ايران در دائره المعارف جودائيكا (1)

دائره المعارف در هر زمينه و موضوعي، مهم ترين مرجع و منبع علمي براي دستيابي به اطلاعات عمومي و اوليه و كلي است و در واقع اين منبع است كه يك تصوير و دريافت كلي از يك موضوع در ذهن مخاطب ايجاد مي كند.
سه‌شنبه، 3 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ايران در دائره المعارف جودائيكا (1)

ايران در دائره المعارف جودائيكا (1)
ايران در دائره المعارف جودائيكا (1)


 

نويسندگان : آمنون نتصر، منون شيلواه
مترجم : اميرحسين بابالار



 

اشاره :
 

دائره المعارف در هر زمينه و موضوعي، مهم ترين مرجع و منبع علمي براي دستيابي به اطلاعات عمومي و اوليه و كلي است و در واقع اين منبع است كه يك تصوير و دريافت كلي از يك موضوع در ذهن مخاطب ايجاد مي كند.
دائره المعارف يهود يا جودائيكا از جمله دائره المعارف هاي معروف است كه نسخه جديد و 22 جلدي آن در سال 2007 به بازار عرضه شده است. اين مجموعه با نسخه قبلي كه در سال 1972 منتشر شده بود تفاوت هاي بسياري دارد و يكي از مهم ترين تفاوت هاي ايجاد شده از نظر ما، مدخل مربوط به ايران در اين مجموعه است كه محتوي و نويسنده كاملا تغيير كرده اند.
مدخل ايران در اين مجموعه جديد توسط يك ايراني معروف يهودي به نام آمنون ننتصر نوشته شده است
و طبيعي است كه وي به عنوان مطلع از تاريخ و فرهنگ كار جديدي با توجه به تحولات ايجاد شده عرضه نمايد.
مهم ترين تحول دراين عرصه كه موجب دگرگوني در محتوا و نويسنده مدخل ايران شده است، وقوع انقلاب اسلامي ايران است. انقلابي كه نقطه پايان بر تسلط بي چون و چراي غرب و صهيونيسم در ايران نهاد و يك دوستي تمام عيار ميان سران چپاولگر را به يك دشمني ابدي تبديل نمود كه سران انقلاب جز به محو كامل موجوديتي به نام اسرائيل رضايت نمي دهند.
در مدخل حاضر مؤلفه هاي قديمي از نوع تاريخ نگاري يهودي و صهيونيستي از جمله مظلوم نمايي، بر شمردن آزار و اذيت مسلمانان و در عوض مفيد بودن آنها مكررا تكرار شده است. ضمن آنكه اطلاعات آمار زيادي در حوزه هاي جمعيتي، شغلي، تحصيلي و مهاجرت ارائه كرده است. و تعجب از اينكه چرا به موضوعاتي كه درنسخه قبلي پرداخته شده بود، دراين چاپ پرداخته نشده است از جمله يهوديان كرد. آمنون نتصر به عنوان نويسنده مدخل ايران در جودائيكا بيشتر سعي دارد كه با تلطيف چهره يهود در ايران و موقعيت و جايگاه بحقي كه براي آن تصوير كرده است، اين نكته را القاء كند كه جمهوري اسلامي پس از وقوع انقلاب اسلامي درايران، آغازگر نوعي جديد از يهودستيزي در ايران و حتي منطقه است و براي ارائه مصداق از اين ادعا به مواضع جناب آقاي احمدي نژاد نيز اشاره مي كند.
در واقع اين نگرش و رويكرد از سوي نتصر شيوه اي غير معمول و حتي نامعقول در دائره المعارف نويسي است كه تنها بايد در نشريات و مجلات به دنبال آن گشت و نه در آثار و مراجعي همچون جودائيكا.
نتصر با قلم خود براين تصور كه تمام يهوديان ايران صهيونيست هستند، مهر تأييد مي زند و به هيچ عنوان قائل به احترامي نيست كه جمهوري اسلامي ايران به اقليت ها مي دهد. گويي او در اين نوشته خود به يهوديان ايران نيزازاين رهنمود را مي دهد كه به فلسطين اشغالي مهاجرت كنند و همچون او در قتل و اشغال آوارگي مسلمانان شريك شوند.
ايران (با نام رسمي جمهوري اسلامي ايران) كشوري است در جنوب غرب آسيا كه قبل از سال 1935 (1312 خورشيدي) با نام پارس شناخته مي شد.(1)مساحت اين كشور 1/648/195
كيلومتر مربع است و داراي 28 استان، 714 بخش، 718 شهرستان و 2258 روستا مي باشد (2) تا سال 1948 (1327 خورشيدي) يهوديان در حدود يكصد شهر و روستاي اين كشور پراكنده بودند. تخمين زده مي شود که درآن زمان تعداد آنها بين 100/000 تا 120/000 نفر بوده باشد. نام ايران براي سراسر فلات ايران از دوره ساسانيان (650-224م) و همچنين در ادبيات كلاسيك مانند شاهنامه فردوسي (در حدود قرن دهم ميلادي) مورد استفاده بوده است. پارس به عنوان نام اين كشور توسط خارجيان استفاده مي شد؛ به لحاظ جغرافيايي اين نام به ايالت فارس در جنوب اين كشور باز مي گشت كه پادشاهي هخامنشيان به زعامت كورش كبير (3) از آنجا پاي بر عرصه وجود نهاد. نام اين كشور در سال 1935 م و به احتمال زياد تحت تأثير روابط مستحكم آلماني ـ ايراني كه در سال هاي دهه 1930 برقرار بوده مجددا به ايران برگردانده شد. كارگزاران و مستشاران آلماني زيادي كه در آن دوران در ايران به سر مي بردند تأكيد فراواني بر ريشه به اصطلاح آريايي ايرانيان داشتند كه در فضاي ملي گرايانه آن زمان به شدت مورد توجه قرار مي گرفت. نوع ملي گرايي رايج در ايران اجازه هر گونه فعاليت اجتماعي و سياسي مرتبط با كشورهاي خارجي
را سلب مي كرد، و بنابراين انجام تمامي فعاليت هاي كمونيستي و صهيونيستي در زمان حكومت رضاشاه (41-1925م) ممنوع شد.(4) ضمنا مشكلاتي پيش روي يهودياني كه قصد مهاجرت به سرزمين اسراييل را داشتند وجود داشت. هر چند ذكر اين نكته ضروري است كه حكومت رضاشاه آغازگر عصري از آزادي نسبي و فرصت هاي اجتماعي و اقتصادي براي يهوديان و ساير جمعيت هاي غير مسلمان بوده است. در اين دوران، يهوديان در تجارت، صنعت و جهانگردي فعال بودند. يهوديان بسيار زيادي به بالاترين مراتب شهرت و ترقي روزافزون در تاريخ مدرن ايران دست يافتند. از ميان آنها مي توان به حييم موره (5) و مرتضي معلم (6) و سليمان حييم (7) در آموزش و پژوهش ؛ ايرج لاله زاري(8) و شموييل رهبر (9) در علوم ؛
مرتضي ني داود (10) و يوناه دردشتي(11) در موسيقي؛ مراد اريه (12)، حبيب القانيان (13)، ابراهيم راد(14) و
بسياري شخصيت هاي ديگر در اقتصاد ياد كرد.(15)
