانهای تشنه و چشم به انتظار نشسته، جانی تازه بخشید.
محمد(صلي الله علیه وآله) بدون ساز و برگ و قدرت نظامی اما با منطق قرآنی وارد میدان پرآشوب افکار و عقاید بشریت شد.او بر اساس برنامه‌ی تر بیتی قر آن در راستای اصلاح بشر ابتدا کوشید تا نگرشها و بینشهای فاسد را ریشه‌کن کند و با اعطای بینش های صحیح به آدمیان شاکله‌ی عقاید و باورهای آنها را به طرز مطلوبی شکل دهد و با تقویت ایمان و ایجاد تفکر صحیح، رفتار و اعمال آنها را صالح گرداند.اکنون به توضيح بينشهاي عمده‌ای که در قرآن برای تغییر تلقی انسان از امور مطرح گردیده می‌پردازیم و آنها را به صورت خلاصه توضیح می دهیم :

1 . روش اعطای بینش :
 

الف) بینش در مورد خدا: قرآن و پیام‌آور آن با منطق و استدلال آلهه‌ها، طاغوتها، و بت‌ها را نفی کرد و شعار «لا اله الا الله» را اثبات کرد و بینش آدمیان را نسبت به خدای خویش بر اساس توحید شکل داد. خدایی واحد که همه‌ی هستی بر او مشهود است و بر آن احاطه‌ی علمی دارد.همگان تحت نفوذ قدرت او هستند و او نیز پیوسته به مخلوقاتش فیض و عطا دارد.با فراهم آوردن چنین بینشی در مورد مبداء هستی با سه ضلع شهادت، احاطه و افاضه، زمینه‌ی تغییر‌آفرینی در بسیاری از رفتارها و اعمال آدمی فراهم می‌آید.
ب) بینش در مورد حقیقت انسان : قرآن انسان ها را که بر اثر پیروی از هوی و هوس، دنیا‌طلبی،‌ خودخواهی و غرور، از اصل خویش دور افتاده بودند و در «خویشتن وهمی» خود می زیستند با حقیقت خویش آشنا کرد و یادشان آوردکه : « يَأَيهَُّا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلىَ اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنىِ‏ُّ الْحَمِيد»(51) ای آدمیان حقیقت وجود شما احتیاج به خدا است و اوست که شما را ایجاد کرده و ابقاءمی‌کند و بدین گونه نگرش آنها را نسبت به خود اصلاح کرد.
ج) بینش درمورد دنیا : قرآن باشرح داستان بی‌وفايي دنیا نسبت به گذشتگان، چهره واقعی دنیا را به انسانها نمایاند و به آنها فهماند که این عجوزه‌ی پیر به عقد هیچ کس در نیامده و نمی‌آید و به هیچ کس وفا نکر ده و نمی‌کند و متاعش متاع فریب و غرور است، هر چه درآن است هیچ بر هیچ است و فانی که «كلُ‏ُّ مَنْ عَلَيهَْا فَان‏ وَ يَبْقَى‏ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الجَْلَلِ وَ الْاكْرَام» (52)پیامبر انسانها را در معامله هشیار کرد تا برای دنیا بهای گز اف نپردازند و جلوه‌ها و زینت‌های آن را به جد نگیرند.به عنوا ن مزرعه ای به آن بنگرند و با پاشیدن بذر اعمال صالح در آن به گرفتن نصیب خویش در آخرت اکتفا کنند و از نعمت های آن در جهت ساختن آخرت خویش بهره جویند.
د) بینش در مورد مر گ و پس از مرگ : بارها و هزاران بار روی مسئله معاد، مرگ و حیات پس از مرگ تأکید شده تا جایی که حدود یک چهارم آیات قرآن به این موضوع اختصاص دارد.جهان بینی قرآنی، تفکری که مرگ را پایان کار بشر می‌داند را نفی می‌کند و مرگ را به عنوان آغازی برای زندگی حقیقی انسانها در سرای آخرت معرفی می‌کند. وجود چنین تداومی پس از حیات دنیا رنگ بی‌معنایی و عبث بودن را از حیات دنیا می زداید.قرآن همچنین رخداد قیامت را حتمی شمرده و حساب وکتاب اعما ل در قیامت را نزدیک دانسته است. با ارائه‌ی چنین بینشی در مورد مر گ و حیات پس از مر گ و مسئله معاد و حساب و کتاب اعمال، خوف و رجایی در دل انسان می‌ریزد که مانند دو میزان، تعادل و توازنی مطلو‌ب در حرکت انسان پدید می‌آورند.

2. روش دعوت به ایمان :
 

الف - جایگاه ایمان: ایمان به معنی باور و اعتقادی است که عمیقاً در وجود انسان رسوخ یابد جایگاه ایمان قلب است. لذا در قرآن کسانی که به «زبان» می‌گفتند ایمان آوردیم از این قول نهی شدند زیرا ایمان در قلب آنان داخل نشده بود «و لما یدخل الایمان فی قلوبکم»(53)در احادیث گفته شده که ایمان عبارت از اعتقاد قلبی، اقرار به زبان و عمل با اعضاء و جوارح است.
ب) ایمان بدون عمل دروغی بیش نیست : ایمان به توسط عمل اثبات می شود «لا یُثْبُتُ الْایمانُ اِلا بِا لْعَمَلِ»(54)به علاوه حتی اگر کسی در اثر اجبار ناگزیر شود کلمه کفر را بر زبان براند و تظاهر به کفر کند اما به آن دل ندهد ایمانش محفوظ است (... اِلا مَنْ اُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌ بِالْایمانِ....)(55)این آیه در مورد عماراست که با تقیه‌ی ایمانش خود را ازمرگ نجات داد در حالی‌که در درونش ایمان موج می زد.

ایمان فعلی ارادی و اختیاری است :
 

حصول ایمان چنین نیست که انسان، ناگهان، ندانسته و نخواسته ایمان را در قلب خود بیابد بلکه فعلی ارادی و اختیاری است و از این رو، هم دانسته است و هم خواسته. دلیل این سخن آن است که خداوند مردم را به ایمان دعوت کرده است و دعوت و امر و نهی همواره به امور ارادی و اختیاری تعلق می‌گیرد.از اینکه گفتیم ایمان هم دانسته است و هم خواسته ارتباط دو روش تربیتی اعطای بینش و دعوت به ایمان مشخص می شود. ایمان بر بستر بینش‌ها و دانسته‌ها می روید. برای ظهور ایمان در کسی باید بینش‌های مورد نظر را در وی فراهم آورد. با تغییر تلقی فرد در مورد ویژگی نظام هستی، زندگی دنیا، حقیقت وجودانسان، تاریخ بشر وآینده‌ی آن، مرگ و پس از مرگ، شرط لازم برای ایمان در وی آماده می‌شود.اسلام هرگز بر آن نیست که با زور، عقاید و افکار آدمیان را تنظیم کند بلکه درصدد روشنگری است، راه را از چاه مشخص می‌کند به انسان آگاهی می‌دهد و او را تربیت می‌کند و عاقبت و سرانجام بد را برای او بیان می‌کند آنگاه روی سرمایه‌های درونی او (عقل و فطر ت و وجدان) حساب باز می‌كند و دست او را در انتخاب باز می‌گذارد.اگر بعد از این همه توضیح باز هم کسی به اسلام اشکال گرفت وآن را آیینی تحمیلی خواند از او می‌پرسیم مگر برای زور‌گویی و اجبار بازوی سیاسی، نظامی و یا اقتصادی لازم نیست ؟
پیامبر کدام یک از این اهرم‌ها را در آغاز کارش داشت ؟
زر و زور و قدرت در ابتدای کار در دست پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود یا مشرکان ؟
دوام و استمرار امور تحمیلی چقدر است ؟
مگر نه اینکه در ابتدا تعداد مسلمانان اندک بود و بیشترشان از قشرهای ضعیف و مظلومان جامعه بودند؟
مگر این گروه اندک به خاطر پذیرش اسلام زیر لگدها و شلاق‌های شکنجه‌ی کافران قرار نگرفتند تا دست از آیین جدید بردارند؟
مگرآنها از شهر و خانه‌شان اخراج نشدند؟
مگر یاسر و سمیه زیر شکنجه‌های سخت کافران صاحب قدرت و ثروت جان ندادند؟
به راستی اگر اسلام امری تحمیلی بود هیچ کس حاضر می‌شد سختی بی‌خانه‌مان شدن، شکنجه شدن و جان دادن را در قبال آن بپرداز د ؟
در حقیقت آنچه که باعث توفیق و رشد این آیین جدید شد محتوای عمیق و ارزشمند اسلام، دلسوزی‌ها و تلاشهای بی‌وقفه‌ی پیام‌آور آن و برنامه‌ی غنی تربیتی قرآن بود به گونه ای که در کمتر از یک قرن آوازه‌ی آن به اطراف روم و ری و چین و هند رسید و درآنجا نیز طرفدارانی پیدا کرد.

حكم مرتد چگونه با مسئله آزادي عقيده جمع مي شود؟
 

برخي از مخالفان اسلام و عده‌ای كه شناخت كاملي از اصول و احكام اسلامي ندارند مي‌گویند: اگر در اسلام آزادي عقيده وجود دارد، پس چرا كساني كه از اسلام برمی‌گردند، به ارتداد محكوم شده و حكم قتل آنها واجب مي شود؟ مگر انسان در انتخاب دين آزاد نيست؟
آنها مي‌گویند: دموكراسي رو به گسترش در دنياي امروز، چنين برخوردي را با آراء و انديشه ها نمي پذيرد و سخت با آن مخالف است.اين اعتراض‌ها، ما را وا مي‌دارد، نگاهي دوباره به موضوع ارتداد بيندازيم تا پاسخي شايسته به آنها بدهيم:
ارتداد در لغت از ماده‌ی «ردد» به معناي «بازگشت از راه » آمده است .(56) اين واژه در اصطلاح فقیهان به معناي بازگشت فرد مسلمان از دين اسلام و پذيرش كفر است. امام خميني (رحمه الله) مي فرمايند: «المُرتُدُّ هُوَ مَن خَرَجَ عَن الاسلام وَ اختارَ الكُفر»(57)

ارتداد توطئه‌ای از جانب يهود :
 

1. «وَقَالَت طَّآئِفَةٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ آمِنُواْ بِالَّذِيَ أُنزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُواْ وَجْهَ النَّهَارِ وَاكْفُرُواْ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ » (58)
ترجمه: جمعي از اهل كتاب به يارانشان گفتند، شما درآغاز روز ايمان آورديد و در پايان روز كافر شويد تا شايد مسلمانان متزلزل شوند و از آئين خود باز گردند .
تفسير: در اين آیه ارتداد توطئه‌ای از جانب يهود معرفي شده است تا بدين وسيله ميان صفوف مسلمانان تزلزل ايجاد كنند وآنها را سست عقيده سازند ، وحدت كلمه جامعه اسلامي شكسته شود و نور اسلام آهسته آهسته خاموش شود. ولي خداوند در اين آيه با افشاي اين توطئه آنان را رسوا ساخت و با تشريع حكم ارتداد راه نفوذ دشمنان و ايادي آنها را به ميان جبهه ي داخلي اسلام بست.(59)آنچه كه از آيات قرآن در رابطه ي موضوع ارتداد فهميده مي شود اين است كه قرآن ارتداد را توطئه اي برخاسته از سوي دشمنان جهت ضربه زدن به اسلام مي داند، در برابر آن قاطعيت وصلابت به خرج داده و براي اينكه مسلمانان گرفتار اين توطئه نشوند حكم سختي در اين مورد قرار داده است.

اقسام مرتد و حكم هر كدام:
 

از نظر مكتب تشيع مرتد بر دو قسم است :
1 – مرتد فطري: به كسي گفته مي شود كه از پدر يا مادر مسلمان متولد شده باشد و پس از قبول اسلام اظهار كفر كرده باشد .
2 . مرتد ملي: كسي كه از پدر و مادر غیر مسلمان متولد شود و پس از بلوغ اسلام را بپذيرد و سپس از آن باز گردد .
در مورد حكم قتل مرتد فقهاي شيعه بين زن و مرد تفاوت قايل اند.
زن مرتد فطري يا ملي در صورت توبه كردن، توبه‌ی او پذيرفته است و احكام ارتداد از او برداشته می‌شود.
مرد مرتد فطري: حكمش اعدام است و توبه اش پذيرفته نيست.
مرد مرتد ملي: اگر توبه كرد مورد قبول واقع خواهد شد. و همه‌ی مجازاتها از ميان خواهد رفت.
پس، از ميان اقسام مرتدان فقط مرد مرتد فطري است كه سخت ترين مجازات برايش در نظر گرفته می‌شود، چرا كه از پدر و مادر مسلمان متولد شده، در يك محيط اسلامي پرورش يافته و مي داندكه پذيرش اسلام بايد بر اساس تحقيق باشد ، نه تقليد .چنين فردي بسيار بعيد به نظر مي رسد كه محتواي اسلام را تشخيص نداده باشد . بنابراين عدول و بازگشت او به توطئه و خيانت شبیه‌تر است تا به اشتباه وعدم درك حقيقت و چنين كسي استحقاق چنان مجازاتي را دارد . نكته‌ی ديگر كه لازم است به آن توجه شود اين است كه ، حكم اعدام مرتد مربوط به كسي نيست كه اعتقادي در درون دارد ودر مقام اظهار آن برنيامد، بلكه تنها كسي را شامل مي شود كه به اظهار يا تبليغ پردازد و بر ضد رژيم موجود جامعه قيام كند.، و بخواهد نظام اجتماعي جامعه اسلامي را متزلزل سازد و در ايمان مردم خلل وارد كند. روشن مي‌شود كه اين خشونت بي‌دلیل نيست و با مسئله‌ی آزادي انديشه نيز منافات ندارد. شبيه اين قانون در بسياري از كشورهاي شرق و غرب در مورد چنين افرادي وجود دارد(60)

