موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (5)

در ايجاد ناامني و شالوده شکني دال «امنيت و مبارزه با تروريزم»، گفتمان طالبان و مجاهدين هر دو، نقش داشته است. چه بسا عده اي، از طالبان جديد، که متشکل از طالبان سابق و گروه هاي ناراضي ديگر هستند، نام برده اند.
سه‌شنبه، 26 مهر 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (5)

موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (5)
موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (5)


 

نويسندگان: دکتر محمدرضا تاجيک
علي رضا شريفي



 

موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (5)
6. امنيت و مبارزه با تروريزم
«ايجاد امنيت» و «مبارزه با تروريزم»، يکي ديگر از نشانه ها و دال هاي گفتمان دموکراسي است.
در ايجاد ناامني و شالوده شکني دال «امنيت و مبارزه با تروريزم»، گفتمان طالبان و مجاهدين هر دو، نقش داشته است. چه بسا عده اي، از طالبان جديد، که متشکل از طالبان سابق و گروه هاي ناراضي ديگر هستند، نام برده اند.
دال امنيت و مبارزه با تروريزم را در چند مرحله يا از چند زاويه تحليل مي کنيم:
اول، از لحاظ سخت افزاري، گفتمان دموکراسي به اهداف تعيين شده نرسيده است. چون بنا بود حدود 70000 نفر ارتش ملي و 82000 براي پليس ملي تربيت شود، که براي هر کدام، 20000 نفر کمتر از ميزان تعيين شده نيرو تربيت شده است. اين درحالي است که به نظر کارشناسان براي ايجاد امنيت در کشوري مانند افغانستان، بين 100 تا 250 هزار نيرو لازم است. (31) در مورد نيرو هاي ناتو/ايساف نيز کارشناسان، حداقل حضور 80 هزار نفر را ضروري دانسته اند؛ در حالي که اين نيرو ها، حداکثر به 63 هزار نفر رسيده است.
دوم، از لحاظ نرم افزاري، گفتمان دموکراسي نتوانسته است در مردم، احساس امنيت و آرامش به وجود آورد و چه بسا هر روز، به احساس ناامني افزوده مي شود. امروز، طالبان در سراسر خاک افغانستان حضور دائمي، کمرنگ و يا اتفاقي دارند. يعني در هيچ نقطه ي افغانستان نمي توان از عدم حضور طالبان مطمئن بود. در پايتخت، هر روز حمله يا انفجاري صورت مي گيرد. پس در هر دو بعد سخت افزاري و نرم افزاري، گفتمان دموکراسي ناموفق بوده است.
اولين ضربه اي که شورشيان، طالبان و القاعده به نيرو هاي خارجي مستقر در افغانستان وارد آورده اند، افزايش تلفات نيرو هاي خارجي است. بر اساس آمار ها تا سال 2007 حدود 735 نفر از نيرو هاي خارجي در افغانستان، به قتل رسيده اند که براي کشور هاي غربي، رقمي قابل توجه، محسوب مي شود. از اين تعداد، بيشتر کشته شده ها از کشور آمريکا، انگلستان و کانادا بوده است. طوري که تعداد 468 سرباز آمريکايي، 84 سرباز انگليسي و 73 سرباز کانادايي در افغانستان کشته شده اند. (32)
از چهار دروازه ي کابل که ولايات را به کابل وصل مي کند، سه دروازه در محل نفوذ گروه هاي طالبان است. (33)
علاوه بر طالبان، مجاهدين و جنگ سالاران، هرکدام مناطق خودشان را دارند که از حضور و نفوذ موثر دولت مرکزي جلوگيري مي کند. هر کدام از آن ها با نفوذ محلي که دارند، مي توانند ثبات و امنيت مورد نظر گفتمان دموکراسي را به چالش بکشند.
البته اگر حضور طالبان را تنها حضور نظامي دانسته و آنان را نيرو هايي بدانيم که فقط در صدد ايجاد ناامني هستند، به خطا رفته ايم. طالبان قبل از نفوذ نظامي، حضور و برتري گفتماني در افغانستان دارد. آنچه که طالبان مطرح مي کند، از سوي بسياري از مردم افغانستان پذيرفته شده يا حداقل آن را بر گفتمان دموکراسي ترجيح مي دهند. امروز علاوه بر طالبان مصطلح که زماني بر افغانستان حکم مي راندند، شايد بتوان از طالبان جديد نام برد که متشکل از طيف وسيع و گسترده اي از مخالفين گفتمان دموکراسي است. طالبان جديد شامل: طالبان قديم، نيرو هاي القاعده، مردم سنتي و فقير، محافظه کاران مذهبي، گروه هاي خود مختار، قاچاقچيان مواد مخدر، فرماندهي محلي يا همان جنگ سالاران و ... مي شود.
نمودار شماره 17- طالبان جدید
 

موانع گفتماني دموکراسي در افغانستان (5)