با تسخيرايران به دست نيروهاي نظامي روسيه و بريتانيا درآگوست سال 1941 (مراد 1320 خورشيدي ) و كناره گيري رضاشاه از قدرت در سپتامبر (شهريور) همان سال، ايران عصر جديدي از دموكراسي و آزادي نسبي را كه قبل از آن هرگزبه خود نديده بود تجربه كرد. يهوديان كار خود را در بهره بردن از اين موقعيت آغاز كردند و از سال 1942 به بعد روند نوسازي فعاليت هاي اجتماعي و صهيونيستي شان را از سر گرفتند. در خلال سال هاي دهه 1940، يك دوجين از سازمان هاي يهودي در تهران و ديگر شهرهاي بزرگ ايران مثل شيراز، اصفهان، همدان، كرمانشاه و سنندج پديدار شدند. در اين ميان سازمان ها به موارد زير اشاره مي شود: سازمان هاي گوناگون جوان ها با نام كانون جوانان (16) ها ـ هيستادروت ها صيونيت (17)، جنبش خلوتص(18))، بيمارستان يهوديان [كانون خيرخواه يا بيمارستان دكتر سپير]،
مدارس آموزشي اوزار ها ـ توراه (19) و سازمان زنان ؛ مدارس اُرت(20) روزنامه هايي مانند عالم يهود (21)، ييسراييل (22)، سينا (23) و غيره (24). دانشگاه ها، دانشسراها، مدارس و دبيرستان هاي دولتي به نسبت قبل بيشتر در دسترس دانش آموزان و معلمان يهودي قرار گرفت. يهوديان قادر بودند با مشكلات كمتري در قياس با قبل به استخدام ادارات دولتي در بيايند اين آزادي نسبي همچنين موجب افزايش احزاب فاشيست مثل حزب پان ايرانيست كه يهوديان را به مثابه عناصر خارجي سامي نژاد نامطلوب در نظر مي گرفتند گرديد.(25) حزب توده طرفدار يهوديان بود و نخبگان
يهودي نيز عموما از همفكران اين حزب محسوب مي شدند و چند صد نفر از آنها هم از اعضاي فعال اين حزب بودند.(26)

جمعيت
 

قديمي ترين گزارش از جمعيت يهوديان ايران به قرن 12 ميلادي باز مي گردد. و آن بنجامين تودلا (27) كه ادعا كرد جمعيتي در حدود 600/000 نفر يهودي در ايران حضور داشته اند. اين رقم بعدها و در عهد صفويان (1501-1736م) به 100/000 نفر كاهش يافت و طبق گزارش دفاتر آليانس (28) در ايران كمي بعدتر و در آغاز قرن بيستم اين رقم به 50/000 نفركاهش يافت. اين كاهش زياد در تعداد يهوديان در نتيجه آزار و اذيت يهوديان، تغيير مذهب اجباري و قوانين مربوط به وراثت مسلمانان (كه تشويق به تغيير مذهب مي كرد و به فرد يهودي اجازه مي داد در صورت تغيير آيين از ميراث خانواده يهودي خويش بهره مند شود) و قتل عام يهوديان حاصل شد.(29)
اين مشكلات دست كم تا زمان انقلاب مشروطيت (1905-1905) در ايران ادامه داشت. بر اساس آمارهاي غير رسمي كه نخستين بار توسط آژانس يهود در تهران منتشر شده است. در سال 1948 رقمي بين 100/000 تا 120/000 يهودي در ايران مي زيسته اند. طبق گزارش ها، ارقام زير ـ با اندكي تغيير و تفاوت ـ تعداد يهوديان در شهرهاي بزرگ ايران را مشخص مي كنند: تهران در حدود 50/000 نفر، سراسر كردستان ايران بين 15/000 تا 20/000 نفر، شيراز 17/000 نفر، اصفهان 10/000 نفر، همدان 3000نفر، كاشان 1200 نفر، مشهد 2500 نفر، كرمانشاه 2864 نفر، يزد 2000 نفر (اين رقم قطعي نيست). رقم معتبر و موثقي درباره آمار مربوط به ساير جماعت هاي يهودي در ساير شهرها و روستاهاي ايران نظير بروجرد، داراب، فسا، گلپايگان، گرگان، كازرون، خوانسار، لاهيجان، ملاير، نوبندگان، رشت و بسياري شهرهاي ديگر پراكنده هستند وجود ندارد.
ضمنا از سال 1956 (1335ش) سرشماري هايي هم هر ده سال يك بار توسط حكومت انجام شده است. اين سرشماري ها معمولا به لحاظ شناسايي يهوديان اعتبار چنداني ندارند، چرا كه يهوديان چندان اشتياقي به اينكه شناسايي بشوند نداشته اند. مثلا سرشماري رسمي سال 1966 (1345ش) تعداد يهوديان ايران را از 60683 نفر اعلام كرد.(30) اما منابع يهودي رقمي بسيار بيشتر از 70/000 نفر را اعلام مي كنند. داده هاي ارائه شده از سوي منابع مختلف، به ويژه منابع علاقه مند يا درگير در امور
جمعيت يهودي ايران، اختلافات زيادي با يكديگر دارند.(31)

پي نوشت ها :
 

1ـ اين ادعا عمدتا از سوي نويسندگان يهودي نيز مورد تأكيد است.
2 ـ اين آمار كمي تغيير كرده است. از جمله اينكه تعداد استان هاي جمهوري اسلامي ايران به 30 استان مي رسد.
3 ـ لقب كبير عمدتا از سوي يهوديان به چند شخصيت و يا واقعه از جمله انقلاب فرانسه اطلاق مي شود.
4 ـ با اين ديدگاه به سادگي نمي توان در خدمات برجسته رضاشاه به يهوديان و صهيونيسم شك نمود. ولي به هر ترتيب نزديكي او به آلمان هيتلري فرصت خوبي جهت زنده كردن مباحث جنگ دوم جهاني و بحث هولوكاست است.
5 ـ Haim moreh ـ خاخام حييم موره فرزند حاجي مردخاي بن الياهو شيرازي متولد 1251 شمسي در تهران است. نام كامل وي حييم الياهو بود و در دو سالگي به دليل نامعلوم از هر دو چشم نابينا مي شود. در سال 1277 شمسي هم زمان با افتتاح اولين مدرسه آليانس در تهران در 26 سالگي مشغول تدريس زبان عبري و شرعيات در آن مدرسه مي شود. وي 3 كتاب به فارسيهود تأليف نموده است. از جمله دِرخ حييم (راه زندگي)، گودلَت مردخاي (عظمت مردخاي ) و يَدالياهو(دست هاي الياهو) از وي همچنين كتابي به زبان فارسي با عنوان بيانات موره منتشر شده است.
در نوشتن كتب مذكور افرادي همچون سليمان حييم، سليمان كهن صدق و مسيو براسور، رئيس مدرسه آليانس اصفهان، او را ياري مي كردند ؛ چرا كه نابينايي وي مانع از نگارش اين متون به دست خودش مي شد (افق بينا، ش 9، ص 16، 17).
وي از شخصيت هاي معروف مذهبي در ميان يهوديان ايران در دوره معاصر مي باشد. فرزند وي ابراهيم آنچنان كه در كتاب سازمان هاي يهودي و صهيونيستي در ايران آمده است عضو هيأت مديره انجمن كليميان تهران بوده است.
6 ـ Morteza Mo,allem ـ مرتضي معلم از بنيانگذاران انجمن كليميان و مدرسه كورش و اولين رئيس كانون خيرخواه بود. او در كنار طبابت، فرهنگ فارسي به فرانسه را نيز تدوين نمود. او از فارغ التحصيلان آليانس بوده و گرايش هاي صهيونيستي داشته است. پيام او به ملت به اصطلاح اسرائيل در آغاز سال نو عبري كه در روزنامه صداي اسرائيل منتشر شده است در كتاب گنجينه هاي طلايي موجود است.
او در اواخر مردادماه سال 1358 از دنيا رفت و تموز ارگان انجمن كليميان در شماره هشتم خود، مفصلا دريك ستون از وي تجليل نمود.