ارتداد شرايطي دارد و هر كسي مرتد نيست
 

شرايط تحقق ارتداد عبارتند از: عقل، بلوغ، اختيار و آزادي. پس اگر كسي عاقل و يا بالغ نباشد و يا با تهديد و شكنجه اظهار كفر كند چنين كسي مرتد نخواهد بود.بلكه ارتداد انسان بايد با ميل و اراده جدي باشد و در مقام تقيه نباشد. قرآن كريم مي-فرمايد: «مَن كَفَرَ بالله مِن بَعدِ ايمانِهِ اِلّا مَن اُكْرِهَ و قَلبُهُ مُطمَئُنُّ بالايمان… »(61)مصداق روشن اين آيه عمار است كه پس از به شهادت رسيدن پدر و مادرش زير شكنجه هاي مشركان ايمان خويش را انكار كرد تا جانش حفظ شود در حالي كه قلبش آكنده از ايمان بود. قرآن كريم چنين فردي را مرتدد نمي داند.(62)ماهيت ارتداد از نوع سوال ، ترديد و ابهام نيست ، بلكه از سنخ انكار و نفي است آن هم انكاري كه از روي دشمني باشد نه انكاري كه از روي ناتواني در پاسخگويي به سؤالات معرفتي و شبهه افكني‌ها و وجود مشكلات فكري رخ داده باشد .چرا كه اسلام از مردم مي خواهد براي پذيرش دين تحقيق كنند و به وجود آمدن سؤال و ابهام و ترديد در ضمن تحقيق ممكن است و اگر به نحو صحيحي پاسخ داده شود موجب محكم تر شدن ايمان مي شود.
در فقه شيعه در بحث حدود و ديات قاعده اي با عنوان «اِدْرئوُا الْحُدود بِالشُبهات»(63) وجود دارد و مي‌گوید:
« با اندك شبهه اي اجراي حدود را متوقف سازيد» پس اگر حاكم شرع در تحقيقات خود به اين نتيجه برسد كه رويگرداني فرد از اسلام به دليل برخي از مشكلات فكري و مسائل حل نشده براي او بوده است نمي تواند او را « مرتد» شمرده و حكم ارتداد را بر او جاري سازد.
نتيجه‌ی نهايي آنكه؛ حكم ارتداد با آزادي عقیده‌ی اسلامي منافاتي ندارد؛ چرا كه اسلام از آدمي مي خواهد بر اساس مطالعه و تحقيق و با دليل موجه، عقيده‌ی صحيح را آزادانه برگزيند وگزينش او مسئولانه باشد. حال اگر حقانيت اسلام براي فردي واضح شد و آن را انتخاب كرد، شارع هرگز اجازه عدول از حق و گزينش دوباره كفر را به او نمي دهد و براي اينكه از پيامدهاي فردي و اجتماعي ارتداد جلوگيري نمايد براي آن كيفر قرار داده. و اين به معناي سلب آزادي نيست،‌چرا كه آزادي در جايي معني پيدا می‌کند كه انسان بر سر دو راهي قرار گيرد و بخواهد يك راه را برگزيند، اما اگر مي داند كه راه كدام است ؟ و چاه كدام؟ گزينش چاه به جاي راه ، مصداق خيره سري و عناد است .بازگشتن از اسلام، از سوی فردي كه به حقانيت آن عالم است و اقدام عملي براي ايجاد شبهه در افكار مسلمين، در واقع يك نوع توطئه جهت براندازي نظام اسلامي است كه بايد با آن برخورد قاطع شود.

حکم جهاد چگونه با مسئله آزادی عقیده جمع می‌شود ؟
 

برخی معتقدند حکم جهاد، آزادی عقیده از دیدگاه اسلام را زیر سئوال برده است. این گروه اشکال وارد می‌کنند که، اگر اسلام آزادی عقیده را به رسمیت می‌شناسد، چرا حکم جهاد علیه کافران را تشریع کرده است است؟
برای پاسخ این گروه توجه به نکات زیر ضروری است:

1 .وجود سیستم دفاعی در موجودات، امری طبیعی و فطری است .
 

اسلام نیز به عنوان یک دین جامع، پویا و زنده دارای سیستم دفاعي است تا در برابر دشمنان به حيات خود ادامه دهد.

2. برهان قرآن این است که با ائمه کفر بجنگید.
 

«وَ إِن نَّكَثُواْ أَيْماَنَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُواْ فىِ دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُون»(64)
ترجمه : «و اگر پیمان‌های خود را پس از عهد خویش بشکنند، و آیین شما را مورد طعن قرار دهند،با پیشوایان کفر پیکار کنید،چرا که آنها پیمانی ندارند،شاید (با شدت عمل ) دست بردارند.
تفسیر: در این آیه دستور جنگ با ائمه کفر داده شده است،نه به خاطر بی ایمان بودنشان ، بلکه (إِنَّهُمْ لَا أَيْماَنَ لَهُمْ) ،به خاطر اینکه آنها اصلاً ارزشی برای شما قائل نیستند و اگر بر شما مسلط شوند نه رعایت خویشاوندی را می کنند و نه عهد و پیمان نگه میدارند.نکته‌ی جالب اینجا است که قرآن دستور جنگ با پیشوایان این گروه را داده است ،چرا که آنها در کفر خویش ودشمنی با اسلام سابقه دار ترند و آنها هستند که از یک سو با تبلیغ کفر و فریب مردم ناآگاه آنها را به این راه می کشانند و از راه خدا باز میدارند، و از سوی دیگر به هر نحو ممکن جلوی آزادی تبلیغ حق گویان وبیدار گران را می گیرند ، تا مبادا مردم آگاه شوند و موقعیت آنها به خطر افتد. بنابراین قرآن در مورد این گروه شدت عمل به خرج داده و به زور متوسل شده بلکه بدین وسیله دست از عهد شکنی خود بردارند.نگاهی به تاریخ نشان میدهد که هر جا موانع رسید ن پیام الهی به مردم از سر راه برداشته شده است؛ (يَدْخُلُونَ فىِ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا) رخ داده و مردم گروه گروه و شتابان وارد دین خدا شده اند ، همان دینی که هماهنگ با فطرت آنهاست ، فطرتی که خداوند آنرا سرشته و هیچ کس توان تغییر آنرا ندارد.لذا برخی از جنگهای ابتدایی پیامبر با مستکبران و حاکمان ظالمی بود که دعوت نامه های حق را پاره می کردند و مبلغان آزادی اسلامی را در بند می کردند و می کشتند ؛اما در مورد مشرکان و کافرانی که در امر دین با مسلمانان پیکاری ندارند ، و آنها را از خانه و دیارشان بیرون نمی کنند ،خداوند نیکی کردن و رعایت عدالت را نهی نمی کند. ( لَّا يَنْهَاكمُ‏ُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقاَتِلُوكُمْ فىِ الدِّينِ وَ لَمْ يخُْرِجُوكمُ مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبرَُّوهُمْ وَ تُقْسِطُواْ إِلَيهِْمْ إِنَّ اللَّهَ يحُِبُّ الْمُقْسِطِين ). (65)خدا شما را از نيكى كردن و رعايت عدالت نسبت به كسانى كه در راه دين با شما پيكار نكردند و از خانه و ديارتان بيرون نراندند نهى نمى‏كند چرا كه خداوند عدالت‏پيشگان را دوست دارد.
به این ترتیب کفار به دو گروه تقسیم می شوند:
الف:گروهی که در مقابل مسلمانان ایستادند و شمشیر به روی آنها کشیدند و آنها را از خانه و کاشاسنه شان به زور بیرون کردند و دشمنی خود را با اسلام و مسلمین به هر نحو ممکن نشان دادند ، ایشان پیشوایان کفرند و تکلیف مسلمانان این است که از هر گونه مراوده و پیوند با این گروه خودداری نمایند و به مبارزه با آنها بپردازند.
ب: اما دسته ی دیگری بودند که در عین کفر و شرک ، کاری به مسلمانان نداشتند ، با آنها دشمنی و پیکار نکردند و ظلمی علیه مسلمانان مرتکب نشدند. نیکی کردن با این دسته و اظهار محبت با آنها و رعایت عدالت در مورد آنها مانعی ندارد و اینها همان مردمی هستند که در اثر بی خبری و ناآگاهی فریب مستکبران را خورده و جزو گروه کفار شده اند.(66)
بنابراین پیامبر در مورد این گروه می فرمودند: « لا تقتلوهم حتی تدعوهم الی الاسلام »(67)جنگ و ستیز نکنید مگر اینکه نخست مردم را به اسلام دعوت کرده باشید

3. جهاد در اسلام، جهاد آزادی بخش و دفاعی است:
 

منظور از جهاد در اسلام، دفع شر و دفاع از مسلمانان است، نه کشتار مخالفان دین آن هم به صرف عقیده ؛ و نه برای استثمار و کشورگشایی. به علاوه اگر فقط کفر دلیل جنگ بود ، پیامبر با كفار صلح نمی کرد و اگر اجبار در پذیرش دین، دلیل آن بود، قانون «جزیه»(68) معنا نداشت.از بررسی جنگ های پیامبر به خوبی آشکار میشود که بیشتر این جنگ ها جنبه ی دفاعی داشته است؛ مانند جنگ های احد ، احزاب ، حنین ، موته ، تبوک و خندق ، همچنین جنگ بدر را که به جهت رهایی از محاصره ی اقتصادی روی داد می توان جهاد دفاعی دانست.
علی علیه السلام در فرمان خود به مالک اشتر می نویسد: «اَلنّاسُ صِنفانِ اِمّا اَخٌّ لَکَ فِی الدِّینِ اَو نَظیرٌ لَکَ فَی الخَلقِ...»(69) ، مردم یا برادران دینی تو هستند ، یا مانند تو انسانند ، پس یا حق برادری یا حق انسانی بر تو دارند.پس بر این مبنا وظیفه‌ی هر مسلمانی است که از خود و هم‌کیشان خود که حق برادری بر او دارند و یا حتی غیر هم‌کیشان خود که حقوق انسانی بر او دارند دفاع کند. در دیدگاه اسلامی حقوق انسانی و معنوی مسلمانان و غیر مسلمانان محترم است و باید حفظ شود مانند (حق حیات، حقوق مادی، حق آزادی، برخورداری از سعادت واقعی و شنیدن قول حق) بنابر این اگر قرآن حکم جهاد تشریع کرده، منظور جنگیدن با کسانی است که حقوق طبیعی و الهی انسان‌ها را زیر پا گذ اشته و آنها را به بردگی در جهت منافع خویش کشانده، در اینجا جهاد ابتدائی نوعی جهاد دفاعی محسوب می‌شود. علامه طباطبائی می‌گویند: «اگر جهاد و نبرد ابتدایی برای دفاع از آزادی واقعی انسان‌ها باشد، که حق طبیعی و فطری آنها است، خود به معنای دفاع است» (70)استاد جوادی آملی نیز همین نظر را در رابطه با جهاد ابتدایی دارد و معتقدند که جهاد ابتدایی اسلام هم به دفاع برمی‌گردد. استاد شهید مطهری نیز از جهاد ابتدایی در اسلام با عنوان (جهاد آزادی‌بخش) یاد می‌کند یعنی مبارزه برای واژ‌گون کردن نظامات غلط و ظالمانه‌ای که جلوی آزادی تبلیغ و آگاه شدن مردم را می‌گیرند.(71) مبارزه در اینجا به منزله تلاش برای رساندن اکسیژن و هوای سالم برای تنفس انسانها و بیماران مشرف به مرگ است، و شمشیر جهادگر در این گونه موارد به منزله‌ی چاقوی جراحی است که عضو فاسدی را می برد و یا قیچی باغبانی که علف هرزه‌هایی را قطع می‌کند، و این نه خشونت است و نه بی‌رحمی! پس جهاد ابتدایی هم گامی برای پیشگیری و مبارزه با کسانی است که راه الهی را سدّ می‌کنند و مانع رسیدن انسانها به سعادت، آزادی و حقوق طبیعی خود می‌شوند. چنین کسانی حتی از میکروب‌های واگیردار و مرگ‌آور نیز خطرناک‌ترند، و مبارزه در اینجا به منزله‌ی میکروب‌زدایی برای بهداشت محیط است. از آنچه گفته شد نتیجه می‌گیریم که حکم جهاد برای تحمیل اسلام به عنوان یک عقیده نیست و نه تنها تضادی با اصل آزادی عقیده ندارند. بلکه اسلام با تشریع این حکم درصدد فراهم کردن شرایطی است که در آن عقیده‌ی صحیح آزادانه مطرح شود و مانع موجود میان اسلام و انسانها از میان برداشته شود. جهاد باعث می‌شود حکومت‌ها و قدرت‌های ظالمی که سدّ راه رسیدن اسلام به مردم و شناخت آن می‌شدند، شکسته شوند، آن گاه انسان‌ها آزادند که اسلام را بپذیرند یا نپذیرند.

تجزيه،تحليل و نتيجه گيري :
 