«موفقيت طالبان بيشتر به خاطر اين است که حکومت مرکزي با پشت گرمي آمريکا و نيرو هاي ناتو/ ايساف به حيات خود ادامه داده و به خاطر عدم برآورده کردن نياز هاي مردم حمايت مردمي را به کلي از دست داده است». (34)
جمع بندي
پذيرش معاني اي که گفتمان دموکراسي به دال هاي مورد نظرش داده است، از سوي اکثريت مردم افغانستان با چالش هاي جدي مواجه است. دال هايي از قبيل: مردم، آزادي، حقوق بشر، حقوق زنان و ... با فرهنگ، سنت و باور هاي ديني مردم، همخواني نداشته و فاقد يکي از دو شرطي است که لاکلا و موفه براي موفقيت يک گفتمان بيان مي کنند:
قابليت اعتبار.
علاوه بر تضاد معاني دال هاي گفتمان دموکراسي با اصول بنيادين جامعه، گفتمان هاي رقيب در شالوده شکني و تضعيف گفتمان دموکراسي نقش عمده داشته اند. حضور دائمي طالبان در 72% خاک افغانستان بيشتر حضور گفتماني است تا نظامي. بسياري از مردم افغانستان، طالبان را از خود دانسته و به راحتي به آنان پناه مي دهند. مجاهدين نيز در طرد و ضديت با گفتمان دموکراسي دست کمي از طالبان نداشته است.
خلاصه، اين که: دال «مردم» که بر انسان محوري، استوار است، در برابر خدا محوري که با گوشت و خون مردم عجين شده است، نمي تواند برابري کند. حقوق بشر، بيشتر، باعث دوگانگي ارزشي، شکستن هنجار هاي اجتماعي و هرج و مرج ارزشي در جامعه شده است. آزادي در ابهام کامل قرار داشته و متاعي شده براي عده اي که به نام آن دکان باز کرده اند. کشت خشخاش، سه برابر نسبت به زمان طالبان افزايش يافته است. وقتي روزانه چندين انفجار در کابل، پايتخت، صورت مي گيرد، دال «مبارزه با تروريسم» بيشتر به شوخي شبيه است تا جدي.
باتوجه به موانع گفتماني که فراروي دموکراسي در افغانستان وجود و در اين تحقيق، با چار چوب نظري گفتمان، به تفصيل تحليل شد، لازم است نکات و پيشنهادات ذيل را ارائه نماييم:
لازم است گفتمان دموکراسي در معاني اي که به دال هاي مورد نظرش داده است، تجديد نظر اساسي نمايد. خصوصاً دال هاي: آزادي، حقوق بشر، مبارزه با تروريزم و خشخاش.
آزادي با مفهومي که در جوامع غرب دارد، با فرهنگ، آداب و سنن و باور هاي مردم سازگاري ندارد. تأکيد بيش از اندازه روي آن، باعث مي شود که هم مردم متضرر شوند، هم دموکراسي. حقوق بشر، با اين روندي که به پيش مي رود، هر روز طالبان را بر افغانستان بيشتر مسلط خواهند کرد. حقوق بشر با بسياري از ارزش ها و باور هاي مردم در تضاد است و تأکيد بيش از حد روي آن باعث رويگرداني مردم مي شود.
در مورد مبارزه با تروريزم، بايد بين مردم افغانستان، خصوصاً پشتون هاي جنوب و گروه القاعده تفکيک نمود. اگر وضع به اين صورت پيش رود، بيش از نصف جمعيت افغانستان، هوادار طالبان خواهند بود، آيا بايد همه ي آنان را بمباران نمود؟ آيا هر کسي به نحوي که از گفتمان دموکراسي رويگردان است را بايد به جرم شورشي بودن و تروريست از بين برد؟ پس گفتماني که با شعار مردم به ميدان آمده است، به ضد مردم تبديل مي شود. با اين که ميليارد ها دلار در کنفرانس هاي مختلف به افغانستان کمک شده است، اما فقر و بيکاري در اين کشور بيداد مي کند. تاکنون ميزان فسادي که در حکومت دموکراسي پديد آمده است، در تاريخ افغانستان سابقه نداشته است. (35)
موضوع ديگري که در ارتباط مستقيم با موفقيت دموکراسي است، حل مشکل کشت خشخاش است. شايد هيچ عقل سليمي قبول نکند که تنها راه حل اين مشکل، تخريب مزارع است. چه اين که همان تعداد معدود از مردم که از اين طريق امرار معاش مي کنند، يا از گرسنگي هلاک شده يا راهي کشور هاي همسايه خواهند شد. امروز در دنيا حدود 500 هزار تن ترياک در کشور هاي هند، ترکيه و برزيل کاشته مي شود. چرا تمامي ترياک به دست آمده در افغانستان به مواد مخدر تبديل مي شود. اگر واقعاً گفتمان دموکراسي در صدد مسلط شدن است، بايد معني ديگري غير از مبارزه به دال «خشخاش» بدهد. بيرون راندن قاچاقچيان و هدايت محصولات به سوي مصارف دارويي بهترين راه است که مي تواند اين معضل را براي هميشه حل نمايد. کشور هاي همسايه نيز مي توانند به جاي هزينه هاي هنگفت انساني و مالي در داخل مرز هاي خود، به اين پروسه بپيوندند.

پي نوشت ها :
 

31- Young, Dennis, op.cit. p14.
32- The Senlis Council, Stumbling into Chaos Afghanistan On the Brink, November 2007.p47.
33- The Senlis Council , Struggle For Kabul: The Taliban Advance , December 2008.p12.
34- The Senlis council, Chapter V: Five Years on , the US-led inrernational community has Failed Afghanistan 2006p65 -69.
35- صالحي، پيشين،180.

منبع:فصلنامه علوم سیاسی (46)، انتشارات دانشگاه باقر العلوم،1389



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط