نگاهي به تفسير هاي ساده
نويسنده:سيد صيادي :مدرس علوم قرآني
اين کتاب براي «همه» مردم است
«تبيين » و «تفسير»آيات الهي ازهمان زمان نزول آيات بر قلب مبارک پيامبر اسلام(ص) آغاز شد و پيشينه تفسير به زمان نزول آيات بر مي گردد و سابقه اي 1400 ساله دارد.
آنچه مسلم است در صدر اسلام 3 نحله در تفسير و قرائت به وجود آمد و ريشه اين تعدد مکتب ها و نحله ها، اختلاف مفسران در گرايش ها و روش هاي تفسيري شان بود.
از قرن اول تا دوره معاصر، بالغ بر 10 هزار تفسير بين شيعه و سني به رشته تحرير در آمده است. عده اي بانک عقلي- فلسفي سراغ تفسير رفتند گروهي با نگاه عقلي- اجتهادي، عده اي ديگر با نگاه عرفاني، گروهي هم با گرايش هاي روايي، تاريخي مطالب و مضامين آيات الهي را بيان کرده اند. البته دراين بين افرادي هم بوده اند که قرآن را با نگاهي «جامع وترکيبي» تفسير کرده اند که بارزترين آن، تفسير «الميزان» نوشته علامه طباطبايي است: همين ويژگي سبب شده تا اين تفسير مهم ترين منبع و ماخذ براي مفسران معاصر به شمار رود.
با اندک تاملي به تفاسير موجود، به آساني مي توان دريافت که بيشتر اين تفاسير فقط براي قشر خاصي قابل استفاده است و براي «عامه مردم» مفيد نخواهد بود؛ مثل تفسير «الکشاف» زمخشري که تفسيري است ادبي يا تفسير «ابن عربي» که کاملا عرفاني است.
سوال اساسي اين است که آيا فهم آيات قرآن کريم مخصوص عده اي خاص است و افرادي که بهره کمتري از علوم و معارف دارند، نبايد مضامين آيات را در حد درک و فهم خود دريابند؟ آيا تفسيري که دور از اصطلاحات پيچيده علمي، دور از شرح اختلاف مفسران و نقل اقوال پراکنده باشد و يا عاري از تجزيه و ترکيب آيات و...باشد را نمي توان تفسيرناميد؟ آيا فقط تفاسير علمي، فلسفي، ادبي و علمي، انسان را به حقايق آيات الهي نزديک مي کند؟ آيا فقط نگارش اين نوع تفاسير به معناي درک صحيح محتواي بلند مفاهيم قرآني و جايگاه رقيع آن است؟ در پاسخ، سوالات فوق و ده ها سوال نظير آن، ذکر دو نکته لازم است:
اول اينکه بدون ترديد عنوان مفسر به کسي اطلاق مي شود که در تفسير خود تمامي قواعد و ضروريات را رعايت کند و علاوه بر آگاهي از تمامي علوم مورد نياز، شرايط يک مفسر را هم احراز کرده باشد.
با داشتن اين شرايط، مفسري موفق است که با ذهن بي رنگ به محضر قرآن برود و قصد تحميل دانش خود را بر قرآن نداشته باشد (همان کاري که عده اي از مفسران به اشتباه مرتکب شده اند). مفسر اگر بخواهد قرآن را بر رشته علمي خود تطبيق دهد و آن اصول را به قرآن تحميل کند، چيزي از کتاب خدا نمي فهمد و آيات را در غير معناي اصلي خود به کار مي برد.
نکته دوم اين است که نسل حاضر خواستار درک مفاهيم دين و اصول آن است و نخستين گام براي پاسخگويي به اين خواسته ها بر گرداندن ميراث علمي و فرهنگي اسلام و بيان همه آن مفاهيم عالي به زبان ساده و امروزي است، درشرايطي که عده اي ازمردم فهم قرآن را مشکل و سخت مي پندارند و عده اي به دليل حجيم بودن تفاسير موجود و نقل آرا و اقوال مختلف، کمترسراغ تفاسيرمي روند و خود را از درک صحيح و قابل فهم آيات محروم مي کنند.
اين اوضاع، سبب شده تا عده اي از مفسران معاصر، تفاسيري روان و ساده و بر اساس نزديک ترين مفاهيم قرآن و دريافت ها و برداشت هاي تازه اي که در پرتو پيشرفت علوم گوناگون به دست آمده ارائه دهند که درعين تفسير بودن ، جوابگوي پرسش ها و حل شبهه هاي گوناگون هم باشد؛ نظيرتحقيق و پژوهش 15ساله حضرت آيت الله مکارم شيرازي و جمعي از فضلاي حوزه علميه قم که حاصل آن تفسير «نمونه» شده است. در اين تفسير علاوه بر استفاده از روايات و مسائل ساده علمي، توجه خاصي به مسائل سازنده زندگي مادي و معنوي وبه ويژه مسائل اجتماعي شده و به اندازه کافي بر مسائلي که ارتباطي نزديک با حيات فرد و اجتماع دارد تکيه شده است و از پرداختن به مسائل سنگين ادبي، عرفاني و مانند آن پرهيز شده است. ساده تر از چنين تفسيري، آن است که مفهوم کلي سوره يا آيه را بيان کرده و پس از ترجمه لغات مشکل و شأن نزول آ يات، بي آنکه ذهن مخاطب را با طرح مسائل متفرقه مشغول کند، نظر قطعي يا نظريه قوي بيشتر مفسران را تببين کرده و البته از کنار نکته هاي علمي، اخلاقي وراعي هم بي تفاوت عبورنکند؛ مانند تفسير «نسيم حيات » ابوالفضل بهرامپور که «سادگي» شاخصه اصلي آن است و توانسته نوجوانان بسياري را جذب آيات الهي کند. حال اين باور در مخاطبان اين کتاب تقويت شده که به سادگي مي توانند از آيات الهي بهره بگيرند و اين خود از برکات قرآن است.
جالب است بدانيم تفسير «نور» حجت الاسلام قرائتي ازهمه اين تفاسيرساده تراست و ايشان هدف خود را از نوشتن چنين تفسيري «پلاکارد کردن آيات قرآن» بيان کرده است و براي اين منظور فقط پيام اصلي آيات را بيان مي کند: آن هم پيام هاي عمومي و قابل استفاده همگان .
بايد دانست کتابي که «جهان شمول »است بايد معارف فطري را با روش هاي متفاوت و در سطوح متعدد تببين کند تا هيچ محققي به بهانه سطحي بودن مطالب، خود را از آن بي نياز نپندارد و هيچ ساده انديشي به بهانه پيچيدگي و عميق بودن معارف، خود را از آن محروم نکند .
و کلام آخر آنکه قرآن را با مصطلحات فلسفه و کلام واصطلاحات ويژه فقه واصول نمي شود فهميد چون فقط براي فيلسوفان و متکلمان و فقيهان و... نازل نشده است و با عناوين ويژه تاريخ و ادبيات و هنر و علوم تجربي هم نمي توان فهميد چون تنها براي متخصصان اين رشته ها نيست. قرآن براي فطرت همه بشر آمده است و هر کس با فطرت سالم به محضر قرآن برود از آن بهره مند مي شود و آيات نوراني را مي فهمد.
منبع: همشهري (آيه) تير 88