عده‌ای تلاش می‌کنند تا از دموکراسی قرآنی، تعریفی امروزی و هماهنگ با دموکراسی غربی ارائه کنند؛ و در این راه آیاتی مانند «لا اکراه فی الدین» را مؤید بند نوزده اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر می-دانند.بند نوزده این اعلامیه مبنای دموکراسی را آزاد بودن انسانها در داشتن هر گونه عقیده ای بیان می‌کند.این افراد مرتکب اشتباهی بزرگ شده اند، چرا که نظر خویش را بر قرآن تحمیل نموده اند، اما مراجعه به آیات دیگر قرآن ، بطلان نظر این افراد را اثبات می کند و برمطلبی دیگر گواهی می دهد. و آن اينكه از نظر قرآن هر عقیده ای محترم نیست. بسیاری از آیات قرآنی، برخی از عقاید و باورها را به شدت به باد انتقاد گرفته و نفی می‌کند و نه تنها برای آنها کیفر اخروی قرار داده بلکه دراین دنیا نیز، از مسلمین و حکومت می‌خواهند تا درجهت برچیدن این گونه عقاید اقدامی شایسته انجام دهند.فرقان: 21. هود: 62 - مائده: 104 بقره: 170 و 190- یوسف: 40- آل عمران: 167 – حج: 39 و40 – نساء:75
عقیده ی شرک، بت پرستی، خورشید و ماه و ستاره پرستی، در قرآن به عنوان عقاید جاهلی خرافی و انحرافی معرفی شده است و به افرادی که چنین باورهای غلطی دارند وعده‌ی عذابی سخت داده شده است.مبارزه با چنین افکاری از وظایف حکومت اسلامی است، بدین گونه که حکومت نخست باید از طرق تبلیغ حق وآگاهی بخشی، فاسد بودن این عقاید را روشن کند و افراد را از عمل کردن بر اساس آن باز دارد، اما اگر از این راه ممکن نشد با اعمال فشار و توسل به زور، حتی به قیمت جنگ هم که شده بت وبتخانه را ویران وآثار شوم شرک را از جامعه ریشه کن کند، چرا که بت پرستی و شرک نه دین است و نه آئین بلکه یک نوع بیماری فکری و اخلاقی است که باید جلوی آن گرفته شود تا به کل جامعه سرایت نکند،وگرنه موجب هلاکت جامعه خواهد شد.اگر بخواهيم برداشت صحیحی از آیه "لا اکراه فی الدین" بيان كنيم ميتوانيم بگوييم كه اين آيه به آزادی در اصل ورود به اسلام مربوط مي شود، از آن جايي كه آدمي داراي اراده و اختيار است و نيز عقيده از اموري است كه طبعاً اجبار بردار نيست اسلام نيز هرگز كسي را با زور معتقد به اصولش نمي كند بلكه از افراد می‌خواهد: آزادانه و بر اساس مطالعه وتحقیق، این دین را برگزینند چرا که ایمان اجباری سودی ندارد و اصولاً اعتقاد به دین با اجبار حاصل نمی‌شود.آزادي عقيده در نگاه اسلامي يعني آزادي از هر قيد و بند خرافي و جاهلي و نفي هر عبوديتي به جز عبوديت خداي سبحان و اين زمينه ساز رسيدن انسان به كمال مطلوب و سعادت ابدي مي باشد. همچنين تشريع حكم مرتد و حكم جهاد در اسلام به منظور رفع تسلط طاغوت ها و حفاظت از ايمان و باور هاي حق مردم است.

پي‌نوشت‌ها:
 

45. البرهان، ج 4، ص 279 - تفسیر عیاشی، ج 2، ص 137
46. بحار الانوار، ج5،ص149
47.مجله تحصصی كلام اسلامی، شماره 43، سال 1381، ص 126 .
48. علی ابن ابی طالب (علیه السلام) ، نهج‌البلاغه، نامه 31
49. بحارالانوار ، ج 74، ص 42،
50. علی ابن ابی طالب (علیه السلام) ، نهج البلاغه ، خطبه 88
51. فاطر: 15
52. الرحمن: 26 – 27 (هر چه بر زمین است فانی شونده است و ذات با شکوه و ارجمند پروردگارت باقی خواهد ماند)
53. حجرات: 14
54. اصول کافی ، ج2 ،ص 38
55. نحل: آیه 106
56. المفرادات فی غریب القرآن، ص 349.
57. تحریر الوسیله، ص794
58. آل عمران،72
59. نمونه ج2، ص613 - الميزان،ج3، ص 404
60.تفسير نمونه ، ج 11، ص 426 و 427
61.نحل:106
62. تفسير نمونه،ج11،ص417
63. من لا یَحضره الفقیه، ج4 ، ص74
64. توبه :12
65. ممتحنه : 8
66. تفسیر نمونه ، ج 24 ، ص 31 – تفسیر المیزان ، ج 19 ، ص 399
67. تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام ،ص 217 .
68. جزیه ، مالیاتی است سالیانه که اهل کتاب باید به حاکم مسلمانان بپردازند ، و در مقابل ، حکومت اسلامی ، حقوق آنان را محترم شمارد و مال و جانشان را از تعرض محفوظ دارد.
69. نهج البلاغه ، نامه ی53
70. المیزان،‌ ج 2، ص 68.
71. جهاد و مشروعیت آن در قرآن، ص 40
 