7 ـ Soleiman Haim ـ اين خاخام در سال 1321 شمسي از دنيا مي رود. او در اين زمان 70 سال سن داشته است. صاحب لغتنامه فارسي ـ انگليسي و فارسي ـ عبري. سليمان حييم از مسئولان كانون فرهنگي كورش كبير در دوره پهلوي در ايران بود. در سند ساواك مندرج در كتاب سازمان هاي يهودي و صهيونيستي در ايران مي خوانيم كه وي از ابتدا سال 1337 دو بار به تل آويو عزيمت كرده است و در كميسيون هاي بين المللي حزب صهيونيست شركت كرده است (ص 320). ضمن آنكه در جمع آوري كتب خطي قديمي فارسي و عبري ارسال آن به اسرائيل با همكاري يديديا شوفط (خاخام يهوديان) نقش داشته است (ص 26). وي همچنين لغتنامه عبري به فارسي را با حمايت مستقيم رئيس جمهور اسرائيل تهيه كرده است.(ص 328).
شايان ذكر است كه با اين اوصاف صهيونيستي، افق بينا، ارگان انجمن كليميان در شماره دهم خود به تجليل از شخصيت وي مي پردازد.
8 ـ Iraj Lalehzari ـ اعضاي برجسته انجمن كليميان تهران در دوره پهلوي.
9 ـ Shemooil Rahbar ـ دكتر شموئيل رهبر به واسطه تحقيقات علمي و كشف هموگلوبين و نامگذاري 11 عدد از آنها به اسامي و عناوين ايراني مشهور شده است. وي عضو هيأت امناي فدراسيون يهوديان ايراني در كاليفرنيا و عضو فعال سازمان فرهنگي ايرانيان يهودي كاليفرنياي جنوبي مي باشد.
10ـ Morteza Ney Davoud ـ از مشاهير موسيقي ايراني كه آهنگ «مرغ سحر» از او به جاي مانده است. مرتضي ني داود در خانواده اي علاقه مند به موسيقي در سال 1900 به دنيا آمد ودر سال 1990 در سانفرانسيسكو از دنيا رفت.
در كنار ني داود 70 نوازنده يهودي در موسيقي ايران نقش داشته اند و برخي روحيات و ويژگي هاي فرهنگي و ادبي خود را در اين موسيقي وارد كرده اند. ولي در مجموع آنچنان كه آلن شائولي در تحقيق خود پيرامون تأثيرگذاري موسيقي يهودي بر موسيقي ايراني و تأثير پذيري از آن به نتيجه رسيده است، يهوديان عمدتا تأثير پذيرفته اند تا تأثير گذاشته باشند.
ابراهيم برال در پاسخ به اين سؤال كه چرا نام ني داود برخانواده مادريتان نهاده شده مي گويد : مشهورترين دايي ام، مرتضي ني داود در محضر استاد درويش خان شاگردي مي كرد. او به پدربزرگم مي گويد كه چون همگي استعداد ويژه اي در موسيقي داريد، نام فاميلتان را ني داود كنيد كه زير مجموعه دستگاه همايون است.(افق بينا، ش 33، ص 12).
11ـ Yonah Dardashti ـ يوناه در دشتي، متولد 1990 و آشنا به آواز.
12 ـ Morad Ariyeh ـ از نمايندگان بحث برانگيز و صهيونيست يهوديان در مجلس تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در دوره هاي 18 و 19 اين مجلس. معروف است كه وي به محمدرضا پهلوي در دوران آوارگي اش در خلال كودتاي 28 مرداد در رم چك سفيد امضا براي تأمين مايحتاجش داده است.
13 ـ habib Elghanaian ـ حبيب الله القانيان پس از انقلاب اعدام شد و با سنگ قبري ناآشنا در گورستاني در خيابان خراسان كه متعلق به يهوديان است مدفون گشت. در خدمات وي به صهيونيسم به يك سند از ساواك مي توان اشاره كرده كه در مورد وي مي گويد:
آقاي حاج حبيب القانيان رئيس انجمن كليميان تهان و سراميه دار معروف در حال حاضر مغشول احداث ساختمان بزرگ چندين طبقه در بين راه هرصليا و تل آويو در اسرائيل مي باشد و بلندي اين ساختمان سه برابر بلندي ساختمان آلومينيوم يا پلاسكو در تهران مي باشد [كه متعلق به وي است]. (سازمان هاي يهودي و صهيونيستي در ايران، ص 17)
14 ـ‌Ebrahim Rad ـ سندي از ساواك وي را اين چنين معرفي مي كند:
ابراهيم (قرين) راد كه نام سابقش ميزراحي بوده، رئيس شركت سهامي كارتن ايران و همچنين شركت برنت مي باشد. شخص مذكور چه به وسيله سند سازي و چه شخصا و چه به وسيله ايادي (مورد اطمينان) خويش ظاهرا به صورت قانوني و در حقيقت به صورت غير مجاز از ايران ارز خارج مي نمايد و هميشه با استفاده از ريزه كاري هاي امور تجارت يكي دو برابر سرمايه خويش اعتبار در اختيار دارد. مشار اليه به طرز محسوسي سعي دارد با پول و ثروتي كه در ايران عايدش مي گردد حتي الامكان سود حاصله را به اسرائيل منتقل نمايد و به همين جهت كارمندانش كه يهودي هستند (و در بعضي موارد غير يهوديان مورد اعتمادش ) اخلاقا مقيد شده اند كه حداقل چند روز از تعطيلات ساليانه خود را در اسرائيل بگذرانند... ودر جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل (1967 م/ 1346 ش) راد با كمك سكرتر خود به نان زوزو باخاش اقدام به جمع آوري [پول] به نفع اسرائيل از سرشناسان يهود ايران نمود و در تمام اين مدت چه خودش و چه خانم مزبور با نمايندگي و فرستاده هاي اسرائيل در تماس بودند. ابراهيم راد حتي الامكان ترتيبي مي داد كه ماليات كمتر از ميزان مقدره به وي تعلق گيرد. به طور كلي شايع است نامبرده با همكاري موشه دايان (وزير دفاع اسرائيل) در كشور مزبور اقدام به كار آپارتمان سازي كرده است و نماينده وي در اسرائيل يك نفر ايراني يهودي است به نام نادر دادبخش كه در اسرائيل مقيم است و ضمنا در بانك هاي ايران داراي حسابي است كه راد كليه معاملات را از حساب مزبور وكالتا برداشت مي نمايد و با اين عمل نامبرده حساب شخصي قابل توجهي براي خودش ايجاد نمي كند... مقداري از مكاتبات نامبرده تحت نام پيتر نيوتون انجام مي گيرد و صندوق پستي وي نيز به نام شخص ديگري است و به طور كلي در حاشيه امور تجارت اعمالي نيز از وي سر مي زند (مانند موارد فوق ) كه مشكوك به داشتن فعاليت هاي سياسي جلوه مي كند و در بعضي موارد شنيده شده است كه فعاليت اطلاعاتي دارد و سازمان مسئول وي نيز سازمان اطلاعات انگلستان است (سازمان هاي يهودي و صهيونيستي در ايران، ص 18).
15. معلوم نيست كه آمنون نتصر به عنوان نويسنده اين متن از دائره المعارف جوائيكا كه خود نيز از افراد مشهور ايراني و يهودي است، چرا به ذكر اين افراد به عنوان نمونه هايي از شخصيت هاي علمي، هنري، مذهبي اقتصادي يهودي ايراني پرداخته است. در واقع نه تنها اين افراد آنچنان كه بوده است، معروف و خوشنام نبوده اند. بلكه افراد معروف تر ديگري وجود داشته اند كه كارنامه خدمات آنها به صهيونيسم حجيم تر و تأسف بارتر است.
16 ـ kanune Javanan
17- Ha- Histadrut ha - Ziyyonit
18- the Halutz Movement
19- Ozar ha- Torah
20- ORT Schools
21- Alame Yahoud
22- Yisrael & Sina
23- Sina
24 ـ برخي سازمان هاي يهودي و صهيونيستي ديگر همچون : آليانس، تشكيلات صيونيت ايران، آژانس يهود (سوخنوت)، انجمن فرهنگي اوتصرهتورا(گنج دانش)، انجمن كليميان تهران، صندوق ملي يهود، سازمان بانوان و جوانان هاتف، سازمان جوانان يهود، سازمان دانشجويي يهود ايران، كانون فرهنگي كورش كبير، انجمن علمي پزشكان دانشگاه ها، كانون پيشبرد اجتماعي و فرهنگي يهود، انجمن خيريه تعاون، انجمن فرهنگي ستايش يهود باغ صبا، جوينت، كميته توزيع مشترك، كمپ بهشتيه، مگبيت، بت دين (دارالشرع يهود)،‌ كلوپ منورا، جمعيت سري ابناي صهيون، انجمن اتفاق و... نيز در اين دوره پهلوي فعال بودند (سازمان هاي يهودي و صهيونيستي در ايران، ص 6،7)
25 ـ منشي زاده رئيس حزب پان ايرانيست در يكي از سخنراني هاي خود مي گويد :
جهود در ميان ما چه مي خواهد؟ همين كه خون ايراني را آلوده كند... ما روابط صحيح با دولت اسرائيل را خواهيم داشت، اما به جهود اجازه ايراني بودن و شدن نمي دهيم. (فصلنامه مطالعات ايراني، ش 1، ص 58).
در واقع اين سخنان به منزله تقويت صهيونيسم و تشويق مهاجرت يهوديان به فلسطين مي باشد. اين سياست را مي توان در عملكرد دولت در آن دوره در خصوص يهوديان مهاجر از ساير كشورها به ايران و سپس اسرائيل مشاهده نمود. كتاب ايران و متخصصان مهاجرآلماني، نشر سازمان اسناد ملي ايران، به ما مي گويد كه چگونه دولت ايران در تقويت مهاجرت يهوديان به فلسطين اشغالي نقش داشته است و چگونه امثال منشي زاده با چهره پان ايرانيستي خود به اهداف صهيونيسم كمك مي كردند.
26 ـ ايرانيان يهودي و حزب توده ايران از جمله تحقيقاتي است كه توسط ايرج فرهومند نوشته شده است و البته در جلد چهارم از مجموعه يهوديان ايراني در تاريخ معاصر منتشر شده است تا نقش و نفوذ يهوديان در پيدايي چنين تفكرات الحادي و بي ريشه در فرهنگ ايراني و اسلامي كمرنگ و سطحي جلوه داده شود. ضمن آنكه اصلا حضور آنان نيز انكار نشود.
27 ـ Benjamin of Tudela ـ سفرنامه وي توسط انتشارات كارنگ ترجمه و منتشر شده است. عمدتا مشهور است كه وي ارقام غير واقعي از ميزان و جمعيت يهوديان در ايران ارائه كرده است كه بسياري از محققان اين آمار را قبول ندارند.
28 ـ Alliance Israelite Universelle «اتحاد جهاني اسرائيل».
29 ـ مورخان يهودي همچون حبيب لوي اصرار دارند تا سراسر تاريخ قبل از پهلوي را دوران يهودستيزي و كشتار و قتل و آوارگي تصوير كنند.
30 ـ تازه اين تعداد از جمعيت يهوديان به غير از يهودياني است كه ظاهرا مسلمان و در واقع يهودي هستند. اين عده در يهوديت آنوسي ناميده مي شوند و در ايران به جديد الاسلام يا جديدي معروف هستند.
31 ـ يوسف كهن نماينده يهوديان در دوره 24 از مجلس در دوره پهلوي موفق به تصويب طرح پيشنهادي جهت حذف عبارات كليمي و كليميه از شناسنامه يهوديان شد و با اين اقدام خود در مخفي نمودن يهوديان در جامعه مسلمين، گام مؤثري برداشت (براي اطلاع بيشتر به سازمان هاي يهودي و صهيونيستي در ايران، ص 31 به بعد مراجعه شود).
 

منبع: نشريه 15 خرداد، شماره 14.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.