فهرست منابع:
1 . باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، (1382).
2 . بحرانی،سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن،تهران،مؤسسه البعثه(1415 ق).
3 . تونی، دیویس، اومانیسم، ترجمه عباس مخبر ، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377.
4 . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، قم،‌ مرکز نشر اسراء، چاپ سوم، (1381).
5 . جواد آملی،عبدالله،فلسفه ی حقوق بشر،قم،مرکز نشر اسراء، (1375).
6 . حسنی ، علی اکبر، تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام ، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، (1381).
7 . خامنه‌ای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه‌ی اسلامی در قرآن، بیجا، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سیزدهم، (1368)..
8 . خمینی روح‌الله، تحریر الوسیله، قم، مؤسسه انتشاراتی دارالعلم، چاپ هشتم، (1378).
9 .دورانت، ویلیام جیمز، لذات فلسفه، ترجمه‌ی عباس زریاب، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی (1374).
10. ذوفقاری، شهاب‌الدین، جزوه‌ی خداشناسی
11. راغب اصفهانی، حسین‌بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم الدار شامیه، (1412 ق)
12. روزنتا، فرانس، مفهوم آزادی عقیده از دیدگاه مسلمانان، ترجمه‌ی منصور میراحمدی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، (1379)
13 . سبحانی ،‌جعفر، ‌فروغ ابدیت ، قم ، انتشارات دارالتبلیغ اسلامی ، (1351)
14 .سبحانی ، جعفر، پرسشها و پاسخها ، قم ، انتشارات مؤسسه سید الشهداء (ع ) ، (1369 ش)
15 . سیوطی ،‌جلال الدین عبدالرحمن، الدرالمنصور فی تفسیر المأثور،‌ قم ، مکتبه آیه الله المرعشی النجفی، (1404 ق)
16 .طباطبائی ، سید محمد حسین ، المیزان فی تفسیر القرآن ، قم ، مؤسسه النشر الاسلامی ، (1417 ق)
17 . طباطبائی ، سید محمد حسین ، ترجمه تفسیر المیزان ، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی،قم ، انتشارات اسلامی ، (1374 ش )
18. طبرسی ، فضل بن حسن ، مجمع البیان فی تفسیر قرآن ، بیروت ، دارالمعرفه ، (1406 ق)
19. علی ابن ابیطالب (علیه السلام)، نهج‌البلاغه، ترجمة سید جعفر شهیدی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374، نامة 31.
20 .عروسی هویزی، عبد علی بن جمعه ،‌تفسیر نور الثقلین ، قم ، مؤسسه اسماعیلیان (1415 ق)
21. عمید ، حسن ، فرهنگ فارسی عمید ، تهران ،‌انتشارات امیر کبیر،‌چاپ دوازدهم (1336)
22 . عیاشی ، محمد بن مسعود ، کتاب التفسیر (العیاشی ) ، تهران ، چاپخانه علمیه ،(1380 ق)
23 . قرآن کریم، مترجم، آیت الله مکارم شیرازی، تهران، خجسته، (1382).
24. قرآن کریم، مترجم،‌مهدی فولادوند، تهران، دارالقرآن کریم، (1382).
25 . قرشی ، سید علی اکبر، قاموس قرآن ، تهران ، دارالکتب اسلامیه، (1352)
26 . قمی، علی بن ابراهیم بن هاشم ، تفسیر قمی ، قم ، دار الکتب ،(1367 )
27. قمی ، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه ، دارالکتب اسلامیه ، (1390 ه . ق)
28 . قمی ، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، معانی الاخبار ، تصحیح علی اکبر قفاری ، قم ، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین ،(1361)
29 . گروه دانش‌نامه کلام اسلامی، ارتداد، آزادی اندیشه و آزادی بیان، مجله‌ی تخصصی کلام اسلامی، شماره‌های 41 – 42 و 43 سال (1381).
30 – گروهی از مترجمان، تفسیر هدایت، ترجمه‌ی تفسیر من هدی القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس، (1377).
31 . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، چاپ دوم، 1403 ق، 74.
32 – مسعود، جبران، فرهنگ الفبایی الرائد، ترجمه‌ی دکتر رضا انزاوی‌نژاد، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، (1373).
33 – مصباح یزدی، محمدتقی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، قم، مؤسسه‌ی آموزشی و پژوهشی امام خمینی، (1381).
34 – مصباح یزدی، محمدتقی، سلسله مباحث اسلام، سیاست و حکومت، بیجا، سازمان تبلیغات، (1378).
35 – مطهری، مرتضی، جهاد و مشروعیت آن در قرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، (1367).
36 – مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، (1374 ش).
37 – مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفتم، (1384).
38. مهدي عزيزان ، حبیب حيدري ( ارتداد، آزادي انديشه و آزادي بيان) مجله تحصصی كلام اسلامی، شماره 43، سال 1381، ص 126 .
39 – میبدی، ابوالفضل، کشف‌الاسرار و عده الابرار، تفسیر، تهران، انتشارات امیرکبیر، (1363).
40 – محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه‌ی حمیدرضا شیخی، قم، دارالحدیث، (1377).




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.